در کتاب اوستا از میهن اسطورهای آریاییها به نام «ایرانویج» یاد شده است که بسیاری از پژوهشگران، آن را جایی در آسیای میانه (شمال خاوری ایران کنونی) میدانند. اما نخستینبار در سنگنوشتهی اردشیر بابکان (فرمانروایی 226-241 میلادی) در نقش رستم (در استان فارس) از سرزمین زیر فرمان ساسانیان با نام «ایران» یاد شده است. در سنگنوشتهی دیگری که یک موبد زردشتی به نام کرتیر در نقش رجب (در نزدیکی تخت جمشید) به جای گذاشته است، معنای ایران و انیران (غیرایرانی) برای ما روشن میشود. کرتیر میگوید آتشکدههای بسیاری را در ایران برپاداشته که شامل ایالتهای زیر است: پارس، پارت، بابل، میسان، آدیابن (آشور باستان)، آذربایجان، اصفهان، ری، کرمان، سیستان و گرگان تا پیشاور. به گفتهی او سوریه، کلیکیه، ارمنستان، گرجستان، آلبانیا (غرب دریای خزر) و بالاسگان که زیر فرمان ساسانیان بودند، همگی انیران به شمار میرفتند. بنابراین، در آن روزگار، ایران کنونی و بخش بزرگی از سرزمینهای پیرامون آن را به نام ایران میخواندند. در نوشتهی کوتاهی به نام شهرستانهای ایران، که از دورهی ساسانیان به جای مانده، از سرزمین ایران با نام «ایرانشهر» یاد شده است. در این نوشتهی جغرافیایی، ایرانشهر دایرهی میانی جهان است که شش دایرهی دیگر، یعنی شش سرزمین دیگر، آن را در برگرفتهاند. سرچشمهی این تقسیمبندی جهان به هفت کشور یا هفت اقلیم را در اوستا میتوان یافت و بازتاب آن را در نوشتههای دورهی اسلامی میتوان دید. در مقدمهی شاهنامهی ابومنصوری آمده است: «هر کجا آرامگاه مردمان بود به چهارسوی جهان از کران تا کران این زمین را ببخشیدند و به هفت بهر کردند و هر بهری را یکی کشور خواندند. نخستین را ارزه خواندند، دوم را سوت خواندند، سوم را فرددفش خواندند، چهارم را راویددفش خواندند، پنجم را ووربرست خواندند، ششم را وورجرست خواندند، هفتم را که میان جهان است خونیرسبامی (یعنی خونیرس درخشان) و خونیرسبامی این است که ما بدو اندریم و شاهان آن را ایرانشهر خواندندی.» ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم لاوائل صناعه التنجیم شهرهای اقلیم چهارم (چهارم کشور به نام ایرانشهر) را این گونه برشمرده است: «و اقلیم چهارم آغازد از زمین چین و تبت و قتا و ختن و شهرهایی که به میان آن است و بر کوههای کشمیر و بلور و وخان و بدخشان بگذرد سوی کابل و غور و هری و بلخ و طخارستان و مرو و کوهستان و نشابور و کومش و گرگان و طبرستان و ری و قم و همدان و موصل و آذربادگان و منج و طرسوس و حران و ثغرهای ترسایان و انطاکیه و جزیرههای قبرس و رودس و سقلیه تا به دریای محیط رسد بر خلیجی که میان شهرهای مغرب و اندس است و او را زقاق خوانند. » از دیگر نوشتههای دورهی اسلامی چنین برمیآید که سرزمین کنونی عراق را «دل ایرانشهر» یعنی مرکز کشور ایران میدانستند. برای نمونه، ابنخرداذبه در کتاب المسالک و الممالک(راهها و سرزمینها)، توصیف سرزمینها را از منطقهی السواد آغاز کرده است و میگوید: «با ذکر سواد آغاز میکنیم، زیرا پادشاهان ایران، آن را دل ایرانشهر مینامیدند.» ابنخرداذبه و دیگر جغرافیدانان دورهی اسلامی، دل ایرانشهر را به صورت «قلب العراق» ثبت کردهاند و عراق در واقع، تازیگشتهی واژهی ایران است. خود ابنخرداذبه هرجا از ایران یاد کرده، واژهی عراق را به کار برده است. بر پایهی آنچه گفته شد، نام ایران دستکم از روزگار ساسانیان بر سرزمین پهناور ایران نهاده شد و این نام در دورهی اسلامی (به صورت عراق عجم) نیز به کار میرفت. اما بیگانگان از دیرباز این سرزمین را کشور پارس (Persia) مینامیدند، زیرا یونانیهای همروزگار با هخامنشیان، آن را چنین مینامیدند. سرانجام در سال 1935 میلادی، دولت ایران از کشورهای دیگر خواست که این کشور را به نام «ایران» بخوانند. برای آگاهی بیشتر: 1 . محمدی ملایری، محمد. تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی، جلد دوم: دل ایرانشهر . تهران: توس 1375 2 . دریایی، تورج. شاهنشاهی ساسانی . ترجمهی مرتضی ثاقبفر. تهران: ققنوس، 1383 منبع:http://jazirehdanesh.com/content/981/نام-ایران-از-چه-دورهای-بر-این-سرزمین-گذاشته-شد کد خبر: ۳۶۷۳۲۴ تاریخ انتشار: ۰۶ دی ۱۳۹۲ - ۲۱:۱۹ 27 December 2013 در روز ۶ دی ۱۳۱۳ شمسی دولت ایران طی اعلامیهای رسمی از کشورهای خارجی خواست در مکاتبات رسمی خود از واژههای پرشیا، پرس و پرسه به جای واژه ایران استفاده نکنند.
به گزارش تاریخ ایرانی، تا اوایل قرن بیستم، مردم جهان کشور ما را با عنوان رسمی پارس یا پرشین میشناختند اما در دوران سلطنت رضاشاه که بحث رجعت به ایران باستان و تاکید بر ایران پیش از اسلام قوت گرفته بود، حلقهای از روشنفکران باستانگرا مانند سعید نفیسی، محمدعلی فروغی و سیدحسن تقیزاده در حکومت پهلوی اول با حمایت مستقیم رضاشاه گردهم آمدند که به این منظور اقداماتی را انجام دادند.
سعید نفیسی از مشاوران نزدیک رضاشاه به وی پیشنهاد کرد نام کشور رسما به «ایران» تغییر یابد. این پیشنهاد در دیماه ۱۳۱۳ شمسی رنگ واقعیت به خود گرفت. این تصمیم بعد از ۷۶ سال هنوز هم محل مناقشه است. مخالفان این تغییر معتقدند که ایران نمیتواند آن بار معنایی، فرهنگی و تمدنیای را که در اصطلاح «پرشیا» نهفته است و غیر ایرانیان از دیرباز با آن آشنایی دارند، منتقل کند.
گروهی معتقدند که رضاشاه فقط به دلیل سیاسی برای تثبیت حکومت اقتدارگرایانه خود چنین تصمیمی گرفته است. این دسته از تحلیلگران میگویند اصل اقدام را باید متوجه جمعی از نخبگان فرهنگی و سیاسی آن دوره از جمله افراد ذکرشده دانست که در اقتدار حکومت رضاخانی منافع خاص خود را نیز جستجو میکردند. منبع:https://www.tabnak.ir/fa/news/367324/%D8%B1%D9%88%D8%B2%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%86%D8%A7%D9%85-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D8%AF روزی که نام پرشیا و پرسه به ایران تغییر یافت«در روز ۶ دی ۱۳۱۳ شمسی دولت ایران طی اعلامیهای رسمی از کشورهای خارجی خواست در مکاتبات رسمی خود از واژههای پرشیا، پرس و پرسه به جای واژه ایران استفاده نکنند.» به گزارش ایسنا، تاریخ ایرانی نوشت: «تا اوایل قرن بیستم، مردم جهان کشور ما را با عنوان رسمی پارس یا پرشین میشناختند اما در دوران سلطنت رضاشاه که بحث رجعت به ایران باستان و تاکید بر ایران پیش از اسلام قوت گرفته بود، حلقهای از روشنفکران باستانگرا مانند سعید نفیسی، محمدعلی فروغی و سیدحسن تقیزاده در حکومت پهلوی اول با حمایت مستقیم رضاشاه گردهم آمدند که به این منظور اقداماتی را انجام دادند. سعید نفیسی از مشاوران نزدیک رضاشاه به وی پیشنهاد کرد نام کشور رسما به «ایران» تغییر یابد. این پیشنهاد در دی ماه ۱۳۱۳ شمسی رنگ واقعیت به خود گرفت. این تصمیم بعد از ۷۶ سال هنوز هم محل مناقشه است. مخالفان این تغییر معتقدند که ایران نمیتواند آن بار معنایی، فرهنگی و تمدنیای را که در اصطلاح «پرشیا» نهفته است و غیر ایرانیان از دیرباز با آن آشنایی دارند، منتقل کند. گروهی معتقدند که رضاشاه فقط به دلیل سیاسی برای تثبیت حکومت اقتدارگرایانه خود چنین تصمیمی گرفته است. این دسته از تحلیلگران میگویند اصل اقدام را باید متوجه جمعی از نخبگان فرهنگی و سیاسی آن دوره از جمله افراد ذکر شده دانست که در اقتدار حکومت رضاخانی منافع خاص خود را نیز جستجو میکردند. رضاشاه آن قدر به نفیسی اعتماد داشت که وی را مسئول تحصیل و تربیت ولیعهدش (محمدرضا) در دوران تحصیل سوئیس کرد که خاطرات حسین فردوست (دوست و همراه محمدرضا در سوئیس) به خوبی آن را روایت کرده است. یادداشتی را که از نظر میگذرانید، مقالهای از سعید نفیسی در روزنامه اطلاعات است که بعد از رسمی شدن عنوان ایران، دلایل و توجیه تاریخی و فرهنگی این انتخاب را با عموم مردم در میان گذاشته است. متن کامل یادداشت سعید نفیسی که با عنوان «از این پس همه باید کشور ما را بنام ایران بشناسند» منتشر شده بود، به این شرح است: «کسانی که روزنامههای هفته گذشته را خواندهاند شاید خبر بسیار مهمی را که انتشار یافته بود با کمال سادگی برگزار کرده باشند، خبر این بود که دولت ما به تمام دول بیگانه اخطار کرده است که از این پس در زبانهای اروپایی نام مملکت ما را باید «ایران» بنویسند. در میان اروپائیان این کلمه ایران تنها اصطلاح جغرافیایی شده بود و در کتابهای جغرافیا دشت وسیعی را که شامل ایران و افغانستان و بلوچستان امروز باشد فلات ایران مینامیدند و مملکت ما را به زبان فرانسه «پرس» و به انگلیسی «پرشیا» و به آلمانی «پرزین» و به ایتالیایی «پرسیا» و به روسی «پرسی» میگفتند و در سایر زبانهای اروپایی کلماتی نظیر این چهار کلمه معمول بود. سبب این بود که هنگامی که دولت هخامنشی را در سال ۵۵۰ پیش از میلاد یعنی در ۲۴۸۴ سال پیش کوروش بزرگ پادشاه هخامنش تشکیل داد و تمام جهان متمدن را در زیر رایت خود گرد آورد چون پدران وی پیش از آن پادشاهان دیاری بودند که آن را «پارسا» یا «پارسوا» میگفتند و شامل فارس و خوزستان امروز بود مورخین یونانی کشور هخامنشیان را نیز بنابر همان سابقه که پادشاهان پارسی بودهاند «پرسیس» خواندند و سپس این کلمه از راه زبان لاتین در زبانهای اروپایی به «پرسی» یا «پرسیا» و اشکال مختلف آن در آمد و صفتی که از آن مشتق شد در فرانسه «پرسان» و در انگلیسی «پرشین» و در آلمان «پرزیش» و در ایتالیایی «پرسیانا» و در روسی «پرسیدسکی» شد و در زبان فرانسه «پرس» را برای ایران قدیم پیش از اسلام (مربوط به دوره هخامنشی و ساسانی) و «پرسان» را برای ایران بعد از اسلام معمول کردند. تنها در میان علما و مخصوصا مستشرقین معمول شده که کلمه ایران را برای تمام علوم و تمدنهای قدیم و جدید مملکتها و نژادها به کار بردند و از آن در فرانسه «ایرانین» و در انگلیسی «ایرانیان» و در آلمانی «ایرانیش» صفت اشتقاق کردند و این کلمه را شامل تمام تمدنهای ایران جغرافیائی امروز و افغانستان و بلوچستان و ترکستان (تاجیکستان و ازبکستان و ترکمنستان امروز) و قفقاز و کردستان و ارمنستان و گرجستان و شمال غربی هندوستان دانستند و به عبارت آخری یک نام عام برای تمام ممالک ایرانی نشین و یک نام خاص برای کشوری که سرحدات آن در نتیجه تجاوزهای دول بیگانه از شمال و مشرق و مغرب در نیمه اول قرن نوزدهم میلادی تعیین شده بود وضع کردند. اما کلمه ایرانی یکی از قدیمترین الفاظی است که نژاد آریا با خود به دایره تمدن آورده است این شعبه از نژاد سفید که سازنده تمدن بشری بوده و علمای اروپا آن را به اسم هند و اروپایی و یا نژاد هندو و ژرمنی و یا هند و ایرانی و یا هند و آریائی خواندهاند از نخستین روزی که در جهان نامی از خود گذاشته است خود را به اسم آریا نامیده و این کلمه در زبانهای اروپائی «آرین» به حال صفتی یعنی منسوب به آریا و آری متداول شده است. این نژاد از یک سو از سواحل رود سند و از سوی دیگر تا سواحل دریای مغرب را فرا گرفته یعنی تمام ساکنین مغرب و شمال غربی هندوستان و افغانستان و ترکستان و ایران و قسمتی از بینالنهرین و قفقاز و روسیه و تمام اروپا و آسیای صغیر و فلسطین و سوریه و تمام آمریکای شمالی و جنوبی را به مرور زمان قلمرو خود ساخته است تمام زبانهای ملل مختلف آن با یکدیگر روابط و مناسبات گوناگون دارد. تمام مظاهر فکر و تمدن آن با یکدیگر مربوط است. داستانها و معتقدات آن همواره با یکدیگر پیوستگی داشته و همواره کره زمین مظهر خیر و شر آن بوده است. در اوستا که قدیمترین آثار کتبی این نژادست ناحیهای که نخستین مهد زندگی و نخستین مسکن این نژاد بوده است به اسم «ایران وئجه» نامیده شده یعنی سرزمین آریاها و نیز در اوستا کلمه «ابریا» برای همین نژاد ذکر شده است. همواره پدران ما به آرائی بودن میبالیدهاند چنانکه داریوش بزرگ در کتیبه نقش رستم خود را پارسی پسر پارسی و آرائی (هریا) از تخمه آریائی میشمارد و