جنایات ساسانیان
مرگ به زبان خوش و به پای خویش
رضا مرادی غیاث آبادی
جمعه ۱۱ مرداد ۱۳۹۲
پروکوپیوس آورده است که در برابر کاخ سلطنتی پادشاهان ساسانی ایران همواره یک سهپایه بزرگ آهنی برپا است تا هر ایرانی هنگامی که دانست پادشاه به او خشمگین است، خود به زبان خوش و به پای خویش به نزد این سه پایه بیاید و منتظر فرمان پادشاه بایستد. در این مواقع هیچکس جرأت ندارد تا به حمایت از او برخیزد. در کنار همین سهپایه جلادانی آماده خدمت ایستادهاند. دلیل اینکه چه عاملی موجب میشده تا آنطور که پروکوپیوس نقل کرده، عدهای به پای خویش آماده هلاکت شوند، در معاف شدن اعضای خانواده قربانی از هلاکت است. ظاهراً این سهپایهها کاربردی مشابه تیرهای تیز هخامنشی داشتهاند که در مجاورت تختجمشید برپا بودهاند.
بنگرید به: پروکوپیوس، جنگهای پارسیان و روم، ترجمه محمد سعیدی، چاپ پنجم، تهران، ۱۳۹۱، صفحه ۱۰۹ و ۱۱۰.
منبع:http://ghiasabadi.com/human-sufferings-252.html
حمله خسرو انوشیروان به انطاکیه
رضا مرادی غیاث آبادی
جمعه ۱۱ مرداد ۱۳۹۲
شهر و سرزمین انطاکیه در جنوب کیلیکیه و در شمال غربی دریای مدیترانه واقع است. این نواحی که قبلاً شاپور یکم آنجا را تصرف و غارت کرده و به آتش کشیده بود، بار دیگر به حمله خسرو انوشیروان دچار آمد. شرح این حمله را برخی مورخان رومی و از جمله پروکوپیوس ثبت کردهاند. در بخشی از تاریخ پروکوپیوس آمده است:
«سخنان خسرو در ظاهر فریبنده و حاکی از مردی و بزرگواری بود. اما او در پوشیدن حقیقت و نسبت دادن گناهان خویش به کسانی که دچار آزار و ستم او شده بودند از همه مردم چیرهدستتر بود. بعلاوه برای انجام هر کاری به آسانی سوگند یاد میکرد و بعد به همان آسانی عهد و پیمان خود را میشکست. حرص پول در او به قدری زیاد بود که برای تحصیل آن از مبادرت به هر کار زشت و ناشایستی دریغ نمیکرد… خسرو به لشکریان خویش فرمان داد که باقی اهالی انطاکیه (که کشته نشده بودند) را اسیر سازند و به غارت و چپاول شهر بپردازند. خود نیز به کلیسای شهر آمد و در آنجا ذخایر بسیار از طلا و نقره به دست آورد… پس از انجام این کارها به سپاهیان فرمان داد که شهر را آتش بزنند. لیکن سفرا از او درخواست نمودند که چون غرامت کافی از کلیسا گرفته، لااقل از خراب کردن آن صرفنظر نماید. خسرو این تقاضا را پذیرفت و گروهی را مأمور سوزاندن شهر کرد».
بنگرید به: پروکوپیوس، جنگهای پارسیان و روم، ترجمه محمد سعیدی، چاپ پنجم، تهران، ۱۳۹۱، صفحه ۱۴۷ و ۱۴۸.
منبع:http://ghiasabadi.com/human-sufferings-251.html
حمله آنان گجستگی بود و حمله ما خجستگی؟
رضا مرادی غیاث آبادی
شنبه ۶ اسفند ۱۳۹۰
هر یک از سه سپاه مهاجم مقدونی و عرب و مغول فقط یکبار به ایران حمله کردند. در آن یکبار نیز بیشتر قوا و قشونشان را ایرانیان تشکیل میدادهاند. اما ایرانیان بارها و بارها در طول تاریخ به کشورهای همسایه حمله کرده و آنجاها را غارت کرده و به آتش کشیدهاند. اگر آنان نتوانستند ایران را نابود کنند، اما ایران توانست چند کشور و شهر و تمدن بزرگ و درخشان را برای همیشه نابود کند. بخصوص در زمان کورش هخامنشی و شاپور یکم ساسانی.
با این حال سالیانی بس دراز است که ایرانیان بخاطر همان یک حمله، همگی مقدونیان و اعراب و مغولان را از زمان بدو آفرینش تا به روز رستاخیز با زشتترین و ناپسندترین تعابیر یاد میکنند، اما حملات خود را از روی پاکی و پارسایی و پیروی از حقوق بشر میدانند و نقشه آن «مرز پر گهر» و آن تاختوتازها و ویرانگریها را با افتخار بر در و دیوارها میچسبانند که «نیزه مرد پارسی بسی دورتر جای رفته» (از بند چهارم کتیبه یکم داریوش در نقشرستم DNa).
تجاوز و آدمکشی و غارت و قتلعام زشت و غیرانسانی است. خواه از سوی اسکندر و اعراب و مغول بوده باشد و خواه از سوی ایرانیان و کورش و داریوش و شاپور. تجاوز زشت است و توجیه آن با انگارههای نژادگرایانه و خودبرترانگارانه، زشتتر.
منبع:http://ghiasabadi.com/inroad.html
حمله سپاه ساسانی به شهرهای دارا و اورشلیم
رضا مرادی غیاث آبادی
پنجشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۲
ارتش ساسانی در سال ۶۰۴ میلادی و پس از فرمان شاه و موافقت موبدان زرتشتی، حمله به شهر دارا در روم شرقی (جنوب آناتولی/ ترکیه امروزی) را آغاز میکند. سپاهیان ساسانی پس از محاصره شهر و به آتش کشیدن دیوارهای آن به اندازهای دست به قتل و خشونت میزنند که «جویهای خون جاری میشود». اسقف شهر از ترس اجرای شکنجههای زرتشتی و خوفناک موسوم به «چهلمرگ» دست به خودکشی میزند. در همین هنگام، قیامکنندگان شهرزور در کردستان سرکوب میشوند و رهبر مسیحی آنان به صلیب کشیده میشود. علت این سرکوب، قیام مردم محلی علیه سلطه و اختناق دینی ساسانیان و تخریب کلیساها به دست آنان بوده است.
سپس ارتش ساسانی به فرماندهی بهرام و شهربراز، پس از تسخیر شهر قیصریه در آناتولی مرکزی و قتلعام مردم آنجا، راه تصرف و غارت شهرهای دیگر غرب فرات را در پیش میگیرد تا به اورشلیم میرسد. آنچه به دست ارتش ساسانی در اورشلیم اتفاق افتاد، از هولناکترین وقایع جنگی و نسلکشیهای تاریخ بشریت است: شهر به مدت بیست روز در محاصره قرار میگیرد تا اهالی گرفتار گرسنگی و تشنگی مدید شوند. آنگاه باروی شهر با منجنیق ویران میشود و سپاهیان به شهر میریزند. آنان قتلعام عمومی و غارت شهر را آغاز میکنند و زن و مرد و پیر و جوان را به تیغهای تیز میسپارند. «کودکان با کوفته شدن بر زمین کشته میشوند» و شهر وحشتزده یکسره به خاک و خون و آتش کشیده میشود. «شقاوتی که در کشتار مردم به خرج داده شد، وصفناپذیر بود»، «آنان به هر کسی تیر پرتاب میکردند و سرش را همچون سر گوسفند میبریدند و یا همچون هیزم قطعهقطعهاش میکردند». عدهای از مردم شهر به کلیساها و معابد پناه بردند، اما در همان اماکن هدف حمله قرار میگرفتند.
لشکریان ساسانی در پایان عملیات خود، هر کس را که زنده مانده بود به عنوان برده به ایران فرستادند و شهر را به دست آتش سپردند. «آتشی که تا ابرها میرسید و تمام اورشلیم را فرا گرفته بود»، «چنانکه حتی اورشلیم آسمانی بر اورشلیم زمینی اشک میریخت».
تمامی منابع تاریخی این زمان از این حمله و کشتار بیرحمانه یاد کرده و تعداد کشته شدگان را بین ۶۲.۰۰۰ تا ۹۰.۰۰۰ نفر ذکر کردهاند. میخائیل سوری آورده است که پارسیان سرزمینهای روم، بینالنهرین، سوریه، کیلیکیه، فلسطین، مصر و تمامی نواحی ساحلی را تصرف و تاراج کردند و مردمان بیشماری را به اسارت و بردگی به سرزمین پارس بردند. آنان با چنان ثروت و نیروی کار رایگان ناگهان به ثروتی عظیم دست یافتند.
در شاهنامه فردوسی نیز مکرراً از خشونتورزیهای ساسانیان و دیگران یاد شده است. بنگرید به: «شاهنامه فردوسی و گزارش قیامهای مردمی و شکنجهگری در ایران باستان».
برای آگاهی بیشتر و فهرست مفصل منابع بنگرید به: پیگولفسکایا، نینا، ایران و بیزانس در سدههای ششم و هفتم میلادی، ترجمه کامبیز میربهاء، تهران، انتشارات ققنوس، ۱۳۹۱، صفحه ۱۲۲ تا ۱۳۱.
منبع:http://ghiasabadi.com/human-sufferings-248.html
فردوسی و رنجنامه مردم معاصر با انوشیروان عادل
رضا مرادی غیاث آبادی
یکشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۱
به گزارش شاهنامه فردوسی، انوشیروان عادل بجز نسلکشی مزدکیان به قتلعامهای دیگری نیز دست یازید که از آن جمله است قتلعام بلوچیان و گیلانیان و سپس غارت اموال آنان و سوزاندن خانههایشان. فردوسی درد و رنج مردم و قتلعام گروهی زن و مرد و کودک را به دست لشکریان ساسانی انوشیروان با شیواترین سرودهها بیان کرده است: «ازیشان فراوان و اندک نماند، زن و مرد جنگى و کودک نماند». او همچنین آورده است که گستردگی نسلکشی بلوچها به اندازهای بوده که یک نفر بلوچ و حتی یک نفر چوپان بلوچ در هیچ کجا به دیده نمیآمد: «ببود ایمن از رنج ایشان جهان، بلوچى نماند آشکار و نِهان/ شبان هم نبودى پس گوسپند، به هامون و بر تیغ کوه بلند».
به گزارش شاهنامه فردوسی، انوشیروان عادل پس از سرکوب بلوچها به سوی گیلان حرکت کرد و سکونتگاههای گیلانیان را با بیرحمی به زنان و اطفال در آتش سوزاند و غارت کرد و قیام آنان را چنان به خاک و خون کشید که: «چنان بُد ز کشته همه کوه و دشت، که خون در همه روى کشور بگشت/ ز بس کشتن و غارت و سوختن، خروش آمد و ناله مرد و زن/ ببستند یکسر همه دست خویش، زنان از پس و کودک خُرد پیش».
برای آگاهی بیشتر و متن کامل گزارش فردوسی بنگرید به: شاهنامه فردوسی، بکوشش جلال خالقی مطلق و ابوالفضل خطیبی، دفتر هفتم، بخش پادشاهی نوشینروان، تهران، ۱۳۸۶، صفحه ۱۱۸ و ۱۱۹.
منبع:http://ghiasabadi.com/human-sufferings-139.html
مرگ به زبان خوش و به پای خویش
رضا مرادی غیاث آبادی
جمعه ۱۱ مرداد ۱۳۹۲
پروکوپیوس آورده است که در برابر کاخ سلطنتی پادشاهان ساسانی ایران همواره یک سهپایه بزرگ آهنی برپا است تا هر ایرانی هنگامی که دانست پادشاه به او خشمگین است، خود به زبان خوش و به پای خویش به نزد این سه پایه بیاید و منتظر فرمان پادشاه بایستد. در این مواقع هیچکس جرأت ندارد تا به حمایت از او برخیزد. در کنار همین سهپایه جلادانی آماده خدمت ایستادهاند. دلیل اینکه چه عاملی موجب میشده تا آنطور که پروکوپیوس نقل کرده، عدهای به پای خویش آماده هلاکت شوند، در معاف شدن اعضای خانواده قربانی از هلاکت است. ظاهراً این سهپایهها کاربردی مشابه تیرهای تیز هخامنشی داشتهاند که در مجاورت تختجمشید برپا بودهاند.
بنگرید به: پروکوپیوس، جنگهای پارسیان و روم، ترجمه محمد سعیدی، چاپ پنجم، تهران، ۱۳۹۱، صفحه ۱۰۹ و ۱۱۰
منبع:http://ghiasabadi.com/human-sufferings-252.html
همه زنان متعلق به انوشیروان عادل
رضا مرادی غیاث آبادی
شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۱
پیش از این و در گفتار «آیین مزدک به روایت دینکرد» اشاره کردیم که منظور مزدکیان از اشتراک بر زن و دارایی که همواره بگونهای تحریفشده بازگو شده است، عبارت بوده از لغو جامعه طبقاتی و ایجاد فرصتهای برابر در فعالیتهای اقتصادی، لغو مالکیت دستگاه دینی بر زمینهای زراعی، اجازه و امکان اینکه هر کس بتواند همسر خود را بدون رعایت محدودیتهای طبقاتی انتخاب کند و دختران نیز بتوانند همسر کسی غیر از اشراف یا پدر و برادر خود بشوند.
و نیز گفتگویی میان مزدکیان با موبدان را آوردیم که مزدکی از موبد زرتشتی میپرسد ما از آموزههای کتاب زرتشت دانستهایم که میباید ثروت و زن از آن همگان باشد و در انحصار گروهی خاص نباشد، چرا شما ما را نکوهش میکنید؟ موبد به شیوه ناهنجار پیشین خود در پاسخ میگوید که اینها سخنانی فریبکارانه است و کیهان را به سوی ویرانی میبرد و موجب درهم شدن نژاد میگردد. این کار موجب آسیب به داراییهای طبقات خاص میشود و جایگاههای طبقاتی مردم از میان خواهد رفت. دیو پرستی رواج مییابد و دروغ بالنده میشود.
زن در جامعه طبقاتی و فئودالی نظام دینی زرتشتی عصر ساسانی، کالا و مایملکی بشمار میرفته که میتوانستهاند او را همچون هر کالای دیگری خرید و فروش کنند و یا اجاره دهند. قیمت زن به موجب متون زرتشتی و به ویژه «ماتیگان هزار دادستان» معمولاً برابر با قیمت یک مرد برده، یعنی در حدود ۲۰۰۰ سکه نقره بوده است.
اما افزون بر اینها، فرانتس آلتهایم و روت استیل آوردهاند که در زمان انوشیروان عادل (که با فتوای موبدان دست به نسلکشی سراسری مزدکیان زد) اصولاً همه زنان جامعه بطور پیشفرض متعلق به شاهنشاه بودهاند و زنان تنها با بخشش یا تفویض اختیار از جانب او به دیگران اعطا میشدند. او هرگونه تعدی را بیرحمانه به کیفر میرساند و جبری شدید و بیرحمانه برقرار کرده بود.
در نتیجه مفاد بالا، شاه حق داشت هر زن دلخواهی را شخصاً تصاحب کند و به حرمسرای خود یا حرمسراهای اشراف و موبدان بفرستد و یا اینکه او را به هر کس که میل دارد، واگذار کند.
برای آگاهی بیشتر و تفصیل منابع بنگرید به: آلتهایم، فرانتس و روت استیل، تاریخ اقتصاد دولت ساسانی، ترجمه هوشنگ صادقی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۲، صفحه ۲۰۱ و ۲۰۲؛ آذرفرنبغ فرخزادان، دینکرد، ترجمه فریدون فضیلت، کتاب سوم، دفتر یکم، تهران، انتشارات فرهنگ دهخدا، ۱۳۸۱، صفحه ۱۵ و ۱۶.
منبع:http://ghiasabadi.com/human-sufferings-181.html