بیلدیریش, [27.05.20 20:53]
✳️ نقدی بر مواضع ترکی ستیزانۀ دکترمحمود افشار 36
      دكترافشار در مرحلة توصيه و ارائة راه حل صرف متوقّف نمي‌ماند و با اشاره به وجود قانوني در فرانسه كه اظهار مي‌دارد: « ... زبان فرانسه تنها زباني است كه بايد در مدارس ابتدايي تدريس شود.» خواستار اقدامات عملي‌تري در بارة الزام تدريس زبان فارسي در تمام ايران و گنجاندن چنين مادّه‌اي در قانون اساسي كشور مي‌شود. اين گفتة افشار به معناي ايجاد ممنوعيّت كامل براي زبان تركي، حتّي ديگر زبان‌ها و نيز گويش‌هاي مختلف زبان فارسي مي‌باشد:
      « من موقع را مغتنم شمرده؛ پيشنهاد مي‌كنم اين دفعه كه مي‌خواهند قانون اساسي را اصلاح كنند؛ حتماً چنين مادّه‌اي در آن بگنجانند. » (زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، ص 288)
      وي در ادامة نوشته‌های خود آشکارتر و بی پرده تر در باب خواسته ها و نیّت هایش سخن گفته و اضافه می کند:
      « نگارنده با آموختن پنج دقيقه زبان تركي هم در هر مدرسه يا دانشگاه آذربايجان مخالفم. » (زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، ص 288)  
      معلوم نيست اينان چنين افكاري را چگونه با انديشة برتر و خردورزانة ايراني كه بي‌شك عدالت و انصاف جزئي از آن تواند بود و خود نيز مدّعي آن هستند؛ منطبق مي‌كنند. افشارحتّی معلوم نمی کند این مخالفت و این ممنوعیّت با کدام عقل و دین می سازد یا بر پایۀ کدام منطق، کدام اصول یا کدام متن حقوقی داخلی یا بین المللی قابل دفاع است.

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [29.05.20 00:08]
✳️ نقدی بر مواضع ترکی ستیزانۀ دکترمحمود افشار ۳۷
      محمود افشار در بارة پيدايي زبان تركي در ايران، اعتقاد دارد:
      « تركي در ايران از تركتازي به وجود آمده است. اين زبان در چند قرن پيش به طور مهاجم وارد كشور شده و قسمتي از خاك وطن عزيز مارا گرفته است و هيچگاه لهجة بومي نيست و زبان ملّي نتواندبود. مهمان ناخوانده و مزاحم است! ... مهماني است كه به ناموس وطن دست‌درازي كرده، زيرا زبان ملّي ناموس وطن است و با مقدّرات ملّي هم‌اكنون بازي مي‌كند! وجود آن ممكن است به جاي غرور ملّي كه هر ملّت زنده بايد داشته باشد؛ غرور محلّي كه براي وحدت ملّي زيان‌آور است؛ ايجاد كند. »   (زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، ص 289)
      دكترافشار بپذيرد يا نپذيرد دلبستگي، وفاداري و تعصّب به زبان مادري، يا آنچه كه جناب ايشان آن را «غرور محلّي» مي‌خواند؛ هميشه و به موازات ايران‌دوستي در نزد آذربايجاني‌ها وجود داشته است. شايد تنها تأثير نوشته هاي كساني چون ايشان تقويت اين غرور محلّي در ميان آذربايجاني‌ها یا بیدار کردن غافلان باشد، چرا كه نوشته‌هاي ايشان و امثال ايشان به‌قدر كافي شفّاف، غيرانساني و خيانت‌بار است تا خوانندگان ترك‌زبان ايران را به تأمّل فراخواند. ايشان نبايد با ملاحظة گروهي اندك از قلم به مزدان يا گروه اندك آسيميله‌ها و يا به تعبير صمد بهرنگي «چوخ بختيار» ها حكم كلّي صادر كند و به بی توجهی آذربایجانی به زبان و فرهنگ خودی مطمئن باشد.
 
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [29.05.20 21:19]
✳️نقدی بر مواضع ترکی ستیزانۀ دکترمحمود افشار 38
      افشار در مقايسة وضعيّت زبان تركي در ايران با وضعيّت كلمات بسيار عربي در فارسي هم كمابيش نظر قبلي خود را تكرار مي‌كند:
      « تفاوت زبان تركي كه در قسمت مهمّي از مملكت حرف زده مي‌شود و كلمات عربي كه داخل در زبان فارسي شده، اين است كه تركي چون مهاجماني دشمن از خارج به حال يورش به درون وطن ما آمده و نقاطي را تصّرف كرده؛ فتنه‌انگيزي مي‌كند و قوا و پشتيباناني هم در بيرون سرحدّات دارد كه هر زمان ممكن است به او كمك برسانند، ولي كلمات عربي مانند مهاجراني هستند كه در زبان فارسي داخل گرديده، حقّ توطّن يافته و چون مهاجرين كه به كشوري مي‌روند و تبعيّت آن كشور را مي‌پذيرند و بعد از يكي دو نسل هم با ساير افراد بومي تفاوتي ندارند؛ مي‌باشد. » (زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، ص 290 ـ 289)
      جالب است! محمود افشار كلمات عربي رایج در فارسی را مانند مهاجراني می داند كه در زبان فارسي داخل گرديده، حقّ توطّن يافته و مانند مهاجرينی كه به كشوري دیگر مي‌روند و تابعيّت آن كشور را مي‌پذيرند بومی شده و صاحب حق و حقوق تلقّی می کند، ولی چنین حقّی را برای ترکان ایرانی که خودش نیز جزئی از ایشان است؛ قائل نیست. ترکانی که تاریخ واقعی نه تواریخ مصنوع دوران معاصر ایران از تعیین سرآغاز حضور ایشان در ایران ناتوان است. البتّه افشار حق دارد در بارۀ واژه های دخیل عربی در فارسی اینگونه حرف بزند، چون می داند زبان فارسی که او این همه سنگ آن را به سینه می زند؛ بدون لعات دخیل از عربی و حتّی ترکی از جمع زبان های دنیا محو می گردد. سؤالی هم وجود دارد. چرا همیشه ما باید بترسیم؛ نگران باشیم و در برابر همسایگان این همه منفعل و هراسان باشیم؟ چرا دیگران از ما نمی ترسند و وجود اقوام هم زبان در مجاورت مرزهای خود با ایران را تهدیدی برای خود محسوب نمی دارند؟!

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [30.05.20 19:02]
✳️ نقدی بر مواضع ترکی ستیزانۀ دکترمحمود افشار ۳۹
      روشي كه دكترمحمود افشار براي از بين بردن زبان تركي در ايران پيشنهاد مي كند؛ بسيار جالب توجّه است. علّت اهميّت اين بخش از نوشته‌هاي او بيشتر در اين است كه اين تز او از سالياني دور تا به امروز دستورالعمل دستگاه‌هاي آموزشي، فرهنگي و امنيّتي ما براي اجراي سياست تغيير زبان در آذربايجان بوده است:
      « من نمي‌گويم استعمال زبان تركي را در آذربايجان قدغن كنند كه زحمتي براي مردم كنوني آن ايجاد شود، ولي مي‌خواهم آموزش زبان فارسي را اجباري و مجّاني و عمومي نمايند و وسائل اين كار را فراهم آورند تا در ظرف سه سال يا زودتر همة مردم بدون استثنا هر دو زبان را بدانند. پس از آن كم‌كم و خودبخود كلمات فارسي به قدري در لهجة تركي داخل خواهدشد كه اقلاً صدي شصت آن فارسي خواهدبود و اين نسبت روز به روز زيادتر مي‌شود تا به صدي هفتاد برسد و دو زبان يكي خواهدشد، چنان‌كه فارسي امروز ما با عربي مخلوط است و خطر ملّي هم ندارد. اگر اين سياست فرهنگي را دولت بپذيرد و ملّت هم كمك نمايد، چه در آذربايجان و چه ساير شهرستانها، براي من ترديدي نيست كه بي‌هيچ زحمت و دردسري براي هيچ‌كس و مخالفتي از هيچ‌كجا به مقصود خواهيم رسيد، بي‌آن‌كه آذربايجاني‌ها احساس كرده باشند بعد از پنجاه سال به زبان فارسي ناحية خودشان كه بايد آن را لهجة «آذري تازه» خواند؛ صحبت خواهندكرد. » (زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، ص 290)
      این نویسنده برای ریشه کن کردن ترکی از ایران روش بریدن سر با پنبه را پیشنهاد می کند و خواستار اجرای برنامه ای صبورانه و پرحوصله برای تضعیف و در نهایت محو زبان ترکی می گردد. در بارۀ این بخش از نوشته های افشار دو نکتۀ مهم وجود دارد. نکتۀ نخست این است که افشار این مطالب را خیلی علنی اظهار داشته و در نشریات به چاپ می رساند و در این راه نه در پشت دیوار شرم و حیا و محظورات اخلاقی متوقّف می ماند و نه واهمه ای از عکس العمل های مخالف احتمالی در آذربایجان دارد. نکتۀ دوم هم خود آذربایجانی ها هستند که این اظهارات علنی و این برنامه سازی های آشکار علیه زبان، فرهنگ و هویّت خود را می بینند، امّا کوچک ترین رخنه ای در دیوار بلند بی مبالاتی و تسلیم پذیری آنها در مقابل زبان فارسی ایجاد نمی شود.
 
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [31.05.20 21:32]
✳️ نقدی بر مواضع ترکی ستیزانۀ دکترمحمود افشار ۴۰
      افشار اصرار دارد كه كار انهدام زبان و فرهنگ ترکی به دست خود آذربايجاني‌ها اجرا شود:
      « بايد حتماً اين كار به دست خود آذربايجانيها صورت گيرد، چه آنان كه در آذربايجان سكونت دارند؛ چه آنها كه در تهرانند، يا مانند من نسلي بر آنها گذشته كه در شهرستانهاي ديگر متوقّفند. » (زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، ص 290)
      دليل اين پيشنهاد هم خيلي روشن است. پيش بردن چنين سياسي به دست آذربايجاني موجب مقاومت و اعتراض كم‌تري مي‌شود. در اين روش به قول خود آذربايجاني‌ها «مار به دست ديگري گرفته مي‌شود.» و خطري براي طرّاح اين سياست وجود ندارد و چون مبلّغ خودش آذربايجاني است تأثيرگذاري بيشتري دارد و موجب پذيرش بيشتر از جانب آذربايجاني‌ها مي‌شود. متأسفانه از اين نوع شخصيّت‌ها كه داوطلبانه مبلِغ بي‌هويتّي خود و مردم خود مي‌شوند؛ در ميان ما آذربايجاني‌ها كم نيست. بسياري از اينها اسم و رسمي هم دارند. اينكه چرا تعداد كثيري از روشنفكران آذربايجاني اين‌گونه با خويشتن خويش به دشمني برمي‌خيزند دلايل متعددی دارد.
      منفعت طلبی, گسستن از خود در اثر عدم احاطه بر غنای زبان و فرهنگ ترکی و تاریخ پرشکوه ترک, تاثیرپذیری از تبلیغات و تعلیمات یک صدسال گذشته در ایران, سطحی بودن دانش و اندیشه و سابقه کم توجهی ترکان ساکن در فلات ایران نسبت به زبان خودی از جمله علل و عوامل این اتفاق هستند.
 
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [01.06.20 20:07]
✳️ نقدی بر مواضع ترکی ستیزانۀ دکترمحمود افشار 41
      دكترعلي شريعتي در باب روشنفکرانی که اصل و نسب و خویشتن خویش می گسلند و به دیگرستایی روی می آورند؛ نعبیر مناسبی دارد. اين نقل قول به مقدار زيادي رسا است و بيان كنندة حال و روز روشنفكران از اصل و نسب بريدة آذربايجاني است:
      « وقتي يك نفر روشنفكر با خويشتن مي‌گسلد و اين خويشتن عبارت از تاريخ و فرهنگ و سنّت و زبان و ادب و محتواي معنوي ملّت؛ يعني، مليّت وي است و ناچار خلأ وجودي خود را با محتواي فرهنگي ديگري پرمي‌كند، انساني بيگانه با خويش مي‌شود و اين «غير» همچون «جنّ» در ماهيّت و شخصيّت ملّي او رسوخ و حلول مي‌نمايد و آنگاه او عوضي نظر مي‌دهد و راه را هم عوضي انتخاب مي‌كند و عوضي عمل مي كند. چون به تعبير عاميانه امّا پرمعني، او به راستي يك «آدم عوضي» است. چنين آدمي فرق نمي‌كند كه يك تحصيل‌كرده باشد، يا فقط متجدّد، ماركسيست باشد يا ليبراليست، دست چپي باشد و يا دست راستي، اين ماركها همه به مثابة برچسب‌هايي است بر ظرفي كه درونش هيچ چيز ندارد. » (بازشناسی هویّت ایرانی ـ اسلامی (مجموعۀ آثار شمارۀ 27)، دکترعلی شریعتی ، تهران،انتشارات الهام و بنیاد فرهنگی دکترعلی شریعتی، چاپ نهم، 1388، صص 288 ـ 287)
      با وجود اینکه دکترشریعتی این تعبیر را در بارۀ روشنفکران غرب زده و شرق زدۀ ایران روزگار خود به کار می برد، لیکن مضمون گفتۀ او کاملاً قابل انطباق با حال و روز روشنفکران فارسی زده و از هویّت تهی شدۀ ترک، اعمّ از ترک آذربایجانی و ترکان ساکن در دیگر ولایات ایران است. باید اضافه کنیم شریعتی در این تعبیر خود به هیچ عنوان به ترکان از اصل و نسب تهی شدۀ ایران نظر ندارد، چرا که با کمال تأسّف خود او با وجود داشتن صبغۀ انقلابی، مبارزاتی، حق خواهانه و عدالت جویانه در زمرۀ شخصیّت های ترکی ستیز دوران معاصر ایران جای دارد و بخش مهمی از مواضع ضد ترکی او در همین کتاب بازشناسی هویّت ایرانی ـ اسلامی انعکاس یافته است.

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [02.06.20 19:50]
✳️ نقدی بر مواضع ترکی ستیزانۀ دکترمحمود افشار 42
      افشار عقيده دارد كه كلمة ترك اسم ملّتي ديگر است و نبايد اين واژه را در بارة آذربايجاني به كار برد. او فتوايي براي اهالي آذربايجان صادر مي‌كند و از آذربايجاني‌ها مي‌خواهد با مشت بر دهان هر كس ايشان را ترك خطاب كند؛ بزنند:
      « من مي‌دانم كه دشمنان ايران از اختلاف لفظي فارس و ترك كه اصلاً مورد و معني ندارد؛ براي تلقينهاي‌ بي‌جا تبليغاتي كرده و مي‌كنند و به همبن جهت بايد از استعمال كلمة ترك ـ كه اسم ملّتي ديگر است. ـ بر آذربايجاني خودداري شود. مگر كسي به آمريكائي چون زبانش انگليسي است؛ مي‌گويد: «انگليسي»، يا اگر بگوييد تودهني از خود آمريكائي نخواهدخورد؟ بايد آذربايجاني هم مانند آمريكائي ـ في‌المثل ـ اگر كسي او را ترك خطاب كند؛ سزايش را بدهد. » (زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، ص 291)
      طفلک هویّت گرایان آذربایجانی و مدافعان زبان و فرهنگ ترکی با چه موجودات شگفتی باید مقابلۀ قلمی و فکری انجام دهند. معلوم نیست این حضرتی که دکترای حقوق آن هم از کشور دمکرات، قانونمند و صلح طلبی چون سویس دارد، چگونه این همه سخت طبع و سَبُع از آب درآمده و با این وقاحت به جنگ بدیهیّات رفته است؟ او به مانند دیگر پیروان کم سواد و عنادورز پان ایرانیسم و پان فارسیسم هنوز قادر به تفکیک دو مقولۀ زبان و سرزمین نیست و قصد دارد عیان را به زور برهان انکار کند. او به جای واقعیّات مشهود و موجود در ترکیب جمعیّتی کشورها به یک تقسیم بندی ذهنی و ارتجاعی روی می آورد و بر اساس به اظهار نظر و قضاوت می پردازد.

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [04.06.20 00:56]
✳️ نقدی بر مواضع ترکی ستیزانۀ دکترمحمود افشار ۴۳
      افشار مي‌كوشد آذربايجاني را در بن‌بستي ساختگي قرار داده و ايراني بودن او را به فارس زبان بودنش منوط بدارد. به عبارت ديگر مي‌گويد: بين ايراني بودن و فارس زبان بودن يك رابطة قطعی و غیر قابل انکار وجود دارد:
      « مطلب از دو حال خارج نيست: يا آذربايجاني ايراني هست يا نيست. اگر هست ترك نمي‌تواند باشد! » (زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، ص 291)
      اگر نظر محمود افشار را پذیرفته و معتقد باشیم ترک بودن و ایرانی بودن اجتماع نقیضین است و بین این دو مسئله تخالف و تباین ذاتی وجود دارد؛ در آن وقت ناسیونالیست های فارسی گرای ایرانی با مشکل مهمّی در تاریخ ایران مواجه می گردند. این گروه برای خود یک تاریخ ملّی دوهزاروپانصد ساله تعریف کرده اند. از این تاریخ دوهزاروپانصد ساله قریب هزار سال در دورۀ اسلامی سررشتۀ کار در دست حکومت های ترک و لاجرم مردم ترکی بوده که این حکومت ها قدرت خود را بر پایۀ نیروی چنین مردمی بنا نهاده اند. در دورۀ قبل از اسلام هم قریب پانصد سال اشکانیان ترکی سر کار بوده اند که حضرات ناسیونالیست این سلسله و مردم آن را بر پایۀ قاعدۀ «مصادره گرایی بی انتها»ی خود به نژاد موهوم آریایی و تمدّن آریایی متّصل کرده اند. از اینها گذشته در همین دوهزاروپانصد سال دوره های سلوکیان، اعراب و مغول را هم داریم که منحصراً یا به صورت هم زمان با ترک مدّتی دیگر از دورۀ دوهزاروپانصد ساله را به خود اختصاص داده اند. با این اوصاف اگر ترک را از ایرانی بودن ساقط بدانیم؛ از این دورۀ دوونیم هزاره ای چه برای ناسیونالیست های فارسی گرای ایرانی می ماند تا بدان تفاخر کرده و گوش فلک را با فریاد و فغان تمدّن سازی و فلسفۀ حکومت سازی خود کر کنند؟! این چه شیر بی یال و دم و اشکمی است که از ایران در طول تاریخ ترسیم می کنند و آن را سرزمین و مردمی زبون و تسلیم پذیر در برابر هر قومی که از راه برسد؛ نشان می دهند!

 ⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [04.06.20 21:53]
✳️ نقدی بر مواضع ترکی ستیزانۀ دکترمحمود افشار ۴۴
      افشار ظاهراً به پيشگويي و فال بيني  نيز علاقه دارد و مي‌تواند آينده را پيش‌بيني كند. لااقل در حوزة زبان آن هم در آذربايجان كه اينگونه است و با خوش‌باوري از تغيير حتمي زبان در آينده سخن مي‌گويد:
        « زبان امري عارضي است همانگونه كه سابق در تبريز زبان عمومي لهجة ايراني آذري بوده و امروز تركي است، باز هم روزي لهجة آذري نو در آنجا رايج خواهدشد . » (زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، ص 291)
      وقتی کسی چون محمود افشار در عصر رضاشاه عهده دار برخی سمت های دولتی و فرهنگی باشد و در تمامی عصر پهلوی هم از عناصر اصلی و عقبۀ فکری جریان ترکی ستیزی دولتی درشمار آید؛ می توان پیش بینی کرد وقتی چنین کسی که اینگونه حکم قطعی تغییر زبان در تبریز و آذربایجان را صادر می کند؛ لابد برای به فعلیّت درآوردن این نظر و برآورده اهداف این سیاست زبانی به هر دری خواهدزد و هر وسیله ای برای رسیدن به هدف تعیین شده در نظر وی مشروع تلقّی خواهدشد. از همین رهگذر ممنوعیّت تدریس ترکی، ممنوعیّت نوحه سرایی به ترکی، ممنوعیّت تکلّم به ترکی در مدرسه و دانشگاه و سربازخانه و اداره، ممنوعیّت چاپ کتاب و نشریّات ترکی، ممنوعیّت داشتن مراکز و نهادهایی برای حفظ و تقویت زبان ترکی، ممنوعیّت فعالیت شخصیّت های فرهنگی هویّت گرا، ممنوعیّت شب های شعر ترکی، ممنوعیّت تحقیق و تألیف در زبان ترکی و خیل دیگری از ممنوعیّت ها پدید می آید تا زمینه را برای محو ترکی در ایران فراهم سازد تا پیش بینی محمود افشار و دیگر هم فکران او از نابودی زبان ترکی در ایران, صورت تحقّق به خود بپذیرد.
 
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [05.06.20 20:31]
✳️ نقدی بر مواضع ترکی ستیزانه دکترمحمود افشار ۴۵
      محمود افشار هم به مانند دیگر ابلهان ترکی ستیز و فارسی ستای معاصر معتقد است زبان فارسی ایران را در طول تاریخ حراست کرده است:
      « اگر به تاریخ ایران نظری افکنیم؛ می بینیم که در قدیم هم زبان و ادبیّات ایرانی بوده است که ملّت ایران در برابر مهاجمه های خارجی قد علم کرده و اظهار وجود نموده است. بعد از مهاجمۀ عرب رودکی بخارائی، ابوشکور بلخی، فردوسی طوسی، عنصری بلخی، فرخی سیستانی، منوچهری دامغانی، سنائی غزنوی و سایر شعرای بزرگ ماوراءالنّهر، افغانستان و ایران که آن موقع هر سه یکی بودند؛ امیران و پادشاهانی چون نصر سامانی و محمود غزنوی را تشویق کردند و به نوبۀ خود از طرف آنها تشویق شدند که زبان فارسی را که از ارکان ملیّت می شمردند؛ نگاهداری و ترویج نمایند. » (زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، ص 291)
      اظهارات و اعتقاداتی از این نوع امری رایج و مشترک در بین تقریباً همۀ ملّی گرایان ایرانی است و جاری بودن همین افکار و نگرش ها در میان خیل شووینیست ها افراطی است که موجب می گردد خواننده و نقّاد این قبیل آثار به داشتن آبشخور فکری واحد و یا داشتن معلّمانی واحد برای پیروان این گروه معتقد باشد. مسئله به نتیجه گیری های مشترک بر اساس مطالعه و تحقیق و تجربه مربوط نیست. حرف سر این است که معلّمان شناس یا ناشناس این نحلۀ فکری و سیاسی برای ایشان یک سری خطوط و اصول کلّی ترسیم کرده و مؤکّداً از ایشان خواسته اند با ایمانی راسخ بر نکات املا شده پای فشارند و در موقعیّت های مختلف با تکرار مطلب, آنها را به اصولی قطعی و غیر قابل گفتگو بدل سازند. حراست ادبیّات فارسی از ایران در برابر تهاجمات و حفظ ایران از سوی این زبان نکته ای بوده که تعداد قابل توجّهی از اهالی این مکتب فکری ـ سیاسی در نوشته های خود به آن اشاره کرده اند. با این وصف هنر شمشير زناني كه در صده‌ها و هزاره‌ها ايران را حراست كردند و لابد از اقوام گوناگون و صاحب زبان‌هايي گوناگون بودند و دست بر قضا بيشترين سهم را تركان داشتند؛ كجا مي‌رود, بايد از مدّعیان این مکتب پرسيد. قوم ترك نه فقط در حراست از ايران، بلكه در حراست از عالم اسلام و گسترش قلمرو اسلامي نيز يد طولايي داشته است. مروری در تاریخ جنگ‌هاي صليبي را و تاريخ رفتن اسلام به شبه قارّة هند و برخی نقاط دیگر این ادّعا را اثبات می کنند.
 
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [06.06.20 22:12]
✳️ نقدی بر مواضع ترکی ستیزانۀ دکترمحمود افشار ۴۶
      افشار مي‌گويد آذربايجاني ها اندك‌زماني است كه فارسي را فراموش كرده‌اند و حالا بايد خود جور اين كار را كشيده و داوطلبانه مروّج زبان فارسي در آذربايجان شوند:
      « زبان فارسي ـ يعني زبان ايراني ـ زبان خود آذربايجان است كه چندي است فراموش شده، زبان خارجي نيست كه كسي بخواهد به آنجا تحميل كند. آذربايجانيان بايد خودشان پيشقدم شده و زبان ملّي خود را رواج دهند تا كم‌كم تركي كه خارجي است؛ برود. اگر اهالي تبريز، اردبيل، خوي، زنجان، رضائيّه و ديگر نقاط خود را به تمام معني ايراني مي‌دانند و نمي‌خواهند روزي سرنوشت گنجه و شيروان را داشته باشند؛ بايد خود را هم به تمام معني ايراني كنند. » (زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، ص 291)
      زبان فارسی هیچگاه زبان خود آذربایجان نبوده تا فراموش شود. زبان بومی و اصلی هیچ نقطۀ دیگری از ایران هم نبوده است. فارسی یک زبان مهاجر از شمال شرق است و فراهم کنندگان زمینۀ این مهاجرت هم با کمال تأسّف سلاطین ترک بخصوص سلجوقیان بوده اند. مهاجر بودن فارسی دری در ایران ادّعای هویّت گرای ترک ایرانی نیست، بلکه نویسندگان نامدار تاریخ زبان و ادبیّات فارسی که دست بر قضا در ترکی ستیزی و فارسی ستایی در زمرۀ همفکران خود محمود افشار هم قرار دارند؛ بر مهاجر بودن فارسی دری از شمال شرق و ماوراءالنّهر تأکید می کنند. محمود افشار نیازی به خواندن و دانستن این نکته احساس نمی کرد و برهان قاطع او برای دفاع از معتقدات خود قدرت حکومت، قدرت جعل و تحریف تاریخ دستگاه فرهنگی پهلوی، قدرت تبلیغات مسموم و نگاه به همه چیز از دریچۀ سیاست و نفسانیّات بود. او اگر هم نظر فحول زبان و ادبیّات فارسی و تاریخ را خواند و آنها را مغایر آرای خود یافت؛ از در عناد و مخالفت درآمد، امّا کسانی که امروزه اباطیل افشار و جریان ترکی ستیز در ایران را تکرار می کنند؛ لازم است نیم نگاهی به نوشته های کسانی چون بدیع الزّمان فروزان فر، دکترمهدی حمیدی، دکترپرویز ناتل خانلری، دکتررحمت مصطفوی، سعید نفیسی، دکترتقی وحیدیان کامیار و ... در بارۀ خاستگاه فارسی دری بیندازند، تا بیش از این مجبور به تکرار مطالب دروغ و جعلیّات مجلّل نشوند.
 
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [07.06.20 23:29]
✳️ نقدی بر مواضع ترکی ستیزانۀ دکترمحمود افشار ۴۷
      افشار راز و رمز شكست ايران در جنگ با روسيّه را هم بعد از نزديك به دو قرن كشف مي‌كند و ما تازه مي‌فهميم كه راز جدايي‌ها سرزمين‌هاي شمال ارس از آذربايجان، فارس زبان نبودن ايشان بوده است:
      « همان گنجه و شروان كه نظامي و خاقاني از آن برخاسته‌اند؛ دويست سال پيش نسبت به مادر وطن، حال همان فرزندي را داشتند كه اكنون آستارا و مرند دارند. وقتي آن شهرها را دولتي بيگانه گرفت، چون زبانشان فارسي نبود؛ زود توانستند آنها را از ما جدا و به خود بچسبانند. »  (زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، ص 291)
      اگر علّت جدايي آذربايجان از ايران در عهد قاجار؛ فارس زبان نبودن ااهالي آن بوده؛ جدايي بخش‌هايي از سرزمين ايران كه دست بر قضا زبان اهالي‌آن فارسي بوده؛ چه رمزي داشته كه آقاي افشار رمز آن را ناگشوده به دار مكافات رفته است؟!
      پيشنهاد روش‌هاي غيرانساني براي تغيير زبان در آذربايجان از نوع آنچه در نوشته هاي شيخ‌الاسلامي و ديگران مي‌بينيم در قلم و انديشة محمود افشار نيز جايگاهي محكم دارد. وي در قسمتي از وقفنامة خود توصيه به ايجاد «كودكستان شبانه روزي نمونه» مي‌كند كه مجهّز به تمام وسائل آموزشي كودكان باشد و كودكاني كه از آذربايجان به تهران فرستاده مي‌شوند؛ در آن آموزش ببينند. (رك. تركان و بررسي تاريخ، زبان و هويّت آنها در ايران نوشتة حسن راشدي ص 17) تشكيل «مدارس مادرانه» در آذربايجان نيز شاخة ديگري از اين شجرة خبيثة كاشته شده از جانب دكترمحمود افشار مي باشد. آنچه از زبان محمود افشار به عنوان «مدارس مادرانه» در آذربايجان جاري مي شود؛ همان چيزي است كه از طرف همفكر وي جواد شيخ الاسلامي يكي ديگر از نژادپرستان دورة پهلوي و يكي از اعضاي توليت «بنياد افشار» جهت رسيدن به اهداف نژادپرستانه و غيرانساني عرضه گرديده بود.
 
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [08.06.20 23:50]
✳️ نقدی بر مواضع ترکی ستیزانۀ دکترمحمود افشار ۴۸
        محمود افشاردر تقریظی که بر کتاب «زبان آذربایجان و وحدت ملّی ایران» نوشتۀ مهندس ناصح ناطق نگاشته؛ در تشریح هدف انتشارات بنیاد موقوفات دکترمحمود افشار وطن را نخستین اصل مشترک همبستگی افراد یک ملّت می داند و ضمن اذعان به اصل اختلاف زبانی یا دینی مردمی را که در این وطن مشترک جغرافیایی و تاریخی زندگی می کنند؛ به ضرورت دفاع همگانی از وطن مشترک تأکید می کند, لیکن نبود زبان مشترک بین بین مردم مختلف الالسنۀ ایران را مانعی برای حسن تفاهم ملّت ایران قلمداد می کند. بعد از آن افشار لزوم یک زبان مشترک عمومی را که تمام افراد وطن از کوچک و بزرگ بتوانند به وسیلۀ آن با هم مکالمه و مکاتبه کنند، ضروری می شمارد. او این زبان مشترک را بی هیچ تردید زبان فارسی می داند و عقیده دارد فارسی زبان اکثریّت مردم ایران است و باید به زبان رسمی همۀ ایران تبدیل گردد. او در حین بیان این نکته رواج زبان موهوم و تخیّلی آذری برای آذربایجان در گذشتۀ  دور را نیز امری محتوم معرّفی می کند.
      مسئلۀ ترکی ستیزی و تلاش برای جایگزینی فارسی به جای ترکی و در مرتبۀ بعد همۀ زبان های غیر فارسی ایران از جانب افشار ریشه در نوع تربیت، نوع و محلۀ تحصیلات، منفعت طلبی مالی و اجتماعی و اشتباه فاحش در تعریف وطن دوستی دارد. البتّه زمانی می توان بر اشتباه در تعریف و برداشت از حب الوطن تأکید کرد که بنا را بر حسن نیّت گذارده و معتقد باشیم محمود افشار دوستدار ایران و وحدت ارضی کشور بوده است وگر نه نشانه های متعدّدی وجود دارد که ما را به شدّت و سرعت از حسن نیّت افشار منصرف می سازد.

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [09.06.20 21:15]
✳️ نقدی بر مواضع ترکی ستیزانۀ دکترمحمود افشار ۴۹
      آنچه از آن به عنوان اشتباه یاد کردیم عبارت از تعیین مبدأ و نقطۀ آغاز سخن و حرکت دارد. محمود افشار هم در  تقریظ «سخنی چند در بارۀ زبان آذربایجان» و هم در مقالۀ «یگانگی ایرانیان و زبان فارسی» گفتگو از وطن را سرآغاز سخن خود قرار می دهد. وطن مورد نظر افشار یک مفهوم جغرافیایی و زادبومی است. او وطن را یک عامل دائمی جغرافیایی و مهم تلقّی می کند و با وجود اینکه نژادها و مذاهب و زبان های گوناگون را از عوامل جنبانندۀ شاهرگ ملیّت ها و سازندۀ ملّت ها می داند و در این میان سهمی هم برای تاریخ قائل می گردد، لیکن همۀ اینها را کم و بیش پیرو عامل جغرافیا می داند و از نظر او اصل و اساس در تعیین ملیّت را وطن در مفهوم جغرافیایی آن تشکیل می دهد.
      با این تفسیر مردم در مرتبۀ بعدی قرار می گیرند در حالی که عکس قضیّه صادق است و وطن بدون مردم و مشخّصه های هویّتی آنها در حکم عدم است.
      او وطن را نخستین اصل مشترک همبستگی افراد یک ملّت می داند و مشکلات از همین جا زاده می شود. به تعبیر زیدی وطن تنها یک مفهوم مجرّد غیرقابل لمس نیست که در مجالس سخنرانی و شعر و خطابه موضوع صحبت قرارگیرد. وطن همین کوه ها و صحاری و دشت ها و کویرها و ساکنین آن اعمّ از ترک و کرد و فارس و عرب و توانگر و درویش و اشراف و گداست و لازمۀ وطن دوستی، دوست داشتن همین سرزمین های بی حاصل و کویرهای خشک و مردمان ناتراشیده و یقه چرکین و بیابانگرد و بازاری آن است. در تعریف محمود افشار از وطن, مردم نقش و اهمیّت چندانی ندارند و اصالت به سرزمین خشک و خالی و خالی از سکنه اطلاق می شود و افشار بعد از ترسیم وطن سراغ مردم می رود و برای این وطن مردمانی باب میلش می سازد. او اعتقادی به پلورالیسم ندارد و از همین رهگذر یک زبان و یگ فرهنگ از مجموعۀ زبان ها و فرهنگ های اقوام ایرانی را به عنوان اصل برمی گزینند و آنگاه میل می کند همۀ مردم غیر فارس را در کوره ای گداخته و در قالب قوم اساس بریزد و وطنی با مردمانی هم شکل و همسان بسازد.  
 
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [10.06.20 19:40]
✳️ نقدی بر مواضع ترکی ستیزانۀ دکترمحمود افشار ۵۰
      محمود افشار دهه های متوالی بر این اعتقاد خود پای فشرد امّا زمانی که صدای قدم های عزرائیل را شنید؛ نه به طور کامل امّا تا حدودی از تصوّرات قبلی خود دست کشید. او دیگر به آشکاری از ضرورت قلع و قمع زبان های غیرفارسی سخن نمی گفت و تنها خواستار داشتن یک زبان مشترک برای مفاهمۀ عمومی بود. بر همین اساس او همه را به داشتن یک زبان مشترک دعوت کرده؛ نوشت:
      « لزوم یک زبان مشترک عمومی که تمام افراد وطن از کوچک و بزرگ بتوانند بوسیلۀ آن با هم مکالمه و مکاتبه کنند؛ بدون هیچ تردیدی لازم است. بچه ها در دامان مادر و در کوچه و بازار، بدون رفتن بمدرسه، بزبان مادری و محلّی خود صحبت میکنند و رفع حوایج مینمایند. امّا زبان عمومی ملّی را باید در دبستان بطور عمومی و رایگانی بیاموزند تا بتوانند با مردم استانهای دیگر وطن که همزبان مادری آنها نیستند؛ صحبت کنند. » (زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، ص 513)
      اظهار نظر محمود افشار در شرایط و فضایی تازه بر قلم جاری می شود. در زمانی که او تقریظ خود را بر کتاب آشفته و لبریز از اباطیل ناصح ناطق می نوشت؛ در ایران انقلاب بزرگی رخ داده و حکومت باستان گرا و ترکی ستیز مورد علاقۀ او را به همراه سیاست های زبانی و فرهنگی آن حکومت به باد فنا داده بود و عجالتاً ترکی ستیزی و ناسیونالیسم فارسی گرا به حالت تعلیق درآمده بود. برای محمود افشار هم فرصتی نمانده بود تا شاهد بازگشت جریان به سنّت و سیاست تبدیل شدۀ ترکی ستیزی در ایران باشد. از همین رو قدری ملایم تر سخن می گفت، امّا در همان حین هم موذیانه بر استمرار روش های قبلی پای می فشرد. او در همین شرایط هم می کوشد فارسی در همه جا جاری بوده و زبان تحصیل و امور دیوانی و لشکری و شعر و ادب و زبان مفاهمۀ عمومی در ایران باشد و ترکی همچنان در حد کوچه و بازار باقی بماند.
 
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [12.06.20 00:04]
✳️ نقدی بر مواضع ترکی ستیزانۀ دکترمحمود افشار ۵۱
      افشار در تعیین زبان مشترک مردم ایران بلافاصله سراغ زبان فارسی می رود و با به هم بافتن مطالب بی پایه ای که در کتب تاریخ ادبیّات، زبان فارسی دری را دنبالۀ پهلوی عصر ساسانی می داند که با درآمیختن به زبان عربی شکل تازه ای به خود گرفته و به صورت زبان ادبی و تکلّم مردم ایران درآمده؛ می نویسد:
      « این زبان مشترک عمومی باید یکی از زبانهای کشور باشد. در ایران پس از انقراض ساسانیان و اختلاط زبان پهلوی با لسان عربی تدریجاً زبان فارسی دری کنونی شکل گرفت و بر تمام لهجه ها و نیم زبانهای دیگر از جمله «آذری»؛ یعنی، زبان پیشین آذربایجان برتری یافت و ادبیّات و فرهنگ عظیمی در این زبان بوجود آمد و زبان مشترک بیشتر مردم و رسمی همۀ ایران گردید. بنابراین اکنون این زبان است که میتواند و باید زبان مشترک عمومی کشور باشد. » (زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، ص 513)
      فارسی دری بر خلاف ادّعای افشار و دیگر نویسندگان تاریخ ادبیّات زبان فارسی حاصل ازدواج عربی با پهلوی ساسانی نیست. بر خلاف مجعولات و بافته های نویسندگان معاصر, فارسی دری ادامۀ پهلوی ساسانی نبوده و زبانی بوده که به موازات پهلوی وجود داشته، لیکن محلّ پیدایش و رواج آن خارج از قلمرو ایران امروزی بوده است. نخستین نمونه های نظم و نثری دوران اسلامی نشانگر خلوص این زبان و تأثیرات محدود لغوی زبان عربی در فارسی است. فارسی دری اگر هم بر بخشی از گویش های ایران غلبه یافته باشد، از تأثیرگذاری بر زبان آذربایجان ناتوان مانده است. حرف افشار در این بخش به معنای آن است که فارسی دری بر آذری غلبه یافته و به زبان تکلّم مردم آذربایجان تبدیل گشته است. این سخن معنایی جز ذوب شدن در حماقت و بلاهت ندارد. زبان تکلّم آذربایجان در گذشته هر چه بوده؛ فارسی دری نبوده و هیچ نشانۀ آشکاری برای اثبات این ادّعا وجود ندارد. استفاده از فارسی به عنوان زبان شعر و ادب و کتابت در آذربایجان از همان اصول و روالی که موجب رواج فارسی به عنوان زبان کتابت و ادب در دیگر نقاط فلات ایران بوده؛ تبعیّت کرده است.
      فارسی زبان مشترک مردم ایران در گذشته نبوده و زبان رسمی به معنای امروزی در گذشته بی معنا بوده است. از اینها گذشته افشار به قاعدۀ تعیین نرخ در حین دعوا فرضیۀ رواج آذری در گذشتۀ آذربایجان را که با کلّی ابهام و تناقض روبرو است، یک امر محتوم تلقّی می کند و سپس در تخیّلات خود فارسی دری را بی هیچ شاهد و قرینۀ تاریخی جایگزین آن معرّفی می کند. در باب زبان رسمی یا زبان مشترک بودن فارسی در روزگار حاضر هم باید بگوییم: در ایران کمتر کسی با تبدیل فارسی به زبان مشترک مشکل و مخالفتی دارد. مشکل از جایی بروز می کند که این حضرات و پیروان ایشان به مشترک بودن فارسی بسنده نکرده و اراده می کنند فارسی زبان ادبیّات و اندیشۀ مردم غیرفارس بخصوص ترکان ایران هم باشد و از اینجاست که مشکلات زاده می شود. آنها به این هم راضی نشده؛ علناً از ضرورت نابودی ترکی در ایران سخن می رانند و توقّع هم دارند ترک ایرانی نه فقط با این خواسته مخالفت نکند، بلکه در این باره با ایشان هم آواز گشته مددکار ایشان هم باشد!
 
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [12.06.20 19:51]
✳️ نقدی بر مواضع ترکی ستیزانۀ دکترمحمود افشار ۵۲
      محمود افشار منکر تأثیر منفی آموزش با زبان غیرمادری می گردد و ادّعا می کند تبریزی هایی که در خود تبریز درس خوانده اند شاید از بسیاری تهرانی ها باسوادتر باشند. شاهد او برای این انکار, همان خودفروختگان آذربایجانی از قبیل تقی زاده ، کسروی، تربیت، ایرانشهر و ناصح ناطق هستند. می گوید اینها با وجود معلّق زدن برای فارسی و اقامت در تهران، زبان مادری خود را فراموش نکرده اند! او نتیجه می گیرد:
      « بنابر آنچه گذشت کسانی که طالب وحدت ملّی و تمامیّت ارضی ایران، این وطن مشترک هستند؛ باید به ترویج و تعمیم زبان ملّی دری در تمام کشور کوشش کنند. » (زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، ص 514)
      محمود افشاری که در اینجا طالبان وحدت ملّی و تمامیّت ارضی ایران را به ترویج و تعمیم فارسی به زیان زبان های مادری خود می کند، همانی است که نیم صفحه قبل از این نوشته بود وجود و لزوم زبان مشترک ملّی رافع و مانع وجود زبان های محلّی نیست. این هم نشان دیگری از کند ذهنی, پراکنده گویی و نبود انسجام فکری در میان طوایف شووینیست ایران می باشد. از طرف دیگر چرا افشار به جای یاد دادن فارسی از ترویج و تعمیم آن صحبت می کند؟ این مسئله جواب نسبتاً روشنی دارد. ترویج و تعمیم معنایی وسیع تر و عمیق تر از تعلیم دارد. او و حضرات همفکرش به صرف فارسی بلد بودن ترک یا متکلّمان دیگر زبان های غیرفارسی راضی نیستند. خواست آنها نه یک زبان مشترک و وسیلۀ ارتباط, بلکه رسوخ فارسی در عمق جان مردم و تبدیل شدنش به فرهنگ و ادبیّات اقوام غیرفارس ایرانی است.
 
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [13.06.20 21:11]
✳️ نقدی بر مواضع ترکی ستیزانۀ دکترمحمود افشار ۵۳
      افشار بر آن است که کسروی و ناصح ناطق آنچه را که در بارۀ زبان قدیم آذربایجان لازم بوده، نوشته و حق مطلب را ادا کرده اند و نمی توان سخنی بر آن افزود. با این حال او تذکّر یک نکته را لازم دانسته؛ می گوید:
      « کسروی نام «آذری» را برای زبان قدیم آذربایجان که یکی از لهجه ها یا نیم زبانهای ایرانی بوده؛ نوشته و این کلمۀ «آذری» علم شده است برای آن زبان. بنابراین زبان فعلی آذربایجان؛ یعنی، ترکی را آذری یا حتّی مانند بعضی کسان «ترکی آذری» نامیدن درست نیست.. بهتر است که زبان «ترکی آذربایجانی» نامیده شود. در اصطلاح عموم هم اکنون زبان آذربایجان را «ترکی» می نامند؛ نه «آذری». سابق هم برای تفاوت گذاشتن میان ترکی آذربایجان با ترکی ترکیّه این را «ترکی عثمانی» یا «ترکی اسلامبولی» مینامیدند. » (زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، ص 514)
      افشار ناخواسته بر استفاده از یک ترکیب و تعبیر درست؛ یعنی، «ترکی آذربایجانی» برای نامیدن ترکی رایج در شمال غرب ایران صحّه می گذارد و همگان را از استفاده از کلمۀ «آذری» در این معنا برحذر می دارد. این توصیۀ او بر خلاف دیگر پیشنهادات و راه حل هایش چندان مورد اقبال واقع نشد و کاربرد لفظ «آذری» برای پرهیز از استعمال کلمۀ ترکی مورد توجّه رسانه ها، جریان روشنفکری، جریانات ترکی ستیز و صاحبان کرسی و مسند قرار گرفت و شکل تثبیت شده ای هم پیدا کرد. هم اکنون هم برخی زندانیان زندان جهل مرکّب به هنگان نصیحت و ارشاد آذربایجانی ها به ایشان گوشزد می کنند که شما آذری هستید نه ترک! و لابد از همین رهگذر می کوشند به آذربایجانی و ترک ایرانی حالی کنند که در باب فحش ها، ناسزاها و جعل نامه نویسی های ایشان علیه ترک و ترکی سهل گیر باشند!
 
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [14.06.20 20:50]
✳️ نقدی بر مواضع ترکی ستیزانۀ دکترمحمود افشار ۵۴
      با این پیش زمینه، افشار تکلیف آذربایجانی ها در باب زبان و وطن را هم معیّن می کند و ضمن تأکید بر عدم کاربرد کلمۀ «آذری» در بارۀ زبان ترکی رایج در آن دیار، از خوانندگان می خواهد به جای کلمۀ آذری از ترکی یا ترکی آذربایجانی استفاده کنند. بعد از آن به آذربایجانی ها توصیه می کند با وجود داشتن زبان جداگانه برای خود؛ عشق به زبان فارسی را همانند عشق به وطن در دل خود جای دهند:
      « بنظر من باید آذربایجانیها همانطور که ایران وطن خود را دوست میدارند و در حفظ آن همیشه کوشیده اند؛ نسبت بزبان ملّی فارسی دری هم که اکنون مکمّل آنست، همان احساس و عمل را داشته باشند. » (زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، ص 514)
      فارسی زبان ملّی ایران نیست، تا آذربایجانی نسبت به آن احساساتی از نوع احساسات درخواستی محمود افشار و دیگران داشته باشد. فارسی زبان رسمی و دولتی و زبانی مشترک برای ارتباط و مفاهمۀ بین ملّت ایران است و گذاردن زبان یک قوم از اقوام ایرانی در جایگاه زبان ملّی جز زیاده خواهی و رسمیّت بخشیدن به قوم گرایی یکی از اقوام ایرانی چیز دیگری نیست. تلاش افشار و دیگر دانشمندان کورباطن وطن خواهی در ایران برای قائل شدن شأنی برابر بین وطن و زبان فارسی و درخواست از مردم غیرفارس ایران برای پذیرش این هم شأنی تقاضایی نیست که به راحتی از سوی مردم غیرفارس ایران اجابت شود. برای وحدت ما عواملی چون دین مشترک، وطن مشترک، آرزوها و آرمان های مشترک، تاریخ مشترک، شرایط اقلیمی مشترک، اشتراکات فرهنگی و عواملی از این دست کفایت می کند و ما برای حفظ وحدت نیازی به عوامل بنا شده بر کج اندیشی و زیاده خواهی نداریم.
 
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [15.06.20 22:36]
✳️ نقدی بر مواضع ترکی ستیزانۀ دکترمحمود افشار ۵۵
      محمود افشار برای نشان دادن نبود تبعیض در کشور و متقاعد کردن آذربایجانی ها به اینکه، ایران مال خود آذربایجانی است و آنها بیش از هر قومیّت و ناحیۀ دیگری در ادارۀ کشور سهیم بوده اند، به دستاویز عوامانۀ کثرت مقامات سیاسی آذربایجانی در ایران و یک استدلال تکراری و عوام فریب متوسّل می شود و ادّعا می کند:
      « هیچ زمان در ایران تبعیض میان آذربایجانی و طهرانی و اصفهانی و شیرازی نشده است. در همین دوران ما هم رجال تبریزی دوشادوش طهرانیها و شیرازیها و غیره، زمامدار این کشور بوده اند. کافیست که اسم نخست وزیران همین پنجاه سال آخر را از مد نظر بگذرانند تا دیده شود که شمارۀ آذربایجانیها که نخست وزیر شده اند؛ بیش از اصفهانیها یا طهرانیها بوده است. » (زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، صص 515 ـ 514)
      اگر آقای محمود افشار و کلّ جریان ناسیونالیسم فارسی گرا و ترکی ستیز ایران بتوانند در میان یک قشون مقامات سیاسی ترک یا آذربایجانی ایران در یکصد سال اخیر، حتّی یک آذربایجانی وفادار به زبان و فرهنگ خودی و طرفدار حفظ و تقویت زبان ترکی کشف کرده و نشان دهند؛ در آن صورت ما هم با محمود افشار در نبود تبعیض میان آذربایجانی و غیر آذربایجانی یا ترک و فارس در ایران همداستان خواهیم شد. خود محمود افشار نود سال زندگی کرد. از این نود سال هفتاد سال متعلّق به دوران تمیز و تشخیص او بود و شصت سال از این نود سال زندگی او هم به فتنه انگیزی علیه زبان ترکی و آذربایجان گذشت. او در متن تدابیر سیاسی و فرهنگی حکومت برای نابودی زبان ترکی قرار داشت و یقیناً یکی از تدابیر این جریان عقب مانده برای پیشبرد سیاست ترکی ستیزی در ایران؛ میدان دادن به خودفروخته ها و آسیمیله ها و بایکوت مطلق مدافعین زبان و فرهنگ آذربایجان بود. بر اساس همین سیاست هیچ پست سیاسی، حتّی پست های مربوط به تشکیلات فرهنگی در اختیار مدافعان زبان ترکی و فعالان فرهنگی و زبانی آذربایجان قرار نگرفت و گروه مورد اشاره به محرومیّت مطلق سیاسی و اجتماعی گرفتار آمدند.
 
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [18.06.20 14:59]
✳️ نقدی بر مواضع ترکی ستیزانۀ دکترمحمود افشار ۵۶
      دكترمحمود افشار بعد از شصت سال فتنه‌انگيزي و اختلاف‌افكني در پايان عمر از نتيجة كار خود در قلع و قمع زبان تركي در ايران نااميد گشته؛ لحن ملايمي در پيش مي‌گيرد و در تقريظ كتاب «زبان آذربايجان و وحدت ملّي ايران» اثر مهندس ناصح ناطق؛ ديگر از بريدن و دريدن و از بين بردن خبري نيست و تنها مي‌گويد: بهتر است همة ايراني‌ها زبان ملّي را براي ارتباط و تفاهم ياد بگيرند و زبان مادري خود را نيز داشته باشند:
        « پيشنهاد اين است كه با حفظ زبان‌هاي محلّي ؛ تمام اهل ايران زبان فارسي كه آن را زبان ملّي مي‌ناميم ؛ در مدرسه بياموزند و تمرين كنند تا وسيله‌اي براي مراوده و  مرابطة اهل كشور باشد و داستان مثنوي تكرار نشود . »  (زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، ص 515)
      ایرانی ها چندین هزاره با همان تفاوت های زبانی، نژادی و فرهنگی زندگی کرده و کمابیش موقعیّت خود را حفظ نمودند. در تاریخ همۀ ملّت های کهن فراز و فرود وجود داشته و ایران هم از این قاعده مستثنی نبوده است. نه پیروزی های حاصل شده در تاریخ نتیجۀ هم زبانی و راه انداختن دستگاه یکسان سازی قومی و زبانی بوده و نه شکست ها نتیجۀ تفاوت های رایج در جوامع انسانی در اعصار گذشته بوده است.
      مقابلۀ با پلورالیسم زبانی و فرهنگی و تلاش برای همسان سازی مردم رفتن به جنگ منطق و اصول است. رفتن به جنگ حکمت پروردگاری است که اختلاف زبان ها را آیه ای از آیات خود قلمداد کرده و گوناگونی شعوب و قبائل را حاصل حکمت خود و برای تعارف بین انسان ها دانسته است. اگر آقای محمود افشار به دین اعتقادی نداشت، می توانست به درس هایی که خوانده بود، رجوع کند. او از سویس دکترای حقوق گرفته و کمی تا حدودی در آن روزگار قحطی درس خوانده و تحصیل کرده، یک حقوقدان محسوب می شد. این حقوقدان حتماً از مفاد متون حقوقی بین المللی در باب حقوق زبانی مردم در کشورهای مختلف الالسنه آگاهی داشته و می توانسته نه بر مینای عقل و منطق، نه بر مبنای دین و آیین، نه بر مبنای الزامات هم وطنی، نه بر مبنای عدالت، بل بر مبنای همان متون حقوقی بین المللی که اربابان فکری او در غرب تدوین کرده بودند از رفتن به جنگ با زبان و فرهنگ هم وطنان خود که اتّفاقاً زبان مادری و فرهنگ قومی خود او هم محسوب می شد؛ پرهیز کند.
 
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [19.06.20 21:55]
✳️ نقدی بر مواضع ترکی ستیزانۀ دکترمحمود افشار ۵۷
      محمود افشار از نامه ای سخن به میان می آورد که سیّدحسن تقی زاده در دوم فوریۀ 1922 از برلین در جواب نامۀ او به فرانسه فرستاده است. او با اشاره به انتشار مجلّۀ «کاوه» که با معاضدت تقی زاده، محمّدخان قزوینی، محمّدعلی جمال زاده و دیگران در برلین و نامۀ انتقادی خود در بارۀ یکی از مقالات کاوه, بخش هایی از جوابیۀ تقی زاده را درج می کند. محتوای بخش هایی از نامۀ تقی زاده از جهاتی قابل توجّه است. وی با نقل بخش هایی از نامۀ تقی زاده می کوشد مطالب آن نامه را مؤیّد نظریّات خود در بارۀ ضرورت تعلیم و تعمیم زبان فارسی در آذربایجان قرار دهد:
      « یقین است وحدت ملّی و تمدّن ایران اس اساس و بالاترین مقاصد ملّی باید باشد، لکن امروزه مانع وصول بهر مقصدی چیست؟ آیا غیر از جهل عمومی است. فقط عدم انتشار تعلیم عمومی و جهل اکثریّت ملّت است که افسون هر مارگیر قفقازی و هر شیطان اسلامبولی در آذربایجان میگیرد و اکراد ایران با آنکه از نژاد ایرانی هستند؛ فریفتۀ دعاه استقلال کردستان و سیاستمداران عراق عرب و حکّام اروپایی آن قطعه یا مجذوب تلقینات اتّحاد اسلام بازی عثمانیهای مغولی میشوند. بتجربه به عمر من که اینطور نتیجه حاصل شده که فقط عوام بازاری است که متاع هر شیّاد ترهات گوی را باعث رواج است. یک مشهدی الله ویردی باکویی بیسواد می آید به تبریز و مشتی حرف آسمان ریسمان قالب زده در چند روزی چند هزار نفر دور خود جمع می کند، ولی در مملکت باعلم این فقره غیرممکن است. بنظر من اخلال وحدت ملّی در میان قوم بی علم و عوام خیلی آسانتر از آنست که میان قوم تربیت شده. حالا اگر بفرمایش سرکار، این مقدّمه است و آن نتیجه و مقصود در مقام عمل فرقی در مسئله نمیکند. » (زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، صص 516 ـ 515)
 
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [20.06.20 21:59]
✳️ نقدی بر مواضع ترکی ستیزانۀ دکترمحمود افشار ۵۸
      متن نقل شده در بخش گذشته نمونۀ خوبی از میزان منطق, دانش و ادب ناسیونالیست های افراطی در ایران است. به کار بردن تعابیری چون «مارگیر قفقازی»، «شیطان اسلامبولی»، «عثمانی های مغولی»، «شیّاد ترّهات گوی»، «مشهدی الله وئردی باکویی بی سواد»، «قالب زدن مشتی حرف آسمان ریسمان» به خوبی نشان می دهد که مدافعان زبان ترکی در ایران با چه موجودات تحفه و دارای چه میزان از دانش و ادب و منطق و عواطف انسانی مواجه بوده و هستند. تازه این سیّدحسن تقی زاده است که تا حدودی اهل قلم و مطالعه هم بوده و آثاری چند به رشتۀ تحریر کشیده است. تقی زاده از دوران مشروطه تا زمان مرگ خود در سال 1347 پیوسته دارای عناوین و مناصب دولتی بوده و نمونه ای از صاحب منصبانی است که محمود افشار وجود آنها در نظام سیاسی و مدیریّتی ایران را شاهدی بر نبود تبعیض در ایران بین ترک و فارس و دیگر قومیّت ها دانسته است. وقتی قرار است از قِبَل حضور این قِسم مقامات و سیاستمداران تنها تلاش برای نابودی ترکی و جایگزین ساختن فارسی نصیب آذربایجان شود، دیگر وزیر و صدراعظم آذربایجانی و غیرآذربایجانی چه توفیری برای ما دارد.
      کلّ مناصب مهم و کلیدی ایران را به دست آذربایجانی بسپارید. وقتی قرار است این دسته حریص تر از شما به دنبال کن فیکون کردن همه چیز آذربایجان باشند؛ دیگر چه فرقی می کند این صاحب منصب از کجا بوده و چه زبانی داشته باشد!
 
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [21.06.20 21:17]
نقدی بر مواضع ترکی ستیزانۀ دکترمحمود افشار ۵۹
      سیدحسن تقی زاده در جمع بندی نهایی خود می نویسد:
      « ابداً میان ما اختلافی نیست و نمیتواند هم باشد. وحدت ملّی ایران اغر مقاصد روح من است و از بیست سال به اینطرف با زبان و قلم در آن راه به قدر مقدور کوشیده ام. جلوگیری از افساد عثمانیهای جاهل عمده ترین مطمح نظر سیاسیون ما باید باشد، ولی باید با کمال پختگی و استادی و به قول فرنگیها با «tact» کار کرد؛ نه خامی. » (زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، ص 516)
      این به زعم تقی زاده عثمانی های جاهل ششصد سال چون کوهی استوار به نمایندگی از جهان شرق، یا بگوییم جهان اسلام در برابر کلّ فرنگ ایستاده بودند. همین عثمانی ها هم زبان و هم دین همین تقی زادۀ ابله و خائن و فراماسون و آقای آلت فعل امضای تجدید و تمدید خیانت بار نفت در دورۀ رضاشاه بودند. این عثمانی ها در روزگاری که تقی زاده خزعبلاتی از این نوع را در اروپا می نوشت و چاپ می کرد و دولت ایرانی نیرویی برای حفظ آذربایجان نداشت؛ غرب آذربایجان را از ارامنه و آسوری های نئوصلیبی و قتل عام کنندۀ مردم آذربایجان پس گرفته و به ملّت و دولت ایران بازگرداندند. حتی به گفته محمدعلی فروغی آن کشور خواهان تقویت قدرت دفاعی ایران بود و در رفتارش صداقت و صمیمیت نسبت به ایران موج می زند.
 
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [24.06.20 02:23]
✳️ نقدی بر مواضع ترکی ستیزانۀ دکترمحمود افشار ۶۰
      محمود افشار با ادارۀ ایران به شکل فدراتیو نیز مخالفت کرده و تنها گونه ای از تمرکززدایی را مجاز می شمارد. او آرا و نوشته های خود را نتیجۀ شصت سال مطالعه و اندیشه دانسته و بعد ار تأکید بر ضرورت حفظ تمامیّت ارضی ایران و لحاظ کردن شرایط ژئوپلیتیکی منطقه و هم زبانی همسایگان ایران با اقوام مرزنشین ایرانی ؛ نتیجه می گیرد:
      « به این نتیجه رسیده ام که برای حفظ ایران باید تمامیّت ارضی و وحدت ملّی آن مورد درخواست همۀ ایرانیان دارای هر زبان و هر مذهب که هستند، باشد. با نگاهی به همسایگان ایران که ترک و کرد و عرب و ترکمن و بلوچ میباشند و توجّهی به وضع جغرافی سیاسی کشور معلوم خواهدشد که فدرالیسم و خودمختاری اگر تجزیه نباشد؛ مقدمۀ آنست و برای وحدت و تمامیّت و استقلال ایران زهر کشنده می باشد. با خودگردانی که اصطلاح تازه ای در زبان فارسی است، تا حدّی که موجبات خودمختاری را فراهم نیاورد؛ مخالف نیستم و با تمرکز اداری استبدادی که زمان شاهان سایق رایج بود؛ مخالفت دارم. » (زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، ص 517)
      اساس اندیشه و نگاه محمود افشار و شرکای فکری او نسبت به اقوام غیرفارس ایرانی بر سوء ظن و خائن فرض کردن این قومیت ها مبتنی است و بر همین مبنا این گروه راه حل های ناعادلانه و تحمیل های ریشه در خودبزرگ بینی, زیاده طلبی و قوم گرایی خود را به عنوان چاره و راه حل حفظ تمامیت ارضی ایران به کرسی می نشانند.

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [25.06.20 01:11]
✳️ نقدی بر مواضع ترکی ستیزانۀ دکترمحمود افشار ۶۱
      افشار بعد از آن دو مطلب متناقض پشت سر هم می آورد. او نخست بر داشتن یک زبان عمومی مشترک در ایران که فارسی است، تأکید می ورزد و بعد از آن بر داشتن زبان محلّی و مادری و دوست داشتن آن از جانب متکلّمین بدان زبان صحّه می گذارد، ولی در ادامه از آذربایجانی ها می خواهد فداکاری کرده و خودشان در ترویج فارسی بکوشند تا تصوّر هیچ گونه تحمیلی نرود. او وجود انجمنی در تبریز را که داوطلبانه برای ترویج زبان فارسی می کوشید به رخ خواننده می کشد و از دیگر آذربایجانی ها می خواهند همان گونه عمل کنند. او می نویسد
      « در هر حال تعلیم و تعمیم فراگیر زبان فارسی دری را در تمام قلمرو ایران برای حفظ یک پارچگی و تفاهم ملّی واجب میشمارم. » (زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، ص 517)
      سیاستی که محمود افشار و گروه هم فکران او در آغاز قرن بیستم میلادی برای حفظ یکپارچگی و تفاهم ملّی در ایران، منادی آن گشتند; به مرور زمان جز تخریب بنیان های همبستگی تاریخی ملّت ایران تأثیر دیگری نداشت. عواملی پنهان و آشکار به صورتی کاملاً طبیعی و متناسب با الزامات سیاسی، جغرافیایی و فرهنگی ایران در طی تاریخ پدید آمده و بی نیاز از راهبردهای مجعول و مصنوع معاصرین، ایران را به عنوان یک کشور و یک سرزمین در جغرافیای سیاسی جهان سرپا نگه داشته بود. کاری که افشار و همانندان او کردند این بود که آن همبستگی تاریخی و طبیعی و عاطفی بین مردم ایران از هر زبان و تیره و نژاد و فرهنگی را نابود کرده و به جای آن یک رقابت و کینه توزی داخلی را جایگزین کردند و همبستگی ملّی جای خود را به تلاش برای خنثی ساختن زیاده طلبی های قومی، چشم و هم چشمی داخلی، دشمن انگاری و کشمکش داخلی داد و نقاری در میان اقوام عمدۀ ایرانی ایجاد کرد که در صورت اندک تلاطمی در قدرت دولت مرکزی حاصلی جز توفان نخواهدداشت.
 
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [25.06.20 20:42]
✳️ نقدی بر مواضع ترکی ستیزانه دکتر محمود افشار ۶۲
      محمود افشار در تکمیل سخن قبلی خود مي‌گويد :
       « وقتي يك وطن بزرگ مشترك علاوه بر شهر‌هاي موطن خود داريم و همه به راستي و درستي آن را دوست مي‌داريم ؛ بايد يك زبان مشترك عمومي هم علاوه بر زبان‌هاي محلّي و مادري خصوصي داشته باشيم و آن را دوست بداريم. »  (زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، ص 517)
      با شناختي كه از دكترمحمود افشار داريم ؛ بايد در صداقت او در گفتن چنين سخناني ترديد روا داشت. خيانت‌هاي بسيار او به ايرانيان ترك در طيّ شصت هفتاد سال به اين سادگي قابل فراموشي و گذشت نيست. آنچه افشار مي‌گويد از سر نااميدي و ناتواني اواخر كار اوست؛ هر چند توفيقاتي نيز در لطمه زدن به زبان تركي و زدودن آثار تركي در ايران داشته است، امّا به نظر مي‌رسد كه او نيز به بيداري آذربايجاني‌ها؛ بخصوص نسل جوان آن در بازگشت به خويشتن واقف شده بود. دكترمحمود افشار هرچه مي‌توانست؛ انجام داد. او و همفكرانش بر هر چه كه نشاني از آريايي بودن نداشت؛ تاختند، اگر هم اينك چيزي بر جاي مانده؛ همانا از باب لطف پروردگاري بود تا سرانجام ترک ایرانی بعد از چندین قرن رخوت و غفلت، تکانی به اندیشۀ خود داده و به آنچه ازعطایای حق تعالی برایش مانده بود؛ روی خوش نشان دهد.
 
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [26.06.20 20:30]
✳️ نقدی بر مواضع ترکی ستیزانۀ دکترمحمود افشار ۶۳
      محمود افشار به عنوان نماینده ای از گروه ملّي‌گراهاي افراطي می کوشد خود را موجودی دمكرات جلوه دهد؛ از اين رو به آذربايجاني‌ها امر مي‌كند كه خيلي آزاد و دمكراتيك در ترويج زبان فارسي پيشقدم شوند، تا گمان نشود كه تحميلي و زوري در كار بوده است. او افاضه می کند:
      « خوبي كار در اين خواهدبود كه اهل تبريز و ديگر شهرهاي ايران كه زبان مادري محلّي آنها غير از فارسي است؛ خود پيشقدم شوند و صميمانه و معتقدانه در ترويج زبان فارسي ناحية خود بكوشند تا تصوّر هيچ‌گونه تحميلي نرود. همچنان که سابق در تبریز انجمنی چنین می نمود. » (زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، ص 517)
      بعد از این از سر ناچاری به رفتار برخی مقامات اعزامی از تهران به آذربایجان هم اشاره کرده و از روش آمرانه و سختگیرانۀ آنها برای ممنوعیّت ترکی و ترویج فارسی انتقاد می کند:
        « اگر در گذشته بعضی اشخاص، حتّی مأموران دولت که به استانها میرفتند، روشی دیگر اتّخاذ کرده بودند؛ خطا و نکوهیده بوده است و نباید تکرار شود. با انقلابی که شده است؛ امیدوارم نشود. » (زبان فارسی در آذربایجان، ج 1، ص 517)
      محمود افشار از وابستگان حکومت پهلوی و از عقبه های فکری جریان ناسیونالیستی قبل از انقلاب بود. بخصوص او در رابطه با آذربایجان و زبان ترکی طرّاح برنامه های ضدّ ترکی حکومت پهلوی بود. او اعتقادی به انقلاب اسلامی یا هرگونه تغییر سیاسی در ایران به زیان سلطنت نداشت که حالا امیدوار باشد که با به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی رفتارهای خطا و نکوهیده از سوی مسئولان دولتی در آذربایجان رخ ندهد. اشارۀ او در این بخش متناظر بر رفتارهای عبدالله مستوفی و همانندان او در آذربایجان می باشد. مستوفی و دیگر همفکرانش در آذربایجان و مضافات آن، مجری سیاستی بودند که عقبۀ فکری آن را افشار و نظایر او تدوین کرده بودند. با این وصف انتقاد از رفتارهای مستوفی در آذربایجان یا دیگر مقامات فرهنگی و سیاسی در ولایات غیرفارسی زبان از جانب محمود افشار وجهی ندارد.
 
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [28.06.20 21:47]
✳️ نقدی بر مواضع ترکی ستیزانۀ دکترمحمود افشار ۶۳
محتوای پان ایرانیسم محمود افشار چیست؟(در حاشیه دفاع جلایی پور از پان ایرانیسم و محمود افشار)
      محمود افشار را باید بنیانگذار ایده پان ایرانیسم دانست، بنیانگذاران حزب پان ایرانیست هم او را مؤسس پان ایرانیسم می دانند. این واژه ابداع اوست و برای اولین بار حدود سال 1303ش در مقاله «سیاست اداری و وحدت ملی ایران» استفاده شده است. زمانی که رضاخان رئیس الوزراء(نخست وزیر) است؛ یعنی، همان زمانی که مفهوم دولت ـ ملت جدید در کشور در حال پایه ریزی است.
      در این مقاله، ایده پان ایرانیسم، بر اصل «زبان فارسی» بنا شده است. در واقع برای او ایران مساوی زبان فارسی است. از این جهت است که او زبان فارسی را نه زبان رسمی یا مشترک بلکه «زبان ملی» می نامد. او از تمام معیارهایی که می تواند موجب وحدت ملی شود (از قبیل دین، مذهب، منافع اقتصادی، تاریخ و جغرافیای مشترک، امیال و آرزوها و آینده مشترک و ...) عامل «وحدت در زبان» را مهمترین عامل وحدت ملی برمی شمارد.(گنجینه مقالات سیاسی، دکترمحمود افشار، چاپ 68، ج1، ص180) او به زبان های ترکی و عربی شدیدا آلرژی دارد و صراحتاً راهکار سرنیزه را برای سرکوب آنها پیشنهاد داده و اظهار می کند: «اگر گفته شود اهالی آذربایجان ترک نیستند و مردم عربستان ِ ایران[منظور خوزستان کنونی] عرب نمی باشند، صحیح است، ولی باید با این حرف ها دیپلماسی زبردست و سرنیزۀ تیز داشت.(همان). در همین مقاله، ایده ال خود را پان ایرانیسم می نامد و برای این ایده آل پیشنهاداتی می دهد:

⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [29.06.20 23:17]
✳️ نقدی بر مواضع ترکی ستیزانۀ دکترمحمود افشار ۶۴
1 ـ ترویج کامل زبان و ادبیّات فارسی در تمام مملکت
2 ـ تقسیمات جدید ایالات و ولایات و از بین بردن اسامی آذربایجان، خراسان و کرمان و عربستان و ...
 3 ـ تغییر دادن محل سکونت ایلات عرب زبان و ترک زبان و انتقال آنها به ایالت فارسی زبان و شهرنشین کردن آنها و آوردن ایلات فارسی زبان به این مناطق
4 ـ تغییر اسامی ترکی و عربی که ترکتازان و غارتگران اجنبی به نواحی دهات و کوه ها و رودهای ایران داده اند به فارسی و از بین بردن کلیه این قبیل آثار خارجی (گنجینه مقالات سیاسی, صص190ـ 189)
      او پس از برشمردن این پیشنهادات خطاب به رضاخان نخست وزیر وقت (همان سرنیزۀ مورد اشاره) می نویسد: «امیدواریم که رئیس الوزرای مقتدر و محبوب ما اینک که از استقرار امنیّت در مملکت فراغت حاصل فرموده، متوجّه این مسائل مهمۀ سیاسی و اقتصادی خواهندگردید.» (همان، صص 180ـ 179) البتّه ظاهرًا نگارش مقالات کفایت نمی کرده و او که یکی از مؤسسان حزب «ایران جوان» است و چنانکه خود می نویسد در همان ایّام نخست وزیری رضاخان به همراه رفقای خود به حضور او می رسد و توصیه ها را به گوش وی می رساند و سرنیزه در جواب آنها می گوید: جوان ها! همه اینها خواهدشد.» (همان ص379) او خود می نویسد تمام اعضای حزب ایران جوان (که گرایش شوونیستی آشکاری داشتند) بعدها وزیر شدند، غیر از خود او که مدّت کوتاهی معاون وزیر فرهنگ در کابینه صدرالاشراف شد و البتّه به خاطر نگارش مقاله ای علیه ترک های ترکیه، نخست وزیر، عذر او را خواسته و وادار به استعفا نمود. (همان، ص377)  
 
⬅️ منتظر بخش های بعدی باشید.
آدرس کانال
@bildirish_channel

بیلدیریش, [30.06.20 20:31]
✳️ نقدی بر مواضع ترکی ستیزانۀ دکترمحمود افشار ۶۵
      افشار خطاب به افغان ها، منظورش از پان ایرانیسم را با این جملات روشن تر می کند:
      « وقتی من خود را طرفدار پان ایرانیسم معرفی می کنم؛ منظورم اتّحاد کلیۀ ایرانی نژادان است برای حفظ و عظمت و احترام تاریخ چند هزار سالۀ مشترک و زبان ادبی و ادبیّات مشترک و برای اشتراک مساعی در برابر خطرهای نژادهای تورانی و سامی و غیره که از اطراف تهدید می کنند؛ یعنی، همۀ ایرانی نژادان باید بدانیم که کمابیش مواجهیم با خطر زرد، ما[کشور ایران] مستقیما از طرف مغرب و شما[کشور افغانستان] از جانب شمال، بعضی هم تا نیمه در این سیلاب هولناک فرو رفته ایم. (گنجینه مقالات، ص 483)
      افشار به ایدۀ «ایران کبیر» اعتقاد دارد از نظر او پارسیان هند (زرتشتیان ساکن هند) ایرانی اند و تابعیّت هندی زرتشتیان هند مانع ایرانی بودن آنها نیست. (همان، ص 484)
      او ایران و افغانستان را در واقع «یک روح در دو بدن» می نامد، چون زبان هر دو فارسی است. (همان، ص 474) می نویسد: «به امپراطوری ادبی یعنی «قلمرو زبان یا ادبیّات فارسی» شامل افغانستان و تاجیکستان و ایران و بلوچستان و کردستان علاقه دارد.» (همان ص 493)
      او ارامنه ارمنستان و ایران را «دو ملت برادر» که می توانند تحت لوای «ایران کبیر» باهم الفت داشته باشند؛ معرفی می کند. (گنجینه، ص 367) ولی در هیچ یک از اینها ترک های ایران سهمی از ایران کبیر ندارند، چرا که در دیدگاه او ترک ها نشانه ای از تورانیان اند.
      از نظر او ترکی زدایی مانند «ضدعفونی سازی» است. (همان، ص519) آذربایجانی ها یا ترکند یا ایرانی و نمی توانند هر دو باشند. او زبان ترکی را به خنجر زهرآلودی تشبیه می کند که نه تنها به پهلوی کشور که به وسیله قشقاییان به قلب فارس هم فرورفته (همان ـ ص317) در نهایت روسی سازی شوروی درجمهوری های شوروی را الگویی برای ایران معرفی می کند. (همان ص321) گرچه عمرش کفاف مشاهده سرانجام الگویش (شوروی) را نکرد.
 
(سه بخش پایانی به قلم آقای علی طارمی بوده است.)

آدرس کانال:
@bildirish_channel