بدان فخر میکند. در زمانی که سلسله هخامنشی تمام ایران را در زیر رایت خود در آورده معلوم نیست که مجموعه این ممالک را چه مینامیدهاند زیرا که در کتیبههای هخامنشی تنها نام ایالات و نواحی مختلف قلمرو هخامنشی برده شده و نام مجموع این ممالک را ذکر نکردهاند. قطعا میبایست در همان زمان هم نام مجموع این ممالک لفظی مشتق از آرای باشد زیرا که تمام ساکنین این نواحی خود را آریائی مینامیدهاند و لفظ آریا در اسامی نجبای این ممالک بسیار دیده شده است. قدیمیترین سند کتبی که در جهان موجود است و ضبط قدیم کلمه ایران در آن میتوان یافت گفته آرا نوستن جغرافیادان معروف یونانی است که در قرن سوم پیش از میلاد میزیسته و کتاب وی از میان رفته ولی استرابون جغرافیادان مشهور یونانی از آن نقل کرده و وی آن را «آریانا» ضبط کرده. از این قرار لااقل در دو هزار و دویست سال پیش این کلمه معمول بوده است. بنابراین قدیمیترین نام مملکت ما همین کلمه ایران بوده یعنی نخست نام ایریا که نام نژاد بوده است نام مملکت را آبریان ساختهاند و سپس به مرور زمان ابریان، آیران شده و در زمان ساسانیان ایران، ایران (به کسر اول و سکون دوم) بدل شده است و در ضمن اران (به کسر اول) نیز میگفتهاند. چنان که پادشاهان ساسانی در سکه و کتیبهها نام خود را پادشاه ایران و اران مینوشتهاند و از زمان شاپور اول ساسانی در سکهها لفظ انیران هم دیده میشود زیار که الف مفتوح در زبان پهلوی علامت نفی و تجزیه بود و انیران یعنی بجز ایران و خارج از ایران و مراد از آن ممالک دیگر بوده است که ساسانیان گرفته بودند. در همین دوره ساسانی لفظ ایرانشهر یعنی شهر ایران (دیار و کشور ایران) نیز معمول بوده است و عراق را که در میان مملکت بدین اسم برده به اسم «دل ایرانشهر» مینامیدند. کلمه ایرانشهر را فردوسی و شعرای دیگر قرن پنجم و ششم ایران نیز به کار بردهاند. پس مراد از ایرانشهر تمام مملکت ساسانیان بوده است چنان که تا زمان حمدالله مستوفی قزوینی مولف نزهت القلوب که در اواسط قرن هشتم هجری بوده یعنی تا چهارصد سال پیش همین نکته رواج داشته است و وی حدود ایران را چنین معلوم میکند: از مشرق رود سند و کابل و ماوراءالنهر و خوارزم، از مغرب اران (ماوراء قفقاز) تا قلمرو روم و سوریه از شمال ارمنستان و روسیه و دشت قپچاق و دربند و از جنوب صحرای نجد بر سر راه مکه و خلیج فارس. اما کلمه ایران که اینک در میان ما و اروپائیان معمول است و لفظ جدید همان کلمهای است که در زمان ساسانیان معمول بوده در دوره بعد از اسلام همواره متداول بوده است و فردوسی ایران و ایرانشهر و ایران زمین را همواره استعمال کرده و حتی شعرای غزنوی نیز ایرانشهر و ایران را در اشعار خود آورده و پادشاهان این سلسله را خسروان این دیار دانستهاند. پس از این که اروپائیان مملکت ما را در عرف زبان خود پرس یا نظایر آن مینامیدند و این عادت مورخین یونانی و رومی را رها نمیکردند چه از نظر علمی و چه از نظر اصطلاحی به هیچ وجه منطق نداشت زیرا که هرگز اسم این مملکت در هیچ زمان پراس یا کلمهای نظیر آن نبوده و همواره پارس یا پرس نام یکی از ایالات آن بوده است که ما اینک فارس تلفظ میکنیم. حق همین بود که ما از تمام دول اروپا خواستار شویم که این اصطلاح غلط را ترک کنند و مملکت ما را همچنان که ما خود همواره نامیدهایم ایران و منسوب آن را ایرانی بنامند. شکر خدای را که این اقدام مهم در این دوران فرخنده به عمل آمد و این دیاری که نخستین وطننژاد آرای بوده است به همان نام تاریخی و باستانی خود خوانده خواهد شد. اینک در پایان این کار مهمی که به صرفه تاریخ ایران صورت گرفته است جای آن دارد که ما نیز در میان اصطلاح باستانی زمانی ساسانی و ادبای ایران را زده کنیم و مملکت ایران را هم پس از این ایرانشهر بنویسم و بگوییم زیرا گذشته از آن که یادگار حشمت و شکوه ساسانیان را زنده کردهایم و دیار اردشیر بابکان و انوشیروان را به همان نامی که ایشان خود میخواندهاند نامیدهایم که کلمه بسیط را به جای دو لفظ مرکب به کار بردهایم و امیدوارم که این پیشنهاد در همان پیشگاهی که پاسبان تمام بزرگیهای گذشته و آینده ایران است پسندیده و پذیرفته آید. سعید نفیسی تهران، ۱۰ دی ماه ۱۳۱۳» منبع:https://www.isna.ir/news/96100603437/%D8%B1%D9%88%D8%B2%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%86%D8%A7%D9%85-%D9%BE%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%A7-%D9%88-%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D8%BA%DB%8C%DB%8C%D8%B1-%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%AA پرشیا یا ایران؟ همه میدانیم که این دو کلمه به یک موقعیت جغرافیایی اشاره دارند و میتوان به جای یکدیگر استفاده کرد. با تاریخ ما همراه باشید تا بدانید چرا سرزمین ما را ایران نامیدند؟ برای هزاران سال ایران با نام پرشیا (پارس، فارس) شناخته می شد. امپراتوری ایران از مادها شروع شد و با امپراطوری هخامنشی ادامه یافت که توسط کوروش کبیر تاسیس شد و بعد از آن حکام ساسانی، صفوی، افشار، اشکانیان و قاجار روی کار آمدند. امروزه وقتی سخن از امپراتوری ایران به میان می آید، حکومت امپراطوری هخامنشی به ذهن می رسد. 
چه زمانی پرشیا به ایران تبدیل شد؟ایران همیشه در دولت های خارجی با نام “پرشیا” معروف بود و تحت تاثیر بریتانیای کبیر و روسیه بود. با اینحال در سال ۱۹۳۵ ، دولت ایران از تمام کشورهایی که با آنها روابط دیپلماتیک داشت خواست که کشورمان را با نام فارسی خود، ایران بخوانند. به نظر میرسد این پیشنهاد از طرف سفیر ایران در آلمان مطرح شده بود. در آن زمان، آلمان روابط خوبی با کشورهای آریایی تبار داشت. برای نشان دادن تغییراتی که در ایران تحت سلطنت رضا شاه رخ داده بود، به این معنا که ایران از دست انگلیس ها و روس ها آزاد شده، به ایران شهرت یافت. ایران که از کلمه “آریایی” گرفته شده، هم به نژادهای آریایی اشاره داشت و هم شامل تمام اقلیت های نژآدی در ایران می شد. 
همزمان با تغییر سیاست ها و تاریخ، استفاده از کلمه ایران و ایرانی و پرشیا و پرشین هم تغییر کرد. ایرانیان با توجه به دیدگاه سیاسی، محل زندگی و نوع مخاطب از این کلمات استفاده می کنند. وقتی برای اولین بار این تغییر نام انجام شد، کلمه “ایران” به نظر نامی خارجی می رسید و معمولا به سختی به جای پرشیا استفاده می شد. ولی بعد از اینکه دکتر مصدق صنعت نفت راملی کرد، این نام سرشناس تر شد. منبع:https://tarikhema.org/ancient//38438/how-iran-get-its-name/ |