بیلدیریش, [19.07.19 15:17]
اعضای محترم کانال بیلدیریش
با عرض سلام و آرزوی توفیق برای شما بزرگواران, به عرض می رساند مطالب مربوط به مجتبی مینوی به پایان رسیده و از فردا به توفیق الهی مطالبی در باره مواضع دکتر پرویز ناتل خانلری در حوزه ناسیونالیسم فارسی گرا و مواجهه او با زبان های غیر فارسی, بخصوص زبان ترکی ارائه خواهد شد. امید است مورد قبول و پسند اعضای محترم قرار گیرد.
با سپاس فراوان و آرزوی سلامت و توفیقات افزون تر

بیلدیریش, [21.07.19 15:23]
پرویز ناتل خانلری, ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان غیرفارسی ایران ۱
      پرویز ناتل خانلری در سال 1292 شمسی در تهران به دنیا آمد. پدر و مادر وی هر دو مازندرانی بودند. پدر او ابوالحسن اعتصام الملک فرزند خانلرخان اعتصام الملک بود. از حوالی 1300 شمسی تحصیلات خود را نزد پدر آغاز کرد و سپس در مدرسۀ سن لویی و مدرسۀ آمریکایی تهران ادامه داد. او در سال 1309 سیکل اوّل متوسّطه را به پایان رساند و به تشویق بدیع الزّمان فروزان فر در رشتۀ ادبی به تحصیلات خود ادامه داد. سال 1309 علاوه بر درگذشت پدرش سال چاپ نخستین نوشتۀ وی در روزنامۀ اقدام بود. خانلری از سال 1310 وارد تحصیل در دانشسرای عالی شد. در همین سال داستان «دخترسروان» اثر الکساندر پوشکین را به فارسی ترجمه کرد. او در سال 1313 همزمان با تشکیل گروه موسوم به ربعه با عضویّت صادق هدایت، بزرگ علوی، حسین فرزاد و مجتبی مینوی، در جلسات این گروه شرکت کرد. خانلری در سال 1314 موفّق به اخذ لیسانس ادبیّات فارسی شد و در سال 1315 به خدمت سربازی رفت و بعد از آن به عنوان دبیر ادبیات در شهر رشت به خدمت پرداخت.
      سال 1316 خانلری کتاب «روان شناسی و تطبیق آن با اصول پرورش» را که نخستین تألیف او محسوب می شد، به چاپ رساند. اندکی بعد به ادامۀ تحصیل در دانشگاه تهران پرداخت. او در سال 1320 با زهرا کیا همدرس و همکلاس خود در دورۀ دکترا ازدواج کرد و در همین سال نخستین بار تدریس در دانشگاه تهران را آغاز کرد که این کار تا سال 1357 ادامه پیدا کرد. در همین سال او به انتشار ترجمۀ «چند نامه به شاعری جوان» اقدام نمود. ناتل خانلری در سال 1322 از رسالۀ دکترای خود با عنوان «چگونگی تحوّل اوزان غزل و تحقیق انتقادی در عروض و قافیه» دفاع کرد. این رساله به راهنمایی ملک الشّعرای بهار و نظارت بدیع الزّمان فروزان فر و محمّد تدیّن تدوین شد. 1322 از جهت دیگری در تاریخ زندگی خانلری حائز اهمیّت می باشد. در این سال او انتشار مجلّۀ سخن را با همکاری دکتر ذبیح الله صفا آغاز کرد و سپس مستقلاً به این کار ادامه داد. انتشار این مجلّه در 27 دوره و تا سال 1357 استمرار پیدا کرد. در سال 1325 خانلری در نخستین کنگرۀ نویسندگان ایران عضویّت پیدا کرد و مقاله ای با عنوان «نثر فارسی در دوران اخیر» ارائه نمود. خدمت در ادارۀ تعلیمات عالیۀ وزارت فرهنگ، سپس ریاست ادارۀ انتشارات و روابط فرهنگی دانشگاه تهران را تا سال 1330 بر عهده داشت.
 ⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [23.07.19 23:41]
پرویز ناتل خانلری, ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان های غیر فارسی ایران ۲
      خانلری در سال 1327 رسالۀ دکترای خود را به صورت کتابی منتشر کرد و در همین سال برای مطالعات در حوزۀ فونتیک و زبان شناسی به پاریس رفت و در مؤسّسۀ «انستیتو دو فونتیک» وابسته به دانشگاه سوربن به تحقیق پرداخت. او در سال 1329 به ایران بازگشت و به تدریس در دانشکدۀ ادبیّات دانشگاه تهران ادامه داد. در سال 1330 انتشار مجلّۀ سخن را از سر گرفت و کرسی «تاریخ زبان فارسی» را در دانشگاه تهران تأسیس کرد. خانلری در سال 1332 به لبنان سفر کرد و در دانشگاه «سن ژوزف» بیروت به ایراد سخنرانی هایی در بارۀ فرهنگ و هنر ایران پرداخت. او با همکاری ذبیح الله صفا انتشار جزوه های «شاهکارهای ادبیّات فارسی» را آغاز نمود
      دکتر خانلری در سال 1334 به معاونت وزارت کشور برگزیده شد و مدّتی در این سمت باقی بود. در سال 1336 سفری سه ماهه به آمریکا کرد و در بازگشت به ایران به عنوان سناتور انتصابی از مازندران به عضویّت مجلس سنا درآمد.
      سال های پایانی دهۀ سی شمسی برای دکتر خانلری از نظر چاپ و انتشار آثار و اقدامات فرهنگی حائز اهمیّت بود. تأسیس انتشارات سخن از دیگر اقدامات او در این سال بود که تا سال 1340 ادامه یافت و جمعاً 36 عنوان کتاب منتشر کرد. در سال 1338 جلد اوّل کتاب «سمک عیّار» را منتشر کرد و جلدهای بعدی آن را که جمعاً 5 جلد بود؛ به تدریج به چاپ رساند. انتشار «شاهکارهای هنری ایران» و «تاریخ ایران از آغاز تا اسلام» (کتاب درسی سال پنجم دبستان) از دیگر اقدامات او در این سال بود. خانلری در سال 1339 کتاب «تاریخ ایران دورۀ اسلامی» (کتاب درسی سال ششم دبستان)را منتشر ساخت. او در همین سال به عضویّت در مؤسّسۀ فرانکلین درآمد و همکاری او با این مؤسّسه تا سال 1341 ادامه یافت.
      دکترخانلری در سال 1341 به عنوان وزیر فرهنگ دولت علم منصوب شد و یک سال در این سمت باقی بود. او در تأسیس سپاه دانش مشارکت کرد و ماهنامۀ سخن علمی را منتشر نمود که تا هشت دوره استمرار پیدا کرد. در سال 1343 مجموعۀ شعری «ماه در مرداب» را به چاپ رساند و به دنبال آن کتاب «زبان شناسی و زبان فارسی» را انتشار داد.  انتشار دوجلد دستور زبان مخصوص دبیرستان ها که با همکاری مؤلّفانی دیگر انجام گرفته بود؛ در همین سال رخ داد. در سال 1344 «بنیاد فرهنگ ایران» تأسیس شد و خانلری به دبیر کلّی و مدیر عاملی آن برگزیده شد و تا سال 1357 این سمت را برعهده داشت. در سال 1346 به عنوان مدیر عامل سازمان پیکار با بی سوادی انتخاب گردید و تا سال 1349 عهده دار این سمت بود.
 ⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [23.07.19 23:41]
پرویز ناتل خانلری, ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان های غیرفارسی ایران ۳
      خانلری در سال 1348 جلد اوّل «تاریخ زبان فارسی» را چاپ کرد و جلدهای بعدی به تدریج منتشر شد و دورۀ سه جلدی آن کامل گشت. او در سال 1350دکترای افتخاری از دانشگاه دولتی «لنین» شوروی را دریافت نمود و یک سال بعد هم زمان با تأسیس «فرهنگستان ادب و هنر ایران» به ریاست آن برگزیده شد. در همین سال  «پژوهشکدۀ فرهنگ ایران» هم تأسیس گردید که ریاست آن هم به خانلری تفویض شد. او در سال 1351 مجموعۀ ترانه ها را چاپ نمود. از این سال تا 1357 را باید دوران آرامش قبل از طوفان خانلری به شمار آورد. در سال 1357 او جلد اوّل «فرهنگ تاریخی زبان فارسی» را منتشر کرد، لیکن با برکناری از همۀ مشاغل رسمی جلدهای بعدی این فرهنگ چاپ نشد.
      با پیروزی انقلاب اسلامی خانلری از همۀ سمت ها و مشاغل رسمی خود برکنار و خانه نشین شد. در اوایل سال 1358 برای مدّتی توقیف و زندانی شد.
      انتشار «دیوان حافظ» در سال 1359، «داستان¬های بیدپای» در سال 1361، «شهر سمک» در سال 1362، جلد اوّل کتاب «هفتاد سخن» در سال 1368 و جلد دوم همین کتاب در سال 1369 از دیگر کارهای فرهنگی ادبی ناتل¬خانلری بود که در دوران بعد از انقلاب انجام گرفت.
      تألیفات و آثار دکتر خانلری در حوزه های: شعر و مجموعه های شعری، تحقیقات علمی و ادبی، تصحیح متون ، ترجمه و تألیف کتب درسی بوده است. افزون بر اینها مجموعه های متعدّدی از قبیل «شاهکارهای ادبیّات فارسی» ، « مجموعه انتشارات سخن» ، « انتشارات دانشگاه تهران» ، « انتشارات بنیاد فرهنگ ایران» و «انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی»  نیز زیر نظر او به چاپ رسیده اند.
      دکتر پرویز ناتل خانلری در روز پنجشنبه اوّل شهریور 1369 در سن هفتادو هفت سالگی در تهران درگذشت و در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.
 ⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [24.07.19 15:21]
پرویز ناتل خانلری, ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان ها ی غیر فارسی ایران ۴
      دكتر خانلري از رجال سياسي ـ فرهنگي دوران پهلوي دوم به شمار مي رود. او نيز به مانند ملّي گرايان افراطي روزگار خود نوشته هايي در ترسيم انديشه و ديدگاه خود در بارة مسائل زباني و هويّت ملّي در ايران به يادگار گذاشته است. بخش قابل توجّهي از انديشه هاي شووينيستي دكترخانلري در كتاب «زبان شناسي و زبان فارسي» به رشتة تحرير درآمده است. اساس انديشة دكترخانلري در اين كتاب بر نديدن زبان هاي تركي، تركمني، قشقايي و عربي از يك سو و شرح و بيان و منحصر كردن زبان مردم ايران به گروه زبان هاي آريايي و به تعبيري  هندوايراني از سوي ديگر است. به تعبير آقای حسن راشدي:
      « رئيس فرهنگستان ايران دوران پهلوي نيز به تبعيّت از افكار پان فارسيستي، در كتاب «زبانشناسي و زبان فارسي» ضمن برشمردن زبانهاي غير فارسي و محلّي ايران چون كردي، لري، بلوچي، گيلكي، مازندراني، تالشي، دزفولي، سمناني و ... از زبان تركي آذربايجاني، تركي تركمني و عربي كه زبان اكثريّت مردم كشور است؛ سخني به ميان نمي‌آورد. » (ترکان و بررسی تاریخ, زبان و هویت آنها در ایران,راشدي, ص 25 )
      مشكل آقای  خانلري تنها در نديدن زبان تركي در ايران نيست، بلكه تلاش براي امحاي آن نيز كمابيش در انديشة او راه دارد. عضويّت خانلري در فرهنگستان زبان فارسي از زمان رضاشاه و رياست آن در زمان محمدرضاشاه در حالي است كه همين فرهنگستان نقشي اساسي در تغيير اسامي جغرافيايي ار تركي به فارسي داشت.
      بايد توجّه داشت آسيب هاي فرهنگي و زباني شووينيست ها فقط شامل حال زبان تركي و تركان ايران نبوده، بلكه اين گروه به مصيبتي براي همة مردم غيرفارس، حتّي گويش هاي مختلف هم ريشه با فارسي تبديل شده اند و پارسي گرايي ايشان موجوديّت همة زبان ها و گويش هاي غيرفارسي دري را به مبارزه طلبيده است. تفاوت وضعيّت زبان تركي با گويش هاي هم ريشه با فارسي تنها در اعلام رسمی و علنی و تعمّدي بودن انهدام تركي و غيرتعمّدي و اعلام نشده بودن انهدام ديگر زبان ها و گويش ها، به جز فارسي است. با اين وجود نتيجة كار يكي است و در كشور ما سياست هاي اتّخاذ شده در ابعاد فرهنگي و امنيّتي زبان هاي غير فارسي را به سوي نابودي كامل پيش مي برند. دكترخانلري نيز از جملة سلسله جنبانان چنين سياستي در ايران بوده است. او در كتاب «زبان شناسي و زبان فارسي» ، نابودي گويش ها و به تعبير خودش لهجه ها را يك امر طبيعي قلمداد مي كند. لحن و بيان  خانلري در اين بخش نشان دهندة‌ آن است كه وي نه تنها از اين امر متأسّف نيست، بلكه اميدوار است كه غلبة كامل فارسي بر ديگر گويش ها سرانجام تحقّق يابد.
 ⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [26.07.19 02:48]
پرویز ناتل خانلری, ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان های غیر فارسی ایران ۵
      خانلری هنگام گفتگو در بارۀ پیدایش زبان و خط، به زبان های مرده و زنده متعددی اشاره کرده و با تأکید بر امکان انجام مطالعه بر روی زبان هایی که به یکی از طرق مختلف حفظ شده و باقی مانده اند؛ مثال هایی از نوع تلفّظ چند واژه مشترک در سنسکریت، اوستایی، فارسی باستان و فارسی دری، به عنوان زبان هایی هم ریشه و هم خانواده می آورد و بعد از آن بحث انشعاب و گوناگونی گویش ها در داخل یک زبان اصلی و مادر را مطرح می نماید. او در این بخش نکتۀ دیگری با عنوان «اتّحاد میان لهجه های مختلف بعد از انشعاب و تفرّع» طرح می کند و از آن مقدّمه ای برای باوراندن تبدیل فارسی دری به زبان عمومی مردم ایران می سازد:
      «در دورۀ بعد از اسلام، بیش از سی لهجۀ مختلف ایرانی را نویسندگان در آثار خود نام برده اند ... از ميان همة اين لهجه ها يكي كه فارسي دري خوانده مي شود بر لهجه هاي ديگر غلبه يافت و سرانجام جانشين همة آنها شده است، البتّه اين امر هنوز كاملاً انجام نگرفته است؛ زيرا چنانكه مي دانيم هنوز بسياري از لهجه ها در نقاط مختلف كشور باقي است، امّا لهجه هاي بسيار نيز بكلّي از ميان رفته است و امروز زبان فارسي دري را كه زبان رسمي كشور شمرده مي شود؛ تقريباً در همة نقاط مملكت مي فهمند و همه جا به اين زبان مي خوانند و مي نويسند. » (زبان شناسي و زبان فارسي، چاپ چهارم، 1361، ص 27)
      خانلری از اين رخداد با عنوان دورة «وحدت» يا «تجديد وحدت» ياد مي كند و معتقد است بعد از دورۀ تفرقه و انشعاب دورۀ وحدت زبانی پیش می آید. جملة پاياني دكترخانلري نيز در خور توجّه است. او بخش هاي اصلي كتابش را در دهه هاي 20 و 30 شمسي به نگارش در آورده و در سال 1340 شمسي به چاپ اوّل رسانده بود. در آن دوران بر خلاف ادّعاي دكترخانلري فارسي را در همه جاي مملكت نمي فهميدند. حتّی ادّعای فارسی دانی همۀ مردم ایران با گذشت قریب شصت سال از آن تاريخ ؛يعني، در سال های پایانی دهۀ 1390 شمسي هم گفتة او با وجود پيشبرد سياست قلع و قمع زبان های غیرفارسی و گسترش آموزش و پرورش و آموزش عالي به شدّت متمركز فارسی محور، تحقّق كامل نيافته است. از طرفی روند جايگزيني فارسي به جاي ديگر زبان ها و گويش ها نيز يك روند طبيعي نبوده، بلكه يك روند كاملاً مصنوع، تحكّم آميز و حكومتي بوده است. این نویسنده می کوشد یک رخداد مصنوع و دست کاری شده؛ یعنی، جایگزینی فارسی به عنوان زبان کتابت در عهد سامانیان و حتّی گسترش مصنوع فارسی در عصر معاصر را امری طبیعی و مبتنی بر سنّت و قاعده نشان دهد.
 ⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [26.07.19 22:57]
پرویز ناتل خانلری, ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان های غیر فارسی ایران ۶
دكترخانلري در نوشته های خود احكام معقولي هم صادر مي كند و برخي ملل و دانشمندان قديم يوناني و عرب را به خاطر بي اعتنايي به ديگر زبان ها و يا تحقير ديگر زبان ها به باد ملامت مي گيرد، ليكن اين ملامت تنها شامل حال ديگران است و نه خود ايشان يا هم فكران ايشان. او در مبحثی با عنوان «زبان و زبان شناسی»؛ با ذکر سوابقی از تلاش های یونانیان، دانشمندان حوزۀ علمی و ادبی اسکندریّه، رومیان و اعراب برای شناخت زبان، در مقام انتقاد از روش کار آنها برمی آید. او در توضح بیشتر مطلب به نوع رفتار و مواجهۀ یونانیان با مسئلۀ زبان هم می پردازد و می نویسد:
      « یونانیان با ملّتهای متعدّدی سروکار داشتند که به زبان های گوناگون سخن می گفتند و عجب این است که هیچ اعتنائی به این زبان ها نکردند. اگر ایشان زبان خود را با زبان های همسایگان که بعضی از آنها با یونانی خویشاوندی نزدیک داشت، می سنجیدند؛ بی گمان نتایج گرانبهائی به دست می آوردند. زبان های مادی و پارسی و سکائی و هندی (سنسکریت) با زبان یونان باستان بسیار نزدیک بوده است و از مقایسۀ این زبان ها یونانیان می توانستند به نکات بسیاری در بارۀ خویشاوندی زبان ها و چگونگی تحوّل هر زبان پی ببرند. اگر یونانیان به این فکر افتاده بودند، حاصل کارشان امروز برای ما بسیار ارزش داشت، زیرا که بسیاری از لهجه ها و زبان های هندواروپائی معمول در آن زمان اکنون یکسره از میان رفته و اثری برجا نگذاشته است تا بتوان در بارۀ آنها مطالعه و تحقیقی به عمل آورد. » (زبان شناسی و زبان فارسی، صص 44 ـ 43)
      این انتقاد از ملل دیگر به خاطر بی توجّهی به زبان های غیر از خود در حالی اتّفاق می افتد که نویسندگان و اهل زبان ایرانی و فارسی نویس هم در گذشته و حال از همین روش پیروی می کرده اند و بخصوص نویسندگان روزگار معاصر ایران پا را از بی توجّهی فراتر گذاشته و با صراحت تمام از نابودی زبان ترکی با وجود علم بر تکلّم جمع بزرگی از ملّت ایران به این زبان سخن گفته و روی یونانی و عرب و هر مردم زیاده خواه دیگر را سفید کرده اند.
 ⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [27.07.19 21:44]
پرویز ناتل خانلری, ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان های غیرفارسی ایران ۷
      بیان علّت این نوع رفتار یونانیان با زبان های دیگر از نگاه دکتر خانلری هم از جهتی شنیدنی است:
      « یونانیان مانند غالب ملّتهای قدیم، زبان اقوام دیگر را به چشم حقارت می نگریستند و هرکس را که مانند ایشان سخن نمی گفت «الکن» (Barbare) می خواندند. تنها یک زبان را در خور اعتنا دانستند و آن لاتینی بود. دانشمندان اسکندریّه در ضمن مطالعۀ  لغاتی که از یونانی به لاتینی رفته بود؛ به مشابهت های فراوانی میان این دو زبان برخوردند و از آنجا به این نتیجۀ نادرست رسیدند که لاتینی صورت فاسد شدۀ یونانی است. » (زبان شناسی و زبان فارسی، ص 44)
      ای کاش وقتی دکتر خانلری این مطالب را می نوشت به اطراف خود هم نگاهی می انداخت تا ببیند خودش، استادانش و شاگردانش و اکثریّت قاطعی از اهل قلم ایران با چه غرور و تفرعنی در باب برتری دست نیافتنی زبان فارسی و ناتوانی و بی اهمیّت بودن دیگر زبان های رایج در ایران سخن می گفته اند.
 ⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [28.07.19 22:56]
پرویز ناتل خانلری, ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان های غیر فارسی ایران ۸
      خانلری محقّقان عرب و بسیاری از دانشمندان حوزۀ زبان در قلمرو اسلامی را گرفتار همین مشکل خودبزرگ بینی دانسته و می نویسد:
      « محقّقان لغت و صرف و نحو عرب نیز گرفتار همین نقص بودند. در آغاز اسلام زبان های سریانی و عبری دارای ادبیّات قابل توجّهی بود و این هر دو زبان با عربی خویشاوندی داشتند. بسیاری از دانشمندان اسلامی یکی از این زبان ها را می دانستند و آثار ادبی و علمی آنها را به عربی ترجمه می کردند، امّا هیچ یک از عالمان صرف و نحو و لغت عربی به فکر آن نیفتاد که در تحقیقات خود از مقایسۀ میان زبان ها استفاده کند. » (زبان شناسی و زبان فارسی، ص 44)
      او در ادامۀ سخن صریح تر و مصداقی تر سخن گفته و اضافه می کند:
      « چون خلافت اسلامي بر قسمت اعظم دنياي آن روزگار استيلا يافت، مسلمانان با صدها زبان و لهجة مختلف از هندي و فارسي و تركي و مغولي و لاتيني و يوناني و اندلسي و جز اينها آشنائي يافتند، امّا غرور و نخوت، يا جهل و تعصّب مانع شد كه به قواعد و ساختمان اين زبان ها توجّه كنند و به تطبيق و مقايسة اين همه موادّ گوناگون و فراوان كه در دسترس ايشان بود؛ بپردازند. تازيان هم، مانند يونانيان، هر كس را كه به زبان عربي گفتگو نمي كرد «عجمي»؛ يعني، «گنگ» خواندند و گفتار او را لايق مطالعه و تحقيق ندانستند. » (زبان شناسی و زبان فارسی، ص 44 )
      در اينجا چون سخن از مخالفت با عرب است؛ جناب دكترخانلري ياد زبان تركي هم مي افتد، ولي در ديگر فصول كتاب خودش از تركي و شعبات آن در ايران هيچ يادي نكرده و آنها را كأن لم يكن تلقّي مي كند. علّت اين امر را هم بر اساس قاعده اي كه خودش در اين بخش از نوشته هايش مورد اشاره قرار داده است؛ يا بايد حاصل غرور و نخوت و يا حاصل جهل و تعصّب ايشان بدانيم.
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [29.07.19 22:14]
پرویز ناتل خانلری, ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان های غیرفارسی ایران ۹
      خانلری منشأ نوع رفتار عرب یا دانشمندان اسلامی عرب گرا در قبال دیگر زبان ها را اینگونه می داند:
      « در نظر ایشان هم، زبان یکی بود. همان که خداوند آفریده و قرآن به آن نازل شده بود؛ همان زبان که خودشان می دانستند و به آن سخن می گفتند. اینجا تعصّب دینی هم به تعصّب ملّی افزوده بود و حاصل آن شد که هیچ بحث و گفتگوئی در بارۀ آن همه زبان های مختلف که در قلمرو اسلام رواج داشت؛ به میان نیامد. » (زبان شناسی و زبان فارسی, ص 45)
      آنچه در فرازهای قبلی از نوشته های دکترخانلری مذکور افتاد، معقول و پذیرفتنی بود، لکن معلوم نیست آقای خانلری با وجود انتقاد از روش کار یونانیان، دانشمندان حوزۀ علمی و ادبی اسکندریّه، رومیان و اعراب در شناخت زبان؛ چرا خودش نیز قدم در همان وادی می گذارد و در تحقیقات زبانی خود از همان به تعبیر خودش روش حاصل غرور و نخوت يا جهل و تعصّب بهره می گیرد؟! خود او در شناخت مسائل زبانی ایران, زبان فارسی را اصل و اساس فرض کرده و گاه از زبان های هم خانواده با زبان فارسی هم نام می برد، لیکن زبان هایی چون ترکی به عنوان زبان بخش اعظمی از ملّت ایران در گذشته و حال از توجّه و تفحّص وی برکنار می ماند. همین طور زبان عربی نیز که در مرکز حکومت ساسانیان؛ عراق، و مرکز دانش و فرهنگ آنها؛ خوزستان، به زبان تکلّم بخشی از مردم ساکن در آن سرزمین ها تبدیل شده؛ مشمول توجّه و تحقیق دکترخانلری نمی گردد و اصولاً وی نامی از آنها به عنوان زبان ایران و مردم ایران نمی برد. باید اذعان کنیم این رویّه در میان همۀ اهالی قلم فارسی گرای روزگار معاصر ایران رایج بوده و این گروه اساساً زبان های خارج از دایرۀ گروه زبان های هندوواروپایی یا هندوایرانی را به عنوان زبان مردم ایران به رسمیّت نمی شناسند. تعداد کم شماری از این گروه پژوهش هایی سطحی در بارۀ برخی زبان ها و گویش های غیرفارسی رایج در ایران انجام داده اند، لیکن این پژوهش ها هم نه برای روشن کردن حقیقتی بلکه برای رسیدن به اهدافی خاص بوده است.
 ⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [30.07.19 23:47]
پرویز ناتل خانلری, ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان های غیرفارسی ایران ۱۰
      دکتررحیم رضازاده ملک در زمرۀ این قبیل محققان قرار دارد. او با وجود ادّعای تحقیق در زبان ها و گویش های غیرفارسی در ایران با مشكل مهمّي در حوزۀ نظر و دیدگاه دست به گريبان بود. این مشکل عبارت از بي‌اعتقادي محض او به توانایی زبان ها و گويش‌هاي غيرفارسي دري بود. وي اعتقاد داشت كه اين گويش‌ها ـ كه البتّه زبان تركي آذربایجانی را هم زير مجموعة گويش ها محسوب مي‌داشت ـ ظرفيّت طرح مباحث علمي و فلسفي را ندارند. رضازاده در مصاحبه‌اي كه در روزهاي آخر عمرش با نشريّة «كتاب هفته» انجام مي‌دهد به اين اعتقاد خود نيز اشاره‌اي مي‌كند و مي‌گويد:
      « زبان يك ادبيّات علمي را با خود همراه دارد، حال آن‌كه گويش از اين ظرفيّت برخوردار نيست. شما به زبان فارسي كتاب مي‌نويسيد و مسائل علمي ـ فلسفي را طرح مي‌كنيد، در حالي‌كه در گويش آذربايجاني يا سيستاني قادر به اين كار نيستيد، زيرا گويش‌هاي مذكور ظرفيّت طرح اين مباحث را ندارند. » (كتاب هفته شمارة 238 ،12 تير 1389)
      وي در حالي اين ادّعا را بر زبان جاري مي‌سازد كه مدّعي است در بارة 25 گويش ايراني به تحقيق و مطالعه پرداخته است. من اگر نتوانم در بارة گويش‌هاي متعدّد هم خانواده با زبان فارسی اظهار نظري داشته باشم؛ در بارة تركي آذربايجاني يا به قول خود دكتر رضازاده «گويش آذربايجاني» تا حدودي قادر به اظهارنظر هستم و از توانايي اين زبان براي نوشتار و بيان مباحث علمي ، فلسفي و ديگر زمينه‌ها آگاه هستم. تركي آذربايجاني كه وي آن را به عنوان شاهد مثال براي نشان دادن عدم توانايي گويش‌ها مي‌آورد؛ زبان رسمي يك كشور مستقل به نام آذربايجان است و سابقه‌اي طولاني در استفاده شدن به عنوان يك زبان با تمام كاربردهاي قابل تصوّر براي آن را دارد. زبان تركي نيز در حال حاضر زبان رسمي هفت كشور مي‌باشد كه در زمينة بين‌المللي نيز شرايطي بهتر از زبان فارسي دارد. اگر همة اينها را هم نديد بگيريم در همين ايران و بخصوص بعد از انقلاب اسلامي كتب پرشماري به تركي آذربايجاني نوشته شده و نشريّات بسياري نيز به تركي يا به صورت مختلط تركي ـ فارسي منتشر شده و گوشه هايي از قابليّت‌هاي اين زبان را به معرض نمايش گذارده‌اند. يعني آقاي رضازاده بعد از قريب 32 سال تحقيق و مطالعه و تأليف در ايران بعد از انقلاب از اين مسائل بي‌خبر بوده است؟ بعيد است مشكل بي‌خبري باشد؛ مشكل خود را به بي‌خبري زدن است. دكتر رضازادة و امثال او كبكي را مي‌مانند كه سر در زير برف كرده و از چيزي خبر ندارند يا ترجيج مي‌دهند خود را به جهالت زده و راه نفي و انكار در بارة ديگر زبان‌ها را پيش بگيرند.
 ⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [31.07.19 20:34]
پرویز ناتل خانلری, ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان های غیرفارسی ایران ۱۱
      فراموش نكنيم ارباب و پيش‌كسوت رضازاده ملک و همة اين قبيل خودفروخته‌ها؛ يعني، جناب كسروي مي‌گفت:  
      « زبان كنوني فارسي بسيار نارساست و بسياري از معني‌هايي كه به تركي توان فهمانيد؛ اين زبان به فهمانيدن آنها توانا نيست. » (زبان فارسي در آذربايجان, جلد 1, ص 46)
      مشكل يا بهتر بگوييم عناد و بي‌محلّي به زبان‌هاي غيرفارسي دري، به تركي آذربايجاني محدود نمي‌ماند و حضرات پارسي‌باز حاضر نيستند جز فارسي، زبان و گويش دیگری را به عنوان یک زبان توانمند به‌حساب آورند. براي همة ايشان اعمّ از فارس يا فارس شده و خودفروختگان ديگر زبان‌ها و گويش‌ها؛ تنها پارسي را عشق است و بس و بقيّه همه بايد بروند. ساية سنگين تحريم و نفي و انكار حتّي بر زبان‌ها و گويش‌هايي كه آنها را نيز مي‌توان در گروه زبان‌هاي هندواروپايي و هم‌خانوادة زبان فارسي جاي داد، نيز سنگيني مي‌كند. هدف رضازاده ملک و امثال او در روی آوردن به پژوهش هایی در بارۀ زبان های غیرفارسی دری در ایران ـ اگر واقعاً پژوهشی به معنی واقعی و علمی این کلمه در میان بوده باشد ـ تنها برای رسیدن به نتایجی از پیش مقرّر شده بوده است. به عبارت ساده تر هدف آنها در این قبیل تحقیقات چیزی جز اثبات ناتوانی زبان های غیرفارسی نبوده است.
 ⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [01.08.19 21:06]
پرویز ناتل خانلری,ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان های غیرفارسی ایران ۱۲
      دكترخانلري بعد از این يك سري مباحث نظري و تاريخچة زبان شناسي وارد مباحث مربوط به زبان ايران مي شود و از اينجا به بعد است كه مشتركات او با اخلاق عمومي باستانگرایان و شووينيست ها رخ مي نماياند. نقطة آغاز حركت او در اين بخش با سرزمين ايران نسبتي ندارد و از جايي آغاز مي گردد كه فرسنگ ها با سرزمين ايران فاصله دارد؛ گويي تكوين ايران مورد نظر آقايان در زهدان ديگري بوده است. به تعبير دكترضياء صدر:  
      « استاد اين خشت اوّل كج را مبناي تعيين اصل قومي و نژادي و نيز زبان اوّليّة همة آن ايرانيان مورد نظرشان كه در درون اين چهار خطّ فرضي هم قرار ندارند، تحت عنوان «زبان ايراني» و نه البتّه زبان ايرانيان چنين بنا مي‌نهد: «در هزارة سوم پيش از ميلاد مسيح، قومي وجود داشت كه به زبان خاصّي تكلّم مي‌كرد. زبان شناسان قرن نوزدهم زبان آن قوم را هندو اروپائي ناميده اند. »(كثرت قومي و هويّت ملّي ايرانيان، تأليف دكترضياء الدّين صدرالاشرافي، ص 88)
      چنانکه مشاهده می شود خانلری ریشۀ ایران و ایرانی را در جایی دور و خارج از چهارچوب سرزمینی که ایران می نامیم؛ جستجو می کند و این نگاه معیوب و آمیخته با بلاهت وجه مشترک همۀ باستانگرایان، آریایی بازان و فارسی گرایان ایرانی است که سرزمین و مردم خود را رها کرده و در ناکجاآبادی به دنبال ریشه های قومی خود می گردند. خانلری به پراكنده شدن طوايفي از آن قوم در اكناف جهان و انشعاب از آن زبان اصلي اشاره مي كند و زبان ايران را يكي از شعب زبان «هندواروپايي» ؛ يعني، «هندوايراني» می داند. او خود را در تعيين مفهوم ملّت ايران و هويّت ايراني تنها به قوم اسطوره اي ـ و نه واقعي و تاريخي ـ آريائي محدود مي‌سازد:
      « از جملة اين شعبه ها که در زبان هندو اروپائی به سبب مهاجرت و جدائی طوایف آن به وجود آمد؛ یکی زبانی بود که امروز آن را هندوایرانی یا آریائی مي خوانند.» (زبان شناسي و زبان فارسي، ص 59)
        اين در حالي است كه نویسنده در جای دیگری از کتاب خود از مکان و زمان زبان اوستایی که در کرونولوژی مورد قبول ناسیونالیست های فارسی گرا و باستانگرا از زبان های ایرانی در جایگاهی ماقبل فارسی باستان عهد هخامنشی قرار می گیرد؛ اظهار بی اطّلاعی کرده و اظهار می دارد: مكان و زمان رواج زبان اوستائي را به تحقيق نمي‌توان معلوم كرد. (رک. همان, ص 64)  
 ⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [02.08.19 20:50]
پرویز ناتل خانلری, ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان های غیر فارسی ایران ۱۳
      خانلری هم وطنان واقعی و حاضر خود را رها کرده و در دوردست ها به دنبال هم وطن و هم نژاد می گردد. او هندي و ايراني را از يك ريشه دانسته و مي گويد:  
      « در ميان خانوادۀ بزرگ زبان های هندواروپائی، ارتباط و نزدیکی دو زبان ایرانی و هندی به حدّی است که قطعاً باید برای آنها به اصل واحدی قائل شد. این اصل واحد را بعضی اسناد و قرائن تاریخی هم تأیید می کند. کتیبه های پادشاهان حتّی [هیتی] که در بغازکوی به دست آمده؛ از مهاجرت این اقوام که گویا از دشت های جنوب روسیّه آمده بودند و به سوی قرارگاه های بعدی خود؛ یعنی، ایران و هند می رفته اند؛ آثاری ضبط کرده است. » (زبان شناسی و زبان فارسی، صص 60 ـ 59)
      در این بخش هم همان مشکل قبلی خودنمایی می کند. وجود تمدّن های متعدّد در فلات ایران چندین هزاره قبل از آمدن این پدربزرگ های تخیّلی از دشت های جنوب روسیّه امری قطعی بود که حتّی در نوشته ها و نتایج تحقیقات نویسندگان و باستان شناسان غربی که حکم اربابان و آبشخورهای فکری خانلری و امثال او را داشتند، هم مورد تأیید قرار گرفته بود، لیکن این گروه همچنان ترجیح می دادند به جای آن تمدّن ها و مردم اصلی این سرزمین گروه دیگری را که از سر افلاس راه کوچ و آوارگی را در پیش گرفته بودند؛ نیاکان واقعی خود فرض کنند. این نگرش نتیجۀ اعتقاد به یک تاریخ مصنوع و سفارشی بود. در این تاریخ ایران قبل از مهاجرت آریایی سرزمینی خالی و غیر مسکون فرض می گردد و سرآغاز همه چیز در این سرزمین به دم مهاجرت اقوام موسوم به آریایی بسته می شود.
 ⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [03.08.19 21:40]
پرویز ناتل خانلری, ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان های غیرفارسی ایران ۱۴
      نکتۀ مهمّ دیگر وجه تسمیه ای است که دکترخانلری برای ایران و سرزمین ایران ذکر می کند. او معنی ایران را «سرزمین و جایگاه آریاییان» معرّفی می کند، لیکن در معیّن ساختن معنی کلمۀ «آریا» و «آریایی» درمی ماند و به سان دیگر باستانگرایان قدم به وادی گمان و احتمال می گذارد و به نقل از دانشمندانی که نامی هم از ایشان نمی برد؛ لفظ آریایی را در زبان این اقوام به معنی «آزاده» و «پاک نژاد» معرّفی می کند و از این رهگذر راه را برای نکتۀ دیگری هموار می سازد.
      به جز خانلری کسان دیگری هم برای واژه های «ایران» و «آریایی» چنین معناهایی ذکر کرده اند. از جمله مؤلّف فرهنگ معین این واژه را «مکان آریاییان» معرّفی می کند و هم او در ذکر معنی «ایران ویچ» می نویسد:
      « پس از متفرّق شدن آریاییان (هندوایرانی) در بخشهای مختلف نجد ایران، گروهی از آنان در محلّی اقامت گزیدند که در اوستا بنام  ائیرینم وئجه؛ یعنی، سرزمین و کشور تخمۀ آریایی نامیده شده. محقّقان محلّ آنرا خوارزم و خیوۀ حالیّه دانسته اند.» (فرهنگ معین، جلد 5، ص 211)
      این تنهاترین نظر و معنی در باب کلمۀ «ایران» نیست. نظریّۀ دوم در این باره بر ریشۀ ترکی داشتن کلمۀ ایران دلالت می کند. مطابق این نظر ایر از مصدر «ایرمک» در معنی «بودن و موجود بودن» مشتق شده است. پسوند «ان» نیز از جملۀ پسوندهای پرکاربرد در زبان ترکی است که تا حدود زیادی معادل پسوند «چی» می باشد و می توان از مجموع «ایر + ان» معانی: ذی حیات، دارای موجودیّت و نظیر این را استنباط کرد.
      در این باره می توان به نظریِۀ سومی هم اشاره کرد. نظریّۀ سومی که شاید پایۀ کار نویسندگانی چون خانلری و امثال او در معنی کردن واژۀ «ایران» بوده است. در این باره باید گفت: میرزامهدی خان استرآبادی منشی نادرشاه افشار لغت نامه ای ترکی با عنوان سنگلاخ دارد که آن را در قرن دوازده قمری برای شرح و رفع اشکالاتی که در مطالعۀ آثار امیرعلیشیر نوائی به آنها برخورده؛ تألیف کرده است. در این لغت نامه ذیل واژۀ «ایر» و «ایران» می خوانیم:
      «مرد را گویند و بالمجاز آزاده مردان را نامند و ایر به ترکی رومی سه معنی دارد. اوّل: مخفّف ایرتا است؛ یعنی، اوّل وقت. دویم: به معنی سرود باشد. سیم: امر است از رسیدن و ملحق شدن.» (سنگلاخ، ص 61)
      استرآبادی اصطلاح «ترکی رومی» را معمولاً در معنی ترکی نواحی غربی و شمال غربی ایران امروزی و گاه ترکی رایج در عثمانی به کار می برد. وی در معنی «ایرانلیک» نیز می نویسد: « آزاده مردی و جوانمردی » (همان, ص 61)
      با پذیرش این نظر علی القاعده باید جایی برای ریشۀ ترکی داشتن واژۀ ایران در نظر بگیریم. پذیرش این نظر البتّه نتیجه مورد انتظار نویسندگانی چون خانلری و شرکای فکری او را حاصل نمی کند و این قبیل نویسندگان ریشۀ فارسی یا آریایی داشتن کلمۀ ایران را غیر قابل گفتگو می دانند. نویسندگانی از این نوع معنی را برداشته، لیکن از ذکر منبع و ریشۀ ترکی آن سربازمی زنند.
 ⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [04.08.19 23:04]
پرویز ناتل خانلری, ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان های غیر فارسی ایران ۱۵
        لاف و گزاف در بارة قلمرو زبان فارسي نيز يك بيماري عمومي در میان ملی گرایان ایرانی است كه آقاي خانلري هم از آن بركنار نيست. او جايي كه از انقسام زبان آريايي سخن مي گويد اينگونه مي نويسد:
        « همين كه زبان قوم آريايي به دو شعبة ايراني و هندي تقسيم شد؛ شعبة ايراني آن به سرعت بيشتري تكامل يافت و چون اين زبان در سرزمين بسيار پهناوري كه از يك سو به صحراي گبي و ماوراء رودهاي سيحون و جيحون و از سوي ديگر به آسياي صغير و حدود سوريّه مي رسد، بسط يافت، به زودي آن نيز به شعبه هائي منقسم شد. » (زبان شناسی و زبان فارسی، ص 60 )
      دکترخانلری بعد از تعیین زبان آن قوم مهاجر به عنوان زبان ایرانی، از فقدان اطّلاعات در بارۀ نخستین شعبه های زبان ایرانی منشعب از زبان اصلی هندواروپایی سخن به میان می آورد، سپس به حکایت آشنای رایج میان باستانگرایان رجوع کرده و از دو شعبۀ فارسی باستان و زبان اوستایی یاد می کند. او طبق معمول فارسی باستان را زبان متداول در ایران دوران هخامنشی معرّفی می کند و کتیبه های بازمانده از عصر هخامنشی را سند و نشانۀ وجود این زبان می داند، لیکن در معرّفی همین زبان، سخن او از تناقض خالی نیست:
      « پارسی باستان نام زبانی است که در سرزمین پارس در دوران شاهنشاهی هخامنشیان متداول بوده است. شاهان این خانواده، از کوروش بزرگ تا اردشیر سوم شرح رزم ها و پیروزی های خود را به این زبان بر سنگ یا لوح های زرین ثبت کرده اند. مهم ترین این نوشته ها کتیبۀ داریوش بزرگ در بیستون و کتیبه های تخت جمشید و نقش رستم و شوش و ترعۀ سوئز است. این کتیبه ها معمولاً به سه زبان نوشته [شده] است: یکی پارسی باستان که زبان مادری این شاهان بوده، دیگر زبان عیلامی یا زبان محلّی ولایت شوش و سوم بابلی که زبانی سامی است و از زمان های قدیم تر در ناحیۀ دجله و فرات و کشورهای همسایۀ آن رواج داشته است. » (زبان شناسی و زبان فارسی، صص 61 ـ 60)
      ارتباط بین کتیبه های باقی مانده به زبان ایلامی و بابلی با پارسی باستان معلوم نیست. در واقع ارتباطی وجود ندارد. از طرف دیگر حتّی اگر از برخی اظهار نظرها در بارۀ ساختگی بودن برخی سنگ نوشته های منتسب به عصر هخامنشی صرف نظر کنیم، باز هم آثار بازمانده از آن دوره بسیار محدود است و هیچ فارسی زبانی و حتّی هیچ استاد زبان و ادبیّات فارسی هم قادر به خواندن یا درک معنی آنها نیست تا بتوانیم آن را ریشۀ زبان فارسی دری فرض کنیم.
 ⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [05.08.19 22:14]
پرویز ناتل خانلری, ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان های غیرفارسی ایران ۱۶
      دکترخانلری بعد از ذکر متن دو نمونه از این سنگ نوشته ها، به نکتۀ دیگری اشاره می کند که آن هم خالی از لطف نیست:
      « تا نیمۀ اوّل قرن نوزدهم نوشته های شاهان هخامنشی را کسی نمی توانست بخواند و از مفهوم آنها هیچ کس آگاه نبود. در این زمان دانشمندان انگلیسی و فرانسوی و آلمانی با کوشش فراوان به خواندن این نوشته ها توفیق یافتند و راز کتیبه های مزبور که قرن ها پنهان مانده بود؛ آشکار گشت. » (زبان شناسی و زبان فارسی، صص 62 ـ 61)
      آنچه در این بخش عجیب می نماید آن است که چرا دانشمندان انگلیسی و فرانسوی و آلمانی موفّق به خواندن این کتیبه ها شدند. مگر این کتیبه ها به زبان فارسی باستان نبودند و مگر این فارسی باستان پدر فارسی میانه و دری نبود؟ اگر این سنگ نوشته ها به فارسی باستان بودند و به ادّعای خود خانلری در مطالعۀ تطبیقی بین آن زبان و زبان فارسی دری شباهت هایی یافت می شود؛ علی القاعده آن کتیبه ها باید در خود ایران و به دست فارسی زبانان خوانده می شدند؛ نه به دست باستان شناسان یا زبان شناسان غربی! از طرفی آقای دکترخانلری می توانند قسم بخورند که دانشمندان غربی این کتیبه ها را درست خوانده اند؟!
 ⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [06.08.19 23:14]
پرویز ناتل خانلری, ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان های غیرفارسی ایران ۱۷
      توصیف دکترخانلری از زبان اوستایی هم کم عجیب نیست. او از زبانی سخن می گوید که به اعتقاد خودش حتی در زمان اردشیر بابکان هم وجود خارجی نداشته است. او وجه تسمیۀ زبان اوستایی را استفاده از آن زبان در کتاب های مقدّس آیین زرتشت می داند. به عبارتی روشن تر چون اوستا به این زبان نوشته شده بود؛ این خط به اوستایی موسوم گشت. خانلری با وجود این اشاره در ادامه نکته ای مغایر با آن را مطرح می کند و می گوید: احکام دین زرتشت سینه به سینه و بی کمک نوشته و کتاب تعلیم داده می شد و برای نخستین بار اردشیر بابکان پس ار برانداختن اشکانیان امر به جمع آوری و تدوین احکام این آیین داد:
      « احکام دین زرتشت مدّت ها سینه به سینه و بی کمک نوشته و کتاب تعلیم داده می شد. نخستین بار اردشیر ساسانی که در سال 224 میلادی سلسلۀ اشکانی را برانداخت؛ آئین زرتشت را دین رسمی و دولتی ایران قرار داد. به فرمان او روایات و احکام آئین زردشتی جمع و تدوین شد و در دورۀ پادشاهی ساسانیان بسیاری از قسمت های اوستا که زبان اصلی آن دیگر کهنه شده بود و برای مردم آن روزگار دریافتنی نبود؛ به زبان رسمی و رایج زمان؛ یعنی، پهلوی ترجمه و تفسیر شد. » (زبان شناسی و زبان فارسی، ص 63)
      نوشتۀ دکترخانلری تناقض آشکاری با گفتۀ قبلی او دارد. او از یک طرف از نوشته شدن اوستا به زبان اوستایی در بیش از یک هزاره قبل از ساسانیان سخن می گوید و از طرف دیگر اظهار می دارد که احکام دین زرتشت سینه به سینه و بدون کمک نوشته و کتاب تعلیم داده می شد و برای نخستین بار به دستور اردشیر بابکان احکام آیین زرتشت جمع آوری و به زبان پهلوی تدوین گشت. معلوم نیست این ادّعا چگونه با ادّعای تدوین اوستا با زبان موسوم به اوستایی قابل جمع است. این تنها مشکل نیست  و خانلری می گوید زبان اوستا در آغاز کار ساسانیان کهنه شده بود. این کهنه شدن چه معنایی دارد؟ بالاخره زبان مردم ایران در آن دوران اوستایی بوده یا پهلوی؟ یک سؤال بی جواب هم وجود دارد. از نظر نویسندگان و مورّخان وطنی زبان هایی همچون فارسی باستان، اوستایی، پهلوی و فارسی دری در امتداد یکدیگر قرار داشته و زبان واحدی هستند که به مرور زمان دچار تغییر و تحوّلاتی شده اند. اصل مسئله قابل درک است و زبان ها به مرور زمان دچار تغییراتی می گردند، لیکن این تغییرات آن قدر نیست که بتواند ماهیّت زبانی را به کلّی دگرگون کند به گونه ای که مردمان چند قرن بعدی نتوانند به کلّی زبان نیاکان خود را درک کنند.
 ⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [09.08.19 00:58]
پرویز ناتل خانلری, ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان های غیرفارسی ایران ۱۸
      اینها تنها مشکلات نوشته های خانلری و امثال او نیستند. خود این نویسنده حتّی در تعیین زمان و مکان رواج زبان اوستایی هم دچار استیصال و پراکنده گویی می باشد:
      « مکان و زمان رواج زبان اوستائی را به تحقیق نمی توان معلوم کرد. این قدر می توان گفت که این زبان یکی از لهجه های شرقی ایرانی است و زرتشت میان قرن های دهم و هشتم پیش از میلاد مسیح زندگی می کرده است. » (زبان شناسی و زبان فارسی، ص 64)
      او به تفاوت فاحش بین به اصطلاح زبان فارسی باستان و اوستایی هم اعتراف می کند و می نویسد:
      « تفاوت هائی که میان زبان اوستائی و زبان پارسی باستان وجود دارد؛ صریح و روشن است. » (همان، ص 64)
      خانلری به زبان های دیگر رایج در ایران باستان مانند مادی هم اشاره می کند و لابد در ذهن و نظر خود مادی را هم در زمرۀ زبان های ایرانی یا همان زبان های آریایی جای می دهد. این مصادره در حالی اتّفاق می افتد که خود او معترف می شود از زبان مادی تنها چند کلمه باقی مانده که آنها هم اسم های خاصّی است که در نوشته های پارسی و یونانی لابد با تغییرات و تبدّلاتی ضبط شده است. همچنین او بی توجّه به گوناگونی اقوامی که اتّحادیّۀ سکاها را تشکیل داده بودند؛ سکاها را قومی ایرانی فرض کرده و زبان واحدی به نام زبان سکایی را به آنها نسبت می دهد. او در حالی زبان این اتّحادیّه را به زبان ایرانی یا همان آریایی منسوب می دارد که در این باره نیز از اندک بودن نمونه های باقی مانده از آن زبان سخن می راند که آن نمونه ها هم تعدادی اسامی خاص کسان و مکان ها هستند که در کتیبه های آشوری یا نوشته های یونانی آمده است.
