بیلدیریش, [02.12.19 22:01]
همراهان گرامی
سلام
امیدوارم همیشه سالم و سرحال باشید. صمیمانه برایتان آرزوی توفیق و سلامت دارم و از ادامه حضورتان در این کانال سپاسگزار و منت دار هستم.
مطالب مربوط به مشرب فکری و مواضع باستانگرایانه و ترکی ستیزانه خانم دکتر شیرین بیانی به پایان رسیده و اگر عمری باشد از فردا در باره مواضع و آرای یکی دیگر از ترکی ستیزان ایران مطالبی تقدیم خواهدشد. امیدوارم مطالب جدید مقبول طبع اعضای محترم کانال واقع گردد.

بیلدیریش, [03.12.19 23:08]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانه دكترمنوچهر مرتضوي 1
      دكترسيّدمنوچهر مرتضوي در سال 1308 شمسي در تبريز به دنيا آمد. پدر وي سيّدابراهيم مرتضوي از مالكان و اربابان منطقة هرزندات مرند بود. سيّدابراهيم مرتضوي به دنبال وقايع سال هاي پس از شهريور 1320 به تهران آمد و در اين شهر رحل اقامت افكند. منوچهري مرتضوي نيز تحصيلات خود را در تهران و در دبيرستان فيروز بهرام به پايان برد و سپس وارد تحصيلات دانشگاهي شد و تحصيلات خود را تا اخذ درجة دكتراي زبان و ادبيّات فارسي ادامه داد. او در دوران تحصيلات دانشگاهي از محضر استادان سرشناس ادبيّات فارسي چون: بديع‌الزّمان فروزان‌فر، جلال‌الدّين همايي، فاضل توني، احمد بهمنيار، سعيد نفيسي، لطفعلي صورتگر، ميرزاعلي-اصغرخان حكمت بهره‌مند گشت.
      دكترمرتضوي از سال 1337 تدريس در دانشكدة ادبيّات دانشگاه تبريز را آغاز كرد و تا سال 1356 به تدريس در دانشگاه تبريز و انجام فعاليت‌هاي پژوهشي اشتغال داشت. وي در سال 1356 به رياست دانشگاه تبريز انتخاب شد و براي مدّتي كوتاه در اين سمت باقي بود و در اوايل سال 1357 همزمان با اوج‌گيري انقلاب اسلامي از رياست دانشگاه استعفا داد. دوران پس از انقلاب اسلامي براي دكترمرتضوي دورة انزوا و سكوت بود و اين دورة انزوا سرانجام در روز چهارشنبه نهم تيرماه 1389 به پايان آمد و وي در سن 81 سالگي در تبريز از دنيا رفت.
      از دكترمرتضوي آثاري چون: مكتب حافظ يا مقدّمه بر حافظ‌شناسي، جام جم يا تحقيق در ديوان حافظ، فردوسي و شاهنامه، مسائل عصر ايلخانان و زبان ديرين آذربايجان به يادگار مانده است.  
      دكترمنوچهر مرتضوي نيز از جمله شخصيّت‌هاي آذربايجاني است كه تمامي همّت و تلاش خود را مصروف دشمني با زبان تركي و اثبات زبان آذري در آذربايجان كرده و كتاب‌ها و مقالات زيادي را در اين باره به رشتة تحرير درآورده است.
      كتاب «چهرة آذرآبادگان در آئينة تاريخ ايران» از جملة آثار اوست كه در آن در بارة مسائل زباني آذربايجان نيز گفتگو كرده است. وي كتاب «زبان ديرين آذربايجان» و مقالة «فعل در زبان هرزني» را نيز در ادامة کوشش هاي آذري‌بازانة به رشتة تحرير درآورده است.

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [04.12.19 21:33]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانه دكترمنوچهر مرتضوي 2
        دكترمرتضوي در سرآغاز كتاب «چهرۀ آذرآبادگان در آئینۀ تاریخ ایران» در بارة مسئلة تغيير زبان مردم آذربايجان از آذري ادّعایی به تركي ديدگاه خاصّي دارد. نگاه او به اين اتّفاق نگاهي توأم با حسرت و كراهت است:
      « آذربايجان از روزگار ديرين دستخوش پيش‌آمدهاي كمرشكن و آماج تير حوادث بوده، ولي هيچيك از اين پيش‌آمدها و حوادث به اندازة تغيير زبان ايراني اين سرزمين و غلبة بيگانگان بر زبان آذري تأثيرانگيز و پراهميّت نبوده¬است. » (نقل از: زبان فارسي در آذربايجان، ج 1، ص 355)
        مرتضوي نيز همچون ديگر ناسیونالیست های فارسی گرای ایرانی علاقة خاصّي به بي‌هويّت نشان دادن زبان تركي آذربايجاني دارد و مي‌كوشد مانند دیگر همفکران خود اين زبان را مخلوط و ممزوجي از زبان‌هاي مختلف نشان دهد و در نهايت هم عنصر فارسي را در آن غلبه دهد:
      « از مجموع تحقيقاتي كه تاكنون به عمل آمده اين مسئله به ثبوت رسيده است كه اگر امروز مردم آذربايجان به زباني كه ممزوجي از زبان آذري و يك زبان بيگانه است، سخن مي‌گويند، در روزگار گذشته كه چندان از روزگار ما دور نيست؛ يعني، تا عهد صفويّه به زبان آذري كه زباني صددرصد ايراني بوده، تكلّم مي‌كرده‌اند و بعد از اين كه قالب زبان و جامة گفتارشان تحت تأثير عواملي كه بحث در بارة آنها از حوصلة اين مقال بيرون است؛ عوض شد، طرز فكر و تعبير و روح و زبانشان همچنان ايراني ماند و از تركيب استخوان‌بندي زبان بيگانه با موادّ و روح زبان آذري؛ زباني خاصّ و ممتاز به وجود آمد كه اگرچه استخوان‌بندي تركي دارد، ولي براي تركان به دشواري مفهوم است و از سوي ديگر زبان آذري نيز محسوب نمي‌شود و به همين علّت بهتر است آن را «زبان كنوني آذربايجان» بناميم. »   (همان، ص 355)
      با خواندن چنين مطالبي خوانندة آگاه درمي‌ماند و ناچار از خود مي‌پرسد كه نويسندگانی از نوع جناب مرتضوي چگونه مي‌انديشيده‌اند و گمان مي‌كردند كه براي چه کساني مطلب مي‌نويسند؟ اينگونه بي‌محابا يك امر بديهي، آشكار و زنده را نفي كردن و آن را ديگرگونه معرّفي كردن تنها يك تفسير مي‌تواند داشته باشد و آن اينكه حضراتي از اين نوع با تكيه بر قدرت يك دولت نيرومند و با اميد به چرخيدن در بر همان پاشنه فكر مي‌كردند كه اوضاع به همان منوال باقي مي‌ماند و كسي را ياراي مقابله با ايشان و نقد و تحليل نظرات ايشان نيست و زبان تركي آذربايجاني نيز همان مسير معيّن شده از جانب ايشان را كه در نهايت به زوال و استحالة آن مي‌انجاميد طي خواهدكرد.

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [05.12.19 18:57]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانه دكترمنوچهر مرتضوي 3
      دكترمرتضوي در ادامة مطلب و براي به تصوير كشيدن وضعيّت زبان آذربايجان تمثيلي مطرح مي‌كند و مي‌نويسد:
      « آثار و طرز انديشه و تعبير ايراني نيز از تار و پود زبان كنوني آذربايجان نمايان مي‌باشد و اگر زبان كنوني آذربايجان را به منزلة انساني تصوّر بكنيم؛ استخوان‌بندي و تركيب و شكل و اعضايش تركي و رگ و پي و خون و گوشت و بالاتر از همه روحش ايراني و آذري است و اگر گل رفته و گلستان خراب شده است؛ بوي گل را از گلاب و بقايا و موادّ زبان آذري و تعبيرات و اصطلاحات زيبا و طرز تلفّظ آن زبان را (كه به غلط لهجة تركي مي‌خوانند.) در زبان كنوني مي‌توانيم بجوييم. » (زبان فارسي در آذربايجان، ج 1، ص 356)
      مردم عادي فارس زبان، زبان آذربايجاني‌ها را تركي مي‌دانند و خود آذربايجاني‌ها هم خود را ترك معرّفي مي‌كنند و آقاي مرتضوي اين را نمي‌پذيرد. اگر قرار است دانشمند اين مجلس جناب مرتضوي و امثالهم باشند و اينگونه يك واقعيّت عيان و آشكار را نفي و طرد و انكار كنند؛ ما به جاي پيروي از چنين دانشمنداني؛ به زبان و شناخت مردم عادي و اخلاص ايشان رجوع مي‌كنيم.

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [07.12.19 20:59]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانه دكترمنوچهر مرتضوي 4
      مرتضوی خواهان اجراي برنامه‌هايي براي از ميان بردن زبان تركي و جايگزيني زبان ديرين ادّعايي ايشان به جاي آن مي شود تا به زعم خودش به غلبة زبان بيگانه در آذربايجان خاتمه داده شود:
      « تحقيق در زمينة زبان ديرين آذربايجان و معرّفي آثار و موادّ زبان ديرين آذربايجان در زبان كنوني اين سامان علاوه براين‌كه متضمّن فوايد ادبي و زبان‌شناسي است؛ از وظايف ملّي محقّقان و پژوهندگان جوان به‌شمار مي‌رود. كامل شدن تحقيقات در اين زمينه و گردآمدن كليّة اسناد و مداركي كه مؤيّد و ثابت كنندة سوابق زبان اصلي و ديرين آذربايجان و زمان تحقيقي يا تقريبي تحوّل قطعي زبان ديرين به زبان كنوني آذربايجان ‌باشد و غلبة موادّ لفظي و معنوي ايراني را بر موادّ تركي در زبان كنوني بنمايد؛ تحوّلي را كه در عكس جهتي كه منجر به غلبة زبان بيگانه بر زبان اصلي و ايراني آذربايجان (زبان آذري) شد؛ يعني، در جهت ترويج و توسعة زبان فارسي شروع شده، تسريع خواهدكرد. »   (زبان فارسي در آذربايجان، ج 1، ص 356)
      فراموش نمي‌كنيم كه آقاي دكترمرتضوي در فراز قبلي سخنان خود گفتند كه «از تركيب استخوان بندي زبان بيگانه با موادّ و روح زبان آذري زباني خاصّ و ممتاز به وجود آمد.» اگر ايشان اعتقاد دارند كه زبان حاصل از تركيب آذري و تركي زباني خاصّ و ممتاز است؛ ديگر چه اصراري به نابود ساختن آن دارند. زبان خوب را كه ديگر نابود نمي‌كنند؛ حد‌اكثر آن را مي‌پيرايند و مي‌كوشند آن را پا به پاي زمان پيش ببرند. از این گذشته ترویج و توسعۀ زبان فارسی چه دخلی به زبان احتمالاً مرحوم آذری دارد که آقای مرتضوی می خواهد با اثبات وجود موادّ لفظی و معنوی آذری در ترکی آذربایجانی؛ آذری نه؛ بلکه فارسی را در آذربایجان ترویج و جایگزین ترکی سازد؟!

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [09.12.19 09:48]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانه دكترمنوچهر مرتضوي 5
      دکترمرتضوي در ادامة به نكته مهمّي هم اشاره مي كند كه انكار آن چندان هم ساده نيست. اين نقطة آغاز جريان خطرناك و منحرفي است كه از دوران پيش از انقلاب آغاز شده و امروزه نيز با سرعت بسياري پيش مي‌رود:
      « طليعة اين تحوّل به صورت رواج روزافزون زبان فارسي در آذربايجان و علاقه‌مندي جوانان اين سامان به گردآورد موادّ ديرين آذربايجان در زبان كنوني آشكار شده است و به خصوص دانشكدة ادبيّات تبريز وظيفة خود را از اين لحاظ به نحو قابل تحسيني انجام داده و بسياري از اسناد و مدارك مربوط به زبان ديرين آذربايجان در ضمن نشريّات دانشگاه تبريز يا جداگانه نشر و معرّفي و قسمتي از موادّ ايراني موجود در زبان كنوني آذربايجان جمع آوري شده است و اميد مي‌رود در آينده نيز گامهاي بزرگي در اين راه برداشته شود. »   (زبان فارسی در آذربایجان, ج۱, صص 257 ـ 256 )  
      تأثیرات مخرّب برنامه های آموزشی و تبلیغی فارسی بر ترکی آذربایجانی در طی دهه های گذشته با آشکاری تمام نمایان گشته و علاوه بر افزایش غیرقابل مهار مفردات فارسی و عربی در ترکی آذربایجانی، موجب بی توجّهی مفرط مردم و جوانان آذربایجانی به زبان و فرهنگ خودی گشته و بالاتر از آن باعث پیدایش گروه بزرگی از مخالفان و معاندان آشتی ناپذیر با ترکی شده است. حتّی تمایلات آذری بازی هم نسبت به گذشته افزایش یافته و این گروه بر خلاف نامی که برای خود برگزیده اند؛ مخالف ترکی و موافق گسترش فارسی در آذربایجان بوده و برخی از ایشان به بازنویسی آرای نویسندگان پیشین در بارۀ زبان موهوم آذری روی آورده اند.

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [09.12.19 19:32]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 6
      دكترمرتضوي همانند ديگر هم‌قطاران خود از سلسلة صفوي دلگير است و عقيده دارد كه ايشان آسيب بزرگي به وحدت زباني ايران وارد آورده اند :
      « اگرچه زبان آذربايجان عوض شده و در عهد سلاطين صفوي كه باني وحدت سياسي و مذهبي ايران بودند؛ آسيبي بزرگ به وحدت زبان ايران وارد آمد، ولي زبان آذري يكباره و سراسر از بين نرفت، بلكه موادّ لفظي و معنوي زبان ديرين آذربايجان در زبان كنوني باقي است و زمينة ايراني زبان آذري در زبان كنوني آذربايجان كاملاً جلوه‌گر مي باشد. »   (زبان فارسي در آذربايجان، ج 1، ص 360)
      منظور مرتضوي از اين وحدت زباني چيست؟ وقتي‌كه منابع مورد استناد خود ايشان اعمّ از عربي و فارسي پيوسته بر گوناگوني زبان‌ها نه فقط در ايران، بلكه در همين آذربايجان تأكيد مي‌ورزيده‌اند و زماني كه ايشان و امثال ايشان با تناقض بزرگ اختلاف فاحش بين نمونه‌هاي باقيمانده از ربان ادّعايي آذري مواجه مي‌شوند و براي گريز از اين تناقض ادّعا مي كنند آذري در هر شهري به گونه‌اي تلفّظ مي‌شده و با وجود اين همه گسترش ارتباطات در دوران معاصر و تأكيد دولت‌ها بر يكسان‌سازي؛ هنوز كه هنوز است وحدت زباني حاصل نشده و بعيد است كه چنين وحدتي حاصل آيد؛ آقاي مرتضوي چگونه ادّعا مي‌كند كه در ايران شش قرن پيش وحدت زباني وجود داشته است؟ از زمان حملة مغول تا زمان حركت شاه اسماعيل صفوي مگر ايراني وجود داشته كه مسئلۀ وحدت زباني ایران موضوعیّت داشته باشد؟

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [10.12.19 23:07]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 7
      مرتضوی اعتفاد دارد كه زبان كنوني آذربايجاني به طور كامل وامدار زبان آذري و فارسي است و لغات تركي در اين زبان بيش از سي‌درصد لغات اين زبان را شامل نمي‌شود:
      « در زبان كنوني آذربايجان واژه هاي آذري و فارسي (بطور كلّي ايراني) فراوان است و تقريباً همة نامهاي پيشه‌ها و اصطلاحات كشاورزي و دامداري و خانه‌داري و صدي هشتاد اعلام جغرافيايي و اسامي امكنة آذربايجان؛ ايراني و فارسي مي‌باشد و لغات تركي زبان آذربايجان بيش از سي درصد مجموع لغات اين زبان را شامل نيست. »   (زبان فارسي در آذربايجان، ج 1، ص 360)
      اي كاش جناب مرتضوي معيّن مي‌كردند كه چگونه و بر پاية كدام پژوهش‌ها به اين نتيجه رسيده‌اند كه تعداد لغات تركي در زبان فعلي آذربايجان بيش از سي درصد نيست. اگر اينگونه باشد كه آقای مرتضوي مي‌فرمايند؛ در اين صورت اين ديگر تركي نيست كه اين همه موجب معركه و مرافعه باشد. اگر نسبت واژه‌ها و عناصر غيرتركي در زبان آذربايجاني حدود هفتاد درصد باشد كه اين زبان مستحيل شده و به قول محمود افشار به «آذري تازه» بدل گشته است. در ثاني آقاي مرتضوي از كجا فهميده‌اند كه هشتاد درصد اعلام جغرافيايي و اسامي امكنه در آذربايجان ايراني و فارسي است. حتّي در حال حاضر با وجود اين‌همه اصرار دولت‌ها در هشتادوچند سال گذشته بر تغيير اسامي از تركي به فارسي در آذربايجان هنوز چنين نسبتي حاصل نشده و اين ادّعا به‌راحتي با نمونه‌گيري‌هاي منطقه‌اي قابل اثبات است، پس چگونه است كه ايشان قريب پنجاه سال پيش ادّعا كرده‌اند كه هشتاد درصد اعلام جغرافيايي و اسامي امكنه فارسي مي‌باشد. البتّه مي‌دانيم كه ايشان اين رقم هشتاد در صد را چگونه حاصل كرده‌اند. وقتي ايشان و هم‌پالكي‌هايشان واژه‌هايي صددرصد تركي را كه‌ حتّي در لغت‌نامه‌هاي هزار سال پيش تركي هم درج شده، فارسي جا مي‌زنند پس مي‌شود به رقم هشتاد درصد و نوددرصد و بيشتر هم رسيد.
      در دورة پهلوي اوّل ناسيوناليسم افراطي شتابي غيرقابل مهار به خود گرفت. در ساية اين حركت شتاب‌آلود تغيير نام‌هاي تركي و باستاني امكنة جغرافيايي نيز در دستور كار قرار گرفت و به جاي نام‌هاي بسيار تركي در آذربايجان و بيرون از آذربايجان نام‌هايي غيرتركي يا ترجمة فارسي جايگزين شد. در دفتري 130 صفحه اي با عنوان «واژه هاي نو كه تا پايان 1319 در فرهنگستان ايران پذيرفته شده است.» كه در تهران چاپ شده با واژه هاي فارسي بسياري مواجه مي‌شويم كه از سال 1314 جايگزين نام‌هاي جغرافيايي تركي در آذربايجان و ديگر نقاط شده‌اند. (رك. ترکان و بررسی تاریخ، زبان و هویّت آنها در ایران، حسن راشدي، صص 27 ـ 26) يقيناً تا اواخر دهة 1340 كه جناب مرتضوي مهملات خود را می بافت؛ تعداد اين قبيل اسامي ترجمه شده مكان‌ها از تركي به فارسي افزایش یافته است.

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [11.12.19 22:47]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 8

        جدا از تأکید بر وجود کلمات فارسی، عربی یا آذری، این گروه نویسندگان از واژه های ایرانی دخیل در ترکی آذربایجانی هم گفتگو می کنند. این «ايراني» يعني چه؟ ايشان اين كلمة «ايراني» و يا «گروه زبان هاي ايراني» را در ديگر نوشته‌هاي خود نيز زياد به‌كار برده‌اند و ظاهراً مقصود ایشان کلمات دخیل از زبان ها و گویش های هم خانواده با فارسی در ایران است. البتّه آنها آن قبیل زبان ها و گویش ها را هم قبول ندارند، لیکن برای مدیون و غیر اصیل نمایاندن ترکی آذربایجانی به وجود کلمات دخیل از زبان های غیرفارسی ایران در لسان مردم آذربایجان اشاره می کنند. براي ايشان ايراني؛ يعني، فارسي و به عبارت ساده‌تر كه غير از زبان فارسي ديگر زبان‌ها را به رسميّت نمي‌شناسند!
      براي اثبات توخالي بودن ادّعاي آقاي مرتضوي در خصوض تأثير گستردة فارسي و زبان ادّعايي آذري در تركي آذربايجاني ناچار هستيم باز هم به سيّداحمد كسروي ولي‌نعمت همة آذري‌بازان رجوع كرده و قولي از او در بارة زبان ادّعايي آذري بياوريم. كسروي در مقاله‌اي كه به سال 1312 با عنوان «شرق و غرب» مي‌نگارد؛ از شرق‌شناسي اروپايي و به احتمال زياد فرانسوي سخن به ميان مي آورد و مي گويد اين شرق شناس در حالي از دانش زباني و شناخت زبان‌هاي ايراني بي بهره بوده، ادّعاي مطالعه در زبان آذري را داشته است. از اين رو نزد كسروي مي آيد و از وي براي اين كار راهنمايي طلب مي‌كند. كسروي اظهار مي‌دارد كه از همراهي و راهنمايي دريغ نكرده و نامه اي به يكي از دوستانش در تبريز كه با زبان‌هاي خلخال و گلين قيه سر و كار داشته مي‌نويسد و سفارش هايي مي‌كند و اين مستشرق به آذربايجان مي‌رود و شروع به جمع‌آوري كلمه هاي آذري مي‌كند و سپس به تهران بازمي‌گردد. كسروي در بارة اقدام اين مستشرق می گوید:
      « باري استاد رفت و چند زماني هم در تبريز و خلخال و آن پيرامونها گرديده و دوباره به تهران بازگشت. اين بار ديدنش نتوانستم ولي شنيدم و در يكي از روزنامه ها خواندم كه در اندك زماني كه در آنجاها گرديده، با همة ندانستن تركي و پارسي دوازده هزار كلمة آذري گرد آورده است و بزودي كتاب در اين باره چاپ خواهدكرد و راهنماييها هم به دولت نموده است كه در اينجا كاري با آنها نداريم. »   (كاروند كسروي، ص 412)
      ملاحظه می شود، آش آن قدر شور شده که صدای سرآشپزی چون کسروی را هم درآورده و او زبان به انتقاد از مستشرقی نموده که معلوم نیست با چه انگیزه و هدفی سر از آذربایجان درآورده و به تحقیق در باب زبانی روی آورده که یا نبوده یا شیرناپاک خورده ای در خواب آن را دیده است.

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [12.12.19 18:33]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 9
      كسروي در مواجهه با ادّعاي شرق شناس مورد اشاره مبني بر جمع‌آوري 12000 لغت آذري؛ ادّعاي او را دروغ و بي شرمي مي خواند و مي‌نويسد:
      « بيشرمي مسيو به كنار، دروغش را چه چاره كنيم. زيرا كه در سراسر ديه هاي آذري‌گوي آذربايجان چهار هزار كلمة آذري هم نيست، چه رسد به اينكه مسيو آنها را گرد آورده باشد، به ويژه با كوتاهي زمان اقامت و با ندانستن تركي يا فارسي. با مسيو پيمان مي‌بنديم كه اگر شش هزار كلمة آذري درست به ما نشان دادند، هزار تومان از بابت خرج سفرشان به گردن نگارنده باشد. »  (کاروند کسروی، ص 413)
      آنها كه با امر زبان و ارقام مربوط به واژه‌ها سر و كار داشته‌اند و شناختي هم از فرهنگ ها و واژه نامه ها دارند؛ بهتر مي‌دانند كه چهار هزار يا حتّي شش هزار لغت هم چه رقم نازلي است و با علم به وجود اين تعداد واژه در يك زبان بخصوص؛ مي‌توانند درك كنند كه آن زبان با چه دشواري‌ها و كمبودهايي اساسي دست به گريبان است.
      نكته در اين است كه برابر ادّعاي آذري بازان و شووينيست‌ها، زبان ادّعايي ايشان نه حالا كه پانصد ششصد سال پيش مغلوب زبان مردمي اقليّت و مهاجر و به زعم ايشان بدوي شده است. وقتي زباني اين‌همه ناتوان بوده كه در زباني به قول حضرات آذري‌باز؛ ساده و ضعیف مستحيل گردد، پس مرتضوي و امثالهم در ميان استخوان های پوسیده اين زبان دنبال چه مي‌گردند؟ يك زبان ناتوان و سپس مرده چه داشته كه بتواند تأثير خود را آن هم به قاعدة هفتاد درصد در زبان جديد بر جاي بگذارد؟ اكنون جناب مرتضوي با تمسّك جستن به زبانی که در گمان ناپختۀ او بازماندۀ همان آذری مرحوم است و اکنون نیز با مرگ دست و پنجه نرم مي‌كند، در پي اثبات چيست و چگونه ادّعا مي‌كند كه زبان زنده و تواناي تركي آذربايجاني به ميزان هفتاد در صد مديون آذري و فارسي مي‌باشد؟

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [14.12.19 00:40]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 10
      آقای مرتضوي در بارة زبان كنوني آذربايجان به گونة ديگري هم مي‌نگرد و اعتقاد دارد كه اين زبان تركي اصيل نيست و تركي آذربايجان براي ديگر ترك‌ها مفهوم نمي‌باشد:
      « چون اكثر موادّ لفظي و معنوي زبان كنوني آذربايجان ايراني است و در حقيقت زبان كنوني آذربايجان از قالب تركي و موادّ ايراني (آذري، فارسي، عربي مستعمل در فارسي) و تركي (كه چنانكه گفتيم بيش از سي در صد مجموع موادّ زبان را شامل نيست.) تشكيل يافته است؛ زبان فعلي آذربايجان با زبان تركي اصيل اختلافات فراواني دارد تا جايي كه زبان آذربايجان براي تركان و زبان تركي براي مردم آذربايجان كاملاً مفهوم نيست و بهتر است اين زبان را زبان «آذري جديد» يا «تركي آذري» يا «زبان كنوني آذربايجان» بناميم نه «زبان تركي» چنانكه به غلط مصطلح است. »   (زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، ص 361)
      نمي‌توانيم بگوييم ايشان با زبان تركي آشنا نيستند، چرا كه بعد از اين‌همه زندگي و نشست و برخاست با ترك‌ها هر قدر هم كند ذهن بودند باز هم بايد به شناختي نسبي از اين زبان مي‌رسيدند. آنچه ايشان را به اظهار نظري از اين نوع مي‌رساند تلاش براي پوشاندن يا وارونه جلوه دادن حقيقت است. ايشان كه اين‌همه داد از زبان‌هاي ايراني و ايراني‌زباني و از اين خزعبلات داده‌اند آيا نمي‌دانند و نمي‌فهمند كه حتّي متكلّمين گويش‌هاي مختلف فارسي هم به راحتي زبان همديگر را متوجّه نمي‌شوند و گاه هم به كلّي زبان همديگر را نمي‌فهمند. چگونه است كه ايشان اين عدم تفهيم بين گويش‌هاي مختلف فارسي یا زبان های هم خانواده با فارسی را دليل بر بيگانگي آنها از هم نمي‌گيرند، امّا به زبان تركي كه مي‌رسند اين عدم تفهيم را نشانه‌اي بر تركي نبودن يا اصيل نبودن زبان مردم آذربايجان تلقّي مي‌كنند.

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [14.12.19 18:31]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 11
      ايرادات اين بخش از سخنان آقاي مرتضوي به همين جا ختم نمي‌شود. ايشان در اين بخش توضيحي در بارة مفهوم كلمة «ايراني» آورده‌اند تا معلوم شود اين ايراني چه صيغه‌اي است! ايراني همان زبان فارسي با كليّة دين‌ و قرض‌هايش به عربي، تركي، مغولي، سانسكريت و غيره مي‌باشد. عجيب است كه ايشان واژه‌هاي عربي رايج در فارسي را متعلّق به فارسي قلمداد مي‌كند، امّا واژه‌هاي عربي موجود در تركي را موادّ ايراني رايج در زبان آذربايجان مي‌داند. نكتة ديگر اين است كه اين ابله هيچ حرفی از چند هزار كلمة تركي رايج در فارسي نمي‌زند و لابد همة آنها را فارسي فرض كرده دوباره آنهارا به تركي‌آذربايجاني مي‌فروشد تا رقم هفتاد درصد كلمات غير تركي زبان آذربايجان را به هر نحوي كه شده پر كند.
      نكتة سوم در بارة اين بخش از نوشته‌هاي مرتضوي اعتقاد ايشان بر غير اصيل بودن تركي آذربايجاني مي‌باشد. بايد از ايشان پرسيد تركي اصيل كدام است؟ ايشان كدام يك از گويش هاي موجود زبان تركي را اصيل به شمار مي‌آورند كه در مقايسة تركي‌آذربايجاني با آن به چنين نتيجه‌اي رسيده‌اند. شما كي تركي آذربايجاني را با آنها مقايسه كرده و فهميده ايد كه تركي آذربايجاني غيراصيل است؟ شما و امثال شمايي كه در باب زبان تركي شاهنامه ناخوانده خود را استاد مي‌دانيد، چگونه مي‌توانيد در بارة آن اظهار نظر صحيح داشته باشيد؟ شما كه در شناخت همين تركي آذربايجاني كه در ميان آن زيسته‌ايد، اين‌همه ناتواني نشان مي‌دهيد؛ تركي اصلي را از كجا پيدا كرده و شناخته‌ايد و فهميده‌ايد كه نه ما تركي اصيل را مي‌فهميم و نه تركان اصيل زبان ما را مي‌فهمند؟! تركي يك اصل است با شعبه‌هاي متعدّد: آذربايجاني، استانبولي، تركمني، قزاقي، ازبكي، قرقيزي و ... كاملاً طبيعي است كه متكلّمان اين گويش‌ها در تفهيم و تفاهم با يكديگر با دشواري مواجه ياشند. ما آذربايجاني‌ها زبان تركمني را به دشواري مي‌فهميم، همان‌گونه متكلّمين تركي استانبولي نيز تركمني را به دشواري مي‌فهمند. اين مسئله را به عينه در بين متكلّمين گويش‌هاي مختلف فارسي هم ديده‌ام. حتّي كردهاي داخل ايران هم در فهم زبان يكديگر با مشكل مواجه هستند. آيا اين مسئله مي‌تواند موجبي براي اصيل دانستن يكي‌از گويش‌هاي كردي و غيراصيل دانستن گويش‌هاي ديگر آن باشد؟ به نظر مي‌رسد كار مرتضوي در اين بخش‌ها بيشتر حكم بازي با كلمات را دارد تا يك بحث منطقي يا پژوهشي كه هدف غائي آن روشن گردانيدن حقيقتي باشد.

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [15.12.19 19:08]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 12
      مرتضوي در نوشته‌هاي خود بار ديگر حكايت آشناي تحميل تركي بر مردم آذربايجان مطرح مي‌كند و همچون ديگر خودفروخته‌ها به زبان تاتي چند روستا در آذربايجان پناه مي‌برد تا از آنها به عنوان برهان قاطع اثبات آذري بودن آذربايجاني‌ها و تحميل تركي بر ايشان بهره جويد:
      « علاوه بر مواد لفظي و معنوي ايراني كه در زبان كنوني آذربايجان وجود دارد و يادگار زبان ديرين اين سرزمين و نمايندة اين حقيقت مي‌باشد كه قالب و استخوان‌بندي زبان فعلي (قالب و استخوان‌بندي تركي) بر زبان اصلي و بومي مردم آذربايجان تحميل شده¬است. »   (زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، ص 361)
      وي اين به‌اصطلاح موادّ لفظي ايراني در زبان كنوني آذربايجان را به چهار دسته تقسيم مي‌كند و مي‌نويسد:
      « موادّ ايراني رايج در گويش كنوني آذربايجان چهار دسته است: اوّلاً واژه‌هاي مشترك فارسي و آذربايجاني، ثانياً واژه‌هاي عربي مفرّس رايج در فارسي كه در گويش كنوني آذربايجان نيز استعمال مي شود، ثالثاً واژه‌هاي مشترك ايراني و آذربايجاني (مقصود واژه‌هاي ايراني است كه در زبان فارسي وجود ندارد، ولي در ديگر لهجه هاي ايراني رايج است.)، رابعاً واژه‌هاي بسيار كهن يا واژه هاي قديم آذري كه در گويشهاي ديگر به چشم نمي خورد، ولي در ايراني بودن آنها جاي كمترين ترديد نيست. ذكر اين نكته نيز ضرورت دارد كه بسياري از واژه‌هايي نيز كه همه آنها را تركي مي پندارند (شايد به علّت نداشتن معادل فارسي يا عدم تشابه ظاهري با واژه هاي فارسي) ايراني آذري است و ارتباطي با تركي ندارد. »  (زبان ديرين آذربايجان، ص 26)
      در بخش اوّل اين موادّ اشکالات اساسی وجود دارد. واژه‌هاي مشترك فارسي و آذربايجاني يعني چه؟ اگر مقصود تركي آذربايجاني است كه ديگر مشترك بودن واژه‌ها معني ندارد و اگر منظور آذري است اين واژه‌ها را با اين اندك بودن نمونه‌هاي ادّعايي باقيمانده و آن زبان اهالي روستاهاي تاتي زباني كه در زبان خود تعداد بسياري لغت تركي داخل كرده‌اند و آن ترديد‌ها و گفته‌ها در بارة تالش بودن ايشان؛ این حضرت اين واژه‌هاي آذري را چگونه كشف و ضبط مي‌كند؟
      در واژه هاي دستة دوم هم مطلب تحليل ناشده روشن است. او واژه‌هاي عربي را كه ردّ خودشان در همة زبان‌هاي قلمرو اسلامي بر جاي گذارده‌اند؛ فارسي قلمداد مي‌كند و آنها را از نو به تركي مي‌فروشد!
      دستة سوم را واژه‌هاي مشترك بين گويش‌هاي ديگر فارسي با گويش آذري فرض مي‌كند و اين كارش بيشتر براي افزودن يك دستة بيشتر به اين تأثيرگذاري‌هاست وگرنه فارسي را قبلاً گفته بود و مي شد ديگر گويش‌ها را زير مجموعه اي از فارسي به حساب آورد. از طرف ديگر تا در اين باره، نمونه‌هاي مقنعي ارائه نشود پذيرفتن اين ادّعا آسان به نظر نمي‌رسد.
      موادّ ادّعايي در دستة چهارم را بايد نتيجة حلول روح سرگردان كسروي در ايشان دانست. مي‌گويد اين كلمه‌ها در فارسي نيست؛ در گويش‌هاي مختلف فارسي هم نيست؛ معنايش هم معلوم نيست؛ معادلي در فارسي ندارند؛ تشابه ظاهري با واژه‌هاي فارسي هم ندارند، امّا حتماً ايراني هستند؛ چون من مي‌گويم!

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [16.12.19 18:12]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 13
      شاگردي در مكتب كسروي مرتضوی را در بلاهت بافي به جايي مي‌رساند كه كلماتي چون: «انايين» و «كرگه» را آذري بداند و نه تركي و «قيماخ» را دگرگون شدة «خامه» و «قيقناخ» را هم دگرگون شدة «خاگينه» معرّفي كند. (رك. زبان دیرین آذربایجان، ص 27)
      سؤال اساسي اين است: آقاي مرتضوي و امثال ايشان به‌گونه‌اي از زبان آذري سخن مي‌گويند كه گويي از آن زبان ديوان‌ها و كتب نظم و نثر بي‌شمار به يادگار مانده است و در حال حاضر هم ميليون‌ها متكلّم دارد كه به مدد آنها كاملاً مي‌توان بر زوايا و خفاياي اين زبان واقف گشت و آنگاه خواستار احياي آن شد. نيز ادّعا مي‌كنند كه آثار بسياري از آن در همين زبان موجود آذربايجان به يادگار مانده است. معلوم نیست ایشان از روي كدام شواهد اين واژهاي رايج در تركي آذربايجاني را به زبان آذري موهوم مي‌بخشند؟ اگر شاهد شما همين آثار ادّعايي؛ يعني، رسالة روحي انارجاني و دوبيتي‌هاي منسوب به شيخ صفي‌الدّین و چهار جملة كوتاه گنگ و مبهم  در لابلاي كتابهاست، كه بايد گفت در اين بارۀ آنها را خودتان بريده و دوخته‌ايد و خودتان هم پاره كرده‌ايد. اتّفاقاً خود مرتضوي بيشتر از ديگران صحّت انتساب برخي از اين آثار به آذري را زير سؤال برده است. آذري بودن بخشي ديگر از اين آثار را هم مراد آذری بازان جناب كسروي زير سؤال برده و نيز جناب اديب طوسي دو آتشه نيز در صحّت انتساب رسالة روحي انارجاني به زبان آذري ترديد دارد. اگر همة اينها هم نبود و اگر خود شما هم اعتراف نمي‌كرديد خود ما كه عقل داشتيم و مي‌ديديم آنچه كه شما مجموعة آنها را آذري مي‌ناميد، سنخيّتي با هم ندارند. همين رسالة روحي انارجاني بسيار متفاوت‌تر از ديگر آثاري است كه به عنوان آذري معرّفي شده اند و حتّي خود آذری بازان در معني كردن برخي از اين نمونه‌هاي ادّعايي درمانده‌اند و يا در معني كردن آنها با يكديگر اختلاف دارند!

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [17.12.19 19:17]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 14
      در بارۀ نمونه های منتسب به زبان آذری اشکالات و ابهامات مهمی وجود دارد:
الف ـ در باب رسالة موسوم به رسالة روحي انارجاني مشكلات و ابهامات قابل توجهی وجود دارد:
اولا: اقبال آشتياني ادّعاي كشف آن را كرده‌اند، امّا نگفته‌اند كه اين رساله كي، چگونه، از كجا و به وسيلة چه كسي به ايشان رسيده است.
ثانیا: ادّعا كرده‌اند بخشي از مقدّمة افتاده، بنابراين درست معلوم نيست كه مؤلّف آن را به چه قصدي تألیف كرده؛ لذا در شناسنامة اين رساله شك و شبهه‌اي وجوددارد.
ثالثا: آقاي آشتياني ادّعا كرده‌اند كه در بخش خاتمة اين رساله كه به زعم ايشان به زبان آذري است، حتّي يك جمله يا يك كلمة تركي هم در سراسر  آنها ديده نمي‌شود؛ در حالي كه اين يك دروغ تمام عيار است و نگارنده در اين رساله بيش از بيست كلمه تركي و تعدادي كلمة متنازع فيه بين تركي و فارسي تشخيص داده است. تركي بودن برخي از اين واژه‌ها كاملاً بديهي است و حتّي تركي بودن برخي از اين كلمه ها در لغت‌نامه‌هاي فارسي هم مورد تأييد قرار گرفته است. تركي بودن كلماتي چون: آقا، ببك، قيسي، قرچه‌داغ، تتماج، قيله، آرموت، قاتق، قوي، قزغان، آقراق و ... غير قابل انكار است.
رابعا: اديب طوسی بخش دوم رسالة مولانا روحي انارجاني را نمونه‌اي نيمه آذري مي‌داند و معتقد است كه اين قسمت به زبان قديم آذري نيست و در اثر دخالت زبان دري و لغات خارجي تغييراتي در آن راه يافته است و انتساب اين چهارده فصل به زبان مردم تبريز در زمان تأليف رساله محلّ ترديد مي‌باشد. (رک. زبان فارسي در آذربايجان، ج 1، صص 360 ـ 359)
خامسا: هر خواننده‌اي حتّي غيرمتخصّص كه با دقّت اين رساله را بخواند و سپس متن آن را با اشعاري كه ادّعا مي‌شود از همين زبان است مقايسه كند، به وضوح متوجّه تفاوت سبك و ماهيّت و اختلاف واژه‌ها در بين آنها مي‌شود و متقاعد مي‌گردد كه اين شعر و آن نثر بعيد است منسوب به يك زبان يا يك گويش باشند.

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [19.12.19 00:13]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 15
ب ـ در باب اشعاري كه در برخي كتب به اشخاصي چون: كشفي، معالي و راجي نسبت داده شده است و آنها را آذري محسوب كرده‌اند؛ عقيدة كسروي بر اين است كه اينها لري بوده و متعلّق به باباطاهر عريان مي‌باشد.
ج ـ بخشي از اشعار ادّعايي آذري از جنگي در شهرستان تالش پيدا شده است كه كسروي در اين باره مي‌گويد: كسي تواند پنداشت كه چنانكه جنگ در تالش پيدا شده؛ گويندگان نيز از مردم تالش بوده‌اند و شعرها با زبان تالشي مي‌باشد.
د ـ در همان جنگ كذايي از آدم ابوالبشر سخن رفته و ادّعا شده كه برخي از  اين اشعار از او بوده و حتّي ادّعا شده كه زبان آدم همين گونه بوده است. به عبارت ساده‌تر نويسندة جنگ حضرت آدم را هم آذري زبان دانسته است، يا لااقل زبان او را به‌گونه‌اي دانسته كه امروز جماعت شووينيست آن را آذري مي‌نامند. همين خود نيز محلّ اشكال است. دكترمحمّدامين رياحي در بارة شعر منسوب به آدم مي نويسد:
      « امروز گويندة حقيقي اين دو بيتي را بطور قطعي مي‌شناسيم كه نجم رازي صوفي معروف است كه آن را در تحرير دوم مرصادالعباد خود آورده است. »   (رک. زبان فارسي در آذربايجان، ج 1، ص 488)
هـ ـ برخی از کسانی که در شرح و بسط فرضیۀ آذری قلم رنجانده اند؛ با اذعان به تفاوت فاحش نمونه های یافته شده در شهرهای مختلف در اظهار نظری مضحک گفته اند: آذری در هر شهری به گونه ای متفاوت ادا می شده است!
و ـ اهالی روستاهای تاتی زبان اطراف مرند خود را تالشی و مهاجر به این منطقه می دانند و معتقدند سابقۀ حضور آنها در این ناحیه از دویست سال تجاوز نمی کند. برخی آذری بازان من جمله خود دکتر مرتضوی در نوشته های خود به این مسئله اشاره کرده اند! (رک. زبان دیرین آذربایجان، صص 83 ـ 82 و ص 23 و ص 68)

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [19.12.19 22:14]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 16
      مرتضوي در ارزيابي آثار ادّعايي باقيمانده از زبان آذري معتقد است هنوز كار اساسي و علمي بر روي اين نمونه‌ها انجام نشده و ادّعاهاي نويسندگان در بارة اين نمونه‌ها بيشتر بر حدس و گمان و سليقه‌هاي شخصي استوار است:
      « در بارة مدارك مستقيم؛ يعني، آثار بازمانده از گويشهاي ديرين متداول در آذربايجان اگرچه از لحاظ گردآوري مواد معتبر و قابل توجّه مساعي ممكن مبذول شده و كوششهايي نيز براي خواندن و بررسي زبان شناسي آن آثار به عمل آمده، ولي مي‌توان گفت در اين زمينه نتيجة علمي كاملي به دست نيامده و حدس و گمان و سليقه‌هاي شخصي در خواندن آثار بازمانده از گويش آذري بر تحقيق علمي و پژوهش مبتني بر اصول و قواعد زبان‌شناسي غلبه داشته است. »   (زبان ديرين آذربايجان، صص 14 ـ 13)
      وي مهم‌ترين دليل ضعف كار علمي بر روي نمونه‌هاي باقيمانده از آذري را فقدان اطّلاعات كافي از اصول علمي زبان شناسي در نويسندگان و محقّقان زبان آذري مي‌داند:
      « انجام تحقيق علمي معتبر براي بعضي از محقّقان به علّت فقدان اطّلاعات كافي از اصول علمي زبان‌شناسي امكان‌پذير نبوده و بدين سبب اين قبيل پژوهندگان ناگزير در تحقيقات خود از معيار ذوق و سليقة شخصي استفاده كرده‌اند و روشن است كه معيار ذوق و سليقه نمي‌تواند وسيلة معتبر و قابل اعتمادي در اين قبيل پژوهشها باشد. »   (همان، ص 14)
      ادّعای انجام نشدن کار علمی بر روی نمونه های ادّعایی آذری در حالی از طرف مرتضوی مطرح می شود که حضراتی چون خود او و بقیّۀ جماعت آذری باز احکام قطعی خود را در بارۀ اصل وجود آذری، قطعی بودن انتساب نمونه های ادّعایی به آذری، مدیون بودن ترکی آذربایجانی به آذری و یادگار آذری بودن زبان روستاهای هرزند و گلین قیه و امثالهم را صادر کرده اند.

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [20.12.19 23:49]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 17
      دکترمرتضوی يكي ديگر از مهم‌ترين مشكلات آذري‌شناسي را دشواري تشخيص در انتساب نمونه‌هاي باقيمانده به شهرها و مناطق مختلف آذربايجان مي‌داند:
      « متأسّفانه طبقه‌بندي آثار باقي‌مانده؛ يعني، تشخيص اين موضوع كه كدام دسته از اين آثار مربوط به گويش كدام شهر و منطقه و در كدام زمان است، بطور دقيق و قابل اعتماد امكان‌پذير نمي‌نمايد و زمان و مكان اغلب آثار باقي مانده كاملاً مشخّص نيست. »   (زبان دیرین آذربایجان، صص 15 ـ 14)
      اگر کسی نداند خیال می کند چند هزار نسخۀ خطّی از آذری به یادگار مانده و اکنون تنها مشکل تشخیص گویش یا رواج هر کدام آنها در شهرهای آذربایجان است!
      او در بارة قواعد مستخرجه از نمونه هاي آذري نيز چنين نظري دارد:
      « در تحقيقاتي كه مي‌كنيم صرفاً به دست آمدن قاعده‌اي را نبايد دليل كشف و شناخت يكي از قواعد ويژة زبان آذري بدانيم، چون امكان دارد آن قاعده مخصوص زبان آذري نباشد، بلكه در بارة لهجه‌هاي ديگر ايراني شمالي يا غربي، مثلاً قزويني يا طالشي يا گيلكي قديم يا رازي نيز صدق بكند. »   (همان, ص 15)
      آنچه به نام نمونه های آذری به خورد مردم داده شده مجموعه ای متشکّل از کردی، لری، تالشی، گیلکی و رازی است که آنها را به نام آذری به مردم فروخته اند و تطبیق یافتن قواعد استخراخ شده از آنها بر زبان های زندۀ چهارگانۀ اطراف آذربایجان کاملاً طبیعی است.

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [21.12.19 21:45]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 18

      مرتضوي مشكل ديگري را نيز در باب زبان آذری تذكّر مي‌دهد:
      « تاكنون در مورد تثبيت صورت صحيح نمونه‌هاي آذري و همچنين آوانويسي و كشف معني آنها گاهي سليقة شخصي و استنباط سطحي اشخاص و گاهي نيز بر عكس وحي منزل پنداشتن يك يا دو نسخه و غالباً تركيب اين هر دو شيوة رايج و جاري بوده و نتايج متزلزل و غيرقابل اعتمادي به بار آورده است. »   (زبان دیرین آذربایجان، ص 16)
      دلیل این اتّفاق معلوم است. هدف آذری بازان داخلی انجام یک پژوهش اصیل و یک تحقیق پدر و مادر دار مبتنی بر روش های علمی یا روشن کردن حقیقتی نبوده، بلکه انگیزه های اصلی دهن کجی به زبان ترکی، پیروی از پسند زمانه و نعل کردن خر کریمان روزگار بوده است.
      وي نگرش محدود را نيز از جمله مشكلات آذري شناسي مي‌داند و می نویسد:
      « غالباً تحقيق در نمونه‌هاي آذري بر اساس «شيوة محدود داخلي» يعني، سنجش موادّ محدود اين زبان و استنتاج زبان‌شناسي از آنها انجام گرفته است، در حاليكه براي چنين تحقيقي بايد دائماً با فهرست دقيق و فشرده‌اي كه از نمونه‌هاي لهجه‌هاي مختلف ايراني و مشخّصات و مختصّات آن لهجه‌ها تهيّه مي‌كنيم مشورت و پس از تشخيص موارد مشابه و مساوي و مخالف در گويش آذري و ديگر گويشهاي ايراني نتايج را يادداشت بكنيم. روشن است كه چنين كاري تا چه حدّ دشوار و مستلزم آگاهيهاي وسيع از زبان شناسي و لهجه شناسي ايراني است. »   (همان, ص 16)
      بیشتر کسانی که در باب آذری مطلب نوشته اند محقّق به معنای واقعی نبوده اند که در دقّت و وسواس علمی به قول زیدی برای دانستن اینکه «ضالین» یک تشدید دارد یا دو تشدید به قرآن کریم مراجعه کنند. برای آنها مهم پیروی از پسند روزگار و جوّ غالب بوده-است؛ بخصوص که می دیدند هر خزعبلی که از قلم ایشان می تراود در نشریّات چاپ شده و ایشان را در جرگۀ اهل قلم و فرهنگ وارد می سازد.

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [22.12.19 21:27]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 19

        منوچهر مرتضوی يك دشواري عمدة ديگر در باره زبان آذري را اشتباه گرفتن آن با ديگر گويش‌هاي زبان فارسي مي‌داند:
      « بررسي آذري به علّت گسترده بودن پهنه و نامشخّص بودن مرزهاي آن دشوار است و ظاهراً بايد از زنجان تا تبريز و ارميه و مرزهاي ارمنستان و گرجستان را منطقة آذري دانست. دشواري بررسي بدين معني است كه جز به مدد دقّتهاي علمي و فنّي خاص نمي‌توان مثلاً لري را از بعضي گويشهاي آذري؛ بخصوص زنجاني تشخيص داد و به سادگي ممكن است اشتباه پيش بيايد. مثلاً اردبيلي با گيلكي و طالشي و زنجاني با قزويني و رازي و گاهي لري و همداني قابل اشتباه است. »   (زبان دیرین آذربایجان، ص 30)
      شاید کسانی که نمونه های ادّعایی آذری را با زبان هایی چون لری، گیلکی، تالشی، کردی و دیگر زبان ها اشتباه می گیرند؛ در واقع راست می گویند و مرتکب اشتباهی نشده اند. چنانکه پیشتر گفته شد آنچه به نام شعر و نثر آذری معرّفی شده، نمونه های بی صاحب ماندۀ همان زبان ها بوده که آذری بازان آنها را به نفع فرضیۀ خود مصادره کرده اند. خود آقای مرتضوی به عنوان یک آذری باز پراکنده گوی در فرازهای متعدّدی از کتاب «زبان دیرین آذربایجان» در درستی انتساب برخی نمونه ها به آذری تشکیک کرده و خواهان تحقیق بیشتر بر روی آن نمونه ها شده است.

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [23.12.19 19:50]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 20
      دکترمرتضوي خود در صفحات 13 و 15 و 16 و 17 و 23 و 52 ـ 51 و 54 كتاب «زبان ديرين آذربايجان» بر وجود مشکل در انتساب نمونه های مورد اشاره به آذری، یا تاریخ کتابت آنها یا ابهامات دیگر پیرامون نمونه های مورد اشاره، تأکید می کند. او در صفحۀ 54 کتاب مذکور به یک مورد مهم در بارۀ بقایای زبان ادّعایی آذری انگشت گذارده؛ می نویسد:
      « هنوز گروهي از مردم آذربايجان به زبانهايي كه از شعب زبان ايراني بشمار مي‌روند سخن مي‌گويند. (زبان هرزني و كرينگاني و خلخالي) ولي ذكر اين نكته خالي از فايده نيست كه بعضي از زبان‌شناسان در اينكه اين لهجه‌ها را بتوان از بقاياي زبان آذري دانست ترديد دارند. » (زبان ديرين آذربايجان، ص 54)  
      مقصود از اين زبان‌شناس‌ها کسانی چون هنينگ و يارشاطر هستند که به عنوان دو شخصیّت برجستۀ جریان آذری بازی در بارۀ انتساب زبان های مورد اشاره به آذری تردید روا داشته اند. محمّدامین ادیب توسی تالشي بودن يا كردي بودن برخي اشعار منتسب به آذري را مورد اشاره قرار می دهد (رک. زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، ص 204) و دکترحسين محمّدزادة صديق با استناد به نوشته هاي دكترمنوچهر ستوده در كتاب «فرهنگ گيلكي» اشعار منسوب به شيخ صفي را گيلكي مي داند. (رك. فرضية زبان آذري و كسروي، صص 67 ـ 63) اشعار شاعرانی چون كشفي، معالي، آدم، خليفة صادق و راجي که کسروی از آنها با عنوان «نمونه هایی که شاید از آذری است» یاد می کند، نیز در نظر برخی از خود آذری بازان تالشی است. (رک. زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، ص 225)
      در معنی کردن نمونه های آذری هم نشانی از این آشفتگی ها می یابیم. مثلاً کلمۀ «از» در بیت « کس بهستی نبرده ره باویان / از به نیستی چو یاران خاکپایم » را کسروی «من» معنی می کند، در حالی که ادیب توسی آن را بر خلاف كسروي «از آن جهت» معني كرده است. (رک. زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، ص 205) مرتضوی هم معنی کسروی را می پذیرد، لکن «از» در این معنی یک کلمۀ کردی است که اکنون نیز در این زبان رایج است. (رک. زبان ديرين آذربايجان، ص 21 و 22)

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [24.12.19 18:45]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 21
      مرتضوي وجود گويش‌هاي مختلف تركي در ايران را نيز نتيجة اختلافي مي‌داند كه بين لهجه‌هاي زبان ديرين مردم نقاط مختلف ايران وجود داشته است:
      « زبان ديرين مردم آذربايجان آذري، از شعب زبان ايراني، بوده و همانطور كه زبان كنوني آذربايجان داراي لهجه‌هاي متعدّد است و زبان مردم تبريز با زبان مردم اردبيل و مراغه از لحاظ طرز تلفّظ و بعضي واژه هاي اختصاصي يا اصطلاحي تفاوتهايي دارد؛ زبان آذري نيز شعب متعدّد داشته است و مردم شهرها و دههاي آذربايجان به لهجه‌هاي گوناگون اين زبان سخن مي‌گفته‌اند و به نظر مي‌رسد اختلافي كه بين لهجه‌هاي فرعي زبان كنوني آذربايجان وجود دارد؛ معلول اختلافي باشد كه بين لهجه‌هاي زبان ديرين مردم نقاط مختلف اين سامان وجود داشته. »   (زبان دیرین آذربایجان، ص 50)
      تفاوت گویشی در میان متکلّمان یک زبان خاصّ امری طبیعی است و نمی توان از آن مستمسکی برای توجیه تفاوت های فاحش بین نمونه های عرضه شده برای زبان موهوم آذری تراشید. در همین ترکی استانبولی هم با تفاوت گویش مواجه هستیم؛ آنها هم آذری داشته اند که این اختلاف گویش بین ایشان را توجیه پذیر سازد؟ اختلاف گویش بین متکلّمان زبان فارسی دری با چه بهانه ای توجیه می شود؟ همین تفاوت در زبان کردی هم قابل مشاهده است و این تفاوت گاه به درجه ای است که تفهیم و تفاهم بین دو کرد از دو گویش متفاوت را با مشکل مواجه می سازد. نکند کردها هم آذری داشته اند؟!

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [26.12.19 00:11]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 22
      مرتضوي در بخشي از كتاب «زبان ديرين آذربايجان» كه به تحليل و طبقه بندي اسناد تاريخي مرتبط با زبان ديرين آذربايجان مي‌پردازد؛ مجموع اسناد مرتبط را ده مورد مي‌داند و اعتقاد دارد از اين اسناد دهگانه شش سند صريح و روشن و غيرقابل بحث است؛ يعني، به‌طور قطعي بر آذري بودن زبان مردم آذربايجان دلالت دارد. دو مورد را را قابل تفسير و كلّي مي‌داند و البتّه آنها را هم به نفع زبان آذري و فارسي تفسير مي نمايد و در بارة دو مورد باقيمانده مي‌نويسد:
      « دو مدرك مأخوذ از منابع ادبي و تاريخي كه گاهي عجولانه گواه منفي محسوب شده و بعضي پژوهندگان آنها را دليل وجود زبان غيرايراني در آذربايجان دانسته و يا در توجيه آنها با توجّه به مغايرتي كه ظاهراً با اسناد صريح دارند درمانده‌اند. اين دو مدرك نيز در تحليل نهائي مكمّل ديگر اسناد و مدارك تاريخي مي‌شود و مي‌توان به صراحت گفت كه منفي يا مبهم بودن اين دو مدرك و گواهي بيش از آن كه به مفاد و محتوي مربوط باشد؛ ناشي از عدم حصول مقدّمات و شرايط لازم از لحاظ آگاهي پژوهندگان نسبت به مسائل تاريخي و فرهنگي است. »   (زبان ديرين آذربايجان، ص32)
      آن دو مدرك از نظر مرتضوي عبارتند از: قول ناصرخسرو در بارة قطران و فارسي نيكو ندانستن قطران و ديگري قول نظامي در سرآغاز مثنوي ليلي و مجنون. نظامي در مقدّمۀ ليلي و مجنون اظهار مي‌دارد كه مي‌خواستم به تركي بسرايم، ولي پيكي از شاه رسيد و گفت:  
بـا شيـوه‌ي پـارسـي و تـازي
اين تـازه عـروس را طـرازي  
تـركي صفت وفـاي ما نيسـت
تركانه سخن سزاي ما نيسـت
     اين ابيات كساني را كه اصرار خاصّي در اعلام فارسي‌زبان بودن نظامي دارند به تكاپوی بسيار و در نهايت به تناقض‌گويي وا مي‌دارد و اين دسته مي‌كوشند تا با لفّاظي قضيّه را به گونه‌اي توجيه و تفسير كنند و از جمله بگويند كه: مقصود از سخن تركانه سخن زمخت و غيرادبي و غيرفاخر مي‌باشد و شاه از شاعر مي‌خواهد از سرودن اثر ناشايست كه صفت سخن تركي است؛ پرهيز داشته و اثري ارجمند براي وي فراهم آورد و يا اينكه به تفسير و تأويلاتي غريب و دور از ذهن نظير آنچه دكترمنوچهر مرتضوي مي‌گويد روي مي‌آورند.

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [26.12.19 19:12]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 23
      آقای مرتضوي در بارۀ دو بيت نظامی مي‌نويسد:
      « شايد گروهي نيز سخن نظامي را در آغاز داستان ليلي و مجنون از قول ممدوحش خاقان اخستان احتمالاً حاكي از تركي زبان بودن نظامي و در نتيجه مردم شروان و آذربايجان دانسته و تصوّر كرده باشند كه چون نظامي تركي‌گوي بوده يا تركي‌سرايي معمول آن روزگار بوده؛ بدين مناسبت شروانشاه از نظامي مي‌خواهد كه ليلي و مجنون را به فارسي به رشتۀ نظم كشد؛ زيرا:
تركي صفت وفاي ما نيست
تركانه سخن سزاي ما نيست
     چنين تصوّري به دلايل متعدّد باطل است .... تنها به ذكر اين نكته اكتفا مي‌ورزيم كه محتملاً بل يقيناً مسألۀ «وفاي تركي» و «سخن تركانه» اشاره به حديث مشهور آن روزگاران؛ يعني، بدعهدي محمود غزنوي در حقّ فردوسي طوسي و «وفا به عهد نكردن و سخن و وعدۀ ياوۀ آن ترك بت‌شكن» است، چنانكه سنايي گويد:
وفا نايد از ترك هرگز پديد
ز ايرانيان جز وفا كس نديد »
(زبان ديرين آذربايجان، ص 39)
      مرتبط كردن شعر نظامي به واقعه‌اي كه دو قرن پيش در سه هزار كيلومتر آن‌طرف‌تر از گنجه در غزنه رخ داده است، شايد جز درماندگی و بي‌منطقي نويسنده چيز ديگري نباشد. آقاي مرتضوي از كدام وعده صحبت مي‌كند؟ فردوسي كتابي سرود، بعد آن را براي برخوداري از مواهبي به دربار غزنه تقديم كرد و به دلايلي معلوم اين كتاب مقبول طبع محمود واقع نشد و فردوسي به ناچار به هرات و در نهايت به طوس برگشت و باقي قضايا. در اين ميان وفا و بي‌وفايي كه مرتضوي و دیگران از آن صحبت مي‌كند در كجاي اين واقعه قرار مي‌گيرد؟ اين توجيه و توضيح از كشفيّات جناب وحيد دستگردي است كه در  شرح اين بيت از ليلي و مجنون آمده چندين نويسندة بعد از وي نظير مرتضوي، ماهيار نوّابي و ... چون حرفي براي گفتن نداشته اند، از سر ناچاري و نداري توضيح او را بازگويي كرده‌اند.

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [27.12.19 20:17]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 24
      يكي ديگر از مستندات مرتضوي و كلّ جريان آذري بازي براي توجيه تئوري ابلهانة خود نكته اي است كه ناصرخسرو در سفرنامة خود درج كرده است. ناصرخسرو در جريان سفر خود به تبريز با قطران تبريزي ملاقاتي مي‌كند. بين او و قطران گفتگوهايي رخ مي‌دهد و در نهايت سؤال هايي در بارة شعر و ادب فارسي مطرح مي‌كند و پاسخ هايي از ناصرخسرو دريافت مي‌دارد:
      « در تبريز قطران نام شاعري ديدم كه شعري نيك مي‌گفت، امّا زبان فارسي نيكو نمي‌دانست. ديوان منجيك و ديوان دقيقي بياورد و پيش من بخواند و هر معني كه او را مشكل بود؛ از من بپرسيد، با او بگفتم و شرح آن بنوشت و اشعار خود بر من بخواند. »
      در توجيه و تعبير اين فراز از نوشته هاي ناصرخسرو حضرات آذري باز هركدام به گونه‌اي به توجيه و تفسير پرداخته‌اند و يك سري توجيهات ذوقي براي اين گفته بيان كرده‌اند و از آغاز هم دقّت داشته‌اند كه در پايان همه چيز را به نفع فارسي يا آذري خاتمه دهند. دكترحسين محمّدزادة صديق در بارة قول ناصر خسرو و سوء استفادة آذري‌بازان از نوشتة ناصر خسرو مي‌‌گويد:
      « اين گفتار در باب همۀ آذربايجانياني كه قلم به دست هستند، صدق مي‌كند. آذربايجاني ها زيباترين نمونه‌هاي شعر و نثر فارسي را خلق كرده‌اند و اين در حالي است كه فارسي براي آذري‌ها «زبان مادري» نيست، حتّي در آن روزگار «زبان دوم» هم نبود، بلكه «زبان ديگر» بود. براي نظامي هم همين طور بود، براي مولوي هم، فضولي هم، صائب هم، شهريار هم همين‌گونه بود.
      برخي ها از اين جملات ساده و روان و بي‌تكلّف ناصرخسرو نيز به نفع تئوري كسروي ساخته بهره برداري كردند و ادّعا كردند كه ناصر خسرو الكن بوده و سخن خود را درست ادا نكرده است و منظورش اين است كه قطران «فارسي خراساني» نمي‌دانسته و «فارسي آذري» مي‌دانسته است! و اين را خود دليل صحّت تئوري پيغمبر خود كردند. شايد بيش از يك صد تن در اين باب داد سخن داده‌اند و هر كدام اين كشف بزرگ را به نام خود تمام كرده اند. » (فرضية زبان آذري و كسروي، صص 69 ـ 68)

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [28.12.19 19:58]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 25
      توجيه و تفسير مرتضوي در باره گفته ناصرخسرو يك آشفته بازار تمام عيار است. وي ادّعا مي‌كند:
      « طبيعي است كه گويندگان و متكلّمان فارسي دري, زبان خود را اختصاصاً «فارسي» و گويشهاي ديگر ايراني را منغلقه و نه فارسي در مفهوم خاص آن تلقّي كرده باشند. »   (زبان ديرين آذربايجان، ص 37)
      معني سخن مرتضوي اين است كه «فارسي» ذكر شده در سفرنامة ناصرخسرو همان «فارسي دري» است و قطران اين فارسي دري را نيكو نمي‌دانسته است؟!! مرتضوي اضافه مي‌كند:
      « اگر گفته شده باشد فلان مرد آذربايجاني فارسي نيك نميدانسته، دقيقاً بدين معني است كه زبان او فهلوي آذري بوده و فارسي دري؛ يعني، فارسي خراساني و ماوراالنّهري را نيك نمي‌دانسته است. » (همان، ص 38)
      در اينجا هم همان حكايت تكرار مي‌شود و معلوم مي‌گردد كه قطران فارسي دري را نيك نمي‌دانسته است. جل‌الخالق! مگر ديوان باقي‌مانده از قطران به فارسي دري نيست؟ مگر همين ديوان به تسلّط قطران بر فارسي دري شهادت نمي‌دهد؟ مگر برخي از اشعار قطران بخصوص شرح زلزلة تبريز جزء اشعار مشهور و ماندگار شعر فارسي دري نيست؟ مگر قطران در ملاقات با ناصرخسرو در سنين ميان سالي و عاقله مردي نبوده است؟ مگر قطران از نوجواني و كم سنّ و سالي شعر نمي‌گفته و حسادت ديگران را برنمي‌انگيخته است؟ اگر جواب همة اينها مثبت است كه هست، پس چنين كسي چگونه مي‌توانسته فارسي دري را نيك نداند؟ اگر از اين تناقض بگذريم بخش دوم مطلب خودنمايي مي‌كند.
      در ديوان قطران تبريزي يك مصراع یا يك بيت به اصطلاح آذري نمي‌توان يافت. در عوض قطران در ديوان خود كلمات تركي بسياري نظير: طاغ (كوه)، اياغ (قدح)، ارغون؛ خان، منجوق، سورمه، توغ، تپانچه، خاتون، خيل، تر، بول (فراوان)، قار، قير و ... به كار برده است. نه قطران و نه ديگر تذكره نويسان هيچگاه آذربايجان را «آذري زبان» نناميده اند و نشاني از اين زبان مجعول و موهوم در شعر قطران و تذکره ها ديده نشده است. براي آذري زبان بودن قطران هيچ دليل نقلي و عقلي وجود ندارد و تنها در استنتاجات معيوب و مغلوط آذري‌بازان معاصر چنين ادّعايي مطرح شده است.
      فارسی سرایی قطران نیز بر اساس سنت ادبی رایج در آن زمان بوده, نه نتیجه فارسی زبانی یا آذری زبانی او.

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [29.12.19 19:18]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 26
      دكترمنوچهر مرتضوي كتابی با عنوان «زبان ديرين آذربايجان» دارد كه البتّه بخش مهمي‌ از كتاب نه در بارة زبان ديرين، بلكه تنها در بارة گويش مردمان چند روستا از توابع شهرستان مرند مي باشد. زبان اين روستاها را مردمان محلّي تاتي مي‌نامند و در بيان آقاي مرتضوي و شركا به زبان «هرزني» شهرت دارد. آقاي مرتضوي در سرآغاز كتاب هدف خود از نوشتن آن را چنين بيان مي‌دارد:
      « بحث ما براي نفي و اثبات نظريّة خاصّي نيست، بلكه تشريحي است علمي و مستند براي كساني كه مي‌خواهند تاريخ و سابقة زبان و گويش مردم آذربايجان را بشناسند و درسي است براي آنان كه پندارهاي نادرست در بارة زبان آذربايجان دارند و ريشة تاريخي و اصل ديرين زبان ايراني اين سرزمين را با ترديد تلقّي كنند. »   (زبان ديرين آذربايجان، ص 11)
      اصل اين ادّعا صحيح نيست. مگر ممكن است كسي رنج يك پژوهش دشوار را بر خود هموار كند، ولي هدفش نفي و اثبات نظريّة خاصّي نباشد. اساساً تأليف براي نفي و اثبات است؛ بخصوص تأليفاتي از اين نوع. وي اگر چه در صدر مطلب مي‌گويد بحثش براي نفي و اثبات نظريّة خاصّي نيست، لكن در پايان اين بخش و پيش از طرح مطلب و بيان مستندات حكمش را ـ كه قطعي نيز هست ـ صادر مي‌كند. مي‌گويد همه بايد از پندارها و ترديدهاي نادرست در بارة ايراني بودن ـ شما بخوانيد فارسي یا زبانی از گروه زبان های هم خانواده با فارسی ـ زبان آذربايجان دست بردارند!

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [30.12.19 18:33]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 27
      مرتضوی در مقدّمة بخش «زبان هرزني» كتاب «زبان ديرين آذربايجان» در بارة زبان هرزني می گوید:
      « مردميكه در روستاهاي در روستاهاي «كهن هرزن» و «گلن قيه» و «بابره» و چند روستاي ديگر (در پنج فرسخي «مرند» و پانزده فرسخي «تبريز») زندگي ميكنند با وجود تأثير و نفوذ روزافزون «لهجة آذري ـ تركي» هنوز بزباني سخن ميگويند كه بدون ترديد فرزند اصيل «لهجة كهن آذري» و يكي از جالب توجّه‌ترين و كهنه‌ترين شاخه‌هاي زبانهاي ايراني است. »   (همان, ص 67 )
      در بارة اين بخش تذكّر نكات زير ضروري به نظر مي آيد:  
نخست: روستاي «كهن هرزن» در زبان و تداول مردم به نام «داش هرزن» شناخته مي شود كه آقاي مرتضوي از آن به عنوان «هرزند عتيق» نيز تعبير مي‌كند! ديگر روستاي اين ناحيه نيز كه در اين بخش نيامده و  با نام «هرزن نو»  يا «هرزند جديد» از آن تعبير مي‌كنند، نزد اهالي با نام «چاي هرزن» شناخته مي‌شود. شكل صحيح روستاي ديگر «گلين قيه» مي‌باشد كه آقاي مرتضوي آن را «گلن قيه» نوشته است كه اين ضبط در معني آن اخلال ايجاد مي‌كند. «بابره» نيز نام روستاي ديگر است. تاكنون به معني واژة هرزن و ريشة آن پي نبرده‌ام، ليكن غير از اين جزء، بقيّة كلمات و اجزا در اسامي فوق تركي مي‌باشند.
      عبدالعلي كارنگ در بارة ريشه و معناي «هرزن» چند احتمال را مطرح كرده است، ليكن خود نيز در پايان مي گويد كه مقصودش از بيان آن موارد در بارة ريشه و معناي «هرزن» بيان آرا بوده، نه اظهار عقيده در صحّت و سقم آنها. وي در بارة احتمالاتي كه در بارة معني «هرزن» وجود دارد؛ مي‌نويسد:
      « در بارة لفظ هرزن سخنان زيادي گفته‌اند. پاره‌اي تصوّر نموده‌اند كه صحيح آن «هرزند» و بمعني «سرزمين پر آب» مي باشد، چه «هرز» بمعني آب فراواني است كه بلااستفاده بماند و «اند» يكي از ادوات مكان است. اين نظر پذيرفتني نيست چه در متن سند ترك دعوائي كه ميان خواجه رشيدالدّين و كدخدايان هرزن قديم در خصوص دو دانگ از اراضي و مزارع الاكي در سلخ ماه ربيع الثّاني سال هفتصد و نود و يك (791 هـ . ق .) برشتة تحرير درآمده، نام هرزن عتيق بصورت «كهن هرزن» و «هرزن قديم» ذكر شده است.
      جمعي گمان ميكنند تلفّظ محلّي هرزن (بضمّ هـ) صحيح و بمعني سرزمين آفتابگير است، چه در لهجه‌هاي آذري حرف (خ) غالباً بدل به (هـ) مي شود و «هر» بمعني «خور» يعني، آفتاب مي باشد در صورتي كه در لهجة هرزني آفتاب را «روژ» ميگويند نه «هر».
      عدّه‌اي ديگر نيز معتقدند هرزن و ارزين هر دو يك كلمه و بيك معني و اسم منسوب كلمة «ارس» مي‌باشد، منتهي در نتيجة مرور زمان و كثرت تلفّظ بهمين صورت درآمده است، ولي اين حدس و توجيه نيز درست بنظر نميرسد، چه در اكثر نقاط آذربايجان با قرائي بنامهاي (هرزن ـ ارزنق ـ هرسين ـ حرسين ـ هرسي) برخورد ميشود كه نه در ارسباران واقع شده اند و نه با رود ارس ربطي ميتوانند داشته باشند. بهرحال مقصود نگارنده بيان آراء بود، نه اظهار عقيده در صحّت و سقم آنها. » (تاتي و هرزني، صص 35 ـ 34)

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [31.12.19 18:21]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 28

دوم: ظاهراً در عبارت ذكر شده، مرتضوي از گفتن تركي يا تركي آذربايجاني وحشت دارد، لذا تركيب مجعول و غرض‌آلود «آذري ـ تركي» را به جاي آن به كار مي‌برد و شكل ساده و مهفوم روشن گفتة ايشان در اين فراز اين است كه: زبان تاتي اهالي اين روستاها در حال تبديل شدن به تركي آذربايجاني است.
سوم : ايشان زبان هرزني را «فرزند اصيل» لهجة كهن آذري و يكي از جالب توجّه ترين و كهنه‌ترين شاخه‌هاي زبان هاي ايراني به شمار مي‌آورند! اين ادّعا در حالي است كه خود اهالي هرزند معتقدند نياكان آنها قريب دويست سال پيش از منطقة تالش به اين ناحيه كوچ كرده‌اند. اين مسئله به قدري مشهور و روشن است كه خود آقاي مرتضوي را نيز به اعتراف وا مي‌دارد و خودش در همين كتاب «زبان ديرين آذربايجان» به اين نكته اشاره مي‌كند، امّا در نهايت تلويحاً مي‌گويد آنها اشتباه مي‌كنند كه چنين اعتقادي دارند! آنها به دليل بي سوادي چنين نظري دارند و نمي‌دانند كه زبان شان «يادگار پرارج ايران باستان» مي‌باشد!
      مي گويند بستگان مردي او را به گمان اينكه مرده است، براي غسل دادن به غسّال خانه برده و به دست غسّال سپردند، تا او را غسل دهد. مرد بيچاره در ميانه‌هاي غسل از خواب بيدار شد و خود را لخت و عور زير دست غسّال يافت. ماوقع را از او پرسيد. غسّال حكايت را بيان كرد و اظهار داشت كه او مرده است و اكنون در حال غسل شدن مي باشد. مرد در جواب گفت: ولي من كه نمرده‌ام و مي‌بيني كه زنده هستم! غسّال در جواب گفت: نه جانم تو مرده اي ولي چون بدنت گرم است متوجّه مردنت نيستي! اكنون حكايت طالشي‌هاي مهاجر به اين ناحيه حكايت همان مرد را دارند. امثال مرتضوي مدام به گوش ايشان مي‌خوانند كه شما يادگار درخشان زبان پارسي باستان آذربايجان هستي، ولي ايشان خود در بارة خودشان چنين تصوّري ندارند.
      گمان مي‌كنم آخر كار اهالي هرزن و گلين قيه با مرتضوي و امثالهم به اينجا برسد كه به اين روستاييان محترم و زحمتكش بگويند: مي‌پذيريد كه يادگار درخشان آذری یا پارسي باستان آذربايجان هستيد، يا دگنگ را برداريم؟!

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [01.01.20 22:40]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 29
      شباهت زبان اهالي هرزندات با زبان تالشي باعث شده است كه آقاي دكترمنوچهر مرتضوي سه بار در كتاب «زبان ديرين آذربايجان» به اين نكته اشاره كند. بار نخست زماني كه در بارة «جزيره‌هاي زباني در آذربايجان» گفتگو مي‌كند، به اين مطلب اشاره‌اي گذرا دارد:
      « بعضي محقّقان اين زبانها [زبان‌هاي غيرتركي رايج در برخي روستاهاي آذربايجان] و به ويژه هرزني را گويشهاي مهاجر و همريشة گويش طالشي دانسته و در آذري بودن آنها ترديدكرده‌اند، ولي مناسبات و تشابهات متعدّد بين اين زبانها و آثار بازمانده از آذري قديم صحّت اين نظريّه و ترديد را تأييد نمي‌كند. »   (زبان دیرین آذربایجان، ص 23)
      بار دوم در صفحة 68 كتاب؛ در بخش «زبان هرزني» به اعتقاد گروهي داير بر مهاجرت ايشان از طوالش به اين سرزمين را طرح مي‌كند، امّا باز هم از در انكار درمي‌آيد:
      « قول گروهي كه معتقدند گويندگان اين زبان در دويست سال پيش از سرزمين طوالش باين سرزمين كوچيده‌اند و هنوز در برخي از روستاهاي آنسامان بزباني كه جز اندك اختلافي با «زبان هرزني» ندارد، سخن گفته ميشود؛ معتبر بنظر نميآيد و اندك تشابه بين دو لهجه كه هر دو از لهجه‌هاي ايراني هستند، بتنهائي كافي براي تصوّر وحدت دو لهجه نميتواند باشد. »   (همان، ص 68)

✳️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [02.01.20 19:27]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 30
      بار سوم نيز در جايي كه از مرجع اصلي خود در ضبط زبان هرزني سخن مي‌گويد، از آقاي سيّدمحمّد اميني گلين قيه اي فرزند سيّدحسين كه به اظهار خودش از دهقانان و همپايان معمّر در گلين قيه است؛ سخن به ميان مي آورد و اضافه مي‌كند كه او «در دانش هرزني بر همة همزبانان خود برتري دارد.» و مي‌نويسد «او را مي‌توان بزرگترين هرزني‌دان معاصر بشمار آورد.» در پايان همين بخش از زبان پيرمردان هرزندي مي‌نويسد:
      « پيرمردان ميگويند هرزنديها (مردم هرزند عتيق كه مركز اصلي زبان هرزني و همچنين مركز قديم و منشأ ديگر روستاهاي آن سامان است) از طوالش آمده در اين ناحيه ساكن شده‌اند و افراد گلين قيه نيز از هرزند عتيق بمحلّ ده جديد رفته آنرا بوجود آورده‌اند و آباداني گلين قيه از حدود دويست سال تجاوز نمي‌كند. »   (همان، صص 83 ـ 82)
      مرتضوي در بارة اين نقل قول، ديگر هيچ‌گونه اظهار نظري نمي‌كند. نمي‌تواند هم اظهار نظري كند، چرا كه اگر گفتة ايشان را رد كند، نوشتة خود را كه متّكي بر اقوال و اطّلاعات ايشان است، از اعتبار ساقط مي‌كند و اگر تأييد كند كه ديگر آب پاكي بر روی تمام گفته‌ها و نوشته هاي خود و كلّ جريان آذري‌بازي ريخته است. جالب است كه كسي مجموعة «زبان هرزني» را از قول پيرمردان هرزندي جمع آوري كند، ولي اين بخش از گفته‌هاي ايشان را كه مغاير با هدف اوّلية اوست و كلّ برنامة مثلاً پژوهشي او را زير سؤال مي‌برد؛ نپذيرد! مرتضوي قبلاً در مقالة «فعل در زبان هرزني» بارها خاطرنشان مي‌كند كه زبان مورد ادّعاي وي؛ يعني، زبان هرزني همان زبان آذري يا زبان باستان آذربايجان است، ولي خود وي در جاي ديگر، در همين فراز ذكر شده از كتاب زبان ديرين آذربايجان اعتراف مي‌كند كه: زبان هرزني، همان آذري يا زبان باستان آذربايجان نيست، بلكه زبان تالشي است. بالاخره ما كدام يك از اين اقوال آقاي مرتضوي را بايد بپذيريم.

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [03.01.20 18:40]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 31
      دكترحسين محمّدزاده صديق در تحليل كلّي كار منوچهر مرتضوي در «فعل در زبان هرزني» چنين مي‌نويسد:
      « اين كتاب 72 صفحه‌اي كه با ژست علمي خاصّي تأليف شده، فاقد هرگونه صبغه علمي است. متدولوژي تحقيقي بسيار تشتّت‌آميز و ضعيفي دارد، امّا به هر روي برادران و خواهران تالشي زبان ما مي‌توانند از زحمت هاي اين پيرو در بررسي فعل و گونه هاي آن به نفع تدوين دستور زبان تالشي استفاده كنند. » (فرضيه زبان آذري و كسروي، ص 105)
      مطالب اين بخش را با نقل قولي ديگر كه بر ارتباط آشكار زبان هرزني با تالشي است خاتمه مي‌دهيم. دكترخسرو قلي‌زاده در مقاله اي كه با عنوان «زبان باستاني آذربايجان از ديدگاه هنينگ» در همايش تاريخي و ادبي فراق در اورميّه ايراد مي‌كند، در بارة ارتباط هرزني با تالشي مي‌نويسد:
      « اين امر آشكار است و پيش از اين نيز توسّط دكتر باير [اميل بئر] به چاپ رسيده است كه هرزني ارتباط آشكاري با زبان تالشي دارد. » (مجموعه مقالات همایش تاریخی و ادبی فراق، ص 262)
      هنينگ با مطرح كردن ارتباط زبان هرزني با گويش «زازا» و  بيان مثال‌هايي از گويش «زازا» و مقايسة آن با «هرزني» مي‌نويسد:
      « اين تنها چكيده اي از خيل عظيم واژه هاي قرينه است كه مي‌توان آنها را ذكر كرد و بعضي از اينها در نوع خود بي‌نظيرند و جاي شكّي باقي نمي‌گذارد كه جايگاه هرزني بين دو زبان تالشي و زازا مي باشد. »   (همان، ص 263)
 
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [04.01.20 23:42]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 32
      هنينگ در ادامه سخن خود در باره نزدیکی زبان آذری به تالشی و زازا مي‌افزايد:
      « به نظر مي‌آيد كه اين نتيجه با موقعيّت جغرافيايي كنوني اين سه زبان هماهنگي داشته باشد. هرزني حقيقتاً بين تالشي در شرق و زازا در غرب واقع شده است، امّا اين تنها جلوه اي فريبنده است، زيرا اين امر مسلّم است كه زازا (كه اينك ارتباطش با زبانهايي كه نام برديم قطع شده است.) بواسطة برخي مهاجرتها به تركهاي شرقي سرايت كرده است. از نظر تاريخي و زبانشناسي اين امر مورد بحث قرار گرفته است كه زازا يك شاخه از زبان باستان ديالم (يك ناحية كوهستاني در مركز كوه هاي مرتفع بر حاشية جنوبي درياي خزر)  است. » (مجموعه مقالات همایش تاریخی و ادبی فراق، ص 263)
      وي در بارة زبان «زازا» نيز مي‌نويسد:
      « اگر زازا جايگاه اصلي‌اش را در ديالم (به طرف شمال و شمال شرقي تركستان) داشته است، ما به اين فرض برمي‌خوريم كه هرزني نيز يك زبان گمكرده مكان است و جايگاهش در جنوب شرقي تالش بوده است، يك جايي بين تالش و سرزمين باستاني زازا. »   (همان، ص 263)
      این گفته ها معنایی جز تایید مهاجر بودن جزیره های زبانی غیرترکی در آذربایجان ندارد.

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [05.01.20 18:44]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 33
      هنينگ بعد از طرح ارتباط بين هرزني با تالشي و زازا يك نكتة مهم نيز اضافه مي‌كند و مي‌گويد:
      « علاوه بر اين، گزارش از سرپرست آمريكايي مسيون كاتوليك به نام ويلسون S . G . Wilson در تبريز و در آغاز قرن حاضر در دست بوده¬است كه مردم هرزن از خواستگاه [خاستگاه] اصلي خود از تالش در زمان نادرشاه افشار مهاجرت كرده‌اند. اين واقعه مربوط به دويست سال پيش است. به طور معمول بايد به چنين گزارشاتي با ديدة انتقادي نگريست، امّا در اينجا همانطور كه گفتة سرپرست گروه با شواهد و مدارك زبانشناسي موافق است، ما نيز بايد در پي تأييد اين عبارت باشيم. » (مجموعه مقالات همایش تاریخی و ادبی فراق، صص 264 ـ 263)
      در نهايت هنينگ كه خود از سلسله جنبانان آذري بازي است با بيان مطلبي عجيب، آب پاكي روي دست خود و همة آذري بازان مي‌ريزد و حكم كسي را دارد كه ظرفي را آورد، گاوي را دوشيد و بعد از پر كردن ظرف، لگدي زد و همة آنچه را دوشيده بود بر زمين ريخت:
      « همة اين مطالب هنوز دست ما را خالي مي‌گذارند. اين گويشها كه به عنوان آخرين بازماندگان زبان باستاني آذربايجان فرض شده اند، تأثيرات وارده از استانهاي ديگر را در خود نشان مي‌دهند. متقابلاً ما هنوز از مدارك شفاهي كه كسروي از آثار فارسي جمع آوري كرده بود؛ بي‌بهره‌ايم و هيچ چيز نتيجه‌بخشي وجود ندارد. » (همان، ص 264)

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [06.01.20 18:42]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 34
      گفتار هنینگ در بارة رباعي ها و به عبارت درست تر دو بیتی های آذري هم شنيدني است:
      « چشمگيرتر از همه وضعيّت رباعيّات گويش قرن 14 ميلادي از اردبيل است، امّا اردبيل تنها در حاشية آذربايجان نزديك تالش قرار گرفته است و لهجة اين رباعيّات وابستگي آنها را به گويش تالشي نشان مي‌دهد. » (مجموعه مقالات همایش تاریخی و ادبی فراق، ص 264)
... و كوتاه سخن اينكه:
      « سخن كوتاه اينكه با وجود همة اين گويشها در اينجا ملاحظه كرديم؛ يعني، تالشي، هرزني، خلخالي و تاكستاني، ما هنوز در آستانة آذربايجان متوقّف شده‌ايم. امّا از زباني كه روزگاراني در خود آذربايجان بدان تكلّم مي شد؛ هيچ چيز نمي‌دانيم. »   (همان، ص 264)
      آقاي مرتضوي اين مطالب را پيش از نگارش كتاب «زبان ديرين آذربايجان» ديده و خوانده بود. با اين وجود معلوم نيست چرا آن‌همه بر بومي بودن زبان هرزني در آذربايجان تأكيد مي‌ورزد. اين رفتار مرتضوي مصداق آن مثل معروف است كه مي‌گويد: شاه بخشيده است، امّا نوكر نمي‌بخشد. ايشان روي دست اربابان مستشرق نيز بلند شده و به نوشته هاي هنينگ در اين باره تنها به اندازة «يك نظريّة زبان شناسي» ارزش قائل شده است. البتّة نفس قضيّه به خودي خود بد نيست و ايرادي ندارد كه يك نويسندة خودي نظريّة يك اروپايي، آمريكايي، روسي يا يك مستشرق را نپذيرد؛ اشكال در اينجاست كه تخم لق آذري بازي و ملّي‌گرايي افراطي و باستان گرايي و باستان‌ستايي را اروپایي‌ها در دهان ناسیونالیست های وطني كاشته اند و حالا اين آقايان تنها آن بخش از آراي غربي‌ها را مي پذيرند كه با اميال ريشه در خودبزرگ بيني ايشان سازگار باشد!

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [07.01.20 18:23]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 35
      كاش مشكل هویت گرایان آذربایجانی و جامعه ترک ایران, تنها مرتضوي و امثال او بودند كه سن و سالي داشتند و اسم و رسمي. مشكل بزرگ‌تر و خنده‌دارتر جوجه مقاله‌نويس‌ها و استادان دانشگاه‌هاي دو اتاق و يك دهليزي هستند كه براي جا كردن در دل‌ها يا به پيروي از بلاهت خود  يا براي اثبات بي ريشگي خود مدام در ستايش از آذري و تحميل شدن تركي، گلو و تنبان را توأمان پاره مي‌كنند و گفته‌هاي آذري بازان قبلي را با ادبيّاتي به روزتر و شدّت و حدّتي بيشتر و افراطي‌تر بازتولید مي‌كنند.
      بعيد نيست سلسله جنبان آذري بازي اروپايي‌ها و مشخّصاً انگليسي‌ها باشند. همين جناب هنينگ به لحاظ زماني مقدّم بر بسياري از باستانگرايان و آذري بازان ايراني است و مي توانست ساية استادي و مرشدي خود را بر سر باستانگرايان و شووينيست ها انداخته باشد. همين‌طور ادوارد براون انگليسي هم هست. گذشته از هنينگ و براون جناب جوزف ماركوارت آلماني هم هست و جناب اميل باير (بئر) سويسي. حكايت خام كردن كسروي از سوي خان بهادر نوكر انگليسي‌ها در خوزستان هم هست. شايد كلّ برنامة آذري بازي براي خام كردن ناسيوناليست‌هاي افراطي طرّاحي شده باشد و نيز موجبي بوده باشد براي ايجاد اختلاف ميان ما ايراني‌ها. باید از اساس به اين برنامة ملْي‌گرايي افراطي فارسي و در کنار آن آذری بازی مشكوك بود و آن را برنامه‌اي انگليسي و ساخته و پرداختة استعمار دانست.

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [08.01.20 23:03]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 36
      بيست سال پاياني حاكميّت سلسلة قاجار به لحاظ سياسي، اجتماعي و نظامي دوراني پرجنب و جوشي در تاريخ ايران به حساب مي آيد. انگلستان در سال هاي پاياني حاكميّت قاجار تلاش مضاعفي را براي افزايش تسلّط خود بر ايران و كنترل اوضاع آن آغاز مي‌كند. تحرّكات سياسي آغاز قرن بيستم در ايران كه در نهايت به مشروطه ختم شد و در اثر دخالت ماهرانة انگليس و وابستگان سياست انگليس در ايران به انحراف و شكست انجاميد، يكي از اصلي‌ترين ميدان‌هاي زورآزمايي استعمار انگليس و مردم ايران بود كه به دليل پيچيدگي‌هاي بازي انگليس به نفع آن كشور و وابستگان آن‌كشور به پايان آمد. اتّفاقات ديگري نيز نظير قراردادهاي 1907 و 1919 به وقوع پيوست. قرارداد 1919 وثوق الدّوله با انگلستان هم از نقاط عطف نوع رفتار انگلستان با ايران بود كه به موجب اين قرارداد عملاً استقلال ايران پايمال منويّات دولت انگليس و خيانتكاران داخلي مي شد. طبيعي بود كه مردم و نخبگان ريشه در اين آب و خاك در قبال اين اقدامات ساكت ننشينند و به مبارزه با استعمار انگليس و سياست‌هاي آن كشور در ايران برخيزند. در اين مبارزات ضدّ استعماري و ضدّ استبدادي تركان ايران پيشتاز بوده و بيشترين سهم را در مبارزه عليه روسيّه و بخصوص انگلستان از آن خود كردند.
      گذشته از قيام مردم آذربايجان و تبريز و اقدامات ستّارخان و باقرخان كه با قيام خود همان مشروطة نيم‌بند را از نو احيا كردند، اقدامات ديگري نيز از سوي جمعيّت ترك ايران عليه استعمار انگليس در ايران در حال انجام بود. ترك ها در جنبش جنگل اشتراك جسته بودند. تركان جنوب ايران به رهبري صولت‌الدّولة قشقايي عليه نيروي پليس جنوب در حال مبارزه بودند؛ خراسان با رهبري كلنل محمّدتقي خان پسيان آذربايجاني به مبارزه ضدّ امپرياليستي با انگليس و وابستگان آن برخاسته بود. در آذربايجان شيخ محمّد خياباني نيز تلاش ديگري را عليه استبداد داخلي و استعمار خارجي به راه انداخته بود. در تهران نيز احمدشاه آخرين پادشاه ترك ايران مردانه در برابر قرارداد 1919 ايستاده بود و از امضاي آن خودداري كرده بود.
      گذشته از اينها كينه اي طولاني مدّت كه از اقتدار امپراتوري تركان عثماني در ميان اروپاييان عموماً و انگليسي ها خصوصاً ايجاد شده بود، آنها را بر آن داشت كه تمام مساعي خود را عليه ترك و تركي به كار گيرند.

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [09.01.20 23:11]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 37
      شايد مجموعة قيام ها و مبارزات قوم ترك در ايران؛ انگلستان را به يك چاره‌انديشي طولاني مدّت براي حلّ مشكل فراخوانده باشد و اين دولت را متقاعد كرده باشد كه حكومتي را در ايران روي كار بياورد كه مشكل ترک را به عنوان یک مشكل اساسي و چوب لاي چرخ استعمار از صحنة ايران محو سازد. حميد دبّاغي با اشارة به مبارزات تركان ايران عليه امپرياليسم انگلستان در دوران مورد بحث، در اين باره اعتقاد دارد:
        « اين همه از جمله دلايل كافي براي جلب توجّه، تأمّل و مداقة امپرياليسم انگليس بر ساختار اتنيك حاكميّت، بافت قومي اهالي و سنگيني عنصر قومي ترك در آن ها بود كه تحت تأثير عوامل متعدّد به پرچمدار تجدّد در منطقه تبديل شده بود. » (وارليق، شمارة 129، تابستان 1382، صفحة 14)
      از نخستين طلايع اين سياست در حكومت كودتا مي‌توان به اجباري كردن استفاده از خط و زبان فارسي در تمام مؤسّسات دولتي اشاره كرد. اين فرمان در سال 1923 برابر با 1302 صادر شد. در اين موقع هنوز احمدشاه اسماً پادشاه كشور بود، ولي سررشتة كار از دستش خارج شده بود. حكومت كودتا از فرداي حاكميّت و پيش از سقوط قاجار، اقدامات سياسي, نظامي و فرهنگي خود را براي رسيدن به خواستة امپرياليسم انگلستان كه با طبايع نابكار برخي شخصيّت‌هاي سياسي و نظامي در داخل ايران نيز انطباق داشت؛ آغاز كرده بود. اقدامات بعدي نيز خود به روشني مبيّن وجود چنين سياستي بود. هفت سال بعد؛ يعني، در سال 1930 برابر با 1309 زبان فارسي تنها زبان رسمي كشور اعلام شد و فعاليت مدارس تركي زبان، انتشار كتب و نشريّات تركي، تئاتر تركي و خلاصه همة نشانه‌ها و امكان‌هاي فعاليت زبان تركي ممنوع اعلام گرديد. به موازات اين اقدامات حكومت كودتاي ديگر فرامين استعمار انگليس را يكي پس از ديگري به اجرا درمي آورد تا معلوم شود همة اين قبيل اقدامات يك بسته و يك پرونده هستند كه به موجب فرامين ارباب بايد با قدرت به پيش برده شوند. رضاشاه هشت سال بعد از رسيدن به پادشاهي قرارداد رو به اتمام نفت را با حاتم بخشي بي‌نظيري به نفع انگلستان تجديد مي‌كند و تاراج نفت ايران از سوي انگليس را براي شصت سال ديگر تمديد مي‌كند. اين را مقايسه كنيد با مقاومت احمدشاه در برابر انعقاد قرارداد 1919. اقدامات ضدّ ديني او از سركوبي روحانيّت گرفته تا اجراي كشف حجاب بندهاي ديگري از اين پرونده هستند. چگونه است كه ما مي‌توانيم برنامه هايي چون تمديد قرارداد نفت يا ضديّت با دين و كشف حجاب و غربي كردن جامعة ايران را برنامه هاي ديكته شده از جانب انگليس به پهلوي اوّل بدانيم، ولي بخش ريشه‌كن كردن زبان تركي را از آن مستثني كنيم؟ مگر مجري اين سياست‌ها يك نفر و يك حكومت نبوده است؟

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [10.01.20 19:48]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 38
      يك اقدام مهمّ ديگر كه مي‌تواند به تقويت فرضيّة نقش انگلستان در مبارزه با زبان تركي در ايران ياري رساند، تغيير اسامي جغرافيايي در ايران و شخصيّت‌هاي طرّاح و پشت پردة آن است. حكومت كودتا و بعد سلسلة پهلوي براي سر و سامان بخشيدن و سرعت دادن به مسئلة تغيير اسامي جغرافيايي تركي در ايران و هدايت آن از سوي مركز اين مأموريّت را به تشكيلاتي تازه تأسيسی به نام «فرهنگستان ايران» واگذار كرد. حميد دبّاغي در اين باره مي‌نويسد:
      « در تشكّل اين نهاد فراماسون معروف، مغز متفكّر ديكتاتوري پهلوي محمّدعلي فروغي، نقشي اساسي ايفا نموده است. وي كه دشمني و كينه‌توزي بيمارگونه‌اي با قاجارها و ترك هاي ايران داشت، از مهره‌هاي اصلي در پايان دادن به حاكميّت اين سلسله و به تخت نشاندن رضاخان و بعدها فرزند وي محمّدرضا بوده و از پايه‌گذاران دكترين پان ايرانيسم و از طرّاحان سياست رسمي دولت داير بر «انكار و امحاء گروه‌هاي قومي غيرفارس كشور» است. با پيشنهاد فروغي «كميسيون جغرافيا» وابسته به فرهنگستان ايجاد شد. وظيفة اين كميسيون «تبديل اسامي بيگانة اماكن ايراني به فارسي» اعلام گرديد. در اينجا مراد از «بيگانه» در درجة نخست واژگان تركي و در درجة دوم عربي است. شايان دقّت است كه رياست اين نهاد به اصطلاح بيگانه ستيز بر عهدة كساني مانند «وثوق الدّوله» عاقد قرارداد 1919 و «فروغي» ماسون انگليسي گذارده شد. » (وارليق، شماره 129، صص 18 ـ 17)
      حتّي در مكتب تاريخ آريامهري نيز قرارداد 1919 قراردادي منفور و خيانت بار محسوب مي‌شد و عاقد آن وثوق الدّوله هم شخصيّتي منفور و خائن به‌حساب مي آمد. لكن همين شخصيّت خائن و منفور در فرهنگستان عهده دار امر بيگانه ستيزي مي‌شود و مأموريّت پيدا مي‌كند كه واژه هاي بيگانه را از زبان فارسي و اسامي امكنة جغرافيايي پاك كند. درست هم همين بوده در دستگاه فكري رضاشاه و فروغي و وثوق الدّوله و امثال ايشان، انگلستان بيگانه و اجنبي نبود؛ تركاني كه در راه گسترش برنامه‌هاي استعماري انگلستان در ايران كارشكني مي‌كردند؛ بيگانه هاي واقعي بودند و بايد محو مي‌شدند. حكومت رضاشاه مجمع و پناهگاه خائنين بود. علاوه بر وثوق الدّوله، مخبرالسّلطنة هدايت قاتل خياباني هم در دورة سلطنت رضاخان حرمت و شوكت يافت و به پاس خياناتش منصب وزيري و نخست‌وزيري يافت.

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [11.01.20 18:52]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 39
      دكترمنوچهر مرتضوي در مقدّمة مقالة «فعل در زبان هرزني» در تشريح هدف خود از پژوهش در زبان هرزني نكته‌اي را بيان مي‌دارد كه از جهتي قابل توجّه است. وي مي‌نويسد:
      « نگارنده را از تعهّد اين مهم بهيچوجه انديشة مقاله پردازي و تحصيل نامبرداري از بركت گنجينة زبان هرزني و مريديابي از كيسة مشتي هم ميهن هرزني زبان در سر نبود، بلكه تنها هدف او، آنجا كه كمكي در راه جلوگيري از رخت بربستن اين نور ايراني و فراموش شدن تدريجي اين يادگار پر ارج ايران باستان و افول اختر زبان هرزني از دستش برنميآمد، اين بود كه از راه گردآوري و نگاهداري موادّ اين زبان و حفظ موميائي آن كه يادگار بي‌روان برباد رفته تواند بود؛ خدمتي كند و اين چنين منظوري بطبع با شهرت طلبي و ميراث نياكان را بازيچة نامجوئي بيهوده و ارضاء هوسي كودكانه قرار دادن سازگار نمي‌توانست باشد. »   (زبان ديرين آذربايجان، ص 79)
      اين بخش را بايد تعريضي به عبدالعي كارنگ به حساب آورد. وي به طور تلويحي كارنگ را به «مقاله‌پردازي براي تحصيل نامبرداري» و «مريديابي از كيسة مشتي هم‌ميهن هرزني زبان» متّهم مي‌كند و مي‌گويد خودش از «شهرت طلبي بيزار است» و ميراث نياكان را «بازيچة نامجوئي بيهوده و ارضاء هوسي كودكانه» قرار نداده است و ادّعاي «خدمت بي‌شائبه» دارد و بدين سان پاسخ تعريضي را كه سال‌ها پيش كارنگ در حق وي روا داشته بود و مرتضوي را به «ناجوانمردي» ، «فضل فروشي» و «معذّب بودن براي اقتباس و استراق از رسالة خودش» متّهم كرده بود، مي دهد.
      علي‌رغم اين اظهار نظر، توجّه به مقدّمات اين كتاب و ديگر نوشته هاي وي در  بارة زبان آذري و نيز زبان‌هاي تاتي نشان مي‌دهد كه اگر هم در پي شهرت نبوده باشد، لااقل به پشتوانة بودجة شاهنشاهي براي وارونه نشان دادن زبان و فرهنگ آذربايجان، در پي بافتن هويّتي ساختگي براي مردم آذربايجان بوده است. علاوه بر اين گستاخي‌هاي وي نسبت به زبان تركي هم حكايت علي‌حده‌اي دارد و نشان مي‌دهد كه ايشان در تدوين چنين آثاري به هيچ عنوان از نيّات خيري پيروي نمي‌كرده است.

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [12.01.20 18:52]
✳️ نگاهی بر مواضع ترکی ستیزانه و آذری بازانۀ دكترمنوچهر مرتضوي 40
      این همه عناد مرتضوی با زبان ترکی با وجود این همه ایرانی متکلّم به آن زبان در حالی اتّفاق می افتد که وی نسبت به زبان ها و گویش های دیگر رفتاری مغایر با ترکی دارد و برای انجام کارهای پژوهشی در بارۀ آن زبان ها دست به حاتم بخشی هم می زند.
      سیدعبدالله صمدی در فصلنامۀ کشکول شمه ای از خدمات فرهنگی بی نظیر دکترمرتضوی را نسبت به مردم کردستان به رشتۀ تحریر در آورده است! این نویسنده در مصاحبه با قادر فتاح قاضی ادیب و محقق فولکلور و ادبیات شفاهی زبان کرد، دکترمنوچهر مرتضوی را سخاوتمندی کریم می نمایاند که با تکیه بر سریر خوان علوم زمان خویش، گسترۀ افقی نو بر احیای فرهنگ می گشاید که چند صباحی از کتابسوزی ملت خویش نگذشته است و دود سوختگی  نفس ها را بند آورده است و مشام زخمی روشنفکران را التیامی نیست!
      شخص قادر فتاح قاضی در مصاحبه اش پرده از راز صمیمیت خویش با دکترمرتضوی را بر می دارد و می گوید: در روستای قزلجه مهاباد به دنیا آمدم پدرم کارمند دخانیات بود. یازده ساله بودم که پدرم به ادارۀ دخانیات تبریز منتقل شد. وی نیز اهل قلم بود. تا به خود آمدم حدود سال 1342با مدرک لیسانس زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تبریز فارغ التحصیل شدم. آنگاه به استخدام آموزش و پرورش شهر سراب درآمدم. یازده سال در آن شهر به دبیری پرداختم. در حین خدمت بنابر خواست دکترمرتضوی به دانشگاه تبریز بازگشته و در رشتۀ کارشناسی ارشد به تحصیل پرداختم. ضمن تحصیل اجازۀ تدریس هم در سطح دانشگاه داشتم. از همان زمان به امر و توصیۀ استادم شروع به تحقیق و جمع آوری امثال و حکم و ضرب المثل و داستان های ادبی، عشقی و حماسی زبان کردی پرداختم.
      برای تحقق بخشیدن به آرمان احیای فرهنگ و فولکلور اصیل کردی سفرهای فراوانی به زادگاه و سایر مناطق کردستان پرداختم. حدود شش اثر قبل از انقلاب و پنج اثر بعد از انقلاب اسلامی 57  به طور کامل به خرج و هزینۀ دانشگاه تبریز به چاپ رساندم. صمیمیت و تشویق استاد مرتضوی به حدی بود که هزینۀ یکی از آثار کردی ام را از جیب خویش پرداخته بودم، که هنگام باز بینی استاد از موضوع مطلع گشت، که خیلی ناراحت شد و دستور داد کلیۀ هزینه ام را از طرف بودجۀ دانشگاه پرداخت نمایند!

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel