✅ آزربايجان تاريخی و محدوده آن از نظر مورخين:


⏪ بخش اول؛

از نظر تاريخی در مورد چگونگی نام آزربايجان در بين مورخين نظريات متفاوتی با توجه به معنا و مفهوم اين نام وجود دارد،
بعضی از مورخين اين نام را بر گرفته از چهار کلمه ترکی «آز، ار، بای، گان(قان)»
که منتسب به قوم «آز» يا «آس» است ميدانند،[1]

بعضيها آنرا بر گرفته از نام حاکم آزربايجان در زمان حمله اسکندر مقدونی، «آتروپات» میپندارند و بعضیها هم اين نام را در ارتباط با کلمه «آزر»
(آتش در پارسی باستان) تصور ميکنند؛ ولی آنچه که واقعيت دارد نام آزربايجان از قديم الايام شامل نواحی شمالی و جنوبی رودخانه ارس ميشده و اين نام تنها پس از استقلال جمهوری آزربايجان در سال ۱۹۱۸ بر روی سرزمين شمالی ارس گذاشته نشده است. اين نام همواره در طول تاريخ علاوه بر قسمت جنوبی رود ارس، قسمت شمالی آن را نيز شامل
ميشده است.

گرچه در تاريخ ناحيه بين دو رود کُر و اَرَس «الران»، «ارّان» و «آران» ناميده شده و در نوشته بعضی از مورخين نيز به تنهايی و به عنوان ايالت مستقل، از آن ياد شده است ولی اين ناحيه همواره بخشی از آزربايجان بوده و چون منطقه نسبتاً گرمسيری هم هست در فرهنگ مردم آزربايجان «آران» به منطقه گرمسير و غيرکوهستانی نيز گفته ميشود.

عنايت‌اله رضا از مخالفين نام آزربايجان در شمال رود ارس در پيش گفتار کتاب
« آزربايجان و اران» مينويسد:
«ماه ژوئن سال ۱۹۱۸ سران حزب مساوات، دولتی در قفقاز پديد آوردند و نام بخشی از سرزمين مذکور را که بر آن فرمان ميراندند « جمهوری آزربايجان » ناميدند. حزب مساوات که عنوان اصلي آن «حزب دموکراتيک اسلامی مساوات» بود، به سال ۱۹۱۱ ميلادی در شهر باکو تأسيس يافت. هدف اين حزب ايجاد کشور اسلامی بزرگ و واحد تحت رهبری ترکان آسيای صغير بود. حزب مذکور که از سياست «پان تورکيستها» پيروی
ميکرد و طرفدار «وحدت» همه ترک‌زبانان جهان در «ملتی واحد» بود،
در ماه ژوئن سال ۱۹۱۷ به
«حزب فدراليستهای ترک» پيوست و با حزب مذکور کنگره‌ای متحد ترتيب داد. در نوامبر سال ۱۹۱۷ نخستين کنگره حزب مساواتيان قفقاز برگزار شد و از اين پس «حزب دموکراتيک فدراليستهای مساواتی ترک» نام گرفت.» حزب مذکور، در ماه ژوئن ۱۹۱۸ استقلال بخشی از قفقاز را, زير عنوان «جمهوری مستقل آزربايجان» اعلام کرد. حال آنکه نام اين سرزمين هيچوقت آزربايجان نبود. حدود دو سال بعد، در تاريخ بيست و هشتم ماه آوريل سال۱۹۲۰ دولت مساوات ساقط و منقرض شد و بلشويکها قفقاز را به تصرف درآوردند و دوباره سرزمين مذکور ضميمه خاک روسيه گرديد. در اين روزگار دولت روسيه شوروی بر سرزمين قفقاز فرمانروايی يافت. دولت جديد روسيه شوروی که هنوز در آن زمان نامِ
«اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی» بر کشور خود ننهاده بود، نام آزربايجان را همچنان بر بخشی از قفقاز باقی نگاه داشت. پس از چندی
« جمهوری آزربايجان » به نام
«جمهوری سوسياليستی آذربايجان» ناميده شد.
با گذاردن نام «آزربايجان» بر بخشی از قفقاز، انديشه‌ای تازه نيز عنوان شد مبنی بر اينکه گويا «آزربايجان سرزمينی است دو نيم گشته که بخشی در شمال و بخشی در جنوب رود ارس نهاده شده است.» نخست در قفقاز و پس از آنگاه در ايران، تنی چند از شاعران، نويسندگان، از اين جدايی ناله‌ها سر دادند و از روزگار، گله‌ها کردند.
برخی از مورخين و نويسندگان شوروی، در کتابها و نوشته‌های خويش، اين عنوانهای مجعول و نادرست را چندان بکار گرفتند که نسل جوان ما از راه درست منحرف شده و از حقيقت ماجرا دور و بیخبر مانده است. »[2].

احمد کسروی هم در کتاب شهرياران گمنام مينويسد:
«شگفت است که آران را اکنون آزربايجان ميخوانند. با آنکه آزربايجان يا آزربايگان نام سرزمين ديگريست که در پهلوُي آران و بزرگتر و شناستر از آن ميباشد و از ديرين زمان که آگاهی در دست هست همواره اين دو سرزمين از هم جدا بوده و هيچگاه نام آزربايجان بر اران گفته نشده است. ما تا کنون ندانسته‌ايم که برادران آرانی ما که حکومت آزادی برای سرزمين خود بر پا کرده ميخواستند نامی نيز بر آنجا بگذراند برای چه نام تاريخی و کهن خود را کنار نهاده دست يغما به سوی آزربايگان دراز کردند؟ ! و چه سودی را از اين کار شگفت خود اميدوار بودند؟ !»[3].

در کتاب «آزربايجان و نغمه‌های تازه استعمارگران» هم راجع به نام آزربايجان چنين آمده است:
«. . . باين ترتيب سرزمينهای واقع در شمال رود ارس که مرز فعلی ايران و شوروی نيز بشمار ميرود از سال ۱۸۲۸ ميلادی رسماً ضميمه امپراطوری روسيه شد. ولی چه در اين تاريخ و چه قبل ازآن هرگز سرزمينی که امروز از آن بنام آزربايجان شوروی ياد ميشود چنين نامی نداشته است.
برای نخستين بار نام «آزربايجان» در سال ۱۹۱۸ و به دنبال انقلاب در روسيه بر بخشی از سرزمينهای جنوبی قفقاز اطلاق شد. »[4].

ادامه دارد.....✅

✅ آزربايجان تاريخی و محدوده آن از نظر مورخين:


⏪ بخش دوم؛

دکتر تورج اتابکی نيز مثل کسروی، عنايت‌اله رضا و کسرويست‌های ديگر مرز شمالی آزربايجان را رود ارس دانسته در کتاب «آزربايجان در ايران معاصر» مي­نويسد:
«جغرافی‌نويسان مسلمان، آزربايجان را از جنوب به زنجان، از خاور به ديلمستان، طارم و گيلان، از باختر به فارسان يا وارادان محدود دانسته و رودخانه ارس را نيز مرز شمالی اين منطقه شمرده‌اند. همچنانکه از اين تعريف بر می‌آيد؛ منطقه‌ای که امروزه جمهوری آزربايجان
(يعنی جمهوری سوسياليستی آزربايجان شوروی سابق) خوانده ميشود جزء مرزهای جغرافيايی آزربايجان قديم
نبوده است.»[5].

اغلب پان آريائيست‌ها و ناسيوناليستهای افراطی فارس بر جدايی نام سرزمينی که در شمال رود ارس قرار دارد با سرزمينهايی که در جنوب اين رود واقع است اصرار دارند، در حاليکه تاريخ واقعيتها را به گونه‌ای ديگر بيان ميکند!
به نظر ميرسد زمانيکه در تاريخ، از آزربايجان و اران به عنوان دو ايالت جدا از هم ياد ميشود «آزربايجان» علاوه بر اينکه نام مملکت بزرگی را که از اراک و همدان و زنجان گرفته تا دربند قفقاز را شامل ميشده و دو ولايت اران و شيروان هم در محدوده اين مملکت قرار ميگرفته است به نام ولايتی هم اتلاق ميشده که شهرهای اين ولايت در جنوب رود ارس قرار داشته و در بيشتر موارد شهرهای استانهای امروزی آزربايجان شرقی، آذربايجان غربی، اردبيل، زنجان، همدان، قزوين، مرکزی و قسمتی از استان تهران جزء اين ولايت به حساب می‌آمده است؛
چنانچه در «برهان قاطع» در مورد رود ارس چنين آمده است:
رودی است که بين آزربايجان و اران جاری است. ولی باز در همان کتاب در جلد اوّل صفحه ۹۶ آمده است:
اران نام ولايتی است از آزربايجان که گنجه و بردعه از اعمال آن است.
از نوشته‌های فوق چنين استنباط
ميگردد هنگاميکه از آزربايجان به عنوان ولايت ياد ميشود، اران همسايه آزربايجان است، و هنگاميکه از آزربايجان به عنوان مملکت سخن به ميان می‌آيد «اران» ولايتی از ولايات مملکت آزربايجان به حساب می‌آيد.

#آران #کُر
آنچه مسلم است در تاريخ هر جا نامی از اران به ميان آمده اغلب به مناطق و شهرهايی اطلاق شده است که در بين دو رود کر و ارس قرار داشته و مناطق و شهرهای خارج از بين اين دو رود، از جمله ايالات شيروان و موغان که قسمت مهم جمهوری آزربايجان فعلی را تشکيل ميدهند و پايتخت کنونی آن باکو هم از شهرهای ايالت شيروان قديم است جزء نواحي اران به حساب نمی‌آمده است.
ابن حوقل (قرن چهارم هجری) که کشورهای اسلامی را از شرق تا غرب پيموده، در نقشه‌ای
«صوره ارمينيه و آزربايجان و الران» را يک جا کشيده، خاطرنشان ساخته است که
«من اينها را يک اقليم بر شمردم، تا آنجا که من ديده‌ام در تحت حکومت يک تن بوده است.».[6]
همو مي نويسد:
« آذربايجان محدود است از طرف مشرق به جبال و ديلم [گيلان و مازندران] و غرب دريای خزر، و از طرف مغرب به حدود ارمن و اللان و اندکی از حدود جزيره [بين النهرين]، و از طرف شمال به اللان[7] و جبال قبق (قفقاز) و از طرف جنوب به حدود عراق [اراک] و اندکی از حدود جزيره».[8]

پيداست که در اينجا ابن حوقل حتی آزربايجان را نه به عنوان يک مملکت، بلکه به عنوان يک ولايت به حساب آورده است که محدوده آن تا کوههای قفقاز و دربند ادامه داشته و مناطق شيروان و موغان
(قسمت مهمي از جمهوری آزربايجان فعلی) را هم در بر ميگرفته است!
وي سه ولايت آذربايجان و الران و ارمنيه را يک مملکت و يا يک سرزمين دانسته که حکومت آن در دست يک فرد بوده و ابن حوقل به مجموعه اين سه ولايت نامی ننهاده و تنها آنها را «يک اقليم» به حساب آورده است.

مقدسی، که اثر خود را حدود يک قرن پس از اصطخری و در حدود ۷۰ سال پس از «صوره الارض» و «حدودالعالم» و در حدود سال ۴۳۸ هـ ق تأليف کرده، سه خطه مورد بحث را مانند مؤلف ياد شده با هم آورده، متذکر شده است که
«من اين سرزمين (رحاب) را به سه حوزه بخش کرده‌ام؛ نخستين آنها از بالای درياچه، اران است؛ سپس ارمنيه و در پايان آزربايجان باشد.»
برای آن سه سرزمين نيز يک جا نام رحاب (فراخ) را برگزيده و دربارة سبب گزينش خود در وصف آن منطقه چنين نوشته است: «چون سرزمين بزرگ و زيبا، پرميوه و انگور بود شهرهايش مانند موقان، خلاط [شمال درياچة وان] و تبريز همانند عراق دارای نرخ ارزان، درختان سردرهم کشيده، نهرهای روان، کوههای عسل، دشتهای آبادان، دمن‌های پر از گوسفند ميبود و من برايش نامی نيافتم که همه خوره‌هايش را در برگيرد؛ پس آنرا رحاب ناميدم. از سرزمينهای کشور اسلام است و دژ مسلمانان در برابر روم به شمار مي‌آيد. . »[9]


ادامه دارد ...✅

✅ آزربايجان تاريخی و محدوده آن از نظر مورخين:


⏪ بخش سوم؛

در حاليکه ساير مورخين از آن جمله ياقوت حموی سرزميني را که در محدوده دو ولايت آزربايجان و اران قرار دارد، «مملکت آزربايجان» ناميده است.[10]
همين مورخ بعد از نام بردن از مملکت آزربايجان، پايتخت (دارالحکومه) آنرا که تبريز باشد معين کرده است؛[11]

در حالی که وقتی صحبت از شيروان و ارّان به ميان آورده آنها را ولايت ارّان و شيروان ناميده و از شهرهای مهم آنها ياد کرده نه پايتخت و دارالحکومه آنها.[12]

عنايت‌اله رضا نويسنده کتاب
«آزربايجان و اران» که عضو حزب توده ايران و مخالف رژيم پهلوي بود در سال ۱۳۲۵ به شوروی گريخت و در دانشکده حزب کمونيست آن کشور به تحصيل پرداخت. در سال ۱۳۳۶ به کشور مائوئيستی چين رفته در آن کشور اقامت گزيد، امّا به زندگی در کشور مائو و ايدئولوژی مائوئيستی نيز رضايت نداد و بار ديگر به شوروی برگشت. در نهايت دشمن رژيم پهلوی در سال ۱۳۴۸ به ايران برگشت و به تدريس در دانشگاهها پرداخت !

وي در سال ۱۳۶۰ به نوشتن کتاب «آزربايجان و اران» اقدام نمود تا ثابت کند در طول تاريخ، اران منطقه‌ای بوده است جدا از آزربايجان و نام آزربايجان هيچوقت شامل شمال رود ارس نبوده است ![13]

وی در مورد نوشته ياقوت حموی در معجم‌البلدان چنين نظر ميدهد:
«ياقوت حموی که به سده هفتم هجری ميزيسته در کتاب «معجم البلدان» پيرامون اران چنين نوشته است:
«اران نامي است ايراني، دارای سرزمينی فراخ و شهرهای بسيار که از آنها جنزه است و اين همان است که مردم آن را گنجه گويند و بردعه و شمکور و بيلقان. ميان آزربايجان و اران رودی است که آن را ارس گويند. آنچه در شمال و مغرب اين رود نهاده است از آن اران و آنچه در سوی جنوب قرار گرفته است از آن آزربايجان است.» از اين نوشته به صراحت ميتوان دريافت که آزربايجان در جنوب و اران در شمال رود ارس نهاده شده است و بدين روال معلوم ميشود که سرزمين اران نام آزربايجان نداشته است.».[14]

با توجه به اين نوشته معلوم مي گردد، عنايت‌اله رضا قسمتی را که به اهداف او نزديک بوده از معجم‌البلدان ياقوت حموی انتخاب و با تحريف زيرکانه بر آن استناد کرده، و از قسمت ديگر معجم البلدان که مخالف اهداف وی است و «اران» در داخل خاک آزربايجان قيد شده است حرفی به ميان نياورده و با
بی‌اعتنايی از کنار آن گذشته است؟ !

ياقوت حموی در قسمت ديگر
معجم‌البلدان و چند صفحه بعد از سطوری که به وسيله عنايت‌اله رضا و با تحريف، نقل شده، سرحد آزربايجان را چنين قيد کرده است: «. . . وحد ازربيجان برذعـه مشرقاً، الی ارزنجان مغرباً، و يتصل حدها من جهـه الشمال ببلاد الديلم و الجيل و الطرم. . . »[15]

(. . . سرحد آذربايجان در مشرق از بردعه [پائين رود کر و شمال رود ارس] شروع و در مغرب تا ارزنجان
[از شهرهاي ترکيه امروزی] ميرسد. از شمال به بلاد ديلم، گيلان و طارم متصل است. ).[16]
ياقوت حموی شهر بردعه را که در
شمال‌ترين منطقه اران و زير رود کُر و نزديک کوههای قفقاز است «آخر آزربايجان » به حساب آورده است که دليل بر ناميده شدن شهرهای شمال ارس تا نزديکيهای کوه قفقاز از آن جمله مناطق اران
(بين رود کُر ارس)، و شهرهای جنوب رود ارس شامل استانهای آزربايجان شرقی، غربي، اردبيل و زنجان تا مرز ديلم و گيلان به نام « آزربايجان» است و متناقض با ادعای عنايت‌اله رضا !
عنايت‌اله رضا همچنين نوشته ياقوت حموی را در معجم البلدان که «شرق» رود ارس را متعلق به آزربايجان دانسته نه جنوب آنرا، تحريف کرده و نوشته است: «. . . آنچه در سوی جنوب قرار گرفته است از آن آزربايجان است.»! در حالی که نوشته ياقوت چنين است:
« و بين آزربيجان و اران نهريقال له الرس کلما جاورهُ من ناحيه المغرب و الشمال نهر من اران و ماکان من جهـه المشرق فهو من آزربيجان.» [17]
(بين آزربايجان و اران رودی است که الرس [ارس] ناميده ميشود، کليه مناطق غرب و شمال اين رود متعلق به ارّان و قسمت شرق آن مال آزربايجان است).
هدف عنايت‌اله رضا از تحريف اين قسمت نوشته ياقوت حموی از آنجا ناشی ميشود که، چون شرق رود ارس و قسمت مهمی از منطقه مغان در حال حاضر جزء خاک جمهوری آزربايجان است، وي خواسته است بگويد هيچ قسمتی از مناطق آزربايجانی که در معجم البلدان بدان اشاره شده است. در داخل خاک جمهوری آزربايجان فعلی قرار ندارد !
عنايت‌اله رضا قسمت ديگر نوشته ياقوت حموی يعنی
«اران نامي است ايرانی» را هم تحريف کرده است.
چه، ياقوت حموي نوشته است:
«اران نام غير عربي است»[18] و ننوشته است نام ايرانی است. در حاليکه بعضی از مورخين معاصر نظر داده‌اند که «اران» نام ترکی است، بعضيها آنرا بر گرفته از زبانهای قديمی و بومی منطقه قفقاز
ميدانند و بعضيها هم آنرا از منشاء ايرانی دانسته اند.[19]

ادامه دارد....✅

✅ آزربايجان تاريخی و محدوده آن از نظر مورخين:


⏪ بخش چهارم؛

ياقوت حموی، در ادامة توضيح سرحد آزربايجان مينويسد:

«. . . اين [آزربايجان] مملکت بزرگی است. در ميان شهرهای مشهور آزربايجان تبريز بزرگترين شهر و پايتخت فعلی آن است، در زمانهای قديم پايتخت آزربايجان مراغه بوده است؛
خوي، سلماس، اورمو، اردبيل، مرند و . . . در رديف شهرهای آزربايجان است. آزربايجان مملکت وسيع و دولت بزرگی است، اينجا سرزمين کوهستانی است. در اين سرزمين قلعه های متعدد و باغهای بيشماری موجود است، من در هيچ جا به اندازه اين سرزمين چشمه و رودخانه نديدم. کسی که در اين سرزمين سياحت ميکند نيازی به برداشتن ظرف آب
نمی‌بيند چرا که در همه جا آب در زير پای او جاری است و اين آب خنک، گوارا و سالم است.».[20]

در همين کتاب وقتی صحبت از «ارّان» ميشود چنين مينويسد:
«ارّان» نام ولايتی است وسيع، که شهرهای زيادی دارد از جمله اين شهرها، جنزه است که مردم عادی آنرا «گنجه» مينامند. بردعه، شمکور و بيلقان از شهرهای آن است.».[21]

ياقوت وقتی از شهر بردعه که در داخل ولايت اران و در منتها عليه شمال آن است سخن میگويد مينويسد:
«بردعه شهری است در انتهای خاک آزربايجان»[22]

از اين نوشته ياقوت چنين دريافت
ميشود در عين حاليکه «بردعه» جزء شهرهای ولايت اران است و در
شمالی‌ترين محدوده اين ولايت قرار دارد، شهر سرحدی مملکت آزربايجان نيز هست. و اين موضوع دليل بر اين حقيقت
ميباشد که ولايت ارّان علاوه بر اينکه همسايه ولايت آزربايجان است خود جزئی از مملکت آزربايجان و يکی از ولايات آن به شمار ميرود !

اگر ولايت ارّان جزء مملکت آزربايجان به حساب نمی‌آمد و ولايتی جدا، همطراز و همسايه آزربايجان محسوب ميشد دليلی نداشت که ياقوت حموی شهر بردعه را که در شمال‌ترين قسمت ولايت ارّان است و از شهرهای اين ولايت به حساب می‌آيد آنرا
«انتهای خاک آزربايجان» بشمارد! از طرف ديگر، اگر ولايت ارّان و شمالی‌ترين شهر آن «بردعه» جزء خاک آزربايجان محسوب نميشد بايد شمال‌ترين سرحد آزربايجان رودخانه ارس ميشد نه شهر بردعه ! همانطوريکه وقتی آزربايجان به عنوان يک ولايت و همسايه اران به حساب
می‌آيد ياقوت حموی رودخانه “الرس” (ارس) را به عنوان رود مرزی بين اين دو ولايت معرفی ميکند ولی وقتی آزربايجان به عنوان مملکت در نظر گرفته ميشود ولايت اران در داخل و در محدوده اين مملکت قرار ميگيرد!

بدين صورت مشخص ميشود: نام «آزربايجان» علاوه بر اينکه نام مملکتی بوده که ولايت اران و شيروان در داخل آن قرار داشته، نام ولايتی هم به حساب می‌آمده که شهرهای جنوبی رود ارس تا انتهای زنجان و همدان و حتی اراک از بلاد آن محسوب ميشده است. همانطوريکه امروزه اصفهان، هم نام استان اصفهان را شامل ميشود و هم مفهوم شهر اصفهان را ميرساند؛ وقتی از استان اصفهان سخن به ميان می‌آيد علاوه بر شهر اصفهان منطقه وسيعی از شهرستانهای نجف‌آباد، شهرضا، کاشان، آباده، نائين و … هم جزء اين محدوده است، ولی وقتی صحبت از شهر اصفهان ميشود خود شهر اصفهان و حومه آن مورد نظر است که محدوده کوچکی دارد!
لذا ما در تاريخ با دو گونه آزربايجان در ارتباطيم يکی «مملکت آزربايجان» که ولايت «اران» جزء اين مملکت و در داخل آن است و ديگری «ولايت آزربايجان» که با «ولايت اران» همسايه است.

ياقوت حموی وقتی از شهر باکو و دربند (باب الباب- الباب) سخن به ميان
می‌آورد آنها را جزء شهرهای ولايت شيروان ميشمارد نه جزء ولايت اران.

«باکويه، شهری است از ولايت شيروان از دايرة دربند. در اين مکان چاه نفت موجود است اجاره بهاء آن به هزار دينار مي رسد، در کنار اين چاه، چاه ديگری است که شبانه روز از آن نفت غليظ و سفيدی که شبيه جيوه است فوران
ميکند، اجاره بها اين چاه نيز مثل چاه اولی است.».[23]

مطمئناً اران و شيروان در اين زمان در عين حالی که دو ولايت با شهرها و مناطق خاص خود بوده‌اند، هر دو اين ولايت جزء مملکت آزربايجان به حساب می‌آمده‌اند که اين مملکت، هم شهرهای شمالی و هم شهرهای قسمت جنوبی رود ارس را شامل ميشده است. و پايتخت و دارالحکومه آنهم شهر تبريز بوده است.

آزربايجان در آستانه حمله اعراب سرزمينهای بين همدان، زنجان، و دربند (در جمهوری خودمختار داغستان امروزی در شمال جمهوری آزربايجان) را شامل ميشده است، چنانکه در تاريخ بلعمی در مقدمه «خبر گشادن آزربايگان و دربند خزران» حدود آن چنين ترسيم شده است:
«. . . اوّل حد از همدان درگيرند تا به اَبهَر و زنگان بيرون شوند و آخرش به دربند خزران، و بدين ميانه اندر هر چه شهرها است همه را آزربايجان خوانند.». [24]

ادامه دارد...✅

✅ آزربايجان تاريخی و محدوده آن از نظر مورخين:


⏪ بخش پنجم؛

ابن حوقل که شخصاً در آزربايجان سياحت کرده، در نقشه‌ای که از دريای خزر به دست داده، اراضی گسترده شده از دربند تا گيلان را زير نام آزربايجان آورده است، همين ادعا را کتيبه‌ای که مرزبان دولت ساسانی در دربند، در سال ۵۳۳ ميلادي (اوايل سلطنت انوشيروان) بر ديوار قلعه آن منطقه حکّ کرده و در سال ۱۹۲۹ ميلادی توسط روسها در دربند کشف گرديده و در آن، مردی به نام «بارزيوس»، خود را
«مدير کل ماليه آزربايجان، معرفی کرده ميگويد:
«از طرف انوشيروان مأموريت يافتم که در قسمت شمال دربند، قلاعی برای جلوگيری از هجوم قبايل شمالی به آزربايجان بوجود آورم.»[25]

که معلوم ميگردد قسمت جنوبی دربند، آزربايجان به حساب می‌آمده است.

ابن فقيه در اواخر قرن سوم هجری، حد آزربايجان را از مرز بردعه تا مرز زنجان دانسته است،[26] وی ميگويد:
«بردعه شهر آران و آخر حدود آزربايجان است.»[27]

محمدحسين خلف تبريزی اران را ولايتی از آزربايجان به شمار آورده که گنجه و بردعه از اعمال آن است.[28]

«در يکی از نسخ ترجمه اثر اصطخری، در فصل تحت عنوان «مسافات آزربايجان» از مسافات بين بردع
[در جمهوری آزربايجان] تا اردبيل و بالاتر از آن، از بردع تا دربند
[در جمهوری خود مختار داغستان]
و نيز بردع تا تفليس
[در جمهور گرجستان] و بردع تا دبيل [جمهوری ارمنستان امروزی] سخن رفته است.»[29]

«يعقوبی در البلدان خود حدود آزربايجان را از زنجان تا ورثان و آن سوی ارس [شمال ارس] و از آن جمله شهرهای بيلقان و بردعه [در جنوب رود کُر] را آزربايجان عليا دانسته است.»[30]

حمداله مستوفی مورخ نامی قرن هشتم هجری (۱۲۸۰-۱۳۴۹م) در کتاب نزهـه القلوب مينويسد:

«بلاد آذربايجان ۹ تومان است،[31]
بيست و هفت شهر دارد در بيشتر مناطق اين مملکت هوا سرد و در بعضی مناطق ملايم است، حدودش با ايالات عراق عجم
[شهر اراک فعلی و مناطق مرکزی ايران]، موغان، گرجستان، ارمن و کردستان پيوسته، طولش از باکو تا خلخال ۹۵ فرسخ، عرضش از بجروان تا سيپان ۵۵ فرسخ مي­باشد.»[32].

زين‌المجالس و آثارالاول نيز عيناً کلمات حمداله مستوفی را نقل کرده[33]

و سر حد آزربايجان را از جنوب، عراق عجم، از غرب و جنوب غربی کردستان، و از شمال غربی گرجستان و ارمنستان و از شمال، موغان که احتمالاً موغان شيروان نزديک دربند باشد را تأئيد کرده است.

بنا به نوشته حمداله مستوفی در نزهـه القلوب، شهرهای آزربايجان عبارتند از: «تبريز، اوجان، . . . گرگر، نخجوان، اجنان، اردوباد و ماکويه.»[34]

حمداله مستوفی نيز مثل ياقوت حموی شهرهائيکه در داخل ولايت اران و بين دو رود ارس و کر قرار دارد، از جمله نخجوان و اردوباد را جزء آزربايجان به حساب آورده است ضمن آنکه شهرهای ولايت شيروان را هم که «باکو» جزء آن ولايت است از شهرهای آزربايجان شمرده است.
مسعودی که در نيمه نخست قرن چهارم هجری ميزيسته در کتاب
«مروج الذهب» نوشته:
«الران من بلاد آزربايجان»[35]
(اران از شهرهای آزربايجان است).
در کتاب «بستان السياحه» زين العابدين شيروانی حدود آزربايجان چنين آمده است:
«. . . محدود است از طرف شمال به ولايت موغان و شيروان و جبال البرز[36]
و از سمت جنوب به عراق عجم و کردستان و از جانب مشرق به ديار خلخال و گيلان و طالش و ديلم و از جانب مغرب به بلاد ارمن و گرجستان. . . »[37]. در همين کتاب درباره اران آمده است: «. . . آن ديار، ما- بين ارس و کر واقع شده.»[38]

«در دوره صفويه ايالت آزربايجان شامل چهار بيگلربيگی به مرکز تبريز بود،

اين بيگلربيگی‌ها عبارت بودند از:

بيگلربيگی تبريز،
بيگلربيگی قره باغ،
چخور سعد و شيروان.

بيگلربيگی تبريز عبارت بود از؛

قسمت اعظم استانهای کنونی آزربايجان شرقی[شامل استان اردبيل کنونی] و غربی، بعلاوه آستارا، تالش، زنجان، سلطانيه و منطقه قاپان (زنگه‌زور) که واقع در ارمنستان [کنونی] ميباشد.

بيگلربيگی قره باغ شامل؛
گنجه، بردع، برکشاط، لوری و جوانشير. بيگلربيگی چخور سعد شامل؛
ايروان، نخجوان، ماکو و بايزيد. نهايتاً بيگلربيگی شيروان شامل؛
باکو، شکی، قبه و ساليان ميشد.»[39]


ادامه دارد...✅

✅ آزربايجان تاريخی و محدوده آن از نظر مورخين:


⏪ بخش ششم؛

بعد از مرگ نادرشاه آزربايجان کلاً به چند خان‌نشين مستقل تقسيم شده بوده، اين خان‌نشينها عبارت بودند از:
«قره باغ، شکي، گنجه، باکو، دربند، قوبا، نخجوان، ايروان، تبريز، اروميه، اردبيل، تالش، خوي، ماکو و مراغه.»[40] که اين خان نشينها، هم شامل قسمت شمالی رود ارس ميشد و هم شامل قسمت جنوبی اين رودخانه.

شمس‌الدين سامی در ماده نظامی [گنجوی] قاموس الاعلام خود که در سال ۱۳۱۶ هـ ق (۱۸۹۸-۹ م) منشتر کرده زادگاه نظامي گنجوی را
«قصبه گنجه آزربايجان»نوشته و بدين ترتيب شهر گنجه را که در جنوب رودخانه کر قرار دارد از شهرهای آزربايجان شمرده است.[41]

ميرزا کاظم بيگ آذربايجانی متولد شهر رشت که از استادان ادبيات ترکی، عربی و فارسی دانشگاه قازان و پترزبورگ بوده و در کتاب خود بنام
«دستور زبان تطبيقی زبانهای ترکی» که در سال ۱۸۴۶ ميلادی توسط دانشگاه قازان انتشار يافته زبان ترکی آزربايجانی را به دو لهجه آزربايجانی جنوبی و شمالی تقسيم کرده است.[42]

مورخ معاصر دکتر رحيم رئيس نيا با اشاره به اثر ابن اثير و اينکه وی قسمت شمالی رودخانه ارس را آزربايجان ناميده است مينويسد:

ابن اثير هم حوادث سال ۴۲۱ هـ و در فصل «بيان غزوه فضلون کردی خزر را و ماجرای او» اران را جزوی از آزربايجان شمرده است:
«فضلون کردی بر بخشي از آزربايجان مستولی شده، آنرا تصرف کرده بود. و اتفاق چنين روی داد که در اين سال به غزا به خزر تاخته، عده‌ای از مردم خزر را کشت و زنانشان را به اسارت گرفت و غنيمتی بسيار به دست آورد؛ همين که به بلده خود باز گرديد، در حرکت کندی روا داشت. . . ، به اميد اين که در اين امر برتری خويش آشکار ساخته باشد و گمان ميکرد که خزريان را سرکوب و بيچاره کرده و به کاری که در حقشان کرده، سرگرم نموده است. مردم خزر هم با شتاب و مجدانه به تعقيب وی پرداخته و او را در تنگنا گذاشته، زياده بر ده هزار نفر از ياران او و داوطلبانی که به همراه او بودند کشتند و غنايمی را که گرفته بودند، مسترد داشته و باز پس گرفتند و اموال سپاهيان اسلامی را غنيمت گرفته باز گشتند.».[43]

دکتر رئيس نيا با آوردن پاراگراف بالا اظهار داشته که:
«منظور از نقل چند سطر بالا از نوشته ابن اثير پاسخگويی به کسروی است که به نقل از جمله نخست پاراگراف فوق. «ابن فضلون کرد تکه‌ای از آزربايجان را داشت که بدانجا دست يافته و از آن خود کرده بود.»[44]
بر ابن اثير ايراد گرفته که نميدانسته است ابن فضلون فرمانروای سراسر اران و بخش بزرگی از ارمنستان بوده و نه خداوند تکه‌ای از آزربايجان.

نوشته ابن‌اثير حاکی از اين است که وی به درستی قلمرو دولت ابن فضلون را در جوار سرزمين خزران و در هر صورت در آن سوی ارس ميدانسته و بنابراين اران را بخشی از آزربايجان به شمار آورده است.»[45]


ادامه دارد...✅

✅ آزربايجان تاريخی و محدوده آن از نظر مورخين:


⏪ بخش هفتم؛

در لغتنامه علامه دهخدا نيز در مورد تعدادی از شهرهائيکه امروزه در داخل جغرافيای سياسي جمهوری آذربايجان قرار دارد و همچنين در مورد نام ولايت «اران» با استناد به مورخين و جغرافی نويسان قرنهای گذشته چنين آمده است:

اران: اقليمی است در آزربايجان… صاحب برهان قاطع گويد؛ ولايتی است از آزربايجان که گنجه و بردع از اعمال آن است. گويند معدن طلا و نقره در آنجاست.

گنجه: شهری است مشهور مابين تبريز و شيروان (اصبح شروان است) و گرجستان و مولد شيخ نظامي عليه الرحمه از آنجاست (برهان) نام شهری است از ولايات اران در اواخر آزربايجان [،] منسوب بدانجا را گنجوی گويند (انجمن آرا)… اين شهر در قرون ۶ و ۵ ميلادی بنا شده است. از قرن ۴ هجری (۱۳ ميلادی) يکی از شهرهای مهم آزربايجان و مرکز تجارت و صنعت بود».

بردعه: برذعه، بردع از بلاد اران است (شرفنامه) شهري است در اقصای آزربايجان معرب برده دان زيرا که پادشاهی اسيران را آنجا گذاشته بود و گاهي بذال منقوطه (برذعه) نيز خوانند. (آنندراج)، (قاموس)، (ناظم الاطباء) رجوع به بردع شود.

نخچوان[نخجوان]: شهرکی است خرد [ از حدود آزربايجان] خرم و با نعمت و مرم و خواسته و بازرگانان بسيار و از وی زيلوهای قالی و غيره و شلوار بند و چوب بسيار خيزد (حدودالعالم) شهری است از اقليم پنجم- آزر آبادگان از بناهای نرسی بن بهرام ساسانی که نخچوان لقب داشته.

اردوباد: شهری بر ساحل ارس بر مشرق جلفا، موضعی است در آزربايجان و باغستان زياد دارد و غله و انگور و ميوه آن نيکو و آب وی از کوههای قپان خيزد فاضل آن آب در ارس ريزد
(نزهت القلوب)، (مرات البلدان) و مسقط‌الرس بعضی شعرا و علما بوده است
(قاموس اعلام ترکی).

شيروان: نام شهری در آزربايگان. در روايات بانی آنرا انوشيروان دانسته‌اند. پس از ويرانی شماخی اصل و قاعده شيروانات بوده، سالها سلاطين شيروان شاهيه در آنجا پادشاهی داشته‌اند و در اواخر صفويه انقراض يافتند خاقانی شيروانی « [کذا]» مداح منوچهر و مردمان بزرگ در هر فن از آنجا به ظهور آمده‌اند.
فخرالسالکين حاج زين العابدين سياح صاحب بستان السياحه (ت) و حديقه السياحه از آنجاست.

اسناد بسياری که نشان ميدهد از زمانهای بسيار ديرين تا سال ۱۹۱۸ ميلادی که اراضی شمالی رود ارس به صورت کشور مستقل با نام «جمهوری آزربايجان» درآمد، نام آزربايجان همواره دو بخش شمالی و جنوبی رود ارس از دربند
(دمير قاپو) در داغستان قفقاز در شمال، تا زنجان و همدان و اراک در جنوب را شامل مي­شده است و اين نام تاريخی را نميتوان از روی قسمت شمالی آزربايجان که در سال ۱۸۱۳ و ۱۸۲۸ ميلادی از قسمت جنوبی آن جدا گرديده ضميمه خاک روسيه شد، برداشت.

گرچه به تصور بعضی از ناسيوناليستهای افراطی، بهترين راه جهت غيرهمنام کردن قسمت شمالی و جنوبي رود ارس اين است که نام آزربايجان از قسمت جنوبی ارس برداشته شود همانطوريکه منطقه زنجان در سالهای حاکميت پهلوی از نام آزربايجان محروم گرديد و در سال ۱۳۷۲ هم نام آزربايجان از روی قسمت مهم آن يعني مناطقی که امروز در اسناد دولتی استان اردبيل ناميده ميشود برداشته شد و شايد روزی تبريز و اروميه هم از داشتن نام آزربايجان محروم شود! ولی هيچکدام از اينها چاره اصلی درد نيست و اتحاد واقعی، همدلی و زندگی برادرانه در ايران در کنار هم را برای هموطنان ترک و فارس و ديگر اقوام به ارمغان نمی‌آورد، تنها راه حلّ واقعی مسئله، شناخت حقوق فرهنگی- اقتصادی مساوی و برابر با هموطنان فارس زبان، برای حدود ۳۰ ميليون نفر از جمعيت ترک زبان کشور و تدريس زبان ترکی به عنوان دومين زبان رسمی کشور در کنار زبان فارسی در مدارس ابتدايی، راهنمايی، دبيرستان و دانشگاهها و قبول اين واقعيت که
«ايرانی بودن مساوی فارس بودن نيست و تمام ملل و اقوام کشور که در ايران زندگی ميکنند ايرانی به حساب می‌آيند و هيچ قومی را ارجحيت و برتري بر ديگر اقوام ايراني نيست» اين در حالی است که استانها و مناطق غير فارس کشور از رونق اقتصادی ضعيفی برخوردار است و کمترين سرماية ملّی در اين مناطق به کار گرفته ميشود و استانهای آزربايجان مهاجر فرست‌ترين استانهای کشور شده است[46] و فرزندان آن از تحصيل کرده‌های دانشگاهی گرفته تا افرادی عادی برای پيدا کردن کار راهی استانهای تهران، اصفهان، فارس،کرمان، يزد و ديگر استانهايی
ميشوند که بيشترين سرمايه گذاری دولتی در آنها صورت ميگيرد و روزبروز بر رونق اقتصادی آنها افزوده ميشود!


منابع:

[1] - آزربايجان در سير تاريخ ايران، رحيم رئيس‌نيا، جلد اول ص ۱۰۰.

[2] – آزربايجان و اران (آلبانيای قفقاز)، عنايت‌اله رضا، انتشارات ايران زمين، ۱۳۶۰، صص ۸- ۶.

[3] – شهر ياران گمنام، احمد کسروی، تهران، انتشارات اميرکبير، ۱۳۵۷، صص ۲۵۷- ۲۵۵.

[4] – آزربايجان.✅



منبع: کانال تلگرامی: @iranturks