استاد پرویز شاهمرسی=19 دسامبر 2018
پرویز شاهمرسی, [19.12.18 08:33]
#قاعده
صفت لیاقت: آن است که شایستگی چیزی را برای منظوری بیان نماید. علامتهای آن که بعد از ریشة فعل میآید عبارتند از :
(مالی)، (ملی)، (آسی)، (اسی) و (اونج)
یاشا (زندگی کن) ← یاشامالی (سزاوار زیستن)
گول (بخند) ← گولمه لی (خنده دار)
اوْخون (خوانده شو) ← اوْخوناسی (قابل خواندن)
وئر (بده) ← وئره سی (قابل دادن)
قوْرخ (بترس) ← قوْرخونج (ترسناک)
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [20.12.18 09:08]
#فرهنگ_مردم_آذربایجان
چیلله شدده سی: (Çillə şəddəsi) قالیچه ای بدون خواب که برای تزئین اتاق تازه دامادان یا نو عروسان در ایام بعد از چهارشنبة آخر سال تا نوروز بافته شود. بافتن این شدده همراه با آواز است و چون تصاویری از ترازو در آن است آن را «تاراز چیلله» یا «تاراز شدده» می نامند. چون بافتن آن تمام شد دختران بر آن نشسته و نیت خوشبختی می کنند. در بیشتر اوقات شدده را 7 روز در زیر آسمان پهن می کنند تا ماه و ستاره دیده و نذر دختران برآورده شود.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [21.12.18 10:18]
#اوغلان_آدلاری
آلابای: (Alabay) سرور اعظم.
آلاتا: (Alata) پرتگاه. دو رگه.
آلاز: (Alaz) شعله.
آلامان: (Alaman) بیخانمان. گروه مردم. حملة نامرتب. طایفة غارتگر بیخانمان.
آلان: (Alan) گیرنده. فاتح.
آلا نر: (Ala nər) مرد یا کوه بزرگ.
آلاو: (Alav) شعله. لهیب.
آلایخان: (Alayxan) سپهسالار.
آلایمیر: (Alaymir) سپهسالار.
آل بایراق: (Al bayraq) پرچم سرخ.
آلپ: (Alp) نیرو. دلیر. پهلوان. سرسخت. دشوار. سنگین.
آلپ آتا: (Alp ata) پدر دلاور.
آلپاتای: (Alpatay) مانند دلاوران.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [22.12.18 16:31]
#ترکیب
آب و تاب: یاشناش(Yaşnaş). تاولانیش(Tavlanış). ساپلیق (Saplıq). پارلاقلیق(Parlaqlıq).
پرویز شاهمرسی, [22.12.18 16:32]
#ترکیب
آت چاپار: (At çapar) پیک سواره.
پرویز شاهمرسی, [23.12.18 15:24]
#ضرب_المثل
آبرو بهر نان نباید ریخت: لوْغما دگیل بوْغما دیر.
پرویز شاهمرسی, [24.12.18 18:00]
#تاریخ
جایگاه گذشته و حال قشقایی ها در حیات ترکان
قشقایی ها جنوبی ترین ترکان جهان هستند. آنها شاخه ای از اوغوزها بوده و نشانه هایی مستحکم از این تعلیق در فرهنگ و زبانشان دارند. اگرچه قشقایی ها از نظر جغرافیایی از دیگر ترکان جهان جدا افتاده و در میان اقوام غیر ترک قرار گرفته اند ولی بدلیل روحیة جسارت و رشادت توانسته اند عناصر فرهنگی و قومی خود مانند لباس و آداب و رسوم را حفظ کنند. واژة «قاشقای» هم دارای معنای «سرسخت» است و هم نشانة تعلق احتمالی آن است به گروه «قایی» از ترکان اوغوز. قشقایی ها برخلاف ترکمنها شاعر ملی ندارند و همین مسئله تمرکز ادبی و فرهنگی را در میان آنان با مشکل مواجه کرده است ولی در زمان معاصر کوشندگانی از میان این قوم مانند اسدالله مردانی رحیمی و نسل جدیدی از جوانان در راه حفظ میراث ادبی و فرهنگی قشقایی همت گمارده اند. ادامة حیات فرهنگی قشقایی ها در آینده، به ارتباط آنان با دیگر ترکان اوغوز در ایران از قبیل ترکمنها و آذربایجانیها بستگی دارد.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [26.12.18 07:06]
#قاعده
صفت تأکیدی: آن است که وجود صفتی را برای موصوف تأکید نماید. علامتهای آن عبارت است از:
- (لاپ) پیش از صفت میآید: لاپ یاخشی (بسیار خوب)
- (ان) پیش از صفت میآید: ان یاخشی (بسیار خوب)
- (پ) و(م) بعد از نخستین هجای صفت گذاشته میشود و پیش از صفت میآید و با خط رابطه به صفت میچسبد: ساپ- ساری (زرد زرد)
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [28.12.18 08:44]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
آغاج آغاج (Ağac ağac)(چوب بازی): این بازی با 3 الی 8 نفر قابل اجراست. ابتدا هر نفر چوبدستی خود را آماده کرده و به سرگروه تحویل میدهد. سرگروه در حالی که دولا شده چوبدستیها را از لای پاهایش به عقب برده، یکی یکی از پشت سر به طرف مقابل پرتاب میکند. پس از اتمام پرتاب، هر نفر ملزم است در حالی که یک پا را بالا برده با دست از زانوی خودش گرفته، لی لی کنان به سراغ چوبدستی خود برود تا آن را برداشته باز هم لی لی کنان به نقطه شروع بازگردد. هرکس زودتر این کار را بکند، برنده محسوب شده به عنوان رهبر بازی انتخاب میشود و عملیات پرتاب را انجام میدهد.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [30.12.18 07:38]
#تاریخ
اولکن و هومای در دین باستانی ترکان
علاوه بر «تانری» که خدای بزرگ آسمان است دو موجود خدایی در دین باستانی ترکان وجود داشتند. اولکن آفریدگار زمین، آسمان، آفتاب و ماه است. هومای نیز دومین خدای نیرومند در خداپرستی اسطوره ای ترکان است. هومای وجودی زنانه دارد و کارکرد کیفردادن نیز برای او تصور شده است. هومای در میان همة ترکان منطقة آلتای به عنوان محافظ خانواده و همة کودکان حفظ شده است. اگر تانری به بالا یعنی آسمان ارتباط دارد هومای به زمین مربوط است. هومای در متون باستانی سدة دهم میلادی متعلق به اویغورها «خاتون هومای» نامیده شده است. اگر خاقان ترک با شخصیت تانری تطبیق شود، شهبانو نیز با شخصیت هومای مطابق می شود.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [01.01.19 07:10]
#ترکیب
آب و جارو: سیل سۆپۆر(Sil süpür).
پرویز شاهمرسی, [01.01.19 07:11]
#ترکیب
آت دورمان: آویزهای زین اسب.
پرویز شاهمرسی, [02.01.19 07:25]
#قیز_آدلاری
آیدای: (Ayday) مهوش.
آی دنیز: (Ay dəniz) ماه و دریا.
آی دوْغار: (Ay doğar) مه زاده.
آی دوْغان: (Ay doğan) شاهین زیبا. مه زاده.
آی دوْغدو: (Ay doğdu) زاییده چون ماه.
آی دوْغموش: (Ay doğmuş) زاییده از ماه.
آی دوْغور: (Ay doğur) ماه درمی آید.
آی دوْققوز: (Ay doqquz) نه ماهه. کامل. رسیده.
آی دوْلان / آی دوْلدو / آل دوْلسون / آی دوْلو / آی دوْلوسو: (Ay dolusu) ماه تمام. بدر. سرشار از ماه. نماد خوشبختی.
آی دوواق: (Ay duvaq) ماهرو.
آیدیل: (Aydil) زبانی پاک چون ماه.
آی دیلک: (Ay dilək) آرزوی زیبا.
آیدیم: (Aydim) ترانه.
آیرا: (Ayra) ممتاز. بیتا.
آیریلما: (Ayrılma) جدایی.
آیریلماز: (Ayrılmaz) جدایی ناپذیر.
آیرین: (Ayrın) ممتاز. برگزیده.
آیزیت: (Ayzıt) خدای ماه در شمنها. الهة زیبایی، عشق و پاکدامنی.
آی سئور: (Ay sevər) عاشق ماه.
آیسا: (Aysa) مهوش. مهسا.
آیسادا: (Aysada) مهوش.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [03.01.19 10:06]
#تاریخ
طبقات آسمان در باور ترکان باستان
آسمان در نمای اسطوره ای ترکان باستان و همچنین اساطیر آلتای 17 طبق است. در طبقة هفدهم تانری قایراخان می نشیند و امور جهان را اداره می کند. اولکن نیز در طبقة شانزدهم جایی در کوه طلایی بر تخت زرین نشسته است. بهشت یا «آغ گؤل» نیز در طبقة اولکن واقع است. در بهشت نیاکان مردمان کنونی زندگی می کنند. هرگاه که نیاز باشد به خویشاوندانشان کمک می کنند. در طبقات دیگر خدایان دیگری وجود دارند. مثلاً کیساقان تانری نیرومند در طبقة نهم، مرگن تانری دانا در طبقة هفتم هستند.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [04.01.19 08:35]
#ضرب_المثل
آبرویت را در دست خود نگهدار: سؤگمه قول آتامی، سؤگمه ییم خان آتانی.
پرویز شاهمرسی, [05.01.19 07:34]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
آغاج دؤگدو (Ağac döydü) (چوب زنی): یک چوب را با فاصله میگذارند. بازیکن اول با انداختن تکه چوبی، چوب اولی را میزند. اگر موفق نشد دومی ادامه میدهد ولی اگر زد، چوب اصلی را کمی دورتر میگذارد و دومی باید آن را بزند.
پرویز شاهمرسی, [06.01.19 07:07]
#تاریخ
ریشة نام «ترک»
بی تردید نخستین حضور نام ترک در صحنة تاریخ همراه با ورود گؤگ ترکهایی بود که نام ترک به خود دادند. با این وجود در یک سالنامة چینی به نام «چین شو» از قومی به نام توکو و ظهور هونها بحث شده و این نشان میدهد که نام ترک بسیار پیشتر از زمان گؤگ ترکها بکار رفته است. چینی ها به اینان نام «توکیو» و یا «توچوئه» داده بودند. بیزانسها آنان را «تورکوی» نامیدهاند و در نوشتههای سغد به صورت تورک Twrk آمده است. گؤگ ترکها این نام را به صورت «تورک» و یا گاه «توروک» و اویغورها بطور مداوم آن را به صورت «توروک» خوانده و مینوشتند. محمود کاشغری این نام را در معنای «آفریده» و «زاییده» بکار برده است. این نام که در ابتدا بصورت توروک بکار میرفت، همراه با گؤگ ترکها بصورت تورک درآمد.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [07.01.19 17:31]
#اوغلان_آدلاری
آلپ ار: (Alp ər) دلاورمرد.
آلپ ارسلان: (Alp ərsəlan) شیرمرد.
آلپاغو: (Alpağu) تکاور.
آلپال: (Alpal) دلاوری.
آلپان: (Alpan) حداکثر. پهلوان.
آلپای: (Alpay) دلاوران.
آلپایا: (Alpaya) دلاور بیباک.
آلپ ترخان: (Alp təxan) حاکم دلیر.
آلپ توتوق: (Alp tutuq) شاهزادة دلیر.
آلپ توران: (Alp turan) شاهزادة مانا.
آلپ توغ: (Alp tuğ) سمبل دلاوری. دلاوری که توغ جایزه بگیرد.
آلپ دمیر: (Alp dəmir) دلیر و محکم.
آلپ دورموش: (Alp durmuş) شاهزادة مقاوم.
آلپ دوْغرول: (Alp Doğrul) دلاورتبار.
آلپ قوتلوق: (Alp qutluq) شاهزادة مسعود.
آلپمان: (Alpman) دلاورمرد.
آلتار: (Altar) محراب.
آلتان: (Altan) شفق سرخ. سرخ. حاکم یا امپراتور ساکن در پایتخت. حداکثر. شصت.
آلتای: (Altay) روح والایی که بر گسترة زمین فرمان میراند. کوه بلند در جنگل.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [08.01.19 09:06]
#ترکیب
آب و خاک: یئر یورت(Yer yurt).
پرویز شاهمرسی, [08.01.19 09:07]
#ترکیب
آتدیر کئچ: دروغگو.
پرویز شاهمرسی, [09.01.19 09:24]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
آغاجین تاپ (Ağacın tap) (چوبت را پیدا کن): نوعی بازی با چوبدستی در سولدوز. بچهها ابتدا چوبدستها را با فاصلة تقریبی 30 ال 40 سانتیمتر به طور موازی در کنار هم میچینند. افراد در کنار چوبدستیها قرار گرفته و از بالای چوبها پرش میکنند. هر کس موفق نشود و پایش به چوبها بخورد، چوبدستیاش را برداشته و به اندازه 20 یا 30 متر جلوتر رفته آن را به صورت عمودی در زمین نصب میکند و بقیة بازیکنان سعی میکنند از محل استقرار چوبدستهایشان، چوب نصب شده را هدف قرار بدهند. هرکسی هدف را بزند، خود را به چهار متری هدف میرساند و نهایتاً هر بازیکنی که هدف را نزده، بازنده میشود. چشمان او را با دستمال سیاهی میبندند و پس از آنکه چند بار او را به دور خودش چرخاندند، میخواهند چوبدستیاش را پیدا کند. وقتی او به این کار مشغول میشود، دیگران میخوانند:«آغاجین تاپ، قلیانین چک» (چوبت را پیدا کن، قلیانت را بکش). این بازی تا زمانی ادامه مییابد که بازیکن چوبدستیاش را پیدا کند.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [10.01.19 08:35]
#تاریخ
جغرافیای دینی جهان پیرامون ترکان باستان
ترکان ملتها را از نظر دین به چهار دسته تقسیم می کردند:
1- ترک (کسانی بودند که هم به زبان ترکی سخن می گفتند و هم تابع مذهب تویونیسم بودند). 2- تات (شامل فارسلار و همة کافرانی می شدند که چه به زبان ترکی و چه غیرترکی سخن می گفتند). 3- تاتار (طوایف کوچ نشینی مانند آوارها، ساوارها و ژوژانها که هنوز فرهنگ ترکی را نپذیرفته بودند). 4- تاپقاج یا تاوقاج (ترکانی بودند که فرهنگ چینی را پذیرفته بودند ولی از نظر دینی با ترکان تفاوت نداشتند). ترکان باستان مللی را که ترک زبان نبودند، «سوملوم» می نامیدند. مللی که نه دین و نه زبانشان شبیه ترکان نبود، «سوملوم تات» نامیده می شدند. واژه ترک نه تنها از نظر زبانی و فرهنگی بلکه از نظر دینی معنای خاص خود را داشت و موجب تمایز ترکان از دیگر ملل می شد.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [11.01.19 08:34]
#ضرب_المثل
آب برای من ندارد، نان که برای تو دارد: منه سو چیخماز سنه کی پول چیخار.
پرویز شاهمرسی, [12.01.19 18:09]
#قیز_آدلاری
آیسال: (Aysal) ماهواره. مهوش.
آیسالی: (Aysalı) مهوش.
آیسان: (Aysan) مهوش. مهسا.
آیسانا: (Aysana) مهوش. مهسا.
آی سحر: (Ay səhər) صبح ماه.
آیسر: (Aysər) سَرور ماهها.
آیسرن: (Aysərən) ماه شکفته.
آیسل: (Aysəl) ماه گونه.
آیسلام: (Aysəlam) سلام ماه.
آیسن: (Aysən) ماه گونه.
آیسو: (Aysu) ماه و آب.
آی سودا: (Ay suda) ماه در آب.
آیسولا: (Aysula) مهوش.
آی سولتان: (Ay sultan) سرور پاکیزه و نورانی.
آی سولو: (Ay sulu) مهوش.
آیسون: (Aysun) ارمغان ماه.
آی سوْنا: (Ay sona) قویی که پرهای سرش سبزرنگ است. زیباچهره که اختصاص به ماه دارد.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [15.01.19 09:39]
#ترکیب
آب و دانه: دن سو (Dən su). یئمک ایچمک(Yemək içmək).
پرویز شاهمرسی, [15.01.19 09:40]
#ترکیب
آتدیم توت: ناگهانی. غیرمنتظره.
پرویز شاهمرسی, [16.01.19 07:44]
#تاریخ
وطن اولیة ترکان
دانشمندان علم تاریخ و قوم شناسی در موضوع وطن اولیة ترکان باهم اختلاف نظر دارند. «کلاپ پورت» و «وامبری» خاستگاه ترکان را در کوههای آلتای، «رادلوف» در شرق آن و «رامستد» در آسیای شرقی می دانند. در گذشته «پارکر» و در دورة جدید «گاس کوپرس» با استناد به اسطوره شناسی تطبیقی و با در نظر گرفتن تأثیر مردمان دیرین آسیا، خاستگاة ترکها را در شرق یعنی در صحراهای میان بایکال تا گبی جستجو کرده اند. «نمت» یکی از دانشمندانی است که این موضوع را بطور همه جانبه تحلیل کرده است. به نظر او رابطة ناگسستنی میان زبانهای ترکی و اورال یک حقیقت غیرقابل تردید است. به نظر او این وطن می تواند اطراف دریاچة آرال و یا در دشتهای میان کوههای آلتای و اورال باشد. بدین ترتیب حوضة کوهستان آلتای یا تیان شان به عنوان وطن اولیة ترکان تثبیت شده است.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [17.01.19 22:09]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
آغانج آغانج:
بازی با چوبدستی در سولدوز. بازیکنان چوبدستیهایشان را به طور موازی و به فاصلة حدود 20 سانتیمتر در امتداد هم روی زمین صاف قرار میدهند. این بازی دارای چهار مرحله است که بازیکنان باید با اجرای بدون خطای مرحلة اول، سه مرحلة بعدی اجرا کنند. ابتدا بازیکن از روی چوبها پرش میکند. در مرحلة دوم بازیکن پس از پرش از رو همة چوبها، لی لی کنان به روی چوب اول و دوم و سوم و ... میپرد. هنگام فرود آمدن روی چوبها، نباید آنها را جابجا کرده و فواصل آنها را به هم بزند. در مرحلة سوم به جای فرود آمدن روی چوبها، بازیکن باید به حد فاصل چوبها بپرد. در مرحلة چهارم باید حد فاصل چوبها را به صورت مارپیچ و بدون برخورد با آنها و با سرعت لی لی کنان برود.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [19.01.19 20:44]
#اوغلان_آدلاری
آلتمان: (Altman) پادشاه طلایی.
آل توغ: (Al tuğ) درفش سرخ.
آلتون / آلتین: Altun)) طلا. زر سرخ.
آلتون اوْخ: (Altun ox) تیر زرّین.
آلتون باش: (Altunbaş) قزلباش.
آلتون بای: (Altunbay) سرور طلایی.
آلتون جان: (Altuncan) طلا وجود.
آلتون سوْی: (Altun soy) اصیل.
آلتون قارا: (Altunqara) طلای بزرگ.
آلتیبای: (Altıbay) فرزند ششم.
آل چیچک: (Al çiçək) گل سرخ.
آلخان: (Alxan) خان سرخ. خندقی که به صورت اریب کنده شده باشد.
آلدار: (Aldar) فریبنده. شهرت. دانا.
آلدان: (Aldan) بسیار.ضخیم. ژرف.
آل دمیر: (Al dəmir) آهن سرخ.
آلدیش: (Aldış) پذیرش. قبول.
آلقاچ: (Alqaç) زیرک. فرصت طلب.
آلقان: (Alqan) پیروز. فاتح.
آلقاییت: (Alqayıt) حمد. ثنا.
آلقون: (Alqun) تپه. بلندی.
آلقیش: (Alqış) استقبال. پیشباز. دعا. دعای خیر. تسلی. تظاهرات. آرزو.
آلقیش وئردی: (Alqış verdi) نذرداده.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [21.01.19 21:20]
#تاریخ
طبقان جهان آفرینش در باور ترکان باستان
در فالنامه های قدیمی ترک از وجود 3 دنیا سخن گفته می شود. در اینجا سه دنیای بالا، پایین و میانه بر ما روشن است که در شمنیسم ترک- مغول نیز انعکاس یافته است. همة وجوه خداپرستی ترکان در میان این دنیاها قرار می گیرد. در فالنامه آمده است که در بالا تاریکی و در پایین خاکستر قرار گرفته است. حیوانات، پرندگان و انسانها راه خود را گم کرده بودند. این وضعیت 3 سال طول کشید. تنها در سایة خیرخواهی آسمان بود که این وضع از میان رفت. در کتیبه های اورخون جایگاه مهمی به آیین آسمان داده شده است: «پس از آفرینش آسمان آبی در بالا و زمین سیه چرده در پایین، میان آن دو بنی آدم آفریده شد».
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [23.01.19 08:08]
#ضرب_المثل
آب زیر پوستش رفته : تۆکۆ دیریلیب.
پرویز شاهمرسی, [24.01.19 08:55]
#اصطلاح
آتدیمی دنگ آتماق: معقول رفتارکردن.
پرویز شاهمرسی, [25.01.19 15:08]
#تاریخ
نقش «هومای» در دین باستانی ترکان
«هومای» دومین خدای نیرومند در خداپرستی اسطوره ای ترکان است. او وجودی زنانه و کارکردی کیفردهنده دارد. اکنون نیز در دشتهای سایان _آلتای در میان ازبکها و قرقیزها به عنوان محافظ خانواده و همة کودکان حفظ شده است. اگر تانری به آسمان ارتباط دارد هومای به زمین مربوط است. برخی هومای را «آفرودیت» نامیده اند. در اینجا یک جنبة اساطیری دیگر یعنی زن و شوهر بودن تانری و هومای وجود دارد. بدین ترتیب زناشویی زمینی حالتی الهی می یابد. هومای «الهة نگهبان» است که خانواده و نوزادان را پاسداری می کند.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [27.01.19 21:54]
#ترکیب
آتراش آیاق: مهمانی خداحافظی.
پرویز شاهمرسی, [27.01.19 21:55]
#کنایه
آب و روغن را بهم آمیختن: آشا قوم قاتماق (Aşa qum qatmaq).
پرویز شاهمرسی, [28.01.19 18:02]
#قیز_آدلاری
آی سوْی: (Ay soy) از تبار ماه.
آیسیت: (Aysıt) مهوش. مانند ماه.
آیسیمان: (Aysıman) مهوش.
آیسین: (Aysın) مهوش. مانند ماه.
آیشاد: (Ayşad) مهوش.
آیشان: (Ayşan) سفید چون ماه.
آیشن: (Ayşən) بهره گرفته از ماه.
آی شیرین:(Ayşirin) شیرین چون ماه.
آیشین: (Ayşın) مهوش. مانند ماه.
آی صدف: (Ay sədəf)صدف سفید.
آیفر: (Ayfər) مهوش. ماهرخ.
آی قاباق: (Ay qabaq) جذاب. مهوش. زیبا.
آیقان: (Ayqan) صمیمی. زیبا.
آی قمر: (Ay qəmər) ماهرخ.
آیقوت: (Ayqut) ارمغان. ماه بخت.
آی قیز: (Ay qız) دختر ماه.
آی کؤنول: (Ay gönül) پاکدل.
آی کیمی: (Ay kimi) مهوش.
آی گلین: (Ay gəlin) عروس ماه.
آی گؤروم: (Ay görüm) مه لقا.
آی گؤز: (Ay göz) ماه چشم.
آی گؤزل: (Ay gözəl) زیبا چون ماه.
آی گول: (Ay gül) روشن چون ماه.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [30.01.19 08:16]
#تاریخ
پروتوترکها در سرآغاز تاریخ
ترکان نخستین یا پروتو ترکها زمانی در آسیای مرکزی برجسته ترین نمایندگان فرهنگ یکجانشینی بودند. به عقیدة برخی پژوهشگران میان هزاره های ششم تا پنجم قبل از میلاد، توفانی بزرگ در آسیای مرکزی بوقوع پیوسته و با کاهش آبهای سطحی موجی از بیابان زایی تشکیل شده است. بسیاری از اقوام ترک تبار که در این منطقه می زیستند و به نام اقوام «آسیانیک» شناخته می شوند، در هزارة چهارم پیش از میلاد ترک وطن کرده و بسوی مناطق حاصلخیز و پرآب بین النهرین حرکت کردند. دولت سومر نتیجة همین مهاجرت گسترده بوده و سومریان که خود را «تنگر» یا «کنگر» می نامیدند، پیشروترین جوامع انسانی آن زمان را در این منطقه پدید آوردند. در حال حاضر باستانشناسی و زبانشناسی در تطبیق حیات سومریان و پروتوترکها با احتیاط پیش می روند. بتدریج ابعاد جدیدی از این ارتباط روشن شده و مسیر حقیقی تاریخ آشکارتر می شود.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [31.01.19 09:03]
#ضرب_المثل
آبستنی نهان بود زادن آشکار: گیزلین کله گلن، آشکار دوْغار.
پرویز شاهمرسی, [01.02.19 05:58]
#اصطلاح
آت قاچدی توْربا دۆشدۆ: اوضاع به هم ریخت.
پرویز شاهمرسی, [02.02.19 16:53]
#قاعده
صفت تقریبی: آن است که نزدیک بودن موصوف را به صفتی بیان نماید. این صفت در مورد رنگها و مزه ها بکار میرود. علامتهای آن عبارتند از:
-(آمتور) و ایمتور) مانند آغامتور (سفیدگونه) و آجیمتور (مایل به تلخ)
-(آلا) پیش از صفت میآید. مانند: آلاشیرین (مایل به شیرین)
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [03.02.19 16:33]
#ترکیب
آت سوْخدو: خستگی ناشی از سواری طولانی.
پرویز شاهمرسی, [03.02.19 16:34]
#ترکیب
آب و گِل: ائو ائشیک (Ev eşik). دورخوم (Durxum).
پرویز شاهمرسی, [04.02.19 17:53]
#اوغلان_آدلاری
آللاه باخیش: (Allah baxış) خدایی.
آللاه شکر: (Allah şükür) خداشکر.
آللاه وئردی: (Allah verdi) خداداده.
آلمار: (Almar) انبار. سرخ سر.
آلمیش: (Almış) گرفته. فاتح.
آمار: (Amar) خوشبخت. آرام.
آماش: (Amaş) عنوانی نظامی.
آمان ائل: (Aman el) نگهبان ایل.
آمانتاش: (Amantaş) هم نظم.
آمانتای: (Amantay) سالم.
آمانجان: (Amancan) درست بنیه.
آماندور : (Amandur) سالم.
آمان گلدی: (Aman gəldi) سالم بنیه.
آمان وئردی: (Aman verdi) خداداد.
آمانیار: (Amanyar) دوست نیک.
آمران: (Amran) خمار. شیفته. شیدا.
آمو: (Amu:Amuy) گاونر. جیحون.
آمور: (Amur) رود بزرگ. عشق.
آنار: (Anar) تیزهوش. به آنجا. چنان.
آنان: (Anan) تیزهوش.
آنسار: (Ansar) غمگین.
آنلار: (Anlar) اطراف. محیط. فهیم.
آنوشا: (Anuşa) ابدی. جاوید.
آواش: (Avaş) شریک.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [05.02.19 08:09]
#تاریخ
ساختار چهارگانه در باور ترکان باستان
باور به گرامی بودن ساختار چهارگانه یک باور مشترک در آسیای مرکزی است که ترکان نیز شامل آن می شدند. در کتاب چینی «لی کین» آمده است که :«پسر آسمان در فصل بهار گوسفند، در تابستان خروس، در نیمة سال گاونر، در پاییز سگ و در زمستان خوک می خورد». در میان ترکان نیز موسم، رنگها، حاکمان، عناصر و توتمها نیز با همین ساختار تعریف می شدند:
شرق) موسم: بهاری. رنگ: آبی. حاکم: گؤی خان. عنصر: درخت. توتم: گوسفند.
غرب) موسم: پاییزی. رنگ: سفید. حاکم: آغ خان. عنصر: آهن. توتم: سگ.
شمال) موسم: زمستانی. رنگ: سیاه. حاکم: قاراخان. عنصر: آب. توتم: خوک.
جنوب) موسم: تابستانی. رنگ: سرخ. حاکم: قیزیل خان. عنصر: آتش. توتم: خروس.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [06.02.19 20:24]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
آغ سونک (Ağ sünək)(استخوان سفید):
بازی کودکانه که در شب مهتابی بازی کنند و در آن تكه استخواني را به دوردست انداخته و هر كس زودتر از ديگري آن را بيابد، پشت بازنده سوار شود و تا مسير تعيين شده حمل گردد.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [14.02.19 10:02]
#تاریخ
مرکز و چهارجهت اصلی در باور ترکان
رنگ زرد در باور ترکان تجسم مرکز است. در هر چهارجهت اصلی نیز معنایی خاص نهفته است. تاتارها هر روز صبح به قصد احترام به باد، آب ، آتش و روح نیاکان، به چهار جهت تعظیم کرده و احترام می گذاشتند. برخی از مغولان نیز در آغاز مناجات به چهار سو تعظیم می کردند. این به معنای آن بود که ساختار جهات اصلی و مرکز با ساختار پنج رنگ اصلی پیوند یافته و در باور دینی و فکری ترکان اثر گذارده بود. آنان رنگ اسبانشان را نیز با این دیدگاه تحلیل می کردند. طبق باور افسانه ای اسبهای آسمانی در پنج رنگ فرستاده شده اند.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [15.02.19 07:45]
#ضرب_المثل
آب گرمابه پارگین را شاید: ایتین اتی، دوْغوزون دیشی.
پرویز شاهمرسی, [16.02.19 17:08]
#ترکیب
آب و مِلک: اکر چکر (Әkər çəkər).
پرویز شاهمرسی, [16.02.19 17:11]
#ترکیب
آت قازیغی: (At qazığı) ستارة قطبی.
پرویز شاهمرسی, [17.02.19 16:05]
#قیز_آدلاری
آی گون: (Ay gün) ماه و خورشید.
آیگین: (Aygin) مهوش.
آیلا: (Ayla) هالة اطراف ماه. خانه. حرکت. گردش. عقبه. دنباله. مثل آن. آن جور. بعداً. حیله. مکر.
آیلار: (Aylar) ماهها.
آیلان: (Aylan) همراه ماه. شبیه ماه. دایره. حیران. آشکار. ویراژ.
آیلر: (Aylər) ماهها.
آیلی: (Aylı) مقابل. مهوش. آبستن.
آیلی سئل: (Aylı sel) نور باران.
آیلی شن: (Aylı şən) شاد و مهتابی.
آیلین: (Aylın) حلقة دورماه.
آیلی ناز: (Aylı naz) ناز و مهتابی.
آیلی یار: (Aylı yar) یار مهتابی.
آی مارال: (Ay maral) آهوی زیبا.
آی ملک: (Ay mələk) فرشتة ماه.
آینا: (Ayna) آیینه. شیشه. شیشة پنجره. شفاف. زیبا. کف دست. شیطان.
آینا بولاق: (Ayna bulaq) چشمة صاف چون آینه.
آیناتای/ آینا تک: (Aynatay) همچون آینه.
آینار: (Aynar) انار زیبا.
آیناز: (Aynaz) مهناز.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [18.02.19 18:15]
#قاعده
صفت تشبیهی :آن است که به شباهت دلالت کند. علامت آن عبارت است از:
-(سان) بعد از اسم میآید: آیسان (مهوش)
- (شین) بعد از اسم و صفت میآید: قاراشین (سبزه)، آیشین (مهوش)
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [19.02.19 08:40]
#تاریخ
ساختار 24 قبیلة بزرگ ترک
209 سال قبل از میلاد مسیح ترکان حکمرانی به نام «مته خان» داشتند. او فرمانروای «هیونگ نو» یا «هون» ها بود. به گفتة «دوگین» او 24 تومان (10 هزار سپاهی) را در قالب 6 فرماندهی در اختیار داشت. این مورد تاریخی با شخصیت نیمه افسانه ای «اوغوزخان» در باورترکان نزدیکی دارد. اوغوزخان نیز 24 قبیله را بوجود آورده بود. او شش پسر بنامهای «گون خان»، «آی خان»، «اولدوزخان»، «گؤی خان»، «داغ خان» و «دنیزخان» داشت. هر کدام از این پسران چهار پسر داشتند و از مجموع این 24 نوه، قبایل مهم ترک بوجود آمدند. این 24 قبیله به دو شاخه «بوزاوخ» ها و «اوچ اوخ» ها تقسیم می شوند. سه پسر نخست اوغوزخان و فرزندانشان شاخة «بوز اوخ»(تیر خاکستری) و سه پسردوم و فرزندان آنها شاخة «اوچ اوخ» (سه تیر) را تشکیل می دهند.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [20.02.19 08:40]
#کنایه
آبها از آسیاب افتاد: سو سویونا اوْلدو یئر یئرینه.
پرویز شاهمرسی, [21.02.19 09:05]
#باخیش
بوگۆن دۆنیادا آنادیلی گۆنۆدۆر. یئر اۆزۆنده مین مینلر آدام آنا دیلینی اوخویوب اؤگرنمک نیسگیلینده یاشاییرلار. باشقا دیلی انسانین دۆشۆنجه سینه گۆجله باسدیرماق، ان بؤیۆک یارامازلیقدیر. هر کیمسه اؤز دیلینه دانیشیب، یازمالیدیر. باشقا دیللری ده اؤگرنسه اؤز ایچه ری دۆنیاسینی گئنیشلندیرر. «ملّی بیرلیک» آدینا انسانلارین آنا دیلینی ازمک بیر اسکی دبه دؤنۆب. ایللر بویو باشیمیزا چالیب، دیلیمیزی آلچادیبلار. گؤرکملی آنا دیلیمیزه قوندارما «آذری» آدی قویوب، اونو اوخوللاردا ایشله دیب اؤگرنمگی یاساق ائدیبلر. بو گۆن بو یاساق دیلین گۆنۆدۆر. اۆرکلرده بوغولموش سسلرین گۆنۆدۆر. یئتمزکی بو گۆنۆ تکجه قوتلاییب، یادا سالاق. هر کیمسه الیندن گلن کیمی بو دیله چالیشمالیدیر. یازانلار یازسینلار. قوشانلار قوشسونلار. ییغانلار ییغسینلار. قالانلار اوخوسونلار. قوی کؤکۆمۆز قوروماسین. قوی آغاجیمیز کسیلمه سین. قوی چیراغیمیز سؤنمه سین.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [22.02.19 11:15]
#تاریخ
دو شاخة مهم زبان ترکی
زبان ترکی در سرزمینی پهناور میان شمال چین تا قلب اروپا پراکنده شده است. این زبان به دو شاخة مهم تقسیم می شود:
1- ترکی شرقی (ترکی جغتایی یا ازبکی) که شامل ترکی اویغوری (ادامة ترکی خاقانی)، ترکی قرقیزی و ترکی قزاقی می شود.
2- ترکی غربی (ترکی اوغوز). این شاخه شامل لهجه های ترکی ترکمنی، ترکی آذربایجانی، ترکی قشقایی و ترکی استانبولی می شود.
ترکی شرقی پیشتر از ترکی غربی به کتابت درآمده است. برای بیان تفاوت میان این دو شاخه، بیان جملة «اینجا جای ایستادن نیست» گویاست:
ترکی شرقی: «بو ترغو ییر ارماس». (بو دورقو یئر اولماز)
ترکی غربی: «بو تراسی ییر تکل». (بو دوراسی یئر دگیل).
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [23.02.19 20:36]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
آل آغاجی (Al ağacı)(چوب را بگیر):
نام نوعی بازی محلی که در مشکین انجام میشود. نام یکی از بازیکنان را روی چوبدستی میگذارند. یک نفر چوبدستی را در پایین ترین قسمت آن با یک دست میگیرد و هربار دربارة چوبدستی صحبتی میکند و دست دیگرش را کمی بالاتر میآورد (مثلاً چوبدستی به درد شکار خرگوش میخورد) به همین ترتیب دستها را بالاتر و بالاتر میآورد تا به قسمت انتهایی چوب میرسد. جملهای که در این مرحله دربارة چوب میگوید حکمی است که در مورد صاحب چوب صادر میشود. اگر آخرین جمله مثبت باشد تمام است وگرنه (مثلاً چوب سر صاحبش را میشکند) با چوب آنچه را که گفته شده، برسر صاحب آن میآورند.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [24.02.19 22:03]
#قاعده
قواعد مربوط به صفت در زبان ترکی
در زبان ترکی آذربایجانی صفت همیشه مفرد است و مفرد و جمع بودن موصوف در آن اثری ندارد. مانند: آغ داغ (کوه سفید) آغ داغلار (کوه های سفید)
- چنانچه موصوف حذف شود و صفت جای موصوف را بگیرد، در این صورت صفت جمع بسته میشود. مانند: گوزللر یوردو (سرزمین زیبایان)
- چنانچه موصوف نکره باشد کلمة (بیر) که علامت نکره است میتواند پیش از صفت یا پیش از موصوف درآید. مانند: بیر گؤزل قیز. (یک دختر زیبا) یا گؤزل بیر قیز.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [25.02.19 17:27]
#اوغلان_آدلاری
آوان: (Avan) وضعیت. دشمن. بدخواه. عالی. بلند. زمینی که به سختی شخم بزنند. مأمور دولت. پرخور. درشت.
آوتوتار: (Avtutar) شکارچی.
آوشار: (Avşar) ژاندارم. ماهر. قمه.
آوشین: (Avşın) آلت شکار. زره. سپر. رئیس قبیله.
آوقار: (Avqar) شکار.
آی آبا: (Ay aba) سروری همچون ماه.
آی آتا: (Ay ata) پدری همچون ماه.
آیات: (Ayat) میدان. صحنه.
آیار: (Ayar) استثناء. مهوش. خوش رو. نکته سنج. پر محصول.
آیاز: (Ayaz) نسیم خنک سحر. هوای صاف و خیلی سرد. شب بدون ابر و سرد. کوشا. پرتلاش. دقیق.
آیاش: (Ayaş) روشنایی مهتاب. دوست. همراه.
آیاقدا: (Ayaqda) پایدار.
آیان: (Ayan) گردش کننده. ژرف.
آی اوْبا: (Ay oba) ماه قبیله.
آی باخیم: (Ay baxım) ماه نگاه.
آیبار: (Aybar) همچون ماه. هیبت. شکوه. ماه تمام.
آی بارس: (Ay bars) ماننده ماه زیبا و چون ببر درنده.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [27.02.19 08:25]
#تاریخ
اتاق در فرهنگ ترکان
واژة «اتاق» در زبان فارسی از واژه ترکی «اوتاق» Otaq گرفته شده است. در ميان تركان قديم بيشتر براي چادر استفاده مي شد و در رنگهاي مختلف بوده كه هر رنگ خصوصيات خاص خود را داشت:
-آغجا اوتاق (چادر سفيد)= چادر خاقان يا پادشاه. چادر مخصوص افراد پسردار در جشنها.
-گؤگجه اوتاق (چادر كبود)= چادر مخصوص قام يا روحاني قبيله.
-بوز اوتاق (چادر خاكستري): چادر مخصوص خانها و بيگها و اشراف و وزيران.
-قيزيل اوتاق (چادر زرين يا سرخ)= چادر مقامات عاليرتبة دولت.
-ساري اوتاق (چادر زرد)= چادر مخصوص افراد دون پايه يا افراد بدون پسر.
-قارا اوتاق (سياه چادر)= چادر مخصوص خانهايي كه از نسب دون پايه بوده اند ولي بعداً به مقامي دست يافته اند. چادر افراد بدون فرزند در جشنها.
-ياشيل اوتاق (چادر سبز)= چادر مخصوص دينمردان.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [28.02.19 10:23]
#ضرب_المثل
آخوند مفت که گیر آمد، موشهای خانه را هم باید عقد کرد:
مرده شور مۆفته دیر اؤلنه منّت.
پرویز شاهمرسی, [01.03.19 09:23]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
آنا منی قوردا وئرمه (Ana məni qurda vermə) (مادر مرا به دست گرگ نده):
(نوعی بازی گرگم و گله می برم) بازیکنان در یک ردیف پشت سر هم میایستند و از دامن نفر جلویی میگیرند. نفر اول نقش مادر گوسفندان را بازی میکند و روبروی گرگ میایستد. گرگ سعی میکند به یکی از گوسفندان دست یابد ولی مادر گوسفندان فوراً به برابر او میآید و دیگران نیز سعی میکنند پشت سر او بایستند و حالت ستون را حفظ کنند.
گرگ: «بئله بئله قویروق قاپارام» (اینطور اینطور دُنبه میبرم)
مادر بچهها: «بئله بئله داشلار آتارام». (اینطور اینطور سنگ میاندازم)
بچهها: «آنا منی قوردا وئرمه، ساققیزیمی کورده وئرمه».
(مادر مرا به گرگ نده، سقز مرا به کُرد نده).
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [02.03.19 18:55]
#ترکیب
آت قافالی: (At qafalı) بیملاحظه. متهور.
پرویز شاهمرسی, [02.03.19 18:58]
#ترکیب
آب و هوا: دوروشوم(Duruşum). یئر سو (Yer su).
پرویز شاهمرسی, [03.03.19 22:08]
#قاعده
مسند و مسندالیه: مسندالیه آن است که عملی را به او نسبت دهند یا از او سلب کنند. مسند صفت یا عملی است که به مسندالیه نسبت میدهند یا از آن سلب میکنند. مانند: سو ایچمه لی دیر. (آب گوارا است)
در اینجا سو (مسندالیه) و ایچمه لی (مسند) است.
پرویز شاهمرسی, [04.03.19 19:12]
#تاریخ
نظام دوگانة نیک و بد در باور ترکان
نظام ثنوی ریشه ای باستانی در ملل آسیایی دارد. این نظام در باور چینی ها همان «یانگ» و «یئن» است. «یانگ» همان وجود نیکو و زیبا است و «یئن» وجود پلید و زشت. ترکان نیز برای این نظام دو واژه «آغ»(سفید) و «قارا» (سیاه) را دارند. «آغ» در بالاترین مرتبه و بالاتر از «قارا» قرار دارد. هر کدام نمادی کامل هستند. صورت دیگر این نظام در واژگان «ایچ» (درون) و «دیش» (بیرون) نمود یافته است. این صورت به واژگان «محرم» و «نامحرم» شباهت دارد. زن و شوهر هر دو داخل یک دایره قرار دارند و از این رو در نظام حقوقی ترکان باستان قبل از اسلام زن و شوهر معادل هم هستند.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [06.03.19 08:03]
#قیز_آدلاری
آیناز اوْد: (Aynaz od) مهناز آتشین.
آیناز شن: (Aynaz şən) شاد چون ماه ناز.
آیناز یار: (Aynaz yar) یار مهناز.
آینا کیمی: (Aynakimi) مانند آینه.
آینا گول: (Ayna gül) گل روشن.
آینالیم: (Aynalım) رایج. دوره.
آینا ملک: (Ayna məlik) فرشتهای چون آینه.
آینایار: (Aynayar) یار چون آینه.
آی نساء: (Ay nisə) دختر ماهروی.
آی نشان: (Ay nişan) دختر با نشانی از ماه.
آینور: (Aynur) مهتاب.
آینورشن: (Ay nur şən) شاد چون ماه.
آی نه دیر: (Ay nədir) ماه پیش او چیست؟
آی وئردی: (Ay Verdi) مهداد.
آیوا: (گیا)(Ayva) میوة به.
آیوا چیچک: (Ayva çiçək) شکوفة به.
آیوا گول: (گیا)(Ayva gül) گل به.
آیوالیق: (Ayvalıq) باغچة به.
آی یاخشی: (Ay yaxşı) ماه نیکو.
آییار: (Ay yar) یار چون ماه.
آی یالی: (Ay ylaı) ماهرخ.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [07.03.19 08:52]
#تاریخ
«هون» ها نخستین ترکانی بودند که با تشکیل حکومت پا به صحنة تاریخ نهادند. تاریخ دقیق این اتفاق روشن نیست. در منابع افسانه ای چین تا 2255 قبل از میلاد برده شده است. «هون» ها نخستین بار با عنوان «هیونگ نو» در منابع چینی مربوط به سال 318 قبل از میلاد آمده و این عنوان دیگر تغییر نیافته است. تطابق واژه «هیونگ نو» و «هون» در نوشته ای به زبان سغدی مربوط به سال 311 میلادی آمده است. نوشته هایی از خود هونها بر روی لاک سنگ پشت یا استخوان حکایت از ارتباط نیاکان آنها با خاندانهای چینی دارد. سرزمین میان اوردوس و گانسو مسیر ایلغار هونها به چین بوده است. از همین طریق نیز ویژگیهای فرهنگ صحرانشینان مانند استفاده از آهن به چین راه یافت. دولت «چو» (255-1122 قبل از میلاد) میراثدار این فرهنگ صحرایی بود.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [08.03.19 09:27]
#ضرب_المثل
آدم خوش حساب شریک مال مردم است: آلاغان الیم، وئره گن الیم.
پرویز شاهمرسی, [09.03.19 17:05]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
آی قاراقوش(Ay qaraquş):
نام نوعی بازی با توپ در خلخال. بازیکنان به دو گروه مساوی تقسیم میشوند و محلی را در فاصلة 40 -50 متری از زمین بازی خود با نام محل «رفع خطر» تعیین میکنند. سپس بازیکنان یکی از دو گروه با توافق یکدیگر یا بر اساس قرعه کشی، خم شده و دستهای خود را روی زانو قرار میدهند. گروه دیگر بر پشت آنها سوار شده و در حالی که شعر «آی قارقوش سالما یئره قان اولار. سالسان یئره قانوه غلتان اولار» (ای قاراقوش به زمین نینداز وگرنه خونریزی میشود و تو در خونت غلتان میشوی) را میخوانند. توپی را که در دست دارند به یکدیگر پاس میدهند. هرگاه توپ به زمین بیفتد، نفرات سواره پایین آمده و خیلی سریع خود را به محل «رفع خطر» میرسانند. در این حین نفرات خم شده توپ را برمیدارند و سعی میکنند آن را به یکی از افراد گروه مقابل خود بزنند قبل از اینکه به محل«رفع خطر» برسد. در صورت موفقیت، جای دو تیم عوض میشود و در غیراینصورت بازی ادامه پیدا میکند.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [12.03.19 08:20]
#کنایه
آت قافالی ات قافالی: (At qafalı ət qafalı) مقلّد محض.
پرویز شاهمرسی, [13.03.19 11:47]
#اوغلان_آدلاری
آیبان: (Ayban) کَل. نیرومند. نرینه.
آیبرک: (Aybərk) روشنتر از ماه.
آیبای: (Aybay) لیاقت. سزاواری.
آی بورا:(Ay bura) روشن وقوی.
آیتار: (Aytar) بشارت دهنده.
آیتاش: (Aytaş) ماهرو.
آیتان: (Aytan) بشارت. مقارنة ماه و زهره.
آی توغ: (Ay tuğ) توغ نورانی.
آیتون: (Aytun) ماه شب.
آیتونقوج: (Aytunquc) نخستین فرزند ماه.
آیتین: (Aytın) مبارک. مهتاب.
آیخان: (Ayxan) سَرور ماه.
آیدابالا: (Aydabala) کودک ماهرو.
آیدار: (Aydar) پرچم. پرچم گل.
آی دمیر: (Ay dəmir) محکم و زیبا.
آی دوْست: (Ay dost) ماه دوست.
آیدیل: (Aydil) با زبانی پاک چون ماه.
آیدین: (Aydın) نیرو. روشن. نورانی. امیدبخش. مهتاب. روشنفکر.
آی دینج: (Ay dinc) ماه آرام.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [14.03.19 08:14]
#تاریخ
پیشینة رنگ سفید در باور ترکان
رنگ سفید و باورهای پیرامون آن سیری جالب را از کهنترین ادوار تاریخ ترکان یعنی بطن باورهای شمنیستی تا روزگار کنونی پیموده است. «اولگن» الهة خیر و آبادی با رنگ سفید تصور می شد. شمنها کلاهی سفید بر سر می گذاشتند. ترکان در عزاداری رنگ سفید می پوشیدند چون آن را موجب پاکی و شادی ارواح می دانستند. سفید در نظر ترکان باستان نماد جهت غرب، عدالت، عظمت و قدرت بود. اسب سفید سرداران نیز نشانه ای برای تمایز رتبة آنها بود. این روش از ترکان به مغولان راه یافت. آلپ ارسلان در جنگ ملازگرد بر اسب سفید سوار بود و این شیوه از اینجا بعدها در ترکان عثمانی و بویژه سلطان محمد فاتح دیده می شود. در کتاب دده قورقوت نیز از رنگ سفید سخن رفته است. پرچم سفید نیز متعلق به خاقان ترک و بعدها سلاطین سلجوقی و عثمانی بود.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [15.03.19 08:03]
#ترکیب
آبهای آزاد: آرا سولار (Ara sular).
پرویز شاهمرسی, [16.03.19 08:47]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (1):
ماضی استمراری حال در گذشته: بیلیردیم(می دانستم). بیلیردین (می دانستی). بیلیردی (می دانست). بیلیردیک (می دانستیم). بیلیردیز(می دانستید). بیلیردیلر(می دانستند).
پرویز شاهمرسی, [17.03.19 10:31]
#ضرب_المثل
آدم دستپاچه کار را دوبار می کند: تلسمک ایش بیتیرمز، واخت ایتیرر.
پرویز شاهمرسی, [18.03.19 08:57]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
ائششک بئلی سیندیرما (Eşşək beli sındırma)(شکستن کمر الاغ):
نام نوعی بازی خرک پشتک. چهارنفر به دنبال هم خم میشوند. سر اولی به درخت یا دیوار است و سر بقیه بر پشت هم به ردیف و متصل هستند. چهارنفر میدوند و بر پشت نفر آخری میپرند. اگر پاهای او خم شد، آنها ادامه میدهند و گرنه جای نفرات عوض میشود.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [19.03.19 10:01]
#تاریخ
جایگاه خط خوارزمی در تاریخ خط ترکان
ترکان در طول تاریخ از ابتدا تاکنون از هشت خط برای ثبت زبان خود استفاده کرده اند. این نشانگر آشنایی آنان با نوشتار و تأثیرپذیری از خطوط رایج بوده است. اگرچه هر کدام از این خطوط ویژگیهای خاص خود را داشتند ولی در مسئلة ثبت صداهای زبان ترکی ارزش یکسانی نداشته اند. پس از حملة اسکندر خط یونانی به آرامی جای خط آرامی را گرفت. در این زمان خطوط محلی مانند خوارزمی، سغدی، رونی و اویغوری نیز وجود داشته اند. در خط خوارزمی ویژگیهای خط آرامی حفظ شده است. این خط قدیمی ترین خط برآمده از خط آرامی است. در اثر حفریاتی که در قلعة «قوی قریلگن» خوارزم انجام شده، موارد زیادی از کتیبه ها، مُهرها، سکه ها و لوازم منزل حاوی این خط یافت شده است.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [20.03.19 08:23]
#ترکیب
آت قایتاریم: (At qaytarım) یک دور مسابقة سواری.
پرویز شاهمرسی, [02.04.19 17:09]
#قیز_آدلاری
آی یانار: (Ay yanar) مهوش.
آیی گولو: (گیا) (Ayı gülü) نوعی شقایق.
آییم: (Ayım) ماه من. خاتون. بانوی حرم. کشش. جاذبه. سمپاتی.
آییم شن: (Ayım şən) ماه شاد من.
آییم قیز: (Ayım qız) دختر ماه من.
ائرسین: (Ersin) واصل شود.
ائرکه: (Erkə) نازپرورده.
ائرگول: (Ergül) گل شکفته.
ائرم: (Erəm) هدف.
ائرن: (Erən) واصل. عارف.
ائریم: (Erim) خوش خبر.
ائل آرای: (El aray) ماه پاک و درخشان قبیله.
ائل آرزی: (El arzı) آرزوی قبیله.
ائل آرسوی: (El arsoy) دختری از قبیله پاک نژاد.
ائل آریدان: (El arıdan) شفق روشن قبیله.
ائل آلار: (El alar) شفق قبیله.
ائل آلای: (El alay) ماه سرخ قبیله.
ائل آلتان: (El altan) شفق سرخ قبیله.
ائل آلماسی: (El alması) سیب زیبای قبیله.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [05.04.19 11:43]
#ضرب_المثل
آدم زرنگ پایش روی پوست خربزه است: تۆلکۆ چوخ بیلدیگیندن تله یه دۆشر.
پرویز شاهمرسی, [06.04.19 21:43]
#تاریخ
نخستین فرمانروای هون «تویمان» (در زبان چینی شان یو) نام داشت. او از 221 تا 209 قبل از میلاد حکمرانی کرد. در زمان کشمکش پانصد سالة هونها و چینی ها به این مسئله منتهی شد که چینی ها با بسیج نیروها و کوشش فراوان سرانجام توانستند هونها را از شمال غربی چین بیرون برانند. این حادثه موجب تمرکز جمعیت هونها در حوضة رودهای اورخون، سلنگا، اونون و اونگین یعنی جغرافیای اؤتوکن و مغولستان شد. همین تمرکز پایة اصلی ایجاد امپراتوری بعدی هون را بوجود آورد. «مته» (یا موتو) امپراتور بزرگ هون که حکمرانی اش از 209 قبل از میلاد آغاز شد، ایتدا «تونگ هو»ها را در شرق و «یوئه چی» ها را در جنوب شکست داده و سرزمین اجدادی هونها را در شمال غربی چین تصرف کرد.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [08.04.19 19:06]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (2):
ماضی استمراری حکایی: بیلرمیشم(می دانسته ام). بیلرمیشسن(می دانسته ای) . بیلرمیش (می دانسته است). بیلرمیشیک (می دانسته ایم). بیلرمیشسیز(می دانسته اید). بیلرمیشلر(می دانسته اند).
پرویز شاهمرسی, [10.04.19 08:34]
#ترکیب
آبهای سرزمینی: قارا سولار (Qara sular).
پرویز شاهمرسی, [11.04.19 07:51]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
ائششک پاسبان: (Eşşək pasban) (خر و پلیس):
نوعی بازی شبیه به کبدی در اردبیل. یک نفر در مرکز یک دایره پشت به دیوار، دولا شده و یک نفر به عنوان پاسبان، در جلوی او ایستاده و مراقب است تا مهاجمان بر پشت او سوار نشوند. اگر پاسبان بتواند پای یکی از مهاجمان را در داخل دایره بزند، جای آندو عوض میشود ولی اگر نتواند و مهاجم بر پشت بازیکن دولا شده، سوار شده تا زمانی که پایش بر زمین دایره نخورده و توسط مهاجم زده نشده، فرصت استراحت دارد.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [12.04.19 07:51]
#ترکیب
آت قولاق: (At qulaq) محافظ ماشة تفنگ.
پرویز شاهمرسی, [14.04.19 16:16]
#ضرب_المثل
آدم گرسنه سنگ را هم می خورد: آج قاتیق ایسته مز، یوخولو یاستیق.
پرویز شاهمرسی, [15.04.19 18:24]
#تاریخ
«مته» (Mete) حکمران هونها پس از تصرف شمال غربی چین موفق شد 26 قبیله و دولت کوچک آسیای مرکزی از جمله قرقیزها و تینگ لینگ ها را تابع خود کرده و کشور خود را بصورت یک امپراتوری درآورد. او در سال 199 قبل از میلاد چین را که لااقل چهاربرابر از کشورش بزرگتر بود به محاصره درآورده و با خطری بزرگ مواجه کرد. او مرزهای قلمرو خود را از کره تا دریاچة آرال و از دریاچة بایکال تا دیوار بزرگ گسترش داد به نوعی ترکستان شرقی را نیز شامل گردید. اگرچه قدرت آن را داشت ولی چین را تصرف نکرد و تنها بر آن کشور خراج بست. «مته» پس از تشکیل بزرگترین امپراتوری آسیای مرکزی در سال 174 قبل از میلاد درگذشت.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [17.04.19 15:34]
#اوغلان_آدلاری
آیرال: (Ayral) استثنایی. برگزیده.
آیریم: (Ayrım) مرز. تفاوت. محل انشعاب راه. قرارداد. قرار قضایی. حکم. سکانس. گردشي كه در ممر آب و رودخانهها باشد. نمد زین. سکه که زنان برای زینت بسر بندند.
آیساری: (Aysarı) ماه گونه.
آیسوم: (Aysum) ماه گونه.
آیغای: (Ayğay) فریاد. لحظة بهترین شکل ماه. بانوی بزرگوار.
آیقال: (Ayqal) نورانی بمان.
آیقان: (Ayqan) صمیمی. بااحساس.
آی قوتلوق: (Ay qutluq) مسعود از ماه.
آیگون گؤر: (Aygüngör) روز روشن ببین.
آیمان: (Ayman) پاکیزه چون ماه. اتاق روباز. چشم گرد.غربال. متحمل.
آیمرگن: (Ay mərgən) تیرانداز روشن.
آیواز: (Ayvaz) خدمتکار مخصوص. مرد. شوهر. مهوش. زیبا. کل. بی مو. زمخت. ناشنوا. پزشک کشتی. نابینا.
آیهان: (Ayhan) سَرور ماه.
آییرباش: (Ayırbaş) مبادله. تعویض.
آییلدیر: (Ayıldır) هوشیار. مهتاب.
ائتمیش: (Etmiş) کاردان. ماهر.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [19.04.19 08:12]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
ائششک چادیری (Eşşək çadırı)(خیمه خری):
اين بازي متشكل از دو گروه است. اعضاي گروه اول بايد دور يك دايره طوري خم شوند كه سرشان نزديك هم باشد و دستان يكديگر را بگيرند. يك نفر از اعضاي اين گروه خم نمي كند در عوض با نخ يا طنابي كه حدود دو متر طول دارد و به دست يكي از افراد خم شده وصل است، دور اين حلقه مي چرخد و در واقع از آنها محافظت مي كند.
اعضاي گروه ديگر سعي مي كنند خود را با پرش به پشت يكي از اعضاي گروه اول كه خم شدهاند، رسانده و از آنها سواري بگيرند. اگر كسي كه طناب دست اوست، بتواند مهاجم (كسي كه قصد سوار شدن به افراد خم شده دارد) را قبل از سوار شدن با پا بزند، گروه مهاجم سوخته و جاي اين دو گروه عوض ميشود. اين بازي تا حدي شبيه بازي كبدي است.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [20.04.19 17:21]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (3):
ماضی استمراری خبری: بیلردیم. بیلردین. بیلردی. بیلردیک. بیلردیز. بیلردیلر.
پرویز شاهمرسی, [22.04.19 18:51]
#کنایه
آت قویروغون کسمک: (At quyruğunu kəsmək) دم اسب را به نشانة عزاداری برای صاحبش بریدن. همة روابط را قطع کردن.
پرویز شاهمرسی, [24.04.19 09:24]
#ترکیب
آبی خاکی: قارا سولو (Qara sulu).
پرویز شاهمرسی, [26.04.19 07:54]
#ضرب_المثل
آرد خود را بیخته و الک آن را آویخته است: گۆنۆن گؤرۆب، دؤورانین سۆرۆب.
پرویز شاهمرسی, [27.04.19 22:35]
#تاریخ
ارواح نیک و بد در میان باستان نیز مانند بیشتر اقوام آسیایی دانسته می شد. ترکان به روح «چور» می گفتند. ارواح نیکو را «آغ چور» و ارواح پلید را «قاراچور» می نامیدند. روحانی شمنی با اصولی خاص از ارواح نیکو کمک گرفته و ارواح پلید را دور می کرد. مثلث روح، شمن و انسان در ترکان باستان تا زمانی حضور داشت که ترکان با دین مانی آشنا شدند. دین مانی نخستین دین بزرگ با ساختار اخلاقی استوار بود که ترکان آن را می شناختند. با دین مانی ترکان از یک ساختار دینی ساده و طبیعت گرا به یک آیین اخلاقی مدرن پا نهادند. بدین ترتیب آنان آمادگی لازم را برای آشنایی با ادیان بزرگی چون بودا، مسیح و اسلام یافتند. دین مانی 80 سال دین رسمی ترکستان بود.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [29.04.19 19:56]
#قیز_آدلاری
ائل آنا: (El ana) مادر ایل.
ائل آی: (El ay) ماه قبیله.
ائل آی گول: (El ay gül) گل زیبا چون ماه قبیله.
ائل آی گون: (El ay gün) خورشید زیبای قبیله.
ائل آیشین: (El ayşın) ماه شاد ایل.
ائل آیلی: (El aylı) قبیلهای دارای ماه.
ائل آیناسی: (El aynası) آینة قبیله.
ائل آییم: (El ayım) ماه قبیله.
ائل اولدوز: (El ulduz) ستارة درخشان قبیله.
ائل اومای: (El umay) ربالنوع و الهة قبیله.
ائلایدا: (Elayda) پری دریایی.
ائل ایشیق: (El ışıq) دختری از تبار نور.
ائل اینجی: (El inci) مروارید قبیله.
ائل باجی: (El bacı) خواهر قبیله.
ائل بالی: (El balı) شیرینی قبیله.
ائل بایین: (El bayın) دختر بچة نازنین قبیله.
ائل بزر: (El bəzər) زینت قبیله.
ائل بنیز: (El bənizər) زینت قبیله.
ائل بولاق: (El bulaq) چشمة قبیله.
ائل بیلگی: (El bilgi) دانش قبیله.
@parvizshahmarasi
پرویز شاهمرسی, [03.05.19 07:49]
#قاعده
انواع فعل ماضی در زبان ترکی (4):
ماضی استمراری مفاعله: بیلیشیردیم. بیلیشیردین. بیلیشیردی. بیلیشیردیک. بیلیشیردیز. بیلیشیردیلر.
پرویز شاهمرسی, [04.05.19 16:46]
#ترکیب
آت کسر: (At kəsər) مقدار برفی که اسب تا سینه در آن فرو رود.
پرویز شاهمرسی, [05.05.19 16:48]
#ترکیب
آتش بس: آتیش کس(Atış kəs).
پرویز شاهمرسی, [06.05.19 18:03]
#ضرب_المثل
آستر آستین لحاف پوستین همسایه اش است: ایتیمن قورت داییسیدیر.
پرویز شاهمرسی, [07.05.19 08:13]
#بازیهای_محلی_آذربایجان
ائششگی سوواردین (Eşşəyi suvardın)(خر را آب دادی؟):
نام نوعی بازی در خوی. یکی از بازیکنان از گوش بازیکن دیگر میگیرد و میگوید:
- ائششگی سوواردین؟ (خر را آب دادی؟)
- سوواردیم. (آب دادم)
- نه سویلا؟ (با کدام آب؟)
- سویوق سویلا. (با آب سرد) . در اینجا اولی گوش دومی را محکم پیچانده و میگوید:«آغیزی دوندو آغیزی دوندو» (دهانش یخ زد، دهانش یخ زد)
اگر بگوید :«ایستی سویلا. (با آب گرم). دوباره گوش او را میپیچاند و میگوید :«آغیزی یاندی آغیزی یاندی» (دهانش سوخت دهانش سوخت). اگر بگوید:«ایلیق سویلا» (با آب ولرم)، دوباره گوشش را میپیچاند و میگوید:«اورگی بولاندی اورگی بولاندی» (حالش بهم خورد حالش بهم خورد).
@parvizshahmarasi