استاد پرویز شاهمرسی=12 آگوست 2018

پرویز شاهمرسی, [12.08.18 19:54]
[ File : ShahmarsiTurkishPersianDictionary.apk ]
نرم افزار لغتنامه ترکی شاهمرسی برای اندروید

پرویز شاهمرسی, [13.08.18 00:31]
چین تان: (Çin tan) صبح صادق. نذر مشکل گشا. صدقه یا خیراتی که به قصد گشایش در کارها بدهند. زنان ازبک غذایی به نام «دلده» (یارما) پخته و به این منظور خیرات کنند. این سنت به نام «قیرخ بیر چین تان» نیز اجراء می شد. نخی پنبه ای را در دست ریسیده و با نیت ویژه به گردن مریض می بندند. به مدت 41 روز هر صبح صادق یک گره بر آن می زنند. پس از آن این نخ را با روغن آغشته و در مراسمی به قصد گشایش در کارها و رفع امراض می سوزانند. سپس سر دیگ خیرات را برمی دارند و اطعام می کنند. بعد از غذا نیز دستها را به دعا بلند می کنند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [13.08.18 00:58]
تورکو دیلی نئجه یازیلیب؟
دیلین ایکی دایاغی وار: 1- سس 2- یازی.
سس آغیزدان چیخیب قولاغا چاتیر. اؤزونده آنلام داشیماقدادی. بوردا اوچ آراج ایشله ییر: 1- آغیز 2- قولاق 3- بئیین.
یازی همان سسی کاغیذا اوستونه گتیریر. یازی قایدالاری قورولمامیشدان نئچه مینلر قاباق دیل آغیز قولاقدا ایشله ییردی. آنجاق یازی گلندن سونرا سسلر بیر آز دگیشیلمه لی اولدولار. بوردان دانشیق ایله یازی آراسیندا آیریلیق اؤزون گؤستردی. هر دیل اؤز سسلرینه گؤره اؤزل بیر یازی ایشله ده بیلر. تورکلر اؤز اوزون کئچمیشلرینده 8 یازینی ایشله دیبلر:
1- گؤگ تورک 2- اویغور 3- عرب 4- سیریلیک 5- ارمنی 6- یونان 7- عبری 8- رومی
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [15.08.18 13:08]
تقویم دوازده گانة حیوانی
تقویم ترکی در سدة پنجم پیش از میلاد در میان قبایل ترک شمال ختای پدید آمده است. این تقویم بر اساس دوازده حیوان بود: 1) موش. 2) گاو. 3) پلنگ. 4) خرگوش. 5 ) نهنگ. 6) مار. 7) اسب. 8) گوسفند. 9) میمون. 10) مرغ. 11) سگ. 12) خوک. هر کدام از این سالها به باور ترکان معنا و مفهوم خاصی داشتند: موش (آرامش)، گاو (جنگ و آشوب. به گفتة کاشغری چون گاوها به هم فراوان شاخ بزنند و درگیر شوند)، پلنگ (نیکی و بدی با هم)، خرگوش (بدبختی)، نهنگ یا تمساح (فراوانی و ارزانی. زیادی باران. به گفتة کاشغری چون تمساح در آب باشد.)، مار (پیروزی)، اسب (متوسط)، گوسفند (برکت و فراوانی)، میمون (بی‎برکت)، مرغ (دشواری. به گفتة کاشغری چون مرغ بسیار به دنبال دانه بگردد و پیوسته چیزها را زیروروکند)، سگ (فلاکتهای بوجود آمده در سالهای میمون و مرغ کم می‎شود)، خوک (بی‎اثر). هر دورة 12 ساله را نیز موشئل ‎نامیدند.
به گفتة محمود کاشغری در دیوان لغات الترک، این نوع تقویم از آنروی بوجود آمد که یکی از خاقانهای ترک خواست تا تاریخ یکی از جنگهای پیشین را بداند. چون میان مؤرخان در تعیین این تاریخ اختلاف افتاد، خاقان برای اینکه این اختلاف در آینده نیز رخ ندهد، به مردمش گفت تا سالها را به تعداد 12 برج فلکی و ماههای سال نام نهند. خاقان دستور داد تا حیوانات وحشی را به سوی رودخانه «ایلاسو» برانند و ببینند که کدامیک از آنها می تواند از رود بگذرد. بسیاری از حیوانات شکار شدند و یا آب آنها را برد و تنها 12 حیوان از آب گذشتند که نام آنها به ترتیب بر سالها نهاده شد. روشن است که این داستان برای توجیه انتخاب این حیوانات ساخته شده ولی مسلم است که این تقویم ابتدا در میان اویغورها پدید آمد. اویغورها نخستین قوم ترک بودند که نوشتن را آغاز کردند. در چارچوب این تقویم اجزایی از دیگر اقوام آسیای مرکزی مانند تبتی ها و چینی ها نیز دیده می شود. بگفتة لئو گومیلف این تقویم در جنوب پدیدآمده چون میمون در آن موجود است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [15.08.18 21:04]
«آخشام» سؤزونون آنلامی
«آخشام» سؤزونون اوستونده هله دانیشیق وار. ایکی باخیش وار. بیرینجی باخیشدا دئییلیر بو سؤز «آخیشماق» کؤکوندن دیر. چؤلده کی سورولرین کنده اوبایا آخیشماق واختی آنلامیندایر. ایکینجی باخیشدا دئییلیر:
آغ+ شام= آغشام.
بوراکیمی آراشدیرمالار قورتولماییب. آنجاق بو سؤز تورک ائللرینده یایقین سؤزدور. اؤزبکلر، تورکمنلر ایله قاشقایلیلار «آقشام» دئییرلر. تورکیه ده «آکشام» دیر. آذربایجانیمیزدا هم گونئی ماحاللاردا هم قوزئی ماحاللاردا «آخشام» دئییلیر. اردبیل یا موغان کیمی بیر پارا ماحاللاردا «آغشام» دئییلیر. همدان ایله قزوین بؤلگه لرینده «اخشم» ده آغیزلاردا وار. بئله اولدوقدا «آخشام» بیچیمی داها بیزه اویغوندور. نئجه کی ماهنی ایله ناغیللاریمیزدا بئله گلیب.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [15.08.18 21:08]
قوش آیدین: (Quş aydın) صبح بخیر.
گون آیدین: (Gün aydın) روز بخیر.
توش آیدین: (Tuş aydın) ظهر بخیر.
توش آیدین: (Tüş aydın) عصر بخیر.
تون آیدین: (Tün aydın) شب بخیر.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [15.08.18 21:12]
بازیهای محلی آذربایجان:
آ بیله سن: (A biləsən) (آی بدانی) در اين بازي يك نفر كف دست راستش را در طرف راست صورتش طوري نگاه مي‎دارد كه پشت سر و طرف راست بدنش را نبيند و دست چپش را طوري زير دست راستش مي‎گذارد كه كف دست چپش به طرف بيرون راست بدنش باشد. يك نفر از پشت سر نزديك شده و محكم به كف دست او سيلي مي‎زند و كنار مي‎رود. نفر اول بايد به عقب برگشته و بگويد كه زننده چه كسي بوده است. اگر درست گفته باشد، جاي آنها عوض مي‎شود و در غير اينصورت ديگر افراد به همان ترتيب به دست او سيلي مي‎زنند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [15.08.18 21:28]
ترکیب:
خرت و پرت: آغیر یونگول (Ağır yüngül). آلام سالام (Alam salam). آنقال سانقال (Anqal sanqal). آوار اووار (Avar uvar). آیین اوْیون (Ayın oyun). چار چور (Çarçur). خام خیرت (Xımxırt). خیرت پیرت (Xırt pırt). خیم خیرت (Xımxırt). درمه چاتما  (Dərmə çatma). دور دوگون (Dür düyün). سورسات (Sürsat). شئی شوی (Şey şüy). شلپه شولپه (Şəlpə şülpə). شلمزار (Şələmzar). شم شیندیر (Şəm şındır). قاغیر قوغور (Qağır quğur). قیلدان توکدن (Qıldan tükdən). قیویر زیویر (Qıvır zıvır). مایدا شویدا (Mayda şuyda).
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [16.08.18 08:15]
ورزش ترکان:
آبا گولشی: (Aba güləşi) نوعی کشتی مخصوص ترکان که بسیار شبیه به جودو است. «آبا» تن پوش مخصوص کشتی گیران است. مدت مسابقه 7 دقیقه است. در این کشتی هیچگونه دسته بندی از نظر وزن و سن و غیره وجود ندارد. کشتی در خاک نیز بیش از 2 دقیقه طول نمی‎کشد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [16.08.18 08:16]
ضرب المثل:
آب آبادانی است: سو آیدینلیق دیر (Su aydınlıqdır).

پرویز شاهمرسی, [17.08.18 07:02]
واژگان مربوط به «سلام» در زبان ترکی :
سلام:  اسن(Əsən).  
سلامت: آمانلیق (Amanlıq). اسنگی (Әsəngi). اسنلیک (Әsənlik).  
سلامت باشی: آمان قالاسان(Aman qalasan). ساغ اوْلاسان (Sağ olasan).
سلامت باشید: ساغ اوْلاسیز(Sağolasız). ساغ اوْلون (Sağolun).
سلامتی: اسنلیک (Əsənlik).
سلام چرب و نرم: یاغلی سلام (Yağlı səlam).
سلام دادن: اسنله مک (Әsənləmək).  
سلام دادن به یکدیگر: اسنلشمک (Әsənləşmək).
سلام علیکم:  اسنلر (Әsənlər).
سلام نظامی: چاس (Ças). ساپارتا (Saparta). سالیت (Salıt).
سلام نظامی ‌دادن: چاس قوْوزاماق (Ças qovzamaq). چاسلاماق (Çaslamaq).
سلام و احوالپرسی: اسن ساولیق (Әsən savlıq).  
سلام و تقدیم هدیه / سلام و صلوات: ساوقا سلام (Savqa səlam).
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [17.08.18 07:04]
اصطلاح:
آبها از آسیاب افتاد: سس سمیر یاتدی (Səs səmir yatdı). سو سویوندان اولدو یئر یئریندن (Su suyundan oldu yer yerindən).

پرویز شاهمرسی, [18.08.18 07:48]
قانون آهنگ در زبان ترکی:
این قانون تنها به زبان ترکی اختصاص داشته و به کلمه زیبایی ، وزن و موسیقی خاصی می‎بخشد. اصل اساسی در این قانون آن است که اگر هجای نخستین یک واژه از یک مصوتهای زمخت باشد، حتماً مصوتهای بعدی نیز باید از مصوتهای ضخیم باشند. همین ترتیب در مورد مصوتهای ظریف نیز جاری است. به تعبیر بهتر ممکن نیست در یک کلمه از هر دو گروه مصوت موجود باشد. این قانون مانند تراز نوشتار و گفتار را در زبان ترکی به سامان درمی‎آورد. بوسیلة این قانون می‎توان گونة سرة کلمه را از ناسره تشخیص داد. مثال:کلمه‎ای مانند (او˚تورمیش) (نشسته) را درنظر آورید. این کلمه را به صورت (او˚تورموش) نیز می‎نویسند. برای اینکه بدانیم کدام گونه درست است، از قانون آهنگ بهره می‎گیریم. در هجای آغازین این کلمه مصوت او˚ (O) وجود دارد که این مصوت از گروههای مصوتهای ضخیم است پس باید مصوتهای بعدی نیز از همین گروه باشد. در گونة (او˚تورمیش)، مصوت بعدی ایـ (İ) از گروه مصوتهای ظریف است و طبق قانون آهنگ این گونه نادرست است. مصوتهای زبان ترکی به ترتیب ضخامت از ضخیم به ظریف به این ترتیب هستند:
1- او˚ (O)  2- او (U)   3- آ (A)   4- ایـˆ (ı)   5-  اؤ  (Ö)    6- اﯙ (Ü)
7- ائـ (E)   8- ا (Ә)   9- ایـ (i)
@parvizshahmarasi

استاد پرویز شاهمرسی=18 آگوست 2018

پرویز شاهمرسی, [18.08.18 07:48]
قانون آهنگ در زبان ترکی:
این قانون تنها به زبان ترکی اختصاص داشته و به کلمه زیبایی ، وزن و موسیقی خاصی می‎بخشد. اصل اساسی در این قانون آن است که اگر هجای نخستین یک واژه از یک مصوتهای زمخت باشد، حتماً مصوتهای بعدی نیز باید از مصوتهای ضخیم باشند. همین ترتیب در مورد مصوتهای ظریف نیز جاری است. به تعبیر بهتر ممکن نیست در یک کلمه از هر دو گروه مصوت موجود باشد. این قانون مانند تراز نوشتار و گفتار را در زبان ترکی به سامان درمی‎آورد. بوسیلة این قانون می‎توان گونة سرة کلمه را از ناسره تشخیص داد. مثال:کلمه‎ای مانند (او˚تورمیش) (نشسته) را درنظر آورید. این کلمه را به صورت (او˚تورموش) نیز می‎نویسند. برای اینکه بدانیم کدام گونه درست است، از قانون آهنگ بهره می‎گیریم. در هجای آغازین این کلمه مصوت او˚ (O) وجود دارد که این مصوت از گروههای مصوتهای ضخیم است پس باید مصوتهای بعدی نیز از همین گروه باشد. در گونة (او˚تورمیش)، مصوت بعدی ایـ (İ) از گروه مصوتهای ظریف است و طبق قانون آهنگ این گونه نادرست است. مصوتهای زبان ترکی به ترتیب ضخامت از ضخیم به ظریف به این ترتیب هستند:
1- او˚ (O)  2- او (U)   3- آ (A)   4- ایـˆ (ı)   5-  اؤ  (Ö)    6- اﯙ (Ü)
7- ائـ (E)   8- ا (Ә)   9- ایـ (i)
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [18.08.18 07:50]
رقص آذربایجانی:
آبایی: (Abayı) این رقص در منطقة شکی و زاقاتالا آفریده شده است. در این منطقه به افراد میانسال «آبای» گفته می‎شود. این رقص عموماً توسط مردان یا زنان میانسال اجرا می‎شود. آفرینندة ملودی این رقص، آهنگ سازان شکی می‎باشند. کمی ‌اغراق آمیز و خنده آور است. سرعت رقص آرام است. این رقص قبلاً در شهر شکی به صورت دسته جمعی اجرا می‎شد. بعداً تبدیل به رقص انفرادی شد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [18.08.18 08:01]
ترکیب:
آباء و اجداد: آتا بابا(Ata baba). آندیر آنغیر (Andır anğır). انکه بؤیوک (Әnkə böyük). دده بابا (Dədə baba).

پرویز شاهمرسی, [18.08.18 08:35]
ضرب المثل:
هر که خربزه می خورد پای لرزش هم می ایستد: ائششک سورن اوستوراغینا دا تابلاشار / یایدا قوهون یئین، قیشدا پوخون یئیر / چایدان کئچن ایسلانار / قارپیز یئین ایشه یر/ حاماما گیرن ترله یر/ اویونا گیره نین باشیدا اوینار گؤتوده.

پرویز شاهمرسی, [19.08.18 07:25]
داود انتصار
دیلسیز آغیزیز باشی قاپازلی ائلیمیزین اورک سؤزلری انتصار کیمی شاعیرین شعرلرینده سسله نیر. سانکی ائل اونون آغیزیندان دانیشیر. بئله بیر شاعیره ائل شاعیری دئمک اولار. بو مقاما چاتان بیر شاعیر گرک اؤزون چوخ گؤزله سین. اوتوروشو دوروشوندا باتمان اولسون. او داها اؤزونونکو دگیل. ائل شاعیری سیاسته چیلخا قوشولماز او سیاسی سؤزلرینی ده سؤز آراسیندا دئیر. چوخ چتین بیر ایشدیر. آنجاق انتصار بو ایشی گؤره بیلر. چالخانیب چالخانیب سایخاشا بیلر. بولانیب دورولابیلر. اوندان سونرا گؤروسن سؤزلر ایلدیریم کیمی چاخیر، بولاق کیمی آخیر، اورکلری یاندیریب یاخیر.

پرویز شاهمرسی, [19.08.18 07:41]
ضرب المثل:
دعای گربه کوره شفا ندارد: کوْر پیشیک بیرینین قاپیسین آچماز (Kor pişik birinin qapısın açmaz).

پرویز شاهمرسی, [19.08.18 07:42]
کنایه:
آب از سرچشمه گل آلود است: ایش کؤکدن پوزوقدور (Iş kökdən pozuqdur). سو باشدان بولانیقدیر (Su başdan bulanıqdır). سو یئریندن لیل دیر (Su yerindən lıldır).

پرویز شاهمرسی, [19.08.18 07:50]
ترکیب:
آباجی کبه جی: خویشاوند دور و نزدیک.

پرویز شاهمرسی, [19.08.18 17:52]
گئییک نه دیر؟
«گئییک» بیر عمومی آددیر. اونون آنلامی «دؤرد آیاقلی اوت یئین گؤوشه ین بوینوزلو حیوان» دی. بو بؤیوک آنلام چوخلوحیوانی اؤزونده توتور. بیلیم دونیاسیندا بونا «آهو» دا دئییرلر. بئله اولدوقدا «اینک، گامیش،  ... » هامیسی گئییک ساییلیرلار. آنجاق زامان کئچدیکجه بونلاردان تکجه «آولانان» حیوانلار گئییک ساییلدیلار. «اؤتوکن» سؤزلوگونده گئییک قاباغیندا بئله یازیب: «آو حیوانی».

پرویز شاهمرسی, [20.08.18 07:09]
اوغلان آدلاری:
آبابای: (Ababay) عموی ثروتمند.
آباتای: (Abatay) بزرگوار.
آباجان: (Abacan) عموجان.
آبادان: (Abadan) برپا. آباد. جایی که در آن آب و گیاه پیدا شود و مردم در آنجا زندگانی کنند. بزرگ. مسن. عظیم. ملافه. پوشش.
آبار: (Abar) هیکل. هیبت. سرفراز. باشکوه. ایستادگی.
آباران: (Abaran) لافزن. ناظم.
آباغان: (Abağan) نجیب زاده. کبیر.
آباقلی: (Abaqlı) مقتدر.
آباقیر: (Abaqır) مهیب.
آبای: (Abay) قهر. خشم. روشنی. روشنی بخش. شگرف. بصیرت. دقت. خواهر. خاله. زن لزگی.
آبچار: (Abçar) کاردان. مطیع. جامع. مباشر ضبط. مساعدت کردن.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [20.08.18 07:11]
ترکیب:
آبادان ائو: خانة مبله. خانة مفروش.
آبادان اوزلو: (Abadan üzlü)گشاده رو.
آبادانچی: خادم حرم. خوشنویس.  
آبادانچیلیق: آبادی. صلح. آرامش.
آبادان قالا: شهر منسجم یا آباد.
آبادان گؤوده لی: سالم و تندرست.
آبادانلیق: آبادانی. خانه و کاشانه. خانه. لوازم منزل. تجهیزات و وسائل لازم برای کار. سفال. جای پرمحصول. سبزی که برای زمستان خشک کنند.
آبادان یازی: نوشتة غنی و نغز.
آبادان یاشام: زندگی خوش و خرّم.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [20.08.18 07:12]
ضرب المثل:
آب به آسیاب کسی ریختن: هایان چیخماق (Hayan çıxmaq). چیراغا پیلته قوْیماق  (Çırağa piltə qoymaq).

پرویز شاهمرسی, [20.08.18 13:07]
تورک ایگیتلری:
«بیبرس» یا اصلینده «بیگ بارس» تورک تاریخینده گؤرکملی ایگیتلردن بیری دیر. بیبرس 1223 نجی ایلده قیپچاق چؤلونده آنادان اولدو. بیبرس میلادی 1260 نجی ایلده مصر خاقانلیغینا ال تاپدی. او مصر مملوکلار خاقانلارینین دؤردونجو ساییلیر. تاریخی قایناقلار اونون قوچاقلیغیندان چوخ سؤزلر یازیبلار. اونون خاقانلیغی 17 ایل چکدی. ایلک ایللرده مغوللارین بؤیوک بیر قوشونو «کیتوبوغا» آدیندا بیر باشچیلاریلا مصره یاخینلاشدیلار. او واختا کیمی مغوللار هئچ بیر ساوشدا باسیلمامیشدیلار. اونلارین قورخولاری اورکلره اوتوروب، هامینین باجاراتی باغلانمیشدی. آنجاق بیبرسین اورگینده قورخودان بیر ایز توز یوخ ایدی. ایکی قوشون 1260 نجی ایلده «عین جالوت» آدیندا بیر یئرده اوزلشدیلر. بو ساوشدا تورکلرین «قودوز» آدیندا باشچیلاری وارایدی. ساواشین سونوندا مغوللار یئنیلدیلر. بو مغول قوشونون ایلک یئنیلگیسی ایدی. بو ساواش دونیا تاریخینده چوخ اؤنملی ساییلیر. مغوللارین تاغی پوزولدو. داها بوندان سونرا چاپقینلاری یاواشیدی. بیبرس دونیانی دیکسیندیرن مغول ایلغارینی دایاندیریب، تورکلرین ساواش گوجونو گؤستردی. بیبرس سونداکی ساواشلاردا مغوللاری بوتون شام ایله مصردن ائشیگه سالدی. بیبرس 1277 نجی ایلده دمشق شهرینده دونیاسین دگیشدی.
قایناق: «دو قرن وحشت». محمدعلی راد، کیانفر پایزی. نشر پیام آزادی. تهران. 1368. صفحه 232
دانشنامة جهان اسلام: http://rch.ac.ir/article/Details/12581
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [21.08.18 08:45]
کنایه:
آب پاکي بر دست کسی ريختن: سوددن آچماق (Süddən açmaq). شووه ریه وئرمک(Şüvəriyə vermək).

پرویز شاهمرسی, [21.08.18 08:47]
بازیهای محلی آذربایجان:
آپاررام وئرمه رم (Aparram vermərəm)(می‎برم و نمی‎دهم): بازی گرگم و گله مي برم یا بازی گرگ و گله. بازیکنان از میان خود یک گرگ و گوسفند انتخاب می‎کنند. باقی بازیکنان برّه می‎شوند و پشت سر گوسفند صف می‎بندند. ننه گوسفند، چوبدستی هم در دست دارد. گرگ می‎خواهد گوسفندان را بگیرد امّا ننه گوسفند جلوی او را می‎گیرد. در طول بازی گوسفندها مرتباً می‎گویند: «ننه منی قوردا وئرمه» (مادر ما را به دست گرگ نده) و ننه می‎گوید: «آپاررام وئرمه رم» (می‎برم و نمی‎دهم)  یا «قویمارام، قویمارام» (نمی‎گذارم نمی‎گذارم) گرگ تلاش می‎کند و گاه موفق می‎شود تا برّه‎ای را بگیرد. وقتی تعداد برّه‎هایی که گرگ می‎گیرد، به حد نصاب برسد، بازی تمام می‎شود.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [21.08.18 08:50]
قواعد مربوط به صامتها در زبان ترکی:
1-در زبان ترکی آذربایجانی حرف (خ) فقط در هجای اول کلمه می‎آید. مثلاً نوشتن پاپاخ (کلاه) نادرست است و درست آن پاپاق است.
2-حرف (گ) فقط در اول کلمه صدای (گ) می‎دهد و در وسط و آخر کلمه تلفظ آن با صدای (گ) و یا (ی) هر دو درست است ولی در موقع نوشتن باید با (گ) نوشته شود. مانند: اگری (کج) که ایری نیز تلفظ می‎شود.
3-حرف (ق) اگر میان دو مصوت قرار گیرد، (غ) تلفظ می‎شود. مانند:
      قوْناق (مهمان) ← قوْناغا (به مهمان)
4-حرف (ک)اگر میان دو مصوت قرار گیرد، (گ) نوشته شده و (گ) یا (ی) تلفظ می‎شود. مانند: چؤرک (نان) ← چؤرگی (نان را)
5-حرف (ت) اگر میان دو مصوت قرار گیرد، (د) نوشته و تلفظ می‎شود. مانند:
      ائشیت (بشنو) ← ائشیدن (شنونده)
6-در نوشتار زبان ترکی آذربایجانی تشدید وجود ندارد. کلماتی را که حرف مشدّد دارند، باید با دو حرف همسان نشان داد. مانند: بورراغان (گردباد).
7-اگرچه در بیان کلماتی که از زبانهای بیگانه وارد زبان ترکی آذربایجانی شده‎اند، از مصوتهای ترکی استفاده می‎شود ولی در نوشتار، باید به صورت اصلی نوشته شوند مانند: حکم. ظلم. معلم.
8-پسوند (ده) یا (دا) اگر معنای (در) را بدهند، چسبیده نوشته می‎شوند مانند:
      بیزیم دیلده بو سوز یوخدور.(در زبان ما این کلمه وجود ندارد).
      من بو کتابدا گوزه ل بیر شعر گوردوم ( من در این کتاب شعری زیبا دیدم).
      اگر (ده) یا (دا) معنای (هم) را بدهند ، باید جدا نوشته شوند. مانند:
      منده کتاب دا وار قلم ده. (من هم کتاب و هم قلم دارم)
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [22.08.18 08:36]
کنایه:
آب به مال بستن: وار یوْخو سویا وئرمک  (Var yoxu suya vermək).

پرویز شاهمرسی, [22.08.18 08:38]
قیز آدلاری:
آباش: (Abaş) گامهای کوچک بانوان. والا. پدر بزرگ.
آبا گول: (Aba gül) گل بزرگ.
آبرای: (Abray) ایمان. اعتبار. معتبر.
آبگول: (Abgül) گلاب.
آبیتئل: (Abıtel) گیسو آبی.
آبیده: (Abidə) چیز خارق العاده. یادگاری. اثر باستانی. اثر تاریخی.
آپاق: (Apaq) کاملاً سفید.
آتا گؤزلی: (Ata gözəli) زیبای پدر.
آتا گؤزو: (Ata gözu) نورچشم پدر.
آتاناز: (Atanaz) نازنین پدر.
آجلان: (Aclan) (آچلان) چابک.
آچانای: (Açanay) ماه شکفته.
آچان گول: (Açan gül) شکوفه.
آچ قیزیل: (Aç qızıl) برنگ گل سرخ.
آچلان: (Açlan) گشوده. چابک.
آچیق اوزلو: (Açıq üzlü) گشاده رو.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [22.08.18 08:41]
قواعد مربوط به اسم در زبان ترکی:
اسم واژه‎ای است که دارای معنی مستقل بوده، برای نامیدن چیزی یا شخصی بکار می‎رود و معنای زمان را نمی‎رساند. مانند: قارتال (عقاب).
اسم جنس: آن است که افراد همجنس را دلالت کند. مانند: دیشی (ماده).  
اسم خاص:آن است که برای نامیدن شخص یا حیوان یا چیز معینی بکار رود. مانند: ساوالان.
اسم ذات: آن است که وجودش مستقل بوده و وابسته به دیگری نباشد. مانند: بولاق (چشمه)
اسم معنی: آن است که خود بخود وجود نداشته بلکه وجودش وابسته به دیگری باشد. مانند: باجاریق (توانایی).
اسم مفرد:  آن است که بر یک فرد دلالت کند. مانند: چپیش (بزغاله)
اسم جمع: آن است که بر بیش از یکی دلالت کند. مانند: آیلار (ماهها)، گونلر(روزها)
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [22.08.18 15:50]
تورکو دیلین گوجو نه دیر؟
هر بیر دیلین اؤزونه گؤره بیر اؤزللیگی وار. بو اؤزللیگ اؤزونده بیر گؤزللیک یارادیر. او دیل باشقا دیللردن سئچیلیر. تورکو دیلین اؤزللیگی بونلاردیر: 1- ساده لیک. 2- برکلیک. 3- قیسسالیق. ساوادسیز آداملار تورکو دانیشاندا بونلارین هر اوچون گؤستریرلر. بیر اکینچی بئله دئییر: «کئچن ایلدن یاغیش آزالیب چایلار قورویور». اکین اوزمانی تلویزیوندا بئله دئییر: «اخیراً سال گذشته خاتمه تاپاندان بویانا، بارش سالانه بو مناطق و آب رودخانه لر کلی مقداردا کاهش تاپیب». تورکو سئون تورکو دیلین دیریلتمک ایسته یین کیمسه ده بئله یازیر: «کئچن ایل اؤتدوکدن بری بو یئرلرین ایللیک یاغیشی و چای سولاری بوتونلوکله آزالمیشدی». او ساوادسیز اکینچی نین سؤزو تورکو دیلین قایدالارینا داها یاخیندیر.  
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [22.08.18 15:59]
قاپان قاپان
هارا باخیرسان قاپان قاپان دوشوب. بوینو یوغونلار اؤلکه نین هر یانیندا قاپدی قاچدی سالیبلار. یازیق خلقین آلتیندان دؤشگی چکیرلر اوستوندن یورقانی. الینده کی یاوان بلله نین پئشینده دوروبلار. ایشه یئتیشن قاریشیب ایشی پوخلایانا. دوغرو قولون سالیب اوغرونون بوینونا. چال اوینادی گل گؤره سن. خلقین اورگیندن قارا قانلار گئدیر آنجاق هارای چیخمیر. قارقیشین یولو آچیقدیر. هارای هارا قارقیش هارا؟ اورکده دئییر بهشت ایسته مه دیک، جهنّمی الیمیزدن آلمایین.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [23.08.18 09:17]
بازیهای محلی آذربایجان:
آتدی آتدی (Atdı Atdı): نوعی بازی با سکّه. یکی از بازیکنان سکّة خود را می‎اندازد. دیگری باید سکّة خود را بطرف سکّة اولی بیندازد. اگر سکّه‎ها کمتر از یک وجب بهم نزدیک باشند، دومی سکة اولی را می‎برد.

پرویز شاهمرسی, [23.08.18 09:20]
اصطلاح:
آبیرجین اوْلماق: بیزار شدن. برای اکرام میهمان دست و پا زدن.

پرویز شاهمرسی, [23.08.18 09:50]
اوغلان آدلاری:
آبیتان: (Abıtan) برادروار.
آبیدان: (Abıdan) با احساس. بزرگ. بسیار بلند. کار دشوار. بسیار.
آبیز: (Abız) روحانی. مربوط به روح.
آبیش: (Abış) مرد ظریف و صاف.
آبیق: (Abıq) اصیل. با احساس.
آبیقان: (Abıqan) اصیل.
آبیقای: (Abıqay) خاله. گرگ. روشن.
آبیل: (Abıl) دوست داشتنی. کلنگ. پاروی بزرگ. تپة جنگلی داخل باتلاق.
آبیلاق: (Abılaq) سفید و محبوب. حمله.
آبیلای: (Abılay) سفید و روشن.
آبین: (Abın) امیدوار. ممنون. خوش. تخم.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [24.08.18 08:45]
ضرب المثل:
آب در هاون کوبیدن: آخینتیا کورک چکمک  (Axıntıya kürək çəkmək). ایپه اون سرمک(Ipə un sərmək). ائرکک ائششک آلتیندا قوْدوق آختارماق (Erkək eşşək altında qoduq axtarmaq).  بوْشونا چابالاماق (Boşuna çabalamaq). سو وئریب آغاج وورماق (Su verib ağac vurmaq). قاز وووب قازان دوْلدورماق (Qaz vurub qazan doldurmaq). کؤرپو آلتیندا باجا آختارماق (Körpü altında baca axtarmaq). یئله دوگون وورماق (Yelə düyün vurmaq).

پرویز شاهمرسی, [24.08.18 08:46]
اصطلاح:
آپیش آراسیندا گزمک: بسیار ترسیدن.

پرویز شاهمرسی, [24.08.18 10:29]
تورک سؤزونون آنلامی:
«تورک» سؤزونده تاریخی قایناقلاردا اوچ آنلام یازیلیب:
1- توغولقا (کلاهخود). ساواشدا باشا قویولان بؤرک. تورکلرین یاشادیغی یئرده بو شکیلده بیر داغ واریمیش. بو آد بوردان یارانیب.
2- قوچاق (سلحشور). تورکلرین ساواشقان اولدوقلارینا گؤره بو آنلام دئییلیب.
3- دوغولموش(آفریده). تورک سؤزونون کؤک آنلامی اولان بو آنلامدیر. اصلینده «توروک» اولان بو سؤز «یارانماق»، «دوغولماق» آنلامیندان گلیب. تورکو دیلینده «تؤره مه»، «تؤروک»، «تؤرتمک» کیمی بو کؤکدن سؤزلر، ایندی ده ایشله نیر.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [27.08.18 07:10]
کنایه:
آب دیدن و تشنه شدن: آت گؤروب آخساماق (At görüb axsamaq). موفته کفن گؤروب اؤلمک (Müftə kəfən görüb ölmək).

پرویز شاهمرسی, [27.08.18 07:11]
ادوار تاریخی زبان ترکی:
1- ترکی نخستین (پروتو ترک) (تا سدة اول میلادی).
2- ترکی مادر و بلغاری مادر (از سدة اول تا ششم میلادی).
3- ترکی قدیم و بلغاری قدیم (از سدة ششم تا یازدهم میلادی).
4- ترکی میانه و بلغاری میانه (از سدة یازدهم تا شانزدهم میلادی).
5- ترکی جدید و چوواش (از سدة شانزدهم تا کنون).
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [28.08.18 07:31]
کنایه:
آب را گل آلود کردن: سویو بولاندیرماق (Suyu bulandırmaq). سویا کسسک آتماق (Suya kəssək atmaq).

پرویز شاهمرسی, [28.08.18 07:33]
بازیهای محلی آذربایجان:
آتدی توتدو (Atdı tutdu): (بزن بگیر) نام نوعی بازی محلی گروهی. یک نفر توپ را در دست می‎گیرد و همه به دور او جمع می‎شوند. او توپ را به آسمان پرتاب می‎کند و نام یکی از آنها را می‎گوید. آن یک نفر توپ را می‎گیرد. وقتی توپ به آسمان پرتاب می‎شود، دیگران فرار می‎کنند. وقتی که آن شخص توپ را گرفت، فریاد ایست می‎دهد و همه باید در سرجای خود هرجا که باشند، بایستند. سپس او با توپ یکی از آنها را می‎زند. اگر موفق به اینکار شد، کسی که توپ به او خورده است، باید توپ را در دور بعد به آسمان پرتاب کند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [28.08.18 07:35]
قیز آدلاری:
آچیق قاش: (Açıq qaş) دختر خنده رو. آنکه ابروانش گشاده است.
آچیق کولگون: (Açıq külgün) پنبه ای روشن.
آچیق گول: (Açıq gül) گل شکفته.
آچیلای: (Açılay) ماه نو.  
آچیلدی: (Açıldı) شکوفا شد.
آچیلیب دوران: (Açılıb duran) شکوفا شده و جاوید مانده است.
آخانای: (Axanay) ماه روان.
آخانیم: (Axanım) جهنم. آی بانو.
آخای: (Axay) ماه تابان.
آخشام گلین: (Axşam gəlin) عروس غروب.
آخیرجا: (Axırca) دختربس. واپسین.
آخیر گول:(Axır gül)آخرین گل. دختربس.
آدی چیچک: (Adı çiçək) گلنام.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [28.08.18 07:49]
«دگیل» یا «دئییل»؟
چاغداش ادبی یازیلاردا «دئییل» بیچیمی چوخ ایشله نیر. اسکی قایناقلاردا بیرده علی آقا واحد، میرزا علی اکبر صابر کیمی شاعیرلریمیزین شعرلرینده «دگیل» یازیلیب. بونلارین هانسی دوزدور؟ دیوان لغات الترک ایله دده قورقود کیمی اسکی قایناقلاردا «دکل» سونراکیلاردا «دگل» ایله «دگیل» یازیلیب. تورکیه ده «د» حرفینین اوستونده اولان فتحه نی کسره یه دگیشیب Deyil ائدیبلر. بونو عرب یازیسیندا «دئییل» بیچیمینده یازیرلار. آذربایجان آغیزلیغیندا «دگیل» دوزدور نییه کی آذربایجاندا هله ده عرب یازیسی ایشله نیر. بو یازیدا «دئییل» یازماق دوزگون اولماز. آذربایجان لاتین ایله یازاندا Dəyil یازیلیر. ائله بونا گؤره ده آذربایجاندا عرب یازیسیندا «دگیل» بیچیمی قایناقلاریمیزا باغلی اولوب داها دوزگون ساییلیر.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [29.08.18 07:08]
مصدر در زبان ترکی:
مصدر: آن است که انجام کاری یا پدید آمدن حالتی را برساند بدون اینکه بر زمان دلالت کند. مانند: یاتماق (خوابیدن). سورمک (راندن).
علامت مصدر در زبان ترکی (ماق) و (مک) است. در کلمات دارای مصوتهای ضخیم از (ماق) و در کلمات دارای مصوتهای ظریف از (مک) استفاده می‎کنیم.
قاعده: اگر از آخر مصدر، علامت مصدری را برداریم، معنی فعل امر می‎دهد در حالی که در زبان فارسی در چنین حالتی معنی فعل ماضی را می‎رساند.
یاتماق (خوابیدن) ← یات (بخواب)        گرفتن ← گرفت
مصدر ساده: از یک ریشه و علامت مصدر دست شده است. مانند: قاچماق (دویدن)
مصدر مرکب: از چند کلمه تشکیل شده است. مانند: دالی چکمک (پس کشیدن)
مصدر کوتاه: چنانچه از آخر مصدر (ق) و (ک) و یا (ماق) و (مک) را برداریم، بقیه معنی مصدر می‎دهد. ماند: دورماق (ایستادن) ← دورما
حاصل مصدر: کلمه‎ای که دلالت کند بر کاری یا حالتی که از مصدر حاصل شود.
علامتهای حاصل مصدر در ترکی:
1-ایش و اوش. مانند: آلیش. سوروش.
2-ایق و ایک. مانند: آلیشیق. یئریشیک.
3-اوم و ایم: دوْنوم. باخیم.
4-لوق و لیک: بوْشلوق. گؤزللیک.
قاعده: در مصوتهای ضخیم از شکل اول و در مصوتهای ظریف از شکل دوم استفاده می‎کنیم.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [29.08.18 07:10]
اصطلاح:
آبرو را خوردن و حیاء را قورت دادن: عاری یئییب ناموسو آلتینا قوْیماق (Ar yeyib namusu altına qoymaq). تومانی باشا اؤرتمک(Tumanı başa örtmək).

پرویز شاهمرسی, [30.08.18 07:36]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
آی ننه قوردو قوردو: بازی گرگم و گله مي برم یا بازی گرگ و گله در اردبیل. بازیکنان از میان خود یک گرگ و گوسفند انتخاب می‎کنند. باقی بازیکنان برّه می‎شوند و پشت سر گوسفند صف می‎بندند. ننه گوسفند، چوبدستی هم در دست دارد. گرگ می‎خواهد گوسفندان را بگیرد امّا ننه گوسفند جلوی او را می‎گیرد.
گرگ:
من بو یئرین خانی یام (من رئیس اینجا هستم)
خانی یام خاقانی یام (رئیس و پادشاه هستم)
دردینین درمانی یام (درمان دردت هستم)
کیم دانیشسا بؤلدوررم (هرکه حرف بزند می‎خورم)
نفس چکسه اؤلدوررم (نفس بکشد می‎کشم)
بچه ها:
قویما سؤزو یالاندی (باور نکن دروغ می‎گوید)
الینده کی پالاندی (دردستش پالان است)
ائولریمیز تالاندی (خانه‎هایمان غارت شد)
بوغازیمی قوروتدو (گلویم را خشک کرد)
آی ننه قوردو قوردو (ای مادر گرگ را بیبن)
گرگ:
کیمین واردی جرأتی (چه کسی جرأت دارد؟)
او کیمله وار رغبتی (او به چه کسی راغب است؟)
مندن ائدر غیبتی (غیبت مرا می‎کند؟)
کیم دانیشسا بؤلدوررم(هرکه حرف بزند می‎خورم)
نفس چکسه اؤلدوررم (نفس بکشد می‎کشم)
بچه ها:
باشدا عاغلی فهمی یوخ (عقل و فهمی ندارد)
بوردا اونون سهمی یوخ (اینجا سهمی ندارد)
هئی آپاریر، رحمی یوخ (می‎برد، رحمی ندارد)
بوغازیمی قوروتدو (گلویم را خشک کرد)
آی ننه قوردو قوردو(ای مادر گرگ را بیبن)
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [30.08.18 07:36]
#صفت:
آبرومند: آبریلی(Abrılı). آبريلي باشلي(Abrılı başlı). آغ(Ağ). آغ اوز(Ağ üz). اوزو سولو (Üzü sulu). تؤره (Törə /türə). سایمان (Sayman). سولو (Sulu). سییلی (Sıylı).

پرویز شاهمرسی, [30.08.18 07:37]
#ضرب_المثل:
از آخور مفت خوردن و تیزی دادن: خام یئییب خام آنقیرماق / خام یئییب خام اوستورماق.

پرویز شاهمرسی, [30.08.18 07:46]
#قاعده
زبان ترکی یک زبان التصاقی است:
التصاقی بودن زبان بدان معناست که با اضافه شدن پیشوند و پسوند شکل اصلی فعل تغییر نمی یابد. مثال:
قاچاقچیلارداندیلار =از قاچاقچیان هستند.
تقطیع این واژه بدین صورت است:
قاچ+اق+چی+لار+دان+دی+لار
به غیر از جزء اول یعنی «قاچ» که ریشة فعل است بقیه پسوندهایی هستند که حالاتی مانند قید و جمع و .. را می رسانند. حال از آخر واژه شروع به حذف پسوند می کنیم:
1-قاچ+اق+چی+لار+دان+دی= از قاچاقچیان است.
2-قاچ+اق+چی+لار+دان = از قاچاقچیان.
3- قاچ+اق+چی+لار= قاچاقچیان.
4- قاچ+اق+چی= قاچاقچی. متقلب.
5-قاچ+اق= قاچاق. تجارت غیرقانونی.
6- قاچ= بدو. فرار کن.
در هیچ حالتی شکل اصلی فعل تغییر نمی یابد. این وِیژگی اصلی زبانهای التصاقی است. زبان عربی نیز التصاقی است با این تفاوت که در عربی پیشوند نیز وجود دارد ولی در زبان ترکی تنها پسوند به ریشة فعل اضافه می شود. مثال:
لمّا یکتبون = لما+ی+کتب+ون.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [31.08.18 09:38]
#ضرب_المثل:
از آن نترس که های و هو دارد از آن بترس که سر به تو دارد: سویون لال آخانیندان، آدامین یئره باخانیندان/ آدامین دینمزیندن قورخ.

پرویز شاهمرسی, [31.08.18 09:39]
#ترکیب:
آتادان بابادان: نسل اندر نسل.

پرویز شاهمرسی, [31.08.18 09:42]
#اوغلان_آدلاری:
آبیناق: (Abınaq) آسوده خاطر.
آبینچ: (Abınç) آسودگی. آرامش.
آتا: (Ata) پدر. جد. ریش سفید.  
آتابال: (Atabal) پدر عسل وار.
آتابای: (Atabay) پدربزرگ. مرّبی.
آتاتکین: (Atatəkin) پدر شاهزاده.
آتاتورک: (Atatürk) پدر ترکان.
آتادار: (Atadar) حامی. پشتیبان.
آتادان: (Atadan) از میراث پدر. اصیل.
آتار: (Atar) سپیدة صبح. شلیک کننده. پرتابگر. جسارت.
آتاسئو: (Atasev) پدردوست.
آتاسای: (Atasay) پدردوست. سنتگرا.
آتاشا: (Ataşa) ضمیمه. مربوط.
آتاقان: (Ataqan) وارث خون پدر.
آتاقوت: (Ataqut) تبار مقدس.
آتا کیشی: (Ata kişi) پدر مردصفت.
آتالا: (Atala) مشهور. مفتخر. خمیر.
آتالان: (Atalan) مشهور. مفتخر.
آتالای: (Atalay) مشهور. پدر من.
آتالی: (Atalı) مهیب. پدردار.
آتام: (Atam) پدر من.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [31.08.18 10:13]
#قاعده
«متاتز» (تغییر جای صوت) در حروف «ر» و «س» در زبان ترکی چنین است. در کلماتی که این حروف در آن قرار دارند، به مرور زمان به سمت راست حرکت می کنند.
مثال برای حرف «ر» :
کؤپرو ←کؤرپو
یاپراق ← یارپاق
توپراق← تورپاق
مثال برای حرف «س»:
یاتسیق ← یاستیق
توتسو ← توستو.
دوتساق← دوستاق.
حتی در واژگان غیرترکی نیز این قاعده عمل می کند. مثال : صبر ← صرب. تبریز ← تربیز.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [01.09.18 07:42]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
آتدیرما (Atdırma)(بازی خرک پشتک): یکی از بازیکنان داوطلب می‎شود که به حالت دولا بایستد. به این بازیکن قیلدان قیسیر می‎گویند. در نزدیکی او کپه‎ای خاک می‎ریزند. ابتدا سردسته روی کپة خاک جفت زده و از روی قیلدان قیسیر می‎پرد و در آن طرف فرود می‎آید. پس از آنکه همة بازیکنان پریدند، قیلدان قیسیر جای خود را تغییر می‎دهد و به محلی می‎رود که سردسته در پرش خود در آنجا فرود آمده است. به همین ترتیب بازی ادامه پیدا می‎کند و در هر بار قیلدان قیسیر جایش را عوض می‎کند تا اینکه یکی از بازیکنان نتواند از روی قیلدان قیسیر بپرد. وقتی چنین شد او باید جای قیلدان قیسیر را بگیرد و قیلدان قیسیر به بازی برگردد. به خاطر داوطلب شدن، به او این امتیاز داده می‎شود که تا آخر بازی بپرد حتی اگر در بعضی از پرشهایش موفق نشود.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [01.09.18 07:44]
#ترکیب
آتار باتار: (Atar batar) صبح و شب.

پرویز شاهمرسی, [01.09.18 07:45]
#اصطلاح
آب به کرت آخر است: بوْغازیندادیر(Boğazındadır).
آب به کرت اوّل است: آیاغیندادیر(Ayağındadır).

پرویز شاهمرسی, [02.09.18 07:41]
#قاعده
علامت تصغیر یا کوچک کردن در ترکی دوتاست:
1-جیغاز. مانند: قیزجیغاز (دخترک) ، جیگز. مانند: اوشاق جیگز (کوچولو)
2-جیق . مانند: آلماجیق (سیب کوچک) ، جیک. مانند ائوجیک(خانه کوچک)
در کلمات دارای مصوتهای ضخیم از جیغاز و جیق و در کلمات دارای مصوتهای ظریف از جیگز و جیک استفاده می‎کنیم.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [02.09.18 07:41]
#ضرب_المثل
احمدک به مکتب نمی رفت، وقتی می رفت جمعه می رفت: آیدان ایلدن بیر ناماز اونودا شیطان قویماز.

پرویز شاهمرسی, [02.09.18 07:42]
#ترکیب
آتار توتار: دست انداز. توپ و تشر. رد و بدل. طعن و ضرب. از فنون سپاهيگري. از اجزاي توپ جنگي.

پرویز شاهمرسی, [02.09.18 07:58]
#باخیش
بو آرادا داود انتصارلا عینالی داغیندا گؤروشدوم. گؤلون قیراغیندا جان دئییب جان ائشیتدیک. انتصار دئدی میکائیل مشفقین اؤلوم کاغیذیندا صمد وورغونون امضاسی وارایمیش. نئچه گون بونو دوشونوردوم. بیلمیرم بو سؤز دوزدور آنجاق مشفق ایله وورغونون یولو آیری ایدی. مشفق بوینو یوغونلارین قاباغیندا بویون اگمیردی. وورغون اونلارا گول چلنگی وئریردی. مشفق دنیزه قوشولوب آدی یاساق اولدو. وورغونا تؤرنلر توتوب قبری اوستونده تیکمه داش قویدولار. آنجاق بو ایشین سونو دگیل. بو هر بیر شاعیرین یولو اولابیلر. مشفق اولاسان یوخسا وورغون، بو بیر سئچیمدیر. بو سئچیمی یاشاماق گرک.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [03.09.18 09:38]
#قاعده
حرف «خ» در زبان ترکی همیشه در ابتدای کلمه می آید. به غیر از واژگان تک هجایی مانند «باخ»، «چوخ» و ... در وسط یا آخر کلمه «خ» وجود ندارد. مثلاً واژة «پاپاق» (کلاه پوستی) در گفتار بصورت «پاپاخ» بیان می شود ولی در نوشتار باید به صورت اصلی ثبت شود. چند مثال:
اوتوراخ (بنشینیم) ← اوتوراق.
سینیخ (شکسته) ← سینیق.
قوراخلیق (خشکی) ← قوراقلیق.
قاباخ (جلو) ← قاباق.
این قاعده در ترکی اصیل هیچ استثنایی ندارد و حتی در زبان ترکی باستان اصلاً «خ» وجود نداشته است ولی در ادبیات کنونی واژگانی که ریشة آنها تک هجایی است مانند «سوخ» «قالخ» و ... از این قاعده مستثنی هستند. واژگان مشتق اینها باید به صورت اصلی نوشته شوند. مانند: «سوخماق»، «پوخلو»، «چوخلوق»، «قالخان» و .. این استثناء در زمان قدیم وجود نداشته یعنی «قالخان» در اصل همان «قالقان» بوده است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [03.09.18 09:39]
#کنایه
آبرو و حیثیت: گؤت گؤبک (Göt göbək).

پرویز شاهمرسی, [03.09.18 09:39]
#ترکیب
آتار قاچار: بی وفا.

پرویز شاهمرسی, [03.09.18 09:41]
#ضرب_المثل
از اسب افتاده ایم از اصل که نیفتاده ایم: اطلس نه قدر کؤهنه اولسا پاتاوا اولماز.

پرویز شاهمرسی, [04.09.18 07:56]
#ضرب_المثل
آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب: اللی اللی اوستونده بیریده اونون اوستونده.

پرویز شاهمرسی, [04.09.18 07:57]
#ترکیب
آتاج اوْغول: کودکی که رفتار پیرانه دارد و گویا که بزرگ قوم است.

پرویز شاهمرسی, [04.09.18 08:05]
#قاعده
صفت تفضیلی: صفتی است که نشانة برتری چیزی از چیزی دیگر است. علامت صفت تفضیلی (راق) است. مانند: سوْیوق (سرد) ← سوْیوق راق (سردتر)
-(داها) نیز علامت دیگری برای صفت تفضیلی است که پیش از صفت می‎آید. مانند: سرین (خنک) ← داها سرین (خنکتر)
-علامتهای (لوق، لیق، لوک و لیک) نیز بعد از قید مکان آمده و صفت تفضیلی درست می‎کنند. مانند: گئری (عقب) ← گئری لیک (عقبتر)
-علامتهای (لاشماق) و(لشمک) نیز به آخر صفت و قید اضافه می‎شوند و صفت تفضیلی می‎سازند. مانند: یاخین (نزدیک) ← یاخینلاشماق (نزدیکتر شدن) (لاشماق) در کلمات دارای مصوتهای ضخیم و (لشمک) در کلمات دارای مصوتهای ظریف استفاده می‎شوند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [05.09.18 07:20]
#تاریخ
مبدأ تاریخ ترکان کجاست؟
به سختی می توان مبدأیی دقیق برای تاریخ یک ملت ذکر کرد. دانشمندان برای حل این مشکل معمولاً یک حادثة تعیین کننده را در نظر می گیرند. انجام این کار در تاریخ ترکان بسیار دشوار است. گاهی مبدأ تاریخ را از «امپراتوری هون» در نظر می گیرند در حالی که نمی توان هستی یک ملت را از ایجاد دولت مستقل در نظر گرفت چرا که پیش از ایجاد دولت، حتماً پیشینه ای طولانی از فرهنگ و تمدن وجود داشته است. براین اساس قرار دادن تشکیل حکومت «گؤی ترک» ها به عنوان مبدأ تاریخ ترکان نیز نادرست می نماید. پس سرآغاز کجاست؟ تقریباً 5 هزار سال قبل از میلاد طوایف بزرگ ترک در قلمرو بزرگی از آسیای مرکزی تا خزر دورة بزرگ تکامل سیاسی و اجتماعی خود را می گذراندند. مهمترین مسئله در تاریخ ترکان کوچ آنهااست. در اصل تاریخ ترکان با تاریخ کوچ آنها ارتباط یافته است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [05.09.18 07:21]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
 آتیمین باشی قیزیل (Atımın başı qızıl): (سر اسب من از طلا)
نام نوعی بازی در خوی. یک نفر اسب می‎شود و دیگری بر پشت او سوار می‎شود و اشعاری را می‎خواند:
«آتیمین باشی قیزیل، گؤتو قیزیل، آلمیشام سئکسان تومنه، وئرمه‎رم دوخسان تومنه.»  
(سر اسب من از طلا، کپل آن از طلا، خریده‎ام به هشتاد تومان، نمی‎دهم به نود تومان.)
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [05.09.18 07:25]
#ضرب_المثل
آب به آب می رسد، زور برمیدارد: گوج بیرلیکده دیر.

پرویز شاهمرسی, [05.09.18 07:27]
#قیز_آدلاری
آدی گول: (Adı gül) گلنام.
آدیناز: (Adı naz) نازنام.
آراتانا: (Aratana) مادر دلاور.
آرامای: (Aramay) محبوب.
آرانمیش: (Aranmış) پاک. عفیف.
آرای: (Aray) سحر. پاکنام. زمان.
آرایلی: (Araylı) دختر پاک مانند ماه.
آراییش: (Arayış) جستجو.
آرباو: (Arbav) افسون. سِحر.
آربین: (Arbın) بی شمار. ژرف.
آرپینار: (Ar pinar) چشمة زلال.
آرتار: (Artar) زیاد شونده. مثبت.
آرتیش: (Artış) افزایش.
آرتیق آی: (Artıq ay) ماه کامل.
آرتیق بی بی / آرتیق بیکه: (Artıq bibi) دختر اضافی. دختربس.
آرتیلان: (Artılan) زیاد شونده.
آرچا بوْی: (Arça boy) بلند قامت.
آرچان: (گیا)(Arçan) درخت کاج یا آردیج. روشن. نورانی.
آردا: (Arda) پیرو. خادم.
آردان: (Ardan) با تربیت.
آرزو: (Arzu) خواسته.
آرزوم: (Arzum) خواستة من.
آرسال: (Arsal) سخت. طلایی.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [06.09.18 07:48]
#قاعده
صفت عالی: صفتی است که برتری چیزی را بر تمام همنوعانش نشان می‎دهد. علامت صفت عالی در زبان ترکی (ان) است. یاخشی (خوب) ← ان یاخشی (بهترین)
صفت فاعلی: صفتی است که کننده کار را نشان می‎دهد. علامتهای صفت فاعلی عبارتند از:
-الف) (ان) و (آن) مانند: گؤرن (بیننده) و قازان (حفر کننده)
-ب) (ین) یا (یان) مانند: دینله ین(شنونده) و آغلایان(گریان)
-ج) (آرقی) یا (ارگی). مانند: قالارقی (ماندگار) و گئدرگی ( رفتنی)
صفت فاعلی را اسم فاعل نیز می‎نامند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [06.09.18 07:55]
#تاریخ
دیرزمانی حکیمان در توضیح تبار انسان به فرزندان نوح نبی استناد می کردند. به گفتة آنان چون همة انسانها در طوفان نوح از میان رفته اند، پس انسانهای کنونی باید از نسل سه پسر نوح باشند که در کشتی بوده اند. مردم هند و اروپا از نژاد «حام»، یهود و عرب و آفریقایی از نسل «سام» و ترک و مغول و چین از نسل «یافث» هستند. این تبارشناسی در کتب تاریخی ذکر شده و افرادی مانند خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی نیز در کتاب «جامع التواریخ» در ذکر تبار ترکان از این تبارشناسی استفاده کرده است. این تبارشناسی تأثیر خود را در ادبیات ملل مختلف برجای گذارد. به عنوان مثال سیاست یهودی ستیزی در آلمان دورة هیتلر «آنتی سمیتیسم» (ضد سامی گرایی) خوانده می شد. با گذشت زمان و ظهور علم جدید مشخص شد که این تبارشناسی از ریشه نادرست است چرا که اصولاً طوفان نوح چیزی نبود جز طغیان رودهای دجله و فرات. دیگر اینکه پیدایش سه نژاد مختلف از سه برادر افسانه ای بیش نیست.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [06.09.18 07:56]
#ترکیب
آب زیپو: کلّه سویو (Kəllə suyu).

پرویز شاهمرسی, [06.09.18 07:58]
#کنایه
آتاش پؤسوکورمک: با شدت فریاد زدن و صدا کردن.

پرویز شاهمرسی, [07.09.18 08:21]
#اوغلان_آدلاری
آتامالی: (Atamalı) ثروت پدری.
آتامتای: (Atamtay) مانند پدرم.
آتام تکین: (Atam təkin) نجیب زاده.
آتاوول: (Atavul) سرباز سواره.
آتایار: (Atayar) یاور پدر.
آت تکین: (At təkin) شاهزادة سوار.
آت توتان: (At tutan) مهارگر.
آتساق: (Atsaq) نامدار.
آتلام: (Atlam) مرحله. گام. قدم.
آتلان: (Atlan) تند. جینقو.
آتلی: (Atlı) دارای اسب.
آتمار: (Atmar) قاپی که با آن بازی کنند.
آتماز: (Atmaz) وفادار.
آتمان: (Atman) پرتابگر. تیرانداز.  
آتمین: (Atmın) سوارکار. جسور.
آتیب: (Atıb) آزاده.
آتیر: (Atır) تپه بلند. مزرعة غیرقابل کشت. لوازم.
آتیش: (Atış) پرتاب. نامدار.
آتیلا: (Atıla) نامدار. مبارز.
آتین: (Atın) پرتاب. رقص.  
آتینما: (Atınma) جهش. پرتاب.
آجار: (Acar) پرتوان. پر تحرّک.
آجار آلپ: (Acar alp) شیرمرد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [07.09.18 08:23]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
آچیل آچیل (Açıl Açıl)(باز شو! باز شو!):
نوعی بازی جمعی مانند گل یا پوچ در خوی. کودکان مشتهای خود را به پهلو بر روی هم می‎گذارند. اوستای بازی انگشت اشارة خود را روی مشت بالایی گذاشته و می‎گوید:«کیلید آچیل آچیل». (کلید! باز شو باز شو) آن مشت باز می‎شود و کنار می‎رود. چون به مشت آخری رسید، صاحب آن مشت در پاسخ اوستا می‎گوید:«آچیلمیرام». (باز نمی‎شوم) اوستا می‎گوید:
- کلید هانی؟ ( کو کلید؟)
- دوشوب سویا. (افتاده در آب)
- سو هانی؟ ( آب کو؟)
- اینک ایچدی. (گاو خورد)
- اینک هانی؟ (گاو کو؟)
- باشینی کسدیک یئدیک. (سرش را بریدیم و خوردیم)
- هانی بس منیم پاییم؟ (پس کو سهم من؟)
- قویموشدوق قارا قازانین آلتینا، پیشیک گلدی یئدی. (گذاشته بودیم زیر دیگ سیاه، گربه آمد و خورد)
اوستا و بازیکنان با دست مانند اینکه ریشهایشان را بکنند، می‎گویند «وای ساققالیم، وای بیغلاریم، وای ساققالیم، وای بیغلاریم.»
( وای ریشم، وای سبیلهایم، وای ریشم، وای سبیلهایم).
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [07.09.18 08:25]
#ضرب_المثل
آب به دست یزید افتاده: ایپ دوشوب ... وئرن الینه.

پرویز شاهمرسی, [07.09.18 08:27]
#ترکیب
آتا قاری: پدربزرگ. فرزانه.

پرویز شاهمرسی, [08.09.18 08:36]
#تاریخ
دانشمندان برای تعیین و تقسیم بندی نژادهای بشری همواره در مشکل بوده اند. رنگ مو و پوست و چشم که زمانی معیار کار بود در طول زمان تغییر می یابند پس معیاری مورد نیاز است که یا تغییر نکند و یا سرعت تغییر آن بسیار کند باشد. این معیار همان اندازة جمجمة سر است. «سفالومتری» یعنی «جمجمه سنجی». بر اساس این معیار افراد بشر به سه نژاد اصلی تقسیم می شوند:
1- دولیکوسفال (سر دراز یا مغولی. نژاد زرد). 2- مزوسفال (سر گرد، آفریقایی. نژاد سیاه). 3- براکیسفال (سر کوتاه. اروپایی. نژاد سفید).
با این تقسیم بندی ترکها با توجه به اندازة جمجمة سرشان از نژاد سفید یا اروپایی هستند. مجسمة سنگی کؤل تکین در صحرای اورخون نمونه ای کامل از قیافة یک ترک است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [08.09.18 08:46]
#کنایه
آب زیر پوست رفتن: اته دوْلماق (Әtə dolmaq) . اته قانا دوْلماق (Әtə Qana dolmaq). آغ ات گتیرمک(Ağ ət gətirmək). توکو دیریلمک (Tükü dirilmək). دریسی سولانماق (Dərisi sulanmaq). سوموگه سو گلمک (Sümüyə su gəlmək). گؤبک باغلاماق (Göbək bağlamaq).

پرویز شاهمرسی, [08.09.18 08:46]
#ترکیب
آتاق خويلو: (Ataq xuylu) تند مزاج.

پرویز شاهمرسی, [09.09.18 08:12]
#قیز_آدلاری
آرسو: (Arsu) آب تمیز.
آرسولای: (Arsulay) سیمین.
آرقوت: (Arqut) عفیف و پاکیزه.
آر گودن: (Ar güdən) شوهردار. با ادب.
آرلی بیرلی: (Arlı birli) عفیف.
آرمانای: (Armanay) ماه محبوب.
آرمانجان: (Armancan) پاکدل.
آرمان گول: (Arman gül) گل محبوب.
آری تک: (Arı tək) پاک و تمیز.
آری گلدی: (Arı gəldi) اصیل.
آرینار: (Arınar) پاک و تمیز.
آریناز: (Arınaz) پاک و تمیز و ناز.
آزباهار: (Azabahar) بهار کوتاه.
آسانا: (Asana) بایاتی. دو بیتی آذربایجانی. دختر زیبا.
آسئنا: (Asena) گرگ ماده. دختر زیبا.
آسیلتاج / آسیلتاش: (Asıltac) جواهر. نگین انگشتر.
آسیمای: (Asımay) ماه تابان.
آشار: (Aşar) متلاطم. طغیانی. سرریزشده. غلطان. گلة شتر. عامل. ترشی رسیده. همیاری.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [09.09.18 08:14]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
آخسایان حیوان (Axsayan heyvan) (حیوان لنگ):
نوعی بازی در اردبیل که در آن بازیکن دو دست و یک پایش را برزمین گذارده، درحالی که یک پایش را بلند کرده، سعی می‎کند با سرعت راه برود.

پرویز شاهمرسی, [09.09.18 08:17]
#ضرب_المثل
آب در جگر ندارد: آجیندان کؤپوک قوسور.

پرویز شاهمرسی, [09.09.18 08:18]
#ترکیب
آتا قوْنوش: وطن. وطن پدری.

پرویز شاهمرسی, [14.09.18 17:35]
#تاریخ
ارتباط ترکها و مغولها
ترکها و مغولها از نظر نژادی باهم تفاوت دارند. ترکها جزء نژاد سفید یا «براکیسفال» و مغولها جزء نژاد زرد یا «دولیکوسفال» هستند. صورت مغولها به شکل کشیده یا لوزی شکل و صورت ترکها بصورت گرد است. از نظر فرهنگی این دو ملت بدلیل دوران طولانی همسایگی اشتراکات فراوانی کسب کرده اند. این اشتراکات در زمینة اسطوره ها و همچنین موارد زبانی بیشتر به چشم می خورد. در زبان مغولی بیشتر افعال ریشة ترکی دارند. هر دو زبان مغولی و ترکی باهم داد و ستد واژه داشته اند. مغولها خواندن و نوشتن را از ترکها آموخته اند و در عوض بسیاری از واژگان مغولی مانند «دارقا» از طریق کاتبان ترک وارد زبانهای دیگر شده است. از نظر تاریخی امّا تا زمان چنگیزخان دشمنی میان ترکها و مغولها بیشتر از دوستی بوده است. مغولها در میان ترکها به نام «خوخان» که برگرفته از نام «ژوژان» بود، شناخته می شدند. این واژه اکنون نیز معنای «موجود ترسناک» را دارد. مورخان فارس زبان بدلیل ناآگاهی از منشأ ارتباط میان ترکها و مغولها هر دو را به یک نام و نژاد ثبت کرده اند. تعابیری مانند «ترک و مغول» و «ترک و تاتار» از این گونه اند. در دوران اخیر مورخان ایرانی بیشتر برای تحقیر ترکها این تعبیر را به کار می بردند تا ترکهای ایران را در جنایات مغولان سهیم بشمارند. این کینه ورزی موذیانه هیچ محمل تاریخی ندارد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [14.09.18 18:23]
#قاعده
طبق رخداد صوتی «آسیملاسیون»، یک صوت صدای قبلی یا بعدی خود را هم جنس خود می کند. در زبان ترکی نیز این رخداد دیده می شود. مثال:
قارلی (برفی) ← قارری.
اورزلیک(اسپند) ← اوزرریک.
ایستی (گرم) ← ایسسی.
قانماز (نادان) ← قامماز.
البته این قاعده همچنانکه گفته شد یک رخداد صوتی است که در بیان صورت می گیرد و در نوشتار نباید دخالت یابد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [15.09.18 08:05]
#ضرب_المثل
آب رفته به جوی باز نمی گردد: اسن کولک گئری قاییتماز / تؤکولن دولو گلمز / چیخان قان دامارا قاییتماز .

پرویز شاهمرسی, [15.09.18 08:06]
#ترکیب
آتا گؤرن آنا گؤرن: با تربیت. با خانواده.

پرویز شاهمرسی, [16.09.18 04:37]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
آددان باغلاشماق (Addan bağlaşmaq) (مسابقه دادن با اسم):
نوعی بازی فکری. اولی می‎گوید »بسم الله الرحمن الرحیم». فرد دوم باید اسمی را بگوید که با حرف «م» شروع می‎شود و دیگران نیز از پایان اسمی که او گفته، ادامه می‎دهند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [16.09.18 04:39]
#اوغلان_آدلاری
آجارای: (Acaray) شیرمرد نورانی.
آجاربای: (Acarbay) بزرگمرد قوی.
آجارتان / آجارتای: (Acartan) مانند دلاور.
آجال: (Acal) بلند. استاد.
آجای: (Acay) ماه ناکامل. گرسنه.
آجی بیگ: (Acıbəy) دلاور قاطع.
آجینای: (Acınay) دلسوز. خشمگین.
آچابای: (Açabay) سرور عالیمقام.
آچابوْغا: (Açaboğa) دلاور محترم.
آچاتای:(Açatay) در کسوت محترمان.
آچاخان: (Açaxan) بزرگ مرتبه.
آچای: (Açay) زیبا و گرامی‌ چون ماه.
آچمان: (Açman) گشاینده. فاتح.
آچون: (Açun) دنیا.
آچون آلپ: (Açun alp) جهان پهلوان.
آچونال: (Açunal) جهانی.
آچونتاش: (Açuntaş) معاصر.
آچیل: (Açıl) گشوده. آواره. عاجز.
آچیلان: (Açılan) باز شدنی. گشودنی. سلاح آتشین.
آچیلای:(Açılay) خندان و زیبا چون ماه.
آچیلدی: (Açıldı) شکفته شد.
آچیل گول: (Açıl gül) گل شکوفا.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [16.09.18 05:42]
#باخیش
«عرضه» ایله «تقاضا» سؤزلری تورکجه ده نه اولابیلر؟
«عرضه» ایشینده ساتیجی بیر مالی ساتیش اوچون گؤستریر. «تقاضا» ایشینده آلان بیر مالی آلماق اوچون آختاریر. بو آلیش وئریشدن قاباقدیر. اسکی چاغلاردا تورکلر «بازرگان» سؤزونه «سرته» ایله «سرته چی» دئیردیلر. «سرته» بیر مالی ساتماق اوچون یئره سرردی. «سرگی» سؤزو (نمایشگاه) آنلامیندا بوردان تؤره نیب. بئله لیکله «عرضه» همان «سریش»(Səriş)، تقاضا ایسه «سوروش» (Soruş) دور. آلان سورور، ساتان سریر. دگری اوستونده سؤزلری توش گلسه، آلیش وئریش یا همان آلیش ساتیش اولور.
عرضه و تقاضا= سریش سوروش.
خرید و فروش= آلیش ساتیش.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [17.09.18 06:55]
#تاریخ
«ترک» یک مفهوم نژادی نیست.
همة کسانی که در جهان به عنوان «ترک» شناخته می شوند و یا خود را به این عنوان می شناسانند، متعلق به نژادی واحد نیستند. اگرچه ترکان باستان و همچنین بدنة اصلی جامعة ترکان، از نظر نژادی جزء نژاد سفید یا اروپایی هستند ولی به مرور زمان افرادی یا اقوامی از نژادهای دیگر نیز ترک شده اند. یعنی به دلیل همسایگی و یا وابستگی به ترکان زبان و فرهنگ ترکی را پذیرفته اند. ازبکها نمونه ای کامل از این روند هستند. بدین ترتیب تعبیر «ترک نژاد» نادرست است بلکه باید از عنوان درست «ترک زبان» استفاده کرد. به دیگر سخن ترکان مجموعه ای از اقوام و قبایل مختلف هستند که وجه مشترک آنها زبان و فرهنگ ترکی است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [17.09.18 06:56]
#کنایه
آب سربالا می رود: قورت قوْیونو دانلاییر (Qurt qoyunu danlayır).

پرویز شاهمرسی, [18.09.18 05:16]
#قیز_آدلاری
آشا فاطما: (Aşa fatma) رنگین کمان. کفایت. دختربس.
آشقین بوْی: (Aşqın boy) بلندقد.
آشیق بولان: (Aşıq bulan) آتشین. مجذوب.
آشلین: (Aşlın) آتشین. مفتون.
آغ آلتین:(Ağ altın) پنبه. پلاتین.
آغ آیلا: (Ağ ayla) هالة سفید.
آغ آییم: (Ağ ayım) ماه سفید من.
آغا بیبی: (Ağa bibi) عمّه خانم.
آغا بیکه: (Ağa bikə) خانم بزرگ.
آغا بیگیم: (Ağa bəyim) خانم بزرگ.
آغا خاتین: (Ağa xatın) خانم بزرگ.
آغا خانیم: (Ağa xanım) خانم بزرگ.
آغاناز: (Ağanaz) خانم ناز.
آغا ننه: (Ağa nənə) مادربزرگ.
آغانیسا: (Ağanisa) خانم بزرگ.
آغ اورکلی: (Ağ ürəkli) پاکدل.
آغ اوزوم: (Ağ üzüm) عفیف.
آغ باتان: (Ağ batan) سفید رو.
آغ باشاق: (Ağ başaq) نوعی گندم مقاوم در برابر سرما. دختر مقاوم.
آغ بیکه: (Ağ bikə) خانم عفیف.
آغ بیگیم: (Ağ bəyim) بانوی سپید.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [18.09.18 05:24]
#قاعده
رخداد صوتی «پروتز» (افزایش واکه و باز کردن هجا) در زبان ترکی به چند صورت صورت می گیرد:
1-به ابتدای واژگانی که با «س»، «ش»، «ر» و «ز» آغاز می شوند، یک واکه اضافه می شود. مثال:
رضا ← ایرضا. شنبه ← ایشنبه.
2- وقتی در آخر هجا دو همخوان پهلوی هم باشند یک واکه میانجی میان آنها جدایی می اندازد. مثال:
قبض ← قبیض  سطر ← سطیر. متر ← متیر.
3- قبل از همخوانهای «ج»، «ک» و «گ» همخوان «ن» اضافه می شود. مثال:
دؤگمج ← دؤگمنج. قشک ← قشنگ. توفک ← توفنگ.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [19.09.18 06:00]
#ترکیب
آت النگه سی: (At ələngəsi) لندهور.

پرویز شاهمرسی, [19.09.18 06:01]
#ضرب_المثل
آب گیر نمی آورد وگرنه شناگر قابلی است: چادراسیزلیقدان ائوده قالیب.

پرویز شاهمرسی, [20.09.18 08:49]
#تاریخ
نژاد برتر و نژاد خالص وجود ندارد.
نابرابری در ذات طبیعت است. این نابرابری در حیات انسان نیز بصورت تفاوت در نژاد و وجود زیستی انسان نمود یافته است. تا سدة نوزدهم میلادی این نابرابری چندان مورد توجه نبود. یکباره اروپاییان به مسئلة «هویت» علاقه پیدا کردند و مسئلة «نژاد» برای آنان اهمیت یافت. نوسندگانی چون کنت دوگوبینو، هوستن استوارت چمبرلن، ترایچکه، برنهارد، آلفرد روزنبرگ و ... نژاد سفید، قوم آریایی و ژرمنها را به اعلاء درجة شکوه ستایش کردند. گویا که ژرمنها و انگلوساکسونها گروهی مافوق دیگر گروهها هستند. در طول جنگ جهانی اول و دوم، میلیونها انسان بیگناه کشته شدند که بخشی از این کشتارها، ناشی از تنفر نژادی بود. دست آخر با پیشرفت علم مشخص شد که نژاد و خون برتر، افسانه ای بیش نیست. همچنین با وجود جابجاییها و ارتباطات انسانی، وجود نژاد خالص محال است. میان نژادها تفاوت وجود دارد ولی بحث برتری بی پایه است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [20.09.18 08:51]
#ترکیب
آب سگ خور: یؤندو (Yöndü)(چرکاب).

پرویز شاهمرسی, [21.09.18 05:16]
#اوغلان_آدلاری
آچیم: (Açım) زمان گل دادن. زمان گشایش. وحی. پیغام الهی. حاشیه.
آچین: (Açın) جهان. مهمانی. عیش. احسان. آگاه. زیرک. وحشی.
آخارسو: (Axarsu) آب روان.
آخمیر: (Axmır) آرمان. افسوس.
آخین: (Axın) آب جاری. سیل. انبوه.
آدار: (Adar) آذر. آتش. نام خدای آتش. جستجوگر. نامدار.
آداش: ‎Adaş)) همنام. هم اسم.
آدال: (Adal) صادق. راستگو.
آدالان/ آدالدی/آدالمیش: نامدار.
آدالیر: (Adalır) نامدار.  
آدان: (Adan) لیاقت. سزاواری.
آدانمیش: (Adanmış) نامزد شده.
آدانیر: (Adanır) نام آور. خوشنام.
آدای: (Aday) خشنودی. تشکر. نامزد. کوچکترین خویشاوند.
آدبان: (Adban) نامدار.
آدبای: (Adbay) بزرگنام.
آدگون: (Adgün) روشن نام.
آدلی: (Adlı) نامدار. به یاد ماندنی.
آدلیم: ‌(Adlım) نامدار. مشهور.
آدمان: (Adman) نامدار.
آدي بابا: (Adı baba) آقا بزرگ.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [21.09.18 05:17]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
آد قویما (Ad qoyma)(نامگذاری):
نوعی بازی محلی در یکان کهریز که آن را گروهی با بیش از 5 نفر بازی می‎کنند. نقشهای آن عبارتند از مادر بچه‎ها، شیطان و بچه‎ها. کسی که نقش مادر بچه‎ها را بازی می‎کند، آنها را ردیف می‎کند و روی هر کدام اسمی می‎گذارد. پس از آنکه اسم گذاری صورت گرفت، کسی که شیطان شد، می‎آید و طی گفتگویی بچه‎ها را طلب می‎کند و اسامی را ردیف می‎کند. اگر توانست اسم کسی را درست حدس بزند، آن بچه باید شیطان را بزند و فرار کند. شیطان او را دنبال می‎کند و اگر تا محلی که قبلاً مشخص شده بتواند کودک را بگیرد، آن کودک می‎بازد. شیطان دوباره می‎آید تا کودک دیگری را بگیرد. اگر کودک موفق به فرار شد، دوباره به طرف مادر برمی‎گردد و بازی ادامه می‌‎یابد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [22.09.18 08:32]
#تورک_ایگیتلری
تومروس
ساکالارین باشچیلاریندان اولان تومروس عیسی پیغمبرین دوغوموندان 530 ایل قاباق تاریخ صحنه سینده گؤرسندی. اونون آدی هم یونان هم ایران قایناقلاریندا گلیب. دوغوم ایله اؤلوم واختی بللی دگیل. بلکه او بؤیوک تورک خاقانی اولان آلپ ارتونقانین تورونودور. ایرانلی قایناقلاردا «افراسیاب» آدیلا تانینان آلپ ارتونقا، عیسانین دوغوموندان 624 قاباق اؤلموشدور. 94 ایل سونرا تومروسون کوروش ایله ساواشی اوز وئریب.  اونا گؤره آلپ ارتونقا ایله تومروسون آراسیندا قوهوملوق اولاسی دیر. کوروش 539 ایل عیسانین دوغوموندان قاباق بابلی قاپساییب سونرا مصری دوشونوردو. آنجاق ساکالارین ایلغارینی ائشیدیب دوغویا ساری قاییتدی. کوروش تومروسون یانینا چاپار گؤندریب اونو اؤزویله ائولنمگه چاغیردی. تومروس یوخ دئدی. کوروشدا «آراکس» چایینین اوستونده کؤرپولر قوروب، ساکالارین اؤلکه سینه گیرمگه چالیشدی. تومروس کوروشا قاییتماق یولونو گؤستردی آنجاق «بابل» ایله «لیدیه» کیمی بؤیوک اؤلکه لری باسان کوروش، بیر آدسیز اویماقلا ساواشی چوخ یونگول ساییردی. کوروشون قوشونلارینین بیر قولو ساکالارا یوگوروب، سونرا قاچماغا اوز قویدولار. ساکالار اونلارین پئشینه دوشدولر. تومروسون اوغلو «اسپارگاپیس» دا اونلارین باشچیسی ایدی. کوروشون قوشونلاری اونلارا یوگوروب چوخلارین قیردیلار. اسپارگاپیس توتولدو. بو خبر تومروسا چاتاندا کوروشا یازیب اوغلونون بوشلاماغینی ایسته دی. اسپارگاپیسین اللرینی آچدیلار آنجاق او اؤزون اؤلدوردو. اسپارگاپیسین اؤلومون ائشیدن ساکالار، ایلغاری باشلادیلار. بو ساواش بیر داراشلیق یئرده اوز وئردی. ساکالار «تورانی» آدیندا بیر ساواش قورقوسون ایشلتدیلر. ساواشین سونوندا ایرانلیلار باسیلیب، کوروشدا اؤلدورولدو.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [22.09.18 08:38]
#ضرب_المثل
آبگینه از سنگ می زاید: اوددان کول تؤرر، کولدن اود.

پرویز شاهمرسی, [23.09.18 22:40]
#ترکیب
آب سیل آسا: گور سو (Gur su).

پرویز شاهمرسی, [23.09.18 22:40]
#ترکیب
آتالی سؤز: سخن نمونه.

پرویز شاهمرسی, [25.09.18 20:10]
#تاریخ
جغرافیای پراکندگی ترکان
ترکان بدلایلی بسیار دقیق و مشخص، چنان در عرصة قاره های آسیا و اروپا گسترش یافته اند که نسبت این گسترش نسبت به وطن اولیة آنها 10 به 1 است. یعنی ترکها در طول این جابجایی و گسترش عظیم، در مساحتی 10 برابر قلمرو اولیة خود گسترش یافته اند. شرقی ترین منطقة ترک نشین جهان، یاکوتسکی در روسیه و غربی ترین منطقة جمهوری خودمختار قاقائوز در کشور مولداوی است. شمالی ترین منطقة ترک نشین، شبة جزیرة دمیرداغ (تایمیرتاد) در سیبری شمالی و جنوبی ترین منطقة ترک نشین نیز شهر فیروز آباد در استان فارس است. از شمال تا جنوب 8 هزار کیلومتر و از غرب تا شرق 17 هزار کیلومتر و وسعت منطقة متأثر حدود 25 میلیون کیلومتر مربع است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [25.09.18 20:33]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
آرادان چیخان (Aradan çıxan)(گریز از وسط):
نوعی بازی کودکانه. بازیکنان در یک ردیف یا کنار دیوار می‎ایستند و از هر دو طرف به نفرات وسطی فشار آورده و فریاد می‎زنند که «آرادان چیخان منیم آروادیم دیر» (هرکس از صف بیرون برود، زن من است). هر کس که در اثر فشار از صف بیرون رفت، بازنده است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [26.09.18 07:26]
#قاعده
رخداد صوتی «ائلیزیا» (حذف مصوت) در زبان ترکی بصورتهای مختلف رخ می دهد. مثال:
1- حذف مصوت میانی:
خالا اوغلو ← خال اوغلو.
باجی اوغلو ← باج اوغلو.
خزینه ← خزنه.
عریضه ← عرضه.
2- در پسوندهای «ایسه»، ایکن» و اوچون» صدای «ای» حذف می شود:
من ایسه ← منسه.  
اونون اوچون ← اونونچون.
ایلقارایله ← ایلقارلا.
@parvizshahmarasi

استاد پرویز شاهمرسی=26 سپتامبر2018

پرویز شاهمرسی, [26.09.18 07:26]
#قاعده
رخداد صوتی «ائلیزیا» (حذف مصوت) در زبان ترکی بصورتهای مختلف رخ می دهد. مثال:
1- حذف مصوت میانی:
خالا اوغلو ← خال اوغلو.
باجی اوغلو ← باج اوغلو.
خزینه ← خزنه.
عریضه ← عرضه.
2- در پسوندهای «ایسه»، ایکن» و اوچون» صدای «ای» حذف می شود:
من ایسه ← منسه.  
اونون اوچون ← اونونچون.
ایلقارایله ← ایلقارلا.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [27.09.18 08:54]
#تاریخ
مسئلة کوچ
کوچ بزرگترین حادثه در تاریخ ترکان است. این کوچ از مؤثرترین حوادث بر تاریخ قارة آسیا و اروپاست. در اصل کوچ ترکان به اشکال اولیه یعنی توسعه طلبی و نفوذ تدریجی بوده است. عواملی چون خشکسالی، افزایش سریع جمعیت، کمبود چراگاه و دیگر دلایل اجتماعی، اقتصادی در شکل گیری این کوچ ها نقش داشته اند. این تغییر مکان در طول زمان و بیشتر اوقات آسان نبوده و برعکس دشوار، خونین و فلاکت بار بوده است. حسرت وطن اولیه در گوشت و پوست فرهنگ و ادبیات ترکان تنیده است. در جریان این کوچها، داد و ستد گسترده ای میان زبان ترکان و زبان دیگر همسایگانشان رخ داد. کوچ هونها و اوغوزها بزرگترین کوچها در تاریخ ترکان هستند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [28.09.18 06:51]
#ضرب_المثل
آب و آتش با هم جمع نمی شوند: اود ایله کولشینکی توتماز.

پرویز شاهمرسی, [28.09.18 06:52]
#قیز_آدلاری
آغ پینار: (Ağ pinar) چشمة سفید.
آغتاب: (Ağtab) نور سفید.
آغتاج: (Ağtac) تاج عروس.
آغتان: (Ağtan) پاک چون سپیده.
آغجاسو: (Ağcasu) پاک چون آب.
آغجان: (Ağcan) پاک طینت.
آغ چالار: (Ağ çalar) سفیدگونه.
آغ چالماز: (Ağ çalmaz) سبزه.
آغ چام: (Ağ çam) کاج سفید.
آغ چای: (Ağ çay) سفیدرود. رودخانة صاف و روشن. پاک چون رود. چایی با مخلوط شیر.
آغ خانیم: (Ağ xanım) بانوی سفید.
آغ دام: (Ağ dam) بنای سفید.
آغ دورو: (Ağ duru) سفید و صاف.
آغ دوْغان: (جان)(Ağ doğan) شهباز. زاییده چون ماه.
آغدی: (Ağdı) معصوم.
آغسال / آغسال: (Ağsal) سفیدفام.
آغسل: (Ağsəl) سفیدگونه.
آغ سولا:(Ağ sula) کاملاً سفید.
آغ سولتان:(Ağ sultan) پادشاه پاکیزه.
آغ سوْنا: (جان)(Ağ sona) اردک مادة سفید. سفید و زیبا چون کبک.
آغ صدف: (Ağ sədəf) صدف سفید.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [30.09.18 15:51]
#تاریخ
آیا ترکها تمدن دارند؟
دیرزمانی رسم مألوف در تاریخنگاری این بود که اقوام صحرانشین به صورت اقوام بی تمدن معرفی می شدند. از اقوام صحرانشین به عنوان زنبورهای وحشی بشریت نام می بردند. این دیدگاه بر تاریخنگاری ایرانی تأثیر گذارده است. ترکها نیز در ردیف این اقوام شمرده شده و مورد بی توجهی قرار می گرفتند. به عنوان مثال در کتاب بنیادین «دورة مفرغ در بیشه زارهای اتحاد جماهیر شوروی» که در سال 1987 با نظارت ب. ریباکوف منتشر شده، نام قبایل و طوایف پرشماری آمده ولی حتی نام یک قبیلة ترک ذکر نشده است.  به مرور زمان برخی مورخان مانند لئو گومیلف به این نتیجه رسیدند که تمدن تنها در سنگ خلاصه نمی شود. آثاری که در روی پوست و چوب و استخوان ایجاد می شوند، عمر کمی نسبت به سنگ و گل دارند ولی نمی توان آنها را از گردونه خارج کرد. با این نگرش در سرزمینهایی که ترکان می زیستند، نوع خاصی از تمدن وجود داشته که نه بصورت شهرنشینیهای گسترده بلکه بصورت ابزارسازی پیشرفته، از آن با عنوان «فرهنگ» یاد می شود. مهمترین این دوره های تمدنی از این قرارند:
1- فرهنگ آناو. 2- فرهنگ کلته منار. 3- فرهنگ آفاناسیف. 4- فرهنگ آندرونوف.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [01.10.18 17:17]
#ترکیب
آب شیرین: ساغ سو (Sağ su). جوجوق سو(Cucuq su).

پرویز شاهمرسی, [01.10.18 17:18]
#ترکیب
آتام زمان: زمان نیاکان. قدیم الایام.

پرویز شاهمرسی, [03.10.18 08:33]
#قاعده
سقوط صامت
در زبان ترکی طبق قانون تنبلی زبانی، برخی صامتها به مرور زمان ساقط شده و کلمات کوتاهتر و راحتتر می شوند. مثال:
قورتارماق (تمام کردن) ← قوتارماق.
اوتورماق (نشستن) ← اوتوماق.
آلتداکی (زیرین) ← آتداکی.
کندلی (روستایی) ← کدلی.
اوغرو (دزد) ← اورو.
ساغلیق ← سالیق.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [03.10.18 08:34]
#ضرب_المثل
آتش چنار از چنار است: آغاجی اؤز ایچیندن قورت یئیر.

پرویز شاهمرسی, [05.10.18 07:24]
#اوغلان_آدلاری
آدي باي/آدی بیگ: (Adı bay) بزرگنام.
آدی بللی: (Adı bəlli) نامدار.  
آدیشاد: (Adışad) نامشاد.
آدی شیرین: (Adı şirin) نامشاد.
آدی گؤزل: (Adı gözəl) بهنام.
آدیم: (Adım) نام من. گام. مرحله.
آدین: (Adın) دیگری. جدا. مشهور.
آدینا: (Adına) جمعه. از طرف. بنام.
آدینجیق: (Adıncıq) ممتاز.
آديوار: (Adıvar) زنده نام. نامدار.
آدی یاخشی: (Adı yaxşı) نیکنام.
آذرتاش: (Azərtaş) سنگ آذرین.
آذرچین: (Azərçin) آتش جمع کن.
آراز: (Araz) غوغا. جار و جنجال. جنگ. بخت. اقبال. آرامش. سعادت. نیک بختی. دشمن. پهلوان آذربایجانی. رودخانة ارس. قهرمان منسوب به قوم آس. قهر کرده. با فاصله. درد. بیماری. سرما. سیل. رمضان.
آرازان: (Arazan) خوشبخت.
آرال: (Aral) دریای میان کوهها. دریاچه. اتاق. میانه. جنگل. نیزار دور برکه. جزیره. رشته کوه. یگانگی.
آران: (Aran) جای گرم. دشت. هموار. قشلاق.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [06.10.18 17:27]
#ترکیب
آب صاف جلوی سیل: قاچار سو (Qaçar su).

پرویز شاهمرسی, [06.10.18 17:28]
#ترکیب
آتان ساتان: (Atan satan) لنگ دراز.

پرویز شاهمرسی, [07.10.18 16:16]
#تاریخ
ترکمنها جایگاهی ویژه در میان ترکان دارند. آنها از نظر نژاد و زبان جزء اصیلترین ترکان است. در واقع آنها حلقة اتصال دو شاخة غربی و شرقی ترکان یا همان اوغوزها و اویغورها هستند. ترکمنها خود از شاخة اوغوز هستند ولی بخوبی این حلقة واسط را تشکیل داده اند. رسم الخط مورد استفادة ترکمنها باعث انتقال و حتی خوانش راحت رسم الخط اویغوری شده است. به گفتة واسیلی بارتولد ترکمنها در میان قبایل ترک تنها قبیله ای هستند که شاعر ملی خود را دارند: مختومقلی فراغی. این شاعر چکیدة هویت ترکمنی است و اشعار او نیز تداعی کنندة روح این قبیله است. نقشی که فراغی در هستی ترکمنها دارد مانند نقش امیرعلیشیر نوایی در حیات شاخة جغتایی یا ازبکی امروزی است. ترکمنها از نظر حفظ نمادهای مادی و معنوی ترکی در میان ترکان ایران سرآمد هستند. آنها توانسته اند به نحوی بارز لباس، آداب و رسوم و حتی رسم نامگذاری اصیل را حفظ کنند. از آنجا که فعالیت فرهنگی در میان ترکمنها برعکس آذربایجان صبغة سیاسی ندارد، فضای بازتری برای این گونه فعالیتها در میان ترکمنها وجود دارد. با این وجود ترکمنها نیز مانند تمام ترکان ایران از تبعیضات فرهنگی و اقتصادی، خودباختگی نسل جوان و بویژه عدم تحصیل به زبان مادری رنج می برند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [08.10.18 17:24]
#قاعده
رخداد سقوط هجا در زبان ترکی نیز مانند زبانهای دیگر رخ می دهد. علت این امر آسان شدن تلفظ واژگان است. یکی از موارد حذف به قرینه است. هنگامی که دو هجای مشابه یا هموزن، پهلوبه پهلو قرار بگیرند، یکی از آنها حذف می شود. مثال:
آلدینیز (گرفتید) ← آلدیز.
بیلیرسینیز (می دانید) ← بیلیرسیز.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [09.10.18 11:25]
#تاریخ
داستان بوزقورت (روایت نخست):
گؤگ ترکها با همنژادانشان (هونها)، از سرزمین «صو» واقع در شمال سرزمین هون خارج شد. نام فرمانده و رهبر آنها «قاپان پو» بود. او 16 برادر داشت. مادر یکی از آنها یک گرگ بود. آن جوان بر بادها و بارانها حکم می‎راند.
دشمنان گؤگ ترکها، به یک حمله، همه برادران را کشتند. تنها این جوان از این فلاکت جان سالم بدر برد. او دو همسر داشت: یکی دختر خدای بهار و دیگری دختر خدای زمستان بود. او از هر کدام این همسران، دو پسر یافته بود. مردم «نوتولوشه» بزرگترین پسران را به عنوان خاقان برگزیدند. نام او ترک بود. ترک 10 همسر داشت. همه فرزندانش نام مادران را گرفتند. یکی از آنها که نام مادرش آسئنا (گرگ ماده) بود، خاقان ترک شد. نام او نیز آشینا بود.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [10.10.18 07:56]
#تاریخ
داستان بوزقورت (روایت دوّم):
جد بزرگ ترکان، در سواحل غرب دریای خزر می‎زیست. مردم او شاخه‎ای از هون‎ها بودند و آسینه نام داشتند. قبیله آشینه یا آشینا در هجوم یکی از اقوام همسایه نابود شد. از میان آنها تنها یک پسر زنده ماند. دشمنان بر او رحم آورده و از جانش گذشتند. دستها و پاهایش را بریده و در یک نیزار انداختند. پس از رفتن دشمن، یک گرگ ماده پسر را یافته و از او پرستاری کرد. چون پسر بزرگ شد، با گرگ ازدواج کرد و گرگ حامله شد. گرگ از ترس دشمنان، پسر را برداشته و به ساحل شرقی دریاری خزر برد و میان کوههای آلتای جای داد. گرگ در غاری میان کوهها 10 پسر آورد. ده پسر بزرگ  شده و ازدواج کردند. از هر کدام یک قبیله به وجود آمد. یکی از آنان قبیله آشینا بود. آشینا به عنوان رهبر ترکان انتخاب شد چرا که داناترین برادران بود. برای اینکه ریشه و تبارش مشخص باشد، پرچمی بر مقابل چادرش نصب کرد و بر نوک آن یک کله گرگ نصب کرد. پس از سالهای طولانی شخصی به نام «آسئنچه» به عنوان رهبر قوم آشینا برگزیده شد و قبیله‎اش را از آن مکان کوهستانی بیرون آورد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [11.10.18 07:44]
#قاعده
قانون هم آوایی لبی:
در زبان ترکی هماهنگی صداها از لحاظ وضعیت لبها در تلفظ کلمات صورت می گیرد:
1- اگر هجای نخست کلمه دارای صائت راست باشد، همة صداهای بعدی نیز راست خواهند بود. مثال:
باس+ماق > باسما، باسماچی، باسماچیلار، باسماچیلارین، باسماچیلارینکی
2- اگر هجای نخست کلمه دارای صدای گرد باشد، صداهای بعدی بر دو گونه خواهند بود:
الف) هرگاه هجای دوم دارای صدای گرد باشد، صداهای بعدی گرد خواهند بود. مثال: سورو (گله)، سوروچو، سوروچولوک
ب) هرگاه هجای دوم دارای صدای باز باشد، صداهای بعدی نیز صدای باز خواهند داشت. مثال: بولا(بهم بزن)، بولاما، بولاماق، بولاماقدا
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [11.10.18 07:46]
#قیز_آدلاری
آغ قو:(Ağ qu) قوی سفید.
آغ قیز: (Ağ qız) دختر سفید. سفیدگونه.  
آغ قیزیل: (Ağ qızıl) طلای سفید.
آغ کؤنول: (Ağ könül) پاکدل.
آغ گؤزل: (Ağ gözəl) زیبای سفید.
آغ گول: (Ağ gül) گل سفید.
آغ گوموش: (Ağ gümüş) سیمین.
آغلار بولوت: (Ağlar bulut) ابر بارانی.
آغلارگول:(Ağlar gül) گل گریان.
آغ مارال: (Ağ maral) سفید و زیبا چون مارال. مارال بزرگ.
آغ موت: (Ağ mut) روشن و مبارک.
آغ ناز: (Ağnaz) نازنین سفید.
آغونا: (Ağuna) کبک.
آغ یاغیش: (Ağ yağış) باران درشت دانه. باران شدید و کوتاه مدت که بیشتر در اوایل تابستان ببارد.
آغیر بوداق: (Ağır budaq) شاخة پربار.
آغیزی بال: (Ağızı bal) شیرین زبان.
آغینای: (Ağınay) بانوی هنرمند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [12.10.18 08:28]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
آرادان خیرمامکو  (Aradan xırmaməko): نام نوعی بازی جمعی در اوجان.
افراد در دو گروه بازی می‎کنند. گروه اول می‎دوند و افراد گروه دوم، آنها را دنبال می‎کنند. طوری که دو نفر یک نفر را تعقیب می‎نمایند. آنها دقت می‎کنند که آن یک نفر برگشته و از میان آنها نگذرد. اگر آن یک نفر موفق به این کار شود، در حین گذشتن از میان آنها فریاد می‎زند «آرادان خیرمامکو» (احتمالاً یعنی من از میان شما گذشتم). بدین ترتیب او یک امتیاز کسب می‎کند. این بازی را در برخی جاها «آرادان خیر» و در توفارقان «آرادان گیر» نیز می‎گویند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [12.10.18 08:28]
#ضرب_المثل
آتش را به آتش ننشانند: قانی قان ایله یومازلار.

پرویز شاهمرسی, [13.10.18 21:09]
#تاریخ
داستان ارگنه قون:
در میان قبائل ترک هیچ کدام به قدرت گؤگ ترکها نبودند. تمام قبائل متحد شده و بر آنان تاختند ولی شکست خوردند. در دومین ایلغار حیله‎ای به کار بردند و از برابر قشون گؤگ ترک گریختند. ترکان نیز آنان را تعقیب کرده و از سرزمین خود بیرون آمدند. دشمنان به یکباره بازگشتند و بر ترکان یورش آوردند. دشمنان پیروز شدند. گؤگ ترکها به قتل رسیدند و فرزندانشان همراه دشمنان به بردگی برده شدند. پسر کوچک خاقان گؤگ ترک با نام «قایان» و برادرزادة خاقان گؤگ ترک با نام «توقوز» از دست دشمنان گریخته و به وطن بازگشتند. آنان چند گاو و گوسفند خریده و از ترس دشمنان به سوی کوهی رفتند که از راه آن تنها یک  شتر می‎توانست عبور کند. به جایی رسیدند که در آنجا آبهای روان، چشمه‎ها، علفهای گوناگون، درختان میوه و شکار وجود داشت. آنها در آنجا جای گرفته و خدای را سپاس گفتند. آنجا را ارگنه قون (ارگنه یعنی سینه کش کوه و قون یعنی برجسته) نامیدند.
400 سال بعد حیوانات و افراد قبیله تا آنجا زیاد شدند که دیگر ارگنه قون گنجایش آنها را نداشت. در این زمان به گفتگو پرداختند که از آنجا خارج شوند. گفتند از پدرانمان شنیده‎ایم که بیرون از ارگنه قون، صحراهای پهناور و زیبا وجود داشته و آنجا وطن اصلی ماست. بیایید راهی از میان کوهها یافته و به آنجا بازگردیم. آهنگری که در میان آنها بود گفت: در اینجا معدن آهنی هست که اگر آنجا را ذوب کنیم، راهی گشوده می شود. در جایی که آهنگر گفته بود آتش برپا کرده و آنجا را ذوب کردند. گذری باز شد. آنها آن روز را به خاطر سپرده و از ارگنه قون بیرون رفتند. از آن روز در گؤگ ترکها این رسم به وجود آمد که آن روز را عید بگیرند. هنگام خارج شدن گؤگ ترکها از ارگنه قون، «پورته چنه» از تبار قایان، خاقان آنها بود.
@parvizshahmarasi‍

پرویز شاهمرسی, [14.10.18 14:59]
#اوغلان_آدلاری
آرتا: (Arta) مرتبه. رتبه. مقدس.
آرتابای: (Artabay) سپهسالار.
آرتام: (Artam) باارزش. رجحان. برتری. پایان. بهره.
آرتان: (Artan) افزایش یابنده. زمان طلوع خورشید. خرابکار.
آرتوم: (Artum) کوشا. باارزش.
آرتون: (Artun) جدی. متین. باوقار. باوجدان. زیره (گیاه).
آرتی اینال: (Artı inal) رفیق شفیق.
آرتیر: (Artır) زیاد شونده.
آرتیری: (Artırı) برکت. افزایش.
آرتین: (Artın) معصوم. سرشار. بلور.
آرجان: (Arcan) خوش نهاد. دلیر. قوی.
آرچان: (Arçan) روشن. نورانی.
آرچین: (Arçın) غیور. باناموس. مأمور. کدخدا. کمان.
آرخان: (Arxan) رهبر پاک. عقب. پس. طناب. طرف. دور. نهایت.
آردال: (Ardal) نایب قهرمان.
آردالان: (Ardalan) مردافكن.
آردالی: (Ardalı) نایب قهرمان.
آردان: (Ardan) پیرو. محجوب.
آردای: (Arday) ولیعهد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [15.10.18 17:32]
#قاعده
صفت تفضیلی: صفتی است که نشانة برتری چیزی از چیزی دیگر است. علامت صفت تفضیلی (راق) است. مانند: سوْیوق (سرد) ← سوْیوق راق (سردتر)
-(داها) نیز علامت دیگری برای صفت تفضیلی است که پیش از صفت می‎آید. مانند: سرین (خنک) ← داها سرین (خنکتر)
-علامتهای (لوق، لیق، لوک و لیک) نیز بعد از قید مکان آمده و صفت تفضیلی درست می‎کنند. مانند: گئری (عقب) ← گئری لیک (عقبتر)
-علامتهای (لاشماق) و(لشمک) نیز به آخر صفت و قید اضافه می‎شوند و صفت تفضیلی می‎سازند. مانند: یاخین (نزدیک) ← یاخینلاشماق (نزدیکتر شدن) (لاشماق) در کلمات دارای مصوتهای ضخیم و (لشمک) در کلمات دارای مصوتهای ظریف استفاده می‎شوند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [16.10.18 08:48]
#ترکیب
آت اوچوران: (At uçuran) پرتگاه.

پرویز شاهمرسی, [16.10.18 08:48]
#ترکیب
آب صنعتی: ایش سویو (Iş suyu).

پرویز شاهمرسی, [17.10.18 09:52]
#ضرب_المثل
آتشش را ندیدیم، دودش چشممان را کور کرد: قیزیشمادیق ایستی سینه، کور اولدوق توستوسونه.

پرویز شاهمرسی, [17.10.18 09:54]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
آرادا ووردو (Arada vurdu)(وسطی):
نوعی بازی با توپ. دو دسته با تعداد بازی می‎کنند. یک دسته مستطیل یا دایره‎ای تشکیل می‎دهد و دستة دیگر در وسط دایره قرار می‎گیرند. دستة بیرونی سعی می‎کند با پاس دادن توپ، بازیکنان وسط دایره را بزند. هرکس که توپ به او اصابت کند، از بازی خارج می‎شود. بازی تا مرحلة خوردن همه ادامه می‎یابد. گاه چند نفری باقی می‎مانند و تشویق می‎شوند و جای دو گروه باهم عوض می‎شود.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [18.10.18 09:03]
#قیز_آدلاری
آل آلتون: (Al altun) پرنسس.
آلا: (Ala) سرخ.
آلا بیکه: (Ala bikə) دختر بزرگ.
آلا بیگیم: (Ala bəyim) بانوی روشن.
آلا تان: (Ala tan) شفق سرخ.
آلاجان: (Alacan) تنومند.
آلا خانیم: (Ala xanım) خانم بزرگ.
آلار: (Alar) شفق. سرخ. طلایی. صبح کاذب. زردی. گیرنده. محصول.
آلارا: (Alara) بانوی شهلاچشم.
آلارتای: (Alartay) مانند شفق.
آلا زر: (Ala zər) طلای بزرگ.
آلاشیار: (Alaşyar) یار خوشگل.
آلا گؤز: (Ala göz) خمار. چشم آبی.
آلاگول: (Ala gül) گل رنگارنگ.
آلان چیچک: (Alan çiçək) گل شفق.
آلان گؤز: (Alangöz) چشم خمار.
آلان گول: (Alan gül) گل شفق.
آل اوچقون: (Al uçqun) شرارة سرخ.
آلپ آنا: (Alp ana) مادر دلاور.
آل تاج: (Al tac) تاج سرخ.
آلتانیار: (Altanyar) یار سرخ و طلایی.
آلتون آی: (Altun ay) ماه طلایی.
آلتون تئل: (Altun tel) گلابتون.
آلتون یار: (Altun yar) یار طلایی.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [19.10.18 07:35]
#قاعده
رخداد صوتی «دسیمیلاسیون» (تغییر صدا)، هم در واژگان دخیل و هم در واژگان اصیل ترکی نمایانگر می شود. مثال:
قرار (تصمیم) ← قرال.
ضرر (زیان) ← ضرل.
اوچ (پرواز کن) ← اوش.
آج (گرسنه) ← آژ.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [20.10.18 13:05]
#کنایه
آت اورک: (At ürək) نترس. بی‎باک.

پرویز شاهمرسی, [20.10.18 13:05]
#ترکیب
آب گازدار: آرشان(Arşan). اریک سو(Ərik su).

پرویز شاهمرسی, [21.10.18 17:04]
#تاریخ
تأثیر منفی ایرانشناسان بر شناخت درست تاریخ ترک
زمانی که اروپاییان در سدة نوزدهم میلادی در ادامة موج رمانتیسم، به شرق پرداخته و به جهان ترکان برخورد کردند، برای ورود به این جهان از ایرانشناسی استفاده کردند. ایرانشناسی پلی برای شناخت ترک شناسی شد. این مسیر معیوب، باعث انتقال آموزه های نادرست ایرانشناسان به شرقشناسان شد. در سومین کنفرانس بین المللی توکولوژی که از 10 تا 12 اکتبر 1980 در شهر تاشکند برگزار شد، پروفسور م. زکیف ترک شناس بزرگ تاتار اشاره کرد که منابع زبانی ترکان پیش از هونها اساساً توسط ایرانشناسان بررسی شده است. آنان اقوام پیش از هون مانند سکاها و تخارها و کوشانها را به عنوان مردمان ایرانی زبان معرفی کرده اند. در نتیجه این فرضیة نادرست شکل گرفته است که تمدنهای باستانی قفقاز شمالی، حوضة ولگا و اطراف اورال و سیبری غربی، آسیای مرکزی، قزاقستان و آلتای بطور نامشروط مربوط به قوم ایرانی بوده اند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [22.10.18 18:59]
#ضرب_المثل
آخر سائسی کاه کشی است: پئشنگین سونو تورباکئش اولار.

پرویز شاهمرسی, [23.10.18 07:23]
#قاعده
صفت عالی: صفتی است که برتری چیزی را بر تمام همنوعانش نشان می‎دهد. علامت صفت عالی در زبان ترکی (ان) است. یاخشی (خوب) ← ان یاخشی (بهترین)

پرویز شاهمرسی, [23.10.18 07:24]
#اوغلان_آدلاری
آردیم: (Ardım) گام. قدم.
آردین: (Ardın) پشت. پشتیبان.
آردیوار: (Ardıvar) جاوید. متمادی.
آرزوم: (Arzum) آرزوی من.
آرزومان: (Arzuman) آرزومند.
آرسال: (Arsal) سخت. دلاورگونه. مردانه. برجسته. زن شوهردوست.
آرسام: (Arsam) عزت.
آرسان: (Arsan) مانند قهرمانان. شاد. دلاور پرآوازه. پاکنام.
آرسلان: (جان)(Arslan) شیر.
آرسون: (Arsun) افندی. سرور. به راحتی رسیده. آرام.
آرسوْی: (Arsoy) از تبار دلیران.
آرسیق: (Arsıq) موخرمایی. مایل. خمیده.
آرسیلان: (جان)(Arsılan) شیر.
آرسین: (Arsın) استقلال. رهایی. رها. آزاد. معصوم. تجزیه. آزمایش. دلاورگونه. همانند پهلوانان.
آرشاک: (Arşak) پهلوان شکست ناپذیر. کاسة زانو.
آرغاز: (Arğaz) نه لاغر و نه چاق.
آرقان: (Arqan) کمند.
آرقای: (Arqay) همه جانبه. شاخه شاخه.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [24.10.18 07:40]
#تاریخ
ترکها و فرهنگ آناو
4000 سال قبل از میلاد مسیح خرده تمدنی به صورت فرهنگ در شرق دریای خزر بوجود آمد. آثار و نشانه های این فرهنگ در جایی به نام «آناو» در نزدیکی شهر کنونی عشق آباد در ترکمنستان بدست آمده است. زیورآلات مسی و آجرهای خشک شده در برابر آفتاب، نمونه های یافت شده از این فرهنگ هستند. نشانه هایی نیز از پرورش اسب، گوسفند و گاو یافت شده است. فرهنگ آناو نخستین صحنة تعامل ترکان با مفاهیم تمدنی بوده که تاکنون یافت شده است. فرهنگ «آناو» در حقیقت مرحلة ثانویه از حیات بشر در سرزمین ترکان است که انسانهای باستان در اراضی یاکوت بجا نهاده اند. آثاری که متعلق  20 تا 10 هزار سال قبل از میلاد می باشد ولی هنوز چند و چون آن بر جهان علم شناخته نیست.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [25.10.18 15:00]
#کنایه
آت اوزلو: پررو. بی شرم.

پرویز شاهمرسی, [25.10.18 15:01]
#ترکیب
آب گریز: سو آلماز (Su almaz).

پرویز شاهمرسی, [26.10.18 17:13]
#تاریخ
جایگاه آلپ در حیات ترکان
آلپ در زبان ترکی به معنای پهلوان است ولی کسب این عنوان شرایطی داشت. این شرایط بنا به عادت ترکان 9 تا بودند:
1- دل استوار. 2- بازوی توانا. 3- غیرت. 4- اسب خوب. 5- لباس ویژه. 6- کمان. 7- شمشیرخوب. 8- سرنیزه. 9- یار موافق.
دارندة این شرایط عنوان «آلپ» را دریافت می کرد ولی هر آلپ نشانه هایی مرتبط با دلاوری خود به لباسش نصب می کرد. آلپهایی که فداکاریهای بزرگی کرده بودند، منگولة طلایی بر گردن می آویختند. آلپهایی که پلنگ را با تیر شکار کرده بودند، دم پلنگ را از کمربندشان می آویختند. آلپهایی که پرنده را با یک تیر می زدند، مجاز بودند که تاج پردار بر سر نهند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [27.10.18 16:53]
#قیز_آدلاری
آلچین: (Alçın) پهلو و کنارة کوه. سرخ. پرنده‌ای کوچک و قرمز رنگ.
آلداواج: (Aldavac) فریبا. افسونگر.
آلساق: (Alsaq) خنده رو.
آل شال: (Al şal) شال سرخ.
آلقادین: (Alqadın) حمیراء.
آل گول: (Al gül) گل سرخ.
آلما: (Alma) سیب.
آلماباغ: (Almabağ) باغ سیب.
آلماتای: (Almatay) مانند سیب.
آلماخان: (Almaxan) (جان) سنجاب.
آلمارا: (Almara) مو قرمز. مار سرخ.
آلماقیز: (Almaqız) دختر مانند سیب.
آلماگول: (Alma gül) گل سیب.
آلمام: (Almam) سیب من.
آلمایی: (Almayı) زیبا مانند سیب.
آلمینا: (Almına) زیبا چون مینای سرخ.
آلیاناق: (Alyana) لُپ قرمز.
آلیش: (Alış) انس. الفت.
آلیملی: (Alımlı)  جذّاب.
آلین: (Alın) سرخ. پیشانی.
آلینا: (Alına) سرخ.
آلین دانی: (Alın danı)  پیشانی بند.
آلینشای: (Alınşay) پارچة تاج عروس.
آمات: (Amat) مؤدب.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [27.10.18 16:54]
#ضرب_المثل
آدم به آدم بسیار ماند: آلما آلمایا بنزر.

پرویز شاهمرسی, [28.10.18 15:44]
#قاعده
صفت فاعلی: صفتی است که کننده کار را نشان می‎دهد. علامتهای صفت فاعلی عبارتند از:
-الف) (ان) و (آن) مانند: گؤرن (بیننده) و قازان (حفر کننده)
-ب) (ین) یا (یان) مانند: دینله ین(شنونده) و آغلایان(گریان)
-ج) (آرقی) یا (ارگی). مانند: قالارقی (ماندگار) و گئدرگی ( رفتنی)
صفت فاعلی را اسم فاعل نیز می‎نامند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [29.10.18 19:50]
#تاریخ
ترکها و فرهنگ کلته منار
3000 سال قبل از میلاد مسیح خرده تمدنی بصورت فرهنگ در پیرامون دریاچة آرال وجود داشت که آثار آن از جایی به نام «کلته منار» بدست آمده است. از این آثار می توان به کوزه هایی با شیارهای ظریف، بدون دسته و دهان گشاد اشاره کرد. فرهنگ کلته منار حد فاصلی مهم میان فرهنگ آناو و فرهنگ آفاناسیف است. همچنین حلقه ای مهم از تاریخ تمدنی و فرهنگی ترکان است که به تدریج رو به پیشرفت نهاده و آماده تبدیل به فرهنگی بومی و اصیل می شود.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [30.10.18 07:52]
#کنایه
آت اوستو: (At üstü) سرسری. کار با عجله. برای یک لحظه. بدون وقت.

پرویز شاهمرسی, [30.10.18 07:53]
#ترکیب
آب لمبو: شالاق(Şalaq). تیتداق(Tıtdaq).

پرویز شاهمرسی, [31.10.18 08:02]
#اوغلان_آدلاری
آرقوتای: (Arqutay) دلاور مسعود.
آرگون: (Argün) روز تمیز.
آرلان: (Arlan) گرگ نر. دلاور.
آرلی: (Arlı) محجوب. غیور.
آرمان: (Arman) قابل جستجو. باادب. نیکو. هدف. خیال. دوردست.
آرماندی: (Armandı) محبوب.
آرمین: (Armın) آرام. ملایم. نرم.
آروز: (Aruz) مجرّب. کاردان.
آریخان: (Arıxan) سرور پاکیزه.
آریق: (Arıq) معصوم. بی گناه. لاغر.
آریم: (Arım) دلاور.بزرگ. خستگی.
آریمان: (Arıman) مرد پاکیزه.
آرین: (Arın) تمیز. نیکو. بزرگ. سنگین. دشوار. ژرف.
آزای: (Azay) شکایت. نادر.
آز تکین: (Az təkin) شاهزادة ممتاز.
آزقیر: (Azqır) نادر. کمیاب.
آزماز: (Azmaz) گمراهی ناپذیر.
آزنا: (Azna) راه تنگ.
آساق: (Asaq) خواسته. پریشان.
آسای: (Asay) آویزان. مهربان.
آسپار: (Aspar) مفید. سودمند.
آسپاروخ: (Asparux) هدیة دوست.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [01.11.18 08:09]
#تاریخ
تمدن آفاناسیف
از 2500 تا 1700 سال قبل از میلاد تمدنی در صحرای آباقان وجود داشته که به نام «تمدن آباقان» یا «تمدن آفاناسیف» مشهور شده است. این تمدن قدیمی ترین محیط تمدنی است که در وطن اصلی ترکان دیده شده است. از این تمدن آثاری چون سوزنهای استخوانی، پیکانهایی از سنگ چخماق، چاقوی مسی، کوزه های ساده و آلات دست ساز انسان یافت شده است. مردمان ترک در این زمان اسب و گوسفند پرورش می دادند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [02.11.18 07:49]
#ترکیب
آبله مرغان: توْیوق چیچگی(Toyuq çiçəyi). سو چیچگی (Su çiçəyi). قاراميق (Qaramıq).

پرویز شاهمرسی, [02.11.18 07:50]
#کنایه
آت اولاغی: لندهور. گنده بک.

پرویز شاهمرسی, [03.11.18 17:38]
#قاعده
صفت حالت: صفتی است که حالت شخص یا چیزی را نشان میدهد. برای ساختن صفت حالت باید (آ) یا (ـه) یا (ه) را به آخر ریشه اضافه نموده و کلمة بدست آمده را یکبار دیگر تکرار کنیم.
مثال: گول (بخند) ← گوله گوله (خندان)  
آخ (جاری شو) ← آخاآخا (روان)
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [04.11.18 22:28]
#ضرب_المثل
آدم نترس، سر سالم به گور نبرد: قورخولو باش سلامت قالار.

پرویز شاهمرسی, [05.11.18 21:21]
#تاریخ
ترکها و فرهنگ آندرونوف
از 1700 تا 1200 سال قبل از میلاد مسیح دوران برپایی فرهنگ آندرونوف بود. این فرهنگ تمام سرزمینهای میان رود یاییق تا کوههای آلتای را در بر می گرفت. این فرهنگ ادامة فرهنگ آفاناسیف بود. از آثار این فرهنگ می توان به سوزنها و پیکانهای استخوانی و همچنین ابزار طلایی و مفرغی اشاره کرد. ترکها در این زمان اسب و گوسفند پرورش می دادند. در فرهنگ آندرونوف ظروف سفالی بسیار هنرمندانه تزئین شده اند. در سال 1960 س. چرنیکوف در کتابی با نام «دورة مفرغ در قزاقستان شرقی»  به موضوعی بسیار مهم اشاره کرد. او بر اساس مستندات باستانشناسی چنین گفت که قبایل ترک زبان، حاملان فرهنگ آندرونوف بوده اند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [06.11.18 08:15]
#قاعده
صفت مشبهه: آن است که به دارندة صفتی به طور دائم و همیشگی دلالت نماید. علامتهای آن عبارتند از:
-(چی) بعد از اسم می‎آید. مانند: چؤرک (نان)  ←چؤرکچی (نانوا)
-(ایجی) یا (اوجو) بعد از ریشه می‎آید. مانند:
یاز(بنویس) ← یازیجی (نویسنده).  اوْخو (بخوان) ← اوْخوجو(خواننده).
-(ماز) یا (مز) بعد از ریشه می‎آید. مانند:
قال (بمان) ← قالماز (فانی)
سؤن (خاموش شو) ← سؤنمز(همیشه روشن)
-(آر) یا (ار) بعد از ریشه می‎آید. مانند:
باخ (نگاه کن) ← باخار (نگران). بیل (بدان) ← بیلر(داننده)
-(آق) یا (اک) بعد از ریشه می‎آید.مانند:
قوْرخ (بترس) ← قوْرخاق (ترسو). تلس (عجله کن) ← تله سک (عجول)
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [07.11.18 08:38]
#قیز_آدلاری
آماتلی: (Amatlı) مناسب. برازنده.
آمانا: (Amana) خداحافظ.
آمانای: (Amanay) ماه روشن.
آماندا: (Amanda) محفوظ. عفیف.
آمانقیز: (Aman qız) دختربس.
آمان گول: (Aman gül) گل سالم.
آمانلی: (Amanlı) مطمئن. سالم.
آمان یوْل: (Amanyol) راه سالم.
آنا: (Ana) مادر.
آنا باجی: (Ana bacı) خاله.
آنا بیگیم: (Ana bəyim) بانوی ارجمند.
آنا بیلیم: (Ana bilim) مادر دانش.
آناتای: (Anatay) همانند مادر.
آنا خاتین: (Ana xatın) مادر ارجمند.
آناخان: (Anaxan) بانوی ارجمند.
آناخانیم: (Anaxanım) خانم بزرگ.
آناداغ: (Anadağ) مادر استوار.
آنادیل: (Anadil) زبان اصلی. بلبل.
آنارقیز: (Anarqız) دختر فهمیده.
آناسی: (Anasi) مادرش.
آناقیز: (Anaqız) دختری که در خانوادة فقیر به دنیا آمده و از کودکی کارهای خانه را برعهده گرفته. دختر یتیمی که مادر او را بزرگ کرده باشد. پیردختر. دختربچة دوست داشتنی.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [08.11.18 08:34]
#ترکیب
آب ماست: هوببگی (Hübbəyi).

پرویز شاهمرسی, [08.11.18 08:35]
#اصطلاح
آت ایزی ایت ایزی: خوب و بد.

پرویز شاهمرسی, [09.11.18 09:35]
#تاریخ
جایگاه عدد 9 در میان ترکان
در زبان ترکی عدد 9 را «دوققوز» می گویند. این واژه در اصل «دوغقوز» است. دوغقوز یعنی بیرون زدن یک چیز برجسته از جای ثابت و هموار. این جای ثابت همان «قوز» است. دوققوز مجموعه ای است ثابت که می خواهد واحدی بزاید. ترکان عدد 9 را مقدس و آخرین عدد یک رقمی و مجموعة ثابت یک رقمی می دانستند. ترکها 9 نفر را یک گروه یا «اوب»، 9 خانواده را یک «بؤلوک» و 9 «اوب» را یک «اویماق» می گفتند. هر 9 نفر با یک «آبا» جدا می شد. ترکها مجموعه را 9 تا 9 کامل می کردند. («زبان ترکی دریچه ای بسوی زبانشناسی همگانی» ابوالفضل نصیری) در میان ازبکها نیز هم اکنون ابزار کوچک مانند استکان در گروههای 9 تایی در جهیزیة عروس گذاشته می شود.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [10.11.18 16:54]
#ضرب_المثل
آدینه اش را گم کرده: قیرخ ایلین یولچوسودور ایندی سوروشور جوما گئجه سی دی؟

پرویز شاهمرسی, [11.11.18 18:50]
#اوغلان_آدلاری
آسقاوول: (Asqavul) جلاد. قهار.
آسقین: (Asqın) مطیع. وابسته.
آسلان: (Aslan) شير(حيوان).درصد. فایده.
آسلانتاش: (Aslantaş) شیرآسا.
آسوتای: (Asutay) ناآرام چون اسب سرکش.
آسیب: (Asıb) امکان. هنر. اندازه.
آسیق: (Asıq) آویخته. وابسته.
آسیقلی: (Asıqlı) سودمند.
آسیل: (Asıl) عالی. ارزشمند.
آسیم: (Asım) شک. تردید.
آشان: (Aşan) افتان. باعزم.
آشای: (Aşay) نهایت. غایت. افتان.
آشتال: (Aştal) ته تغاری.
آشمیش: (Aşmış) غیور. عبور کرده.
آشور: (Aşur) با غیرت. شکست ناپذیر.
آشولا: (Aşula) مردی با ارادة خلل ناپذیر.
آشی: (Aşı) عبور. گذر. خاک رس.
آشیر: (Aşır) زمان. دوره. عصر.
آشیرا: (Aşıra) واسطه. بالکن.
آشیلماز: (Aşılmaz) شکست ناپذیر.
آغابوتا: (Ağabuta) بخشش الهی.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [12.11.18 18:09]
#قاعده
صفت مبالغه: آن است که داشتن صفتی را به طور زیادت و فراوانی بیان کند. علامتهای صفت مبالغه عبارتند از:
-(قان) یا (گن) بعد از ریشه می‎آید. مانند:
چالیش (بکوش) ←  چالیشقان (بسیار کوشنده)
دؤگوش(بجنگ) ←  دؤگوشگن (بسیار جنگنده)  
-(آغان) یا (آگن) بعد از ریشه می‎آید. مانند:
دور(به ایست) ←  دوراغان (ایستا). از (له کن) ←  ازگن (له کننده)
-(غون) ، (غین)، (گون) و (گین) مانند:
جوْش (به خروش آی) ←   جوْشغون (خروشان)
آز(گمراه شو) ←   آزغین (گمراه). اوز (شنا کن) ←  اوزگون( شناگر)
کس (ببر) ←   کسگین (برنده)  
-(قاج) یا (گج) . مانند:
اوتان (خجالت بکش) ←   اوتانقاج (خجالتی)
ارین (تنبلی کن) ←  ارینگج (تنبل)
-(جیل) یا (جول) بعد از اسم یا قید می‎آید. مانند:
باها (گران) ←  باهاجیل (گرانفروش). دؤزوم (صبر) ←  دؤزومجول (صبور)
-(ته) یا (تا) بعد از اسم فاعل می‎آید. مانند:
گزن (گردشگر) ←  گزنته (کسی که بسیار گردش کند)
آچان (گشاینده) ←  آچانتا (بسیار گشاینده)        
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [13.11.18 09:41]
#ترکیب
آتایاوی: (Ata yavı) دشمن پدری. دشمن جان.

پرویز شاهمرسی, [13.11.18 09:42]
#ترکیب
آب مصفّی: چایبار(Çaybar).

پرویز شاهمرسی, [14.11.18 08:39]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
آشیرما (Aşırma): نام نوعی کُشتی محلی که در خوی انجام می‎شود. کُشتی گیران با نرمشی که همرا با نواختن ساز و دهل است، کار خود را شروع می‎کنند. پس از نرمش، کُشتی شروع می‎شود. برنده فردی است که بتواند کمر حریف را گرفته  او را بلند کند و بر زمین زند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [15.11.18 08:20]
#تاریخ
ترکها و فرهنگ قاراسوق
از 1200 تا 700 سال قبل از میلاد فرهنگی به نام قاراسوق، در حوضة رود قاراسوق از شاخه های رود یئنی سئی برپا بود. آثار این فرهنگ در محدوده ای گسترده از سیبری جنوبی، منطقة بایکال، مغولستان و حوضة رود «یئتدی سو» یافت شده است. فرهنگ قاراسوق از یک طرف ادامة فرهنگ آندرونوف بوده و از طرف دیگر بدلیل کشف و استعمال آهن، یکی از مراحل مهم تمدنی در تاریخ ترکان است. ارابه های چهارچرخه، چادرهای نمدی قابل باز و برپا شدن و لباسهای بافته شده از قماش پشم گوسفندی  نمونه ای جالب از یک پیشرفت سریع هستند. در آثار این فرهنگ مس را با موادی مانند قلع و آرسنیک آمیخته اند. گذاشتن خوردنی و نوشیدنی در داخل مزار، نخستین بار در این فرهنگ دیده می شود. نخستین نمونه های دهنه های ساخته شده از استخوان و شاخ حیوان و آسیابهای دستی در اینجا دیده می شوند. فرضیة غالب آن است که این فرهنگ متعلق به نیاکان یکی از قبایل ترک به نام «تینگ لینگ» بوده است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [16.11.18 08:20]
#قیز_آدلاری
آنا قیلینج: (Anaqılınc) مادر دلاور.
آنا گول: (Ana gül) مادری چون گل.
آنالی: (Analı) دارای مادر.
آنام: (Anam) مادرم.
آنامالیم: (Anamalım) همة هستی من.  
آنام تکین: (Anam təkin) مانند مادرم.
آناوان: (Anavan) مادرگونه.
آنای: (Anay) مادر. خواهر بزرگتر.
آنلی: (Anlı) حافظه. آرام. متین. هوشمند. فهیم.
آنلی شانلی: (Anlı şanlı) خوب و قشنگ.
آنیتای: (Anıtay) مانند خاطره.
آنیرلی: (Anırlı) فهمیده.
آنیل: (Anıl) به خاطر آورده شده.
آورانچاق: (Avrançaq) تُرد. شکننده.
آهو : (Ahu) آهو. شکار.
آهو زر : (Ahuzər) دختر مانند آهوی سرخ.
آی آلتون: (Ay altun) روشن و سرخ چون ماه.
آیا اوچان: (Aya uçan) مهربان.
آیاتا: (Ayata) خدای آسمان در میان ترکان قدیم.
آیاتان: (Ayatan) گودال کوچک پر شده از آب باران.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [17.11.18 17:19]
#قاعده
صفت مفعولی: آن است که بر شخص یا چیزی که فعل بر آن واقع شده، دلالت می‎نماید. علامتهای آن عبارتند از:
-(ایلان)، (ایلن)، (اولان) و (اولن). مانند:
یاز (بنویس) ←  یازیلان (نوشته شده)
یئ (بخور) ←  یئییلن(خورده شده)
قوْی (بگذار) ←  قوْیولان (گذاشته شده)
دؤگ (بزن) ←  دؤگولن (زده شده)
-(موش) یا (میش). مانند:
توْخو (بباف) ←  توْخوموش (بافته شده)
یاپیش (بچسب) ←  یاپیشمیش (چسبیده)
-(ما و (مه) . مانند: آتیل (بپر) ←  آتیلما (پریده) ،
اوز(شنا کن) ←  اوزمه (شنا کرده)
-(اوق)، (ایق)، (اوک) و (ایک) . مانند:
دور(بایست) ← دوروق (ایستاده)
آچ (باز کن) ← آچیق (گشوده)
تؤک (بریز) ← تؤکوک (ریخته)
ایت (گم شو) ← ایتیک (گمشده)
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [19.11.18 17:07]
#ترکیب
آب مضاف: چکدیرمه (Çəkdirmə).

پرویز شاهمرسی, [19.11.18 17:08]
#ترکیب
آت ایلان: (At ilan) مار قیطانی.

پرویز شاهمرسی, [20.11.18 08:45]
#تاریخ
شهر «کیف» پایتخت کنونی کشور اوکراین یکی از مراکز اولیه سکونت ترکان بوده است. این شهر در زمان ترکان «باشتو» نام داشته و در سدة هفتم پایتخت دولت بزرگ بلغار بود. دولت بلغار حلقة واسط میان امپراتوری هون و دولت بزرگ خزر است. شاعری ترک به نام میکائیل باشتو که در سدة نهم میلادی در این شهر می زیست و معاصرانش او را «شمس باشتو» می نامیدند، تاریخ بلغارهای قدیم را در سال 822 میلادی به زبان ترکی نوشته است. این کتاب «داستان دختر شان» یا «روایتی دربارة دختر شان» نام دارد. اخیراً طبق اعلام نشریة «دونتسکی کریاژ» که در اوکراین منتشر می شود اشعار او بصورت کتاب چاپ شده است. اشعار باشتو یادگار دوران تسلط و سکونت ترکان در اوکراین کنونی و شهر «کیف» می باشد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [21.11.18 08:31]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
آشیق آشیق (Aşıq aşıq)(قاپ بازی): نوعی بازی کودکانه. نوع بازی آن تقریباً مانند تیله بازی است با این تفاوت که در این بازی، قاپ را با دست پرتاب می‎کنند تا به قاپهای دیگر بخورد ولی در تیله بازی، تیله را در زمین می‎غلتانند. نوع ماهرانة این بازی آن است که قاپ را چنان در دست بچرخانند که بصورت چرخان حرکت کرده و با شدت چندین قاپ را از صحنه خارج کند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [22.11.18 08:37]
#اوغلان_آدلاری
آغابیگ: (Ağabəy) برادر بزرگ.
آغات: (Ağat) درست. با احساس.
آغاتام: (Ağatam) پدربزرگ من.
آغادان: (Ağadan) از فضل ارباب.
آغا دده: (Ağadədə) سرور دانا.
آغادور: (Ağadur) سَرور جاوید.
آغ ار: (Ağ ər) دلاور نیک نهاد.
آغار: (Ağar) سنگین. متین. وزین. شادی دل. عروج کننده. عروج.
آغارتمیش: (Ağartmış) باناموس.
آغارلاق: (Ağarlaq) شریف. محترم.
آغازال: (Ağazal) محترم.
آغازر: (Ağazər) آقا مانند طلا.
آغاسان: (Ağasan) مانند سروران.
آغاقارداش: (Ağaqardaş) برادر بزرگ.
آغا قولو: (Ağa qulu) آقازاده.
آغاکیشی: (Ağakişi) سَرور مردانه.
آغاگول: (Ağagül) گل آقا.
آغاگون: (Ağagün) روز سروران.
آغالار: (Ağalar) سَروران. بزرگان.
آغالبیگ: (Ağalbəy) برادر بزرگ.
آغام: (Ağam) سَرورم.
آغامال: (Ağamal) ثروت بیکران.
آغامان: (Ağaman) سربلند. حاکم. مالک.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [23.11.18 07:04]
#ضرب_المثل
آب بی لجام خورده: گؤزون آچیب اؤزون گؤروب.

پرویز شاهمرسی, [24.11.18 17:26]
#تاریخ
ارزش علمی و تاریخی کتیبه های اورخون
کتیبه های اورخون و یئنی سئی قدیمیترین سند مکتوب در تاریخ ترکان هستند. این کتیبه ها حاوی تاریخ، میراث تفکر مردم، ادبیات، اسطوره ها و هم دعوت پدران دانای قوم از نسلهای آینده برای اتحاد می باشد. در این کتیبه ها خط بسیار دقیق و منظم نوشته شده و سبک و اسلوب بیان مطلب، نشان میدهد که سطح فرهنگ ترکان با توجه به شیوة زندگی شبانی، چندان هم پایین نبوده است. خاقان تمام مردم را به خواندن کتیبه ها دعوت می کند. برخلاف کتیبه های تمدنهایی مانند آشور که متن آنها شرح افتخارآمیز کشتار دشمنان است، در کتیبه های اورخون خاقان برجوی خون ترکان که در زمان شوربختی روان شده است، تأسف می خورد اما از ریختن خون دشمنان برخود نمی بالد. نه از شمار دشمنان کشته شده یاد می کند و نه از بیرحمی ددمنشانه. او خطاب به نسلهای آینده می گوید: «کشوری داشتیم که فتح کرده بودیم و قانونی که استوار ساخته بودیم. ای قبایل ترک اوغوز! به مردم گوش فرادهید».
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [25.11.18 08:45]
#ترکیب
آت باخان: (At baxan) آخوندک.

پرویز شاهمرسی, [25.11.18 08:46]
#ترکیب
آب مقطر: دامیتیق سو(Damıtıq su).

پرویز شاهمرسی, [26.11.18 20:02]
#قیز_آدلاری
آیاتای: (Ayatay) مهوش.
آی اوْخشاش: (Ay oxşaş) مهوش.
آی اولدوز: (Ay ulduz) ماه و ستاره.  
آی باجی: (Ay bacı) دختر مهسا.
آی بالا: (Aybala) کودک ماهرو.
آی بالداق: (Ay baldaq) گوشواره هلالی.
آی بانی: (Ay banı) مهبانو.
آی باهار: (Ay bahar) سبز و روشن.
آی بختی: (Ay bəxti) خوشبخت.
آی بدن: (Ay bədən) مه پیکر.
آیبن: (Aybən) ماهرخ.
آی بنیز: (Ay bəniz) ماهرخ.
آی بوْستان: (Ay bostan) مه پیکر.
آی بولاق: (Ay bulaq) مهوش.
آی بولسون: (Ay bulsun) مهوش.
آی بی بی: (Ay bibi) مه بانو.
آی بیکه: (Ay bikə) ماه بانو.
آیپار: (Aypar) مهوش.
آی پارا: (Aypara) مهپاره.
آی پاشا: (Ay paşa) مهبانو.
آی پرده: (Ay pərdə) مهوش.
آی پری: (Ay pəri) بسیار زیبا.
آی پوْلاد: (Ay polad) مه پیکر.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [27.11.18 07:52]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
آشیق قوز (Aşıq qoz) (قاپ و گردو):
بازی به این ترتیب انجام می‎شود که دایره‎ای می‎کشند و هر بازیکن یک گردو روی خط وسط می‎گذارند. گردوها به صورت یک ردیف چیده می‎شوند و بازیکن اول پا را بیرون دایره گذاشته و با قاپ خود گردو را می‎زند. هر چند گردو که از دایره خارج شود، مال او خواهد بود وگرنه دیگری ادامه خواهد داد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [28.11.18 08:21]
#تاریخ
اساطیر ترک
ساختار اساطیری ترک در ردیف عظیمترین ساختارهای اساطیری جهان قرار دارد. اساطیر ترکان باستان تا زمان پیدایش ادیان جهانی شکل گرفته و ساختار دینی - اسطوره ای در این دوره سامان یافته است. اساطیر موجود در داستانهای مردم آذربایجان نیز شاخه ای از اساطیر ترک است. به گفتة آزاد نبی اف اساطیر آذربایجان را می توان در چهار مرحله و در تمثال اساطیر ترک دسته بندی کرد:
1-مرحلة رشد باستانی -توتمی که در این مرحله افسانة گاو نر جایگاه مهمی دارد.
2-مرحلة دوم با جهان بینی به شکل حقیقت و نیمه حقیت دربارة خاقانهای نخستین، مادرشاهی، پدرشاهی و خاقانهای تاریخی شده در کتیبه های سنگی بستگی دارد. در این مرحله ترکیب متقاطع تصویر گرگ با اسطورة گاونر بیان می شود.
3-ارتباط با زرتشتی گری.
4- تأثیر دین اسلام بر اساطیر ترک.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [29.11.18 07:45]
#ضرب_المثل
آب پارسال و نان پیارسال: هفته سکگیز من دوققوز.

پرویز شاهمرسی, [30.11.18 08:48]
#اوغلان_آدلاری
آغام اوغلان: (Ağam oğlan) خان پسر.
آغان: (Ağan) شاهین. شهاب سنگ.
آغا نر: (Ağa nər) جسور. نترس.
آغا وئردی: (Ağa verdi) آقاداده.
آغای: (Ağay) ماه بدر و سفید. ماه روشن. آقا. سرور.
آغ بئل: (Ağbel) پاک نهاد.
آغبال: (Ağbal) پاکدل.
آغبای: (Ağbay) سرور پاکیزه.
آغ بوغا: (Ağ buğa) خداي سلامتی.  
آغ بولود: (Ağ bulud) ابر سفید. تمیز چون ابر.
آغ پاشا: (Ağ paşa) حکمران توانگر.
آغ پای: (Ağ pay) پاکدامن.
آغ پوْلاد: (Ağ polad) فولاد سفید. تمیز و محکم چون پولاد.
آغتاش: (Ağtaş) سفیدفام.
آغتای: (Ağtay) سفیدفام. کوه بلند.
آغ تکین:(Ağ təkin) سفیدفام. شاهزادة سفیدچهره و پاکیزه.
آغجا بیگ:(Ağca bəy)انسان پاکیزه.
آغ جان:(Ağcan) پاک نهاد.
آغچالی: (Ağçalı) ثروتمند.
آغ چورا: (Ağ çura) فرشتة نیکی در دین شمنها. پاک نفس.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [01.12.18 20:07]
#ترکیب
آب مکدّر: بولانجاق (Bulancaq).

پرویز شاهمرسی, [01.12.18 20:08]
#کنایه
آت باشی سالماق: بی‎جهت در کار دیگران مداخلة کردن.

پرویز شاهمرسی, [02.12.18 14:39]
#قیز_آدلاری
آیتئل: (Aytel) ماه گیسو.
آیتار: (Aytar) بشارت دهنده.
آیتاش: (Aytaş) مهوش.
آیتام: (Aytam) ماه تمام.
آیتان: (Aytan) بشارت دهنده. مقارنة ماه و زهره.
آیتای : (Aytay) مهسا.
آیتک: (Aytək) مهسا.
آی تکین: (Ay təkin) مهوش.  
آی تمام: (Ay təmam) ماه تمام.
آیتن: (Aytən) در وجود ماه.
آی توْختاش: (Ay toxtaş) مه پیکر.
آی توْخقا: (Ay toxqa) زیبای چاق و تپل.
آی تومار: (Ay tumar) مه پیکر.
آیتون: (Aytun) ماه شب.
آیجا: (Ayca) مهسان.
آیجان: (Aycan) مه پیکر.
آی جرن: (Ay cərən) آهوی مهوش.
آی جمال: (Ay cəmal) مهوش.
آی جورا: (Ay cura) مهوش.
آیچا: (Ayça) هلال ماه.
آیچالا: (Ayçala) هلال ماه.
آیچاوار: (Ayçavar) هلال ماه.
آی چولپان: (Ay çulpan) مه پیکر.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [03.12.18 17:38]
#تاریخ
«جایگاه «تانری» در جهان بینی ترکان باستان
تنگری یا تانری مکان مرکزی و نخستین را در خداشناسی ترکان دارد.  «گؤی تانری» (خدای آسمانی)خدای بزرگ ترکان به حساب می آید چرا که به باور آنان پهنة آسمان کامل، یکپارچه و واحد است. واژه «دینگیر» در مبان سومریان، «چنلی» در میان هونها و «تیان» در میان چینی ها به معنای آسمان بکار می رفت. آسمان جایگاه و نمود تانری است. برای ترکان آفتاب، ماه و ستاره و ... خدا نبودند بلکه تنها عناصری بسیار گرامی بودند. تانری همة پهنة آسمان بود که بر کائنات فرمان می راند. باور به «گؤی تانری» اساس یکتاپرستی ترکان راتشکیل می دهند. گؤی تانری دنیوی است. اوست که شفق را خاموش می کند، به گیاهان و انسانها حیات می بخشد و هر زمان خواست بازپس می گیرد. اوست که خاقان را بر ملت ترک می گمارد و هم اوست که به خاقان نیرو می بخشد. ترکان علاوه بر اینکه همواره یکتاپرست بوده اند هرگز بت پرست نبوده اند. آنان «تانری» را در میان مشهودات تجسم نمی کردند و برای او معبد نمی ساختند. خاقانهای ترک فرامین خود را با نام خدای بزرگ آغاز می کردند: «منگو تنگرینین گوجودور» (به نیروی خداوند متعال).
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [04.12.18 08:51]
#ضرب_المثل
آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم، یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم: گؤیده آختاریردیم یئرده الیمه دۆشۆبسن.

پرویز شاهمرسی, [05.12.18 10:01]
#قاعده
صفت نسبی: آن است که کسی یا چیزی را بجایی یا چیزی نسبت دهند. علامتهای آن:
-(لو)، (لی)، (لوک)، (لوق) و (لیق)بعد از اسم و (کی) بعد از قید. مانند:
زونوز ← زونوزلو، تبریز ← تبریزلی
ایل (سال) ← ایللیک (سالانه)
قیش (زمستان) ← قیشلیق (زمستانه)
گون (روز) ← گونلوک (روزانه)
دوْن (قبا- پیراهن) ← دوْنلوق (پیراهنی)
دونن (دیروز)  ←  دوننکی (دیروزی)
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [06.12.18 07:29]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
آغاج آتما  (Ağac atma)(چوب اندازی): این نام در اصل به معنای تقسیم گوسفندان با انداختن چوب در میان آنهاست. همچنین نام یک بازی است که با چوبدستی انجام می‎دهند. بازیکنان هدفی را در نظر می‎گیرند و با چوبدستی خود سعی می‎کنند که آن را بزنند. طرز پرتاب چوبدستی شباهت بسیاری به عمل چوپانان دارد. بدین ترتیب که چوبدستی را طوری پرتاب می‎کنند که چرخش کنان بطرف هدف حرکت کند. به این پرتاب «تولازلاما» گفته می‎شود.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [07.12.18 08:29]
#ترکیب
آب میوه: سیخمالا (Sıxmala).

پرویز شاهمرسی, [07.12.18 08:30]
#اصطلاح
آت باغری چارتداتماق: شق القمر کردن.

پرویز شاهمرسی, [08.12.18 05:43]
#اوغلان_آدلاری
آغچی: (Ağçı) تورباف.  
آغچین: (Ağçın) مردی دارای سخن معتبر. باناموس.
آغ خان: (Ağ xan) نام خدای نیکی و روشنی در دین شمنها.
آغ دمیر:(Ağ dəmir) آهن کوبیده.
آغ دومان: (Ağ duman) مه سفید.
آغریتمیش: (Ağrıtmış) دلاور.
آغ سوْپا: (Ağ sopa) نیروی پاک.
آغ سوْم: (Ağ som) پول نقره.
آغ سوْنقور: (جان)(Ağ sonqur) شاهین سفید.  
آغ شامان: (Ağ şaman) روحانی پاک.
آغ قارا: (Ağ qara) جو گندمی.
آغقان: (Ağqan) پاکخون. اصیل.
آغلامیش: (Ağlamış) جلایافته. مبرّا.
آغمال: (Ağmal) ثروت حلال.
آغمان: (Ağman) پاکدامن. مرد سفید چهره. بهانه. مرکز ثقل. پاکیزه. قصور.
آغمیق: (Ağmıq) شناخته شده. نامدار.
آغ وئرگی: (Ağ vergi) پاک نهاد.
آغیز بوک: (Ağız bük) رازدار.
آغ یوْل: (Ağ yol) درستکار.
آغ یؤن: (Ağ yön) درستکار.
آفتاندیل: (Aftandil) قلب وطن.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [09.12.18 16:08]
#فرهنگ_مردم_آذربایجان
چیلله باسماق: حالتی که زن زائویی بدون خبر دادن، به نزد زن زائوی دیگری برود یا نوزادی را که چله اش درآمده به نزد نوزادی ببرند که به چله نرسیده است یا تازه عروسی بی خبر به نزد تازه عروس دیگر برود یا کسی که دعا یا ضامن نامه به همراه دارد، به نزد زائو و نوزادی برود که چله اش درنیامده است. در این صورت زن زائو یا تازه عروس گفته شده، دیگر باردار نمی شود. برای درمان این وضعیت، آیین چیلله تؤکمک را انجام می دهند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [10.12.18 17:30]
#ضرب_المثل
آب را میل جانب پستی است: سو آخار یولون تاپار.

پرویز شاهمرسی, [12.12.18 08:10]
#قاعده
صفت مقیاسی: آن است که اندازه را بیان نماید. علامت آن (ایم) و (اوم) است که بعد از ریشة فعل می‎آید.
ایچ (بنوش) ← ایچیم (جرعه)
اود(ببلع) ← اودوم (به اندازة یک بار بلعیدن)
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [13.12.18 10:08]
#تاریخ
ترکان پیش از اسلام با جسد مردگان چه می کردند؟
ترکان پیش از اسلام از ادیانی مانند بودا و مانی و مسیحیت تأثیر پذیرفته بودند. اگرچه در میان ترکان سکا نمونه هایی از مومیایی کردن دیده شده است ولی این امر در میان دیگر ترکان دیده نمی شود. منابع چینی از سوزاندن اجساد توسط ترکان خبر می دهند. در گورستانهای حفاری شده، هیچ اثری پیدا نشده است. کتیبة اورخون می گوید روح یا جان انسان پس از مرگ تبدیل به پرنده می شود. دربارة شخص مرده گفته است: «اوچدو»(پرواز کرد). حتی پس از پذیرش اسلام نیز ترکان غربی بجای اینکه بگویند : «او مُرد»می گفتند: «او شونقار بولدو» ( او شاهین شد).
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [14.12.18 09:04]
#ترکیب
آب نبات: سوجوق(Sucuq). توْپ شکر (Top şəkər).

پرویز شاهمرسی, [14.12.18 09:05]
#ترکیب
آت بوْی: (At boy) بلند قد. لندهور.

پرویز شاهمرسی, [15.12.18 17:47]
#قیز_آدلاری
آی چیچک: (Ay çiçək) گل ماه.
آی چیخدی: (Ay çıxdı) ماه برآمد.
آی چیراق: (Ay çıraq) مهوش.
آیچیل: (Ayçıl) مهتاب. ماه در آب.
آی چیمن: (Ay çimən) سبزة ماه.
آیچین: (Ayçın) برای ماه.
آی چینار: (Ay çınar) مهوش.
آی خالی: (Ay xalı) خال ماه.
آی خانیم: (Ay xanım) مهبانو.
آی خوْشدو: (Ay xoşdu) ماه نیکو.
آی خومار: (Ay xumar) مهوش.
آیدا: (Ayda) در وجود ماه. گلی خوشبوی که کنار درّه‌ها می‌روید.
آیدا آی: (Ayda ay) ماه در ماه.
آیدا گول: (Ayda gül) گل در ماه.
آیدار: (Aydar) پرچم. پرچم گل.
آیدان: (Aydan) آفریده شده از ماه. زیبا چهره‌ای که از ماه آمده. مهوش.
آیدانا: (Aydana) ماه دانه.
آیدانای: (Aydanay) ماهتر از ماه.
آیدان قالی: (Aydan qalı) میراث ماه.
آیدان گلمیش: (Aydan gəlmiş) مسافر ماه.
آیدان گلن: (Aydan gələn) مسافر ماه.
آیداوار: (Aydamar) مهوش.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [16.12.18 16:31]
#فرهنگ_مردم_آذربایجان
چیلله تؤکمک: چله ریختن. اعمالی که برای درمان وضعیت «چیلله باسما» انجام می شود و در معروفترین آن از گندم و جو و سنگ هر کدام 40 عدد را با 40 قاشق آب را در ظرفی ریخته و بوسیلة یک دختر باکره از بالای ناودانی که رو به قبله باشد، غربال گذاشته و بر سر تازه عروس ریزند. این اعمال را برای زن نازا نیز انجام دهند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [18.12.18 09:03]
#تاریخ
دین در میان ترکان باستان
ترکان باستان به دین و کتاب دینی «نوم» می گفتند. آنان بزرگان دینی خود را «تویون» و کاهنان و ساحران را «قام» می نامیدند. واژه «شمن» نیز از همین واژه پدید آمده است. «شمنیسم» نام نوعی علم طب مربوط به دین و کهانت بود. شمنیسم پیشتر در دورة توتمیسم نام یک دین بود. پس از دورة تویونیسم بصورت یک سحر درآمد. بدین ترتیب «شمنیسم» در حیات ترکان نه به عنوان یک نمود دینی بلکه به عنوان یک نمود جادویی درآمد. اروپاییان به اشتباه همة ساختارهای دینی ترکان باستان را «شمنیسم» نامیده اند. درست تر آن است که باید دین ترکان را پس از ورود به صحنة تاریخ بصورت «تویونیسم» یا «نوم» نامید. ترکان باستان برای جادو واژه «یالوی» و «یات» را بکار می بردند. آنها سنگ یشم را «یادا داشی» (سنگ جادو) می نامیدند. ترکان ملتها را از نظر دین به چهار دسته تقسیم می کردند: 1- ترک 2- تات 3- تاتار 4- تاپقاج.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [19.12.18 08:33]
#قاعده
صفت لیاقت: آن است که شایستگی چیزی را برای منظوری بیان نماید. علامتهای آن که بعد از ریشة فعل می‎آید عبارتند از :
(مالی)، (ملی)، (آسی)، (اسی) و (اونج)
یاشا (زندگی کن) ← یاشامالی (سزاوار زیستن)
گول (بخند) ← گولمه لی (خنده دار)
اوْخون (خوانده شو) ← اوْخوناسی (قابل خواندن)
وئر (بده) ← وئره سی (قابل دادن)
قوْرخ (بترس) ← قوْرخونج (ترسناک)
@parvizshahmarasi

استاد پرویز شاهمرسی=19 دسامبر 2018

پرویز شاهمرسی, [19.12.18 08:33]
#قاعده
صفت لیاقت: آن است که شایستگی چیزی را برای منظوری بیان نماید. علامتهای آن که بعد از ریشة فعل می‎آید عبارتند از :
(مالی)، (ملی)، (آسی)، (اسی) و (اونج)
یاشا (زندگی کن) ← یاشامالی (سزاوار زیستن)
گول (بخند) ← گولمه لی (خنده دار)
اوْخون (خوانده شو) ← اوْخوناسی (قابل خواندن)
وئر (بده) ← وئره سی (قابل دادن)
قوْرخ (بترس) ← قوْرخونج (ترسناک)
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [20.12.18 09:08]
#فرهنگ_مردم_آذربایجان
چیلله شدده سی: (Çillə şəddəsi) قالیچه ای بدون خواب که برای تزئین اتاق تازه دامادان یا نو عروسان در ایام بعد از چهارشنبة آخر سال تا نوروز بافته شود. بافتن این شدده همراه با آواز است و چون تصاویری از ترازو در آن است آن را «تاراز چیلله» یا «تاراز شدده» می نامند. چون بافتن آن تمام شد دختران بر آن نشسته و نیت خوشبختی می کنند. در بیشتر اوقات شدده را 7 روز در زیر آسمان پهن می کنند تا ماه و ستاره دیده و نذر دختران برآورده شود.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [21.12.18 10:18]
#اوغلان_آدلاری
آلابای: (Alabay) سرور اعظم.
آلاتا: (Alata) پرتگاه. دو رگه.
آلاز: (Alaz) شعله.
آلامان: (Alaman) بی‎خانمان. گروه مردم. حملة نامرتب. طایفة غارتگر بی‎خانمان.
آلان: (Alan) گیرنده. فاتح.
آلا نر: (Ala nər) مرد یا کوه بزرگ.
آلاو: (Alav) شعله. لهیب.
آلایخان: (Alayxan) سپهسالار.
آلایمیر: (Alaymir) سپهسالار.
آل بایراق: (Al bayraq) پرچم سرخ.
آلپ: (Alp) نیرو. دلیر. پهلوان. سرسخت. دشوار. سنگین.
آلپ آتا: (Alp ata) پدر دلاور.
آلپاتای: (Alpatay) مانند دلاوران.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [22.12.18 16:31]
#ترکیب
آب و تاب: یاشناش(Yaşnaş). تاولانیش(Tavlanış). ساپلیق (Saplıq). پارلاقلیق(Parlaqlıq).

پرویز شاهمرسی, [22.12.18 16:32]
#ترکیب
آت چاپار: (At çapar) پیک سواره.

پرویز شاهمرسی, [23.12.18 15:24]
#ضرب_المثل
آبرو بهر نان نباید ریخت: لوْغما دگیل بوْغما دیر.

پرویز شاهمرسی, [24.12.18 18:00]
#تاریخ
جایگاه گذشته و حال قشقایی ها در حیات ترکان
قشقایی ها جنوبی ترین ترکان جهان هستند. آنها شاخه ای از اوغوزها بوده و نشانه هایی مستحکم از این تعلیق در فرهنگ و زبانشان دارند. اگرچه قشقایی ها از نظر جغرافیایی از دیگر ترکان جهان جدا افتاده و در میان اقوام غیر ترک قرار گرفته اند ولی بدلیل روحیة جسارت و رشادت توانسته اند عناصر فرهنگی و قومی خود مانند لباس و آداب و رسوم را حفظ کنند. واژة «قاشقای» هم دارای معنای «سرسخت» است و هم نشانة تعلق احتمالی آن است به گروه «قایی» از ترکان اوغوز. قشقایی ها برخلاف ترکمنها شاعر ملی ندارند و همین مسئله تمرکز ادبی و فرهنگی را در میان آنان با مشکل مواجه کرده است ولی در زمان معاصر کوشندگانی از میان این قوم مانند اسدالله مردانی رحیمی و نسل جدیدی از جوانان در راه حفظ میراث ادبی و فرهنگی قشقایی همت گمارده اند. ادامة حیات فرهنگی قشقایی ها در آینده، به ارتباط آنان با دیگر ترکان اوغوز در ایران از قبیل ترکمنها و آذربایجانیها بستگی دارد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [26.12.18 07:06]
#قاعده
صفت تأکیدی: آن است که وجود صفتی را برای موصوف تأکید نماید. علامتهای آن عبارت است از:
- (لاپ) پیش از صفت می‎آید: لاپ یاخشی (بسیار خوب)
- (ان) پیش از صفت می‎آید: ان یاخشی (بسیار خوب)
- (پ) و(م) بعد از نخستین هجای صفت گذاشته می‎شود و پیش از صفت می‎آید و با خط رابطه به صفت می‎چسبد: ساپ- ساری (زرد زرد)
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [28.12.18 08:44]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
آغاج آغاج  (Ağac ağac)(چوب بازی): این بازی با 3 الی 8 نفر قابل اجراست. ابتدا هر نفر چوبدستی خود را آماده کرده و به سرگروه تحویل می‎دهد. سرگروه در حالی که دولا شده چوبدستیها را از لای پاهایش به عقب برده، یکی یکی از پشت سر به طرف مقابل پرتاب می‎کند. پس از اتمام پرتاب، هر نفر ملزم است در حالی که یک پا را بالا برده با دست از زانوی خودش گرفته، لی لی کنان به سراغ چوبدستی خود برود تا آن را برداشته باز هم لی لی کنان به نقطه شروع بازگردد. هرکس زودتر این کار را بکند، برنده محسوب شده به عنوان رهبر بازی انتخاب می‎شود و عملیات پرتاب را انجام می‎دهد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [30.12.18 07:38]
#تاریخ
اولکن و هومای در دین باستانی ترکان
علاوه بر «تانری» که خدای بزرگ آسمان است دو موجود خدایی در دین باستانی ترکان وجود داشتند. اولکن آفریدگار زمین، آسمان، آفتاب و ماه است. هومای نیز دومین خدای نیرومند در خداپرستی اسطوره ای ترکان است. هومای وجودی زنانه دارد و کارکرد کیفردادن نیز برای او تصور شده است. هومای در میان همة ترکان منطقة آلتای به عنوان محافظ خانواده و همة کودکان حفظ شده است. اگر تانری به بالا یعنی آسمان ارتباط دارد هومای به زمین مربوط است. هومای در متون باستانی سدة دهم میلادی متعلق به اویغورها «خاتون هومای» نامیده شده است. اگر خاقان ترک با شخصیت تانری تطبیق شود، شهبانو نیز با شخصیت هومای مطابق می شود.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [01.01.19 07:10]
#ترکیب
آب و جارو: سیل سۆپۆر(Sil süpür).

پرویز شاهمرسی, [01.01.19 07:11]
#ترکیب
آت دورمان: آویزهای زین اسب.

پرویز شاهمرسی, [02.01.19 07:25]
#قیز_آدلاری
آیدای: (Ayday) مهوش.  
آی دنیز: (Ay dəniz) ماه و دریا.
آی دوْغار: (Ay doğar) مه زاده.
آی دوْغان: (Ay doğan) شاهین زیبا. مه زاده.
آی دوْغدو: (Ay doğdu) زاییده چون ماه.
آی دوْغموش: (Ay doğmuş) زاییده از ماه.
آی دوْغور: (Ay doğur) ماه درمی آید.
آی دوْققوز: (Ay doqquz) نه ماهه. کامل. رسیده.
آی دوْلان / آی دوْلدو / آل دوْلسون / آی دوْلو / آی دوْلوسو: (Ay dolusu) ماه تمام. بدر. سرشار از ماه. نماد خوشبختی.
آی دوواق: (Ay duvaq) ماهرو.
آیدیل: (Aydil) زبانی پاک چون ماه.
آی دیلک: (Ay dilək) آرزوی زیبا.
آیدیم: (Aydim) ترانه.
آیرا: (Ayra) ممتاز. بیتا.
آیریلما: (Ayrılma) جدایی.
آیریلماز: (Ayrılmaz) جدایی ناپذیر.
آیرین: (Ayrın) ممتاز. برگزیده.
آیزیت: (Ayzıt) خدای ماه در شمنها. الهة زیبایی، عشق و پاکدامنی.
آی سئور: (Ay sevər) عاشق ماه.
آیسا: (Aysa) مهوش. مهسا.
آیسادا: (Aysada) مهوش.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [03.01.19 10:06]
#تاریخ
طبقات آسمان در باور ترکان باستان
آسمان در نمای اسطوره ای ترکان باستان و همچنین اساطیر آلتای 17 طبق است. در طبقة هفدهم تانری قایراخان می نشیند و امور جهان را اداره می کند. اولکن نیز در طبقة شانزدهم جایی در کوه طلایی بر تخت زرین نشسته است. بهشت یا «آغ گؤل» نیز در طبقة اولکن واقع است. در بهشت نیاکان مردمان کنونی زندگی می کنند. هرگاه که نیاز باشد به خویشاوندانشان کمک می کنند. در طبقات دیگر خدایان دیگری وجود دارند. مثلاً کیساقان تانری نیرومند در طبقة نهم، مرگن تانری دانا در طبقة هفتم هستند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [04.01.19 08:35]
#ضرب_المثل
آبرویت را در دست خود نگهدار: سؤگمه قول آتامی، سؤگمه ییم خان آتانی.

پرویز شاهمرسی, [05.01.19 07:34]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
آغاج دؤگدو (Ağac döydü) (چوب زنی): یک چوب را با فاصله می‎گذارند. بازیکن اول با انداختن تکه چوبی، چوب اولی را می‎زند. اگر موفق نشد دومی ادامه می‎دهد ولی اگر زد، چوب اصلی را کمی دورتر می‎گذارد و دومی باید آن را بزند.

پرویز شاهمرسی, [06.01.19 07:07]
#تاریخ
ریشة نام «ترک»
بی تردید نخستین حضور نام ترک در صحنة تاریخ همراه با ورود گؤگ ترکهایی بود که نام ترک به خود دادند. با این وجود در یک سالنامة چینی به نام «چین شو» از قومی به نام توکو و ظهور هونها بحث شده و این نشان می‎دهد که نام ترک بسیار پیشتر از زمان گؤگ ترکها بکار رفته است.  چینی ها به اینان نام «توکیو» و یا «توچوئه» داده بودند. بیزانسها آنان را «تورکوی» نامیده‎اند و در نوشته‎های سغد به صورت تورک Twrk آمده است.  گؤگ ترکها این نام را به صورت «تورک» و یا گاه «توروک» و اویغورها بطور مداوم آن را به صورت «توروک» خوانده و می‎نوشتند. محمود کاشغری این نام را در معنای «آفریده» و «زاییده» بکار برده است.  این نام که در ابتدا بصورت توروک بکار می‎رفت، همراه با گؤگ ترکها بصورت تورک درآمد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [07.01.19 17:31]
#اوغلان_آدلاری
آلپ ار: (Alp ər) دلاورمرد.
آلپ ارسلان: (Alp ərsəlan) شیرمرد.
آلپاغو: (Alpağu) تکاور.
آلپال: (Alpal) دلاوری.
آلپان: (Alpan) حداکثر. پهلوان.
آلپای: (Alpay) دلاوران.
آلپایا: (Alpaya) دلاور بی‎باک.
آلپ ترخان: (Alp təxan) حاکم دلیر.
آلپ توتوق: (Alp tutuq) شاهزادة دلیر.
آلپ توران: (Alp turan) شاهزادة مانا.
آلپ توغ: (Alp tuğ) سمبل دلاوری. دلاوری که توغ جایزه بگیرد.
آلپ دمیر: (Alp dəmir) دلیر و محکم.
آلپ دورموش: (Alp durmuş) شاهزادة مقاوم.  
آلپ دوْغرول: (Alp Doğrul) دلاورتبار.
آلپ قوتلوق: (Alp qutluq) شاهزادة مسعود.
آلپمان: (Alpman) دلاورمرد.
آلتار: (Altar) محراب.
آلتان: (Altan) شفق سرخ. سرخ. حاکم یا امپراتور ساکن در پایتخت. حداکثر. شصت.
آلتای: (Altay) روح والایی که بر گسترة زمین فرمان می‎راند. کوه بلند در جنگل.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [08.01.19 09:06]
#ترکیب
آب و خاک: یئر یورت(Yer yurt).

پرویز شاهمرسی, [08.01.19 09:07]
#ترکیب
آتدیر کئچ: دروغگو.

پرویز شاهمرسی, [09.01.19 09:24]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
آغاجین تاپ (Ağacın tap) (چوبت را پیدا کن): نوعی بازی با چوبدستی در سولدوز. بچه‎ها ابتدا چوبدستها را با فاصلة تقریبی 30 ال 40 سانتیمتر به طور موازی در کنار هم می‎چینند. افراد در کنار چوبدستیها قرار گرفته و از بالای چوبها پرش می‎کنند. هر کس موفق نشود و پایش به چوبها بخورد، چوبدستی‎اش را برداشته و به اندازه 20 یا 30 متر جلوتر رفته آن را به صورت عمودی در زمین نصب می‎کند و بقیة بازیکنان سعی می‎کنند از محل استقرار چوبدستهایشان، چوب نصب شده را هدف قرار بدهند. هرکسی هدف را بزند، خود را به چهار متری هدف می‎رساند و نهایتاً هر بازیکنی که هدف را نزده، بازنده می‎شود. چشمان او را با دستمال سیاهی می‎بندند و پس از آنکه چند بار او را به دور خودش چرخاندند، می‎خواهند چوبدستی‎اش را پیدا کند. وقتی او به این کار مشغول می‎شود، دیگران می‎خوانند:«آغاجین تاپ، قلیانین چک» (چوبت را پیدا کن، قلیانت را بکش). این بازی تا زمانی ادامه می‎یابد که بازیکن چوبدستی‎اش را پیدا کند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [10.01.19 08:35]
#تاریخ
جغرافیای دینی جهان پیرامون ترکان باستان
ترکان ملتها را از نظر دین به چهار دسته تقسیم می کردند:
1- ترک (کسانی بودند که هم به زبان ترکی سخن می گفتند و هم تابع مذهب تویونیسم بودند).  2- تات (شامل فارسلار و همة کافرانی می شدند که چه به زبان ترکی و چه غیرترکی سخن می گفتند).  3- تاتار (طوایف کوچ نشینی مانند آوارها، ساوارها و ژوژانها که هنوز فرهنگ ترکی را نپذیرفته بودند).  4- تاپقاج یا تاوقاج (ترکانی بودند که فرهنگ چینی را پذیرفته بودند ولی از نظر دینی با ترکان تفاوت نداشتند). ترکان باستان مللی را که ترک زبان نبودند، «سوملوم» می نامیدند. مللی که نه دین و نه زبانشان شبیه ترکان نبود، «سوملوم تات» نامیده می شدند. واژه ترک نه تنها از نظر زبانی و فرهنگی بلکه از نظر دینی معنای خاص خود را داشت و موجب تمایز ترکان از دیگر ملل می شد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [11.01.19 08:34]
#ضرب_المثل
آب برای من ندارد، نان که برای تو دارد: منه سو چیخماز سنه کی پول چیخار.

پرویز شاهمرسی, [12.01.19 18:09]
#قیز_آدلاری
آیسال: (Aysal) ماهواره. مهوش.
آیسالی: (Aysalı) مهوش.
آیسان: (Aysan) مهوش. مهسا.
آیسانا: (Aysana) مهوش. مهسا.
آی سحر: (Ay səhər) صبح ماه.
آیسر: (Aysər) سَرور ماهها.
آیسرن: (Aysərən) ماه شکفته.
آیسل: (Aysəl) ماه گونه.
آیسلام: (Aysəlam) سلام ماه.
آیسن: (Aysən) ماه گونه.
آیسو: (Aysu) ماه و آب.
آی سودا: (Ay suda) ماه در آب.
آیسولا: (Aysula) مهوش.
آی سولتان: (Ay sultan) سرور پاکیزه و نورانی.
آی سولو: (Ay sulu) مهوش.
آیسون: (Aysun) ارمغان ماه.
آی سوْنا: (Ay sona) قویی که پرهای سرش سبزرنگ است. زیباچهره‌ که اختصاص به ماه دارد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [15.01.19 09:39]
#ترکیب
آب و دانه: دن سو (Dən su). یئمک ایچمک(Yemək içmək).

پرویز شاهمرسی, [15.01.19 09:40]
#ترکیب
آتدیم توت: ناگهانی. غیرمنتظره.

پرویز شاهمرسی, [16.01.19 07:44]
#تاریخ
وطن اولیة ترکان
دانشمندان علم تاریخ و قوم شناسی در موضوع وطن اولیة ترکان باهم اختلاف نظر دارند. «کلاپ پورت» و «وامبری» خاستگاه ترکان را در کوههای آلتای، «رادلوف» در شرق آن و «رامستد» در آسیای شرقی می دانند. در گذشته «پارکر» و در دورة جدید «گاس کوپرس» با استناد به اسطوره شناسی تطبیقی و با در نظر گرفتن تأثیر مردمان دیرین آسیا، خاستگاة ترکها را در شرق یعنی در صحراهای میان بایکال تا گبی جستجو کرده اند. «نمت» یکی از دانشمندانی است که این موضوع را بطور همه جانبه تحلیل کرده است. به نظر او رابطة ناگسستنی میان زبانهای ترکی و اورال یک حقیقت غیرقابل تردید است. به نظر او این وطن می تواند اطراف دریاچة آرال و یا در دشتهای میان کوههای آلتای و اورال باشد. بدین ترتیب حوضة کوهستان آلتای یا تیان شان به عنوان وطن اولیة ترکان تثبیت شده است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [17.01.19 22:09]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
آغانج آغانج:
بازی با چوبدستی در سولدوز. بازیکنان چوبدستیهایشان را به طور موازی و به فاصلة حدود 20 سانتیمتر در امتداد هم روی زمین صاف قرار می‎دهند. این بازی دارای چهار مرحله است که بازیکنان باید با اجرای بدون خطای مرحلة اول، سه مرحلة بعدی  اجرا کنند. ابتدا بازیکن از روی چوبها پرش می‎کند. در مرحلة دوم بازیکن پس از پرش از رو همة چوبها، لی لی کنان به روی چوب اول و دوم و سوم و ... می‎پرد. هنگام فرود آمدن روی چوبها، نباید آنها را جابجا کرده و فواصل آنها را به هم بزند. در مرحلة سوم به جای فرود آمدن روی چوبها، بازیکن باید به حد فاصل چوبها بپرد. در مرحلة چهارم باید حد فاصل چوبها را به صورت مارپیچ و بدون برخورد با آنها و با سرعت لی لی کنان برود.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [19.01.19 20:44]
#اوغلان_آدلاری
آلتمان: (Altman) پادشاه طلایی.
آل توغ: (Al tuğ) درفش سرخ.
آلتون / آلتین: ‎Altun)) طلا. زر سرخ.
آلتون اوْخ: (Altun ox) تیر زرّین.
آلتون باش: (Altunbaş) قزلباش.
آلتون بای: (Altunbay) سرور طلایی.
آلتون جان: (Altuncan) طلا وجود.
آلتون سوْی: (Altun soy) اصیل.
آلتون قارا: (Altunqara) طلای بزرگ.
آلتیبای: (Altıbay) فرزند ششم.
آل چیچک: (Al çiçək) گل سرخ.
آلخان: (Alxan) خان سرخ. خندقی که به صورت اریب کنده شده باشد.
آلدار: (Aldar) فریبنده. شهرت. دانا.
آلدان: (Aldan) بسیار.ضخیم. ژرف.
آل دمیر: (Al dəmir) آهن سرخ.
آلدیش: (Aldış) پذیرش. قبول.
آلقاچ: (Alqaç) زیرک. فرصت طلب.
آلقان: (Alqan) پیروز. فاتح.
آلقاییت: (Alqayıt) حمد. ثنا.
آلقون: (Alqun) تپه. بلندی.
آلقیش: (Alqış) استقبال. پیشباز. دعا. دعای خیر. تسلی. تظاهرات. آرزو.
آلقیش وئردی: (Alqış verdi) نذرداده.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [21.01.19 21:20]
#تاریخ
طبقان جهان آفرینش در باور ترکان باستان
در فالنامه های قدیمی ترک از وجود 3 دنیا سخن گفته می شود. در اینجا سه دنیای بالا، پایین و میانه بر ما روشن است که در شمنیسم ترک- مغول نیز انعکاس یافته است. همة وجوه خداپرستی ترکان در میان این دنیاها قرار می گیرد. در فالنامه آمده است که در بالا تاریکی و در پایین خاکستر قرار گرفته است. حیوانات، پرندگان و انسانها راه خود را گم کرده بودند. این وضعیت 3 سال طول کشید. تنها در سایة خیرخواهی آسمان بود که این وضع از میان رفت. در کتیبه های اورخون جایگاه مهمی به آیین آسمان داده شده است: «پس از آفرینش آسمان آبی در بالا و زمین سیه چرده در پایین، میان آن دو بنی آدم آفریده شد».
 @parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [23.01.19 08:08]
#ضرب_المثل
آب زیر پوستش رفته : تۆکۆ دیریلیب.

پرویز شاهمرسی, [24.01.19 08:55]
#اصطلاح
آتدیمی دنگ آتماق: معقول رفتارکردن.

پرویز شاهمرسی, [25.01.19 15:08]
#تاریخ
نقش «هومای» در دین باستانی ترکان
«هومای» دومین خدای نیرومند در خداپرستی اسطوره ای ترکان است. او وجودی زنانه و کارکردی کیفردهنده دارد. اکنون نیز در دشتهای سایان _آلتای در میان ازبکها و قرقیزها به عنوان محافظ خانواده و همة کودکان حفظ شده است. اگر تانری به آسمان ارتباط دارد هومای به زمین مربوط است. برخی هومای را «آفرودیت» نامیده اند. در اینجا یک جنبة اساطیری دیگر یعنی زن و شوهر بودن تانری و هومای وجود دارد. بدین ترتیب زناشویی زمینی حالتی الهی می یابد.  هومای «الهة نگهبان» است که خانواده و نوزادان را پاسداری می کند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [27.01.19 21:54]
#ترکیب
آتراش آیاق: مهمانی خداحافظی.

پرویز شاهمرسی, [27.01.19 21:55]
#کنایه
آب و روغن را بهم آمیختن: آشا قوم قاتماق (Aşa qum qatmaq).

پرویز شاهمرسی, [28.01.19 18:02]
#قیز_آدلاری
آی سوْی: (Ay soy) از تبار ماه.
آیسیت: (Aysıt) مهوش. مانند ماه.
آیسیمان: (Aysıman) مهوش.
آیسین: (Aysın) مهوش. مانند ماه.
آیشاد: (Ayşad) مهوش.
آیشان: (Ayşan) سفید چون ماه.
آیشن: (Ayşən) بهره گرفته از ماه.
آی شیرین:(Ayşirin) شیرین چون ماه.
آیشین: (Ayşın) مهوش. مانند ماه.
آی صدف: (Ay sədəf)صدف سفید.
آیفر: (Ayfər) مهوش. ماهرخ.
آی قاباق: (Ay qabaq) جذاب. مهوش. زیبا.
آیقان: (Ayqan) صمیمی. زیبا.
آی قمر: (Ay qəmər) ماهرخ.
آیقوت: (Ayqut) ارمغان. ماه بخت.
آی قیز: (Ay qız) دختر ماه.
آی کؤنول: (Ay gönül) پاکدل.
آی کیمی: (Ay kimi) مهوش.
آی گلین: (Ay gəlin) عروس ماه.
آی گؤروم: (Ay görüm) مه لقا.  
آی گؤز: (Ay göz) ماه چشم.
آی گؤزل: (Ay gözəl) زیبا چون ماه.
آی گول: (Ay gül) روشن چون ماه.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [30.01.19 08:16]
#تاریخ
پروتوترکها در سرآغاز تاریخ
ترکان نخستین یا پروتو ترکها زمانی در آسیای مرکزی برجسته ترین نمایندگان فرهنگ یکجانشینی بودند. به عقیدة برخی پژوهشگران میان هزاره های ششم تا پنجم قبل از میلاد، توفانی بزرگ در آسیای مرکزی بوقوع پیوسته و با کاهش آبهای سطحی موجی از بیابان زایی تشکیل شده است. بسیاری از اقوام ترک تبار که در این منطقه می زیستند و به نام اقوام «آسیانیک» شناخته می شوند، در هزارة چهارم پیش از میلاد ترک وطن کرده و بسوی مناطق حاصلخیز و پرآب بین النهرین حرکت کردند. دولت سومر نتیجة همین مهاجرت گسترده بوده و سومریان که خود را «تنگر» یا «کنگر» می نامیدند، پیشروترین جوامع انسانی آن زمان را در این منطقه پدید آوردند. در حال حاضر باستانشناسی و زبانشناسی در تطبیق حیات سومریان و پروتوترکها با احتیاط پیش می روند. بتدریج ابعاد جدیدی از این ارتباط روشن شده و مسیر حقیقی تاریخ آشکارتر می شود.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [31.01.19 09:03]
#ضرب_المثل
آبستنی نهان بود زادن آشکار: گیزلین کله گلن، آشکار دوْغار.

پرویز شاهمرسی, [01.02.19 05:58]
#اصطلاح
آت قاچدی توْربا دۆشدۆ: اوضاع به هم ریخت.

پرویز شاهمرسی, [02.02.19 16:53]
#قاعده
صفت تقریبی: آن است که نزدیک بودن موصوف را به صفتی بیان نماید. این صفت در مورد رنگها و مزه ها بکار می‎رود. علامتهای آن عبارتند از:
-(آمتور) و ایمتور) مانند آغامتور (سفیدگونه) و آجیمتور (مایل به تلخ)
-(آلا) پیش از صفت می‎آید. مانند: آلاشیرین (مایل به شیرین)
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [03.02.19 16:33]
#ترکیب
آت سوْخدو: خستگی ناشی از سواری طولانی.

پرویز شاهمرسی, [03.02.19 16:34]
#ترکیب
آب و گِل: ائو ائشیک (Ev eşik). دورخوم (Durxum).

پرویز شاهمرسی, [04.02.19 17:53]
#اوغلان_آدلاری
آللاه باخیش: (Allah baxış) خدایی.
آللاه شکر: (Allah şükür) خداشکر.
آللاه وئردی: (Allah verdi) خداداده.
آلمار: (Almar) انبار. سرخ سر.
آلمیش: (Almış) گرفته. فاتح.
آمار: (Amar) خوشبخت. آرام.
آماش: (Amaş) عنوانی نظامی.
آمان ائل: (Aman el) نگهبان ایل.
آمانتاش: (Amantaş) هم نظم.
آمانتای: (Amantay) سالم.
آمانجان: (Amancan) درست بنیه.
آماندور : (Amandur) سالم.
آمان گلدی: (Aman gəldi) سالم بنیه.
آمان وئردی: (Aman verdi) خداداد.
آمانیار: (Amanyar) دوست نیک.
آمران: (Amran) خمار. شیفته. شیدا.
آمو: (Amu:Amuy) گاونر. جیحون.
آمور: (Amur) رود بزرگ. عشق.
آنار: (Anar) تیزهوش. به آنجا. چنان.
آنان: (Anan) تیزهوش.
آنسار: (Ansar) غمگین.
آنلار: (Anlar) اطراف. محیط. فهیم.
آنوشا: (Anuşa) ابدی. جاوید.
آواش: (Avaş) شریک.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [05.02.19 08:09]
#تاریخ
ساختار چهارگانه در باور ترکان باستان
باور به گرامی بودن ساختار چهارگانه یک باور مشترک در آسیای مرکزی است که ترکان نیز شامل آن می شدند. در کتاب چینی «لی کین» آمده است که :«پسر آسمان در فصل بهار گوسفند، در تابستان خروس، در نیمة سال گاونر، در پاییز سگ و در زمستان خوک می خورد». در میان ترکان نیز موسم، رنگها، حاکمان، عناصر و توتمها نیز با همین ساختار تعریف می شدند:
شرق) موسم: بهاری. رنگ: آبی. حاکم: گؤی خان. عنصر: درخت. توتم: گوسفند.
غرب) موسم: پاییزی. رنگ: سفید. حاکم: آغ خان. عنصر: آهن. توتم: سگ.
شمال) موسم: زمستانی. رنگ: سیاه. حاکم: قاراخان. عنصر: آب. توتم: خوک.
جنوب) موسم: تابستانی. رنگ: سرخ. حاکم: قیزیل خان. عنصر: آتش. توتم: خروس.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [06.02.19 20:24]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
آغ سونک (Ağ sünək)(استخوان سفید):
بازی کودکانه که در شب مهتابی بازی کنند و در آن تكه استخواني را به دوردست انداخته و هر كس زودتر از ديگري آن را بيابد، پشت بازنده سوار شود و تا مسير تعيين شده حمل گردد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [14.02.19 10:02]
#تاریخ
مرکز و چهارجهت اصلی در باور ترکان
رنگ زرد در باور ترکان تجسم مرکز است. در هر چهارجهت اصلی نیز معنایی خاص نهفته است. تاتارها هر روز صبح به قصد احترام به باد، آب ، آتش و روح نیاکان، به چهار جهت تعظیم کرده و احترام می گذاشتند. برخی از مغولان نیز در آغاز مناجات به چهار سو تعظیم می کردند. این به معنای آن بود که ساختار جهات اصلی و مرکز با ساختار پنج رنگ اصلی پیوند یافته و در باور دینی و فکری ترکان اثر گذارده بود. آنان رنگ اسبانشان را نیز با این دیدگاه تحلیل می کردند. طبق باور افسانه ای اسبهای آسمانی در پنج رنگ فرستاده شده اند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [15.02.19 07:45]
#ضرب_المثل
آب گرمابه پارگین را شاید: ایتین اتی، دوْغوزون دیشی.

پرویز شاهمرسی, [16.02.19 17:08]
#ترکیب
آب و مِلک: اکر چکر (Әkər çəkər).

پرویز شاهمرسی, [16.02.19 17:11]
#ترکیب
آت قازیغی: (At qazığı) ستارة قطبی.

پرویز شاهمرسی, [17.02.19 16:05]
#قیز_آدلاری
آی گون: (Ay gün) ماه و خورشید.
آیگین: (Aygin) مهوش.
آیلا: (Ayla) هالة اطراف ماه. خانه. حرکت. گردش. عقبه. دنباله. مثل آن. آن جور. بعداً. حیله. مکر.
آیلار: (Aylar) ماهها.
آیلان: (Aylan) همراه ماه. شبیه ماه. دایره. حیران. آشکار. ویراژ.
آیلر: (Aylər) ماهها.
آیلی: (Aylı) مقابل. مهوش. آبستن.
آیلی سئل: (Aylı sel) نور باران.
آیلی شن: (Aylı şən) شاد و مهتابی.
آیلین: (Aylın) حلقة دورماه.
آیلی ناز: (Aylı naz) ناز و مهتابی.
آیلی یار: (Aylı yar) یار مهتابی.
آی مارال: (Ay maral) آهوی زیبا.
آی ملک: (Ay mələk) فرشتة ماه.
آینا: (Ayna) آیینه. شیشه. شیشة پنجره. شفاف. زیبا. کف دست. شیطان.
آینا بولاق: (Ayna bulaq) چشمة صاف چون آینه.
آیناتای/ آینا تک: (Aynatay) همچون آینه.
آینار: (Aynar) انار زیبا.
آیناز: (Aynaz) مهناز.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [18.02.19 18:15]
#قاعده
صفت تشبیهی :آن است که به شباهت دلالت کند. علامت آن عبارت است از:
-(سان) بعد از اسم می‎آید: آیسان (مهوش)
- (شین) بعد از اسم و صفت می‎آید: قاراشین (سبزه)، آیشین (مهوش)
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [19.02.19 08:40]
#تاریخ
ساختار 24 قبیلة بزرگ ترک
209 سال قبل از میلاد مسیح ترکان حکمرانی به نام «مته خان» داشتند. او فرمانروای «هیونگ نو» یا «هون» ها بود. به گفتة «دوگین» او 24 تومان (10 هزار سپاهی) را در قالب 6 فرماندهی در اختیار داشت. این مورد تاریخی با شخصیت نیمه افسانه ای «اوغوزخان» در باورترکان نزدیکی دارد. اوغوزخان نیز 24 قبیله را بوجود آورده بود. او شش پسر بنامهای «گون خان»، «آی خان»، «اولدوزخان»، «گؤی خان»، «داغ خان» و «دنیزخان» داشت. هر کدام از این پسران چهار پسر داشتند و از مجموع این 24 نوه، قبایل مهم ترک بوجود آمدند. این 24 قبیله به دو شاخه «بوزاوخ» ها و «اوچ اوخ» ها تقسیم می شوند. سه پسر نخست اوغوزخان و فرزندانشان شاخة «بوز اوخ»(تیر خاکستری) و سه پسردوم و فرزندان آنها شاخة «اوچ اوخ» (سه تیر)  را تشکیل می دهند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [20.02.19 08:40]
#کنایه
آبها از آسیاب افتاد: سو سویونا اوْلدو یئر یئرینه.

پرویز شاهمرسی, [21.02.19 09:05]
#باخیش
بوگۆن دۆنیادا آنادیلی گۆنۆدۆر. یئر اۆزۆنده مین مینلر آدام آنا دیلینی اوخویوب اؤگرنمک نیسگیلینده یاشاییرلار. باشقا دیلی انسانین دۆشۆنجه سینه گۆجله باسدیرماق، ان بؤیۆک یارامازلیقدیر. هر کیمسه اؤز دیلینه دانیشیب، یازمالیدیر. باشقا دیللری ده اؤگرنسه اؤز ایچه ری دۆنیاسینی گئنیشلندیرر. «ملّی بیرلیک» آدینا انسانلارین آنا دیلینی ازمک بیر اسکی دبه دؤنۆب. ایللر بویو باشیمیزا چالیب، دیلیمیزی آلچادیبلار. گؤرکملی آنا دیلیمیزه قوندارما «آذری» آدی قویوب، اونو اوخوللاردا ایشله دیب اؤگرنمگی یاساق ائدیبلر. بو گۆن بو یاساق دیلین گۆنۆدۆر. اۆرکلرده بوغولموش سسلرین گۆنۆدۆر. یئتمزکی بو گۆنۆ تکجه قوتلاییب، یادا سالاق. هر کیمسه الیندن گلن کیمی بو دیله چالیشمالیدیر. یازانلار یازسینلار. قوشانلار قوشسونلار. ییغانلار ییغسینلار. قالانلار اوخوسونلار. قوی کؤکۆمۆز قوروماسین. قوی آغاجیمیز کسیلمه سین. قوی چیراغیمیز سؤنمه سین.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [22.02.19 11:15]
#تاریخ
دو شاخة مهم زبان ترکی
زبان ترکی در سرزمینی پهناور میان شمال چین تا قلب اروپا پراکنده شده است. این زبان به دو شاخة مهم تقسیم می شود:
1- ترکی شرقی (ترکی جغتایی یا ازبکی) که شامل ترکی اویغوری (ادامة ترکی خاقانی)، ترکی قرقیزی و ترکی قزاقی می شود.
2- ترکی غربی (ترکی اوغوز). این شاخه  شامل لهجه های ترکی ترکمنی، ترکی آذربایجانی، ترکی قشقایی و ترکی استانبولی می شود.
ترکی شرقی پیشتر از ترکی غربی به کتابت درآمده است. برای بیان تفاوت میان این دو شاخه، بیان جملة «اینجا جای ایستادن نیست» گویاست:
ترکی شرقی: «بو ترغو ییر ارماس». (بو دورقو یئر اولماز)
ترکی غربی: «بو تراسی ییر تکل». (بو دوراسی یئر دگیل).
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [23.02.19 20:36]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
آل آغاجی (Al ağacı)(چوب را بگیر):
نام نوعی بازی محلی که در مشکین انجام می‎شود. نام یکی از بازیکنان را روی چوبدستی می‎گذارند. یک نفر چوبدستی را در پایین ترین قسمت آن با یک دست می‎گیرد و هربار دربارة چوبدستی صحبتی می‎کند و دست دیگرش را کمی بالاتر می‎آورد (مثلاً چوبدستی به درد شکار خرگوش می‎خورد) به همین ترتیب دستها را بالاتر و بالاتر می‎آورد تا به قسمت انتهایی چوب می‎رسد. جمله‎ای که در این مرحله دربارة چوب می‎گوید حکمی است که در مورد صاحب چوب صادر می‎شود. اگر آخرین جمله مثبت باشد تمام است وگرنه (مثلاً چوب سر صاحبش را می‎شکند) با چوب آنچه را که گفته شده، برسر صاحب آن می‎آورند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [24.02.19 22:03]
#قاعده
قواعد مربوط به صفت در زبان ترکی
در زبان ترکی آذربایجانی صفت همیشه مفرد است و مفرد و جمع بودن موصوف در آن اثری ندارد. مانند: آغ داغ (کوه سفید) آغ داغلار (کوه های سفید)  
- چنانچه موصوف حذف شود  و صفت جای موصوف را بگیرد، در این صورت صفت جمع بسته می‎شود. مانند: گوزللر یوردو (سرزمین زیبایان)
- چنانچه موصوف نکره باشد کلمة (بیر) که علامت نکره است می‎تواند پیش از صفت یا پیش از موصوف درآید. مانند: بیر گؤزل قیز. (یک دختر زیبا) یا گؤزل بیر قیز.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [25.02.19 17:27]
#اوغلان_آدلاری
آوان: (Avan) وضعیت. دشمن. بدخواه. عالی. بلند. زمینی که به سختی شخم بزنند. مأمور دولت. پرخور. درشت.
آوتوتار: (Avtutar) شکارچی.
آوشار: (Avşar) ژاندارم. ماهر. قمه.
آوشین: (Avşın) آلت شکار. زره. سپر. رئیس قبیله.
آوقار: (Avqar) شکار.
آی آبا: (Ay aba) سروری همچون ماه.
آی آتا: (Ay ata) پدری همچون ماه.
آیات: (Ayat) میدان. صحنه.
آیار: (Ayar) استثناء. مهوش. خوش رو. نکته سنج. پر محصول.
آیاز: (Ayaz) نسیم خنک سحر. هوای صاف و خیلی سرد. شب بدون ابر و سرد. کوشا. پرتلاش. دقیق.
آیاش: (Ayaş) روشنایی مهتاب. دوست. همراه.
آیاقدا: (Ayaqda) پایدار.
آیان: (Ayan) گردش کننده. ژرف.
آی اوْبا: (Ay oba) ماه قبیله.
آی باخیم: (Ay baxım) ماه نگاه.
آیبار: (Aybar) همچون ماه. هیبت. شکوه. ماه تمام.
آی بارس: (Ay bars) ماننده ماه زیبا و چون ببر درنده.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [27.02.19 08:25]
#تاریخ
اتاق در فرهنگ ترکان
واژة «اتاق» در زبان فارسی از واژه ترکی «اوتاق» Otaq گرفته شده است. در ميان تركان قديم بيشتر براي چادر استفاده مي شد و در رنگهاي مختلف بوده كه هر رنگ خصوصيات خاص خود را داشت:
-آغجا اوتاق (چادر سفيد)= چادر خاقان يا پادشاه. چادر مخصوص افراد پسردار در جشنها.
-گؤگجه اوتاق (چادر كبود)= چادر مخصوص قام يا روحاني قبيله.
-بوز اوتاق (چادر خاكستري): چادر مخصوص خانها و بيگها و اشراف و وزيران.
-قيزيل اوتاق (چادر زرين يا سرخ)= چادر مقامات عاليرتبة دولت.
-ساري اوتاق (چادر زرد)= چادر مخصوص افراد دون پايه يا افراد بدون پسر.
-قارا اوتاق (سياه چادر)= چادر مخصوص خانهايي كه از نسب دون پايه بوده اند ولي بعداً به مقامي دست يافته اند. چادر افراد بدون فرزند در جشنها.
-ياشيل اوتاق (چادر سبز)= چادر مخصوص دينمردان.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [28.02.19 10:23]
#ضرب_المثل
آخوند مفت که گیر آمد، موشهای خانه را هم باید عقد کرد:
مرده شور مۆفته دیر اؤلنه منّت.

پرویز شاهمرسی, [01.03.19 09:23]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
آنا منی قوردا وئرمه (Ana məni qurda vermə) (مادر مرا به دست گرگ نده):
(نوعی بازی گرگم و گله می برم) بازیکنان در یک ردیف پشت سر هم می‎ایستند و از دامن نفر جلویی می‎گیرند. نفر اول نقش مادر گوسفندان را بازی می‎کند و روبروی گرگ می‎ایستد. گرگ سعی می‎کند به یکی از گوسفندان دست یابد ولی مادر گوسفندان فوراً به برابر او می‎آید و دیگران نیز سعی می‎کنند پشت سر او بایستند و حالت ستون را حفظ کنند.  
گرگ: «بئله بئله قویروق قاپارام» (اینطور اینطور دُنبه می‎برم)
مادر بچه‎ها: «بئله بئله داشلار آتارام». (اینطور اینطور سنگ می‎اندازم)
بچه‎ها: «آنا منی قوردا وئرمه، ساققیزیمی کورده وئرمه».
(مادر مرا به گرگ نده، سقز مرا به کُرد نده).
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [02.03.19 18:55]
#ترکیب
آت قافالی: (At qafalı) بی‎ملاحظه. متهور.

پرویز شاهمرسی, [02.03.19 18:58]
#ترکیب
آب و هوا: دوروشوم(Duruşum). یئر سو (Yer su).

پرویز شاهمرسی, [03.03.19 22:08]
#قاعده
مسند و مسندالیه: مسندالیه آن است که عملی را به او نسبت دهند یا از او سلب کنند. مسند صفت یا عملی است که به مسندالیه نسبت می‎دهند یا از آن سلب می‎کنند. مانند: سو ایچمه لی دیر.  (آب گوارا است)
  در اینجا سو (مسندالیه) و ایچمه لی (مسند) است.

پرویز شاهمرسی, [04.03.19 19:12]
#تاریخ
نظام دوگانة نیک و بد در باور ترکان
نظام ثنوی ریشه ای باستانی در ملل آسیایی دارد. این نظام در باور چینی ها همان «یانگ» و «یئن» است. «یانگ» همان وجود نیکو و زیبا است و «یئن» وجود پلید و زشت. ترکان نیز برای این نظام دو واژه «آغ»(سفید) و «قارا» (سیاه) را دارند. «آغ» در بالاترین مرتبه و بالاتر از «قارا» قرار دارد. هر کدام نمادی کامل هستند. صورت دیگر این نظام در واژگان «ایچ» (درون) و «دیش» (بیرون) نمود یافته است. این صورت به واژگان «محرم» و «نامحرم» شباهت دارد. زن و شوهر هر دو داخل یک دایره قرار دارند و از این رو در نظام حقوقی ترکان باستان قبل از اسلام زن و شوهر معادل هم هستند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [06.03.19 08:03]
#قیز_آدلاری
آیناز اوْد: (Aynaz od) مهناز آتشین.
آیناز شن: (Aynaz şən) شاد چون ماه ناز.
آیناز یار: (Aynaz yar) یار مهناز.
آینا کیمی: (Aynakimi) مانند آینه.
آینا گول: (Ayna gül) گل روشن.
آینالیم: (Aynalım) رایج. دوره.
آینا ملک: (Ayna məlik) فرشته‌ای چون آینه.
آینایار: (Aynayar) یار چون آینه.
آی نساء: (Ay nisə) دختر ماهروی.
آی نشان: (Ay nişan) دختر با نشانی از ماه.
آینور: (Aynur) مهتاب.
آینورشن: (Ay nur şən) شاد چون ماه.
آی نه دیر: (Ay nədir) ماه پیش او چیست؟
آی وئردی: (Ay Verdi) مهداد.
آیوا: (گیا)(Ayva) میوة به.
آیوا چیچک: (Ayva çiçək) شکوفة به.
آیوا گول: (گیا)(Ayva gül) گل به.
آیوالیق: (Ayvalıq) باغچة به.
آی یاخشی: (Ay yaxşı) ماه نیکو.
آییار: (Ay yar) یار چون ماه.
آی یالی: (Ay ylaı) ماهرخ.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [07.03.19 08:52]
#تاریخ
«هون» ها نخستین ترکانی بودند که با تشکیل حکومت پا به صحنة تاریخ نهادند. تاریخ دقیق این اتفاق روشن نیست. در منابع افسانه ای چین تا 2255 قبل از میلاد برده شده است. «هون» ها نخستین بار با عنوان «هیونگ نو» در منابع چینی مربوط به سال 318 قبل از میلاد آمده و این عنوان دیگر تغییر نیافته است. تطابق واژه «هیونگ نو» و «هون» در نوشته ای به زبان سغدی مربوط به سال 311 میلادی آمده است. نوشته هایی از خود هونها بر روی لاک سنگ پشت یا استخوان حکایت از ارتباط نیاکان آنها با خاندانهای چینی دارد. سرزمین میان اوردوس و گانسو مسیر ایلغار هونها به چین بوده است. از همین طریق نیز ویژگیهای فرهنگ صحرانشینان مانند استفاده از آهن به چین راه یافت. دولت «چو» (255-1122 قبل از میلاد) میراثدار این فرهنگ صحرایی بود.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [08.03.19 09:27]
#ضرب_المثل
آدم خوش حساب شریک مال مردم است: آلاغان الیم، وئره گن الیم.

پرویز شاهمرسی, [09.03.19 17:05]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
آی قاراقوش(Ay qaraquş):
نام نوعی بازی با توپ در خلخال. بازیکنان به دو گروه مساوی تقسیم می‎شوند و محلی را در فاصلة 40 -50 متری از زمین بازی خود با نام محل «رفع خطر» تعیین می‎کنند. سپس بازیکنان یکی از دو گروه با توافق یکدیگر یا بر اساس قرعه کشی، خم شده و دستهای خود را روی زانو قرار می‎دهند. گروه دیگر بر پشت آنها سوار شده و در حالی که شعر «آی قارقوش سالما یئره قان اولار. سالسان یئره قانوه غلتان اولار» (ای قاراقوش به زمین نینداز وگرنه خونریزی می‎شود و تو در خونت غلتان می‎شوی) را می‎خوانند. توپی را که در دست دارند به یکدیگر پاس می‎دهند. هرگاه توپ به زمین بیفتد، نفرات سواره پایین آمده و خیلی سریع خود را به محل «رفع خطر» می‎رسانند. در این حین نفرات خم شده توپ را برمی‎دارند و سعی می‎کنند آن را به یکی از افراد گروه مقابل خود بزنند قبل از اینکه به محل«رفع خطر» برسد. در صورت موفقیت، جای دو تیم عوض می‎شود و در غیراینصورت بازی ادامه پیدا می‎کند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [12.03.19 08:20]
#کنایه
آت قافالی ات قافالی: (At qafalı ət qafalı) مقلّد محض.

پرویز شاهمرسی, [13.03.19 11:47]
#اوغلان_آدلاری
آیبان: (Ayban) کَل. نیرومند. نرینه.
آیبرک: (Aybərk) روشنتر از ماه.
آیبای: (Aybay) لیاقت. سزاواری.
آی بورا:(Ay bura) روشن وقوی.
آیتار: (Aytar) بشارت دهنده.
آیتاش: (Aytaş) ماهرو.
آیتان: (Aytan) بشارت. مقارنة ماه و زهره.
آی توغ: (Ay tuğ) توغ نورانی.
آیتون: (Aytun) ماه شب.
آیتونقوج: (Aytunquc) نخستین فرزند ماه.  
آیتین: (Aytın) مبارک. مهتاب.
آیخان: (Ayxan) سَرور ماه.
آیدابالا: (Aydabala) کودک ماهرو.
آیدار: (Aydar) پرچم. پرچم گل.
آی دمیر: (Ay dəmir) محکم و زیبا.
آی دوْست: (Ay dost) ماه دوست.
آیدیل: (Aydil) با زبانی پاک چون ماه.
‎آیدین: (Aydın) نیرو. روشن. نورانی. امیدبخش. مهتاب. روشنفکر.
آی دینج: (Ay dinc) ماه آرام.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [14.03.19 08:14]
#تاریخ
پیشینة رنگ سفید در باور ترکان
رنگ سفید و باورهای پیرامون آن سیری جالب را از کهنترین ادوار تاریخ ترکان یعنی بطن باورهای شمنیستی تا روزگار کنونی پیموده است. «اولگن» الهة خیر و آبادی با رنگ سفید تصور می شد. شمنها کلاهی سفید بر سر می گذاشتند. ترکان در عزاداری رنگ سفید می پوشیدند چون آن را موجب پاکی و شادی ارواح می دانستند. سفید در نظر ترکان باستان نماد جهت غرب، عدالت، عظمت و قدرت بود. اسب سفید سرداران نیز نشانه ای برای تمایز رتبة آنها بود. این روش از ترکان به مغولان راه یافت. آلپ ارسلان در جنگ ملازگرد بر اسب سفید سوار بود و این شیوه از اینجا بعدها در ترکان عثمانی و بویژه سلطان محمد فاتح دیده می شود. در کتاب دده قورقوت نیز از رنگ سفید سخن رفته است. پرچم سفید نیز متعلق به خاقان ترک و بعدها سلاطین سلجوقی و عثمانی بود.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [15.03.19 08:03]
#ترکیب
آبهای آزاد: آرا سولار (Ara sular).

پرویز شاهمرسی, [16.03.19 08:47]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (1):
ماضی استمراری حال در گذشته: بیلیردیم(می دانستم). بیلیردین (می دانستی). بیلیردی (می دانست). بیلیردیک (می دانستیم). بیلیردیز(می دانستید). بیلیردیلر(می دانستند).

پرویز شاهمرسی, [17.03.19 10:31]
#ضرب_المثل
آدم دستپاچه کار را دوبار می کند: تلسمک ایش بیتیرمز، واخت ایتیرر.

پرویز شاهمرسی, [18.03.19 08:57]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
ائششک بئلی سیندیرما (Eşşək beli sındırma)(شکستن کمر الاغ):
نام نوعی بازی خرک پشتک. چهارنفر به دنبال هم خم می‎شوند. سر اولی به درخت یا دیوار است و سر بقیه بر پشت هم به ردیف و متصل هستند. چهارنفر می‎دوند و بر پشت نفر آخری می‎پرند. اگر پاهای او خم شد، آنها ادامه می‎دهند و گرنه جای نفرات عوض می‎شود.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [19.03.19 10:01]
#تاریخ
جایگاه خط خوارزمی در تاریخ خط ترکان
ترکان در طول تاریخ از ابتدا تاکنون از هشت خط برای ثبت زبان خود استفاده کرده اند. این نشانگر آشنایی آنان با نوشتار و تأثیرپذیری از خطوط رایج بوده است. اگرچه هر کدام از این خطوط ویژگیهای خاص خود را داشتند ولی در مسئلة ثبت صداهای زبان ترکی ارزش یکسانی نداشته اند. پس از حملة اسکندر خط یونانی به آرامی جای خط آرامی را گرفت. در این زمان خطوط محلی مانند خوارزمی، سغدی، رونی و اویغوری نیز وجود داشته اند. در خط خوارزمی ویژگیهای خط آرامی حفظ شده است. این خط قدیمی ترین خط برآمده از خط آرامی است. در اثر حفریاتی که در قلعة «قوی قریلگن» خوارزم انجام شده، موارد زیادی از کتیبه ها، مُهرها، سکه ها و لوازم منزل حاوی این خط یافت شده است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [20.03.19 08:23]
#ترکیب
آت قایتاریم: (At qaytarım) یک دور مسابقة سواری.

پرویز شاهمرسی, [02.04.19 17:09]
#قیز_آدلاری
آی یانار: (Ay yanar) مهوش.
آیی گولو: (گیا) (Ayı gülü) نوعی شقایق.
آییم: (Ayım) ماه من. خاتون. بانوی حرم. کشش. جاذبه. سمپاتی.
آییم شن: (Ayım şən) ماه شاد من.
آییم قیز: (Ayım qız) دختر ماه من.
ائرسین: (Ersin) واصل شود.
ائرکه: (Erkə) نازپرورده.
ائرگول: (Ergül) گل شکفته.
ائرم: (Erəm) هدف.
ائرن: (Erən) واصل. عارف.
ائریم: (Erim) خوش خبر.
ائل آرای: (El aray) ماه پاک و درخشان قبیله.
ائل آرزی: (El arzı) آرزوی قبیله.
ائل آرسوی: (El arsoy) دختری از قبیله پاک نژاد.
ائل آریدان: (El arıdan) شفق روشن قبیله.
ائل آلار: (El alar) شفق قبیله.
ائل آلای: (El alay) ماه سرخ قبیله.
ائل آلتان: (El altan) شفق سرخ قبیله.
ائل آلماسی: (El alması) سیب زیبای قبیله.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [05.04.19 11:43]
#ضرب_المثل
آدم زرنگ پایش روی پوست خربزه است: تۆلکۆ چوخ بیلدیگیندن تله یه دۆشر.

پرویز شاهمرسی, [06.04.19 21:43]
#تاریخ
نخستین فرمانروای هون «تویمان» (در زبان چینی شان یو) نام داشت. او از 221 تا 209 قبل از میلاد حکمرانی کرد. در زمان کشمکش پانصد سالة هونها و چینی ها به این مسئله منتهی شد که چینی ها با بسیج نیروها و کوشش فراوان سرانجام توانستند هونها را از شمال غربی چین بیرون برانند. این حادثه موجب تمرکز جمعیت هونها در حوضة رودهای اورخون، سلنگا، اونون و اونگین یعنی جغرافیای اؤتوکن و مغولستان شد. همین تمرکز پایة اصلی ایجاد امپراتوری بعدی هون را بوجود آورد. «مته» (یا موتو) امپراتور بزرگ هون که حکمرانی اش از 209 قبل از میلاد آغاز شد، ایتدا «تونگ هو»ها را در شرق و «یوئه چی» ها را در جنوب شکست داده و سرزمین اجدادی هونها را در شمال غربی چین تصرف کرد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [08.04.19 19:06]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (2):
ماضی استمراری حکایی: بیلرمیشم(می دانسته ام). بیلرمیشسن(می دانسته ای) . بیلرمیش (می دانسته است). بیلرمیشیک (می دانسته ایم). بیلرمیشسیز(می دانسته اید). بیلرمیشلر(می دانسته اند).

پرویز شاهمرسی, [10.04.19 08:34]
#ترکیب
آبهای سرزمینی: قارا سولار (Qara sular).

پرویز شاهمرسی, [11.04.19 07:51]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
ائششک پاسبان: (Eşşək pasban) (خر و پلیس):
نوعی بازی شبیه به کبدی در اردبیل. یک نفر در مرکز یک دایره پشت به دیوار، دولا شده و یک نفر به عنوان پاسبان، در جلوی او ایستاده و مراقب است تا مهاجمان بر پشت او سوار نشوند. اگر پاسبان بتواند پای یکی از مهاجمان را در داخل دایره بزند، جای آندو عوض می‎شود ولی اگر نتواند و مهاجم بر پشت بازیکن دولا شده، سوار شده تا زمانی که پایش بر زمین دایره نخورده و توسط مهاجم زده نشده، فرصت استراحت دارد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [12.04.19 07:51]
#ترکیب
آت قولاق: (At qulaq) محافظ ماشة تفنگ.

پرویز شاهمرسی, [14.04.19 16:16]
#ضرب_المثل
آدم گرسنه سنگ را هم می خورد: آج قاتیق ایسته مز، یوخولو یاستیق.

پرویز شاهمرسی, [15.04.19 18:24]
#تاریخ
«مته» (Mete) حکمران هونها پس از تصرف شمال غربی چین موفق شد 26 قبیله و دولت کوچک آسیای مرکزی از جمله قرقیزها و تینگ لینگ ها را تابع خود کرده و کشور خود را بصورت یک امپراتوری درآورد. او در سال 199 قبل از میلاد چین را که لااقل چهاربرابر از کشورش بزرگتر بود به محاصره درآورده و با خطری بزرگ مواجه کرد. او مرزهای قلمرو خود را از کره تا دریاچة آرال و از دریاچة بایکال تا دیوار بزرگ گسترش داد به نوعی ترکستان شرقی را نیز شامل گردید. اگرچه قدرت آن را داشت ولی چین را تصرف نکرد و تنها بر آن کشور خراج بست. «مته» پس از تشکیل بزرگترین امپراتوری آسیای مرکزی در سال 174 قبل از میلاد درگذشت.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [17.04.19 15:34]
#اوغلان_آدلاری
آیرال: (Ayral) استثنایی. برگزیده.
آیریم: (Ayrım) مرز. تفاوت. محل انشعاب راه. قرارداد. قرار قضایی. حکم. سکانس. گردشي كه در ممر آب و رودخانه‌ها باشد. نمد زین. سکه که زنان برای زینت بسر بندند.
آیساری: (Aysarı) ماه گونه.
آیسوم: (Aysum) ماه گونه.
آیغای: (Ayğay) فریاد. لحظة بهترین شکل ماه. بانوی بزرگوار.
آیقال: (Ayqal) نورانی بمان.
آیقان: (Ayqan) صمیمی. بااحساس.
آی قوتلوق: (Ay qutluq) مسعود از ماه.
آیگون گؤر: (Aygüngör) روز روشن ببین.
آیمان: (Ayman) پاکیزه چون ماه. اتاق روباز. چشم گرد.غربال. متحمل.
آیمرگن: (Ay mərgən) تیرانداز روشن.
آیواز: (Ayvaz) خدمتکار مخصوص. مرد. شوهر. مهوش. زیبا. کل. بی مو. زمخت. ناشنوا. پزشک کشتی. نابینا.
آیهان: (Ayhan) سَرور ماه.
آییرباش: (Ayırbaş) مبادله. تعویض.
آییلدیر: (Ayıldır) هوشیار. مهتاب.
ائتمیش: (Etmiş) کاردان. ماهر.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [19.04.19 08:12]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
ائششک چادیری (Eşşək çadırı)(خیمه خری):
اين بازي متشكل از دو گروه است. اعضاي گروه اول بايد دور يك دايره طوري خم شوند كه سرشان نزديك هم باشد و دستان يكديگر را بگيرند. يك نفر از اعضاي اين گروه خم نمي كند در عوض با نخ يا طنابي كه حدود دو متر طول دارد و به دست يكي از افراد خم شده وصل است، دور اين حلقه مي چرخد و در واقع از آنها محافظت مي كند.
اعضاي گروه ديگر سعي مي كنند خود را با پرش به پشت يكي از اعضاي گروه اول كه خم شده‎اند، رسانده و از آنها سواري بگيرند. اگر كسي كه طناب دست اوست، بتواند مهاجم (كسي كه قصد سوار شدن به افراد خم شده دارد) را قبل از سوار شدن با پا بزند، گروه مهاجم سوخته و جاي اين دو گروه عوض مي‎شود. اين بازي تا حدي شبيه بازي كبدي است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [20.04.19 17:21]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (3):
ماضی استمراری خبری: بیلردیم. بیلردین. بیلردی. بیلردیک. بیلردیز. بیلردیلر.

پرویز شاهمرسی, [22.04.19 18:51]
#کنایه
آت قویروغون کسمک: (At quyruğunu kəsmək)   دم اسب را به نشانة عزاداری برای صاحبش بریدن. همة روابط را قطع کردن.

پرویز شاهمرسی, [24.04.19 09:24]
#ترکیب
آبی خاکی: قارا سولو (Qara sulu).

پرویز شاهمرسی, [26.04.19 07:54]
#ضرب_المثل
آرد خود را بیخته و الک آن را آویخته است: گۆنۆن گؤرۆب، دؤورانین سۆرۆب.

پرویز شاهمرسی, [27.04.19 22:35]
#تاریخ
ارواح نیک و بد در میان باستان نیز مانند بیشتر اقوام آسیایی دانسته می شد. ترکان به روح «چور» می گفتند. ارواح نیکو را «آغ چور» و ارواح پلید را «قاراچور» می نامیدند. روحانی شمنی با اصولی خاص  از ارواح نیکو کمک گرفته و ارواح پلید را دور می کرد. مثلث روح، شمن و انسان در ترکان باستان تا زمانی حضور داشت که ترکان با دین مانی آشنا شدند. دین مانی نخستین دین بزرگ با ساختار اخلاقی استوار بود که ترکان آن را می شناختند. با دین مانی ترکان از یک ساختار دینی ساده و طبیعت گرا به یک آیین اخلاقی مدرن پا نهادند. بدین ترتیب آنان آمادگی لازم را برای آشنایی با ادیان بزرگی چون بودا، مسیح و اسلام یافتند. دین مانی 80 سال دین رسمی ترکستان بود.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [29.04.19 19:56]
#قیز_آدلاری
ائل آنا: (El ana) مادر ایل.
ائل آی: (El ay) ماه قبیله.
ائل آی گول: (El ay gül) گل زیبا چون ماه قبیله.
ائل آی گون: (El ay gün) خورشید زیبای قبیله.
ائل آیشین: (El ayşın) ماه شاد ایل.
ائل آیلی: (El aylı) قبیله‎ای دارای ماه.
ائل آیناسی: (El aynası) آینة قبیله.
ائل آییم: (El ayım) ماه قبیله.
ائل اولدوز: (El ulduz) ستارة درخشان قبیله.
ائل اومای: (El umay) رب‌النوع و الهة قبیله.
ائلایدا: (Elayda) پری دریایی.
ائل ایشیق: (El ışıq) دختری از تبار نور.
ائل اینجی: (El inci) مروارید قبیله.
ائل باجی: (El bacı) خواهر قبیله.
ائل بالی: (El balı) شیرینی قبیله.
ائل بایین: (El bayın) دختر بچة نازنین قبیله.
ائل بزر: (El bəzər) زینت قبیله.
ائل بنیز: (El bənizər) زینت قبیله.
ائل بولاق: (El bulaq) چشمة قبیله.
ائل بیلگی: (El bilgi) دانش قبیله.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [03.05.19 07:49]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (4):
ماضی استمراری مفاعله: بیلیشیردیم. بیلیشیردین. بیلیشیردی. بیلیشیردیک. بیلیشیردیز. بیلیشیردیلر.

پرویز شاهمرسی, [04.05.19 16:46]
#ترکیب
آت کسر: (At kəsər) مقدار برفی که اسب تا سینه در آن فرو رود.

پرویز شاهمرسی, [05.05.19 16:48]
#ترکیب
آتش بس: آتیش کس(Atış kəs).

پرویز شاهمرسی, [06.05.19 18:03]
#ضرب_المثل
آستر آستین لحاف پوستین همسایه اش است: ایتیمن قورت داییسیدیر.

پرویز شاهمرسی, [07.05.19 08:13]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
ائششگی سوواردین (Eşşəyi suvardın)(خر را آب دادی؟):
نام نوعی بازی در خوی. یکی از بازیکنان از گوش بازیکن دیگر می‎گیرد و می‎گوید:
- ائششگی سوواردین؟ (خر را آب دادی؟)
- سوواردیم. (آب دادم)
- نه سویلا؟ (با کدام آب؟)
- سویوق سویلا. (با آب سرد) . در اینجا اولی گوش دومی را محکم پیچانده و می‎گوید:«آغیزی دوندو آغیزی دوندو» (دهانش یخ زد، دهانش یخ زد)
اگر بگوید :«ایستی سویلا. (با آب گرم). دوباره گوش او را می‎پیچاند و می‎گوید :«آغیزی یاندی آغیزی یاندی» (دهانش سوخت دهانش سوخت). اگر بگوید:«ایلیق سویلا» (با آب ولرم)، دوباره گوشش را می‎پیچاند و می‎گوید:«اورگی بولاندی اورگی بولاندی» (حالش بهم خورد حالش بهم خورد).
@parvizshahmarasi

استاد پرویز شاهمرسی=9 می 2019

پرویز شاهمرسی, [09.05.19 10:18]
#تاریخ
الفبای اویغوری که زمانی از دریای ژاپن تا دریای مدیترانه رواج داشت، در حقیقت تکامل یافتة الفبای سغدی است. 18 حرف داشت که شامل 15 حرف بی صدا و 3 حرف با صدا می شد. این الفبا پس از به قدرت اویغورها در سدة هشتم میلادی رسمیت یافت و در ترکستان شرقی پس از اسلام رایج شد. در دورة مغول الفبای دولتی گردید. از سدة 9 تا اوایل سدة 16 میلادی در آسیای مرکزی کاربرد داشت. مغولها در ترویج آن نقش بزرگی داشتند. اگرچه این الفبا برای ثبت زبان ترکی کارآمد نبوده ولی در مقطعی مورد استفاده نویسندگان ترک بوده و کتابهایی مانند «قوتادقوبیلیک» از یوسف خاص حاجب، «عتبه الحقایق» از احمد یوگناگی، «بختیارنامه» و «سراج القلوب» از منصور بخشی، «معراج نامه» از میرحیدر خوارزمی، مجموعه اشعار قاسم و منصور بخشی، «تزوکات» امیر تیمور گورگانی و بسیاری از فرمانهای خانهای اردوی زرین به این الفبا نوشته شده اند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [10.05.19 08:57]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (5):
ماضی بعید:  بیلمیشدیم. بیلمیشدین. بیلمیشدی. بیلمیشدیک. بیلمیشدیز. بیلمیشدیلر.

پرویز شاهمرسی, [11.05.19 17:03]
#کنایه
آت کلّه لی: (At kəlləli) نترس. جسور.

پرویز شاهمرسی, [12.05.19 16:50]
#ترکیب
آتشفشان خاموش: اؤرتۆن(Örtün).
آتشفشان فعال: اۆرتۆن(Ürtün).

پرویز شاهمرسی, [13.05.19 16:48]
#ضرب_المثل
آسمان در چشمش ریسمان است: آغی قارادان سئچیر.

پرویز شاهمرسی, [18.05.19 14:02]
#قاعده
در زبان ترکی باستان حروف «ه»، «خ»، «ژ»، «و»، «ج» و «ف» وجود نداشته است. این حروف در طول زمان با نرم شدن حروف دیگر در زبان ترکی پدید آمده اند. مثلاً حرف «و» از نرم شدن «ب» ایجاد شده است. یعنی فعل «وئرمک» در اصل «برمک» بوده است. در برخی لهجه های زبان ترکی مانند ترکمنی به همان صورت اصیل است. ترکمنها در نام پسران خود واژه «بردی» دارند مانند «قربان بردی» که همان «قربان وئردی» است. علاوه بر این هیچ واژه اصیل ترکی با حروف «ر»، «ف»، «و» و «ل» آغاز نمی شود. یعنی ترکان باستان این حروف را در آغاز واژه نمی توانستند ادا کنند. در حال حاضر با همه گیر شدن رسانه ها و گسترش میدان واژگان غیرترکی، آندسته از ترکهایی که به زبان دیگری تحصیل کرده اند می توانند این حروف را در آغاز واژه ادا کنند. مثلاً آنها می توانند «رضا» را به صورت Reza یا Riza بیان کنند در حالی که پدر یا مادرشان این اسم را به صورت Irza بیان می کنند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [19.05.19 09:25]
#اوغلان_آدلاری
ائدین: (Edin) مصمم. با اراده.
ائرتان: (Ertan) سپیدة صبح.
ائردیم: (Erdim) نائل شدم.
ائل آلدی: (El aldı) فاتح ایل.
ائل آلمیش: (El almış) فاتح ایل.
ائل آمان: (El aman) سعادت قبیله.
ائلاش: (Elaş) شیرخواره.
ائل اوْغان: (El oğan) دلاور ایل.
ائل اؤگر: (Eldə öyər) وطن پرست.
ائل اینانجی: (El inancı)  معتمد قوم.
ائلبات: (Elbat) رئیس قبیله.
ائلبار: (Elbar) ثمرة ایل.
ائلبارس: (Elbars) ببر قبیله.
ائلباسار: (Elbasar) فاتح.
ائلباشی: (Elbaşı) رهبر قبیله.
ائلبان: (Elban) وطن پرست. کوه بلند.
ائل بکچی: (El bəkçi) نگهبان قبیله.
ائل بوروس: (Elburus) درخشان.
ائل بوغا: (El buğa) دلاور قبیله.
ائلبیر: (Elbir) هم وطن.
ائل بیگی: (El bəyi) رهبر ایل.
ائل بیلگه: (El bilgə) دانش قبیله.
ائلتای: (Eltay) پشتیبان قبیله.
ائل تپر: (El təpər) حاکمی که از طرف خاقان برای ادارة سرزمینهای تازه فتح شده فرستاده شود.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [20.05.19 09:38]
#ترکیب
آتلی خیل: (Atlı xıl) سواره نظام.

پرویز شاهمرسی, [21.05.19 17:02]
#ترکیب
آتش گردان: توْولاما (Tovlama).

پرویز شاهمرسی, [22.05.19 09:18]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (6):
ماضی بعید التزامی:  بیلئیمیشیم. بیلئیمیشسن. بیلئیمیش. بیلئیمیشیک. بیلئیمیشسیز. بیلئیمیشلر.

پرویز شاهمرسی, [24.05.19 11:17]
#ضرب_المثل
آسوده منم که خر ندارم: آج قارنیم دینج قولاغیم.

پرویز شاهمرسی, [25.05.19 16:51]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
ابه یه توپوردو (Әbəyə tüpürdü) (تف اندازی به ابه):
این بازی در دو گروه انجام می‎شود. مکانی مانند تیر برق را به عنوان «ابه» تعیین کرده و یک نفر از گروه اول نگهبان آن می‎شود. نفرات بعدی گروه اول، به تعقیب نفرات گروه دوم پرداخته و می‎کوشند تا دو نفر از آنان را بگیرند. در مقابل، نفرات گروه دوم نیز در حالی برای گرفتار نشدن می‎کوشند، به «ابه» نزدیک می‎شوند و بر آن تف می‎کنند. اگر دو نفر از گروه دوم گرفتار شود، گروه اول برنده است و اگر یکی از نفرات گروه دوم بر «ابه» تف کند، گروه دوم برنده است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [27.05.19 08:07]
#تاریخ
امیرعلیشیرنوایی
زمانی که فارسی دری دوران باشکوه خود را سپری می کرد، زبان ترکی مجال کمتری برای بروز می یافت. شاعران بزرگ و حتی شاعران ترک همه برای تقرب به حاکمان، به زبان فارسی شعر می سرودند. در دوران تیموریان عرصه برای احیاء زبان ترکی فراهم شد. این کار برعهدة دانشمند و ادیب بزرگ این دوره بود. امیرعلیشیرنوایی یکی از دولتمردان دولت تیموری درهرات بود که با گردآوری هنرمندان و شاعران و ... مکتب هرات را بوجود آورد. کار عظیم او احیاء زبان ترکی بود. نقش او در زبان ترکی مانند نقش فردوسی در زبان فارسی است.  نوایی چهار دیوان ترکی به نامهای غرایب الصغر، نوادرالشباب، بدایع الوسط و فوایدالکبر دارد. در میان آثار نوایی رسالة کوچکی به نام «محاکمه اللغتین» وجود دارد که آن را در سال 905 ق نوشته است. او در این کتاب زبانهای ترکی و فارسی را با هم مقایسه کرده و کوشیده تا برتری زبان ترکی را نشان دهد. نوایی در سال 906ق درگذشت در حالی که آثار او خون تازه ای در رگ زبان ترکی جاری کرد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [29.05.19 11:15]
#واژگان_دخیل_ترکی_در_زبان_عربی
آتشجی - [ مصر. سودان. سوریه] آتاشچی (Ataşçı) (راهنما. آتش افکن. آتشبار).

پرویز شاهمرسی, [30.05.19 10:29]
#واژگان_دخیل_ترکی_در_زبان_فارسی
آباجی- آغاباجی  (Ağa bacı) (خواهر بزرگ).

پرویز شاهمرسی, [31.05.19 09:03]
#قیز_آدلاری
ائل پایی: (El payı) تحفة قبیله.
ائل پینار: (El pinar) چشمة زلال قبیله.
ائل تاج: (El tac) تاج قبیله.
ائل تاماز: (El tamaz) دختر اصیل.
ائل تامای: (El tamay) ماه کامل قبیله.
ائلتان: (Eltan) سپیدة صبح قبیله.
ائل تکین: (El təkin) شاهزادة قبیله.
ائل توران: (El turan) دخترتورانی.
ائل تورفان: (El turfan) نوبر قبیله.
ائل تومار: (El tumar) پرستار قبیله.
ائلجان: (Elcan) جان و دل قبیله.
ائل چیچک: (El çiçək) شکوفة قبیله.
ائلچین: (Elçin) لایق قبیله. باغ. آلت درو. مأمور دولتی. نماینده. خاندان.
ائل خاتین: (El xatın) بانوی قبیله.
ائل خانیم: (El xanım) بانوی قبیله.
ائلدان: (Eldan) سپیدة صبح.
ائلدش: (Eldəş) هموطن. هم قبیله.
ائلدن: (Eldən) غریب.
ائل دورنا: (El durna) دُرنای قبیله.
ائل دوزگون: (El düzgün) پاکزاد.
ائلده گول: (Eldə gül) گل سرسبد قبیله.
ائل دیریم: (El dirim) حیات قبیله.
ائلزار: (Elzar) نالة قبیله.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [01.06.19 16:42]
#ترکیب
آتلی قاراجا: (Atlı qaraca) اسب چوبی چرخ دار.

پرویز شاهمرسی, [03.06.19 13:17]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (7):
ماضی بعید روایتی حالت مفعولی وجه غیرقطعی:  بیله جگیدیم. بیله جگیدین. بیله جگیدی. بیله جگیدیک. بیله جگیدیز. بیله جگیدیلر.

پرویز شاهمرسی, [04.06.19 10:20]
#ترکیب
آتش گیرا: قالین اوْد (Qalın od).

پرویز شاهمرسی, [05.06.19 07:29]
#تاریخ
به گفتة بکیرچوپان زاده، زبان ترکی در دورة اسلامی چهار مدافع بزرگ داشته است:
1- محمود کاشغری صاحب دیوان اللغات الترک.
2- شیخ عاشق پاشا صاحب «غریب نامه».
3- امیرعلیشیر نوایی صاحب «محاکمه اللغتین».
4- قدری برغموی صاحب کتاب صرف ترکی به نام «مسیره العلوم».
سیر زمانی و مکانی این آثار از دورة بنی عباس در ترکستان شرقی تا دورة سلطان سلیمان قانونی در عثمانی نشان از یک حرکت تاریخی زبان ترکی از شرق به غرب دارد. این سیر هم از نظر ادبی و هم از نظر زبانی در بررسی تاریخ این زبان بسیار اهمیت دارد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [06.06.19 05:48]
#واژگان_دخیل_ترکی_در_زبان_عربی
آجغ- آچیق (گشوده).

پرویز شاهمرسی, [07.06.19 08:10]
#واژگان_دخیل_ترکی_در_زبان_فارسی
آتا اوتا- آتا اوتا (Ata uta) (بزرگ و کوچک).

پرویز شاهمرسی, [08.06.19 16:11]
#ترکیب
آتش مزاج: جوْشقون(Coşqun). خیرچین (Xırçın).

پرویز شاهمرسی, [09.06.19 10:35]
#ضرب_المثل
آسیاب به نوبت: آدین نه دی رشید، بیرین دئ بیرین ائشیت.

پرویز شاهمرسی, [10.06.19 17:49]
#اوغلان_آدلاری
ائلتر: (Eltər) وطن پرست.
ائلترگیک: (Eltərgik) برگزیدة ایل.
ائلتریش: (Eltəriş) کسی که حکومت و کشور را سامان دهد. گردآورندة مردم.
ائلتک: (Eltək) همانند قبیله.
ائلتکین: (Eltəkin) شاهزادة قبیله.
ائلتن: (Eltən) شایستة قبیله.
ائل توتار: (El tutar) فاتح قبیله.
ائل توتموش: (El tutmuş) فاتح قبیله.
ائل توران: (El turan) تورانی.
ائل تؤره: (El törə) قانون قبیله.
ائل تومار: (El tumar) مراقب قبیله.
ائلجان: (Elcan) محبوب قبیله.
ائلچی بیگ: (Elçibəy) رئیس ایل.
ائل خاص:(Elxas) برگزیدة قبیله.
ائلخان / ائل خانی: (Elxan) بزرگ ایل.
ائلدار: (Eldar) مردمدار.
ائلداش: (Eldaş) وقار قبیله. هم قبیله.
ائل دایاق: (El dayaq) پشتیبان قبیله.
ائل دمیر: (El dəmir) استحکام قبیله.
ائل دنیز: (El dəniz) دریای قبیله.
ائلدور: (Eldur) ستون قبیله.
ائل دوْغان: (El doğan) شاهین قبیله. اصیل.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [12.06.19 08:16]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
اتگه داش قویدو (Әtəyə daş qoydu)(سنگریزی به دامن):
بازیکنان یک نفر را به عنوان استاد انتخاب می‎کنند و خود روی زمین می‎نشینند. استاد یکی از آنها را به عنوان شاگرد برمی‎گزیند. بعد شروع می‎کند به گشتن و وانمود می‎کند که سنگ را در دامن یکی از بازیکنان گذاشته است. سپس از شاگردش می‎پرسد که سنگ نزد کیست؟ شاگرد حدس خود را می‎گوید. اگر حدس او درست باشد، جای استاد را می‎گیرد وگرنه می‎نشیند و کس دیگری به عنوان شاگرد تعیین شده و بازی ادامه می‎یابد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [13.06.19 08:09]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (8):
ماضی بعید روایتی غیر قطعی مفاعله:  بیلیشه جگیدیم. بیلیشه جگیدین. بیلیشه جگیدی. بیلیشه جگیدیک. بیلیشه جگیدیز. بیلیشه جگیدیلر.

پرویز شاهمرسی, [14.06.19 10:24]
#تاریخ
آیا «مته خان» حکمران هون همان «اوغوزخان» افسانه ای است؟
پس از خوانده شدن تواریخ چینی و روشن شدن شخصیت تاریخی «مته خان» این پرسش به میان آمد که «اوغوزخان» بعنوان یک شخصیت داستانی مهم در فرهنگ ترکان، چه ارتباطی با «مته خان» دارد. برخی شرقشناسان مانند بیچورین و رادلوف این دو را یکی دانستند. دوگین در این تطابق احتیاط می کرد و مارکورات چنگیزخان را با اوغوزخان یکی می دانست. نخستین بار «سلیمان حسنی پاشا» در کتاب «تاریخ عالم» بااستناد به تواریخ غربی و شرقی این تطابق را بصورت قطعی توضیح داد. بعداً کسانی مانند بهاءالدین اؤگل و ضیاء گؤگ آلپ نیز به این عقیده پیوسته و برای ادعای خود، دلایلی مانند تشابه زندگی مته خان و اوغوزخان ارائه کردند. این تطابق خادمان بزرگی چون ذکی ولیدی طوغان و عثمان توران و محمد کؤپرولو نیز پیدا کرده و به اندازة بسیاری قوت یافت. با وجود دلایل ارائه شده و همچنین تطبیق مسائل تاریخی و اسطوره شناسی متون ترکی باستان مانند دده قورقود احتمال این تطابق بسیار افزایش یافته است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [16.06.19 08:44]
#ترکیب
آتما چای: (Atma çay) چای شیرین.

پرویز شاهمرسی, [17.06.19 08:23]
#ترکیب
آتشین پنجه: الی سولو(Әli sulu).

پرویز شاهمرسی, [18.06.19 07:47]
#ضرب_المثل
آش کشک خاله ته، بخوری پاته نخوری پاته: ایپ اۆزۆلمز جان چیخماز.

پرویز شاهمرسی, [21.06.19 09:42]
#واژگان_دخیل_ترکی_در_زبان_عربی
آرقداش - [لهجة کشور لیبی] آرخاداش (Arxadaş) (پشتیبان).

پرویز شاهمرسی, [22.06.19 07:29]
#واژگان_دخیل_ترکی_در_زبان_فارسی
 آترمه- آتیرما (Atırma) یا آشیرما (حمایل).

پرویز شاهمرسی, [23.06.19 08:48]
#قیز_آدلاری
ائل سئون: (El sevən) دوستدار قبیله.
ائل سئوینج: (El sevinc) شادی قبیله.
ائلسا: (Elsa) همانند ایل.
ائلسانا: (Elsana) همانند ایل.
ائل ساناز: (El sanaz) دختر از تبار بی‎مانند.
ائل سوْنای: (El sonay) آخرین ماه قبیله.
ائلشن آی: (Elşən ay) ماه شاد قبیله.
ائلشن گول: (Elşən gül) گل شاد قبیله.
ائلفیدان: (Elfidan) نهال قبیله.
ائل قیزی: (El qızı) دختر قبیله.
ائل کؤنول: (El könül) تمنای قبیله.
ائلگز: (Elgəz)آنکه دیارش را سیاحت ‌کند.
ائل گؤزلی: (El gözəli) زیبای قبیله.
ائل گؤزو: (El gözü) چشم وچراغ قبیله.
ائل گؤلو: (El gölü) دریاچة ایل.
ائل گولو: (El gülü) دختری از قبیلة گلها.
ائل گون: (El gün) خلق. جماعت. سرزمین. اهالی. ایل و تبار. زندگی.
ائل گونای: (El günay) از تبار خورشید و ماه.
ائل گوندوز: (El gündüz) روز قبیله.
ائل گونش: (El güəş) خورشید قبیله.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [24.06.19 16:17]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (9):
ماضی بعید روایتی غیر قطعی امری مفعولی با فعل متعدی:  بیلیندیریله جگیدیم. بیلیندیریله جگیدین. بیلیندیریله جگیدی. بیلیندیریله جگیدیک. بیلیندیریله جگیدیز. بیلیندیریله جگیدیلر.

پرویز شاهمرسی, [27.06.19 16:40]
#تاریخ
نقش قزاقها در تاریخ ترک
واژة «قزاق» درلهجة ترکی قوموق به معنای سلحشور، عصبانی و سرباز آمده است.  نام قزاق اولین بار در شاهنامة فردوسی به عنوان نام قوم و خان ذکر شده است. قزاقها در سدة 16 میلادی تحت فرماندهی قاسم خان متحد شدند. قزاقها در زمان پسر قاسم خان، تاشکند را تصرف کردند. سه قرن بعد آنها به زیرحاکمیت روسها رفتند. قزاقها نزدیک ترین قرابت فرهنگ را به روسی در میان ترکان دارند. ازبکها و قزاقها از دیرباز به همین دلیل باهم کشمکش داشته اند. از نظر ازبکها، قزاق شدن نخستین قدم برای روس شدن است. زبان ترکی قزاقی جزء گروه ترکی قپچاق- نوقای بوده و با ترکی قرقیزی اشتراکات فراوان دارد. ادبیات کتبی قزاقی از نیمه دوم سدة نوزدهم و زمان پیوستن به روسیه آغاز می شود. چوگان ولیخانوف، ایبرای آلتین ساری و آبای گونانبای پیشقراولان ادبیات  قزاقی هستند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [29.06.19 07:42]
#ترکیب
آتما سؤز: (Atma söz) کنایه. متلک.

پرویز شاهمرسی, [01.07.19 17:08]
#ترکیب
آتشین مزاج: ایستی یئللی(Isti yelli).

پرویز شاهمرسی, [03.07.19 15:24]
#ضرب_المثل
آشپز که دو تا شد، آش یا شور می شود یا بی نمک: ماما ایکی اوْلسا، اوشاق ترسه گلر.

پرویز شاهمرسی, [05.07.19 17:11]
#واژگان_دخیل_ترکی_در_زبان_عربی
آرمغان - [لهجة سوریه] آرماغان (Armağan).

پرویز شاهمرسی, [07.07.19 19:51]
#واژگان_دخیل_ترکی_در_زبان_فارسی
آچمز- آچماز (Açmaz) (باز نمی کند) (حالت مهره در شطرنج که هرگاه آن را از برابر شاه بردارند، شاه در حال کیش واقع شود).

پرویز شاهمرسی, [08.07.19 13:17]
#اوغلان_آدلاری
ائلده گز: (Eldə gəz) هر که در میان ایل گردش ‌کند.
ائلده نور:(Eldə nur) روشنایی ایل.
ائلرچی: (Elərçi) پیشرو.
ائلزاد/ائلزاده: (Elzad) فرزند قبیله.
ائل سئون: (El sevən) وطن پرست.
ائل سوْن: (El son) آخرین فرزند قبیله.
ائلشاد: (Elşad) شادی قبیله.
ائلشن: (Elşən) ارزش قبیله.
ائلفان: (Elfan) دانش قبیله.
ائل قاتمیش: (El qatmış) فاتح.
ائلقال / ائلقالا: (Elqal) حیات قبیله.
ائلقان: (Elqan) ایلخان. غلبة خداوند.
ائلقای: (Elqay) وطن پرست.
ائلقایا: (Elqaya) پشتیبان قبیله.
ائل قیرمیش: (El qırmış) فاتح.
ائلقیل: (Elqıl) اجتماعی.
ائل کؤمک: (El kömək) یاور ایل.
ائللر: (Ellər) ملل. قبایل.
ائلمار: (Elmar) رئیس قبیله.
ائلمالی: (Elmalı) ثروت قبیله.
ائلمان: (Elman) دلاور قبیله.
ائل مدد: (El mədəd) یاور ایل.
ائلمیر: (Elmir) رئیس قبیله.
ائلوار: (Elvar) ثروت قبیله.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [10.07.19 09:30]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (10):
ماضی بعید روایتی غیر قطعی مفعولی با فعل متعدی:  بیلینه جگیدیم. بیلینه جگیدین. بیلینه جگیدی. بیلینه جگیدیک. بیلینه جگیدیز. بیلینه جگیدیلر.

پرویز شاهمرسی, [11.07.19 08:36]
#تاریخ
تومروس
تومروس از سرکردگان سکاها، در سال 530 قبل از میلاد مسیح در صحنة تاریخ دیده شد. نام او هم در منابع یونانی و هم در منابع ایرانی آمده است. زمان تولد و مرگش مشخص نیست. احتمال دارد او نوة «آلپ ارتونقا» خاقان بزرگ ترک باشد. آلپ ار تونقا که درمنابع ایرانی به نام «افراسیاب» شناخته می شود، در سال 624 قبل از میلاد درگذشته است. 94 سال بعد جنگ میان کوروش و تومروس روی داده است. به همین جهت رابطة خویشاوندی میان تومروس و آلپ ار تونقا محتمل است. کوروش در سال 539 قبل از میلاد بابل را تصرف کرده و دراندیشة مصر بود اما با شنیدن خبر ایلغار سکاها، روی به شرق یا به تعبیر بهتر شمال نهاد. کوروش قاصدی به نزد تومروس فرستاده و پیشنهاد ازدواج  داد. تومروس پاسخ منفی داد. کوروش روی رودخانة «آراکس» پلهایی برپا کرده و کوشید تا به سرزمین سکاها وارد شود. تومروس او را از این کار منع کرد ولی کوروش که کشورهای بزرگی مانند بابل و لیدیه را تصرف کرده بود، جنگ با یک قبیلة گمنام را بسیار آسان می شمرد. گروهی از لشکریان کوروش به سکاها حمله کرده و سپس رو به فرار نهادند. سکاها به تعقیب آنها پرداختند. «اسپارگاپیس» پسر تومروس فرمانده این گروه بود. سربازان کوروش به آنان در هنگام استراحت حمله کرده و بسیاری از آنان را کشتند. اسپارگاپیس نیز اسیر شد. چون این خبر به تومروس رسید، نامه ای به کوروش نوشته و آزادی پسرش را خواست. دستهای اسپارگاپیس را باز کردند ولی او خود را کشت. با رسیدن خبر مرگ اسپارگاپیس، سکاها به سپاه کوروش حمله کردند. این جنگ در جایی تنگ اتفاق افتاد. سکاها از یک تاکتیک جنگی به نام «تاکتیک تورانی» استفاده کردند. در پایان جنگ ایرانیان شکست خوردند و کوروش نیز کشته شد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [13.07.19 13:07]
#کنایه
آتمیش اوْیناتمیش: (Atmış oynatmış) شیک و پیک.

پرویز شاهمرسی, [15.07.19 13:47]
#اصطلاح
آتو دست کسی دادن: قویروغو قاپییا وئرمک (Quyruğu qapıya vermək).

پرویز شاهمرسی, [16.07.19 07:55]
#ضرب_المثل
آش دهان سوزی نیست: نه آغیز یاندیران آشدیر، نه باش سیندیران داش.

پرویز شاهمرسی, [18.07.19 07:53]
#واژگان_دخیل_ترکی_در_زبان_عربی
آری - [لهجة سوریه] آری (Arı) (عسل).

پرویز شاهمرسی, [19.07.19 16:57]
#واژگان_دخیل_ترکی_در_زبان_فارسی
آخُر- آخیر (Axır) (جای علف خوردن چارپایان).

پرویز شاهمرسی, [20.07.19 08:37]
نام سیارات منظومة شمسی در زبان ترکی:
عطارد= تيلك.
زهره= سئويت.
زمين= يئرتينج.
مريخ= كوروت.
مشتري= اؤنگي.
زحل= اركليك.
اورانوس= يئتنتير.
نپتون= قونوشوق.
پلوتون= يالديريق.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [22.07.19 10:24]
#قیز_آدلاری
ائل گونو: (El günü) روز قبیله.
ائل گونوز: (El günüz) روز روشن قبیله.
ائللشمه: (Elləşmə) همبستگی.
ائللی: (Elli) دارای قبیله. آزاد. مستقل.
ائللی شن: (Elli şən) دختر شاد دارای قبیله.
ائللی یار: (Elli yar) یار دارای قبیله.
ائل مارال: (El maral) آهوی قبیله.
ائل ماهنی: (El mahnı) ترانة قبیله.
ائل موران: (El muran) رودخانة ایل.
ائلمیرا: (Elmira) تمثیل کنندة ایل. فدایی ایل.
ائلناره: (Elnarə) آتش ایل.
ائلناز: (Elnaz) نازنین قبیله.
ائل نورای: (El nuray) قبیله‎ای از تبار نور روشن ماه.
ائل نورو: (El nuru) روشنایی قبیله.
ائل یارار: (El yarar) دختری از قبیله‌ای شایسته.
ائل یاز: (El yaz) بهار قبیله.
ائل یانا: (El yana) دلسوز قبیله.
ائلی تورک: (Eli türk) دختر از تبار ترکان.
ائلی قیزیل: (Eli qızıl) دختر والا.
ائلین: (Elin) هم قبیله.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [24.07.19 08:48]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (11):
ماضی بعید شرطی: بیلسئیمیشم. بیلسئیمیشسن. بیلسئیمیش. بیلسئیمیشیک. بیلسئیمیشسیز. بیلسئیمیشلر.

پرویز شاهمرسی, [26.07.19 08:21]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
ائرمنی جیزیغی (Erməni cızığı)(لی لی ارمنی):
نوعی بازی دسته جمعی یا دونفره. شکلی هشت خانه شبیه خاچ (صلیب) می‎کشند و به همین دلیل است که این بازی را ائرمنی جیزیغی (لی لی ارمنی) نامیده اند. پس از خانه‎های 7 و 8، نیمدایره‎ای رسم می‎کنند که آن را جهنم می‎نامند. در این بازی با وجود استفاده از سنگ برای پرتاب به خانه‎ها، سنگ را با پا نمی‎زنند و سنگ در هر خانه که بیفتد، از روی آن خانه می‎پرند. بازی از خانة اول شروع می‎شود و درخانة هشتم پایان می‎یابد. آخرین مرحله جهنم است که بازیکن باید سعی کند سنگ او به جهنم نیفتد. وقتی او به خانة هشتم رسید، باید از روی جهنم بپرد. اگر موفق شد ازهمان جا باید سنگ را دوباره به خانه بیندازد. در این صورت او برنده است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [27.07.19 08:08]
#تاریخ
حماسة شیراق
«شیراق» یکی از حماسه های ترکان است که کمتر به آن پرداخته شده است. زمان تقریبی وقوع این حماسه، هزارسال بعد از ماجرای «تومروس» است. در این حماسه نیز سکاها به نبرد به ارتش ایران می پردازند. در روایات مختلف سال وقوع این حماسه 513 میلادی بیان شده است. در این سال سکاها علیه دولت ساسانی شورش می کنند. ارتش ساسانی به قلمرو سکاها وارد می شود. «آمریس» سرکردة سکاها، به طرح نقشة جنگ می پردازد. در این میان چوپانی به نام «شیراق»، نقشة دیگری پیشنهاد می کند. او خود را زخمی کرده و به اردوی ایران پناه می برد. او وانمود می کند که به قصد انتقام از سکاها می خواهد ارتش ایران را راهنمایی کند. شیراق سپاهیان ساسانی را به مدت هفت روز در صحرایی بی آب و علف پیش می برد. چون فرمانده ساسانی اثری از سکاها نمی بیند، دستور اعدام او را می دهد. شیراق می گوید در هر چهارطرف هفت روز راه است. به هر سو بروید مرگ در انتظار شماست. داستان شیراق در ردیف داستانهای حماسی ترکان آسیای مرکزی است. از نظر تاریخی نیز هدایت دشمن به صحراهای بی آب و علف، از ترفندهای رایج در آسیای مرکزی بوده و مؤرخان یونانی نیز به آن اشاره کرده اند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [29.07.19 23:02]
#کنایه
آتیب توتماق: (Atıb tutmaq) انداختن چیزی و گرفتن آن در هوا. مسئله را به طور کامل فهمیدن. کاملاً متوجه شدن. سبک و سنگین کردن.

پرویز شاهمرسی, [31.07.19 07:46]
#اصطلاح
آخرش چی؟: سوْنو هاردا(Sonu harda).

پرویز شاهمرسی, [01.08.19 09:52]
#ضرب_المثل
آشش شور بود یا چشمش کور؟: داشی وار قومو؟

پرویز شاهمرسی, [03.08.19 08:17]
#واژگان_دخیل_ترکی_در_زبان_عربی
آزق - [لهجة الجزایری] آزیق (Azıq) (توشه).

پرویز شاهمرسی, [05.08.19 07:28]
#واژگان_دخیل_ترکی_در_زبان_فارسی
آداش (Adaş) (همنام).

پرویز شاهمرسی, [06.08.19 07:40]
#اوغلان_آدلاری
ائلوین: (Elvin) اعتبار قبیله.
ائله من: (Eləmən) با نفوذ.
ائلیار: (Elyar) یاور قبیله.
ائل یاشار: (El yaşar) زنده برای قبیله.
ائلیانار: (Elyanar) دلسوز قبیله.
ائلیزبر: (Elizbər) زینت قبیله.
ائلیک: (Elik) خانزاده. نجیب زاده. حکمران. پادشاه.
ائلین آغا: (Ev ağa) سرور قبیله.
ائل ییغدی: (El yığdı) فاتح.
ائو اوْغلو: (Ev oğlu) پسر خاله. غلام خانه‎زاد.
ائورک: (Evrək) منطقه. سبز. اردک.
ائورن: (Evrən) اژدها. دنیا. جهان.
ائوری: (Evri) پادشاه. افندی.
ائوگین: (Evgin) شتابان.
ائوین: (Evin) جوهر. اصل. خود. عصاره. وعدة غذایی.
ائیمن: (Eymən) مطمئن.
اجه: (Әcə) پیشرو.
اجه میش: (Әcəmiş) دانا.پیشرو.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [09.08.19 08:22]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (12):
ماضی بعید مفاعله: بیلیشمیشدیم. بیلیشمیشدین. بیلیشمیشدی. بیلیشمیشدیک. بیلیشمیشدیز. بیلیشمیشدیلر.

پرویز شاهمرسی, [10.08.19 08:47]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
اکینچی ام اکینچی(Əkinçiyəm əkinçi): (کشاورزم کشاورز)
نوعی بازی جمعی در اردبیل. بازیکنان در دو دست به دست هم داده و روبروی هم قرار می‎گیرند. به قید قرعه گروهی بازی را چنین شروع می‎کند و چنین می‎گویند و پاسخ می‎شنوند:
گروه اول: «اکینچی ام اکینچی» (کشاورزم کشاورز)
گروه دوم: «آی منیم بالام اکینچی» (ای فرزندم کشاورز)
گروه اول: «اکه رم» (می‎کارم)
گروه دوم: «بیچه رم» (می‎چینم)
گروه اول: «بیر دانا جیران سئچه رم» (یک جیران انتخاب می‎کنم).
بعد نام یکی از افراد گروه دوم را می‎گویند. آن فرد باید به سرعت از گروه خود جدا شده و خود را به دستهای گره خوردة اعضای گروه اول بزند. او می‎کوشد تا صف را گسسته و یکی از اعضای گروه دوم را با خود بیاورد. اگر بتواند، بر نفرات گروه اول افزوده می‎شود و بازی ادامه می‎یابد. در غیر اینصورت خود نیز به گروه دوم می‎پیوندد. در پایان وقت مقرّر، تعداد هر کدام گروهها بیشتر باشد، برنده است. این بازی را «بندیرم بنؤوشه» نیز گویند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [11.08.19 08:37]
#تاریخ
طایفة «بهارلو»
بهارلوها طایفه ای از ترکان اوغوز هستند. زمانی که حکومت قره قویونلوها در ایران بوجود آمدند، بهارلو ها معروفترین طایفة تشکیل دهندة این حکومت بودند. بهارلوها پس از سقوط قره قویونلوها راهی خراسان و تیره ای از آنان راهی هند شدند.  در سال 1512 فردی از این طایفه به نام سلطانقلی در «دکن» اعلام استقلال کرده و حکومت «قطب شاهیان» را بوجود آورد. فرد دیگر به نام محمدقلی نیز شهر حیدرآباد را بنیان گذاشته و پایتخت خود کرد. این حکومت تا سال 1687 دوام آورد. آنها در شهر دکن آثار برجسته ای از خود به یادگار گذاشته و نقش مهمی در گسترش اسلام ایفاء کردند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [12.08.19 08:14]
#کنایه
آتی داشلیغا سۆرمک: (Atı daşlığa sürmək) کوتاه نیامدن. توافق نکردن.

پرویز شاهمرسی, [13.08.19 07:41]
#ترکیب
آخر و عاقبت: اوتار قوتار (Utar qutar).

پرویز شاهمرسی, [15.08.19 09:25]
#ضرب_المثل
آشنا داند زبان آشنا: لالین دیلین ننه سی بیلر.

پرویز شاهمرسی, [16.08.19 08:11]
#قیز_آدلاری
ائوده بولان: (Evdə bulan) خانه پرورده.
اتک چیچک: (Әtək çiçək) دامن پر از گل.
اردني:(Әrdənəy)خداي خبررسان.
ارز: (Әrəz) علفی که در گندمزار روید. کامروا. جسور.
ار قیز: (Әr qız) دختر دلاور.
اركين آی: (Әrkin ay) ماه آزاده.
اركين قیز: (Әrkin qız) دختر آزاده.
ارلی: (Әrli) شوهر دار.
ازمه گول:(Әzməgül) گل ظریف.
ازنه: (Әznə) ظریف.
اسکی ناز: (Әskinaz) همیشه ناز.
اسمر: (Әsmər) گندمگون. سیاه چرده.  
اسمناز: (Esmnaz) نازنام.
اسمه: (Әsmə) وزش. لرزش. تشنج. نفس. دعا.
اسمه تئل: (Әsmə tel) گیسوی لرزان.
اسمه گول: (Әsmə gül) گل لرزان.
اسن بیکه: (Әsən bikə) بانوی سالم و عفیف.
المناز: (Elmnaz) نازنین قبیله.
انگول: (Әngül) گل اصل.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [17.08.19 08:08]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (13):
ماضی بعید وجوبی: بیلمه لیمیشم. بیلمه لیمیشسن. بیلمه لیمیش. بیلمه لیمیشیک. بیلمه لیمیشسیز. بیلمه لیمیشلر.

پرویز شاهمرسی, [19.08.19 07:56]
#تاریخ
جایگاه اوغوزخان در تاریخ ترک
اوغوزخان شخصیتی است که منابع مکتوبی مانند «جامع التواریخ» و «شجرة تراکمه» به آن اشاره کرده اند. اگرچه زندگی او ترکیبی از افسانه و داستان است ولی نقش مهم او در تاریخ ترکان این نتیجه را بوجود آورده است که یکی از دو شاخة مهم ترکان به نام او «اوغوز» نامیده شود. داستان اوغوزخان به دو صورت نظم و نثر موجود است. گذشته از جنبه های داستانی زندگی او، نکتة مهم تأثیر او ترکیب قبایل ترک است. اوغوز خان 6 پسر داشت که به نام عناصر طبیعت نام گذاری شده بودند: 1- گون خان (سرور آفتاب) 2- آی خان (سرور ماه)، 3- اولدوزخان (سرور ستارگان)، 4- گؤی خان (سرور آسمان)، 5- داغ خان (سرور کوهستان) 6- دنیزخان (سرور دریاها). هر کدام از این پسران، صاحب چهار پسر شدند. این 24 نوه بنیانگذار 24 قبیلة اوغوز شدند. اولاد سه فرزند نخست را «بوزاوخ» (صاحب تیر خاکستری) و اولاد سه پسر بعدی را «اوچ اوخ» (صاحب سه تیر) نامیدند. بوزاوخها چون در حومة یورت اصلی می زیستند به نام «دیش اوغوز» (اوغوزهای بیرونی) و اوچ اوخها به دلیل زندگی در درون یورت، به نام «ایچ اوغوز» (اوغوزهای درونی) مشهور شدند.این تقسیم بندی هم در منابع تاریخی مانند «جامع التواریخ» آمده و هم در کتاب «دده قورقود» به آن اشاره شده است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [21.08.19 10:28]
#تاریخ
ترجمة ترکی شاهنامة فردوسی
می توان گفت ترجمة ترکی بهترین ترجمة شاهنامة فردوسی است. توجه ترکان به شاهنامه، پیشینه ای بسیار طولانی دارد. از میان شخصیتهای این حماسه، افراسیاب و رستم بیشتر از همه مورد توجه ترکان بودند. توجه به افراسیاب و تطبیق آن با «آلپ ارتونقا» و همچنین توجه به نیای سکایی رستم، از نکات مهم این ارتباط است. در قرن شانزدهم میلادی در زمان حکومت مملوکان مصر، شاعری به نام «شریف عمیدی» شاهنامة فردوسی را در 56 هزاربیت به ترکی ترجمه کرد. کار او تنها منحصر به ترجمه نبوده بلکه منابع تاریخی و ادبی مرتبط با این حماسه را بررسی کرده و تعابیر اسلامی مانند معراج پیامبر (ص) را به متن افزوده است. این ترجمه نمونه ای عالی از رویارویی دو زبان و مهمتر از آن دو اندیشة اجتماعی است.
«در دخمه بستند و گشتند باز ، شد آن نامور شیر گردن فراز».
«قزرلر قبرن آنک باغ ایجنده، تیررلر آنی اوجماغ ایجنده».
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [22.08.19 08:03]
#ترکیب
آتیر دؤندر: (Atır döndər) تپه ماهور. فراز و نشیب.

پرویز شاهمرسی, [24.08.19 08:44]
#ترکیب
آداب معاشرت: گلیش گؤرۆش (Gəliş görüş).

پرویز شاهمرسی, [25.08.19 07:59]
#ضرب_المثل
آش نخورده و دهان سوخته: الیم خمیر قارینیم آج.

پرویز شاهمرسی, [26.08.19 08:21]
#تاریخ
قره خانیان
«قره خان» یا «خان اعظم» در زبان ترکی به معنای حاکمی است که از سلالة حاکمان نیست و به زور بازوی خود، قدرت را کسب کرده است. در این معنا مقابل «ساری خان» است که حاکمی از تبار حاکمان می باشد. تقابل رنگ سیاه و زرد، نشانة سهم حاکم از اصالت خانوادگی است. «ساتوق بوغراخان» نخستین حاکم این خاندان، پس از مسلمان شدن در نیمة اول قرن چهارم هجری خود را «عبدالکریم» نامید. او پس از رسیدن به قدرت، اسلام را دین رسمی اعلام کرد. این نخستین بار بود که حکومتی از ترکان، اسلام را می پذیرفت. پس از این رویداد، راه ورود به ماوراءالنهر، برای قره خانیان گشوده شد.استیلای اینان با فراز و فرودهایی، تا زمان حملة مغول ادامه یافت. بخارا پایتخت اصلی این دولت بود. ادبیات ترکی اسلامی نخستین بار در این دوره شکل گرفت و آثاری چون «قوتادقوبیلیک» و «دیوان لغات الترک» در چنین فضای فرهنگی پدید آمد. به عقیدة برخی مورخان، حکومت قره خانیان، آغاز گرایش به سلطة سیاسی در میان ترکان است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [27.08.19 07:46]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (14):
ماضی حالت حکایی: بیلیرمیشم. بیلیرمیشسن. بیلیرمیش. بیلیرمیشیک. بیلیرمیش سیز. بیلیرمیش لر.

پرویز شاهمرسی, [28.08.19 08:17]
#تاریخ
تابقاج
«تابقاج» ها گروهی از ترکان بودند که در نواحی شمالی چین ساکن شده و به تدریج تحت تأثیر فرهنگ چینی قرار گرفتند. آنها بتدریج آنچنان قدرتی بدست آوردند که حکومتی مستقل ایجاد کردند. برجسته ترین فرمانروای آنها «توپاتائو» بود که از سال 423 تا 452 میلادی حکومت کرد. او تمام سلطنت نشینهای ترکی و مغولی را در چین شمالی تصرف کرد. ترکها حکومت او را «تابقاج» و چینی ها «توپا» نامیدند. او قویترین شخصیت این خاندان جدّی و بارادة ترک بود. رشادتی خارق العاده داشت. مغولان بی اندازه از او وحشت داشتند. اگرچه توپاتائو فرهنگ چینی را پذیرفته بود ولی هنوز امید داشت که ریشه های ترکی خود را حفظ کند به همین خاطر هم دستور مجازات راهبان بودایی را صادر کرد. به مرور زمان تابقاجها در فرهنگ چینی مستحیل شدند و بعدها حکومتی جایگزین آنان شد که «وئی» نام گرفت. در منابع تاریخی از این دو حکومت به نام «چین» و «ماچین» یاد می شود که منظور همان «چین شمالی» و «چین جنوبی» است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [29.08.19 08:26]
#اوغلان_آدلاری
ارآلپ: (Әralp) دلاورمرد.
ار آی: (Әr ay) دلاور خوشایند.
ار اؤز: (Әr öz) دلاور اصیل.
ار اولنگ: (Әr üləng) مرد میدان.
ار ایگیت: (Әr iyit) دلاورمرد. جوانمرد.
ار ایلان: (Әr ilan) مرد هوشیار و تیز.
ارباتور: (Әrbatur) دلاورمرد.
ارباسان: (Әrbasan) مردافکن.
اربای: (Әrbay) سرور دلاور. ثروتمند.
ار بوتون: (Әr bütün) مرد کامل.
اربول: (Әrbul) مرد باش!
اربوْی: (Әrboy) والاتبار  
اربیگ: (Әrbəy) سرور دلاور.
اربیل: (Әrbil) مرد دانا.
ارپوسوق: (Әrpusuq) مرد کمینگر.
ارتاش: (Әrtaş) مرد مانند آهن.
ارتان: (Әrtan) مرد سَحَرزاد.
ارتانیش: (Әrtanış) مرد شناس.
ارتای: (Әrtay) همچون مردان. مردانه.
ارتایلان: (Әrtaylan) مردانه. خوش هیکل. خوش قامت.
ارتپر: (Әrtəpər) مردافکن.
ارتپن: (Әrtəpən) مردافکن.
ارتک: (Әrtək) مردانه.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [30.08.19 08:25]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
ال اله (Әl ələ)(دست به دست) :
نام نوعی بازی کودکانه. دو کودک روبروی هم ایستاده و دستهای هم را می‎گیرند و می‎چرخند و می‎خوانند:
«ال اله کتان کله، بیز گئدیریک بابام گیله، بابام منه پاپیش آلیب، ایچی دولو کیشمیش آلیب، بیر تایی سنین، بیر تایی منیم، دونباللان پیس»
(دست به دست و کتان به کل. ما می‎رویم خونه بابا. بابام برام کفش خریده. توش پر از کشمش خریده. یک لنگه مال تو. یک لنگه مال من).
و می‎نشینند. سپس برخاسته و این کار را تکرار می‎کنند.  
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [31.08.19 08:10]
#ترکیب
آداب و ارکان: سیرا سایقی (Sıra sayqı).

پرویز شاهمرسی, [01.09.19 08:13]
#ترکیب
آتیش چاپیش: (Atış çapış) جنگ و گریز.

پرویز شاهمرسی, [02.09.19 08:48]
#ضرب_المثل
آفتاب به زردی افتاد، تنبل به جلدی افتاد: ناخیرچی قیزینین غیرتی ناخیر گلنده توتار.

پرویز شاهمرسی, [03.09.19 08:04]
#تاریخ
گورشاد
گورشاد یکی از شخصیتهای نامدار تاریخ ترک است. او نمونه ای از قهرمانان است که جان خود را بر سر حیثیت و شرافت مردمش فدا کرد.  زمانی که «تای تسونگ» در سال 627 میلادی امپراتور چین شد، ترکان وضعیتی بسیار ناگوار پیدا کردند. تای تسونگ با زور و حیله ترکان را شکست داد و خاقان آنها را اسیر کرد. پیمانی ذلت بار بر ترکان تحمیل شد و آنان استقلال و فرمانروایی خود را از دست دادند. این دوران را که بیش از 50 سال طول کشید، در تاریخ ترک «دوران فترت» می نامند. ترکان در این دوران انواع و اقسام تحقیرها را تجربه کردند. در کتیبه های اورخون آمده است که مردم به هم می گفتند: «ما دولتی داشتیم، ما خاقانی داشتیم، آنها چه شدند؟». در این دوران سخت «گورشاد» که یکی از افسران گارد سلطنتی چین بود تصمیم گرفت به همراهی چند تن از دوستانش پاسخ این تحقیرها را با قتل «تای تسونگ» بدهد. آنها چهل نفر بودند. در روز موعود بدلیل بدی هوا امپراتور از پایتخت بیرون نیامد و اوضاع طبق نقشه پیش نرفت ولی گورشاد و دوستانش حمله را آغاز کردند. همة آنها در این ماجرا جان باختند. نام گورشاد در ردیف قهرمانان ترک جاودان شد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [04.09.19 08:27]
#قیز_آدلاری
اؤبوگول: (Öbügül) گل بوسه.
اؤپوش: (Öpüş) بوسه.
اؤپوش چیچک: (Öpüş çiçək) گل بوسه.
اؤپوش گول: (Öpüşgül) گل بوسه.
اؤتکه شیک: (Ötəkəşik) متفاوت.
اؤتن قوش: (Ötən quş) پرنده آوازخوان.
اؤجلو: (Öclü) کینه دار. غیور. با ناموس. حق خواه ناحق.
اوچارتای: (Uçartay) پرنده سا.
اوْخشاش آی: (Oxşaş ay) مهوش.
اوْخ کیپریک: (Ox kiprik) مژگان تیروَش.
اوْدانا: (Odana) مادر آتش.
اوراز: (Uraz) هدیه. بخت. طالع. شرف. کمک. یاری.  
اوْرتا گول: (Orta gül) دختر وسطی.
اوْرناچیق: (Ornaçıq) گشاده رو. مهمان نواز.
اؤرو کؤی:(Örü köy) حجله.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [05.09.19 09:06]
#واژگان_دخیل_ترکی_در_زبان_فارسی
آداک- آداق (Adaq) (جزیره).

پرویز شاهمرسی, [06.09.19 09:11]
#واژگان_دخیل_ترکی_در_زبان_عربی
آزقی - آسقی (Asqı) (آویز. کول انداز)

پرویز شاهمرسی, [07.09.19 08:20]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (14):
ماضی حالت حکایی: بیلیرمیشم. بیلیرمیشسن. بیلیرمیش. بیلیرمیشیک. بیلیرمیش سیز. بیلیرمیش لر.

پرویز شاهمرسی, [08.09.19 09:04]
#تاریخ
هنر نگارگری ترکان باستان
ترکان باستان همانند دیگر اقوام صحرانشین هنر نگارگری خود را بر روی یراق اسب یا سگک کمربند انجام می دادند در حالی که اقوام یکجانشین در قلمرو هخامنشی یا آشور آن را برروی تخته سنگهای ثابت انجام می دادند. تفاوت هنر نگارگری این دو را می توان چنین بیان کرد که در تصاویر مربوط به هنر اقوام یکجانشین حیوانات در فضایی آرام و در میان شاخ و برگ درختان در حال گذر هستند در حالی که در نگارگری ترکان باستان، صحنه شکار بصورتی واقعی نشان داده می شود بطوری که صحنة فرورفتن چنگال عقاب یا شیر بر بدن شکار و خرد شدن بدن او به زیبایی تصویر شده است. در این تصاویر پیوستگی خاصی میان شکار وشکارچی دیده می شود گویا که این هردو تا ابد باهم هستند. بقایای هنر ترکان باستان در جاهایی مانند اوردوس و پازیریک یافت شده است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [09.09.19 11:55]
#ترکیب
آتیل قاتیل: (Atıl qatıl) قوم و خویش. کس و کار.

پرویز شاهمرسی, [10.09.19 09:14]
#ترکیب
آداب و رسوم= گله نک گؤره نک (Gələnək görənək). یوْل یؤندم(Yol yöndəm).

پرویز شاهمرسی, [11.09.19 08:28]
#تاریخ
ترکان جهان
طبق پژوهش احمدجعفراوغلو، همة کسانی که امروزه به عنوان ترک زبان شناخته می شوند، به شاخه های زیر تقسیم می شوند:
1- ترکان سیبری: یاکوت، کاراگاس، سوین، ایرتیش و توبول.
2- ترکان آلتایی: کیشی، تلنگیت، تلئوت، توبا و کوماند.
3- ترکان خاکاس: ساگاس، بلتیر، کاچار، کویبال، قیزیل، شور، کاماسین، چولم و چات.
4- ترکان ترکستان شرقی و غربی: قاراقالپاق، ازبک، قرقیز، قزاق و ترکمن.
5- ترکان قفقاز: نوغای، کوندور، قره چای، بالکار، قمق و آذربایجانی.
6- ترکان ایران: آذربایجانی، قشقایی، افشار، قاجار، شاهسون، قره داغ، قره پاپاق، خمسه، کنگرلو، خراسانی، بوچاقچی، قرایی، بیات، قاراچورلو، ترکمن.
7- ترکان ایتیل - اورال: غازان، آستاراخان، باشقیر و چوواش.
8- ترکان کریمه، لهستان، لیتوانی و گاگائوز.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [12.09.19 10:12]
#تاریخ
ادبیات ترکمن
اشعار اولیة شاعران ترکمن که شفاهی بودند، بیشتر حاوی مویه بر نزاعهای قبیله ای بود. در قرن دوازدهم هجری نخستین بار «دولت محمد آزادی» (1173-1112ق) و سپس فرزندش «مختوم قلی فراغی» (1196-1146ق) این قاعده را تغییر دادند. آنان مفاهیمی چون ایثار را وارد اشعار خود کردند. «سیّدی» شاگرد مختوم قلی و «ذلیلی» خواهرزادة او این شیوه را ادامه دادند. صد سال بعد نثر بطور جدی در ادبیات ترکمن پدید آمد. به تدریج گرایش به افسانه کمتر و مضامین واقعی مورد توجه واقع شدند.«بردی کربابایف» و «خضر دریایف» از نخستین نثرنویسان این دوره بودند. در دورة پهلوی، ادبیات ترکمنی تحت فشار قرار گرفت ولی افرادی مانند «حاجی مراد دوردی قاضی» برای حفظ آن کوشیدند. اشعار آهنگین کوتاه هم تراز با اشعار حماسی محبوبیت یافته است. در چهل اخیر سال، ادبیات ترکمن با نمایندگان جوانی چون «عبدالقهارصوفی»  و دیگران پای در راه رشد و بالندگی نهاده است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [13.09.19 08:10]
#تاریخ
ادبیات قرقیز
قرقیزها ادبیات خود را با اشعار «آقین» یا شاعران مردمی مانند «مولدوقلیچ» و «تغلق مولدو» آغاز کردند.حماسة ماناس جایگاه مهمی در ادبیات قرقیز دارد. در صد سال اخیر نمایشنامه، اپرا و داستانهایی بر اساس این حماسه خلق شده اند. «قوبانیچبک ملکوف» و «یوسف توروس بکوف» از برجستگان این حوزه هستند. در نثر قرقیزها بیشتر از ادبیات روسی تأثیر گرفتند. «قاسم علی جانتوشف»، «تولبای صدیق بکوف» و «قاسم قائموف» از برجسته ترین رمان نویسان قرقیز هستند. بی تردید «چنگیز آیتماتوف» درخشان ترین چهرة ادبیات معاصر قرقیز است. او کلیشه های سیاسی «دوست- دشمن» را رها ساخته و با دیدگاهی انتقادی و جسورانه به موضوعات می نگریست. در رمانهای او تصاویر شاعرانة بسیار قوی از عادی ترین جنبه های زندگی روزمره ارائه شده است. «روزی به درازای یک قرن» از بهترین و تأثیرگذارترین رمانهای اوست.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [14.09.19 08:14]
#تاریخ
ادبیات قزاق
تاتارها بیشتر نمونه های ادبیات عامیانة قزاقها را گردآوری کردند از این رو این نمونه ها، مختصات زبان دورگه را دارد. ادبیات نوین قزاقی با ترجمه از جغتایی و عثمانی آغاز گردید. «آقین» ها یا شاعران مردمی نیز عامل انتقال و رشد ادبیات و بویژه شعر بودند. «آخان سری قرامسااولی» از مشهورترین آنهاست. بی تردید «آبای قونانبای اولی» (متوفی در 1904 میلادی) بزرگترین شاعر ملی قزاق است. او از بیان احساسات فردی خود اکراه نداشت که نکتة بدیعی در شعر قزاقی است. قزاقها از اروپاییها یاد گرفتند که ادبیات بدو ن نثر قادر به ادامة حیات نیست از این رو گروهی از قزاقها، به کار ترجمه آثار روسی پرداخته و گروهی دیگر خلق آثاری به زبان خود را آغاز کردند. «مختار آزوف» در آثار نثر خود به درگیری چادرنشینان هنگام رویارویی با فرهنگهای دیگر پرداخت. «مخاغالی ماقاتایف» (متوفی 1976میلادی) نیز شعر قزاق را با فرهنگ جهانی پیوند داد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [15.09.19 08:23]
#تاریخ
ادبیات تاتارهای روسیه
تاتارها منشأ ادبیات را به ترکی خوارزم و ادبیات مملوک - قپچاق می رسانند. تاتارها در قرن نوزدهم کوشیدند تا راهی مستقل از سیطره علمی و فرهنگی بخارا در ادبیات پیش گیرند. «عبدالرحیم اوتیز ایمانی» و «عبدالنصیر قورساوی» از پیشگامان این دوره هستند. «قیوم نصیری» راه را برای کاربرد زبان تاتاری به عنوان زبان ادبیات گشود. ترجمه متون نظم و نثر از ترکی عثمانی به تاتاری، از اقدامات ادیبان این دوره بود. «عالم جان ابراهیموف» (متوفی 1938) نقشی قابل توجه در توسعه زبان تاتاری و نظام نوشتاری آن داشت. تاتارها از دوران جنگ جهانی دوم برای اثبات خودآگاهی ملی خود کوشیده و با تشریح زندگی نیاکانشان، به بیان موضوعات تاریخی پرداختند. «نوری خان فتاح»، «امیرخان ینیکی» و «عیاض علاجف» از برجسته ترین ادیبان معاصر تاتار هستند. تاتارها ار نظر پذیرش و حرکت به سوی آینده و نوگرایی، سرآمد ترکان شناخته می شود.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [16.09.19 06:18]
#تاریخ
ادبیات تاتارهای کریمه
سابقة حکومت مستقل تاتارهای کریمه تقریباً به 600 سال پیش باز می گردد. این گروه قومی در تاریخ پرفراز و نشیب خود، ادبیاتی پیشرو و قابل توجه داشته اند. «آشیق عمر« (متوفی 1707میلادی) یکی از آغازگران شعر تاتارهای کریمه است. اسماعیل گاسپرالی (1851-1914) یکی از برجسته ترین شخصیتهای فرهنگی آنها است. او نشریة «ترجمان» را تأسیس و پیشروترین افکار فرهنگی و سیاسی را در آن مطرح کرد. او یکی از شخصیتهای عمده در پیدایش ملی گرایی ترکان جهان است. «بکیرچوپان زاده» (متوفی 1928) نیز جزء نخستین مؤلفان قرن بیستم تاتارهای کریمه است. مهاجرت اجباری تاتارهای کریمه در دوران استالین به آسیای مرکزی، واقعه ای هولناک در تاریخ این مردم است که شالودة حیات آنان را به خطر انداخت.  مرگ و آوارگی هزاران انسان بیگناه، تأثیر خود را بر آثار ادیبانی چون «یوسف بولات»، «شامل علاءالدین» و «انوار سلامت» برجای نهاد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [17.09.19 08:47]
#تاریخ
ادبیات قره قالپاق
«قرق قیز» و «ماس پاتشا» معروفترین حماسه های قره قالپاق ها هستند. شاعران دوره گردی که این افسانه ها و انواع ترانه ها را با صدای خوش می خوانند، «ژیرائو» و «باقسی» نامیده می شوند. «اوتش آلشین بای» (متوفی 1875) و «برداک» (متوفی 1900) پیشگامان شعر نوین قره قالپاق هستند. وقایع تاریخی قرن نوزدهم و بویژه شورش قره قالپاقها بر ضد خانات خیوه، مضمون اصلی نظم و نثر قرن بیستم را تشکیل می دهد. «کرامت الدین سلطانوف»، «طالب برگن غیب برگن» و «ژل میرزا آی میرزا» نخستین رمانها را پدید آوردند. بعد از دهة 1930 نیز نمایشنامه نویسی رونق یافت. حماسه ها منبع مضامین گردید و داستان «آشیق غریب» منبع پرطرفدار نمایشنامه نویسان بزرگ قره قالپاق از جمله «میرزا علی دربایوف» (متوفی 1942) بود.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [18.09.19 07:01]
#تاریخ
ادبیات باشقیر
«ذاکر رمیف» با تخلص «دردمند» برجسته ترین شاعر باشقیر است. از دهة 1920 آثار ادبی به زبان باشقیری نوشته شدند. «مجید غفوری» و «داود یولتی» از نخستین نویسندگان باشقیر هستند که شیوة ادبیات متعهد اجتماعی را ادامه دادند. آنچه که در سالهای بعد الهامبخش کوشندگان باشقیر در زمینة نظم و نثر شد، حضور «صلوات» خواننده از شخصیتهای باشقیر در میان رهبران قیام پوگاچف در سال 1773 بود. این موضوع مدتها موضوعی جذاب در ادبیات بود. ادبیات باشقیر ترکیبی از سبکها و قالبهای متنوع ادبی است و «سیفی قوداش» (993-1894) و «مستی کریم» (متولد 1919) از سرآمدان ادبیات نوین باشقیر هستند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [19.09.19 06:37]
#تاریخ
ادبیات چوواش
در اواخر قرن نوزدهم نویسندگان چوواش از جمله «فئودوروف»، «تورخان» و «پولوروسوف» اشعار عامیانه را جمع آوری و مضامین آنها را درونمایة شعر خود کردند. داستانهای کوتاه و بلند مانند «خن خور آینچه» از «الکر» (متوفی 1966) و «تو اورلاسول» از «اوخای» (متوفی 1986) بسیار پرطرفدار بود. شعر غالباً اساس نمایشها بود و زندگی و باورهای عامه، مضامین آن را تشکیل می داد. «میشی سسپل» (متوفی 1922) شعر هجایی - نواختی را به زبان چوواش عرضه کرد و «واسلی میتا» (متوفی 1957) برای شخصیتهای ملی در زندگی روزمره جایگاه مهمی قائل شد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [20.09.19 07:16]
#تاریخ
ادبیات یاکوت
یاکوتها شرقی ترین ترکان جهان هستند. با وجود این بُعد مسافت آنها توانسته اند در صد سال گذشته ادبیات خود را داشته باشند. اولین شعرای آنها مانند «اسلپتسوف»، «نوویکوف» و «کولاکوفسکای» در اوایل قرن بیستم ظهور کردند. آنها آوازهای خوانهای معروف به «آلانخوسوت» بودند که حماسه های «آلانخو» را می خواندند. اسلپتسوف (متوفی 1938) شعر هجایی را به زبان یاکوت عرضه کرد و ابداعات سبک شناختی را به ارمغان آورد. نمایشنامه ویسی هم با کسانی مانند «سافرونوف» ، «نوسترویف» و «گوگولف» در میان یاکوتها رواج یافت. اولین قطعات نثر نیز به صورت طرح و قصه بود و کسانی مانند «اریلیک اریستین» (متوفی 1942) و «آفاناسی فئودوروف» (متوفی 1959) از نویسندگان این بخش از ادبیات بودند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [21.09.19 06:37]
#ترکیب
آتیلما قوش: (Atılma quş) کبوتری که روی آن شرط بسته باشند.

استاد پرویز شاهمرسی=22 سپتامبر 2019

پرویز شاهمرسی, [22.09.19 06:39]
#تاریخ
ترکها و عربها
عربها از دورة قبل از اسلام با ترکها آشنایی داشته اند. در اشعار برخی از شعرای آن دوره مانند نابغه ذبیانی و اعشی و نیز مطالبی که از ابوطالب عموی پیامبر اکرم نقل شده، از گؤگ ترکها با اسم ترک سخن رفته است. در برخی از منابع نیز به چادر ترکی (قبه ترکیه) که یپامبر اکرم در آن اعتکاف کرده اشاره شده است. در دوره ای از فتوحات بویژه در منطقة خراسان، ترکها و عربها با هم درگیر شدند ولی سرانجام جنگ «تالاس» موجب شکست چین و پیروزی عربها شد. پس از این حادثه، ترکها دسته دسته به دین اسلام راه یافتند. ورود ترکان به عالم اسلام، روز بروز افزایش یافته و در دورة بنی عباس به اوج خود رسید. ذکر احادیث جعلی در ستایش ترکها نیز در این دوره رشد یافت. در دوره های بعدی، ترکان حکومتهایی مانند مملوکان در مناطق اسلامی ایجاد کردند و سپس عربها بمدت بیش از چهارصد سال تحت سیطرة حکومت عثمانی درآمدند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [23.09.19 07:16]
#اصطلاح
آزارش به مورچه هم نرسیده= توْیوغا داش آتماییب  (Toyuğa daş atmayıb)(به مرغ سنگ نینداخته است).

پرویز شاهمرسی, [24.09.19 15:49]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (15):
ماضی حالت خبری: بیلیردیم. بیلیردین. بیلیردی. بیلیردیک. بیلیردیز. بیلیردیلر.

پرویز شاهمرسی, [26.09.19 16:24]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
ال اله دوگمه جه له (Әl ələ düyməcələ):
نام نوعی بازی کودکانه. چند کودک دستهای هم را گرفته و حلقه می‎زنند. بعد شعری می‎خوانند و در جای معینی از شعر همه باهم می‎نشینند. مثلاً: «ال اله دوگمه جه له، بابام گئدیب باشماق آلا، بیر جوت منه، بیر جوت سنه، پیس» کسی که حواسش جمع نباشد و ایستاده باشد، از بازی بیرون می‎رود. در دور بعدی به جای «باشماق» چیزهای دیگری چون جوراب و ... می‎گویند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [28.09.19 17:09]
#اوغلان_آدلاری
ارتکین: (Әrtəkin)مردانه. شاهزادةدلاور.
ارتوران: (Әrturan) مرد تورانی.
ار تؤره: (Әr törə) مردمنظم.
ارتوغ: (Әrtuğ) مردنشاندار.
ارتوغرول: (Әrtoğrul) دلاور و تیزچنگ.
ارتون: (Әr tün) دلاور شب.
ار تونقا:(Әr tunqa) دلاور ببرآسا.
ار جان: (Әr can) مرد محبوب.
ار چالیم: (Әr çalım) مردانه.
ارچلیک: (Әrçəlik) پولادمرد.
ارچه: (Әrçə) بالغ.
ارچین: (Әrçin) غیور.
ارخان: (Әrxan) سرور دلاور.
اردابان: (Әrdaban) دلاور.
ارداغ: (Әrdağ) مرد کوه آسا.
اردم: (Әrdəm) فضیلت. فرهنگ. معرفت. شخصيت. مردانگي. توانایی.
ار دمیر: (Әr dəmir) مرد آهنین.
ار دوْغان: (Әr doğan) نیرومند مانند پرندة شکاری.
ار دوْغموش: (Әr doğmuş) دلاور زاده.
اردؤگون: (Әrdöyün) دلاور سالم.
اردؤنمز: (Әrdönməz) مرد شکست ناپذیر.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [30.09.19 08:08]
#واژگان_دخیل_ترکی_در_زبان_عربی
آشی - [لهجه های سوری و مصری ] آشی (Aşı) (مایة دباغی. آهار. واکسن).

پرویز شاهمرسی, [02.10.19 15:54]
#واژگان_دخیل_ترکی_در_زبان_فارسی
آدخ- آتیق (Atıq) (خوب. نیکو. بلندی در زمین. پشته).

پرویز شاهمرسی, [04.10.19 08:32]
#تاریخ
معنای واژه ترکمن
زمانی که اسلام در میان ترکان اوغوز به عنوان یک دین غالب درآمد، این گروه بزرگ به دو گروه مسلمان و غیرمسلمان تقسیم شدند. مسلمانان ماوراءالنهر برای جدا کردن اینها عنوان «ترکمن» یا «ترکمان» را برای اوغوزهای مسلمان برگزیدند. واژه «ترکمن» در اصل به معنای «ترک مانند» است. البته ابراهیم قفس اوغلو آن را به معنای «ترک بزرگ» می داند و رواج آن را از سدة نهم میلادی می داند. نخستین بار «المقدسی» این واژه را به صورت «الترکمان» و یا «ترکمانیون» بکار برد و کسان دیگری همچون کاشغری و خواجه رشدالدین نیز همین رویه را ادامه دادند. البته در زمانهای بعد این واژه به معنای «اوغوزهای کوچرو» نیز در برخی منابع آمده است. نشانة این اطلاق، در واژة «ترکمه» در زبان کنونی آذربایجان باقی است. اوغوزها ابتدا این نام را بر خود نمی پذیرفتند ولی از اوایل قرن سیزدهم در همه جا واژه «ترکمن» جای «اوغوز» را گرفت.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [05.10.19 16:45]
#ترکیب
آجار آشار: (Acar aşar) تازه و کهنه.

پرویز شاهمرسی, [06.10.19 16:14]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (16):
ماضی ساده التزامی: بیلئیدیم. بیلئیدین. بیلئیدی. بیلئیدیک. بیلئیدیز. بیلئیدیلر.

پرویز شاهمرسی, [08.10.19 09:41]
#ضرب_المثل
آفتاب لب بام است= آغیزی یئردن توْپراق قاپیر(دهانش از زمین خاک می قاپد).

پرویز شاهمرسی, [09.10.19 11:57]
#تاریخ
معنای نام «افشار»
افشارها تیره ای از ترکان اوغوز هستند. طبق گفتة محمود کاشغری در کتاب «دیوان لغات الترک»، افشارها یکی از 22 طایفة اوغوز بودند. بنابر نوشتة رشیدالدین فضل الله (جامع التواریخ)، علی یازیچی اوغلو (سلجوق نامه) و ابوالغازی بهادرخان خیوه ای (شجرة تراکمه)، معنای نام افشار «کاربلد و شکار دوست» است. گرمن وامبری این نام را به معنای «گردآورنده» و در جای دیگر «افسر» توضیح می‎دهد. با توجه به معانی این واژه درلهجه های مختلف زبان ترکی، معنای «کارآمد» رایج ترین معنا برای این واژه است. افشارها در زمان ظهور و حضور صفویه گروهی از قزلباشان بودند که پس از سقوط صفویه، توسط نادر از تیرة «قرخلو» به قدرت دست یافتند. در حال حاضر افشارها در مناطقی از کرمان، خوزستان، کهگیلویه و بویراحمد، خمسه، خراسان، اورمیه، تکاب و قفقاز و آناتولی و سوریه پراکنده هستند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [11.10.19 08:10]
#ترکیب
آج تپر: (Ac təpər) حریص. تنگ چشم. طمّاع.

پرویز شاهمرسی, [13.10.19 20:54]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
الیم سنده/ الیم قالدی (Əlim qaldı): بازی بدو بایست.
نفرات که غالباً دختربچه‎ها هستند، قرعه کشی می‎کنند و یک نفر دیگران را دنبال می‎کند و اگر بتواند دست خود را به یکی از آنها بزند، جای آن دو نفر عوض می‎شود و تا مرز خسته شدن بازی را ادامه می‎دهند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [14.10.19 16:44]
#تاریخ
ترکان آذربایجان
ترکان آذربایجان از نظر تبارشناسی به همراه ترکمنها، و قشقایی ها جزء شاخة «اوغوز» یا ترکان غربی هستند. زبان ترکی آذربایجانی سیر تکوین خود را با اشعار شاه اسماعیل صفوی متخلص به «ختایی» آغاز کرده است. محمد فضولی را می توان آغازگر برجستة شعر در این لهجه از زبان ترکی دانست. ترکان آذربایجان از نظر فرهنگی و سیاسی و اجتماعی، پرتحرک ترین و برجسته ترین ترکان ایران هستند. از نهضت مشروطه که امواج ملی گرایی به ایران رسید، آذربایجانیان از آن تأثیر پذیرفته و به سرعت در صدر قرار گرفتند. آنان از نظر سیاسی تاکنون فعالیت چشمگیری در عرصة سیاسی داشته و حداقل در دو دوره با شیخ محمد خیابانی و سیدجعفر پیشه وری گام در راه خودمختاری نهاده اند. «بابک خرمدین» برجسته ترین شخصیتی است که به نماد مبارزاتی و اعتراضی فعالان آذربایجان تبدیل شده است. حجم انبوه مقالات و کتابهای منتشر شده در موضوع قومی بویژه در چهل سال اخیر نشان از رشد و بالندگی حس آگاهی قومی در میان ترکان آذربایجان دارد که نظیر آن در میان ترکان قشقایی و ترکمن دیده نمی شود. این حس آگاهی را می توان «جنبش هویت طلبی آذربایجان» نامید.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [15.10.19 15:07]
#قیز_آدلاری
اوره میش: (Ürəmiş) بالیده.
اوره ین: (Ürəyən) بالنده.
اوره ییش: (Ürəyiş) تولید. رشد.
اؤز آی: (Öz ay) ماه وجود.
اؤزتان: (Öztan) پگاه واقعی.
اؤزتن: (Öztən) لاغر. اصیل.
اوز دیللی: (Uz dilli) بلبل زبان.
اؤزگول: (Özgül) خصوصی. جنس. نوع. ویژه نامه. گلزار.
اؤزگولوم: (Özgülüm) گل من.
اوزن قاز: (Üzən qaz) غاز شناور.
اوزن قوش:(Üzən quş) مرغ شناور.
اوزوک قاش:(Üzük qaş) نگین انگشتر.
اوزوم آی:(Üzük ay) ماهرو.
اوزون آی: (Uzun ay) ماه بلند.
اوساندیق: (Usandıq) بیزار شدیم. دختربس.
اوستم:(Üstəm) برتر. غالب. قاضی.
اوستونگول: (Üstüngül) گل برتر.
اوسکون: (Üskün) نهال. بلندقد.
اوْغلان گرک: (Oğlan gərək) پسر باید. دختربس.
اوغورقال: (Uğurqal) خجسته.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [17.10.19 16:45]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (17):
ماضی ساده خبری: بیلدیم. بیلدین. بیلدی. بیلدیک. بیلدیز. بیلدیلر.

پرویز شاهمرسی, [19.10.19 09:17]
#ترکیب
آدم آهنی= دمیر بابا(Dəmir baba).

پرویز شاهمرسی, [21.10.19 17:05]
#واژگان_دخیل_ترکی_در_زبان_عربی
آغر- آغیر (سنگین).

پرویز شاهمرسی, [22.10.19 07:46]
#واژگان_دخیل_ترکی_در_زبان_فارسی
آدر- آجیر (Acır)(نیشتر. فصاد).

پرویز شاهمرسی, [24.10.19 17:58]
#تاریخ
ایلیک بیگ
در سال 1902 متن یک داستان قدیمی مربوط به ادبیات شفاهی ترکان به نام «ایلیک بیگ» از ناحیة کاشغر بدست آمد. این اثر تقریباً منسوب به سدة هشتم و نهم میلادی مربوط بوده و سیمای قهرمانی را نشان می دهد که شجاعانه در برابر نیروهای پلید شیطانی مبارزه کرده و مردم را از مرگ نجات می دهد. در بخشی از این متن چنین آمده است که اجنّه بسیاری از افراد قبیلة ایلیک بیگ را هلاک می کنند. دشمن وحشتناکی به نام «رکشاش» یک بیماری خطرناک را سرایت می دهد. اجنّه مردم را تکه تکه می کردند. ایلیک بیگ به جنگ آنها می رود و اجنّه با هیاهو و غوغا به او حمله ور می شوند ولی ایلیک بیگ ترس به خود راه نمی دهد. او خطاب به آنها می گوید: «ای یگلر! تارکین منگاسوز لنگلر،منیگ بالیقیمتاقی بودونوغ بوقونوغ ناگولوگ اولدرورسیز؟» (ای اجنّه! زود به من بگویید که مردم شهر مرا چرا به قتل می رسانید؟) ایلیک بیگ اجنّه را شکست می دهد و به جنگ رکشاش می رود. اگرچه نتیجة این جنگ در پایان متن، روشن نشده ولی فحوا و سیمای اثر، حاکی از پیروزی ایلیک بیگ است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [26.10.19 19:55]
#ضرب_المثل
آفتابه خرج لحیم=عینالی قیزیلی.

پرویز شاهمرسی, [28.10.19 19:16]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
اوچدو اوچدو (Uçdu Uçdu)(پرید پرید):
نوعی بازی – سرگرمی دسته جمعی مانند بازی کلاغ پر در تبریز. بازیکنان به صورت دایره می‎نشینند و یکی از آنها استاد می‎شود. همگی انگشت سبابه را روی زمین گذاشته و منتظر استاد می‎شوند. استاد که خودش هم انگشت را روی زمین گذاشته شروع می‎کند به شمردن: «اوچدو اوچدو قوش اوچدو» (پرید پرید پرنده پرید)   همگی دستهاشان را به علامت پرواز بلند می‎کنند. استاد پشت سر هم نام پرنده‎ها و یا غیر پرنده‎ها را می‎برد و بازیکنان باید دقت کنند که در مورد غیر پرنده‎ها، نباید دستشان را بلند کنند و گرنه سوخته و از بازی خارج می‎شوند. نفر آخر برنده محسوب می‎شود.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [30.10.19 15:49]
#ترکیب
آج دوْیوران: (Ac doyuran) مهمان نواز.

پرویز شاهمرسی, [31.10.19 16:07]
#ترکیب
آدم برفی: قار کیشی (Qar kişi).

پرویز شاهمرسی, [01.11.19 08:17]
#تاریخ
«دمیر بایرامی» (جشن آهن)
ترکان از نخستین اقوامی هستند که آهنگری آموختند. در همة لایه های تاریخ ترکان باستان، نشانه هایی از این قابلیت دیده می شود. آهنگران افرادی محترم در میان ترکان و سپس مغولان بودند. ترکان اوغوز به مناسبت بزرگداشت خروج از «ارکنه قون» همواره یک روز از سال را به عنوان «دمیربایرامی» جشن می گرفتند. آغاز این جشن چنین بود که تکه ای آهن گداخته را روی سندان طلایی می گذاردند. خاقان ترک با یک چکش طلایی بر آن می کوبید و کار آهنگران را تقلید می کرد. با این اقدام بزم و طرب آغاز می شد. حتی ایلچیان کشورهای بیگانه نیز در هنگام ورود به سرزمین ترکان، باید در منطقة مرزی، با چکش بر آهن می کوبیدند. بدین ترتیب تشریفات ورود آنها آغاز می شد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [02.11.19 17:06]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (18):
ماضی ساده شرطی: بیلسئیدیم. بیلسئیدین. بیلسئیدی. بیلسئیدیک. بیلسئیدیز. بیلسئیدیلر.

پرویز شاهمرسی, [03.11.19 20:55]
#اوغلان_آدلاری
اردیل: (Әrdil) جسور. تنومند.
ارسان: (Әrsan) دلاور پرآوازه.
ارسانجمیش: (Әrsancmış) مردافکن.
ارسای: (Әrsay) دلاورگونه.
ارسایین: (Әrsayın)عزیز‌ چون دلاوران.
ارسلان: (Әrsəlan) شیر. مردافکن.
ارسن: (Әrsən) مانند قهرمانان. شاد.
ارسوْی: (Әrsoy) از تبار دلاوران.
ارشاد: (Әrşad) شاهزادة دلاور.
ارشان: (Әrşan) مرد باشکوه.
ارقال: (Әrqal) مردانه بمان!
ارقامیش: (Әrqamış) پشتیبان.
ارقان: (Әrqan) از تبار دلیران.
ارقوت: (Әrqut) مرد مسعود.
ارقوتای: (Әrqutay) مرد مسعود.
ارکل: (Әrkəl) والاتبار. پتانسیل. مردانه. مستقل.
ارکلی: (Әrəkli) هدفدار.
ارکمن: (Әrkmən) مرد نیرومند. مقتدر.
ارکن: (Әrkən) بالغ. رشید.
ارکنه: (Әrkənə) کوه. کمر. معدن.
ارکؤنول:(Әrkönül) مردمحبوب.
ارکیبی: (Әrkibi) مانند مردان.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [04.11.19 17:53]
#ترکیب
آدم بزرگ: یئکه بابا(Yekə baba).

پرویز شاهمرسی, [05.11.19 11:10]
#تاریخ
داستان «زرینه و وستریانگیه»
هنگامی که ترکان سکایی با مادها درگیر می شوند در کشاکش جنگ و نبرد، داستانی عاشقانه شکل می گیرد که از قدیمی ترین داستانهای ادبیات ترکان است. درونمایة این داستان را «دیودور» مورخ سیسیلی (سدة اول پیش از میلاد) در اثر خود به نام «کتابخانه» آورده است. «زرینه» همسر حکمران سکاهاست که پس از مرگ شوهر، جانشین او می شود. زرینه در نبرد با «وستریانگیه» حکمران مادها زخمی می شود ولی آزاد می شود. وستریانگیه دلباختة او شده است. چندی بعد پارتها به مادها حمله می کنند و وستریانگیه اسیر می شود. زرینه به کمک او می آید و او را از چنگ پارتها آزاد می کند. عشق وستریانگیه به زرینه، بی نتیجه می ماند. زرینه هیچ چیز را بر استقلال قبیله اش ترجیح نمی دهد. این داستان عشق و قهرمانی که با خودکشی وستریانگیه پایان می یابد، نشانگر دوران فرمانروایی زنان سکا بوده و از نظر مضمون، مقدمه ای برای ماجرای «تومروس» است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [06.11.19 09:05]
#ترکیب
آج قورساق: (Ac qursaq) طمعکار. آدم ندید بدید.

پرویز شاهمرسی, [07.11.19 16:49]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
اوچ زویدو (Üç züydü):
نوعی بازی با چوبدستی در سولدوز که بوسیلة 2 عدد چوبدستی به طول 30 الی 40 سانتیمتر اجرا می‎شود. بازیکنان به دو گروه مساوی تقسیم می‎شوند. ابتدا در زمینی صاف، محلی را به عنوان نقطة شروع مشخص می‎کنند. سپس یکی از آن دو، چوبدستی را در فاصلة تقریبی 1/5 تا 2 متر از نقطة شروع قرار می‎دهد. پس از قرعه کشی، یکی از دو گروه بازی را به نوبت با نفراتش شروع می‎کند. نفر اول از گروه اول، پشت نقطة شروع ایستاده و با چوبدستی که در دست دارد، چوبی را که در فاصلة دورتر تعبیه شده، هدف قرار می‎دهد. باید چوب را طوری پرتاب کند تا ضمن اصابت به هدف، روی آن سرخورده، آن را جلوتر ببرد. بار دوم با گذاشتن چوب دوم در نقطه‎ای که چوبدستی به آنجا رسیده، دوباره مثل دفعة اول، با چوب خود بر چوب دوم ضربه می‎زند و به این ترتیب بار سوم نیز این کار را تکرار می‎کند. هر بازیکن 3 فرصت دارد و چنانچه نتواند چوب دوم را بزند، یک فرصت از 3 فرصت را از دست می‎دهد. پس از آنکه نفرات گروه دوم نیز همین کار را انجام دادند، مسافت طی شده توسط هر گروه را اندازه می‎گیرند و تیم برنده  برنده شناخته می‎شود. تیم بازنده باید نفرات برنده را بر کول خود گرفته و تمام مسافت مسابقه را ببرد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [10.11.19 16:26]
#ضرب_المثل
آفتابه لگن هفت دست، شام و نهار هیچی:
دیمبیلی الک دیمبیلی ساج، الیم خمیر قارنیم آج.

پرویز شاهمرسی, [11.11.19 18:36]
#قیز_آدلاری
اؤگونجه: (Öyüncə) مدال افتخار.
اولدوز: (Ulduz) ستاره.
اولدوز آی: (Ulduz ay) ماه و ستاره.
اوْلگا: (Olqa) کشور. سرزمین.
اولگن: (Ülgən) بزرگ. آفریدگار. جای بزرگ. سرور آسمان. پسر خدا.
اؤلمز آنا: (Ölməz ana) مادر جاوید.
اؤلمه قال: (Ölmə qal) زنده بمان!
اؤلوشمز: (Ölüşməz) جاوید.
اومار: (Umar) آرزومند.
اومانا: (Umana) ماما. قابله.
اومای: (Umay) الهة بركت، مهربانی و نگهدارندة کودکان. فرشتة بخت. برگزیده. بزرگ. تخمدان. همراه. امید. مورد انتظار. جفت.
اؤن گول: (Ön gül) گل نخستین.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [12.11.19 10:41]
#تاریخ
واژگان ترکی در شاهنامة فردوسی
طبق پژوهش آقای سجاد آیدنلو تعداد 10 واژه اصیل ترکی در شاهنامة فردوسی موجود است. این واژه ها عبارتند از:
 1- بگماز. 2- تاراج. 3- ترک. 4- تگین. 5- چالش. 6- خدنگ. 7- خاقان. 8- طغرل. 9- قربان. 10- منجوق.
اگرچه تعداد این واژگان نسبت به کل متن شاهنامه اندک هستند ولی میزان تکرار برخی از آنها مانند تاراج و خدنگ که حدود 50 بار در شاهنامه ذکر شده اند نشان می دهد که اولاً عمر حضور این واژگان در زبان مردم خراسان طولانی بوده و ثانیاً تاریخ ارتباط و تعامل زبانهای ترکی و فارسی به دورانی پیش از سروده شدن شاهنامه باز می گردد. همچنانکه واژگان دیگری نیز در شعر شاعرانی مانند بوشکو بلخی و بندار رازی و ... به چشم می خورند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [13.11.19 13:43]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (19):
ماضی ساده وجوبی(الزامی): بیلمه لی ایدیم. بیلمه لی ایدین. بیلمه لی ایدی. بیلمه لی ایدیک. بیلمه لی ایدیز. بیلمه لی ایدیلر.

پرویز شاهمرسی, [14.11.19 16:26]
#ترکیب
آدم حسابی: یاشلی باشلی(Yaşlı başlı).

پرویز شاهمرسی, [15.11.19 08:08]
#باخیش
کندیمیزده اوغرو چوخدور. هره سی بیر یاندان داراشیب چاپیر. ایشه یئتیشنلرده قاتیشیبلار اونلارا. گزمه اوغرو، دیوان اوغرو. بیلینمیر کیم اوغرودور کیم دوغرو. گئجه نین بیر چاغیندا کندده های قالخدی. اوغرولار یامانلاشیب ساواشیردیلار. «دئییم دئییم» سسی «دئیه رم دئیه رم» سسینه قاتیشمیشدی. گون گؤرموش بیر قوجا دئدی: «خیردا اوغرولار چیرپیشیرلار، اوغروباشی آماندا قالسین».
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [26.11.19 07:56]
#کنایه
آج قیلینجا چاپماق: (Ac qılınca çapmaq) به آب و آتش زدن.

پرویز شاهمرسی, [27.11.19 15:39]
#ترکیب
آدم ربا: قاچیرمان(Qaçırman).

پرویز شاهمرسی, [29.11.19 08:09]
#ضرب_المثل
آفرین خدای بر پدری که تو را آورد و مادری که تو را زاد: ذات و سۆدۆنه بارک الله.

پرویز شاهمرسی, [30.11.19 17:03]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (20):
ماضی شرطی مفاعله وجه آرزو: بیلیشسئیدیم. بیلیشسئیدین. بیلیشسئیدی. بیلیشسئیدیک. بیلیشسئیدیز. بیلیشسئیدیلر.

پرویز شاهمرسی, [01.12.19 16:30]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
اوچ یاستیق(Üç yastıq)(سه بالش):
نوعی بازی در سولدوز که بازیکنان در دو یا سه دستة 3 نفری آن را انجام می‎دهند. یک گروه آغازگر بازی و گروههای دیگر در کنار آنها به صورت مثلث مستقر می‎شوند. از گروه دوم، دو نفر به صورت نیم خیز پشت هم می‎ایستند و نفر سوم سرش را میان رانهای دو نفر قبلی نگه می‎دارد و تا حدود 90 درجه خم شده، محکم پاهای دو نفر دیگر را می‎گیرد. گروه آغازگر به ترتیب یکی یکی آمده در حالی که کف دست خود را پشت نفر سوم از گروه دوم می‎گذارد، از پشت آنها می‎پرد و در فاصله‎ای مناسب همانند گروه اول مثلث تشکیل می‎دهد. پس از اینکه همة یاران گروه اول با موفقیت پرش را انجام دادند، این بار بازیکنان گروه دوم مثل گروه اول پریده، نیم خیز می‎شوند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [02.12.19 19:48]
#اوغلان_آدلاری
ار کیشی: (Әr kişi) مرد. بالغ.
ارگن: (Әrgən) رشید. جوان دم بخت.
ارگودر: (Әrgüdər) ناظم. دلاور.
ارگون: (Әrgün) مرد زمانه.
ار گؤی:(Әr göy) مرد آسمانی.
ارگیل: (Әrgil) پس انداخته. مبارز.
ارگین: (Әrgin) مایع. مذاب. رسیده. بالغ. کامل. اراده.  
ارلاچین: (Әrlaçın) مرد شاهین آسا.
ارمان: (Әrman) نترس. جسور.
ارن: (Әrən) دلاور. جوانمرد. دنیا دیده. خوشبخت. هدف. دوست.
ار یاریق:(Әr yarıq) مرد نورانی.  
ار یامان:(Әr yaman) مرد نترس.
اریشدی: (Әrişdi) واصل.
اریشدیم: (Әrişdim) واصل شدم.
اریشمن: (Әrişmən) عارف. واصل.
اسلان: (جان)(Әslan) شير.
اسلم: (Әsləm) سالم.
اسن تکین: (Әsən təkin) شاهزادة سالم.
اسن قارا: (Әsən qara) سالم و قوی.
اسیم: (Әsim) نسیم. الهام.
اسین: (Әsin) نسیم. الهام. رُخاء.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [04.12.19 20:47]
#تاریخ
معنای واژه «خزر»
خزرها گروهی از ترکان بودند که دولتی مستقل و نیرومند در شمال دریای کنونی خزر آفریدند و نامشان را بر این دریا به یادگار گذاشتند. آنان به هنگام پیشروی سپاهیان عرب به سمت شمال، حدود یک قرن راه آنان را در خط قفقاز سد کردند. کلمة «خزر» از مصدر ترکی «گزمک» (گردش کردن) گرفته شده و معنای سادة آن صحراگرد است. خزر از نظر لغوی در اصل «گزر» (گردان) بوده که به مرور زمان حرف نخست آن صیقل خورده و تغییر یافته است. مجارها برای سواره نظام از واژة «هوسار» استفاده می کنند. این واژه به صورت Ketzer در معنای «ملحد» وارد زبان آلمانی شده و برای یهودیان استفاده میشود چون خزران برای حفظ استقلال خود در برابر اعراب مسلمان و رومیان مسیحی، دین یهود را پذیرفته بودند. اعقاب ترکان یهودی خزر با تشکیل دولت اسرائیل و مهاجرت به این کشور آداب و باورهای خود را نیز به اینجا بردند. بطور مثال اکنون نیز در اسرائیل خوردن ماهی در روز شنبه امری پسندیده است. این رسم به آداب ترکان خزر در سواحل دریای خزر باز می گردد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [06.12.19 09:26]
#ترکیب
آدم فروش: ساتمیش(Satmış).

پرویز شاهمرسی, [09.12.19 16:46]
#واژه_جدید
سلبریتی= سایلانمیش.

پرویز شاهمرسی, [10.12.19 08:53]
#تاریخ
موقعیت زن در میان ترکان
موقعیت زن در میان ترکان در طول تاریخ با فراز و نشیب همراه بوده است. در دوران باستان زن موقعیتی ویژه در میان ترکان داشته اند. زنان  در صلح و جنگ دوشادوش مردان بودند. در میان ترکان هرگز ازدواج با محارم از جمله خواهر و مادر وجود نداشته است. حجاب نیز در میان ترکان بسیار کمرنگ بوده و زنان آزادانه در اجتماع حضور می یافتند. به دلیل همین عدم محدودیت، اشعار عاشقانه در ادبیات اولیة ترکان کمتر دیده می شود. زنان ترک همواره می توانستند در هیئت حاکمه حضور داشته باشند. «تومروس» بانوی حکمران سکاها یکی از این نمونه هاست. پس از گرویدن ترکان به اسلام، بانوان ترک یا همان «خاتون»ها در قدرت حضور داشتند ولی در دورانی مانند غزنویان بدلیل تعصبات دینی، مسئلة حجاب پررنگتر شد. نمی توان انکار کرد که امتیاز فرزند پسر بر دختر در میان ترکان نیز وجود داشته است. میرخواند در کتاب «روضه الصفاء» چنین می گوید:
همه ترکان سرائی آفرینند، همه مه پیکر و زهره چینند
عروسان چون در جامه خوابند ، هژبرانند چون در پشت زینند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [11.12.19 13:36]
#تاریخ
ترکان عراق
ترکان عراق که به خودشان ترکمن یا ترکمان می گویند، بین نیم تا یک میلیون نفرهستند و به لهجة ترکی آذربایجانی سخن می گویند. در شمال عراق از شهر «تل عفر» تا قصبة «بدره» در جنوب شرقی عراق در 16 شهر، قصبه و صدها روستا سکونت دارند. شهر کرکوک مرکز ترکان عراق است و به همین جهت نیز لهجة ترکان عراق را لهجة ترکی کرکوک نیز می گویند. تل عفر، اربیل، آلتین کوپرو، کرکوک، داکوک، کیفری، مندلی، قارانیه و خانقین مهمترین شهرهای ترکان عراق است. در استان موصل نیز عدة زیادی از ترکان زندگی می کنند. شعر و ادب در میان ترکان عراق، بستگی فراوانی با ترکان آذربایجان دارد. محمد فضولی، احمد جلایری، روحی بغدادی، بدری و نورس قدیم مهمترین شاعران ترکی عراقی هستند. محمد فضولی نقشی عظیم در رستاخیز ادبی و زبانی لهجة ترکی آذربایجانی دارد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [12.12.19 14:16]
#تاریخ
21 آذر یا حکایت شکوفه در توفان
21 آذر در خاطرة آذربایجان تلفیقی از غرور و حسرت است. در 21 آذر 1324 حکومتی بر سر کار آمد که چون برآوردن کردن مطالبات برحق مردم آذربایجان در زمینه های اقتصادی و فرهنگی را هدف خود قرار داده بود، شایستة آن است که حکومت ملی نامیده شود. اگرچه این حکومت با کمک خارجی برسر کار آمده بود ولی در مدت یکسال سیاهة بلندبالایی از اقدامات افتخارآمیز در زمینه های مختلف پدید آورد که بیشتر از همة دوران بسیاری از حکومتهاست. مهمترین اقدام این حکومت رسمیت دادن و اجرایی کردن آموزش زبان مادری در آذربایجان و همچنین تبلور شخصیت خودکفایی و خودمختاری آذربایجان بود. رهبران این حکومت با وجود برخی نارسایی ها، انسانهایی پاکدست و غیور بودند که هرگز در بند منافع خود نبودند. این دورة کوتاه همچون حماسه ای شورانگیز در حافظة تاریخی آذربایجان باقی مانده است. حماسه ای که در 21 آذر 1325 پایانی غمبار یافت و آذربایجان دوباره به اشغال ستمگران طاغوت درآمد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [13.12.19 09:07]
#ترکیب
آجی آغری: (Acı ağrı) درد و رنج. درد و بلا.

پرویز شاهمرسی, [14.12.19 18:54]
#ترکیب
آدمکش: اؤلکر(Ölkər). جان آلان (Can alan). سیجیللی پوْزان (Sicilli pozan).

پرویز شاهمرسی, [16.12.19 08:49]
#ضرب_المثل
آقا میاره نواله، خانم می ریزه تو گاله= آغا گتیریر نوْغالا، خانیم سالیر چووالا.

پرویز شاهمرسی, [17.12.19 08:18]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (21):
ماضی کامل خبری: بیلمیشم. بیلیبسن. بیلیب. بیلمیشیک. بیلیبسیز. بیلیبلر.

پرویز شاهمرسی, [18.12.19 15:40]
#تاریخ
مملوکان مصر، تجربه ای موفق از حکومت ترکان
مملوکان غلامانی بودند که ملک صالح ایوب پسر صلاح الدین ایوبی از ترکان قپچاق خریده و به مصر برد. پس از سقوط سلسلة ایوبیان، این مملوکان به رهبری امیر آیبک در سال 1250 م قدرت را در مصر بدست گرفتند. حکومت ممالیک ترک نزدیک به 267 سال طول کشید و آنان حدود 550 سال در این کشور حضور داشتند. سپاه مملوکان مصر در سال 1260 م در عین جالوت، سپاهیان مغول را شکست دادند. این اولین و بزرگترین شکست تاریخ مغول بود. سرداران ترک یعنی «قودوز» و «بیبرس»، به افسانة شکست ناپذیری مغول پایان دادند و مصر و سوریه را از سرنوشت غمباری نجات دادند که بر سر ایران و چین آمده بود. مملوکان در طول دوران حکومت خود، شیوه ای از کشورداری و اخذ مالیات را برپا کردند که به عنوان نمونه ای موفق شناخته می شود. «بیبرس» و «قلاون» دو نفر از مشهورترین حکمرانان این سلسله به شمار میروند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [19.12.19 18:02]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
اوزر ییغار: (Üzər yığar)(می‎بُرد و جمع می‎کند):
نوعی بازی الک دولک در اردبیل که بازیکن چوب یا چیلینگ را پرتاب کرده و پای را در مره یا گودال گذاشته و می‎کوشد تا به صورت سینه خیز چوب را بردارد. نوع دیگر این بازی با نام «اوزدو ییغدی» قواعدی شبیه به الک دولک دارد ولی بازیکن در هنگام شمارش روچوبی زدن می‎گوید: «بیر آللاهدیر، ایکی پیغمبر، اوچ امام، دؤرد، بئش، آلتی و ...»
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [20.12.19 08:07]
#قیز_آدلاری
اونوتمایان: (Unutmayan) وفادار.
ایبا: (Iba) قامت. قواره.
ایپک: (Ipək) ابریشم.
ایپک تئل: (Ipək tel) گیسوی ابریشمی.
ایپک تورنا: (Ipək turna) شال ابریشمی.
ایپيلتی: (Ipilti) نسیم آرام.
ایچلی: (Içli) حساس. صمیمی.
ایستک: (Istək) آرزو.
ایستک آی: (Istək ay) ماه محبوب.
ایستک گول: (Istək gül) گل محبوب.
ایستملی: (Istəmli) محبوب.
ایسته گول: (Istə gül) گل آرزو.
ایسته لیک: (Istəlik) طلب. آرزو.
ایسته مز:(Istəməz)لازم نیست.دختربس.
ایستی قوجاق: (Isti qucaq) آغوش گرم.
ایلکای: (Ilkay) ماه نخست قبیله.
ایلکی ناز: (Ilkinaz) نخستین دختر.
اینجه: (Incə) ظریف. خفیف.
اینجه بنیز: (Incə bəniz) ظریف چهره.
اینجه قیز: (Incə qız) دختر ظریف.
اینجه گول:(Incə gül) گل ظریف.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [21.12.19 10:21]
#ترکیب
آجی اوجو: (Acı ucu) ادویه جات.

پرویز شاهمرسی, [22.12.19 10:12]
#واژگان_دخیل_ترکی_در_زبان_عربی
آغز- [لهجة سوریه] آغیز (دهان. دهانه).

پرویز شاهمرسی, [23.12.19 10:20]
#واژگان_دخیل_ترکی_در_زبان_فارسی
آذین- آسین (Asın)(زیور. زینت. آرایش. رسم. قاعده.)

پرویز شاهمرسی, [24.12.19 13:05]
#ضرب_المثل
آلوچه به آلو نگرد، رنگ بگیرد: چیراق چیراقدان یانار.

پرویز شاهمرسی, [25.12.19 08:40]
#تاریخ
ادوار زبان ترکی:
1- دورة آلتایی مادر (پروتور آلتاییک).
2- دورة ترکی مادر (پروتو ترکی).
3- دورة ترکیه اولیه (پر ترکی).
4- دورة ترکی باستان.
5- دورة ترکی میانه.
6- دورة ترکی جدید.
7- دورة ترکی مدرن.
سه دورة اول تا سدة اول و دوم میلادی ادامه داشته و در دورة تاریک تاریخ قرار دارند. چهار دورة بعدی در سایة اسناد و سنگ نوشته ها به صورتی بهتر روشن و مشخص شده اند. سنگ نوشته های ترکی متعلق به دورة چهارم نشان از بالندگی و پیشینة پربار ادبی زبان ترکی می دهند. این به آن معناست که زبان ترکی در طول هزاران سال مراحل پویایی خود را طی کرده و وارد مرحلة کتابت شده است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [26.12.19 12:21]
#ترکیب
آدم ماشینی: قورمالان (Qurmalan).

پرویز شاهمرسی, [27.12.19 09:09]
#کنایه
آجی باغیرساق: (Acı bağırsaq) پرحرف.

پرویز شاهمرسی, [28.12.19 13:54]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
اوستا شاگرد (Usta şayırd)(استاد شاگرد):
یک نوع بازی – سرگرمی چند نفره. استاد که از میان بازیکنان انتخاب شده، یکی از بچه‎ها را صدا می‎زند و چشمهای او را می‎بندند. از فرد دیگری می‎خواهد که ضربه‎ای به پشت او بزند. آنگاه از بازیکن اولی می‎پرسد تا اسم زننده رابگوید. اگر موفق شد جای آنها عوض می‌شود وگرنه بازی ادامه پیدا می‎کند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [30.12.19 13:35]
#تاریخ
زبان آلتایی مادر:
دورة آلتایی مادر به دوره ای گفته می شود که این زبان ریشه ای در آن رایج بوده است. بطور کلی این زبان در جنوب سیبری و در منطقة آلتای دیرزمانی حضورداشته و پس از مدتها از میان آن زبانهای خویشاوندی بوجود آمدند که امروزه «گروه زبانهای آلتایی» نامیده می شوند. این گروه به دو شاخة «زبان آلتایی شرقی» و «زبان آلتایی غربی» تقسیم شده است. «زبان آلتایی غربی» خود به دو شاخة «زبان ترکی مادر» و «زبان چوواش مادر» و «زبان آلتایی شرقی» نیز به دو شاخة «زبان مغولی مادر» و «زبان آلتایی مادر» تقسیم می شود.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [31.12.19 08:39]
#ضرب_المثل
آمدی خوردی برو انگل مشو: کندلی یئمگه بنددیر.

پرویز شاهمرسی, [01.01.20 11:51]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (22):
ماضی کامل حکایی یا روایی: بیلمیشم. بیلمیشسن. بیلمیش. بیلمیشیک. بیلمیشسیز. یبلمیشلر.

پرویز شاهمرسی, [02.01.20 19:15]
#اوغلان_آدلاری
اصلی بیگ: (Әslibəy) نجیب زاده.
افشار: (Әfşar) ماهر. چربدست.
اُکتای: (Oktay) تیروَش.
اگیر: (Әyir) قوی. دلاور.
اگیلمز: (Әyilməz) شکست ناپذیر.
اگین: (Әyin) قامت. انحناء.
ال توتار: (Әl tutar) نیکوکار.
ال وئرن: (Әl verən) نیکوکار. کارآمد.
الی دمیر: (Әli dəmir) آهن پنجه.
امان: (Әman) صلح.
امراه: (Әmrah) عاشق.اهل ساز و رقص.
انوشتکین: (Әnuştəkin) شاهزادة جاوید.
اوبای: (Ubay) پدر کوچک.  
اوتامان: (Utaman) محجوب.
اوْتامیش: (Otamış) پزشک. حکیم.
اوْتان: (Otan) وطن.
اؤتر: (Ötər) پیشرو. امیدوار.
اوْتورخان: (Oturxan) شخصیت خیالی دارای ثروت و قدرت.
اؤته مز: (Ötəməz) جاویدان.
اؤج آلان: (Öc alan) انتقام گیر.
اوجاتای: (Ucatay) کوه بلند.
اوجار: (Ucar) هجران. دوری. سرنخ.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [03.01.20 19:16]
#تاریخ
دورة ترکی مادر:
دوره ای است که زبان آلتایی مادر، به دو شاخة شرقی و غربی تقسیم شده است. از نظر زبانشناسی تقریباً 8400 سال پیش در نخستین دورة حیات «آلتایی غربی»، از زبان اصلی جدا شده است. این شاخه همان زبان ترکی است. در این دوره لهجه های زبان ترکی مانند ترکی، چوواش و یاکوت یک مجموعه را تشکیل می دادند. زبان «آلتایی شرقی» نیز به نوبه خود، مجموعه ای مرکب از زبانهای مغول-تنگوز، کره ای و ژاپنی را در بر می گرفت. به مرور زمان هر کدام از این زبانها از ریشة اصلی فاصله گرفته و ساختار زبانی نیمه مستقلی را تشکیل دادند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [04.01.20 16:01]
#ترکیب
آراسته و پیراسته: برلی بزکلی(Bərli bəzəkli).

پرویز شاهمرسی, [05.01.20 08:59]
#کنایه
آجی چؤرک: (Acı çörək) نان یا طعامی که تا سه روز خویشاوندان، به خانة عزادار بیاورند.

پرویز شاهمرسی, [06.01.20 16:51]
#تاریخ
معنای واژة «گورکان»
نام گورکان لقب تیمور و همچنین پسرش الغ بیگ بوده است. دولت ایشان و همچنین دولتی که یکی از نواده های او در هندوستان بوجود آورد، به نام «گورکان» مشهور شده است. واژه «گورکان» یا بصورت اصلی Kürgen در زبان مغولی به معنای «داماد» است. عبارت Kürgen keüken نیز به معنای «داماد و عروس» است. تیمور به واسطة خویشاوندی با مغولان و ازدواج با «سرای ملک خانم» دختر غازان خان از طرف مغولان لقب «کورگن» را یافته و به همین لقب نیز سکه ضرب نمود. اگرچه پس از این ازدواج هیبت و شوکت تیمور فراگیر شد ولی او به این لقب تا پایان عمر افتخار می کرد. علت نیز این بود که او ارتباط با دولت مغول را یکی از پایه های مشروعیت خود می دانست. پسرش الغ بیگ نیز با دختر «محمدسلطان»ازدواج کرد و چون این دختر از طرف مادر منسوب به خوانین مغول بود، لقب کورگان را گرفت. در متن سکه هایش بصورت «امیر تیمور کورگان همتیدین اولوغ بگ کورگان سؤزوم» اضافه شد. به مرور زمان واژة «کورگان» در متون تاریخی ایرانی بصورت «گورکان» درآمد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [08.01.20 08:53]
#تاریخ
دوره ترکی اولیه:
این دوره از 1700 قبل از میلاد تا قرن دوم میلادی طول کشیده است. از اوایل این دوره کوچ بزرگ ترکان از وطن اولیه آغاز شده و جمعیت بزرگ ترک در طی هزارسال به سوی مناطقی در جنوب و غرب حرکت خود را آغاز کرد. مقصد اصلی این مهاجرت، سرزمینهای اطراف دریاهای خزر و سیاه بود. این پراکندگی جغرافیایی زمینه را برای انشعاب زبانی گشود. ترکان شرقی از جمله هونها، تابقاجها، گؤگ ترکها، اویغورها، سابارها، خزرها، پئچنکها، قبچاقها و اوغوزها از صداهای «ز» و «ش» استفاده می کردند در حالی که ترکان غربی شامل اوغورها، بلغارها و چوواشها صداهای «ر» و «ل» را بکار می بردند. این تفاوت به حدی رسید که یاکوتها یعنی شرقی ترین ترکان و چوواشها یعنی غربی ترین ترکان، تفاوت بیشتری در زبان پیدا کردند. ترکان شرقی در آغاز کلمه ای مانند «یاقا»(یقه) صدای «ی» بکار می بردند در حالی که ترکان غربی آن را بصورت «ساقا» تلفظ می کردند. این تغییرات تا سدة سوم میلادی پایان پذیرفته بود.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [09.01.20 11:20]
#ضرب_المثل
آن امرود است، در پاییز می رسد: اوْ بوبپودور یازدا گلر.

پرویز شاهمرسی, [10.01.20 08:59]
#تاریخ
ریشه یابی معنایی واژه های «آقا» و «آغا»:
در ادبیات تاریخی ایران پس از دورة مغول دو واژه جدید به چشم می خورد. یکی «آقا» به معنای «سَرور» و دیگری «آغا» به صورت پسوند برای نام بانوان خاندان سلطنتی مانند «گوهرشادآغا». هر دو این واژه ها مغولی بوده و از طریق زبان ترکی وارد زبان فارسی شده اند. در هیچیک از متون کهن و سنگ نوشته های باستانی ترکان نشانی از این واژگان نیست. باتوجه به فرهنگ مغولی فردیناند لسینگ واژة «آقا» در زبان مغولی به صورت Aaq به معنای «قدرت، قاطعیت» است. واژة «آغا» نیز در اصل به صورت Aqaa به معنای «بانو و همسر» است. این واژه بصورت پسوند در نام بانوان سلطنتی دورة مغول و تیموری آمده است. فارس زبانها در گفتار برای نشان دادن اوج احترام از واژة «آقا» و برای احترام معمولی از واژة «آغا» استفاده می کنند. عبارت «حضرت آقا» یکی از عبارتهای مشهور جامعة ارباب - رعیتی و استبدادی ایران تا به امروز باقی مانده است. ترکان ایران در نوشتار «آقا» می نویسند ولی همواره «آغا» بیان می کنند. پیشوند «آقا» در نام «آقامحمدخان قاجار» نیز به معنای نخستین است چون این لقب به گفتة رضا قلی خان هدایت در کتاب «روضه الصفای ناصری» به دلیل تولد ایشان در منزل «سید مفید استرآبادی» از سادات مازندران به نام ایشان اضافه شده است. برخی تاریخ پژوهان ایرانی بدلیل عدم آشنایی با ظرایف زبانی به اشتباه گفته اند نام ایشان بدلیل اخته بودن «آغامحمدخان» است. در حالی که علاوه برای محل تولد، نکته مهم این است که ایشان در 7 یا 8 سالگی اخته شده است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [12.01.20 13:18]
#واژه_جدید
پهپاد= سورمه قوش.

پرویز شاهمرسی, [13.01.20 17:40]
#ترکیب
آرامش طلب: آوینساق (Avınsaq).

پرویز شاهمرسی, [14.01.20 09:10]
#تاریخ
دوره ترکی باستان:
این دورة هزارساله از قرن دوم تا دوازدهم میلادی را شامل می شود. در این دوره روند انشعاب و تشکیل لهجه های اصلی زبان ترکی صورت گرفته است. در این دوره تشکیل دو شاخة اصلی ترکی غربی باستان (شامل لهجة بلغاری و چوواش) و ترکی شرقی باستان (شامل لهجة یاکوت و ترکی عمومی) کامل شده است. ترکی شرقی باستان مهمترین شاخة زبان ترکی است که در سنگ نوشته های یئنی سئی و تالاس نمایان می شود. این شاخه به مرور زمان تکامل یافته و به سه دورة ترکی گؤگ ترک، ترکی اویغور و ترکی قاراخانی تقسیم شده است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [15.01.20 12:59]
#قیز_آدلاری
اینجه ناز:(Incə naz) ظریف و نازنین.
اینجی بیبی:(Incibibi) خانم ظریف.
اینجی سرپن: (Inci sərpən) دُرافشان.
اینجیک: (Incik) آزرده خاطر. رنجیده. دلخور.
اینجیکه: (Incikə) ظریف.
اینچال: (Inçal) مربای توت.
اینگیلی: (Ingili) آراسته.
باتماز آی: (Batmaz ay) ماه بی غروب.
باجی قیز: (Bacı qız) دختر دلبند.
باخانای: (Baxanay)ماه کامل. مهوش.
باخچا گول: (Baça gül) گل باغچه.
بادامچا: (Badamça) بادامک.
بادام قیز: (Badam qız) دختر ریز نقش و ظریف اندام.
بادام گول: (Badam gül) گل بادام.
بارچین: (Barçın) پارچة ابریشمی.
بارخانیم: (Barxanım) خانم مفید.
بارسانا: (Barsana) مادر ببرآسا.
بارسو: (Barsu) آب حیات.
باریندیق: (Barındıq) سیر شدیم. دختربس.
بارینقی: (Barınqı) ابدی.
باسدی اورک: (Basdı ürək) دلارام.
باسماق آی: (Basmaq ay) ماه غالب.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [16.01.20 13:30]
#ضرب_المثل
آنانکه به آتش نزدیکترند، بیشتر گرم می شوند:
یوخاری کند سو ایچر، آشاغی کند آند.

پرویز شاهمرسی, [17.01.20 09:55]
#تاریخ
دورة ترکی گؤگ ترک:
این دوره مقطعی مهم از تاریخ ترکان یعنی حدود 193 سال از سال 552 تا 745م را شامل می شود. در این دوره حکومت گؤگ ترک یا به عبارت دیگر دولت خاقانات ترک بر سر کار بوده و سنگ نوشته های ترکی باستان به عنوان مهمترین اسناد تاریخ ترک در این دوره بوجود آمده است. الفبای مورد استفاده در این سنگ نوشته ها، مهمترین و یکی از چهار الفبای مهمی است که ترکان در طول تاریخ بکار برده اند. این الفبا که الفبای ملی ترکان شده بود، 38 حرف داشت. حروف در این الفبا بهم نمی چسبد و میان کلمات دو نقطه فاصله وجود دارد. خطوط در کتیبة بیلگه خان و کول تکین از راست به چپ و در کتیبة تونیوکوک از چپ به راست نوشته شده اند. دورة ترکی گؤگ ترک نخستین دورة زبان ترکی است که بطور منسجم نوشتار وارد این زبان شده و بر دیگر دوره ها تأثیر مهمی داشته است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [18.01.20 08:22]
#تاریخ
معنای واژه «تَرکان»
واژه «ترکان» با فتحة اول به عنوان نام چند تن از بانوان خاندان سلطنتی ترک از جمله در زمان خوارزمشاهیان آمده است. این واژه در اصل «درگن» (برگزیده) از مصدر «درمک» (چیدن، برگزیدن) است. به مروز زمان بصورتهای «ترخان» به عنوان یک مقام ممتاز در حکومت ترکان و «ترکان» آمده است. در ترکیه آن را «تارکان» می گویند. «ترکان» دختر سلطان جلال الدین خوارزمشاه، «ترکان سلطان» از دختران سلطان محمدخوارزمشاه و «ترکان خاتون» همسر تکش و مادر سلطان محمدخوارزمشاه از معروفترین شخصیتهایی هستند که این نام را داشته اند. عنوان «ترخان» نیز به کسی داده می شد که به سبب خدماتش از مالیات معاف می گردید.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [19.01.20 09:37]
#دیدگاه
دو انتشارات «اندیشه نو» و «تکدرخت» که ناشر کتابهای ترکی بودند، توقیف شده اند. با دومی سالها کار کرده بودم. جوانی اصفهانی و نیک نفس و شیفتة زبان ترکی است. برای انتشار کتب ممنوعه ای مانند «دده قورقود» و «تحفه حسام» و ... بسیار کوشید و کار به سرانجام رساند. خدماتی بسیار بزرگ به زبان و ادبیات ترکی کرده است. علت و بهانة این کار را نمی دانم. معمولاً در آستانة انتخابات یا مدتی بعد از آن، بصورت تصنّعی در کار صدور مجوز کتاب نرمشی نشان می دادند. به نظر می رسد در موقعیت فعلی شمشیر را از رو بسته اند و قربانی نخست هم ما هستیم. بارها گفته ام اقلیتهای مذهبی و زبانی تحت ستم مضاعف هستند. اولی ستم استبداد و گرانی و اختلاس و تبعیض و .. است دومی نیز سانسور و سرکوب فرهنگی است. اگرچه بر دیوار اصطبل نوشته اند «صبار و شکور» ولی صبر از اوصاف الاغ است و انسان سرشتی متفاوت دارد. آرزوی روزهای بهتر و کوشش برای آن فرق ماجراست.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [20.01.20 16:00]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (23):
ماضی مفاعله: بیلیشدیم. بیلیشدین. بیلیشدی. بیلیشدیک. بیلیشدیز. بیلیشدیلر.

پرویز شاهمرسی, [21.01.20 09:46]
#کنایه
آجی چیخارماق: (Acı çıxarmaq) انتقام گرفتن.

پرویز شاهمرسی, [22.01.20 16:13]
#ترکیب
آرایش و پیرایش: بزک دۆزک (Bəzək düzək).

پرویز شاهمرسی, [24.01.20 10:32]
#تاریخ
حماسه ماناس
حماسة ماناس با 500 هزار بیت، بزرگترین حماسة جهان است. این حماسه از نظر حجم 14 برابر حماسة ایلیاد و اودیسه، 5 برابر شاهنامه فردوسی و 3 برابر مهابهاراتای هندی است. این حماسه محصول قرنهای 10 تا 13 میلادی است. حدود 40 روایت از ماناس وجود دارد که در طول زمان سینه به سینه نقل شده است. در سال 1995 این حماسه در 18 جلد به زبان ترکی قرقیزی منتشر شد. این حماسه شرح نبردهای ماناس و سرداران و فرزندان او با غیرمسلمانان است. به تعبیر دیگر نبرد میان «خیر و شر» به عنوان مفهومی باستانی در این حماسه نیز به اعلاترین شکل و با آهنگی جذاب به چشم می خورد. اگرچه این حماسه مروارید درخشانی از گنجینة ادبی قرقیزهاست ولی این حماسه را می توان دایره المعارفی شگفت انگیز از باورها و حیات ترکان دانست.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [25.01.20 16:55]
#اوغلان_آدلاری
اوْجاق وئردی: (Ocaq verdi)  خداداد. اجاق داده.
اوجال: (Ucal) اثر. رد.
اوجالار / اوجالان: (Ucalar) اوج گیرنده.
اوجام: (Ucam) پناهگاه.
اوجان: (Ucan) بلند. رساء. بی نهایت.
اوچمان: (Uçman) چرخ فلک.
اوْخات: (Oxat) شانس.
اوْخ باخیش: (Ox baxış) تیزبین.
اوْخ بولوت: (Ox bulut) ابرتیرآسا.
اوْختاش: (Oxtaş) سنگ تیرسا.
اوْختای: (Oxtay) تیروَش.
اوْخ دنیز: (Ox dəniz) پیکان دریا.
اوْخسان: (Oxsan) تیروَش.
اوْخلامیش: (Oxlamış) تیرانداز. فرزندخوانده.
اوْدئل: (Odel) آتش یا نگهبان ایل.
اوْد ار: (Od ər) مرد آتشین.
اودار: (Udar) پیروز.
اوْدای: (Oday) آتش و ماه.
اوْدمار: (Odmar) آتشین. آتشفشان.
اودموش: (Udmuş) پیروزمند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [26.01.20 20:49]
#ضرب_المثل
آنانکه غنی ترند، محتاجترند: گؤزۆ دوْیمایان آجی، دۆنیادا دوْیورا بیلمز.

پرویز شاهمرسی, [27.01.20 17:48]
#ترکیب
آجی دادلی: (Acı dadlı) خوب و بد. تلخ و شیرین.

پرویز شاهمرسی, [28.01.20 09:28]
#واژه_جدید
آرتروز= اوْیماجا (Oymaca).

پرویز شاهمرسی, [29.01.20 09:04]
#دیدگاه
توهین به ترکها به رسمی مألوف در رسانه ها و یا فضای مجازی تبدیل شده است. آنچه که در پس فریادهای گوشخراش ایران ایران آشکار می شود، نگرش تحقیرآمیز به ترکهاست که مورد هدایت و حمایت پنهان و آشکار برخی نهادهای رسمی و حکومتی است. تفاوتی ندارد که بگوییم آیا هدف از این توهینها سنجش حساسیتها و سرکوب آنهاست. در همة این سالها و در همة موارد از روزنامة «ایران» تا نشریه «طرح نو»  و برنامه «فتیله» آنچه دیده می شود عدالت معکوس است. توهین کنندگان در امان هستند و اعتراض کنندگان فوراً محکوم و مجازات می شوند. این رویکرد موذیانه و ریاکارانه تنها یک نتیجه دارد و آن واگرایی بیشتر است. عاملان این توهینها بازیچه هایی بیش نیستند ولی آمران یا طراحان پشت پرده را ره بجایی نیست چون با افزایش توهینها، دلبستگی و علاقه به زبان مادری بیشتر می شود.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [30.01.20 17:25]
#تاریخ
دوره ترکی اویغوری
در سال 745میلادی دولت گؤگ ترک سرنگون شده و دولت اویغور جانشین آن شد. اویغورها در اؤتوکن ساکن شده و فعالیت فرهنگی و اجتماعی گؤگ ترکها را ادامه دادند. صد سال بعد یعنی در 845م آنها مغلوب قرقیزها شده و به حوزه تاریم عقب نشستند و زندگی یکجانشینی را برگزیدند. اگرچه مدتی نیز کاربرد الفبای گؤگ ترک را ادامه دادند ولی آنها با مبلغان ادیان مختلف مانند بودایی، مانوی و نسطوری در ارتباط بوده و از الفبای آنان برای کتابت زبان ترکی استفاده کرده اند. همین امر موجب ورود واژگانی از زبانهای سانسکریت، چینی، فارسی و سریانی رایج در متون دینی و فلسفی به زبان ترکی شده است. آثار مشهور این دوره عبارتند از:
1-«آلتون یاروق» کتابی 700 صفحه ای در ارتباط با دین بودایی.
2- «ایرق بیتیک» کتابی با الفبای گؤگ ترک و در ارتباط با دین مانی.
3- «سکیزیوگنک» کتابی در ارتباط با دین بودایی.
4- «داستان کالیانام کارا و پاپام کارا» داستان دو برادر افسانه ای بودایی.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [31.01.20 09:43]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (24):
ماضی مفاعله الزامی: بیلیشمه لیدیم. بیلیشمه لیدین. بیلیشمه لیدی. بیلیشمه لیدیک. بیلیشمه لیدیز. بیلیشمه لیدیلر.

پرویز شاهمرسی, [01.02.20 20:56]
#اۆرکدن
یاشاییش ائله بوروشوق. بیلینمیر آتان کیمدیر توتان کیم. گؤز آچیب اؤزۆمۆ بو دۆنیادا گؤردۆم. منی کیمدن سوْروشورسان؟ اوزون یوْللارین توْزوندایام من. چن باسمیش دره لرین نیسگیلینده یم من. کئچمیشیمده قارقاشا قاوال چالیب، قیسینتی اوْینایب. من بو اوْرتادا چاشیب قالمادیم. چالیشیب ووروشدوم. تاپدالاندیم آنجاق یئنه ده دیرچه لیب، باش قاوزادیم. سازاقلار قاباغیندا اگیلمه دیم. ایندی دایانمیشام یوردومون گؤزل قوْینوندا. الیم آتام الینده، دیلیم آنام دیلینده.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [02.02.20 21:46]
#ضرب_المثل
آنانکه مدبّرند، سرگردانند: چوخ جومما، سو باشدان آشا.

پرویز شاهمرسی, [03.02.20 16:41]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
اوستا عابباس (Usta abbas):
یک بازی سه نفره. یک نفر اوستا، یک بادبزن و دیگری شاگرد. عدّه‎ای نیز تماشاگر با عنوان شاگردان، با دهانشان صدای چکش زدن آهنگر را تقلید می‎کنند و می‎گویند:«اوستا عابباس، کوروگو باس». (اوستا عباس، بادبزن را بکار بینداز) او هم مثلاً باد می‎زند. اوستا آهنگر می‎گوید: «آخشامدیر کوروگون آغزینی پالچیقلایین گئدک ائوه» (غروب است در بادبزن را گل بگیرید، به خانه برویم) یک نفر که از پیش گل را آماده کرده، به دهان بادبزن می‎مالد. بچه‎ها می‎خندند و بازی تمام می‎شود.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [04.02.20 08:36]
#ترکیب
آرزو به دل= آرزیمان(Arzıman).

پرویز شاهمرسی, [05.02.20 15:18]
#کنایه
آجی دادماق: (Acı dadmaq) سختی کشیدن.

استاد پرویز شاهمرسی=7 فوریه 2020

پرویز شاهمرسی, [07.02.20 08:07]
#قیز_آدلاری
باش چیچک: (Baş çiçək) گل سرسبد.
باش خانیم: (Baş xanım) خانم بزرگ.
باشین: (Başın) مفتون.
باشینا: (Başına) خودسر. آزاده.
باغدا سر: (Bağda sər) گلچین.
باغدا قیز: (Bağda qız) دختر در باغ.
باغدا گول: (Bağda gül) گل در باغ.
باغداوار: (Bağdavar) باغ نشین.
بال آی: (Balay) ماه شیرین.
بالا باجی: (Balabacı) خانم کوچک.
بالا بیگیم / بالا خانیم: (Bala bəyim) خانم کوچک.
بالا قیز: (Bala qız) دخترکوچک.
بالاگؤز:(Balagöz) چشم کوچک.
بالاناز: (Balanaz) ناز کوچولو.
بالتات:(Baltat) طعم عسل.
بالتاش / بالتای / بالسان: (Baltaş) شیرین چون عسل.
بالجان: (Balcan) عسل طینت.
بال دوْداق: (Bal dodaq) شیرین زبان. لافزن.
بالساری: (Balsarı) به رنگ عسل.
بال قاشقای:(Bal qaşqay) دختر زیبا.
بالقیز: (Balqız) شیرین چون عسل. محبوب.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [08.02.20 17:45]
#تاریخ
دورة ترکی قاراخانی:
قاراخانیها گروهی از ترکان بودند که در سدة دهم میلادی از قبایل «یغما» یا «قارلوق» جدا شدند. این قبایل از نظر سیاسی و فرهنگی تابع اویغورها بودند. قاراخانیها بر نواحی کاشغر و یئتدی سو تسلط یافته و دولت قاراخانی را تشکیل دادند. زبان ترکی که در این حکومت رایج بود، به نامهای «ترکی کاشغری» نیز معروف شده و محمود کاشغری آن را به نام «ترکی خاقانی» و یا «ترکی اصیل» می داند. قاراخانیان در سدة یازدهم زبان ادبی و نوشتاری به وجود آوردند که عالیترین نمونه های ادبی زبان ترکی به شمار می روند. این آثار که پس از گرویدن ترکان قاراخانی به دین اسلام تألیف شده اند، عبارتند از:
1- «دیوان لغات الترک» تألیف محمود کاشغری.
2- «قوتادقو بیلیک» تألیف یوسف خاص حاجب.
3- «عتبه الحقایق» تألیف ادیب احمد یوکنکی.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [09.02.20 16:06]
#ضرب_المثل
آن چنان مادر، این چنین دختر= ایکی قیرانلیق ائششگین، اوْن شاهیلیق قوْدوغو وار .

پرویز شاهمرسی, [11.02.20 09:27]
#کنایه
آرزو به گور بردن: آرماندا گئتمک (Armanda getmək).

پرویز شاهمرسی, [12.02.20 14:23]
#ترکیب
آجی داش: (Acı daş) زاج. شاب. منیزیت.
آجیداش: (Acıdaş) همدرد.

پرویز شاهمرسی, [13.02.20 15:39]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (25):
ماضی مفاعله غیرقطعی: بیلیشردیم. بیلیشردین. بیلیشردی. بیلیشردیک. بیلیشردیز. بیلیشردیلر.

پرویز شاهمرسی, [14.02.20 09:25]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
اوستا میندی (Usta mindi):
 نوعی بازی در سولدوز. بازیکنان به دو گروه مساوی تقسیم می‎شوند و پس از قرعه کشی، یکی از گروهها در داخل دایره قرار می‎گیرد و گروه دوم در خارج دایره. افراد گروه در وسط دایره به صورت ایستاده در حالی که سرهایشان را به تکیه داده‎اند و دستهایشان را داخل دایره قرار می‎گیرند. در جریان بازی، قبل از آنکه افراد گروه رقیب بتوانند بر پشت دوستانش سوار شوند، یکی از آنها را (در داخل دایره) با لگد بزند، بازی پایان می‎یابد که در این صورت گروهها جایشان را عوض می‎کنند. اگر رئیس گروه موفق به این کار نشود، یاران گروه مقابل تا جایی که بتوانند برپشت افراد گروه اول سوار شده و سواری می‎گیرند. چنانچه فردی با موفقیت بتواند به کول افراد تیم مقابل سوار شود تا زمانی که بخواهد و بتواند سواری می‎کند اما اگر خسته شود و پایش به زمین بخورد، استاد محافظ می‎تواند او را با لگد بزند و گروه خود را برنده اعلام کند. معمولاً فرد سوارکار قبل از رسیدن محافظ، موفق به فرار می‎شود.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [15.02.20 17:49]
#اوغلان_آدلاری
اودور: (Udur) پیروزمند. برنده.
اودوق: (Uduq) پیروزی.
اؤده گلدی: (Ödə gəldi) جانشین.
اوراز: (Uraz) هدیه. بخت. طالع. شرف. کمک. یاری.
اوْرامان: (Oraman) برازنده. مناسب.
اوْران: (Oran) حد و حدود. قلمرو.  
اوْرای: (Oray) خم گیسو. فرصت. حمله. ماه سرخ.
اوْرخان: (Orxan) سرور مبارزه. دژبان.
اوْردوباد: (Ordubad) پایتخت.  
اوْردوخان: (Orduxan) سپهسالار.
اوْرسولای: (Orsulay) مبارز.
اورشات: (Urşat) آذرخش. مبارز. کوبنده.
اوْرقارون: (Orqarun) پرچمدار. دژ.
اورقو: (Urqu) بخت. طالع.
اوْرمان: (Orman) جنگل.
اوْرموش: (Ormuş) دروگر.
اؤرنك: (Örnək) اُسوه. الگو.
اوروات: (Urvat) احترام. حرمت.
اوروز: (Uruz) دلاور اوغوزها.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [17.02.20 10:08]
#تاریخ
دورة ترکی میانه
این دوره از قرن 12 تا 15 میلادی بطول کشیده و دورة گذر محسوب می شود. بدین معنی که هم ویژگیهای ترکی باستان را دارا بوده و هم کسب ویژگیهای زبانی دورة جدید را نیز آغاز کرده است. در این دوره تأثیرات زبان عربی بر زبان ترکی آغاز شده و همچنین خط عربی جانشین خطوط پیشین زبان ترکی شد. اویغورهای ساکن حوضة رود تاریم، با پذیرش ادیان آسیای غربی تحت تأثیر زبانهای فارسی، چینی، سانسکریت و سریانی قرار گرفتند. با ورود طوفانی مغولان به صحنة تاریخ، تغییرات اساسی در ساختار قومی و زبانی آسیای مرکزی پدید آمد. تغییرات عمیقی در حیات سیاسی و فرهنگی ترکان نیز نتیجة همین تحولات بود. گروههای بزرگی از ترکان که از امواج سپاهیان مغول می گریختند، مجبور به کوچ شدند. آنان در اطراف دریای خزر جای گرفته و مراکز فرهنگی جدیدی ایجاد کردند. دیری نگذشت که ترکی رایج در این مراکز با ترکی پیشین تفاوت یافت و خود به دو شاخة شمال شرقی و جنوب غربی تقسیم شد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [18.02.20 08:10]
#ضرب_المثل
آنچه با حیلت توان کرد، به قوّت ممکن نباشد:
دۆشمان سنی داشینان، سن دۆشمانی آشینان.

پرویز شاهمرسی, [19.02.20 15:42]
#ترکیب
آزادمرد: ارن(Әrən).

پرویز شاهمرسی, [20.02.20 16:45]
#ترکیب
آجی دومان: (Acı duman) دود سیاه آتش.

پرویز شاهمرسی, [21.02.20 08:13]
#اۆرکدن
آنا دیلی
بو گۆن دۆنیا دا آنا دیلی گۆنۆدۆر. اوزون ایللردن بوْغولموش سسلرین گۆنۆ. آنالارین لایلاسی، نازلاماسی قولاغیمیزدا جینگیلده ییب، وارلیغمیزدا ایز قوْیوب. آنا دیلیندن دانیشاندا نیسگیل اۆرگی سیخیر. ندن آنا دیلیمی یازیب اوْخویا بیلمیرم؟ بیر زامان «ایران» آدی ایله آنا دیلیمی تاپدادیلار سونرالار «اسلام» آدینی گۆپۆن کیمی باشیما چالدیلار. «بیرلیک» بیر چوْماق اوْلدو باشیمیز اۆستۆنده. آنجاق بونلارین هئچ بیری آنا دیلین باسمارلایا بیلمز. اۆرگی یانانلار باسقین آلتیندا چالیشدیلار. قاپی دۆگۆلنده اۆرکلری تۆکۆلدۆ آنجاق دوْستاقلاردا یئنه دئدیلر: «آنا دیلی». دیلیمیز یاساق اوْلدو، یئریمیز دوْستاق. آنجاق بو آللاهین گؤزل وئرگیسی اوْلان آنا دیلین تیتره ین اللریمیزده ساخلادیق. اوْنو شاختا وورماسین دئیه باغریمیزا باسدیق. ایندی بو گؤن چیغیرماق چاغیرماق گۆنۆدۆر. قوْی سسیمیز داغلارا دۆشسۆن، ائللری گزسین. آنادیلیمیزی سئویب ساخلاییریق. دگرلی وارلیق کیمی اوْنو گله جک یوْللارینا تاپشیرماق گرک.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [22.02.20 15:04]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (26):
ماضی مقدم حکایی: بیلمیش ایمیشم. بیلمیش ایمیش سن. بیلمیش ایمیش. بیلمیش ایمیشک. بیلمیش ایمیش سیز. بیلمیش ایمیشلر.

پرویز شاهمرسی, [23.02.20 16:01]
#تاریخ
ترکی خوارزم
ترکی خوارزم گونه ای از ترکی نوشتاری است که از ترکی شرقی منشعب شده و از سدة دوازدهم میلادی در منطقة خوارزم (میان دریای خزر و دریاچة آرال) رواج داشته است. دیرزمانی به عنوان دنبالة ترکی قاراخانی رایج بوده و زمینه را برای تقسیمات بعدی فراهم نمود. آثار مهم به این گویش عبارتند از:
1-قصص الانبیاء: اثری منثور است که در 1310 میلادی توسط ناصر رابغوزی در موضوعات دینی تألیف شده است.
2-نهج الفرادیس: اثری منثور است که در 1358 میلادی توسط محمود بلغاری در موضوعات دینی تألیف شده است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [24.02.20 10:18]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
اویدوم اویدوم (Uydum uydum)
نوعی بازی دسته جمعی در میانه. یک نفر چوبی را به آسمان پرتاب می‎کند و دیگران با چوبدستیهایشان می‎کوشند آن را در آسمان بزنند. هرکدام که موفق شد نفر اول باید او را بر کول خود سوار کرده و تا محل افتادن چوبدستی ببرد. این بازی را در اردبیل «اویدو میندی» گویند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [25.02.20 07:40]
#قیز_آدلاری
بال گلدی: (Bal gəldi) عسل آمد.
بال گول: (Bal gül) گل زیبا.
باللی: (Ballı) عسلی.
بالیم: (Balım) عسلم.
بانو چیچک: (Banu çiçək) گل باشکوه و برتر. شکوفه.
بانی: (Banı) بانو. خانم. لقب شاهزاده خانمها در گذشته.
باهار: (Bahar) بهار.
باهار بی بی: (Bahar bibi) بانوی بهار.
بای بیکه: (Bay bikə) علیاحضرت. مهین بانو.
بای چیچک: (Bay çiçək) گل بانو.
بایرام خاتین: (Bayram xatın) خجسته.
بایقیز: (Bayqız) مهیندخت.
بای گول: (Bay gül) مهین گل.
بایلان: (Baylan) نازنین. طناز. تنبل.
بایلی: (Baylı) مادر. مقدس. مصون. دارا.
باینا: (Bayna) قوی. نیرومند.
بایین: (Bayın) دختر طناز. قرمز. آباد.
بختلی: (Bəxtli) خوشبخت.
بدل آی: (Bədəl ay) مهوش.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [27.02.20 08:35]
#ضرب_المثل
آنچه جاوید بماند نام است: آت اؤلنده یهری قالار، آدام اؤلنده آدی.

پرویز شاهمرسی, [28.02.20 09:04]
#ترکیب
آزاده دل: قاسقینماز (Qasqınmaz).

پرویز شاهمرسی, [29.02.20 08:57]
#ترکیب
آجیر اؤجۆر: (Acır öcür) مهر و قهر.

پرویز شاهمرسی, [01.03.20 09:16]
#تاریخ
ترکی قپچاقی
قپچاقها دنباله ای از امپراتوری بزرگ گؤگ ترک یا دولت خاقانات ترک هستند که در سدة دهم میلادی، منطقه ای وسیع از بالخاش تا رود ایرتیش در شمال خزر را تحت فرمان خود داشتند.  این منطقه در منابع اسلامی به نام «دشت قپچاق» و در اروپا به نام Comania مشهور است. قپچاقها رفته رفته بر قلمرو خود افزودند و احتمالاً تحت فشار قاراختاییان بیشت به سمت غرب تا مجارستان کنونی گرایش یافتند. از آنجا که قپچاقها همواره درحال کوچ بودند، اثری از ترکی قپچاقی به دست ما نرسیده است. مهمترین اثری که دربارة این گویش برجای مانده کتاب «کودکس کومانیکوس» است که توسط مبلغان ایتالیایی و آلمانی در سال 1303 میلاید در کریمه ترتیب یافته است. این کتاب در دو جلد بصورت یک کتاب گرامر و همچنین لغتنامة قپچاقی- لاتین- فارسی و قپچاقی- آلمانی است. پس از فروکش کردن موج ایلغار مغولان، زبان نوشتاری قپچاقها در زمان اردوی زرین احیاء شد. مهمترین آثار مربوط به ترکی قپچاقی عبارتند از:
1- منظومة خسرو و شیرین قطب که در 4370 بیت به تینی بیگ خان حاکم اردوی زرین و همسرش ملکه خاتون تقدیم شده است.
2- ترجمة گلستان از سیفی سرایی که در سال 1391 میلادی در مصر تألیف شده است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [02.03.20 09:36]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (27):
ماضی مقدم خبری: بیلمیشدیم. بیلمیشدین. بیلمیشدی. بیلمیشدیک. بیلمیشدیز. بیلمیشدیلر.

پرویز شاهمرسی, [03.03.20 08:24]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
ایپ کئچدی (Ip keçdi):
نام نوعی بازی با طناب. اگر بازی تک نفره باشد، بازیکن یک سر طناب را به مچ یکی از پاهایش می‎بندند و طناب را از زیر پای دیگر خود رد می‎کند اما اغلب این بازی گروهی انجام می‎شود. گاهی نیز بازیکن طناب را به دور مچ یکی از پاهایش بسته و آن ر به صورت دایره می‎چرخاند و پای دیگر را از روی آن عبور می‎دهد. بازی دو نفره به صورتی است که هر بازیکن یک سر طناب را می‎گیرند و هر دو می‎پرند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [04.03.20 08:24]
#اوغلان_آدلاری
اورونگ: (Ürüng) سفید. معنویت.
اوزئییر: (Üzeyir) استمداد. عفو.
اؤز ائل: (Öz el) وطن حقیقی.
اوزار: (Uzar) ماهر. همراه. روسری.
اوزال: (Uzal) قبل. پیش. ابدی.
اوزامیش: (Uzamış) پهناور.
اوزان: (Uzan) خنياگر. نوازنده.
اؤز بیلگه: (Öz bilgə) دانا.
اؤز تکین: (Öztəkin) شاهزادة یکتا.
اؤزجان: (Özcan) جانان. محبوب.
اؤزخان: (Özxan) خان اصیل.
اؤز دوْغدو: (Öz doğdu) اصیل.
اوز دؤن: (Üzdön) مطلوب.
اؤز دینج: (Öz dinc) دل آرام.
اؤزر: (Özər) اصیل.
اؤزشان: (Özşan) اصیل.
اؤزگن: (Özgən) جوانه. شخصی.
اوزلوق: (Uzluq) نیکویی. هنر. پنهان.
اوزمان: (Uzman) متخصص.
اوزمز: (Üzməz) جاوید. متمادی.
اؤزمن: (Özmən) درست. مختار.
اوزموش: (Uzmuş) ماهر.
اوز وئردی: (Uz verdi) نیکزاد.
اؤزول: (Özül) اساس. بنا. بنیان.  
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [05.03.20 08:27]
#ضرب_المثل
آنچه دلم خواست نه آن می شود، آنچه خدا خواست همان می شود:
سن سایدیغینی سای، گؤر فلک نه سایار.

پرویز شاهمرسی, [06.03.20 08:46]
#ترکیب
آزادیخواه: ارکینچی (Ərkinçi). اؤزگؤرچۆ (Özgörçü).

پرویز شاهمرسی, [07.03.20 09:53]
#کنایه
آجی سوْغان دوْغراماق: (Acı soğan doğramaq) حرف ناراحت کننده زدن.

پرویز شاهمرسی, [08.03.20 08:49]
#تاریخ
آثار ترکی تألیف شده در مصر
در سدة سیزدهم میلادی حاکمان سلسلة ایوبی برای تقویت نیروی نظامی خود تعداد زیادی از جوانان ترک را از دشت قپچاق خریده و به مصر آوردند. این افراد بیشتر از قبایل اوغوز، چرکس و قپچاق بودند. آنها به چنان قدرتی در اینجا دست یافتند که سرانجام یکی از آنان به نام «عزالدین آیبک» در سال 1250 میلادی قدرت رابه دست گرفت. قپچاقها با هدف آموزش زبان ترکی به عربها و همچنین مهارتهایی مانند سوارکاری و تیراندازی، کتابهایی را در مصر پدید آوردند. مهمترین این آثار عبارتند از:
1-«ترجمان ترکی و عربی». کتاب دستورزبان و لغت ترکی -عربی است که در سال 1245 تألیف شده است.
2-«کتاب الادراک للسان الاتراک» کتاب دستورزبان و لغت که در سال 1312 توسط ابوحیان تألیف شده است.
3-«التحفه الذکیه فی اللغت الترکیه» کتاب دستورزبان در سال 1425 تألیف شده و مؤلف آن مشخص نیست.
4-«کتاب بلاغه المشتاق فی اللغه الترک والقفجاق» لغتنامة ترکی-عربی در سال 1451 تألیف شده است.
5-«القوانین کلیّه فی ضبط اللغه الترکیه» کتاب دستورزبان به زبان ترکی است.
6-«کتاب فی العلم النشّاب» کتابی با موضوع تیراندازی است.
7-«منیت الغزات» کتابی دربارة نظامی گری است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [09.03.20 08:42]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
ایت قوسلو (It quslu):
دو نفر دستهایشان را بهم می‎دهند و نفر سوم ازدور می‎دود و سعی دارد با بدن خود پیوند دست دو بازیکن را باز کند. اگر موفق نشود خود را روی دست آنها می‎اندازد و آنها هم او را تاب می‎دهند و ترانه‎ای را می‎خوانند:«ایت قوسلوها ایت قوسلو! ایتیم دره ده قوسدو! قارتال داغلارا اوچدو! داغا گئدیرسن دره یه؟» (دمروها دمرو! سگ در دره بالا آورد! عقاب به کوهها پرواز کرد! می‎خواهی به کوه بروی یا دره؟) اگر طرف مقابل بگوید کوه، او را روی پایش به زمین می‎گذارند و اگر بگوید دره، او را با سر می‎اندازند. بازیکنی که زمین خورد، جای خود را با یکی از دو طرف عوض می‎کند و بازی به همین شکل ادامه پیدا می‎کند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [10.03.20 08:13]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (28):
ماضی موصولی: بیلدیگیم. بیلدیگین. بیلدیگی. بیلدیگیمیز. بیلدیگینیز. بیلدیکلری.

پرویز شاهمرسی, [11.03.20 08:23]
#ضرب_المثل
آنچه را اینجا آورده ای، می خواستی نزد خاله ات ببری:
بئله بؤرکۆن وار، آپار قوْی جبرئیلین باشینا (چنین کلاهی داری، ببر بگذار سر جبرائیل)

پرویز شاهمرسی, [12.03.20 07:42]
#اصطلاح
آجی سوْغان قورو یاوان: (Acı soğan quru yavan) هرچه باداباد.

پرویز شاهمرسی, [13.03.20 08:40]
#کنایه
آزارش به مورچه هم نرسیده: توْیوغا داش آتماییب  (Toyuğa daş atmayıb)(مرغ را سنگ نینداخته).

پرویز شاهمرسی, [14.03.20 08:42]
#قیز_آدلاری
بزن آی: (Bəzən ay) ماه آراسته.
بسته بوْی: (Bəstə boy) خوش هیکل.
بسته رک: (Bəstərək) ریزنقش.
بستی: (Bəsti) کوزه. ضعیف.
بستی قیز: (Bəstiqız) دختر بس.
بستی گول: (Bəstigül) دختر بس.
بستی ناز: (Bəstinaz) دختر بس.
بسدی: (Bəsdi) بس است. دختر بس.
بسلر: (Bəslər) پرورش دهنده.
بگنج: (Bəyənc) شادی. بانوی دلپسند.
بلگیم:(Bəlgim) روشن. شناخته.
بلیز: (Bəliz) نشانه.
بنؤوشه: (گیا)(Bənövşə) بنفشه.
بورا: (Bura) اینجا. شتر نر. آهو. باران طوفانی. رنگ باخته.
بورای: (Buray) بانوی بلندقد.
بورجو: (Burcu) طناز.
بورچال: (گیا)(Burçal) لالة صحرا.
بورچون:(جان)(Burçun) آهوی ماده.
بورلا: (Burla) انگور. قد بلند. انگشتر. بقچه. مُهر. باغ. باغچه.
بورلاخاتین: (Burla xatın) بانوی قدبلند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [15.03.20 08:41]
#تاریخ
ترکی آناتولی
از سدة یازدهم میلادی کوچ بزرگ اقوام اوغوز به آناتولی شدت گرفت و طولی نکشید که زبان ترکی در این سرزمین به زبان ادبی و نوشتاری تبدیل شد. این روند تقریباً دویست سال طول کشید. متأسفانه از آنجا که ادبیات در این دوره بیشتر ماهیت شفاهی داشته، آثار زیادی به دست ما نرسیده است. از میان آثار مکتوب این دوره که در دسترس بوده و پژوهش روی آنها می تواند تا حدودی موقعیت زبان ترکی را مشخص کند می توان به این موارد اشاره کرد:
1- اشعار ترکی و یا ترکی - فارسی مولانا جلال الدین رومی بالغ بر 23 بیت.
2- 76 بیت در کتاب «ابتدانامه»، 162 بیت در «رباب نامه» و 128 بیت اشعار ترکی، ترکی- فارسی -رومی همگی از سلطان ولد.
3-«چرخ نامه» از احمد فقیه شامل  83 بیت.
4- 6 غزل با 59 بیت در «یوسف و زلیخای» شیاد حمزه.
5-قصیدة 26 بیتی و 9 غزل شامل 68 بیت از خواجه دهّانی.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [16.03.20 07:56]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
ایکی داش: (Iki daş) (دو سنگ):
نوعی بازی در اردبیل که شبیه بازی هفت سنگ است با این تفاوت که در اینجا تنها دو سنگ کوچک و بزرگ جود دارد. برنده کسی است که بتواند دفعات بیشتری سنگ کوچک را بر سنگ بزرگ بگذارد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [17.03.20 07:34]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (29):
ماضی وجه قطعی با فعل متعدی: بیلدیرتدیردیم. بیلدیرتدیردین. بیلدیرتدیردی. بیلدیرتدیردیک. بیلدیرتدیردیز. بیلدیرتدیردیلر.

پرویز شاهمرسی, [18.03.20 08:10]
#ضرب_المثل
آنچه شیران را کند روبه مزاج، احتیاج است احتیاج است احتیاج:
آجلیق آیییا قاوال چالدیرار (گرسنگی خرس را وادار می کند دف بزند).

پرویز شاهمرسی, [19.03.20 07:41]
#کنایه
آجیسی چیخماق: (Acısı çıxmaq) تقاص پس دادن.

پرویز شاهمرسی, [21.03.20 09:03]
#ترکیب
آزار و اذیت: قیس بوْغوم (Qıs boğum). سیخما بوْغما.

پرویز شاهمرسی, [22.03.20 09:43]
#اوغلان_آدلاری
اوسار: (Usar) معقول. دانا.
اوسان: (Usan) سرور ارواح آب. آرزومند.
اوسلو: (Uslu) عاقل. دانا.
اوسمان: (Usman) با تجربه.
اوسوشلو: (Üsüşlü) رشید.
اوسه دی: (Üsədi) رشد کرد.
اوشات: (Uşat) بشکن!. خرد کن!
اوشاتماز: (Uşatmaz) نشکن.
اوغرامیش: (Uğramış) خوش شانس.  
اوْغوز: (Oğuz/ Uğuz) سالم. نیرومند. پاک نفس.
اوْغودور: (Oğudur) رازدار.
اوْغول بارس: (Oğul bars) فرزند دلیر مانند ببر.
اوْغول تونقا: (Oğul tunqa) فرزند دلیر مانند تونقا.
اوْقتا دورموش: (Oqtadurmuş) دانا. مقاوم.
اوْکتای/ اوْکسان: (Oktay) تیروَش.
اؤگل: (Öyəl) پسندیده.
اؤگودولموش: (Öyüdülmüş) پسندیده.
اؤگه دی: (Öyədi) دانا.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [23.03.20 08:51]
#تاریخ
دورة ترکی جدید
این دوره از تاریخ زبان ترکی، سدة پانزدهم تا بیستم میلادی را شامل می شود. در این دوره زبان ترکی هم به سه شاخة مهم تقسیم شده و هم اینکه هر شاخه در درون خود لهجه های مختلف را بوجود آورد. فاصلة جغرافیایی ترکانی که در مناطق مختلف ساکن شده بودند دلیل اصلی این انشعاب و افتراق بوده است. به عبارت دیگر ترکان پس از فروکش کردن کوچهای بزرگ و ترتیب دادن حکومتهای گسترده، بیشتر سکونت یافته و هر کدام فعالیت فرهنگی خود را در پیش گرفتند که می توانست با ترکان دیگر تفاوت داشته باشد. بطور کلی در این دوره ترکی را با سه شاخة مهم در صحنه می بینیم:
1- ترکی عثمانی 2- ترکی جغتایی 3-ترکی تاتاری.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [24.03.20 09:36]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
ایگنه ایگنه (Iynə iynə)(سوزن سوزن):
بازیکنان دور هم می‎نشینند و دستهایشان را جلو می‎آورند. یکی ازآنها استاد شده و متلی را می‎خواند: «ایگنه ایگنه، اوجو دوگمه، بربرینجی برین کئچیر، شاهماجی شاتیر کئچیر، قوچ آغاجی قوتور کئچیر، هاببان هاببان، ییرتیل ییرتیل سو ایچ قورتول» (سوزن سوزن نوکش دوگمه، خال کوب می‎آید، زخمی می‎رود، کلنگ دوسر، کلنگ به دست می‎رود. قوچ قوی هیکل، نیز زخمی می‎رود. بپر این ور، بپر آن ور، بخور، بترک، آب بخور تمامش کن» و در ادای هر کلمه یکی از انگشتان بازیکنان را رد کرده و پیش می‎رود. آخرین کلمة متل یعنی «قورتول» به نام هر انگشتی افتاد، آن انگشت کنار گذاشته می‎شود. استاد دوباره شروع به خواندن متل می‎کند تا زمانی که فقط انگشت یا انگشتان دست یا دستهای یک نفر باقی بماند. در این صورت این بازیکن بازنده محسوب می‎شود.
در این هنگام استاد رویش را به طرف بازنده کرده و از او می‎پرسد که از دو کلمة «قا» و «قو» کدامیک را می‎خواهد. بازنده مجبور است یکی از این دو را انتخاب کند. اگر بگوید «قا» می‎خواهم به عنوان اینکه خواسته «قارقا» (کلاغ) باشد، همگی او را هو می‎کنند و میخندند و اگر بگوید «قو» می‎خواهم استاد می‎گوید که این بچه «قوتور» (جرب) است و باز بچه‎ها با هلهله و کف زدن بازی را به پایان می‎برند و اگر مایل باشند بازی به همین شیوه تکرار خواهد شد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [25.03.20 09:04]
#قاعده
انواع زمان حال در زبان ترکی:
1-حال استمراری فاعلی: بیلیرم(می دانم). بیلرسن(می دانی). بیلیر(می داند). بیلیریک. بیلیرسیز. بیلیرلر.
2-حال استمراری مفعولی: بیلینیرم(دانسته می شوم). بیلینیرسن(دانسته می شوی). بیلینیر(دانسته می شود). بیلینیریک. بیلینیرسیز. بیلینیرلر

پرویز شاهمرسی, [26.03.20 08:59]
#ضرب_المثل
آنچه عوض دارد گله ندارد: عوضین بدل آددا قارداشی وار (عوض برادری به نام بدل دارد).

پرویز شاهمرسی, [27.03.20 09:21]
#کنایه
آجیغا مینمک: (Acığa minmək) خشمگین شدن.

پرویز شاهمرسی, [28.03.20 09:18]
#ترکیب
آزمایش و خطا: سیناق سینیق(Sınaq sınıq).

پرویز شاهمرسی, [30.03.20 09:28]
#تاریخ
زبان ترکی جغتایی
منظور از زبان ترکی جغتایی، گویشی از ترکی است که در محدودة فرمانروایی جغتای پسر چنگیزخان رواج یافت. از آنجا که این دولت نیروی اصلی نظامی خود را از ترکان می گرفت، این گویش به سرعت در قلمرو آن گسترش یافت. درست به همین دلیل نیز در سکه های خاقانهای جغتایی، واژگان مغولی وجود ندارد. ترکی جغتایی را می توان ادامة ترکی قراخانی و ترکی خوارزمی دانست. دورة فرمانروایی تیموریان (1506-1404م) مهمترین دورة رشد و تکامل این گویش بود. امیرعلیشیر نوایی بزرگترین شخصیت ادبی این گویش است که نقشی بسیار بزرگ در تکامل و تبدیل آن به یک زبان ادبی داشته است. ظهیرالدین بابر بنیانگذار سلسلة گورکانیان هند نیز کتاب «بابرنامه» خود را به این گویش نوشته است. از آنجا که مسلمان شدن مغولان در قلمرو دولت جغتایی تا سدة شانزدهم بطول انجامید، خیل عظیمی از واژگان مغولی در این گویش به چشم می خورد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [31.03.20 09:46]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
ایلدیریم آغاج (Ildırım ağac)(چوب آذرخش):
نوعی بازی دسته جمعی. نفر اول چوبی را به آسمان پرتاب می‎کند. نفر دوم باید با چوب خود آن را در آسمان بزند. اگر موفق شود نفر اول باید او را تا محل افتادن چوب خود کول بگیرد و گرنه نفر دوم بازی را ادامه می‎دهد. این بازی با نام «اویما آغاج» در نواحی دیگر نیز انجام می‎شود.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [01.04.20 08:56]
#قاعده
انواع زمان آینده در زبان ترکی (1):
آینده حالت مفاعله غیرقطعی: بیلیشه رم. بیلیشه رسن. بیلیشر. بیلیشه ریک. بیلیشرسیز. بیلیشرلر.

پرویز شاهمرسی, [03.04.20 08:45]
#ضرب_المثل
آنچه نپاید دلبستگی را نشاید: جان وئریرسن قوشا وئر، قارانقوش گلیب گئدندی (جان را به پرنده بده، پرستو رفتنی است).

پرویز شاهمرسی, [04.04.20 09:00]
#کنایه
آجیغینی آلماق: (Acığını almaq) انتقام گرفتن.

پرویز شاهمرسی, [05.04.20 09:28]
#ترکیب
آسان گیر: یئنگیلجان (Yengilcan).

پرویز شاهمرسی, [06.04.20 10:05]
#تاریخ
معنای نام «منکبرنی»
واژه «منکبرنی» به عنوان لقب شاهزادة مشهور خوارزمشاهیان یعنی جلال الدین پسر سلطان محمد در منابع تاریخی ایران وارد شده و تلفظ و معنای آن مانند همة واژگان دیگر ترکی محل مناقشه شده است. اشکال اساسی در این مسئله نارسایی الفبای عربی برای ثبت واژگان ترکی و همچنین وجود دبیران فارسی در ساختار دیوان و اصرار آنها بر ثبت فارسی و یا عربی نامهای ترکی و مغولی است. علامه محمد قزوینی در مقاله ای مبسوط به معنای این نام پرداخته است. فاروق سومر نیز در پژوهشی بسیار ارجمند به توضیح و تحلیل اسامی ترکی دولتمردان در دولتهای مختلف پرداخته است. باتوجه به این نکات واژه «منکبرنی» صورت مقلوب «منگو+وئرنی» (خدا+داد) است. واژه «منگو» در زبان ترکی به معنای «ابدی»، «خدا» و «جاویدان» است. واژه «وئرنی» ، «وئردی» نیز به معنای «احسان» و «عطا» است. صورت درست تلفظ واژه «منکبرنی»  Menkoberni نیز با کسرة میم و ب و ضمة کاف است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [07.04.20 10:15]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
اینجه له قیز (Incələ qız):
نام نوعی بازی دسته جمعی کودکانه. چهارپنج بازیکن یک دایره درست می‎کنند. یک نفر نیز میان آنها چمباتمه می‎زند. بازیکن دیگری که نقش مادر را بازی می‎کند، در بیرون از دایره به دنبال دخترش می‎گردد و می‎خواند: « اینجه له قیزیم ایتیبدیر، توربادا دوزوم ایتیبدیر».(دختر نازنینم گم شده، نمک در کیسه ام گم شده) او سرانجام دخترش را می‎یابد.  
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [08.04.20 09:31]
#قاعده
انواع زمان آینده در زبان ترکی (2):
آینده حالت مفاعله قطعی: بیلیشه جگم. بیلیشه جکسن. بیلیشه جک. بیلیشه جگیک. بیلیشه جکسیز. بیلیشه جکلر.

پرویز شاهمرسی, [09.04.20 09:57]
#ضرب_المثل
آن دفتر را گاو خورد و آن گاو را قصاب برد: کسیلدی آغاجلار، داغیلدی قوشلار (بریده شد درختان، پراکنده شد پرندگان).

پرویز شاهمرسی, [10.04.20 09:12]
#ترکیب
آجیق اؤجۆک: (Acıq öcük) حرص و خشم.

پرویز شاهمرسی, [11.04.20 08:49]
#ترکیب
آستین بلند: اوزون قوْل (Uzun qol).

پرویز شاهمرسی, [12.04.20 08:46]
#تاریخ
بومین خان نخستین خاقان گؤگ ترک
بومین خان بنیانگذار امپراتوری گؤگ ترک و نخستین خاقانی است که به نام ترک حکومت کرده است. نام این دولت در منابع ایرانی به صورت «دولت خاقانات ترک» آمده است. حکومت دهساله او (552-542میلادی) زمانی آغاز شد که ترکها با رقیبی نیرومند بنام ژوژانها (نیاکان مغولها) روبرو بودند. بومین ابتدا به ژوژانها در سرکوب یک شورش کمک کرد و به پاس این خدمت، دختر رئیس آنها را خواستگاری کرد. چون ژوژانها نپذیرفتند با دولت «وئی» غربی در چین ارتباط برقرار کرد. چینی ها پیشنهاد بومین را پذیرفتند و در سال 551 م شاهزاده خانم «چانگ لو» به همسری او درآمد. بومین که از جانب چین مطمئن شده بود، به سراغ ژوژانها رفت و با شکست آنان، قدرت دولت مستقل خود را افزایش داد. او عنوان «ایل خاقان» (رهبر کشور) را گرفت و به سرعت به تحکیم موقعیت کشورش پرداخت. بومین خان در سال 552م درگذشت و پسرش «قارا ایسیق خان» جانشین او شد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [13.04.20 08:59]
#ضرب_المثل
آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است: اۆزۆم آغ آلنیم آچیق (صورتم سفید و پیشانی ام باز).

پرویز شاهمرسی, [14.04.20 08:39]
#قیز_آدلاری
بوْروق: (Boruq) بادام کوهی. رنگ. اخلاق.
بوْز باهار: (Boz bahar) نوعی پرنده.
بوْستان گول: (Bostangül) گل بوستان.
بوغدا زر: (Buğdazər) گندم طلا.
بوغدا نور: (Buğdanur) نورانی به رنگ گندم.
بوکت: (Bükət) گلدسته.
بولاق: (Bulaq) چشمه.
بولاق آی: (Bulaq ay) چشمه روشن.
بولان: (جان)(Bulan) آهو.
بولجا: (Bulca) مهلت. یافته. سُرب.
بوْلون: (Bolun) کومة علف. چراگاه.
بولونج: (Bulunc) وجدان.
بولونما: (Bulunma) تجلی. نمایش.
بوْیلاب: (Boylab) سراسر. کامل.
بؤیوک باجی: (Böyük bacı) خواهر بزرگ.
بؤیوک خانیم: (Böyük xanım) خانم بزرگ.
بیتیش ناز: (Bitişnaz) دختربس.
بیچان: (Biçan) خواهر.
بیرجه: (Bircə) یک. یکی. تنها. تک.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [15.04.20 08:45]
#قاعده
انواع زمان آینده در زبان ترکی (3):
آینده نزدیک خبری(غیرقطعی): بیله رم. بیله رسن. بیلر. بیله ریک. بیلرسیز. بیلرلر.

پرویز شاهمرسی, [16.04.20 08:23]
#ترکیب
آجیق سوجوق: (Acıq sucuq) تلخ و شیرین.

پرویز شاهمرسی, [17.04.20 08:19]
#اصطلاح
آستینم کهنه است: ساققالیم یوْخدو سؤزۆم کئچمیر (ریش ندارم سخنم نفوذ نمی کند).

پرویز شاهمرسی, [18.04.20 08:19]
#تاریخ
عاشیق قربانی
عاشيق قرباني از اولين عاشيقهايي كه آثاري از آنها در دوره صفوي مكتوب شده است. اين عاشيق مشهور بواسطة تولدش در روستايي به نام دیری محال تبريز، به «دیریلي قرباني» مشهور است. قرباني از اولين عاشيقهايي است كه به عنوان عاشيق استاد و در مرحلة عالي هنر عاشيقي به روايت اسناد تاريخي و تذكره‌ها قرار گرفته است. شعرهاي عاشيق قرباني مملو از مسائل اجتماعي است. علاوه بر روحيات اجتماعي، اخلاقي و مذهبي قرباني، در شعر وي با انتقادهايي از فرومانروايان نيز رو به رو مي‌شويم. وي همدورة شاه اسماعيل و در مرحلة آغازين نهضت ادبي ختايي قرار دارد. هر چند از وفات و زندگي‌اش اطلاع دقيقي نيست ولي به استناد سروده‌اي كه به شاه اسماعيل دارد، همعصر بودنش با شاه اسماعيل و آغاز دوره صفويه محتمل است. وي در قوشمايي خطاب به شاه اسماعيل، از حكمرانان وي زبان به انتقاد باز گشوده و به موطنش اشاره مي‌كند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [19.04.20 08:19]
#ضرب_المثل
آن را که عیان است، چه حاجت به بیان است: گؤرۆکن کنده بلدچی ایسته مز (روستایی که دیده می شود، راهنما نمی خواهد).

پرویز شاهمرسی, [20.04.20 08:27]
#اوغلان_آدلاری
اولاتا: (Ulata) پدر والا.
اولاشخان: (Ulaşxan) سرور غیور.
اولاشدی: (Ulaşdı) واصل شد.
اولان: (Ulan) بزرگ. متصل. سرخ.
اولجای /اولجایتو: (Ulcay) خوشبخت.
اولم: (Üləm) سهم من. سرنوشت.
اوْلماز: (Olmaz) غیرممکن.
اؤلمز:(Ölməz) جاوید.
اولوبای: (Ulubay) سرور اعظم.
اولوخان: (Uluxan) خان والا.
اولوس آغا: (Ulus ağa) دولتمرد.
اولوسیار: (Ulusyar) یاور ملت.
اولوشان: (Uluşan) عالیجاه.
اولوق تورک: (Uluq türk) ترک بزرگ.
اولوق شاد: (Uluq şad) حضرت والا.
اولوقلو: (Uluqlu) عالیجناب.
اولوق وئردی: (Uluq verdi) خداداد.
اومان: (Uman) امیدوار.
اوماندیق: (Umandıq) خوشحال شدیم.
اومسون: (Umsun) پژمان. ناکام.
اومود: (Umud) آرزو. خواسته.
اومود گلدی: (Umud gəldi) امیدزاد.
اومورال: (Umural) باتجربه.
اومورزاق: (Umurzaq) خیاط.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [21.04.20 08:09]
#قاعده
انواع زمان آینده در زبان ترکی (4):
آینده دور خبری(قطعی): بیله جگم. بیله جکسن. بیله جک. بیله جگیک. بیله جک سیز. بیله جکلر.

پرویز شاهمرسی, [22.04.20 08:39]
#ترکیب
آجیق قیجیق: (Acıq qıcıq) خشم و کینه.

پرویز شاهمرسی, [23.04.20 08:36]
#ترکیب
آسمان ریسمان: آسما ساچما (Asma saçma).

پرویز شاهمرسی, [24.04.20 09:15]
#تاریخ
قانیشقا
قانیشقا مشهورترین و جنگاورترین حکمران دولت کوشانها است. کوشانها گروهی از ترکان موسوم به یوئه چی بودند که در منطقة پاکستان و هند شمالی غربی دولتی نیرومند به نام دولت کوشان تأسیس کردند. کوشانها در زمان قادفیس دوم  بخشهای باقیماندة پنجاب، دشت گنگ و دشت سند را تا اقیانوس هند تصرف کردند. قادفیس دوم در سال 73 میلادی آسیای مرکزی را تا سواحل دریای خزر تصرف کرد. حاکم بعدی یعنی قانیشقا در نخستین سال حکمرانی، کشمیر را تصرف کرد و چون آنجا را بسیار پسندید، شهری به نام قانیشقا پورا (پورکند) برپا کرده و آثار فراوان در آن ساخت. او با اشکانیان حاکم بر ایران درگیر شده و به حاکمیت آنان بر خراسان پایان داد.
سپس او سفرهای جنگی مشهوری به کاشغر، یارکند و ختن انجام داد. او پس از 45 سال حکمرانی توسط سربازانش که از جنگهای بی پایان بیزار شده بودند، کشته شد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [25.04.20 11:10]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
ایننی ایننیجه (Inni innicə):
بچه‎ها دستهایش را به صورت باز بر زمین گذارده و یکی از آنها با انگشت سبابة خود روی انگشتان آنها گذاشته و با هر حرکت می‎خواند «ایننی ایننیجه، اوجو دوگمه جه، شامماجی، شاطیر گئدیر، قوس آغاجی، هاپپان هوپپان، یاریل ییرتیل، سو ایچ قورتول» (بند آخر بر هر انگشت افتاد، باید جمع شود. کسی که آخرین انگشتش باز مانده باشد، «ماللا» می‎شود و در دور بعد او می‎خواند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [26.04.20 09:16]
#ضرب_المثل
آنکس اهل بشارت است که اشارت داند: قانانا میلچک قانادی سازدی، قانمایانا زیرنا قاوال آزدی (برای انسان فهمیده، بال مگس ساز است. برای انسان نفهم سرنا و دف هم کم است)

پرویز شاهمرسی, [27.04.20 09:17]
#قیز_آدلاری
بیرجه ناز: (Bircənaz) بیتا.
بیردال:(Birdal) تک فرزند. تک شاخه.
بیردانا: (Birdana) یگانه. بیتا.
بیرسن: (Birsən) یگانه. بیتا.
بیرسو: (Birsu) یک جرعه آب.
بیرقان: (Birqan) همخون.
بیر گول: (Birgül) گل تنها.
بیرین: (Birin) یگانه. بیتا.
بیگ خانیم:(Bəy xanım) بانوی والا.
بیگ گولو: (Bəy gülü) شاه گل.
بیگناز: (Bəynaz) خانم ناز.
بیلدیرچین: (جان)(Bildirçin) کرک.
بیلزر: (Bilzər) زرگر.
بیلگن: (Bilgən) دانا.
بیلگه قادین: (Bilgə qadın) بانوی فرزانه.
بیلناز: (Bilnaz) نازنین دانا.
پارچا گول: (Parça gül) دسته گل.
پارلا: (Parla) درخشش.
پارلار: (Parlar) درخشنده.
پایانا: (Payana) مادر مقدس.
پردانه: (Pərdanə) لطیف.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [28.04.20 13:03]
#قاعده
انواع زمان آینده در زبان ترکی (5):
آیندة ارادی حکایی: بیله جگیدیم. بیله جگیدین. بیله جگیدی. بیله جگیدیک. بیله جگیدیز. بیله جگیدیلر.

پرویز شاهمرسی, [29.04.20 12:16]
#ترکیب
آجی قینی: (Acı qını) دماغ سوخته.

پرویز شاهمرسی, [30.04.20 10:01]
#اصطلاح
آسمان ریسمان کردن: قارا دوْغراماق (Qara doğramaq).

پرویز شاهمرسی, [02.05.20 12:38]
#تاریخ
محیط عاشیقی قاراداغ و تبریز
مهم‌ترين محيط عاشيقي در ايران را مي‌توان محيط تبريز و قاراداغ برشمرد. محال قاراداغ از جمله مناطق آذربايجان است كه خاك هنرخيزش، عاشيق‌هاي گرانقدري را پرورش داده و از هر روستاي آن مي‌توان ترنم ساز و صداي دلنشين آواز عاشيقي را به گوش جان شنيد. در طول تاريخ نيز اين منطقه در هنر عاشيقي داراي اهميت بوده بطوري كه تبريز و قاراداغ عاشيقهاي بزرگي چون عباس توفارقانلي و خسته قاسيم را پرورانده و قرباني اولين عاشيق مكتوب ادبيات فولكوريك عاشيقي نيز از اين محال است. در داستانهاي عاشيقي نيز به جغرافياي اين محال زياد بر مي‌خوريم كه نمونه‌اش داستانهاي عباس و گولگز، عاشيق غريب، عليخان و پري‌خانم، اصلي و كرم و شاه اسماعيل است. در نغمه‌هاي مختلف عاشيقي نيز با نام آهنگهاي ويژه منطقه قاراداغ برخورد داريم و چند آهنگ نيز به اين مكان اختصاص يافته است كه از جمله آهنگهاي مخصوص غربتي و شكسته، مربوط به اين منطقه است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [03.05.20 10:38]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
بابا وئر قیلینجی  (Baba ver qılıncı)(بابا شمشیر را بده):
نام نوعی بازی کودکانه در خوی. کودکان چشم یک نفر را می‎بندند. یکی از بازیکنان پشت او سوار می‎شود و می‎گوید: «باباوئر قیلینجی» (بابا شمشیر را بده). بچه‎ها نوک یک تخته را به گل می‎مالند و به دست کودک چشم بسته می‎دهند. او نیز آن را به عنوان شمشیر می‎گیرد و بچه‎ها با واکنش دیدنی او، می‎خندند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [04.05.20 12:14]
#ضرب_المثل
آنکه از جفت مبرّاست خداست: تکلیک آللاها یاراشار (تنهایی خدا را شایسته است).

پرویز شاهمرسی, [05.05.20 08:20]
#اوغلان_آدلاری
اومورلو: (Umurlu) خوش اخلاق.  
اون آلان:(Ün alan) مشهور.
اون آلپ:(Ün alp)شهرت قهرمان.
اون تورک:(Üntürk)ترک نامی.
اؤنر: (Önər) هنر. پیشرو.
اون سئور:(Ün sevər) نامجو.
اوْنقودای: (Onquday) حاصلخیز.
اونوتمادی: (Unutmadı) فراموش نکرد.
اونودولماز: (Unudulmaz) جاویدان.
اویسون: (Uysun) هماهنگ. جادو.
اوْیقوت: (Oyqut) سعادتمند.
ایتی بیگ: (Itibəy) سرور قاطع.
ایچکی سوزن: (Içki süzən) ساقی.
ایچی دوْلو: (Içi dolu) تو پُر.
ایزبول: (Izbul) راهت را بیاب!
ایزی وار: (Izivar) مدام. جاوید.
ایسار: (Isar) فهیم. رشید.
ایسترگیج: (Istərgic) کوشا.
ایسته مه لی: (Istəməli) محبوب.
ایسمیران: (Ismiran) سبزه رو.
ایشانج: (Işanc) باور. اعتماد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [07.05.20 09:18]
#قاعده
انواع زمان آینده در زبان ترکی (6):
آینده غیر ارادی حکایی:  بیله جک ایمیشم. بیله جک ایمیش سن. بیله جک ایمیش. بیله جک ایمیشیک. بیله جک ایمیش سیز. بیله جک ایمیشلر.

پرویز شاهمرسی, [08.05.20 07:36]
#ترکیب
آجی قیییق: (Acı qıyıq) نفهم. نادان.

پرویز شاهمرسی, [09.05.20 08:34]
#ترکیب
آس و پاس: ساپی قیریق (Sapı qırıq).

پرویز شاهمرسی, [10.05.20 09:18]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
باشماق قویدو (Başmaq qoydu)(کفش گذاری):
نوعی بازی گروهی در مرند. دایره‎ای روی زمین می‎کشند و به حکم قرعه یکی از بازیکنان به وسط دایره می‎رود و لنگة کفش خود را وسط زمین قرار می‎دهد و از آن پاسداری می‎کند. دیگران سعی می‎کنند با پا به کفش او بزنند. اگر صاحب کفش، کسی را با لگد بزند او باید کفش خود را جای کفش نفر اول بگذارد. اگر بازیکنی موفق شود به کفش بزند آن را به دیگران پاس می‎دهد و همه به دنبال کفش می‎دوند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [11.05.20 08:29]
#ضرب_المثل
آنکه از گرگ می ترسد، گوسفند نگه نمی دارد: سئرچه دن قوْرخان داری اکمز (آنکه از گنجشک می ترسد ارزن نمی کارد).

پرویز شاهمرسی, [12.05.20 08:46]
#قیز_آدلاری
پینار: (Pinar) چشمه.
تئز قاییت: (Tez qayıt) زود برگرد. دختربس.
تئز کونگ:(Tez küng) دل نازک. حسّاس. زودرنج.
تئل تئل: (Tel tel) رشته رشته.
تئلجان: (Telcan) مو قشنگ.
تئللر: (Tellər) گیسوان.
تئللی: (Telli) زلف‎دار. سیم‎دار. طناز.
تئی خانیم:(Tey xanım) بانوی کامل.
تاپمای: (Tapmay) ماه مطلوب.
تاجلی: (Taclı) تاجدار.
تاچام: (Taçam) طرح. نقشه.
تاراي: (Taray) ماه نو.
تارلا: (Tarla) مزرعه. کشتزار.
تازا قیز: (Taza qız) دختر تازه.
تازا گول: (Taza gül) گل تازه.
تافتا:(Tafta) قماش براق ابریشمی.
تالای: (Talay) دریا. اقیانوس. آینده. بی‎کرانی. برگزیده. فراوان. پیشانی.
تامارا: (Tamara) آرزومند. دختر زیبا و  بلندقد.
تاماز: (Tamaz) حمام. نو. زیبا. تکدانه.
تاماشا:(Tamaşa) نگاه. منظره. نمایش.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [13.05.20 07:43]
#تاریخ
انواع داستانهای عاشیقی:
1- داستانهاي حماسي:  داستانهاي دده قورقود، قاچاق نبي، كوراوغلو و شاه اسماعيل از اين دسته‌اند. اين نوع داستانها در بين مردم آذربايجان به داستانهاي قهرماني  (ايگيتليک دستاني) اشتهار دارد.
2- داستانهاي غنايي: در فرهنگ عامه به (محبت دستاني) مشهورند. اصلي و كرم، عباس و گولگز، عاشيق غريب و شاه صنم، طاهره و زهره و غيره از نمونه‌هاي انواع داستانهاي غنايي هنر عاشيقي هستند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [14.05.20 08:14]
#قاعده
انواع زمان آینده در زبان ترکی (7):
مضارع شرطی مفعولی: بیلسم. بیلسن. بیلسه. بیلسک. بیلسز. بیلسه لر.

پرویز شاهمرسی, [15.05.20 08:27]
#ترکیب
آجی گگیرک: (Acı gəyirək) سوء هاضمه.

پرویز شاهمرسی, [16.05.20 14:02]
#ترکیب
آسوده خاطر: قایغیسیز (Qayğısız).

پرویز شاهمرسی, [17.05.20 13:51]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
بالیق منده (Balıq məndə)(ماهی پیش من):
یک نوع بازی ورزشی دسته جمعی در قوشاچای (میاندواب). تمام بازیکنان که همگی شناگر ماهری هستند، داخل آب می‎روند. یکی از آنها می‎گوید:«بالیق منده» (ماهی پیش من). دیگران سعی می‎کنند او را تعقیب کرده و دست خود را به او بزنند. او نیز می‎تواند هنگام گریز، زیر آبی رفته و بقیه را مجبور کند تا زیر آب او را جستجو کنند. بازیکنی که دست خود را به او بزند، بلافاصله می‎گوید:«بالیق منده» و این بار همگی به دنبال او می‎روند و تا هر زمان که بخواهند بازی را ادامه می‎دهند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [18.05.20 13:45]
#ضرب_المثل
آنکه خندید بیش، بیش گریست: چوْخ گۆلن، چوْخ آغلار.

پرویز شاهمرسی, [19.05.20 14:02]
#اوغلان_آدلاری
ایشانجیم: (Işancım) باور من.
ایش باتور: (Iş batur) دلاور کارآمد.
ایش باجاران: (Iş bacaran) کاربلد.  
ایشبارا: (Işbara) کاردان. نیرومند.
ایلقار: (Ilqar) پیمان. عهد.
ایلکان: (Ilkan) نخستین حکمران.
ایلکین: (Ilkin) سرآغاز. نخستین.
ایلگیز: (Ilgiz) ارتباط. عشق.
ایلمان: (Ilman) دلاور قبیله.
ایلیار: (Ilyar) یاور قبیله.
ایلیاز: (Ilyaz) سرتاسر بهار.
ایمرن : (Imrən) آرزو. خواسته.
ایمره : (Imrə) آرزو. خواسته.
ایمیر: (Imir) ملکة زنبور. بخاری که از زمین بلند شده و روی هوا را گیرد.
ایمیسین: (Imisin) مخفیگاه. آرام.
ایمیش: (Imiş) شبیه.
اینار: (Inar) عشق. محبت.
ایناش: (Inaş) باور. اعتماد.
اینال: (Inal) ولیعهد. شاهزاده. خان. نجیب زاده.
اینالقوت: (Inalqut) دارای اعتماد بنفس.
اینام: (Inam) باور. ایمان. اخلاص.
بئجان: (Becan) خیرخواه. غیور.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [20.05.20 10:53]
#تاریخ
درونمایة داستانهای عاشیقی
در داستانهاي حماسي، عاشيق آذربايجان، دليريها، مبارزات، ستيزها و پيكارهاي قهرمان و قهرمانان قوم را در مقابل زورگويان و سياه بازان تاريخ نقل مي‌كند و از قول آن قهرمانان، آرزوهاي ملت در اوج آن ترنم مي‌شود و آمالش را با سرنوشت مردم پيوند مي‌زند و اين نوع داستان براي جذاب بودن، زماني كه با عشق يك پري آميخته مي‌شود، رنگ صميميتري مي‌گيرد. داستانهاي غنايي مملو از عاطفه، محبت، عشق، دلدادگي، دربدري، شيفتگي و حسرت هستند كه شهپر خيال رها شده، عاشيق را به همراه ساز و نوا به شنونده منتقل مي‌كند و شنونده را به دنيايي از كمال رهنمون مي‌سازد. عشق در اين داستانها چيز بسيار مقدسي است كه عاشيق براي پيوستن به معشوق، مشكلاتي را به جان مي‌خرد، حتي در راه وصال يار از مرگ نيز نمي هراسد و به عاشق حق (حق عاشيقي) ملقب مي گردد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [21.05.20 10:22]
#قاعده
انواع زمان آینده در زبان ترکی (8):
آیندة شرطی: بیله جکسم. بیله جکسن. بیله جکسه. بیله جکسک. بیله جکسز. بیله جکسه لر.

پرویز شاهمرسی, [23.05.20 18:36]
#ترکیب
آجی گۆج: (Acı güc) نیروی مهیب.

پرویز شاهمرسی, [27.05.20 17:14]
#ترکیب
آسیب پذیر: چالینقان (Çalınqan).

پرویز شاهمرسی, [30.05.20 08:01]
#اصطلاح
آسیاب به نوبت: اللّهم بیر بیر (Әllahommə birbir).

استاد پرویز شاهمرسی=1 جون 2020  

پرویز شاهمرسی, [01.06.20 09:28]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
بایداق گؤتدو(Baydaq götdü) (پرچم ربایی):
نوعی بازی گروهی در اردبیل. ابتدا زمین بازی را که به شکل مستطیل است، به دو قسمت مساوی تقسیم می کنند و در انتهای هر طرف پرچمی نصب می کنند. بازیکنی از هر گروه به محافظت پرچم گمارده می شود. بقیه بازیکنان در کنار خط وسط مستطیل ایستاده، باهم زورآزمایی کرده و می کوشند تا حریف را به درون زمین خود بکشند و با لگد زدن به پایش، او را از گردونه بازی خارج کنند. بازیکن اخراجی باید در انتهای زمین گروه حریف بایستد تا دوستانش برای نجات او بیایند. وقتی تعداد بازیکنان یک گروه کاهش یافت، بازیکنان گروه دیگر به زمین حریف حمله کرده و سعی در ربودن پرچم می کنند. در این صورت بازیکنان باقیمانده باید مقابله کرده و بکوشند تا با لگد زدن به پای حریف آنها را از بازی خارج کنند. تیمی برنده است که موفق به ربودن پرچم و آوردن به زمین خود کند. بازیکن مهاجم نمی تواند در زمین حریف پای بازیکن حریف را زده و او را از بازی خارج کند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [03.06.20 09:01]
#اۆرکدن
اۆرگیم جانیم رومینا اشرفی نین اؤلۆمۆندن اود توتوب یاندی. آلوولاندی. دۆنیانین بو باشیندا بیر قیز اوشاغینین باشی کسیلدی. دۆنیانین اوباشینا جورج فلوید آدیندا بیر کیشینین نفسی کسیلدی. هر ایکیسی انساندیلار. یاشاییشلاری باشقادی آنجاق اؤلۆم اونلاری بیر یولا دۆزدۆ. انسان اولان هر کیمسه جورج فلویدون اؤلۆمۆنه گرک قیشقیرسین. آغ قارا چکیشمه سینین واختی بیتمه ییب؟ فلویدا گؤره خیاوانا گلیب قیشقیرانلار انساندیلار. انسان کیمی اردملری وار. انسانلیغی دیری ساخلاماق ایسته ییرلر. رومینایا گؤره خیاوانا گلن اولمادی. آنجاق اۆرکده سورقولار قایناشیر. نییه بئله اولدو؟ نییه آتا بالادان بئله بئزیکدی؟ قیشقیرماق بیر ایشدی دۆشۆنمک بیر ایش. دۆشۆنمک بیر ایشدی چالیشماق بیر ایش. هر کیم اؤز یئرینده یاخشی دۆنیایا چاتماغا گرک قیشقیرسین، دۆشۆنسۆن، چالیشسین. انسانا بوندان باشقا یول یوخدو.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [04.06.20 10:19]
#ضرب_المثل
آنکه خورده، خورده دانش درد می کند: یئین آغیز اؤگره شر (دهان خورنده عادت می کند).

پرویز شاهمرسی, [06.06.20 08:10]
#قیز_آدلاری
تامای: (Tamay) ماه کامل.
تانگول: (Tangül) گل صبحدم.
تانیش آی: (Tanış  ay) ماه آشنا.
تانینما: (Tanınma) شناخت.
ترزاد: (Tərzad) نوباوه. مدح.
ترکن: (Tərkən) والي.
ترلان: (جان)(Tərlan) شهباز.
تکجه: (Təkcə) فقط. به تنهایی.
تک گول: (Tək gül) گل تنها.
تمام گول: (Təmam gül) گل تمام. دختربس.
تنای: (Tənay) ماه پیکر.
توتای: (Tutay) خاشاك دودناك كه بدان آتش افروزند. خسوف. دختر جوان. قبضه.
توتایی: (Tutayı) سیمین.
توتو: (Tutu) گروگان. رهینه. بانو. خانم. خانم بزرگ. حجله. طوطی.
توْختام: (Toxtam) قرار. تعهد.
توْختای: (Toxtay) ماه کامل. آرام.
توْدارچین: (Todarçın) مقاوم. کوشا.
تورا: (Tura) خدا. درست. شکیل.
توراداش: (Turadaş) بت. زیبا.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [09.06.20 09:34]
#تاریخ
ساز عاشیقی
ساز عاشيق از دو قسمت كاسه «چاناق» و دسته «بازو» تشكيل مي‌شود. دستة ساز از جنس چوب گردو يا يك نوع درخت جنگلي به نام «اولاس» و كاسه ساز از چوب درخت توت (به دليل انعطاف پذيري و پرطنين‌تر شدن صدا) ساخته مي‌شود. ساز عاشيق داراي 14 پرده است كه پرده‌ها به وسيله چلّة گوسفند و يا نخ پلاستيكي محكم از هم جدا مي‌شوند. 7 الی 9 سیم فولاد و آلیاژ نقره دارد. پرده‌هاي ساز كه از انواع الياف مصنوعي و حتي در ازمنة قديم از رودة گوسفند بودند، بر روي دسته «بازو» قرار مي‌گيرند و موقعيت دستة ساز را قسمت به قسمت از صداي بم تا زير گسترش مي‌دهند. پركارترين پردة ساز عاشيقي را شاه پرده مي‌گويند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [11.06.20 08:14]
#قاعده
انواع زمان آینده در زبان ترکی (9):
آیندة شرطی مفاعله: بیلیشسم. بیلیشسن. بیلیشسه. بیلیشسک. بیلیشسز. بیلیشسه لر.

پرویز شاهمرسی, [14.06.20 08:15]
#ترکیب
آجی گؤرمۆش: (Acı görmüş) رنجدیده.

پرویز شاهمرسی, [16.06.20 18:05]
#ترکیب
آسیب دیده: چالقین (Çalqın).

پرویز شاهمرسی, [20.06.20 07:59]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
بنده دوشه / بنووشه(Bənövşə):
نوعی بازی دسته جمعی دخترانه و پسرانه. بازیکنان به دو گروه تقسیم شده و در حالی که دستهای همدیگر را زنجیر وار گرفته اند، در فاصلة 5 متری از هم در دو صف قرار می‎گیرند. سپس با قرعه کشی، شروع کنندة بازی (گروه برنده) را مشخص می‎کنند. آن دسته که بازی را شروع می‎کند، می‎گوید:«بنووشه» طرف مقابل جواب می‎دهد: «بنده توشه» ( به بند بیفتد) باز دستة اول می‎پرد «بیزدن سیزه کیم دوشه؟» (از گروه ماه کدامیک به گروه شما بیفتد؟) گروه برنده با توافق بین خود یک نفر را صدا می‎زند و این بازیکن با سرعت و قدرت تمام خودش را به زنجیرة گروه مقابل می‎رساند و سعی می‎کند صف آنها را پاره کرده و یک نفر از آنها را به غنیمت برای گروه خود ببرد. اگر موفق به این کار نشود، توسط گروه مقابل همانجا نگه داشته می‎شود و در حقیقت به گروه دشمن می‎پیوندند. در پایان بازی گروهی که نفرات بیشتری داشت باشد، برنده خواهد بود. این بازی به نام «بنده دوشه» نیز مشهور است.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [22.06.20 09:22]
#ضرب_المثل
آنکه رفعش نمی توان بنواز: بیر ال کی کسمک اوْلماز، اؤپۆب گؤز اۆستۆنه قوْیماق گرک (دستی که نمی توان برید، باید بوسید و گذاشت روی چشم).

پرویز شاهمرسی, [25.06.20 10:27]
#اوغلان_آدلاری
بئلده قیلینج: (Beldə qılınc) شمشیر بسته.
باباخان: (Babaxan) پدرسالار.
باباش: (Babaş) شبیه پدر.
بابا کیشی: (Baba kişi) محترم.
بابا گول: (Bab gül) گل بابا.
بابال: (Babal) مربی. قوی. درست.
بابالار: (Babalar) محترم.
بابالی: (Babalı) باباعلی. پدردار. تندخوی.
بابان: (Baban) پدر تو.
بابای: (Babay) پیرمرد. اجداد.
بابور: (جان)(Babur) ببر.  
باتا: (Bata) افول. نفوذ. باختر.
باتار: (Batar) فرو رونده. خانه. وطن.  نیرومند. شامگاه.
باتاقشان: (Bataqşan) منظرة غروب.
باتامان: (Bataman) دلاور.
باتای: (Batay) قربانی.
باتلان: (Batlan) قهرمان. سلحشور.
باتماز: (Batmaz) زنده. مبارز.
باتی بنیز: (Batı bəniz) شفق رخ.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [28.06.20 08:23]
#تاریخ
نقش عاشیقها در تاریخ فرهنگ ترک
ترکان به عنوان بزرگترین قوم کوچ نشین جهان تاریخی پرفراز و نشیب داشتند. کوچ مداوم و تغییر وطن، تغییر دین و تأثیر و تأثر از فرهنگهای مختلف، مهمترین حوادث این قوم بوده است. از آنجا که اقوام کوچ نشین برعکس اقوام یکجانشین و کشاورز اضافه محصولی نداشته و نیازی برای انجام معامله و ضرورت ثبت آن و در نهایت استفاده از خط نداشتند، ترکان نیز میراث معنوی خود را در سینه هایشان نگه داشته و آن را به همراه خود به سرزمینهای مختلف می بردند. خنیاگران دوره گرد که با نامهای «اوزان»، «بخشی»، «آتا» و در نهایت «عاشیق» در میان ترکان می زیستند، حاملان این فرهنگ بودند. این خنیاگران دلسوخته در طول هزاران سال باورها، جهان بینی و بطور کلی میراث معنوی ترکان را حفظ و به نسلهای بعدی انتقال دادند. نقش بی بدیل این افراد با یکجانشینی ترکان و رواج خط و کتابت در میان آنان به تدریج کاهش یافته است. می توان گفت که اینان رسالت تاریخی خود را به کاملترین نحو ممکن انجام داده و از نابودی این میراث جلوگیری کرده اند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [30.06.20 07:46]
#قاعده
انواع زمان آینده در زبان ترکی (10):
مضارع التزامی: بیلم. بیله سن. بیله. بیلک. بیله سیز. بیله لر.

پرویز شاهمرسی, [01.07.20 09:27]
#ترکیب
آجیمیق توْرباسی: (Acımıq torbası) کیسه صفرا.

پرویز شاهمرسی, [03.07.20 07:51]
#ترکیب
آش آبکی: سویوق سلک (Suyuq sələk).

پرویز شاهمرسی, [05.07.20 13:23]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
بوجاق توتدو (Bucaq tutdu)(گوشه گیری):
نوعی بازی دسته جمعی در اردبیل. بازیکنان روی زمین یک چند ضلعی رسم می‎کنند که تعداد گوشه‎های آن یکی کمتر از تعداد بازیکنان باشد. فاصلة گوشه‎ها باید به اندازة معین بوده و در حدی باشد که بازیکنان با دویدن بتوانند خود را به آن برسانند. بازیکنی به حکم قرعه در وسط قرار می‎گیرد. سایرین دو به دو باید جایشان را با هم عوض کنند و نفر وسط باید سعی کند در این جابجایی برای خود جایی بدست آورد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [10.07.20 10:56]
#ضرب_المثل
آن ممه را لولو برد: قاطیر آلان ساووشدو (خریدار قاطر رد شد)

پرویز شاهمرسی, [13.07.20 08:28]
#قیز_آدلاری
توران: (Turan) جاویدان. قیام کننده. پدیده.
تورْای: (Toray)  ماه گرفته. ماه مغموم.
توْرغای: (Torğay) نشان شریف. چکاوک.
تورکان: (Türkan) شهبانو.
تورک اؤز: (Türk öz) ترک تبار.
تورکای: (Türkay) ماه زیبا.
توکز: (Tükəz) گیسو.
توکزبان: (Tükəzban) بانوی گیسودار.
توکزنار: (Tükəznar) نور بیکران.
توکزنور: (Tükəznur)آتش بیکران.
توکن: (Tükən) اثر یا داغ زخم پس از التیام. همه.دختر بس.
توکن زر: (Tükənzər) دختر بس.
توکنمز: (Tükənməz) تمام نشدنی.
توکن ناز: (Tükənnaz) دختر بس.
تومارای: (Tumaray) ماه مهربان.
تومانای: (Tumanay) ماه کامل.
تومروس: (Tumrus) حیات بخش. جنگنده. قهرمان.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [16.07.20 08:54]
#تاریخ
«بیبرس» قهرمان ترک
«بیبرس» یا به صورت اصلی آن «بیگ بارس» (حکمرانی که مانند ببر دلاور است) یکی از برجسته ترین قهرمانان تاریخ ترک است. او در سال 1223 میلادی در دشت قپچاق به دنیا آمده و سرنوشت او را به سپاه مملوکان مصر کشاند. در سوم سپتامبر 1260 سپاه مغول به سرداری «کتی بوغا» در عین جالوت با سپاه مملوکان به فرماندهی «قتز» روبرو شد. «قتز» از سرداران دلاور ترک و ملقب به «تالار شهرت» بود. در این جنگ بزرگ مغولان نخستین شکست سهمگین خود را متحمل شدند و افسانة شکست ناپذیری آنان از میان رفت. پیروزی سپاهیان ترک در این جنگ موجب نجات سوریه و مصر از آسیب ایلغار مغولان شد. این جنگ در تاریخ جهان از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. «بیبرس» فرمانده ارشد در این جنگ بود. در بازگشت از جنگ بیبرس به دست خود قتز را کشت و حکمران مملوکان شد. او خاطرة دلاوران باستانی ترک مانند «آلپ ار تونقا» و «اوغوزخان» را این بار در مکانی بسیار دورتر یعنی در مصر و سوریه زنده کرد. او حریفی قدر مانند مغولان را شکست داده و آنان از تمام شام و مصر بیرون راند. بیبرس در سال 1277 میلادی در دمشق درگذشت.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [19.07.20 07:52]
#قاعده
انواع زمان آینده در زبان ترکی (11):
مضارع امر: بیلیم. بیل. بیلسین. بیلک. بیلین. بیلسینلر.

پرویز شاهمرسی, [22.07.20 17:22]
#ترکیب
آجی یئتیمی: (Acı yetimi) پایان احساس تلخ. بیماری عصبی هیپوالژی.

پرویز شاهمرسی, [25.07.20 08:34]
#ترکیب
آش آرد: چیله مز (Çiləməz).

پرویز شاهمرسی, [27.07.20 17:37]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
بورا بورا هاراسیدی (Bura bura harasıdı)(اینجا اینجا کجایش است):
نوعی بازی در اردبیل. ابتدا به قید قرعه چشمان بازیکنی را می بندند و یکی سوار بر پشتش می‎شود. بازیکنان دیگر با دست به یک یک اعضای سوار شده، اشاره می‎کنند و از بازیکن چشم بسته می‎پرسند: «بورا بورا هاراسیدی» اگر او جواب درست بدهد، بازی عوض می شود درغیراینصورت ادامه می‎یابد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [29.07.20 13:58]
#ضرب_المثل
آن نوش به این نیش نمی ارزد: باشیمی یاریر، اتگیمه قوز تؤکۆر (سرم را می شکند و گردو بر دامنم می ریزد)

پرویز شاهمرسی, [02.08.20 07:29]
#اوغلان_آدلاری
باتیر: (Batır) دلاور. كوبنده. نفوذ كننده.
باتین: (Batın) سرعت. جَلدی. باطن. درون. شکم.
باچان: (Baçan) روزه دار.
باخشی: (Baxşı) خنياگر. نوازنده.
باخیت: (Baxıt) پنجره.
باخیش: (Baxış) نگاه. نظر.
بارات: (Barat) برکت.
باراخسان: (Barsxsan) عزیز.
بارادان: (Baradan) فریاد. براده.  
باراما: (Barama) پیلة ابریشم. پیله. تار.
باربول: (Barbul) زنده باش!
بارچا دورموش / بارچا دوْغموش: (Barça durmuş) نجیب زاده.  
بارس: (جان)(Bars) ببر. پلنگ.
بارس بوغا: (Bars buğa) ببرآسا.
بارس بیگ: (Bars bəy) سرور ببرآسا.
بارقوتای: (Barqutay) ماه بزرگ دولت.
بارلاس: (Barlas) قهرمان. دلاور.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [06.08.20 07:29]
#تاریخ
دلایل گسترش جغرافیایی ترکان
کوچ ترکان در پهنة اوراسیا مهمترین حادثه در تاریخ این ملت است. برای این کوچ دلایلی آفات طبیعی و بیماریهای واگیردار، افزایش جمعیت و کمبود چراگاه، اختلافات سیاسی، فشارهای سنگین داخلی و خارجی و آرزوی فتح و کشورگشایی ذکر شده است. یک نکتة مغفول در بررسی دلایل کوچ ترکان اولویتی است که آنان به آزادی و استقلال می دادند. این به آن معناست که وقتی یک قبیله از ترکان تحت فشار دیگر قبایل قدرتمند قرار می گرفت و وادار به انتخاب میان وطن و استقلال می شد، استقلال را برمی گزید و جلای وطن را بر فرمانبرداری ترجیح می داد. بدین ترتیب آنان همواره وطن را فدای استقلال می کردند و هر کجا را که آزادی و استقلال آنها تأمین می شد، به عنوان وطن برمی گزیدند. این مسئله موجب انبساط قومی و نژادی و زبانی ترکان در طول تاریخ می شد که از یک طرف وجود یک حکومت مرکزی مقتدر را تقریباً ناممکن می ساخت و از طرف دیگر موجب پراکندگی زبانی و پیدایش لهجه های جدید ترکی می شد. این انبساط از نظر فرهنگی موجب آشنایی ترکان با فرهنگهای مختلف و مبادلات  فرهنگی با ملل گوناگون می شد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [09.08.20 09:31]
#قاعده
انواع زمان آینده در زبان ترکی (12):
مضارع وجوبی: بیلمه لی یم. بیلمه لیسن. بیلمه لیدیر. بیلمه لی ییک. بیلمه لیسیز. بیلمه لیدیرلر.

پرویز شاهمرسی, [13.08.20 09:01]
#ترکیب
آجی یئری: (Acı yeri) خانة سوگوار.

پرویز شاهمرسی, [16.08.20 08:09]
#ترکیب
آش اسفناج: اوْت آشی(Ot aşı).

پرویز شاهمرسی, [21.08.20 08:25]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
بوز تپدی (Buz təpdi):
نوعی بازی یا سرگرمی در اردبیل که در فصل زمستان بر روی رودخانه‎های یخ بسته انجام می‎شود. بازیکنان پشت سر استاد بازی که فردی ماهر و ورزیده است، قرار می‎گیرند. استاد حرکات را یک به یک انجام می‎دهد و بازیکنان باید عیناً آن را تکرار کنند. این حرکات بیشتر جنبة سُر خوردن به شیوه‎های مختلف را دارد و در چند مرحله که به تدریج مشکل تر می‎شود، اجرا می‎گردد. مراحلی مانند: حرکات ایستاده، حرکات نیمه ایستاده و حرکات نشسته. به هنگام اجرای مراحل فوق هریک از بازیکنان که قادر به انجام بعضی از حرکات نباشند، از دوری بازی خارج می‎شوند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [25.08.20 08:31]
#ضرب_المثل
آنهایی را که تو خوانده ای، ما اوراق کرده ایم: سن اوْخویانی من توْخوموشام.

پرویز شاهمرسی, [29.08.20 08:22]
#قیز_آدلاری
تونزاله: (Tünzalə) بخشش.
توْی بیکه: (Toy bikə) دختری که در روز جشن متولدشده باشد.
توْی خانیم: (Toy xanım) بانوی بزم آرا.
توْیدا: (Toyda) زاده در عروسی.
توْی گلدی: (Toy gəldi) آنکه در روز جشن متولدشده باشد.
توْی ناز: (Toynaz) آنکه در روز جشن متولدشده باشد.
تینج: (Tınc) راحت. آسوده.
تینسان: (Tınsan) روحانی.  
جالغا: (Calğa) پیوند درخت.
جان آرتیران: (Can artıran) جان فزا.
جان آنام: (Can anam) مادر محبوب من.
جانای: (Canay) ماه محبوب.
جان ساچان: (Can saçan) جانفشان.
جان سالان: (Can salan) جانبخش.
جانسوْو: (Cansov) جانان.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [04.09.20 07:41]
#تاریخ
سابقة تمدنی ترکستان
بگفته ویل دورانت در کتاب «تاریخ تمدن» منطقة ترکستان در گذشته پر آب و معتدل بوده است. دریاچه های بزرگ و رودخانه های فراوان داشته است. عقب نشینی یخچالها این سرزمین را دچار خشکی ساخته و کار به جایی رسیده که به علت کمبود بارندگی ایجاد مدنیت و کشور غیرممکن شده است. ساکنان این ناحیه مجبور به مهاجرت به اطراف شده اند. بدین ترتیب شهرها یکی پس از دیگری خالی شده اند. به نظر بسیاری از دانشمندان این نواحی ناظر و شاهد نخستین مجموعة پیچیده ای از نظم و پیش بینی و آداب و اخلاق و فرهنگ بوده که از میان آن تمدن کنونی بیرون آمده است. در سال 1907 «پمپلی» آثاری از جنس سفال و ... به دست آورد که بنا به تخمینهای معتدلانه تاریخ آنها به 5000 سال قبل از میلاد می رسد. بدین ترتیب با توجه به یافته های باستانشناسی می توان گفت که سابقة ایجاد فرهنگ و تمدن در ترکستان به 7000 سال قبل باز می گردد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [08.09.20 08:59]
#قاعده
انواع زمان آینده در زبان ترکی (13):
آیندة مفعولی غیرقطعی: بیلینرم (دانسته می شوم). بیلینرسن(دانسته می شوی). بیلینر(دانسته می شود). بیلینریک(دانسته می شویم). بیلینرسیز (دانسته می شوید). بیلینرلر(دانسته می شوند).

پرویز شاهمرسی, [14.09.20 16:25]
#ترکیب
آجی یاغ: (Acı yağ) روغن خرس.

پرویز شاهمرسی, [17.09.20 07:58]
#ترکیب
آش بدون کشک: قارا قاتیق (Qara qatıq).

پرویز شاهمرسی, [19.09.20 13:23]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
پولا یاخین (Pula yaxın): لیس پس لیس.
نوعی بازی دسته جمعی با سکّه. یکی از بازیکنان سکّه‎ای را به طرف دیوار پرتاب می‎کند. دیگران به نوبت سکّه‎های خود را به سمت آن سکّه پرتاب می‎کنند و در پایان هرکس که سکّه‎اش نزدیکتر به سکّة نفر اول بود، برنده است و در دور دوم بازی را او آغاز خواهد کرد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [21.09.20 15:47]
#ضرب_المثل
آن یکی خر داشت، پالانش نبود: اوْلارام اوْغرو، اوْلار آیدین گئجه (امشب که ما دزد شدیم، مهتاب شد).

پرویز شاهمرسی, [25.09.20 08:17]
#اوغلان_آدلاری
بارمان: (Barman) ثروت والا.
باريش: (Barış) سازش. صلح.
باريشار / باریشان: (Barışar) صلح كننده.
باریشماز: (Barışmaz) سازش ناپذیر.
باریشمان: (Barışman) سازشکار.
بازدا: (Bazda) زیبا. نیکو.
باسات: (Basat) مغلوب کننده یا رام کنندة اسب. مُهر. مهربان.
باسا دمیر: (Basa dəmir) محکم چون آهن.
باسا دوْغرول: (Basa doğru) پیروز چون شاهین.
باسار: (Basar) زیرگیرنده و غالب.
باساربیگ: (Basar bəy) سرور پیروز.
باسارقایمیش: (Basarqaymış) پیروز.
باستامان: (Bastaman) جبّار.
باسمار: (Basmar) فشار دهنده.
باسمال: (Basmal) آمیخته. کوبیده شده.
باسمان: (Basman) پیروز. ترازو. ناشر.
باسیم: (Basım) حمله. هجوم.
باشات: (Başat) منبع. برتر. حاکم.
باش اگمز: (Baş əyməz) جسور.
باشتان: (Baştan) پیشرو. رهبر.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [02.10.20 08:57]
#تاریخ
تیرهای صفیرکش
تیرهای صفیرکش یکی از حوادث جالب و در عین حال نمادین تاریخ ترک هستند. «مته خان» نخستین خاقان تاریخی ترکان با ابداع و استفاده از این تیرها گامی مهم را در تأسیس دولت مستقل برداشت. در آن زمان ترکان از تیرهایی با پیکانهای استخوانی نیز استفاده می کردند. به دستور «مته خان» سوراخی در این پیکانها بوجود آوردند که پس از شلیک صدایی شبیه به سوت یا صفیر می داد. مته خان از این نوع تیرها برای نابودکردن دشمنان و مخالفان دولت مستقل خود استفاده کرد و به وفاداران خود دستور داد تا از پی تیرهای صفیرکش روان شوند. به تعبیر دیگر تبعیت از این تیرها نشانة وفاداری به خاقان جدید ترک بود.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [06.10.20 08:27]
#قاعده
انواع زمان آینده در زبان ترکی (14):
آیندة مفعولی قطعی: بیلینه جگم(دانسته خواهم شد). بیلینه جکسن(دانسته خواهی شد). بیلینه جک(دانسته خواهد شد). بیلینه جگیک(دانسته خواهیم شد). بیلینه جکسیز(دانسته خواهید شد). بیلینه جکلر(دانسته خواهند شد).

پرویز شاهمرسی, [09.10.20 10:00]
#ترکیب
آجی ییلقیریش: (Acı yılqırış) خندة شهوانی.

پرویز شاهمرسی, [10.10.20 07:48]
#ترکیب
آشپزباشی: آش آقا (Aş aqa). آشچی باشی (Aşçıbaşı).

پرویز شاهمرسی, [15.10.20 10:13]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
پول پول / پول چؤندرمه (Pul çöndərmə):
نام نوعی بازی با سکّه. بازیکنان هر کدام بطور مساوی تعدادی سکّه را بر زمین می‎گذارند و هر کدام با سکّه خود می‎کوشند با زدن بر آن سکّه‎ها، آنها را برگردانند. هر چند سکّه که برگردند، نصیب آن بازیکن می‎شوند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [18.10.20 07:45]
#ضرب_المثل
آوازخوان ماهی، قورباغه است:
قازان دئیر دیبیم قیزیلدیر، چؤمچه دئیر بولانمیشام چیخمیشام.

پرویز شاهمرسی, [22.10.20 07:43]
#قیز_آدلاری
جانقوت: (Canqut) محبوب.
جانی قیز: (Canı qız) دختر محبوب.
جوْشقون آی: (Coşqun ay) ماه تابان.
جوماگول: (Cumgül) آنکه در روز جمعه یا عید متولد شده باشد.
جیران: (Ceyran) آهوی زرد.
جیغالی: (Cığalı) ژولیده مو. فیلوش (پرنده).
چای گول / چایداگول: (Çay gül) گل رودخانه.
چایلان: (Çaylan) ماسه‎زار. ریگزار. آبشار. کنارة دره. بستر رود.
چیتک: (Çitək) وصله. زینت.
چیچک: (Çiçək) شکوفه. غنچه.
چیچک آی: (Çiçək ay) ماه شکفته.
چیچکتای: (Çiçəktay) مانند شکوفه.
چیچک تؤکون:(Çiçək tökün) گلریزان.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [25.10.20 10:07]
#تاریخ
ادبیات ترکان بلغارستان
ترکان بلغارستان ادبیاتی به قدمت ششصد سال دارند. این ادبیات در ترکیب ادبیات عثمانی قرار می گیرد. این ادبیات در قرن بیستم به دو دورة پیش و پس از 1944 تقسیم می شود. در دورة اول ادبیات ترکی در بلغارستان تحت شدیدترین فشارهای حکومتی قرار داشت. روزنامه و انتشارات ترکی توقیف شدند با اینحال شاعران و نویسندگانی چون سلیمان سرّی، عثمان نوری پرمجی، حافظ عبدالله مجیک، محمد معصوم و احمد فائق، چراغ این ادبیات را روشن نگهداشتند. پس از سال 1944 و حاکم شدن نظام کمونیستی بر بلغارستان، ادبیات ترکی شاهد دوره ای جدید از فشار و توقیف بود. ادبیات باید به خدمت کمونیسم و تجلیل از آن درمی آمد. زندانها انباشته از ادبیان نافرمان بود. علی عثمان آیرانتوک، عثمان سونقور، محمد مذکی جان، راسم بلاذراوغلو، سلیم سلجوق، حسین اوغوز، احمد شریف، رجب کوپچو و .. از ادبیانی بودند که با تحمل فشار در قالبهایی غالباً شاعرانه هنوز فعالیت داشتند. آخرین دورة ادبیات ترکان بلغارستان دورة «ناامیدی» بود. از سال 1969 فرمان توقیف سراسری آثار ترکی صادر شد. ادیبانی چون علی قدیر، رجب کوپچو، انور ابراهیم، یعقوب اسماعیل، فؤاد صالح، سلیم بلال، هوسمن اسماعیل و دکتر رضا ملّا اعدام شدند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [27.10.20 17:29]
#قاعده
انواع زمان آینده در زبان ترکی (15):
آیندة موصولی: بیله جگیم. بیله جگین. بیله جگی. بیله جگیمیز. بیله جگینیز. بیله جک لری.

پرویز شاهمرسی, [29.10.20 08:18]
#ترکیب
آچار ساچار: (Açar saçar) اسرافکار.

پرویز شاهمرسی, [03.11.20 08:47]
#ترکیب
آشپزخانه:  آشخانا (Aşxana). آش دامی (Aş damı).

پرویز شاهمرسی, [07.11.20 09:39]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
پیشتی پیشتی (Pişti pişti):
نام نوعی بازی دسته جمعی. این بازی بصورت محله‎ای انجام می‎شود یعنی دو محله در مقابل هم قرار دارند و با آغاز بازی، افراد یک محله به افراد محلة دیگر حمله می‎کنند و در وسط میدان به هم لگد می‎زنند. این بازی قواعد خاصی ندارد و بازیکنان تا آنجا که بتوانند با شدت بهم لگد می‎زنند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [10.11.20 20:51]
#تاریخ
محلة تبریزیها در شوشا
شوشا مروارید آذربایجان است. مرواریدی است که سالها بود از صدف مام میهن جدا افتاده و در رنج و خون غوطه می خورد. اکنون هنگام آن است که صدف مروارید خود را در بر گیرد و حدیث عشق از سرگیرد. شهر شوشا در فاصلة سالهای 1750 تا 1763 برپا شده است. ابتدا 9 محله داشته و بمرور زمان تعداد محلات به 17 رسیده است. محلة تبریزیها یکی از نخستین محلات شوشا است. پناه علی خان جوانشیر بنیانگذار خان نشین قره باغ برای رونق دادن به شهر شوشا شماری از اهالی تبریز را به اینجا کوچ داد. بیشتر این کوچندگان صنعتگران و پیشه وران بودند. تبریزیان به فرهنگ قره باغ تحرک دادند. ساز مقامی جای غزل و قوشما را گرفت. بسیاری از شاعران قره باغ از این محله برخاسته اند که می توان به آغاحسین عارف، سلیمان فاخر، عبدل شاهین، میرزا نجفقلی شمس ذاکر، فرخی و .. اشاره کرد. بیشتر ساکنان این محله باسواد بودند. از نیمة دوم قرن 18 عزاداری عاشورا در این محله آغاز شده است. در سال 1840 ارمنیان به پشتیبانی روسها، عزاداری عاشورا را در این محله قدغن کردند. قاضی شوشا فتوا علیه ارمنیان داد. تبریزیان با چماق جنبش آورده و ارمنیان را به ضرب و شتم گرفتند. پلیس به سختی توانست طرفین را از هم جدا سازد. تبریزیان نقشی فعال در کمیته «دفاعی» و «مجلس قره باغ» داشته و در وقایع سال 1905 و جنگ ارمنی - مسلمان رشادت فراوان از خود نشان دادند. محلة تبریزیها از نیمة دوم قرن 19 از صحنه تاریخ حذف شد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [16.11.20 16:01]
#قاعده
تصریف فعل در زبان ترکی آذربایجانی
در زبان ترکی آذربایجانی، افعال بر پایة سوم شخص مفرد آن صرف می‎شود. بدین ترتیب که ابتدا از فعل دلخواه سوم شخص مفرد، زمان مورد نظر خود را گرفته، سپس ضمایر اول شخص و دوم شخص مفرد و اول شخص و دوم و سوم شخص جمع به آخر ریشة آن فعل افزوده می‎شود. مثال: بیلدی+م= بیلدیم. بیلدی+ن=بیلدین. بیلدی+ز= بیلدیز.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [20.11.20 08:26]
#ضرب_المثل
آواز دهل شنیدن از دور خوش است: آدین ائشیت اؤزۆن گؤرمه .

پرویز شاهمرسی, [23.11.20 22:45]
#اوغلان_آدلاری
باشخان: (Başxan) سرور اعظم.
باشدا: (Başda) در رأس. نخست.
باشدان: (Başdan) از نو. از سر.
باش دینج: (Baş dinc) دل آرام.
باشقات: (Başqat) حاکم. آغازگر.
باشقار: (Başqar) اداره. اقتصاد.
باشقال: (Başqal) فرمان. فرمانده.
باشقان: (Başqan) فرمانده. مدیر.
باشقایا: (Başqaya) صخرة اصلی.
باشقوت: (Başqut) نخستین مسعود. مقدسترین.
باشمان: (Başman) رهبر. پرکلاه. سراسقف.
باغاتور: (Bağatur) دلاور. باتور.
باغداسار: (Bağdasar) باغبان.
باغیش: (Bağış) بخشش. هدیه. عفو. آمرزش.
باکی: (Bakı) ابدی.
بالا اوْغلان: (Bala oğlan) پسرک.
بالا بابا: (Bala baba) پدر و فرزند.
بالا تکین: (Bala təkin) شاهزادة کوچک.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [27.11.20 08:50]
#تاریخ
ادبیات ترکان غازان
آثاری مانند «نهج الفرادیس»، «محبت نامه» و «داستان جمجمه سلطان» تأثیری مهم در شکل گیری ادبیات ترکان غازان داشته اند. این ادبیات در ترکیب و قلمرو اردوی زرین شکل گرفته است. پیش از اینکه غازان به اشغال روسها درآید، نوعی ادبیات صوفیانه در اینجا جریان داشت. از اوایل نیمه دوم سدة 19 نوعی تجددگرایی در ادبیات غازان آغاز شد. عبدالقیوم نصیری مهمترین شخصیت ابدی بود که روحیة ملی گرایی را در میان ترکان غازان پدید آورد. صدری مقصودی، آیاس اسحاقی، ذاکر هادی و ... نمایندگان ادبیات نوین در غازان بودند. بین سالهای 1905 تا 1917 بیش از 40 روزنامه و 35 مجله به زبان ترکی غازان منتشر می شد. پس از اشغال غازان توسط بلشویکها روزهای سخت برای ادبیات این خطه آغاز شد. در سال 1928 الفبای عربی منسوخ گردید. در سال 1940 الفبای سیریلیک برقرار گردید و این اقدام ضربه ای هولناک بر ادبیات نوشتاری غازان وارد آورد. فشار آنقدر افزایش یافت که بسیاری از ادیبان جلای وطن کردند و بسیاری نیز دست از فعالیت برداشتند. رضاءالدین فخرالدین، فاتح کریمی و علی اصغر کمال از این دسته ادیبان بودند.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [29.11.20 15:37]
#ترکیب
آچالاق یومالاق: (Açalaq yumalaq) نیمه خواب و آماده.

پرویز شاهمرسی, [01.12.20 15:05]
#ترکیب
آش پشت پا: توْپوق آشی  (Topuq aşı).

پرویز شاهمرسی, [03.12.20 10:37]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
پیشدی بیللی (Pişdi billi):
نوعی بازی گروهی که در آن گروهی بر زمین نشسته و گروه دیگر بالای سر آنها می‎ایستند. ایستاده‎ها با دست به سر نشسته‎ها می‎زنند. اگر یکی از نشسته‎ها بتواند دست ایستاده‎ها را بگیرد، بازی تمام شده و جای گروهها عوض می‎شود.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [05.12.20 16:13]
#قاعده
ترتیب چسبیدن پسوندها به ریشه در زبان ترکی:
زبان ترکی جزء زبانهای التصاقی است. یعنی در حالات مختلف تصریف، پسوندها به ریشة فعل می‎چسبند ولی ریشة فعل بدون تغییر می‎ماند. مثلاً مصدر آچماق (باز کردن) را در نظر بگیرید. ریشة فعل در زبان ترکی همواره شکل امر است. یعنی آچ (باز کن). وقتی می‎خواهیم همین فعل را در زمانهای مختلف صرف کنیم، ریشه هرگز تغییر نمی‎یابد. مثلاً آچیردیم (باز می‎کردم). آچاجاغام (باز خواهم کرد) آچمیشدیم( باز کرده بودم).
ریشه+پسوند کیفیت+پسوند زمان+ پسوندکمکی+ضمیر= آچ+یر+د+ی+م= آچیردیم (می گشودم).
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [07.12.20 22:31]
#ضرب_المثل
آه در بساط ندارد: آغیزی قولاغیندادیر (زبانش در گوشش است).

پرویز شاهمرسی, [10.12.20 08:31]
#واژه_جدید
پروفایل= گلیشیم.

پرویز شاهمرسی, [11.12.20 08:56]
#تاریخ
ادبیات ترکان قبرس
ادبیات ترکان قبرس پیشینه ای 450 ساله دارد. این ادبیات از سال 1571 یعنی زمان الحاق قبرس به کشور عثمانی آغاز شده و تا امروز مراحل مختلفی را پیموده است. مرحلة اول مرحلة پیدایش داستانها و حکایاتی چون «جان پولاد»، «ترجمان» و «قصاب اوغلو» بود. بین سالهای 1878 تا 1923 قبرس تحت حاکمیت انگلیس قرار گرفته و ادبیات ترکی با تضییقات بسیار مواجه شد ولی بازهم به فعالیت خود ادامه داد. نخستین روزنامة ترکی با نام saded  و نخستین رمان ترکی با نام «بیر گئجه صحبتی» در این زمان انتشار یافت. در سال 1943 نخستین الفبای ترکی قبرس توسط اسماعیل حکمت ارتایلان تهیه شد. بعد از سال 1955 قیام ترکان قبرس آغاز شد و حس قهرمانی در ادبیات بروز بیشتری یافت. شاعر «اؤزکر یاشین» مهمترین چهرة ادبی این دوران است. «عثمان تورکای» دیگر شاعر برجستة قبرس است. «قوتلو آدالی» نیز برجسته ترین نمایندة ادییات ترکان قبرس در عرصة نثر می باشد.
@parvizshahmarasi

پرویز شاهمرسی, [14.12.20 21:39]
[ Photo ]
تاریخ ادبیات ترکی/ نویسنده: محمد فؤاد کؤپرولو / ترجمه: پرویز زارع شاهمرسی / انتشارات اختر / تبریز. / تلفن ناشر: 04135555393

پرویز شاهمرسی, [15.12.20 22:55]
#ترکیب
آچدی قوشدو: تجزیه و ترکیب.