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [09.08.19 21:41]
پرویز ناتل خانلری, ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان های غیرفارسی ایران ۱۹
      یک ایراد مهم در روش کار نویسندگان و مورّخان باستانگرا تقسیم بندی و مطالعۀ زبان یا ادبیّات با توجّه به جریان های سیاسی، حکومت ها و سلسله های پادشاهی بوده است. در باب دورۀ های مختلف زبان فارسی ترسیم شده از سوی این گروه این مرتبط کردن مسئلۀ زبان به سلسله های پادشاهی به طرز اسف باری خودنمایی می کند. آنها اوستایی را زبان دوران ماقبل فارسی باستان می دانند و معتقدند با زبان سانسکریت خویشی و نزدیکی دارد, لیکن در بستن این زبان به ریش سلسلۀ ماد جانب احتیاط را رعایت می کنند. بعد از زبان اوستایی فارسی باستان را پیش می کشند و آن را زبان دورۀ هخامنشی می دانند که فرمان ها، کتیبه ها و نامه های شاهان به آن زبان نوشته می شده است. آنها بعد از فارسی باستان فارسی میانه را پیش کشیده و این زبان را به دو بخش عمدۀ شرقی و غربی تقسیم می کنند، سپس شاخۀ شمالی از بخش غربی از این تقسیم بندی را پارتی و شاخۀ جنوبی را پارسی میانه و گاه پهلوی می نامند. نکتۀ قابل توجّه در این تقسیم بندی آن است که با تغییر سلسله ها نام و ماهیّت زبان هم تغییر می کند. یعنی زبان اوستایی با روی کار آمدن هخامنشیان تعطیل گشته دوران فارسی باستان آغاز می گردد؛ فارسی باستان با روی کارآمدن اشکانیان جای خود را به زبان فارسی میانه و شعبه ای از آن به نام پارتی می دهد؛ با نابودی اشکانیان دوران پارتی تمام شده و دوران شکوه پهلوی فرا می رسد و در نهایت با پایان کار ساسانیان دوران زبان پهلوی به سر رسیده و دوران زبان فارسی دری آغاز می گردد و از همه جالب تر اینکه متکلّمان زبان های جانشین زبان مردم و حکومت دورۀ قبل را هم به کلّی نمی فهمند و با پایان کار سلسله ها یا تغییرات سیاسی و اجتماعی زبان های دورۀ قبل نیز منقرض می گردند!!
 ⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [10.08.19 21:42]
پرویز ناتل خانلری, ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان های غیرفارسی ایران ۲۰
     خانلری در معرّفی زبان پارتی یا به تعبیر خودش «پرتوی» مهملات بسیاری را به هم می بافد. از جمله ادّعا می کند کلمات بسیاری از پارتی به زبان ارمنی داخل گشته و تاکنون باقی مانده است. او معلوم نمی کند در حالی که از زبان اشکانیان آثار بسیار اندکی به یادگار مانده و در حالی که بر سر اصل و ریشۀ ترکی یا به اصطلاح هندو ایرانی بودن زبان آنها و مردمی که به آن زبان سخن گفته اند؛ اختلاف نظر وجود دارد، وی چگونه به چنین شناختی از زبان عصر اشکانی واقف گشته و حتّی حکم باقی ماندن مفردات بسیاری از آن زبان در زبان ارمنی داده است. از طرف دیگر او ادّعای مضحک دیگری هم مطرح می کند و می گوید:
      « این زبان بعدها بکلّی متروک شده، امّا از مشتقّات آن لهجه های متعدّدی در شمال غربی و مرکز ایران هنوز باقی است. » (زبان شناسی و زبان فارسی، ص 67)
      در بارۀ باقی ماندن مشتقاتی از زبان پارتی یا اشکانی در مرکز ایران حرفی نمی زنم، لیکن کاش آقای خانلری معیّن می کردند منظورشان از باقی ماندن مشتقاتی از این زبان در شمال غرب ایران دقیقاً شامل کدام یک از زبان های رایج در این منطقه می باشد. شمال غرب ایران میدان جولان زبان ترکی است. تعدادی ارمنی در این ناحیه حضور دارند که زبان خود را زبانی مستقل می پندارند؛ حکایت آسوری ها هم جز این چیز دیگری نیست؛ تات های ساکن در این ناحیه در اصل خود را تالش می دانند؛ نخبگان کرد هم به زور دگنگ می خواهند کردی را ادامۀ همان زبان مادی قلمداد کنند. پس این باقی مانده ها و مشتقات زبان پارتی در کجای این خطّه جای می گیرد؟!
 ⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [12.08.19 00:17]
پرویز ناتل خانلری, ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان های غیرفارسی ایران ۲۱
      دکترخانلری در معرّفی زبان های ایران میانه بیشتر کلمۀ «پهلوی» را به کار می برد و آن را به دو شعبۀ «پرتوی یا پهلوانی» و «فارسی میانه یا پارسیک» منقسم می دارد. حضرت استاد ضمن تعيين مسير عجيبي بر اين قوم اسطوره اي آريايي از جنوب روسيّه به سوی قرارگاه های بعدی خود در ایران و هند؛ گمان مي‌كند فارسي كنوني از بقاياي پارسي باستانی است که این گروه به عنوان سوغات از جنوب روسیّه با خود آورده اند:
      « اين زبان [فارسي ميانه] شايد لهجة جنوب غربي ايران و مشتق از پارسي باستان بوده كه تحوّل آن به پارسي جديد يا «فارسي دري» منتهي شده است. » (زبان شناسی و زبان فارسی، ص 67)
      مسلّماً به تعبیر یکی از بزرگواران اهل قلم منشأ زبان فارسي از افغانستان و تاجيكستان و بخشي از ازبكستان كنوني است و بعد بوسيلة اهل ديوان و شعر و عرفان به صورت زبان ادبي خاورميانه (و نه فقط ايران) تا هند درآمد و در كنار عربي (زبان دين و علم و فلسفه) و تركي (زبان سلطنت، اشرافيّت و قشون) به بالندگي خود ادامه داد. ولي زبان موسوم به پارسي باستان تنها در استان فارس كنوني رواج داشت, زبانی که هیچ فارسی زبانی قادر به قرائت و فهم معنای آن نیست و حتی از مفردات آن ولو به صورت اندک سر درنمی آورد و اهل تحقیق هم بر پایه تعلیمات خاورشناسان مدعی شناختی از زبان های موسوم به پارسی باستان یا میانه هستند.
 ⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [12.08.19 23:35]
پرویز ناتل خانلری, ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان های غیرفارسی ایران ۲۲
      آقای دکترخانلری در ادامۀ مطلب بحث زبان «گروه شرقی ایرانی میانه» را پیش می کشد و چند زبان مرده از قبیل: سغدی، ختنی یا سکایی، خوارزمی و تخاری را از جملۀ شعبات آن معرّفی می کند و در ادامۀ سخنش به پیروی از همان قاعده و روش معمول در بین باستانگرایان و فارسی گرایان که تغییرات ماهوی زبان را با تغییر حکومت ها همسان می پندارند؛ زبان های رایج در ایران بعد از اسلام را با نام «ایرانی جدید» معرّفی می کند و در نقطۀ اوج سخنش در این بخش، به دروغ فارسی دری را یگانه زبان رسمی، اداری و ادبی ایران در دوران بعد از اسلام معرّفی می کند.
      خانلری بر اساس مندرجات موجود در کتاب های مورّخان اسلامی سابقۀ زبان دری را به دوران پیش از اسلام می کشاند و با نقل قول از کتاب «التّنبیه علی حدوث التّصحیف» حمزۀ اصفهانی فهلوی، دری، فارسی، خوزی و سریانی را پنج زبان معمول ایران در عصر ساسانی معرّفی می کند. نکتۀ قابل تأمّل در این بخش پذیرش نوشته های فاقد مبنا و منطق حمزۀ اصفهانی از جانب اوست. این نویسنده بر اساس گفته های حمزه فهلوی را زبان تکلّم شاهان در مجالس خود معرّفی می کند، فارسی را زبان موبدان و ارباب رجوع ایشان می داند؛ خوزی را منسوب به شهرهای خوزستان که پادشاهان و بزرگان در خلوت و هنگام آسایش و در گرمابه به آن تکلّم می کردند؛ می داند و دری را زبان شهرهای مداین فرض می کند که درباریان شاه بدان گفتگو می کرده اند!! او معلوم نمی کند که شاهان و درباریان عصر ساسانی چند زبان بلد بوده اند که در دربار به فهلوی و دری و در گرمابه به خوزی سخن می گفته اند! باید اذعان کنیم نوشته های غیردقیق و قابل تأویل کتب تاریخ و جغرافیای عربی و به تعداد کمتر فارسی در کنار میل بی پایان باستانگرایان و ناسیونالیست های فارسی گرای ایرانی به مصادره و تأویل مطالب به نفع زبان فارسی و به اصطلاح گروه زبان های ایرانی در کنار پرهیز این گروه از دقّت و اجتهاد در بارۀ نوشته های مذکور، مواد تاریخی قابل توجّهی به نفع منویّات آنها فراهم آورده است.
 ⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [13.08.19 20:03]
پرویز ناتل خانلری, ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان های غیرفارسی ایران ۲۳
      خانلری به مانند دیگر ناسیونالیست های فارسی گرا مسیری وارونه برای فارسی دری معیّن می کند. او با وجود اعتراف به پیدایش فارسی دری از شمال شرق و خراسان قدیم؛ این زبان را در دهان ساسانیان برخاسته از ناحیۀ فارس در جنوب غربی ایران می گذارد و سپس فارسی دری را کشان کشان تا مداین پیش می برد و چون با تناقض بزرگی به نام فقدان آثار نوشتاری فارسی دری در غرب ایران در عصر ساسانی و قریب پانصد سال بعد از عصر ساسانی مواجه است به ناچار خود را به کوچۀ علی چپ زده و با عبارت زیر خود را از مخمصه بیرون می کشد:
      « چون نخستین سلسله های مستقل ایرانی بعد از اسلام در خراسان به وجود آمد؛ شاعران و نویسندگان دربار ایشان این زبان را در آثار خود به کار بردند. » (زبان شناسی و زبان فارسی، ص 70)
      این نتیجه گیری به کلّی غلط است. خانلری زبان دربار ساسانی در مداین را فارسی دری می داند در حالی که اگر از بیت فارسی منسوب و البتّه بی پایه به بهرام گور صرف نظر کنیم؛ از دوران چهارصد سالۀ حاکمیّت ساسانیان و دوران چهارصدوپنجاه سالۀ بعد از اسلام در مداین و نیمۀ غربی ایران هیچ شعر یا اثر نثری به فارسی دری یافت نشده است. اگر پیدایش سلسله های نیمه مستقل طاهری، صفاری و سامانی موجب توجّه شاعران و نویسندگان دربار آنها به فارسی دری شد؛ چرا با وجود ادّعای رواج فارسی دری در دربار کاملاً مستقل و قدرتمند ساسانی چنین اتّفاقی در مداین و غرب ایران رخ نداد؟! این امر یک جواب ساده دارد. فارسی دری بودن زبان مردم و دربار در عصر ساسانی و نیمۀ غربی ایران و حتّی تمامی نواحی ایران امروزی در روزگار قبل از اسلام و تا مدّتی بعد از اسلام یک دروغ محض بوده است.
 ⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [15.08.19 00:04]
پرویز ناتل خانلری, ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان های غیرفارسی ایران ۲۴
      مشکل دیگری هم در این باره وجود دارد. مشکل دیگر این است که تکلیف آقای خانلری با فارسی دری و کلمۀ دری کاملاً روشن نیست. او بعد از فراغت از فارسی و فهلوی لازم می بیند به زبان های دیگر رایج در ایران هم نگاهی بیندازد؛ از این رو در توضیح مطلب با نقل قولی از مقدسی می نویسد:
      « در بارۀ زبان های محلّی متداول در نقاط مختلف ایران در آثار جغرافیانویسان عربی زبان و نویسندگان دیگر اطّلاعاتی هست. مقدسی می نویسد که زبان مردم ایران عجمی است و همۀ زبان های ایشان فارسی خوانده می شود، جز اینکه بعضی از این زبان ها دری است و بعضی دیگر پیچیده و دشوار [مغلق] است. از عبارت این نویسندگان چنین مفهوم می شود که ایشان لفظ «دری» را به معنی «فصیح» و «ادبی» به کار می برده اند. » (زبان شناسی و زبان فارسی، ص 71)
      این قبیل نویسندگان بالاخره باید معلوم کنند دری نامیده شدن فارسی به دلیل انتساب آن به دربار ساسانی بوده، یا این دری در معنی فصیح و ادبی به کار می رفته و نوع زبان را معیّن نمی کرده است. حتی برخی از این قبیل نویسندگان معاصر ایرانی دری را در معنی زبان اشکانیان نیز به کار برده اند. قول مقدسی و دیگر جغرافی نویسان عرب نشانۀ آن است که مبنای نوشته های این گروه، ذهنیّات و طرز تلقّی ایشان بوده است؛ یعنی، از نظر آنها از جایی که سرزمین اعراب در ضلع شرقی خاتمه می یافت؛ سرزمین فارس ها یا عجم ها آغاز می شده و تا هر جا که قلمرو پادشاهان ایران در عصر ساسانی ادامه داشت؛ لابد زبان آنها هم فارسی یا عجمی بوده است!
 ⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [15.08.19 20:33]
پرویز ناتل خانلری, ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان های غیرفارسی ایران ۲۵
      خانلری نام زبان های متعدّدی از قبیل ارانی، خوزی، رامهرمزی، مراغه، همدانی، سغدی، بخارایی، سمرقندی، مروی، هرات، نیشابوری، بلخی، بامیان و طخارستان، خوارزمی، سجستانی، طوس و نسا، بُست، کوچی، مکری، دیلمی، طبری، قومس و جرجان، رازی، بلوچی، بارزی، جوزجانی، لهجه های روستایی خراسان، کرمانی و فهلوی را از لا به لای کتبی چون: المسالک و الممالک اصطخری، احسن التّقاسیم مقدسی و نزهه القلوب حمدالله مستوفی استخراج می کند و آنها را به عنوان زبان های ایرانی معرّفی می کند. چنانکه ملاحظه می شود این نامگذاری ها مبنای معقولی ندارند و بیانگر نوع زبان نیستند.
      جغرافی نویسان عرب به دلیل ناآشنایی به زبان های رایج در فلات ایران، قادر به اظهار نظر روشنی در بارۀ نوع زبان متداول در میان مردمان بلاد و نواحی مختلف فلات ایران و نواحی پیرامونی نبودند، لیکن به دلیل روش خاصی که برای معرّفی شهرها و بلوکات برای خود تعریف کرده بودند؛ لازم می دانسته اند که به نوعی در بارۀ زبان مردم بلاد و نواحی هم اظهار نظری کرده باشند؛ از همین رو و از سر ناچاری به نام های مبهم و غیردقیق از نوع انتساب زبان به شهرها و نواحی به صورت یک صفت نسبی روی می آوردند و از این رهگذر برای محقّقان صادق قرون بعدی مشکل آفرینی کرده و برای شبه محقّقان مصادره گرا امکان تأویل آن اسامی به گروه زبان های هندواروپایی یا هندوایرانی را فراهم می ساختند. در نظر آقای دکترخانلری وجه اشتراک همۀ این زبان ها - بدون نیاز به دلیل و قرینه و شاهد - انشعاب آنها از زبان ایرانی که در لفظ و بیان ایشان مترادف با فارسی می باشد ,بوده است.  
 ⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [17.08.19 00:23]
پرویز ناتل خانلری, ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان های غیرفارسی ایران ۲۶
      نکتۀ بسیار قابل تأمّل در این بخش کم محلّی خانلری به زبان های کردی و لری است. او قریب سی زبان را به ترتیب و با شماره گذاری عمدتاً با ذکر منبع و مأخد و توضیح مختصر می آورد، امّا در مواجهه با زبان های کردی و لری که زنده، مشهورتر و پرمتکلّم تر بوده وهستند؛ گذرا و حاشیه گونه اشاره می کند. همین گونه است مسئلۀ زبان آذری. او در بارۀ این سه زبان به اشارۀ مختصر زیر بسنده می کند:
      « علاوه بر اینها نام زبان های کردی، لری و آذری نیز در کتاب های قدیم برده شده است. » (زبان شناسی و زبان فارسی، ص 74)
      در بین این سه زبان آذری از جهاتی حائز اهمیّت است. ناسیونالیست های فارسی گرا و آذری بازان در قریب یک صد سال گذشته همۀ تلاش خود را مصروف  اختراع و اثبات زبانی موهوم برای آذربایجان کردند. مهم ترین دستاویز آنها برای علم کردن این زبان آمدن لفظ «آذری» در نوشته های چند جغرافی نویس عرب بود. این اشارات فاقد توضیح و قرینه های لازم برای انتساب آن به زبان خاصّی بود، لیکن نویسندگان فارسی گرا بر پایۀ عادت عمومی مصادره گرایی؛ آذری اختراعی را به شعبه ای از فارسی یا پهلوی تأویل کردند و سخاوتمندانه آن را به گروه زبان های ایرانی با تعریف خاصّی که خود از آن داشتند؛ بخشیدند. آذری بازان بعدی برای تکمیل پازل آذری بازی نکات دیگری را به این بازی سخیف افزوده و قلمرو وسیعی از ری تا دربند را برای آن ترسیم کردند. این هم پایان کار نبود و آنها اشعار، جملات پراکنده و نمونه های نثری را نیز برای اثبات وجود این زبان یافته و عرضه کردند. در باب این نمونه ها سخن بسیار است، لیکن هدف ما عجالتاً نقد این نمونه ها نیست. سؤال اساسی در اینجاست که چگونه آقای خانلری آذری با این عرض و طول طراحی شده را در حاشیه مطرح می سازد و زبان های رایج در تک شهرهای نیمۀ شرقی فلات ایران را از این زبان خاص که هم فکرانش کلّی برای جا انداختن آن تلاش کرده اند؛ مهم و ارجح می شمارد. کردی و لری هم لااقل در تعداد متکلّم و گسترۀ جغرافیایی بر بسیاری از زبان های مورد اشارۀ او در بخش اصلی ارجحیّت داشته اند. معلوم می گردد آقای خانلری نیمۀ شرقی فلات ایران؛ بخصوص شهرهای خراسان و افعانستان را برای ایرانی بودن، بیشتر به رسمیّت می شناسد.
 ⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [17.08.19 19:47]
پرویز ناتل خانلری, ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان های غیرفارسی ایران ۲۷
      خانلری در نقش وکیل مدافع جغرافی نویسان عرب و فارس مبهم گو و گاه مهمل گو هم ظاهر می شود و به توجیه عمل آنها در باب اشارات مبهم و مختصر برمی آید و می نویسد:
      « چنانکه می بینیم این اطّلاعات که از کتب قدیم به دست می آید؛ بسیار مجمل و مختصر است و علّت این امر چنانکه گفتیم این بوده است که چون این زبان ها در کتابت به کار نمی رفته، در چشم نویسندگان قدیم قدری نداشته است، تا در بارۀ آنها به تفصیل سخن بگویند. » (زبان شناسی و زبان فارسی، صص 75 ـ 74)
      پیشتر اشاره کردیم که ناسیونالیست ها و آذری بازان با جمع آوری نمونه هایی از اشعار و نثر گیلکی، تالشی، لری، کردی و فارسی دری و انتساب آنها به زبان موهوم آذری سعی در اثبات وجود کتابت و ایجاد آثار ادبی به زبان آذری در گذشته می کردند و اظهار امیدواری می کردند در آینده با یافته شدن نمونه های شعری و نثری بیشتر از زبان آذری، وجود این زبان در گذشتۀ آذربایجان در اذهان راسخ تر گردد. اکنون نوشتۀ آقای خانلری در این بخش تضاد و تناقض آشکاری با ادّعا و رویّۀ آذری بازان دارد. گذشته از این روش عمومی کتب جغرافی عربی و فارسی قرون ماضی در بارۀ زبان ها بر مختصر گویی مبتنی بوده و زبان کتابت  بودن و نبودن تأثیر چندانی در روش مختصر و مبهم گویی ایشان ایجاد نمی کرده است.
      خانلری به نتایج تحقیقات زبان شناسان اروپایی در بارۀ زبان ها و گویش های ایرانی هم اشارتی می کند و آنها را به سه گروه: جنوب غربی (مشتمل بر زبان های بختیاری، لری، لاری، کومرازی، فارسی دری، تاجیکی و تاتی)، شمال غربی (مشتمل بر گیلکی، مازندرانی، تالشی، زازا، گورانی، کردی و بلوچی)، گروه شرقی (مشتمل بر پشتو، وخی، سریکولی، شغنی، یزغلامی، اشکشمی، سنگلیچی، یغنابی، آسی و نورستانی) منقسم می دارد. وجه مشترک همۀ این زبان ها و گویش ها انتساب آنها به گروه زبان های موسوم به ایران است. چنانکه مشاهده می-شود در این معرّفی و تقسیم بندی، زبان عمده و پرتکلّم ترکی به عنوان یکی از زبان های مهم مردم ایران جایگاهی ندارد و خانلری آشکارا ترکی را زبان مردم این در شمار نمی آورد. حکایت زبان عربی رایج در خوزستان نیز جز این نیست.
 ⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [18.08.19 21:20]
پرویز ناتل خانلری, ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان های غیرفارسی ۲۸
      بخش تحوّل زبان فارسی در کتاب زبان شناسی و زبان فارسی نیز از اشکال خالی نیست. در ابتدای این بخش دکتر خانلری عبارتی از سنگ نوشته های منسوب به شاهان هخامنشی را که به ادّعای وی به زبان فارسی باستان است، می آورد و آنگاه با ذکر معنی فارسی آن عبارت, تغییرات حاصل شده در عبارت فارسی باستان و تبدیل آن به فارسی امروزی را توضیح می دهد تا با تکیه بر آن برای فارسی یک استمرار تاریخی از عهد هخامنشی تا روزگار حاضر ترسیم کند. این تلاش عبث در حالی اتّفاق می افتد که هیچ فارسی زبان یا فارسی خوانده ای قادر به قرائت و معنی کردن عبارت مذکور به فارسی امروزی نیست. جدا از این مسئله خانلری می کوشد با تکیه بر کلمات به یادگار مانده از به زعم خود فارسی باستان، مقایسه ای بین آنها انجام داده و حکم یکسان بودن این کلمات بدهد و نشان دهد «Yauviya» همان «جوی»، «Yakare» همان «جگر»، «Yuta» همان «جدا»، «Yava» همان «جو» در زبان فارسی امروزی است.
       به جز اینها او کلمات دیگری هم در این بخش می آورد و مدّعی می شود که آنها نیز در فارسی باستان بوده و اکنون نیز با اندک تغییری در فارسی امروزی کاربرد دارند. از جملۀ این موارد می توان به کلمۀ «جادو» اشاره کرد. (ص 91) «جادو» بر اساس مندرجات کتب لغت فارسی از قبیل برهان قاطع و فرهنگ عمید و کتب لغت ترکی از قبیل دیوان لغات التّرک محمود کاشغری، سنگلاخ میرزا مهدی خان استرآبادی و فرهنگ ترکی نوین اسماعیل هادی کلمه ای ترکی است که به عنوان واژۀ دخیل وارد زبان فارسی شده و مورد استفاده قرار گرفته است. حتّی لغت نویس باستانگرایی چون دکترمحمّد معین نیز قادر به پنهان کردن این امر نیست؛ در حالیکه خانلری آن را فارسی دانسته، آنگاه در گوشه ای از تاریخ به دنبال معادل فارسی باستان آن می گردد.
      همین اتّفاق در باب کلمۀ «یاوه» نیز رخ می دهد. (ص 93) خانلری در جایی که می کوشد به پرسشی در باب پیوسته بودن تحوّل در زبان ها پاسخ گوید و کلّی و همیشگی نبودن تبدیل صامت «ج» به «ی» در کلمات مشابه بین فارسی باستان و فارسی امروزی سخن گوید؛ مثال هایی از کلماتی که با صامت «ی» آغاز می شوند می آورد که «یاوه» نیز در میان آنها قرار دارد. این در حالی است که «یاوه» نیز مانند « جادو» کلمه ای ترکی است و ترکی بودن آن مورد تأیید کتب لغت ترکی از قبیل: دیوان لغات التّرک کاشغری، صحاح العجم غازان، سنگلاخ میرزا مهدی خان استرآبادی، فرهنگ واژگان ترکی در زبان و ادبیّات فارسی عادل ارشادی فرد و آذربایجان دیلی نین یضاحلی لؤغتی ع . ع . اروجوف می باشد. با این وجود خانلری آن را کلمه ای فارسی معرّفی می کند.
 ⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [19.08.19 21:13]
پرویز ناتل خانلری,ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان های غیرفارسی ایران ۲۹
      خانلری در بخش «زبان و جامعه» نیز از این قبیل لغزش های لغوی برکنار نمی ماند و کلمۀ «تن» (ص 98) را در زمرۀ واژه های مشترک فارسی باستان عهد هخامنشی و فارسی امروزی به شمار می آورد؛ در حالی که این واژه نیز برابر مندرجات کتب لغت ترکی از قبیل: دیوان لغات التّرک و برخی کتب لغت ترکی معاصر، کلمه ای ترکی می باشد که به فارسی نیز راه یافته و مورد استفاده قرار گرفته است.
      رئيس فرهنگستان ايران در تمام كتاب زبان شناسی و زبان فارسی كه از زبان و لهجه سخن مي‌راند؛ ضمن برشمردن زبان هاي غیرفارسی، از قبیل: كردي، لري، بلوچي، گيلكي، مازندراني، طالشي، دزفولي، سمناني ... از تركمني، عربي, تركي آذربايجاني و ترکی قشقائي نامي نمي‌برد، جز در صفحة 105 ـ 104 كه به اظهارنظر نادرستي در مورد اينكه «در زبان كنوني آذربايجان براي عقرب نامي وجود ندارد.» و اين جانور خطرناك را «آدي يامان» مي‌نامند؛ يعني كه، «نامش زشت و نامبارك» است و اينكه در زبان جاري شهرستان خوي نيز «گرگ» نام ندارد و از ذكر نام او چندان پرهيز كرده اند كه فراموش شده است و اكنون آن حيوان را «قورت» مي خوانند كه به معني «كرم» است. این اظهار نظر او در فصل «زبان و جامعه» به هنگام گفتگو در بارۀ «متروک شدن کلمات» اتّفاق می افتد. او در ذیل این بخش مبحثی با عنوان «الفاظ حرام» طرح می کند و در آن به وجود برخی کلمات که بر زبان آوردن آنها اجتماع و حتّی خلوت منع اجتماعی یا اخلاقی دارد؛ اشاره می کند و ضمن برشمردن مثال هایی از فارسی و دیگر زبان ها، نمونه ای از این نوع واژه ها در زبان ترکی آذربایجانی را ذکر می کند، لیکن در سرتاسر این بخش کاملاً مراقب است که کلمۀ «ترکی» بر قلمش جاری نشود.
 ⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [20.08.19 20:01]
پرویز ناتل خانلری, ناسیونالیسم فارسی گرا و زبان های غیرفارسی ایران ۳۰
      دکترخانلری در بخش مربوط به «متروک شدن کلمات» بخشی با عنوان «الفاظ حرام» می آورد. این بخش بر کلماتی اشاره دارد که به دلیل ناخوشایندی یا ناسازگاری آن با طبع انسانی به طور معمول کلماتی مجاز گونه به جای اصل آنها به کار می رود. نویسنده برای این کار مثال های متعدّدی از زبان فارسی و چند زبان و قوم دیگر می آورد و در نهایت برای جوری جنس دو مثال از لسان مردم آذربایجان ذکر می کند و می نویسد:
      « در همۀ زبان ها می توان برای حرمت الفاظ که موجب متروک شدن بعضی از کلمات شده است؛ نمونه هائی یافت. در زبان کنونی آذربایجان برای عقرب نامی وجود ندارد و این جانور خطرناک را «آدی یامان» می نامند؛ یعنی، آن که «نامش زشت و نامبارک» است. در زبان جاری شهرستان خوی نیز «گرگ» نام ندارد. از ذکر نام او چندان پرهیز کرده اند که فراموش شده است و اکنون آن حیوان را «قورت» می خوانند که به معنی «کرم» است.
      گاهی همین عقاید عامیانه موجب می شود که از نامگذاری به کودک خودداری شود، تا مبادا همزادش او را بشناسد و با خود ببرد. «آتسز» که یکی از امیران خوارزمشاهی بود؛ نام خود را از اینجا دارد، زیرا که این کلمه در زبان ترکی جغتائی به معنی «بی نام» است. » (زبان شناسی و زبان فارسی، صص 105 ـ 104)
      خانلری دلش رضا نمی دهد حتّي نام زبان كنوني آذربايجان و زبان جاري شهرستان خوي را كه عبارت از تركي آذربايجاني است، به زبان و قلم آورد. صرف نظر از اينكه در آذربايجان همه جا، هم عقرب مي‌گويند و «آدي باتميش» ؛يعني، «نامش غروب كرده» و «قورت = قورد = گرگ» هم همه جا نظير «شير» در فارسي به دو معني است. هم به معني «گرگ» است و هم به معني «كرم خاكي» و معمولاً در مورد اخير «يئر قوردي» و نه «يئر قورتي» استعمال مي‌شود؛ يعني، «قوردي» كه متعلّق به زمين و خاك است. در مورد «آتسيز» هم در تركي «آت» به معني اسب و «آد» به معني نام است. چون گاه حرف «د»  به «ت» و برعكس در تركي و نيز زبان فارسي تبديل مي‌شود و «آتسيز» به معني «بي اسب» است و اگر آن را «آدسيز» بخوانيم به معني «بي‌نام» است و اين بدان سبب بوده كه بعدها نا‌م آور شده و خود براي خويش نام خواهدگزيد و فرزند خصال خويشتن خواهدشد. محمل اينكه «مبادا همزادش او را بشناسد و با خود ببرد.» چندان محتمل نيست و تفسير نویسنده است.
      انتخاب خوی برای آوردن شاهد مثال هم حس کنجکاوی خواننده را برمی انگیزد. آنچه در باب دو کلمه مزبور گفته شده منحصر به خوی نیست و تقریباً همه جای آذربایجان همین معانی از این دو کلمه اراده می شود جز اینکه در برخی گویش ها اصطلاح «چایان» نیز ممکن است به جای عقرب عربی استعمال شود. شاید مثال آوردن از خوی نتیجۀ هم نشینی با دکتر ریاحی باشد که از جوانی خوی و آذربایجان را ترک کرد و دیگر پشت سرش را هم نگاه نکرد. او تنها سرزمین آذربایجان را ترک نکرد بلکه زبان و فرهنگ آذربایجان را هم طلاق داد و رفت و زبان و فرهنگ فارسی را به عنوان مذهب مختار خود برگزید و تنها مفرداتی و اطّلاعاتی ناقص از آذربایجان، خوی و زبان ترکی در جایی از حافظه که قدرت پاک کردنش را نداشت؛ باقی ماند تا به دوستش خانلری بگوید و به او برای متنوّع کردن مثال هایش یاری رساند.
 ⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel