✳️ ميرزافتحعلي آخوندزاده و تمایلات باستان گرایانه
بیلدیریش, [13.01.20 22:09]
✳️ همراهان و اعضای گرامی کانال بیلدیریش
سلام
امیدوارم همیشه سالم و سرحال باشید. صمیمانه برایتان آرزوی توفیق و سلامت و شادکامی دارم و از ادامه حضورتان در این کانال سپاسگزار هستم.
مطالب مربوط به مشرب فکری و مواضع باستانگرایانه و ترکی ستیزانه آقای دکتر منوچهر مرتضوی به پایان رسیده است. اگر عمر و توفیق یار باشد از فردا در باره مواضع و آرای ترکی ستیزانه یکی دیگر از صاحب قلمان دوران معاصر ایران مطالبی تقدیم خواهدشد. امیدوارم مطالب جدید مقبول طبع اعضای محترم کانال واقع گردد.
با سپاس فراوان
بیلدیریش, [19.01.20 22:36]
✳️ میرزافتحعلي آخوندزاده و تمایلات باستان گرایانه 1
ميرزافتحعلي آخوندزاده در سال 1228 هـ . ق . برابر با سال 1812 م . در شهر نوخا از ولايت شكي به دنيا آمد. پدربزرگ او حاج احمد نخست ساكن رشت بود و سپس به تبريز كوچ كرد و در آن شهر ساكن گرديد. پدر ميرزافتحعلي، ميرزامحمّدتقي نام داشت كه در روزگار فتحعلي شاه قاجار كدخداي قصبة «خامنه» بود، امّا در سال 1226 هـ . ق . برابر با 1811 م . آماج خشم عبّاس ميرزا نايبالسّلطنه گرديد و معزول شد. بعد از اين واقعه ميرزامحمّدتقي خانوادة خويش را رها كرد و به شهر نوخا در ولايت شكي رفت و در اين شهر بار ديگر ازدواج كرد. همسر تازة وي «نعناع خانم» دختر برادر آخوند ملاعلي اصغر بود. فتحعلي از اين پيوند به دنيا آمد.
با واگذاري شكي به روسيّه ميرزامحمّدتقي با فتحعلي و مادرش به خامنه بازگشت، امّا نعناع خانم از زندگي در كنار همسر نخستين شوهرش به تنگ آمد و در سال 1233 هـ . ق برابر با 1818 ميلادي با فتحعلي به نزد عمويش حاج علي اصغر كه اينك در مشكين از نواحي اردبيل ميزيست، رفت. از اين تاريخ فتحعلي ديگر پدرش را نديد. آخوند حاج علي اصغر، فتحعلي را به فرزندي پذيرفت و اين كودك به حاج علياصغراوغلي يا آخوندزاده شهرت يافت. پدرخوانده ابتدا فتحعلي و مادرش را به روستاي هوراند از توابع قره داغ فرستاد و يك سال بعد وقتي فتحعلي هفت ساله شد وي را به مكتبخانه سپرد. در 1236 هـ . ق . / 1821 م . حاج علي اصغر هوراند را ترك گفت و با فتحعلي و مادرش به ميان ايل انكوت رفت. در 1241 هـ . ق . / 1825 م . حاج علي اصغر همراه با فتحعلي و مادرش به نوخا بازگشت، امّا ديري در آن شهر نماند و از آنجا به گنجه رفت.
چند ماه بعد دور دوم جنگهاي ايران و روس آغاز گشت. در تصرّف دوبارة اين شهر به دست سپاه روسيّه اموال حاج علي اصغر به تاراج رفت و او بار ديگر در نوخا سكونت گزيد.
در 1247 هـ ق . / 1832 م . حاج علي اصغر عازم سفر حج شد و فتحعلي را در گنجه براي آموزش فقه و اصول به دست آخوند ملاحسين سپرد. فتحعلي در عين آموزش فقه و اصول در مسجد شاه عبّاس گنجه نزد معلّمي به نام ميرزاشفيع خوش نويسي مي آموخت. ميرزاشفيع با فلسفه و عرفان آشنا بود. شعر نيز ميسرود و «واضح» تخلّص ميكرد. او در ميان روحانيّون گنجه به سستي اعتقاد متّهم بود. فتحعلي مجذوب ميرزاشفيع شد و توسّط وي آشنايي اندكي با عرفان يافت. نيز شنيدن انتقادات ميرزاشفيع از روحانيّون وي را نسبت به آنان بدبين ساخت. در نتيجه فتحعلي از اينكه آرزوي پدرخواندة خود را برآورد و در سلك روحانيّون درآيد، منصرف گشت.
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel
بیلدیریش, [20.01.20 19:00]
✳️ ميرزافتحعلي آخوندزاده و تمایلات باستان گرایانه 2
حاج علي اصغر پدر خوانده میرزافتحعلی در 1249 هـ . ق . برابر با 1833 م . از حج بازگشت و او را از گنجه به نوخا بازگرداند. فتحعلي در مدرسة نوبنياد دولتي آن شهر به فرا گرفتن زبان روسي پرداخت، امّا به علّت بزرگ سالي نتوانست بيش از يك سال در آنجا به تحصيل بپردازد. در 1250 هـ . ق . / 1834 م . حاج علي اصغر وي را به تفليس برد و به بارون روزين سردار روس معرّفي كرد و از او خواست كاري به وي بسپارد. بارون روزين او را به عنوان دستيار مترجم زبانهاي شرقي عباسقلي بيك معروف به بكي خان نويسنده و مترجم باسابقة ترك، كه خود از كاركنان دستگاه حكومتي روسيّه در گرجستان بود، معرفی کرد و او را مأمور ساخت به فتحعلي در تكميل زبان روسي ياري رساند. در برگ استخدام او ياد شده كه وي زبانهاي فارسي، تركي و عربي را خيلي خوب ميداند.
از رمضان سال 1252 هـ . ق . برابر با 1836 م . آخوندزاده در مدرسة نوبنياد دولتي تفليس به تدريس زبان تركي پرداخت و در 1256 هـ . ق . / 1840 م . عنوان مترجم زبانهاي شرقي و سپس عنوان مترجم كتبي دفترخانة كشوري فرمانفرماي قفقاز را نيز به دست آورد. از 1262 هـ . ق . / 1846 م . مقام كشوري او به منصب لشكري تبديل شد و او بهتدريج از رتبة استواري تا درجة سرهنگي پيش رفت (او در پايان مراسلات خود از عنوان كولونول ـ سرهنگ ـ استفاده ميكرد.) و نشانهاي گوناگون گرفت. طيّ مدّت 43 سال كه در خدمت دستگاه حكومتي روسيّة تزاري بود در بسياري از هيأت هاي سياسي و پژوهشي دولتي روس عضويّت يافت.
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel
بیلدیریش, [21.01.20 18:37]
✳️ ميرزافتحعلي آخوندزاده و تمایلات باستان گرایانه 3
آخوندزاده از زندگاني مرفّهي برخوردار بود. او با طوبي خانم دختر حاج علي اصغر ازدواج كرد (1257 هـ . ق . / 1841 م .) و از او داراي 3 دختر و يك پسر شد. پسرش رشيد پس از تحصيلات ابتدايي و متوسّطه 2 سالي در كنار پدر بود و به وي ياري ميرساند و در 1291 هـ . ق . / 1874 م . براي تحصيل مهندسي به بروكسل رفت. از 3 دختر فتحعلي يكي در كودكي مرد. يكي به نام سيره بيگم در جواني درگذشت و سومي نساخانم كه همسر خان باباخان پسر بهمن ميرزا (برادر محمّدشاه) شده بود، در كنار پدر باقي ماند.
ميرزافتحعلي در تفليس با افراد برجستة روسي آشنا شد و تحت تأثير افكار ايشان قرارگرفت. وي در اين شهر براي نخستين بار با تئاتر و درام آشنايي يافت و با تشويق و تأييد مدير تئاتر تفليس «ولاديمير سولوگوب» شروع به نگارش نمايشنامههاي خود كرد.
آخوندزاده با روشنفكران آنسوي مرزهاي روسيّه از جمله پاريس و لندن مكاتبه و مراوده داشت. علي رغم دوري و عدم مسافرت وي به اروپا از راه همين گونه تماس ها و با توجّه به اينكه در محيط فرهنگي تفليس ميزيست، به مزيّت تمدّن اروپايي معتقد گرديده و به آن دل باخت.
ميرزافتحعلي در سفري كه ميرزاملكم خان از راه تفليس به ايران بازمي گشت؛ با وي آشنا شد. اين آشنايي تداوم يافت و به همكاري بين اين دو در دنبال كردن تفكّرات روشنفكري مبدّل گرديد. وي چنان شيفتة ميرزاملكم خان گرديد كه به او لقب شبه ديني «روحالقدس» داد و در نامههاي خود او را با اين لقب ميخواند.
ميرزافتحعلي آخوندزاده در مارس سال 1878 میلادی در تفليس درگذشت و در گورستان مسلمانان آن شهر به خاك سپرده شد.
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel
بیلدیریش, [22.01.20 23:31]
✳️ ميرزافتحعلي آخوندزاده و تمایلات باستان گرایانه 4
بررسي زندگي، آثار و اقدامات آخوندزاده نشان ميدهد كه عقايد او در سه مرحله شكل گرفته است و در هر مرحله وي تحت تأثير جريانات و تفكّرات اشخاصي كه با آنان مأنوس بوده، قرارگرفته و در نهايت شخصيّت روشنفكر مآبانة او تثبيت گردیده است. تطوّر عقيده و انديشة آخوندزاده حاوي نكاتي عجيب و عبرتانگيز است. در بررسي تحوّلات فكري و شكلگيري عقايد آخوندزاده او را مردي مييابيم كه از منتهيالية دينداري تا منتهيالية الحاد پيش ميرود. مردي كه قرار بود با گذراندن تعليمات ديني به كسوت روحانيّت درآيد؛ در نهايت كار به جايي رسيد كه آثاري براي مقابله با دين اسلام به نگارش درآورد و آرزوي نابودي اسلام را كرد. هر چند وي در نامه اي كه در سال 1870 ميلادي به عليخان كنسول ايران در تفليس مينويسد، ميكوشد خود را از اتّهام بيديني مبرّي كند، لكن آثار وي در ضديّت با دين مبين اسلام به حدّ كافي روشني و صراحت دارند و مجال چنداني براي تأويل و توجيه باقي نميگذارند.
مقابله آخوندزاده با اسلام در حالی رخ می دهد که او نظر مساعد و محبت آمیزی نسبت به دین زرتشتی و پیروان آن ابراز می دارد. این تناقض ریشه در تمایلات باستانگرایانه و فارسی گرایانه او دارد و اسلام ستیزی و زرتشتی ستایی آخوندزاده دو روی سکه تمایلات ناسیونالیستی افراطی آریایی محور او را تشکیل می دهد.
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel
بیلدیریش, [23.01.20 23:34]
✳️ ميرزافتحعلي آخوندزاده و تمایلات باستان گرایانه 5
محمّد مددپور مؤلّف كتاب «سير تفكّر معاصر» مراحل مختلف تحولّات فكري و شكلگيري عقايد آخوندزاده را به گونة زير مطرح ميكند:
مرحلة اوّل: دوران نوجواني و آغاز جواني است. در اين مرحله آخوندزاده به شيوة معمول و سنّت رايج به مكتب خانه ميرود، سپس نيز به اهتمام پدر ثانياش به آموزش قرآن و مقدّمات فارسي و عربي و فقه و منطق ميپردازد و از آنجا كه تربيت او از كودكي بر عهدة آخوند ملّاعلي اصغر عموي مادرش افتاده است، حاج علياصغر ميكوشد او را جهت درآمدن به كسوت روحانيّت تحت تعليم و تربيت ديني قرار دهد.
مرحلة دوم زماني آغاز ميگردد كه آخوندزاده با ميرزاشفيع گنجه اي آشنا ميشود. در سال 1832 ميلادي آخوند علي اصغر قصد سفر حج ميكند؛ از اين رو ميرزافتحعلي را به شهر گنجه مي آورد تا در نزد آخوند ملاحسين به خواندن منطق و فقه بپردازد. هم زمان با تحصيل فقه و منطق آخوندزاده نزد ميرزاشفيع به تعليم خطّ نستعليق ميپردازد و رفته رفته علاوه بر آموختن خطّ نستعليق از ميرزاشفيع، بين اين دو الفت و خصوصيّتي حاصل ميگردد و فتحعلي تحت تأثير آرا و نظرات ميرزاشفيع دچار انقلابي فكري و عقيدتي ميگردد كه او را از انديشة درآمدن به سلك روحانيّت منصرف ميسازد و به فكر ورود به خدمات دولتي و اخذ علوم جديد ميكشاند.
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel
بیلدیریش, [24.01.20 19:31]
✳️ ميرزافتحعلي آخوندزاده و تمایلات باستان گرایانه 6
مرحلة سوم از زمان ورود آخوندزاده به تفليس در سال 1834 ميلادي آغاز مي شود. شايد بردن آخوندزاده به تفليس و سپردن وي به يك سردار روس مهمترين اشتباه پدر ثانوي آخوندزاده در تربيت وي باشد. رخنه اي كه ميرزاشفيع در انديشة آخوندزاده ايجاد كرده بود، در تفليس به شكافي بزرگ بدل گشت. شكافي كه ديگر ترميم نشد و آخوندزاده با تأثيرپذيري از جوّ غالب تفليس كه به مثابة دروازهاي براي نشر انديشة غربي در منطقة قفقاز عمل ميكرد و نيز با حشر و نشر با روشنفكراني كه حاملان انديشة غربي بودهاند، قدم به راه بيبازگشت تجدّد گذاشت و اين تجدّدگرايي را با تمام جنبهها و مشخّصههاي آن بر خود پذيرفت. طبيعي است كه آثار اين غرب زدگي به مرور در رفتار، گفتار و نوشتههاي آخوندزاده ظاهر ميشود. محمّد مددپور مؤلّف كتاب «سير تفكّر معاصر» اعتقاد دارد كه اين دوره سوم در عقيده و انديشة آخوندزاده از زماني آغاز ميشود كه آخوندزاده در تبليغ الفباي جديد شكست ميخورد و از سفر بي سرانجام خود به عثماني در سال 1863 ميلادي، به تفليس برميگردد و در يك موضعگيري حادّ و بيمحابا «دين اسلام و فناتيزم آن» را سدّ راه الفباي جديد و حركت ملّت اسلام به سوي تمدّن قلمداد ميكند (رك همان كتاب، ص 5) لكن بايد گفت چنين انديشههايي قبلاً در انديشة آخوندزاده شكل گرفته بود و حتّي فكر تغيير خطّ بر غرب زدگي و دينستيزي آخوندزاده دلالت ميكرد كه خيلي پيش از سفر استانبول در ذهن او لانه كرده بود.
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel
بیلدیریش, [25.01.20 18:49]
✳️ ميرزافتحعلي آخوندزاده و تمایلات باستان گرایانه 7
مخالفت با اسلام، طرح مسئلة پروتستانيسم اسلامي و به طور كلّي مخالفت با اصل ديانت و انكار الوهيّت، عرب ستيزي كه اين امر هم به نحوي از ستيزة او با اسلام حكايت دارد، علاقه به غرب و ترغيب ملّتهاي مشرق زمين به تبعيّت از غرب، تعريف و تمجيد از دولت تزاري روسيّه و خدمتگزاري اين دولت متجاوز، جانبداري از تأسيس فراموشخانه ها و ... تصوير جالبي از ميرزافتحعلي آخوندزاده در اذهان مجسّم نميكند. افزون بر اينها باستانگرايي و داشتن تمايلات نژادپرستانه، ناسيوناليسم افراطي فارسی گرا و كم محلّي وي به زبان مادري خود؛ ترکی، نيز از جنبه هاي ناخوشايند ديگري از انديشة وي حكايت دارند.
مسئلۀ بی توجّهی آخوندزاده به زبان مادری خود؛ یعنی، ترکی محصول دوران خاصّی از زندگی او بود و او بعدها بی آنکه نسبت به ترکی نگاهی ستایش آمیز داشته باشد، به خلق آثاری در این زبان همّت گماشت و خواسته یا ناخواسته کوتاهی دوره های قبلی زندگی خود نسبت به ترکی را جبران کرد.
وی از رمضان 1252 قمری مصادف با دسامبر 1836 در مدرسۀ نوبنیاد دولتی تفلیس به تدریس زبان ترکی پرداخت. افزون بر آن در همان شهر تفلیس شش نمایش نامه و یک داستان نیز به زبان ترکی آذربایجانی نگاشت تا از این طریق خواه ناخواه دِین خود را به زبان مادری ادا کرده باشد. نمایش نامه های او در شهر تفلیس به روی پرده رفتند تا آخوندزاده از این طریق هم نقشی در پربار گشتن آثار ادبی و هنری زبان خود که روزگاری از آن دوری می گزید و خود را به قوم دیگری منتسب می کرد، داشته باشد.
میرزافتحعلی از این هم فراتر رفت و نمایشنامه های نویسندگان غربی را هم به ترکی ترجمه کرده به روی صحنه کشاند تا از این راه هم کمکی به تولید متون هنری در زبان خود کرده باشد.
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel
بیلدیریش, [26.01.20 18:39]
✳️ ميرزافتحعلي آخوندزاده و تمایلات باستان گرایانه 8
آخوندزاده از مهمترين بنيانگذاران و مؤسّسين انديشة ناسيوناليسم ايراني و فارسي گرا است. آخوندزاده به سان ديگر ملّيگرايان و متجدّدين علاقة بسياري به دوره ايران باستان ابراز ميدارد و از سقوط حكومت ساساني و آمدن اعراب به ايران اظهار دردمندي ميكند. در اين بخش از اعتقادات او راه ميانه وجود ندارد و همه چيز يا سياهِ سياه و يا سفيدِ سفيد هستند. آخوندزاده هرآنچه مربوط به ايران باستان است را سفيد و روشن ميبيند و هر آنچه مربوط به دوران اسلامي است، از نظر او سياه و تاريك هستند. از مسائل مورد انتقاد او در دوران اسلامي ايران مسئلة استفاده از رسمالخطّ عربي است. آخوندزاده كه نگاهي كج به مسائل جهان اسلام دارد تلاش بسياري جهت تغيير رسمالخط ملل اسلامي از عربي به خطوط ديگر مبذول ميدارد و اگر چه در اين راه توفيقي به دست نمي آورد، لكن همفكران او در دورههاي بعدي خواستة آخوندزاده را محقّق ميكنند و رسمالخط در تركيّه و آذربايجان از عربي به خطوط اروپايي تغيير پيدا ميكند. آخوندزاده زماني كه در باره ضرورت تغيير خط گفتگو ميكند؛ مي گوید:
« عربها علاوه بر آنكه سلطنت هزار سالة ما را بزوال آوردند و شأن و شوكت ما را بر باد دادند و وطن مارا خراب نمودند؛ خطّي را نيز به گردن ما بستهاند كه به واسطة آن تحصيل سواد متعارف هم براي ما دشوارترين اعمال شده است. » (الفباي جديد و مكتوبات ص 139)
اگر در اواخر آن دورة هزار ساله حقيقتاً شأن و شوكتي وجود داشت؛ نبايد مغلوب مردمي پابرهنه و ضعيفتر از خود ميگشتند؛ معلوم است كه اگر شأن و شوكتي هم بوده به دربار محدود بوده و متّكي بر استثمار مردم عادي. ايران پيش از اسلام همواره در درون ناآرام به حيات خود ادامه داده است. عقب ماندن مردم ايران از تحصيل سواد متعارف در روزگار مؤلّف يا قبل و بعد از او هم عوامل متعدّد سياسي، اجتماعي و فرهنگي دارد و نميتوان همة كاسه و كوزهها را بر سر خطّ عربي شكست. حتّي اگر رسمالخط در ايران از عربي به لاتين يا خطّ ديگري تغيير مييافت؛ باز هم براي تحصيل سواد تمهيد مقدّمات ديگري لازم بود. جايي كه مدرسهاي نيست و مردم نيز بيشتر در انديشة غم فرزند و نان و جامه و قوت هستند تا درس خواندن؛ ديگر فرقي نميكند كه خط چه باشد! فكر تغيير خط بيش از آنكه زاييدة يك نياز واقعي باشد؛ از تمايلات اسلام ستيزي و غرب گرایی آخوندزاده الهام ميگرفت.
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel
بیلدیریش, [27.01.20 22:47]
✳️ ميرزافتحعلي آخوندزاده و تمایلات باستان گرایانه 9
عرب ستیزی آخوندزاده با گفتۀ قبلی التیام نمی یابد و در ادامه می افزاید:
« چه مصائب از این قوم به ما رسیده است. مرد بابصیرت از تصوّر آنها به گریه می افتد. وقتی پیشوایان این قوم در حال حیات می بودند؛ ما از ترس شمشیرشان فرمانبرداری ایشان را قبول کردیم؛ حالا که مرده اند و خاک شده اند؛ باز به عبودیّت مردگان ایشان افتخار می کنیم. نگاه کنید که حماقت و کودنی ما در چه درجه است. الآن منتهای تلاش و آرزوی من در این است که ملّت خودم را باری از دست این خط مردود و ناپاک که از آن قوم به یادگار مانده است؛ خلاص کرده؛ ملّتم را از ظلمت جهالت بنورانیت معرفت برسانم. اگر به این آرزو برسم زهی سعادت است و از دنیا کامیاب رحلت خواهم کرد. » ( الفبای جدید و مکتوبات ص 140)
این نفرت آخوندزاده از عرب و خطّ عربی ریشه در دو عامل تنفّر از اسلام و عرب ستیزی ناشی از خودبزرگ پنداری دارد. ناسیونالیست های ایرانی به واسطۀ لاف و گزاف های بسیار در ستایش از مراتب تمدّن و برتری اندیشه و نژاد خود گویی پیروی از اسلام، استفاده از خط عربی و تن دادن به حاکمیّت طولانی مدّت خلافت عربی را کسر شأنی برای خود می پندارند و جز بدگویی از اسلام آورده شده به دست اعراب و یادگارهای حملۀ اعراب به ایران چارۀ دیگری برای خود نمی یابند. آخوندزاده با وجود تمام ادّعاها بسیار ساده لوح بوده و به همین خاطر به جای تدبّر در اشکال کار و اندیشۀ خود و شناخت دقیق علل عقب ماندگی جامعۀ ایرانی، به دلایل غیرقابل قبول روی می آورد و راه چاره را در کنار گذاردن خط اقتباس شده از عرب و جایگزینی خط اقتباس شده از غرب و فرنگ می داند و هیچ از خود نمی پرسد وقتی اساس کار بر اقتباس استوار است؛ دیگر چه فرقی می کند این اقتباس از چه قومی باشد؛ بخصوص که در استفاده از الفبای لاتین در نوشتار ترکی و فارسی هم مشکلاتی از نوع مشکلات استفاده از الفبای عربی پیش می آید و اقتباس کننده را به سوی اختراع علائم قراردادی سوق می دهد.
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel
بیلدیریش, [28.01.20 18:50]
✳️ میرزافتحعلي آخوندزاده و تمایلات باستان گرایانه 10
ابراز علاقه به دين زرتشتي نيز ريشه در علائق باستانگرايانة آخوندزاده دارد. وي عليرغم اينكه به تمام اديان و حتّي فرقههاي مذهبي ميتازد، هنگامي كه در باره دين زرتشتي صحبت ميكند؛ به ستايش از آن برميخيزد و خواستار حفظ آن و كوشش براي ممانعت از مسلمان شدن زرتشتيان ميكند و در نامهاي كه به مانكجي ليمجي از پارسيان هند ارسال داشته است؛ مينويسد:
« الآن چيزي كه ماية تسلّي ما تواند شد، اين است كه تكليف خودمان را بفهميم و بدانيم كه ما 1280 سال در خطا بوده ايم ... بعد از اين ... به طرف بازماندگان و يادگاران نياكان خودمان عطف نظر بكنيم؛ يعني، پادشاهان ما و اولياي دولت ايشان و جميع فرزندان ايران زمين به تعصّب برادري و هموطني ... زرتشتيان ايران را مانند اولاد خود بشمارند و در ترفيه حال ايشان بكوشند و نگذارند كه بعد از اين كسي احدي را از ايشان به دين اسلام بياورد ... تا اينكه تخم اين گروه فرشته خصال از ايران بركنده شود. همچنين بايد در طبايع خودمان تقليد به اخلاق حميدة نياكان و آزادگان نماييم. »
پرواضح است که این تعلّق خاطر آخوندزاده نسبت به دیانت زرتشتی دو سر دارد. عامل اوّل این است که او دین زرتشتی را یادگار نیاکان آریایی خود می پندارد و این نگرش با اصل علائق باستانگرایانۀ او سازگاری دارد. عامل دوم از اسلام ستیزی و عرب ستیزی پایه و مایه می گیرد. این رفتار و نگاه او نتیجۀ استغراق در اندیشه های ناسیونالیستی و تجدّدگرایی و این دو گرایش خواه ناخواه پیروان خود را به صورت توامان به دشمنی با اسلام و عرب برمی انگیزد.
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel
بیلدیریش, [29.01.20 21:23]
✳️ ميرزافتحعلي آخوندزاده و تمایلات باستان گرایانه 11
دكترعبدالهادي حائري اظهار علاقة آخوندزاده به دين زرتشتي را نه نشانة داشتن احساسات مذهبي، بلكه نتيجة تعصّب خشك ملّي او ميداند و می نویسد:
« اين نكته بدان معني نيست كه آخوندزاده احساسات مذهبي زرتشتي داشته ولي نشانة آشكاري از تعصّب خشك ملّي است. چون كيش زرتشت يك كيش ايراني پيش از اسلام است، تعصّب ملّي آخوندزاده او را وادار كرد كه نگران كم شدن شمار زردشتيها باشد. » (تشيّع و مشروطيّت در ايران، تأليف عبدالهادي حائري، ص 29)
به طور معمول ناسیونالیست های فارسی گرای ایرانی تعریف خاصّی از مقوله های «وطن»، «ایران» و «ایرانی» دارند. وطن و هم وطن در تعریف آنها یک مفهوم انتزاعی و اسطوره ای است. وطن آنها ناکجاآبادی است که خود نیز در شناخت آن یا لااقل از اجماع در بارۀ مکان آن وامانده اند. این وطن محلّ زندگی و مبدأ حرکت و کوچ اقوامی موسوم به آریایی بوده است. سپس این وطن هم با کوچ مردم از آن سرزمین اسطوره ای همچون بار و بندیل به هر جایی که آریایی برود؛ رفته است. بر اساس این نگاه مردمانی که پیش از آمدن این آریایی ها در سرزمین ایران می زیسته و بومی ایران به شمار می آمده اند، ایرانی محسوب نمی گردند! همین طور دیگر اقوامی که مانند آریایی ها به ایران کوچ کرده، متوطّن شده و حق آب و گل پیدا کرده اند، از نظر ناسیونالیست های باستان گرا، آریایی باز و فارسی ستای ایرانی هویّت ایرانی احراز نکرده اند و تنها گروه صاحب حق برای انتساب به صفت ایرانی همان آریایی ها هستند. بر پایۀ همین نگاه است که آخوندزاده این همه نسبت به زرتشتیان هند احساس نزدیکی و هم وطنی و محبت می کند.
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel
بیلدیریش, [30.01.20 18:20]
✳️ ميرزافتحعلي آخوندزاده و تمایلات باستان گرایانه 12
علاقه مندي به پارسيان هندوستان و فرستادة ايشان؛ يعني، همان مانكجي ليمجي هوشنگ پاتريا نيز نشانة ديگري از شيفتگي آخوندزاده به مظاهر ايران باستان است. وي در نامه هايي كه به مانكجي صاحب نوشته، ضمن ستايش از خود مانكجي ستايشهاي بسياري را نيز نثار پارسيان هندوستان مي كند و مينويسد:
« شما يادگار نياگان ماييد و ما قروني است كه به واسطة دشمنان وطن خودمان به درجه اي از شما دور شدهايم كه اكنون شما ما را در ملّتي ديگر و در مذهب ديگر ميشماريد. آرزوي من اين است كه اين مغايرت از ميان ما رفع شود و ايرانيان بدانند كه ما فرزندان پارسيانيم و وطن ما ايران و غيرت و ناموس و بلند همّتي و علويطلبي تقاضا ميكند كه تعصّب ما در حق همجنسان و همزبان و هم وطنان باشد؛ نه در حق بيگانگان و راهزنان و خونخواران و ما را شايستة آن است كه اسناد شرافت بر خاك مينو نشان خود بدهيم، نه بر خاك دوزخ صفت و ذاتاللّهب اجنبيان. نياكان ما عدالتپيشه و فرشته كردار بودند. ما فرزندان ايشان نيز در اين شيوة حميده بايد پيروان ايشان بشويم نه پيروان راهزنان و اهريمنان. » (سیر تفکّر معاصر، کتاب چهارم، محمّد مددپور، ص 252)
همين يادگار نياكان جناب آخوندزاده حمايتكنندگان و ياريگران اصلي امپرياليسم انگلستان در استثمار مردم ستمديدة هند بودهاند و مقرّر بود همين نياكان بر اساس يك طرح استعماري ديگر به نيابت از انگلستان مالك خوزستان ايران و منابع نفت آن شده و منافع استعمار انگليس را براي مدّتي طولاني در اين منطقه تضمين نمايند؛ يعني، يك شيخ نشين پارسي.
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel
بیلدیریش, [31.01.20 18:19]
✳️ میرزافتحعلي آخوندزاده و تمایلات باستان گرایانه 13
نظرات آخوندزاده در مقولة نژاد و زبان هم شنيدني است. او پارسيان را سرآمد همة ملل ميداند و در «مكتوبات» در اين باره چنين مينويسد:
« تو تعجّب مكن به پارسينژادان اسنادِ اينقدر صفات ممدوحه ميكنم. انكار نميتوان كرد كه پارسينژادان از نژاد زرتشتيان بلكه فارسي زبانان ايران از مسلمانان بالفطره در حسن اخلاق و اطوار سرآمد كلّ مللاند. » (نقل از: كثرت قومي و هويّت ملّي ايرانيان، دکتر ضیاء صدر، ص 47)
ظاهراً منظور وي از تركيب نسبتاً عجيب «مسلمانان بالفطره» اعراب، تركان و مسلمانان هند و بنگال تا اندونزي باشد. آخوندزاده به جبران ظلم تاريخي بعد از شكست قادسيّه، پيشنهاد ميكند كه پارسينژادان؛ يعني، زرتشتيان در هر طرف مملكت، حكومت تشكيل دهند تا:
« در اجراي عدالت و انصاف به زيردستان موافق شيمة مرضية نياكان رفتار كنند و به جهانيان ثابت كنند كه ايشان از نژاد آن نيايند. » (همان، ص 47)
مراتب اجرای عدالت وارونه از سوی نیاکان ناسیونالیست های ایرانی در صفحات تاریخ مضبوط است. قطعی و بدیهی بودن رفتارهای ظالمانۀ حکومت های پیش از اسلام، مدافعین ایران باستان را به منجلاب توجیحات عوامانه کشانده، تا جایی که یکی از ایشان مجموعۀ صفات رذیلۀ مردم و حکومت های آریایی را دارای منشأ سامی و عربی و نتیجۀ هم نشینی با این اقوام ناباب معرّفی کرده است!!
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel
بیلدیریش, [01.02.20 18:42]
✳️ ميرزافتحعلي آخوندزاده و تمایلات باستان گرایانه 14
همة اين اظهار علاقهها به ايران باستان و زبان فارسي در حالي است كه آخوندزاده بيمبالاتي بسياري در حقّ زبان مادري خود روا ميدارد و اصليّت پارسي خود را در فرازهايي چند مورد تأكيد قرار ميدهد. از جمله در نامهاي كه به مانكجي صاحب نوشته است؛ ترك بودن خود را ظاهري ميداند و خود را اينگونه معرّفي مي كند:
« من خودم اگر چه عليالظّاهر تركم، امّا نژادم از پارسيانست. جدّم حاجي احمد از رشت آمده در آذربايجان توطّن اختيار كرده است. » (تاریخ تهاجم فرهنگی غرب ـ نقش روشنفکران وابسته، ص 120، به نقل از بیاغرافیا سرگذشت کولونیل میرزافتحعلی)
بايد به اين ترك عليالظّاهر گفت: بخش قابل توجّهي از مردم استان گيلان با وجود اين همه برنامة فارسيسازي و با وجود اينهمه خودباختگي زبانی و فارس شدگي، هنوز كه هنوز است به تركي تكلّم ميكنند. با اين وصف ميتوان حدس زد كه دامنة تكلّم به تركي در يكصدو پنجاه سال يا دو قرن گذشته در گيلان تا چه گسترده بوده است و صرف سكونت در رشت دليل بر فرس بودن كسي نميتوانسته باشد. منتسب كردن خود به نژاد پارسيان در سرزميني چون ايران هم چيزي را اثبات نميكند، جز بلاهت نويسنده و گويندة آن. از این گذشته آخوندزاده بعد از سکونت در آذربایجان آن سوی ارس و مشاهدۀ عادی بودن ترکی نویسی در آن سامان هر چه پارسی و آریایی بود کنار گذاشت و به خدمتگزار زبان و ادبیّات ترکی آذربایجانی بدل گشت تا به دست خود از میزان استحکام عقاید خود پرده بردارد.
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel
بیلدیریش, [02.02.20 19:14]
✳️ ميرزافتحعلي آخوندزاده و تمایلات باستان گرایانه 15
آخوندزاده انتساب خود به طوايف فرس را در شرح حالش كه به «بياغرافيا» شهرت دارد نيز خاطرنشان كرده است :
« پدر من ميرزامحمّدتقي بن حاجي احمد، كه اجدادش از طوايف فرس است، در اوايل جواني كدخداي قصبة خامنه بود مِن اعمال تبريز. » (تاریخ تهاجم فرهنگی غرب ـ نقش روشنفکران وابسته، ص 108، به نقل از بیاغرافیا سرگذشت کولونیل میرزافتحعلی)
اگر آخوندزاده علاقه دارد كه شجرهنامة خود را به طوايف فرس برساند, ما نيز اصراري نداريم كسي را دلش با ترك و زبان تركي نيست و از اسلام و تشيّع اين دو نماد هويّت تركان آذربايجان نيز دل پري دارد، از خود بدانيم، ولي از حق هم نميتوانيم بگذريم كه آخوندزاده در كنار اظهار علاقه به فارسي و ايران باستان, به زبان تركي آذربايجاني نيز خدمت كرده و آثار متعدّدي به زبان تركي نوشته است. در واقع اكثر تأليفات او به تركي آذربايجاني نوشته شدهاند. خود نيز ضمن مترجمي به تدريس زبان تركي اشتغال داشته است.
پناه بردن به باستان گرايي و ملّي گرايي كور را بايد حركتي از سر ناچاري دانست. وقتي با دين مخالفت ميكنيم؛ به ناچار بايد جانشين و مابه ازايي براي آن تعريف كنيم. ناسيوناليسمي كه بنيانگذارانش تعريف ميكنند قرار است جانشين دين شود. روشنفكر ايراني با فرض دلسوز بودن، زماني كه پيشرفت اروپايي و ينگه دنيا را ميبيند و آن را با عقب ماندگي و انحطاط جامعة خود مقايسه ميكند دنبال مقصّر ميگردد. استبداد و دين به انضمام روحانيّت، يعني، روحانيّتي كه البتّه در مواقعي رفتارهايي قابل انتقاد از خود بروز ميدهد به همراه خرافههاي رايج در بين مردم دستاويز لازم را براي روشنفكر پديد ميآورد و او را واميدارد كه ريشة بدبختيها را در دين و استبداد بجويد. دمكراسي و مثلاً پارلمانتاريسم را به جاي استبداد مينشاند و باستان گرايي را به جاي دين.
اشتباه اساسي در تشخيص بيماري رخ ميدهد و لاجرم درمان نيز عوضي ميشود و هماني رخ ميدهد كه ديدهايم. ولي مشكل مهمتر اين است كه روشنفكران نه دلسوز هستند؛ نه خيلي دانا و باسواد و مدبّر. به جاي انديشة اساسي در باره دردها و درمانها ريشه هاي خود را ميكند و به دنبال ريشه و هويّت تازه و مجعول ميگردد. ريشه اي كه يك سرش از فرنگ آب مي خورد و يك سرش از باستان و هر دو ناسازگار با شرايط زمان. براي كوبيدن دين بايد به چيزي متوسّل شد و آن چيز همان تحريك علائق قومي است.
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel
بیلدیریش, [03.02.20 19:03]
✳️ میرزافتحعلي آخوندزاده و تمایلات باستان گرایانه 16
آخوندزاده معتقد است كه ديگر دين جامعة ايراني را به حركت در نمي آورد و تيغ شهادت طلبي كند شده است, پس بايد براي به جوش و خروش آوردن مردم تخم ناسيوناليسم را در دلهاي ايشان كاشت و ناسيوناليسم را جانشين محرّكات ديني در دفاع از سرزمين قرار داد. ديگران هم كه بعد از او مي آيند همينها را تكرار ميكنند و چون ميبينند از «دارم دارم» خبري نيست؛ به «داشتم داشتم»هاي خيالي قلب تاريخ پناه ميبرند.
نكتة جالب و البتّه تلخ اين بازي هم اين است كه سلسله جنبان اين پناه بردن به گذشته و اين رجوع به كوروش و داريوش و زرتشت جمعي آذربايجاني گردن شكسته همچون آخوندزاده هستند. اگر بنيان گذار اين انديشه روشنفكر و نويسندة فارس زبان بود و روشنفكر ترك به طمع اسب و عليق و علوفه بعداً وارد اين بازي ميشد و به اين پيش شرط رسيدن به مناصب تن در ميداد، ميتوانستيم خيلي تعجّب نكنيم، ولي وقتي بنيان چنين انديشة كجي را خود ترك ميگذارد؛ آن هم تركي كه در حال و هواي ديگري ميزيسته و هيچ الزام و اجباري براي چنين تفكّري حس نميكرده؛ آن وقت ديگر تعجّب نميكنيم؛ تنها دلمان ميخواهد روبه قبله دراز كشيده و خود را از این فلاكت و از این دیگرستایی غیرقابل باور خلاص كنيم.
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel
بیلدیریش, [04.02.20 21:22]
✳️ میرزافتحعلي آخوندزاده و تمایلات باستان گرایانه ۱۷
قادر کیانی در بارۀ نگرش فتحعلی آخوندزاده به دوران پیش از اسلام در ایران می نویسد:
« آخوندوف سرزمینی را به تصویر میکشد که قانونش عادلانه است و مجری قانون کارگزاران پاکدامن شاهاند که تنها دغدغهشان رفاه حال مردم است. قواعد سلطنت فرس بسیار زیاد میبود و برای هر امری فارسیان قاعدهی مقرره میداشتند. وی مینویسد: «ملت فارس برگزیدۀ ملل دنیا بود و عدالت سلاطین فرس به مرتبهای بود که تا امروز در السنۀ طوایف روی زمین عدالت فریدون و نوشیروان ضربالمثل است. باز در ادامه میگوید: همۀ این ممالک در زیر اقتدار سلاطین ایران میبود و رعایای ایشان در چه عزت و سعادت میبودند. اما این بهشت به وسیلۀ اعراب به جهنم تبدیل شد. آخوندوف مینویسد: عربهای برهنه و گرسنه ۱۲۸۰ سال است که تو را بدبخت کردهاند. »
@Ghaderkiyani
جالب است بدانیم که آخوندوف متولد شهر شکی (نوخا) واقع در شمال غربی جمهوری آزربایجان میباشد. یک سال بعد از تولد آخوندوفِ تورک، نوخا به تصرف روسهای اشغالگر در آمد، ولی وی علیرغم ضمیمه شدن خاک وطنش به روسیه، مطلقاً از روسها نفرت و اعتراضی نداشت. وی مترجم نایبالسلطنۀ روس بود و شغلش را تا آخر عمر حفظ کرد. در ضمن، تنها یکبار در سال ۱۸۴۸ که دولت قاجار بر سر کار بود به ایران آمد.
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel
بیلدیریش, [05.02.20 21:42]
✳️ ميرزافتحعلي آخوندزاده و تمایلات باستان گرایانه ۱۸ (بخش پایانی)
میرزافتحعلی آخوندزاده را در زمرۀ بنیانگذار شوونیسم فارسی و ناسیونالیسم باستان گرا می دانند. صاحب نظران عقیده دارند مؤلفههای ایدئولوژیای که به مثابۀ برنامۀ عمل پهلوی اول و دوم قرار گرفت و به «ایدئولوژی حکومتی» تبدیل گردید، عبارت بودند از:
1 ـ ترسیم تصویر بهشتگونه از ایران قبل از اسلام و ستایش آن
2 ـ ترسیم تصویر غیر واقعی و هیولایی از اعراب و ترکان و ایجاد نفرت نسبت به آنان
3 ـ ایرانیان از نژاد پاک آریایی هستند و با اروپائیان نسبت خویشاوندی دارند
فتحعلی آخوندزاده این مؤلفهها را برای اولین بار از منابع پراکنده و غیرمؤثق جمعآوری کرده و منسجم نمود و به همین خاطر است که وی را بنیانگذار ایدئولوژی «باستانگرایی عظمتطلب» نامیدهاند.
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel