بیلدیریش, [05.10.20 10:30]
✳️✳️ همراهان گرامی و اعضای صمیمی و وفادار کانال بیلدیریش
سلام
      همان گونه که مستحضر هستید مطالب مربوط به بیان مواضع ترکی ستیزانۀ علی اکبر سعیدی سیرجانی به پایان رسیده است. قصد داشتم از امروز مطالب دیگری در بارۀ یکی دیگر از ترکی ستیزان ایرانی خدمت انورتان تقدیم کنم، لیکن انجام این کار برای مدّتی به عهدۀ تعویق خواهدافتاد.
      چند روزی است که ارتش جمهوری آذربایجان عملیّات نظامی گسترده ای را برای آزادسازی اراضی خود از اشغال نیروهای مسلّح دولت متجاوز ارمنستان و دولت خود خواندۀ آرتساخ آغاز کرده است. در این چند روز ارتش آذربایجان موفقیّت های قابل توجّهی کسب کرده و نور امیدی بر دل های دردمند آذربایجانیان تابانده است. شاید برای تبریک گفتن قدری زود باشد و هنوز تا پیروزی نهایی راهی دشوار پیش روی آذربایجان است و باید ایّامی چند را با دلهره و نگرانی طی کنیم و برای پیروزی اردوی ترک دست دعا به درگاه حی لایزال برداریم.
      یک ضرب المثل فارسی می گوید: «مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد.» مدّت مدیدی است که ترکان و در مقیاسی وسیع تر مسلمین در برابر شعبده بازی های سیاسی نظامی غربی ها با کم و کاستی مواجه می گردند و گاه سرنوشت جنگ شرقی ها و مسلمانان نه در میدان های جنگ که در تاریک خانه های سیاست غربی ها و آمریکا و روس رقم می خورد. بر پایۀ مثل مورد اشاره و تجربیّات تلخ تاریخی, اینجانب در روزهای نخست جنگ نگرانی هایی در بارۀ نتیجۀ جنگ و شیوۀ ادارۀ آن داشتم. از خدا پنهان نیست از شما هم پنهان نباشد؛ هنوز هم دلهره هایی دارم و نگران کارشکنی و مداخلات شوم سیاسی و نظامی قدرت های فرامنطقه ای برای چوب گذاردن در لای چرخ حرکت ارتش آذربایجان هستم. از طرف دیگر قدری هم نگران عزم و ارادۀ دولت آذربایجان هستم و می ترسم این دولت از قدرت روحی لازم برای پایداری در برابر تهدیدات و کارشکنی ها وبازی های سیاسی طیف وسیعی از حامیان ارمنستان برخوردار نباشد وگرفتار لغزش هایی بی موقع گردد و کار را ناتمام گذارد. به هر تقدیر اکنون ما چاره ای جز دعا، صبر و آرزوی پیروزی نداریم.
      شروع عملیّات آزادسازی قره باغ موجبی شد احساس کنم می توان در این باره با دوستان و همراهان عزیز درد دلی کرد و تاریخ مواجهۀ ارامنه با ترکان مسلمان را در قرون ماضیه بازخوانی کرد. رفتار و سیاست ایران در مواجهه با بحران قره باغ هم موجب دیگری بود که این درد دل و مرور تاریخ را توجیه پذیر می نمود.
      به یاری خدا از امروز مطالبی در بارۀ ریشه های تاریخی منازعۀ قره باغ و تعامل ارامنه با قدرت های فرامنطقه ای به زیان ملل مسلمان و دلایل و پیش زمینه های سیاست نادلپذیر ایران در قبال مسئلۀ قره باغ عرضه خواهدشد. امید است مقبول افتد و مطالب ارائه شده حاوی نکات تازه ای برای دوستان باشد.
      به قول مولوی «کوشش بیهوده بِه از خفتگی» املای نانوشته غلطی ندارد و املای نوشته شده می تواند با اشتباه و لغزش قرین باشد. امید دارم دوستان اشتباهات یا نواقص کار را بر اینجانب ببخشند.
      متن از مدّت ها پیش با توجّه به شرایط آن سال ها تدوین گشته بود، لیکن هیچ گاه فرصتی برای چاپ آن پیش نیامد و قسمت این بود به میمنت حماسه سازی ارتش آذربایجان امکان نشر آن فراهم گردد. از همین رو ممکن است در اثر اتّفاقات چند روز اخیر یا اتّفاقات روزهای آینده، تغییری در شرایط و اوضاع پیش آید. تا آنجا که مقدور بود اصلاحاتی در متن در جهت به روز رسانی آن انجام شد، لیکن ممکن است نکاتی هم باقی بماند که رنگ و بویی از شرایط گذشته در خود داشته باشد.

موفق و سربلند باشید.

بیلدیریش, [05.10.20 20:10]
✳️ ریشه های تاریخی منازعه قره باغ و تعامل ارامنه با قدرت های فرامنطقه ای علیه ترکان ۱
      با فروپاشي اتّحادجماهيرشوروي در سال 1991 ميلادي و استقلال جمهوري‌هاي آن؛ كشوري به نام ارمنستان در جغرافياي سياسي منطقة قفقاز پديدار شد كه از همان روزهاي نخست استقلال و حتّي مدّتي قبل از آن زمينه‌هاي يك بحران سياسي و نظامي طولاني را در اين منطقه بنيان گذاشت. وجود مشكلاتي در تقسيمات و مرزبندي جمهوري‌هاي شوروي سابق كه در زمان استالين انجام شده و از سياست جانبدارانه‌اي نسبت به ارامنه پيروي كرده بود؛ زمینه لازم را براي برخي زياده‌خواهي‌ها پديد آورده بود.
     بي‌تدبيري دولت‌هاي وقت آ‎ذربايجان در دفاع از سرزمين‌هاي اين كشور منجر به اشغال قره‌باغ و بخش‌هايي از خاك اصلي آذربايجان شد و اين اشغال تا به امروز ادامه پيدا كرده‌ و تلاش‌هاي سياسي متعدّد در سال‌هاي گذشته متضمّن هيچ سودي براي حلّ مشكل نبوده‌است.
      غفلت دولت آذربايجان از نیروی مردم و اميد بستن به مذاكرات و همراهي با غرب براي استفاده از حمايت کشورهای غربی جهت پس گفتن اراضي اشغالي موجب شد اين مشكل روز به روز حادّ‌تر و مزمن‌تر گردد. برخی اخبار در سال های گذشته حكايت از ساكن كردن ارامنه مهاجر در نواحي اشغال شدة آذربايجان داشت و همۀ اينها به معني خواب و خيال‌هاي بسيار ارمنستان براي آينده و انضمام اراضي آذربايجان به خاك خود مي‌باشد.
      پروندة سياه ارامنه در مواجهه با مردم ترک و مسلمان منطقه و كارگزاري اين گروه مسيحي به نفع اروپا و آمريكا و روسیّه عليه مسلمانان ايران، آذربايجان و عثماني در طيّ ساليان متوالي موجب بدبيني بسيار نسبت به آينده مي‌شود و همة اينها موجبي براي انديشه و تأمّل بيشتر در سياست‌هاي متّخذه به‌وجود مي‌آورد.     
      جمهوري آذربايجان در سنوات گذشته فشار‌هاي سياسي طاقت‌فرسايي را براي امتياز دادن و كنارآمدن جهت استقرار صلحي ناعادلانه تحمّل کرده و به موازات آن ارمنستان از حمايت بسيار سياسي، نظامي و اقتصادي برخورداري داشته است؛ به گونه‌اي كه علي‌رغم داشتن اقتصادي متزلزل و غيرنفتي، فقدان منابع انرژي مطمئن، عدم دسترسي به آب‌هاي آزاد، كمبود نيروي انساني در مقايسه با آذربايجان، محصور بودن در ميان مرز‌هاي بسته يا ناامن و ديگر عوامل منفي توانسته بار هزينه‌هاي نظامي و اقتصادي اين تجاوزگري و اشغال را تحمّل نماید.
 
⬅️ ادامه دارد.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [06.10.20 19:46]
✳️ ریشه های تاریخی منازعه قره باغ و تعامل ارامنه با قدرت های فرامنطقه ای علیه ترکان ۲
      در مسئله قره باغ و فتنه انگیزی ارمنستان, سياست خارجي ايران در قبال اين كشور ناراحت منطقه به شدّت محلّ تأمّل و تعجّب بود. پر واضح است عدم حمايت از ملّت و كشور مورد تهاجمي كه سرزمين‌هايش نيز سال‌هاست تحت اشغال مي‌باشد؛ به همراه حمايت از كشور مهاجم و اشغالگر، آن هم كشوري و قومي غيرمسلمان كه پروندة بسيار سياهي در تعامل با ملّت‌هاي مسلمان منطقه در گذشته داشته است، تا چه حدّ براي مردم مسلمان آذربايجان كه دست بر قضا و به حق چشم اميد به حمايت ايران داشته‌اند؛ تلخ و دردآور است.
      براي خود ما كه تجربه و خاطرة تلخي از اشغال سرزمين‌هايمان داريم و در دورة اشغال شاهد حمايت‌هاي همه جانبة بسياري از كشور‌هاي دنيا از متجاوز و اشغالگر بوده‌ايم؛ تبعيّت كردن از سياست حمايت از اشغالگر غيرمسلمان به هيچ عنوان برازنده نبود.
      در حال حاضر بخش قابل توجّهی از نيازهاي كشور ارمنستان يا از ايران تأمين مي‌گردد و يا از طريق ايران به اين كشور ترانزيت مي‌شود. در دهۀ هشتاد شمسی ايران به همراه كشورهاي يونان و ارمنستان در يك پيمان امنيّتي سه جانبه شرکت جست كه نفس شركت در پيمان دفاعي با عضویّت كشوري متجاوز و غيرمسلمان عليه يك كشور مسلمان و شيعه معاني و پيام‌هاي خاصّ خود را داشت. انعقاد توافق نامه دفاعی و امنیتی بین ایران و ارمنستان در آبان ماه ۱۳۸۶ که در ایروان به امضای سرتیپ مصطفی محمد نجار وزیر دفاع وقت ایران و میکائیل هاروتیونیان وزیر دفاع ارمنستان رسید, نشانه دیگری از کج بینی و کجروی در سیاست خارجی ایران در همکاری با یک کشور متجاوز به سرزمین مسلمین محسوب می شد. با توجه به حساسیت مردم آذربایجان نسبت به این امر در اعلام خبر امضای این توافق نامه تاکید شد مفاد توافق نامه مشتمل بر تامین مواد مصرفی و مواد اولیه نیروهای مسلح ارمنستان از جانب ایران می باشد!!
      در همان سال یک مقام عالی رتبه دیگر ایرانی هم سفری به ارمنستان داشت و در جریان این سفر طی مصاحبه ای با تلویزیون دولتی ارمنستان روابط ایران با این کشور را "روابطی برادرانه" خواند!
      مخالفت ايران با طرح گوبل كه بر معاوضة سرزمين بين آذربايجان و ارمنستان استوار بود و براي آذربايجان طرح قابل قبولي به حساب مي‌آمد و موجب ارتباط نخجوان با خاك اصلي جمهوري آذربايجان مي‌شد؛ نيز يك اقدام جانبدارانه به نفع ارمنستان به حساب مي‌آمد و استدلال مخالفت با اين طرح, قطع ارتباط ارمنستان با ايران، تضعيف موقعيّت ايران در قفقاز و از بين رفتن وابستگي نخجوان به ايران عنوان شده بود. علاوه بر اين‌ها برخي اخبار حكايت از تأمين بخشي از نيازهاي دفاعي ارمنستان به وسيلة ايران را داشت كه بايد از سختي و طاقت‌فرسايي اين خبر به خدا پناه برد.
 
⬅️ ادامه دارد.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [07.10.20 19:08]
✳️ ریشه های تاریخی منازعه قره باغ و تعامل ارامنه با قدرت های فرامنطقه ای علیه ترکان ۳
      در سال های نخست اشغال قره باغ افكار عمومي ايران جانبدار آذربايجان و مردم آن و طالب آزادي اراضي اين كشور بود و جانبداري از ارامنه در ايران به جمعي اندك از خواصّ، ملّي‌گراها، نژادگرایان، آریایی بازان و شووينيست‌ها اختصاص داشت. با گذشت زمان و در نتیجۀ برخی اتفاقات سیاسی و فرهنگی در سال های آخیر یک دگردیسی عمیق در نوع نگاه مردم غیرترک در ایران نسبت به مسئلۀ قره باغ و منازعۀ آذربایجان و ارمنستان پدید آمد و افکار عمومی مردم فارس به سمت جانبداری از ارمنستان و بغض و کینه نسبت به آذربایجان گرایش پیدا کرد.  
      از طرف دیگر دولت و وسایل ارتباط جمعی در ایران در مواجهه با مسئلۀ قره باغ راه سکوت و فراموشی را پیشه کردند و در حالي كه وسايل ارتباط جمعي ما؛ بخصوص صدا و سيما براي كوچك‌ترين رخداد‌هاي سیاسی و نظامی غرب آسیا و منطقۀ عربی و بسياري وقايع ديگر در نقاط مختلف دنيا تحليل‌ها و ميزگرد‌هاي متعدّدي تدارك مي‌دیدند؛ در بارة ادامة اشغال اراضي آذربايجان به بايكوت روي آوردند و دريغ از كلامي و گفته‌اي در نقد و تحليل روابط آذربايجان و ايران يا شرايط حاكم بين آذربايجان و ارمنستان، يا تحليل سياست خارجي ايران در قبال جمهوري آذربايجان و سياست‌هاي حمايتي ايران از جمهوري ارمنستان.
      در نوشته‌هاي گاه‌و بيگاه برخي نشريات در اين باره نيز ما شاهد  بياني مختصر، مبهم و كلّی بوديم و اين نشريات در نوشته‌هاي خود از لحن و ادبيّاتي در رابطه با آذربايجان  بهره برمي‌گرفتند كه گويي در بارة كشوري صحبت مي‌كنند كه بیست‌هزار كيلومتر از ما فاصله دارد و كشوري است كه دولت و ملّت ما نبايد هيچ‌گونه احساسي نسبت به آن داشته باشند.
      وقايع رخ داده بين آذربايجان و ارمنستان؛ تأثيري به مراتب بيشتر و عمقی تر از ديگر وقايع در امنيّت ملّي ما داشته است و اينكه علي‌رغم اهميّت موضوع چرا اين مسئله در مباحث سياسي صدا و سيما مطلقاً جايگاهي نداشته و در نشريّات نيز بسيار كم رنگ بوده؛ نیازمند کنکاشی نسبتاً عمیق است. متأسّفانه در ارتباط با مسائل مربوط به آذربايجان و ارمنستان، دولت ما ترجيح داده از سياستي مغاير با همه چيز ما از سفارشات و مؤكّدات دين گرفته تا قانون اساسي و ميل و ارادة مردم ترک ایران پيروي كند. این سیاست ریشه در تاریخ و نوع اندیشه حاکم بر جامعه روشنفکری و سیاسی ما دارد و این نوشته بر آن است در حد وسع خود سرمنشاهای این رفتار را واکاوی کند.
 
⬅️ ادامه دارد.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [09.10.20 18:15]
✳️ ریشه های تاریخی منازعه قره باغ و تعامل ارامنه با قدرت های فرامنطقه ای عایه ترکان ۴
      سياست ایران در قبال مسئلۀ قره باغ را به هر‌گونه‌اي تحليل كنيم؛ بعيد است آنچه در پايان بر جاي مي‌ماند به حقّانيّت چنين سياستي شهادت دهد و حمايت امّ القراي جهان اسلام از دشمن شيعه‌ترين كشور دنيا (از حيث درصد جمعيّت شيعه مذهب نسبت به كلّ جمعيّت آذربايجان) و نزديك‌ترين ملّت به ملّت ايران از نظر دين، مذهب، تاريخ مشترك، سرزمين، هم‌زباني با بخش كثيري از ملّت ايران را توجيه پذير سازد و يا بر رويّة دستگاه‌هاي ارتباط جمعي ما در اين باره صحّه بگذارد.
      رفتار دولت های ایرانی در بارة اين اشغالگري در نزديكي مرز‌هاي ايران محتاج تحليلي گسترده و  بررسي عقبه‌هاي فكري اين سياست و نيز زدن نقبي به تاريخ است.
      با کمال تأسّف باید گفت پایه های اساسی سیاست در ایران بر عناصری تکیه دارد که از دل آن رفتارهایی چون سیاست متناقض ایران در قبال بحران قره باغ بیرون می آید. سیاست در ایران بر پایه هایی چون پان ایرانیسم، فارسی گرایی، ترکی ستیزی، عرب ستیزی و مصادره گرایی فرهنگی استوار بوده است. بر این پایه ها می توان شیعه گرایی نه به معنای یک مذهب حقه، بلکه به عنوان شعبۀ ایرانی اسلام و یک دین ایرانی هم افزود.
      حکومت پهلوی و مردان فرهنگی آن بنیان گذار این بنیادهای فکری و رفتاری بودند. انقلاب اسلامی با وجود ایجاد تحوّلات اساسی در ایران از بازخوانی و اصلاح گفتمان ساخته شده از جانب حکومت پهلوی ناتوان ماند و بعد از دوره ای کوتاه قدم در همان راهی گذارد که پیشاپیش در این کشور به سنن و محکمات سیاسی و فرهنگی تبدیل گشته بودند.
      پر واضح بود که از دل سیاست بنیاد شده بر این پایه ها، ترک دوستی و آذربایجان دوستی چه در داخل و چه در خارج از ایران بیرون نخواهدآمد و سیاستمداران ما کمابیش به آریایی بازی، فارسی گرایی و باستان گرایی وفادار خواهدماند و وفاداری به این عناصر با داشتن دیدگاه معقول و عادلانه نسبت ترک؛ چه ایرانی و چه خارجی غیر قابل جمع خواهدبود.
      با وجود انتقادات بسیار در داخل ایران نسبت به سیاست دولت های ایرانی در مواجهه با مسئلۀ قره باغ، این دولت ها هیچ گاه تغییری در سیاست های متّخذۀ خود به عمل نیاوردند و ترجیح دادند همچنان بر رفتار پارادوکسیکال خود ادامه دهند و پیوسته خود را در نقطۀ مرکز نقد و آماج نکوهش های دلسوزان و دردمندان جامعۀ ایران نگه دارند.
      با این تفاصیل شاید احتجاج با دولتمردان و عقبه فکری سیاست در ایران متضمّن هیچ سودی نباشد. از این رو مراجعت به مردم و تبیین مسئله برای مردم اعمّ از ترکان ایرانی و مردم غیرترک ایران خالی از فایده نباشد.
      بررسي نوع رفتار ارامنه با دولت‌ها و ملّت‌هاي مسلمان منطقه و نيز روابط ارامنه با كشور‌هاي فرامنطقه‌اي و مسيحي در گذشته ما را به شناخت و تحليلي مناسب و مبتني بر حقايق سوق دهد و در نتيجه به تدوين سياست خارجي منطبق بر عدالت و آرمان‌گرايي ما ياري رساند. بر اين اساس ما بحث خود را در چهار حوزه ادامه خواهيم داد تا در پايان به توفيق الهي به روشن شدن امر و اثبات ناهمخواني اين سياست با حق، منطق و اعتقادات‌مان ياري رسانيم:
1ـ پيش‌زمينه‌ها و عقبه‌هاي فكري حمايت از ارمنستان
2ـ نقبي به تاريخ
3ـ مباني انتقاد از سياست ايران در قبال ارمنستان  
4ـ تحليل و جمع بندي نهايي
 
 ⬅️ ادامه دارد.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [10.10.20 18:11]
✳️ ریشه های تاریخی منازعه قره باغ و تعامل ارامنه با قدرت های فرامنطقه ای علیه ترکان ۵
- پيش زمينه‌ها و عقبه‌هاي فكري حمايت ايران از ارمنستان
      اتّخاذ هر سياستي در مسائل داخلی یا خارجی بر پاية مبناهایي شكل مي‌گيرد. سياست متّخذة ايران در قبال ارمنستان نيز از اين اصل كلّي بركنار نيست و دلايلي چند دولت‌مردان ما را واداشته است در سنوات گذشته سياست خاصّ ايران در قبال منازعۀ آذربايجان و ارمنستان را طرّاحي و به مورد اجرا بگذارند و اين سياست با تغيير دولت‌ها و رؤساي جمهور كماكان ثابت مانده است. در این مقال تلاش خواهدشد دلايلي چند در بارة پیش زمینه های اتّخاذ چنين سياستي اقامه گردد.
      از نظر نگارنده اهمّ دلايل پيروي ايران از سياست فعلي را بايد در دو زمينة «تمایلات نژادگرایانه» و «دیدگاه ناصواب در باب سیاست وحدت ملّی» جستجو كرد.
الف ـ تمایلات نژادگرایانه
      بر اساس انديشه و عقيده‌اي كه براي ما از گذشته و پيش از انقلاب به يادگار مانده‌است و ما فعلا به درستي و نادرستي آن در اين مقال كاري نداريم؛ ارمني‌ها قومي آريايي و هندواروپايي زبان هستند كه از گذشته‌اي دور همچون ديگر آريايي‌ها مذهب مهري داشته‌اند و به تعبير يك باستانگرا به همراه ديگر اقوام آريايي «پس از كوچي دراز آهنگ به سوي خاك‌هاي گرم خورشيدي سرانجام در زير چتر گستردة يك هويّت واحد در سرزميني كه از آن پس با الهام از واژه‌نام آريايي ايران نام گرفت.» در شمال غربي فلات ايران سكني گزيده‌اند. (رک. كارنامة به دروغ، تأليف پوران فرخ‌زاد، تهران، انتشارات علمی، چاپ اوّل، 1376، ص 36)
      اين احساس خويشاوندي در حال حاضر بر روح و جان برخي‌ها مستولي است و در نقطة مقابل آنان با ترك هيچ‌گونه احساس سنخيّتي نكرده و علي‌رغم برخي اظهار نظرها و تظاهرها، تركان را دشمن الي‌الابد خود فرض كرده‌اند. اين انديشه سرمنشأ بسياري از رفتارها در سياست داخلي و خارجي ماست.
      با اين بيان، گروه مورد اشاره زبان و قوم ارمني را از خويشاوندان زبان فارسي و قوم آريايي و ايراني دانسته‌اند و از آنجا كه پيوسته تلاش‌ها مصروف بر اين است كه ايران كشوري صددرصد فارس زبان و سرشار از فرزندان نژاد خالص و ناب آريايي معرّفي شود؛ كاملاً طبيعي است كه از اين رهگذر نسبت به زبان‌ها و اقوام خويشاوند احساس علاقه كرده و در غم آنها شريك باشند.
      به عبارت ساده‌تر و بهتر بايد گفت: ارمني قوم و خويش است، هرچند غيرمسلم و غيرهم‌وطن باشد و هزاران ايراني و مسلم را نيز كشته باشد و ترك بيگانه است، حتّي اگر در طول صده ها و هزاره ها هم ‌وطن بوده و مسلم و شيعه باشد و اين كشور را در قرون متوالی حراست كرده باشد. با كمال تاسّف بايد گفت: برخي رسوبات فكري شووينيست‌ها علي‌رغم بروز پديدة بزرگي چون انقلاب اسلامي همچنان بر روح و جان سياست در ايران حكمفرماست و ارواح سرگردان باستانگرايان و ملّي‌گراهاي افراطي اگر‌چه در ظاهر جايگاهي در مناصب ندارند؛ در راهروهاي سياست و انديشة ما به گشت‌زني مشغولند.
 
⬅️ ادامه دارد.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [11.10.20 22:25]
✳️ ریشه های تاریخی منازعه قره باغ و تعامل ارامنه با قدرت های فرامنطقه ای علیه ترکان ۶

      در كتاب «ايرانيان ارمني» تأليف «آندرانيك هويان» كه سال ها پیش از سوي مركز بين‌المللي گفتگوي تمدّن‌ها انتشار يافته‌است؛ مي‌خوانيم:
      «ايرانيان و ارمنيان از روزگاران دور تا امروز در كنار هم زيسته‌اند و بر زبان، فرهنگ و سنّت‌هاي هم تاثير گذاشته‌اند. هيچ قوم و ملّتي به اندازة ارمنيان با ايرانيان نزديك نبوده‌اند. سرزمين ارمنستان در واقع ادامة سرزمين ايران است. ايرانيان و ارمنيان هر دو از نژاد آريايي هستند كه در زمان‌هاي دور از نخستين خاستگاه اقوام آريايي به سوي ايران و ارمنستان كنوني حركت كرده‌اند. زبان ارمني يكي از زبان‌هاي مستقل آريايي است كه با زبان فارسي پيوندي ناگسستني دارد.» (ايرانيان ارمني، تأليف آندرانيك هويان، تهران، چاپ اوّل، 1381، ص 9)
      شايد گفته شود اين ديدگاه يك مؤلّف ارمني است، امّا چه بايد گفت وقتی مشاهده کنیم این کتاب از سوی یک مؤسّسۀ وابسته به دولت و مرتزق از بودجۀ دولت مدّعی مردم سالاری و جامعۀ مدنی منتشر می گردد و چه باید گفت آنجا كه مسلمانان خودآريايي پندار ايراني و باستانگرايان نيز به همين گونه اظهار نظر مي‌كنند.
      عارف قزويني شاعر به اصطلاح ملّي و مشروطه‌خواه و سرايندة اشعار «وطنيّه» حوالي سال 1918 ميلادي، زماني كه در استانبول ساكن بود؛ به دنبال شنيدن خبر استقلال جمهوري ارمنستان، تصنيفي با مطلع زير براي گرامي‌داشت اين واقعه و شادباش استقلال ارمنستان مي‌سرايد و مي‌گويد:
بمانديم ما مستقل شد ارمنستان    (ارمنستان ارمنستان شد ارمنستان)
زبردست شـد زيردست زيردستان   (دستان زيردستان زيردستان)  (كلّيّات دیوان عارف قزويني، به اهتمام عبدالرحمن سیف آزاد، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، 1342، ص 386)
      اين در حالي است كه عارف نیازی برای شادباش استقلال آذربایجان در همان زمان احساس نمی کند. همين حضرت در شعري ديگر در بارة ترک و زبان تركي اين گونه مي‌سرايد:  
زبان ترك از براي از قفا كشيدن است
صلاح، پاي اين زبان ز مملكت بريدن است
دو اسبه با زبان فارسي از ارس پريدن است
نسيم صبحدم برخيز بگو به مردم تبريز
كه نيست خلوت زرتشت جاي صحبت چنگيز  (همان، ص 384)
 
⬅️ ادامه دارد.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [12.10.20 18:00]
✳️ ریشه های تاریخی منازعه قره باغ و تعامل ارامنه با قدرت های فرامنطقه ای علیه ترکان ۷

      این خط ستایش از ارمنی و خودی دانستن ارمنی در آثار دیگر نویسندگان ایرانی هم جریان دارد.
      احمد كسروي در يكي از آثار خود با عنوان «نامهاي شهرها و ديه هاي ايران» ارادت و علاقة خاصّي به زبان ارمني ابراز مي‌دارد و در جاي جاي دفتر يكم و دوم اثر خود از لغت و قواعد دستوری زبان ارمني براي درك و دريافت و توضيح معناي واژه‌ها بهره مي‌گيرد و گاه از كاربرد لغت مورد نظرش در زبان ارمني به عنوان آخرين و قاطع‌ترين دليل فارسي بودن یا خودی بودن کلمه یا لااقل غیرترکی بودن واژه‌ها استفاده مي‌كند؛ چرا كه اعتقاد دارد:« زبان ارمني همبستگي با زبان‌هاي ايراني دارد.» (كاروند كسروي، به کوشش یحیی ذکاء، تهران، چاپ اوّل، 1352، ص 279)
      وي بسياري از اسامي امكنه جغرافیایی در آذربايجان را از ريشة ارمني مي‌داند و معتقد است نام‌هايي چون: باكو، نخجوان، قارقابازار، بيلقان و شيروان و ... يا به كلّي واژه‌اي ارمني هستند، يا اينكه جزئي از ساختمان آنها ريشه در زبان ارمني دارد. حتّي كسروي براي توجيه و توضيح كلمة «آذربايجان» و اثبات اينكه اصل آن «آتورپاتكان» است؛ به قواعد زبان ارمني متوسّل مي‌شود. (رک. كاروند كسروي، ص 316)
      «پوران فرّخ‌زاد» مولّف كتاب «كارنامة به دروغ» نيز در كتاب خود علاقة وافري به ارامنه ابراز مي‌دارد و مي‌كوشد نوعي اتّحاد و يگانگي بين ارمني و اشكاني ايجاد كند. او نام «اورميّه» را نيز در رابطه با زبان ارمني توجيه و تفسير می كند و چيزي نمي‌ماند كه اسكندر مشهور تاریخ را هم يك ارمني قلمداد كند. (کارنامۀ به دروغ، ص 149)
      «اسماعيل رايين» نيز در مواجهه با ارامنه؛ آنها را از اصيل‌ترين اقوام ايراني مي‌داند و مي‌نويسد:
      « مي‌دانيم كه از دير باز ـ حتّي از نخستين روز‌هاي تاريخ مدوّن ايران ـ ارمنيان نيز چون ديگر اقوام و نژادها در كنار هم و در نهايت مسالمت زيست مي‌كرده‌اند. گذشته از پاره‌اي حوادث استثنايي كه بر اثر برخورد بين افراد اين اقوام و اديان روي داد ـ و در همة آنها نيز دست و تحريك خارجي عامل و انگيزة اساسي بشمار مي‌رفت. ـ اقليّت‌هاي مذهبي؛ بويژه ارمنيان كه نام اقليّت بر آنان نمي‌توان نهاد؛ بلكه قومي از اصيل‌ترين اقوام ايراني هستند، همواره مطمئن‌ترين پناهگاه خود را در ايران مي‌جسته‌اند. » (قتل عام ارمنيان، تأليف اسماعيل رايين، ص 119)
 
⬅️ ادامه دارد.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [13.10.20 20:20]
✳️ ریشه های تاریخی منازعه قره باغ و تعامل ارامنه با قدرت های فرامنطقه ای علیه ترکان ۸

      عقايد و ديدگاه‌های مورد اشاره تنها در حوزة مباحث نظري و اهالي قلم باقي نمانده، بلكه در سياست ما جايگاهي محكم براي خود يافته است.
      سیاستمداران و مسئولان ارشد ما در سفرهای مستمر و پرتکرار خود به ارمنستان یا هنگام استقبال از مقامات این کشور از اشتراكات و نزديكي بسيار ايران با ارمنستان سخن می گویند. واقعا اين چه اشتراكات بسياري است كه مقامات ما با آب و تاب از آن سخن مي‌گويند؟ اشتراك در دين است، يا اشتراك در مذهب، يا اشتراك در زبان، يا اشتراك در آداب و رسوم، يا شايد اشتراك در هم‌سنگر بودن در مبارزه با قدرت‌هاي متجاوز اروپايي در تاريخ جديد و معاصر؟!
      مقام ارشد دیگری هم از اين شاهكارآفريني‌ها عقب نمی ماند و در آخرين روزهاي سال 1385 در جريان افتتاح خطّ لولة گاز ايران به ارمنستان در اظهاراتي شگفت از «فراواني و نامحدود بودن زمينه‌ها و سطوح همكاري بين ايران و ارمنستان سخن می گوید!!» و روابط ايران با ارمنستان را «بالاترين و نمونه‌ترين روابط ايران با كشورهاي ناحية قفقاز» می خواند و هیچ در بارۀ اینکه چرا بايد امّ‌القراي جهان اسلام بالاترين و نمونه‌ترين و نامحدودترين روابط را با يك قوم مسيحي متجاوز به جان و مال مسلمين و شيعيان و خيانتكار به مسلمين در طيّ تاريخ داشته باشد؛ توضيحي نمی دهد!
      این هم پایان کار نیست و مسئول ارشد دیگری به ایروان می رود و در مصاحبه با تلویزیون ارمنستان روابط ایران با ارمنستان را روابطی برادرانه می خواند!
      يقيناً دانايان قوم كه طبعاً مرداني مؤمن و متشرعی هم هستند و سمت مشاورت مقامات ارشد ما را دارند, نيز غير از اين نمي‌انديشيده‌اند كه چنين انديشه‌اي و پيروي از چنين سياستي را پيش پاي مقامات ما گذارده‌اند و گردانندگان متديّن صدا و سيماي ما هم اين‌گونه فكر مي‌كنند كه همه چيز و همه جاي دنيا يادشان مي‌افتد؛ الا واقعة آذربايجان و ارمنستان و به خوبي پي برده‌اند كه براي پرهيز از ايجاد هرگونه حسّاسيّتي و براي فرار از توجيه اين بزرگ‌ترين تناقض سياست خارجي ما، بايد آن سوي ارس را پايان دنيا و مرز سرزمين ظلمات قلمداد كرده و به خود و همة مردم بقبولانند كه آن سوي ارس هيچ خبري نيست!
      همانندي اظهارات و انديشه‌هاي مقامات ما با اظهارات ناسیونالیست های فارسی گرا و باستانگرا حاوي نتايج معناداري است و كيست كه در اين ميان نداند مقصود ايشان از اين اشتراكات چيزي جز آريايي بازي و نژادگرایی نمي‌باشد.
 
⬅️ ادامه دارد.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [14.10.20 18:20]
✳️ ریشه های تاریخی منازعه قره باغ و تعامل ارامنه با قدرت های فرامنطقه ای علیه ترکان ۹

ب ـ دیدگاه ناصواب در باب سیاست وحدت ملّی
      دليل دوم ارمنی گرایی كه آن را نيز بايد يادگار نامباركي از گذشته دانست؛ به ديدگاه ناصواب ما نسبت به سياست وحدت ملّي باز مي‌گردد. بر اساس اين ديدگاه براي اينكه خطري تماميّت ارضي ما را تهديد نكند؛ بهترين راه چاره پافشاري بر سياست يكسان‌سازي فرهنگي و زباني است و در اين راه واژه‌هايي چون حق، عدالت، قانون و منطق كاملا بي‌معني مي‌نمايند.  
      با فروپاشي اتّحادجماهيرشوروي و پديدار شدن جمهوري آذربايجان در جغرافياي سياسي منطقه؛ دلهره‌اي كاملا بي‌دليل بر روح و جان سياستمداران ما حكمفرما شد. اينان مي‌انديشيدند كه با پيدا شدن كشوري به نام آذربايجان و هم‌نامي و هم زباني آن با ايالت مهمّ شمال غربي ايران؛ چه بسا خطري متوجّه تماميّت ارضي ايران گردد. البتّه اين نگراني از چنين اتّفاقي را بايد يك مشكل كاملا خود ساخته دانست. بدين ترتيب كه سياست رضاخاني در مواجهه با آذربايجان و زبان تركي در پي خود اتّفاقات بعد از شهریور 1320 و ظهور واقعة فرقة دمكرات را در پي داشت؛ در حالي كه پيش از آن چنين مشكلي در ايران موضوعيّت نداشته است.
      اكنون نيز با ادامة سياست‌هاي قريب به صد سال پيش كماكان اين مشكل را براي خود حفظ كرده‌ايم و علاقه‌اي به حلّ آن نشان نمي‌دهيم. در اين ميان فعاليت برخي تشكيلات غيردولتي در جمهوري آذربايجان و برخي بي‌تجربگي‌ها در ميان سياستمداران اين كشور به همراه برخي وقايع تاريخ معاصر كشور ما زمينة يك سوء نگرش را فراهم آورده‌است و يا به عبارتي بهتر و صحيح‌تر بهانه‌هاي لازم براي اين سوء نگرش را ايجاد كرده‌است.    
      براي مقابله با هر گونه خطر احتمالي، گردانندگان سياست خارجي ما مشغول بودن جمهوري آذربايجان با بحران قره‌باغ را راه‌حلّ و یک فرصت بادآورده قلمداد نمودند و دوري از آذربايجان و حمايت از ارمنستان را پيشة خود كردند تا با اين اقدام با يك تير دو زيان را شكار كنند: يكي اينكه جمهوري آذربايجان را به سوي آمريكا و غرب سوق دادند تا مرز‌هاي شمالي را براي دشمنان فرامنطقه‌اي ما خلوت كنند و عرصه‌اي را كه به ما تعلّق داشت، تقديم آمريكا و غرب كنند؛ ديگر اينكه انتقاد بزرگي را به جان بخرند و آن عمل كردن بر خلاف اصول ديني و ايماني, بر خلاف اصول انقلابی گری و برخلاف آرمان‌ها و اعتقاد‌ها در دفاع از مسلمانان، آن هم مسلمانان شيعه مذهبي كه پيش از اين با ما ملّت واحدي را تشكيل مي‌دادند.
 
 ⬅️ ادامه دارد.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [15.10.20 19:00]
✳️ ریشه های تاریخی منازعه قره باغ و تعامل ارامنه با قدرت های فرامنطقه ای علیه ترکان ۱۰

2 ـ نقبي به تاريخ
      ارامنه در نزديك به هزار سال گذشته پيوسته سياست گريز از مركزي را اتّخاذ كرده و علي رغم زندگي در آسيا، بي‌توّجه به لزوم تعامل و هم‌زيستي مسالمت آمیز با ملّت‌هاي مسلمان اطراف خود؛ به اروپا و عالم مسيحيّت نظر داشته‌اند و اين اعتقاد پيوسته از جانب بزرگان و روشنفكران اين قوم به ارامنه القا شده‌است.
      يك علّت را شايد بتوان ملاحظات ديني دانست كه ارامنه نسبت به اروپا و روسيّه و بعد‌ها آمريكا احساس نزديكي بيشتري مي‌كرده‌اند تا ايران و عثماني و آذربايجان و يا كرد‌ها و عرب‌هاي مسلمان و از اين رهگذر از گذشته‌اي دور بنيان پاره‌اي مناسبات را با جهان مسيحي پي‌ريزي كرده‌اند، تا در پي احساس مشترك براي پيشبرد اهداف يكديگر بكوشند، امّا مذهب اصل و اساس مطلب نيست و خيلي متاسّف خواهيم بود كه بگوييم: سياست‌بازي و عامل اروپايي‌ها و  سپس آمريكا‌يي‌ها  بودن به منظور ضربه زدن به ملّت‌هاي مسلمان منطقه و ستون پنجمي عمل كردن ارامنه در ميان مسلمانان در پي يك سراب‌؛ نقشي به مراتب پررنگ‌تر از دين و مذهب دارد.
      جهان مسيحي نيز پيش از آنكه به ارامنه به عنوان برادران ديني مظلوم و دربند كه مستحقّ ياري و آزادي هستند؛ بنگرد؛ آنها را وجه‌المصالحه‌اي براي فشار آوردن به مسلمانان و عثماني قرار داده و در مواقع متعدّدي با گرفتن امتيازاتي از عثماني مسئلة حقوق ارامنه، اصلاحات در مناطق ارمني‌نشين و يا تشكيل كشور ارمنستان را به فراموشي سپرده‌است.
      تشكيل كشوري به نام ارمنستان نيز كه در پايان جنگ جهاني اوّل رخ داد، معلول در هم‌ريختگي اوضاع روسيّة تزاري و شكست عثماني‌ها از متّفقين بوده كه با جان گرفتن دوبارة دولت مركزي در مسكو ، استقلال كوتاه مدّت اين جمهوري به پايان راه رسيد تا سرانجام با ورشكستگي اتّحادجماهيرشوروي و تلاش‌هاي بلند مدّت و پرهزينة غرب براي متلاشي كردن شوروي؛ كشور ارمنستان نيز به همراه ديگر جمهوري‌هاي كشور شوراها در صحنة سياسي جهان پديدار شود.
 
⬅️ ادامه دارد.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [16.10.20 19:44]
✳️ ریشه های تاریخی منازعه قره باغ و تعامل ارامنه با قدرت های فرا منطقه ای علیه ترکان ۱۱

      هدف نگارنده در اين بخش نگاهي گذرا به سابقۀ همكاري‌هاي ارامنه با قدرت‌هاي فرامنطقه‌اي در جهت پياده كردن اهداف دولت‌هاي اروپايي، روسيّه و بعد‌ها آمريكا در منطقة آناتولی، قفقاز و ايران مي‌باشد. در اشاره به سابقۀ تاریخی همکاری ارامنه با قدرت های فرامنطقه ای و عملکرد منفی آنها علیه مسلمانان می توان به موارد زیر اشاره داشت:
الف ـ نقش آفرینی ارامنه در جنگ‌هاي صليبي
ب ـ نقش آفرینی ارامنه در جنگ‌هاي ايران و روس
ج ـ نقش آفرینی ارامنه در وقایع داخلی ايران
د ـ نقش آفرینی ارامنه در وقایع آذربايجان و قفقاز در اوایل قرن بیستم
هـ ـ نقش آفرینی ارامنه در عثمانی


الف ـ نقش آفرینی ارامنه در جنگ‌هاي صليبي
      اگر چه جنگ‌هاي صليبي عمدتاً با پيروزي مسلمانان همراه بود و عموم مسلمين مي‌توانند با مطالعة اين فراز از تاريخ احساس سربلندي و شعف نمايند، امّا نتايج فرهنگي و اجتماعي مترتّب بر اين جنگ‌ها بيشتر به نفع مسيحيان و اروپايي‌ها بوده و زمينة تحرّك‌ها و موفقيّت‌هاي آتي اروپائيان را فراهم ساخت، تا ايشان در ساية پيشرفت‌هاي حاصله، تفوّق بسياري پيدا كرده و  زمينة دوره‌اي طولاني از استعمار و بهره‌كشي را فراهم سازند.
      از اين منظر و با لحاظ كردن قتل عام‌هاي بسياري كه صليبيّون در نواحي متصرّفي به راه انداختند و خرابي‌هاي بسياري كه پديد آمد؛ جنگ‌هاي صليبي براي مسلمانان واقعه‌اي نامبارك به حساب مي‌آيد و مرزي بين دوران شكوه و شكست ايشان محسوب مي‌شود.
      با استناد به گفته‌ها و نوشته‌هاي برخي مورّخين مي‌توان گفت: همان پيروزي‌هاي محدود نظامي صليبيان نيز بيشتر در ساية حمايت و همكاري برخي‌ها در اين سوي عالم حاصل گشته است. همكاري ارامنه با صليبيّون از همان نخستين جنگ (1095 ميلادي) با تأمين خواروبار و تأمين كسري نفرات و راهنمايي صليبيّون در سرزمين‌هاي ناشناختة آسياي صغير، شام و فلسطين ظاهرشد. اين همكاري ارامنه، پيروزي صليبيّون را مسجّل ساخت و زماني كه صليبيان شهر انطاكيّه را از تصرّف تركان مسلمان خارج ساختند؛ ارامنه دوشادوش يوناني‌ها به قتل عام مردم مسلمان انطاكيّه همّت گماشته و اين شهر را از مسلمان و مسلماني تهي ساختند. پيروزي صليبيان به همين جا ختم نشد و اندكي بعد ايشان در ادامة همين جنگ بيت‌المقدّس را نيز تصرّف كرده و به صغير و كبير مسلمان آن رحم نكردند.

⬅️ ادامه دارد.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [17.10.20 18:00]
✳️ ریشه های تاریخی منازعه قره باغ و تعامل ارامنه با قدرت های فرامنطقه ای علیه ترکان ۱۲

      هراند پاسدرماجيان مورّخ ارمني در كتاب «تاريخ ارمنستان» همكاري ارامنه با صليبيّون را با شرح و تفصيل لازم بيان مي‌كند و ما را از هر استدلال ديگري در اين زمينه بي‌نياز مي‌سازد. در اينجا به نقل يك مورد از ده‌ها مورد از همكاري ارامنه با صليبيّون كه در كتاب «تاريخ ارمنستان» بدان اشاره شده؛ اكتفا كرده و خوانندگان را به مطالعة مشروح اين خيانت‌ها در كتاب مذكور ارجاع مي‌دهيم. پاسدرماجيان مي‌گويد كه ارامنه نه تنها در تامين تداركات صليبيان، بلكه در تامين كسري سربازان آنها نيز كوشا بودند و به منزلة جاي پايي براي صليبيان دور مانده از اروپا عمل مي‌كردند. وي مي‌نويسد:
      « ضعف مداوم صليبيّون ناشي از اين امر بود كه ايشان از منبع و مركز اصلي خود؛ يعني، مغرب زمين به دور افتاده‌بودند و لذا به زحمت مي‌توانستند نفرات كمكي و آذوقه و خواروبار از آنجا براي خود بياورند و از اينجا معلوم مي‌شود كمك‌هايي كه در محلّ مي‌توانستند بگيرند؛ از قبيل خواروبار‌هايي كه به ايشان مي‌دادند و  ياري‌هايي‌ كه در كارهايشان به ايشان مي‌شد و مخصوصا تكميل نفراتشان با داوطلبان محلّي چقدر براي ايشان ارزش و اهميّت داشت. باري ارامنه ملّتي بودند فوق‌العاده جنگجو و سلحشور  و ارزش و اهميّت كمك‌هايشان در اين بود كه تنها عاملي بودند از نظر جنگي و نظامي مفيد و قابل استفاده كه صليبيّون در خاور زمين؛ يعني، در خود محلّ پيدا كرده‌بودند و كاملا مي‌توانستند به آن متّكي باشند. » (تاریخ ارمنستان، هراند پاسدرماجیان، ترجمۀ محمّد قاضی، تهران، انتشارات زرین، چاپ دوم، 1377، ص 239)
 
⬅️ ادامه دارد.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [18.10.20 20:55]
✳️ ریشه های تاریخی منازعه قره باغ و تعامل ارامنه با قدرت های فرامنطقه ای علیه ترکان ۱۳

      همكاري ارامنه با صليبيّون در كتاب «تاريخ جنگ‌هاي صليبي» تأليف استيون رانسيمان نيز با وضوح تمام در معرض ديد ذهن‌هاي منصف و بيدار قرار مي‌گيرد تا شبهه‌اي در بارة خيانت‌هاي بزرگ ارامنه به مسلمانان در جنگ‌هاي صليبي باقي نماند. از ميان ده‌ها مورد اشاره به همكاري ارامنه با صليبي‌ها كه در كتاب رانسيمان به آن اشاره شده است، باز هم رعايت اختصار را كرده و به ذكر يك نمونه بسنده مي‌كنيم. رانسيمان مي‌نويسد:
      « ارامنه از دير باز از باختريان چشم ياري داشتند. بيست سال پيش آنگاه كه شهرت افتاد پاپ گريگوري هفتم در انديشة تهيّة لشكري براي نجات عيسويان خاور زمين است؛ اسقفي از ارامنه راه رم پيش گرفت تا نظر مساعد پاپ را نسبت به مسائل ارمنيان جلب كند. دوستي باختريان هميشه مورد نظر ارامنه بود، حتّي آن دسته از شاهزادگان‌شان كه داراي عناوين و القاب بيزنطي بودند؛ به دوستي باختريان بيش از هر چيز ديگر كه ايشان را بيش از پيش در حمايت دولت منفور قسطنطنيّه مي‌آورد؛ روي رغبت نشان مي‌دادند و اينك حضور لشكري از رزم‌آوران فرانك كه در كنار مرزها‌يشان پيروزمندانه در راه مسيحيّت شمشير مي‌زد و پيش مي‌رفت، آنها را كه از مدّت‌ها پيش آرزوي چنين فرصتي را در دل پرورانيده بودند، بر آن داشت تا با مدد آنان خويشتن را براي ابد از يوغ تركان و جنگ بيزنطيان هر دو رهايي بخشند. چنين بود كه بالدوين و يارانش را به عنوان ناجيان خود به مشتاقي استقبال كرده؛ پذيرفتند ... همچنان‌كه بالدوين به سوي رود فرات پيش مي‌راند، ارمنيان به استقبالش برمي‌خاستند و پادگان‌هاي تركي كه هنوز در آن حوالي بودند يا از برابرش مي‌گريختند، يا آنكه به دست عيسويان بومي كشتار مي‌شدند. » (تاریخ جنگ های صلیبی، استیون رانسیمان، ترجمۀ منوچهر کاشف، چاپ سوم، 1371 ج 1، صص 269 ـ 268)
 
⬅️ ادامه دارد.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [19.10.20 20:20]
✳️ ریشه های تاریخی منازعه قره باغ و تعامل ارامنه با قدرت های فرامنطقه ای علیه ترکان ۱۴

      يكي از هنرهاي عمدة ارامنه در سرزمين‌هاي اسلامي خيانت ايشان به مسلمانان و گشودن قلعه‌هاي مستحكم مسلمانان به روي مسيحيان دور دست‌ها بوده است و ايشان اين تخصّص و تبحّر را از روزگار جنگ‌هاي صليبي تا زمان جنگ‌هاي ايران و روس براي خود حفظ كرده‌ و به مدّت نه قرن اين عملكرد را تداوم بخشيده‌اند. در ژوئن 1098 ميلادي كه صليبيّون با فلاكت بسيار خود را به پشت دروازه‌هاي انطاكيّه رسانده و در پشت ديوارهاي بلند و مستحكم آن با مقاومت مسلمين به فرماندهي «ياغي سيان بن محمّد بن ارسلان تركمان» متوقّف و مردّد بودند و از سوي ديگر با گرسنگي و اتمام آذوقه نيز مواجه گشته بودند؛ ناگهان خيانت چند ارمني گره اين محاصره را به نفع صليبيّون گشود. مؤلّفان كتاب «دو قرن وحشت» در بارة اين فراز مهمّ از تاريخ جنگ‌هاي صليبي چنين مي‌نويسند:
      « شهر همچنان در محاصره بود تا اينكه يكي از تازه مسلمانان ارمني به نام فيروز فرزند استفان كه نگهبان يكي از برج‌هاي انطاكيّه به نام برج «دو خواهر» بود؛ با بوهمند [بوهمند اوّل كنت ترانت، يكي از فرماندهان قوم نورماند ايتاليا در جنگ اوّل صليبي] مواضعه نهاد كه برج را در اختيار او و يارانش قرار دهد تا آنان بتوانند از اين طريق بر شهر مستولي شوند. اين فرد خائن كه زره‌ساز بود؛ به نام برزويه نيز خوانده مي‌شد؛ فرنگيان او را تطميع كرده بودند تا به مردم انطاكيه خيانت كند. فيروز با برادرش كه او نيز تازه مسلمان بود در سلك سربازان ياغي‌سيان خدمت مي‌كرد و بدين جهت مي‌توانست در لباس دوست دشمني كند. او شب هنگام با كشتن برادرش كه مي‌ترسيد رازش را فاش كند؛ بوهمند و ياران او را بوسيلة طناب بالا كشيد و داخل برج نمود. بوهمند و يارانش با تسلّط بر برج به شهر راه يافتند و دروازة شهر را گشودند. صليبيّون كه از قبل منتظر چنين فرصتي بودند؛ به سرعت از پل گذشته و وارد شهر شدند. (سوم ژوئن 1098 ميلادي) يونانيان و ارامنه نيز از خارج و درون شهر پا به پاي صليبيّون هر كه را از تركان ديدند؛ از زن و مرد و بچه و بزرگ همة آنها را قتل عام نمودند. » (دو قرن وحشت، تأليف دكترمحمّدعلي راد و كيانفر پايزي، تهران، چاپ اوّل، 1368، ص 112)
      نكتة جالب اينكه وقتي ياغي سيان به دليل خيانت ارامنه نتوانست انطاكيّه را حفظ كند و ناگزير از ترك اين شهر به همراه گروه اندكي از سپاهيان خود شد؛ اندكي بعد يك روستايي ارمني سر بريدة اين سردار ترك و مسلمان را براي بوهمند سردار صليبيان به ارمغان آورد. ياغي سيان در كوره راهي كوهستاني با افتادن از اسب از رفتن باز ماند تا اينكه گروهي از ارمنيان بومي او را در حالي نامساعد يافته و تنها درماني كه بلد بودند؛ يعني، بريدن سر را بر او جاري كردند و با آوردن سر او براي بوهمند پاداش كلاني دريافت داشتند. (ر. ك. تاريخ جنگ‌هاي صليبي، جلد 1، صفحة 309)
 
⬅️ ادامه دارد.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [20.10.20 19:27]
✳️ ریشه های تاریخی منازعه قره باغ و تعامل ارامنه با قدرت های فرامنطقه ای علیه ترکان ۱۵

      خيانت ارامنه به مسلمانان تنها در حوزة گشودن درهاي قلعه به روي دشمنان مسلمانان محدود نمي‌شد و در ميدان سياسي نيز ايشان از هر اقدامي براي ضربه زدن به مسلمانان كوتاهي نمي‌كردند. در حوالي سال‌هاي 1254 ـ 1248 ميلادي مطابق با 652 ـ 648 هجري قمري كه جنگ هفتم صليبي در جريان بود و فرانسويان به شدّت در مصر درگير جنگ با ايّوبيان بودند؛ پاپ و سن‌لوئي پادشاه فرانسه به منظور جلب نظر و كمك‌خواهي از مغولان هيئت‌هايي از كشيشان را به دربار مغولان اعزام كردند كه در اين ميان ارامنه نيز از قافله عقب نماندند و در اين باره به اقداماتي دست زدند. در كتاب «دو قرن وحشت» در اين باره مي‌خوانيم:
      « سن لوئي پادشاه فرانسه نيز به منظور جلب نظر و كمك‌خواهي از مغولان هيئتي از كشيشان را به دربار آنان فرستاد و هايتون پادشاه ارمنستان هم از اين قافله عقب نمانده؛ هيئتي مذهبي به دربار مغول اعزام داشت و اين هر دو پادشاه خواستار استرداد بيت‌المقدّس از مسلمين و واگذاري آن به مسيحيان بودند و اين در زمان هلاكوخان مغول بود. » (تاریخ جنگ های صلیبی، استیون رانسیمان، ترجمۀ منوچهر کاشف، چاپ سوم، 1371 ج 1، ص 212)
     آنچه در بارة خيانت ارامنة ساكن در سرزمين‌هاي اسلامي نسبت به مسلمانان ذكر شد به‌راستي مشتي از خروار بود كه همگان را به مطالعة كامل اين خيانت‌ها و در قبال آن خدمات و شجاعت‌هاي پايان‌ناپذير تركان مسلمان در منابع مربوطه ارجاع مي‌دهيم.
      بايد دانست همة اين خيانت‌هاي ارامنه به مسلمانان در حالي رخ مي‌دهد كه به شهادت منابعي كه در بارة جنگ‌هاي صليبي به نگارش درآمده‌اند ـ اعمّ از منابع اسلامي و غربي ـ تركان درخطّ مقدّم مبارزه با صليبيّون رشادت‌ها كرده و دلاوري‌هاي زايد‌الوصفي نشان داده‌اند. منابع موجود آشكارا نشان داده‌اند مسئولیّت بخش عمده جنگ‌هاي صليبي بر دوش تركان مسلمان سنگيني كرده‌است. از همان حملة  نخست صليبي‌ها كه به جنگ بسيجي صليبي موسوم گشت و اين گروه از مسيحيان به‌وسيلة تركان سلجوقي روم در غرب آسياي صغير تارومار گشتند، تا آخرين جنگ صليبي كه ركن‌الدّن بيبرس پادشاه دلاور و مدبّر سلسلة ترك مملوكيان مصر با شکستن گردن صليبيان بر این منازعه طولانی نقطه پایان گذاشت و صلیبیان را از ممالك اسلامي بيرون راند؛ ترکان ستون‌هاي استوار و شمشيرهاي آختة مسلمانان عليه مسيحيان بوده‌اند كه به تنهايي سنگینی دوسوم اين جنگ‌هاي هولناك و طولاني را بر كتف‌هاي تواناي خود تحمّل كرده‌اند.    
 
⬅️ ادامه دارد.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [21.10.20 18:20]
✳️ ریشه های تاریخی منازعه قره باغ و تعامل ارامنه با قدرت های فرامنطقه ای علیه ترکان ۱۶

ب ـ نقش ارامنه در جنگ‌هاي ايران و روس
 
      دوران سلطنت فتحعلي شاه قاجار دوران خوش‌يمن و درخشاني براي تاريخ ايران و آذربایجان نبود و اگر تلاش دولت به همراه رزم و دلاوري مدافعان آذربایجاني در برابر قواي روسي را از صفحات درخشان اين بخش از تاريخ ايران دانسته و از آن درگذريم؛ به صفحات ناخوشایندی از اين تاريخ مي‌رسيم كه در آن افزون بر برخی قصورها یا اشتباهات براي كسب آمادگي‌هاي دفاعي كافي؛ با دو شكست عمدة نظامي در برابر روس‌ها مواجه مي‌شويم.
      با عنايت به سياست روسيّة تزاري مبني بر ضرورت گسترش و پيشروي به سوي جنوب و اهداف بلندپروازانة اين كشور در دسترسي به آب‌هاي گرم جنوب؛ روس‌ها از روزگار سلطنت پطر متوجّه ايران شدند و برخورد‌هاي چندي بين ايران و روسيّه تا اواخر قرن هجدهم ميلادي روي داد. از اوايل قرن نوزدهم اين درگيري‌ها با شدّت و جديّت بيشتري ادامه پيدا كرد و حاصل آن دو جنگ بزرگ در تقريبا ربع اوّل اين قرن بود كه در نهايت به شكست ايران و انعقاد دو قرارداد گلستان در سال1813 و تركمانچاي در سال 1828 ميلادي منجر شد و عوارض و تبعات سنگيني براي كشور ما در پي داشت كه همگان كمابيش از اين عوارض و پيامد‌ها آگاهند.
      آنچه در اين بخش براي ما حائز اهميّت است؛ ياري و همكاري ارامنة ساكن در منطقة قفقاز با روس‌ها مي‌باشد كه زمينه را براي شكست ايران و پيروزي روس‌ها فراهم ساخت. شرح نحوة عملكرد ارامنه در اين زمينه از حوصلة اين بحث خارج است و به اقتضاي محدوديّت‌ به ناچار به ذكر چند نكته اكتفا مي‌كنيم تا خوانندگان  از اين مجمل شرح مفصّل واقعه را دريابند.
      سابقة همكاري ارامنه با روس‌ها عليه ايران به زمان سلطنت پطر در اوايل قرن هجدهم برمي‌گردد. پطر براي ايجاد جاي پايي براي تصرّف ارمنستان و گرجستان؛ با ارامنة قره‌باغ ارتباط برقرار كرد و نمايندة ايشان را به حضور پذيرفت. در پي آن در سال 1722 ميلادي نخستين جنگ ايران و روس شكل گرفت كه روس‌ها تا باكو هم پيش آمدند. با مرگ پطر روس‌ها متصرّفات خود را در قفقاز تخليه كرده و عقب نشستند. در زمان كاترين دوم بار ديگر دخالت در امور ناحية قفقاز در دستور كار دولت روسيّه قرار گرفت و كاترين فرمان طرّاحي نقشه‌اي براي تشكيل ارمنستان تحت حمايت روسيّه را صادر كرد.
 
⬅️ ادامه دارد.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [22.10.20 20:10]
✳️ ریشه های تاریخی منازعه قره باغ و تعامل ارامنه با قدرت های فرامنطقه ای علیه ترکان ۱۷

      از اوايل قرن نوزدهم میلادی اقدامات روسيّه در ناحية قفقاز شكل جدّي‌تري به خود گرفت تا اينكه در نهايت به جنگ اوّل ايران و روسيّه در زمان فتحعلي‌شاه منجر شد كه در جريان اين جنگ ارامنه به همكاري و هم‌دستي با نيروهاي روسي دست يازيدند. اين همكاري در جنگ دوم ايران و روس با شدّت و حدّت بيشتري اعمال شد و نيروهاي ارمني تحت فرماندهي افرادي چون ژنرال ماداتيان، ژنرال بهبوتيان و ژنرال مليكوف راه پيروزي روس‌ها را هموار كردند.
      نويسندگان غربي و ارمني از اين پيروزي روس‌ها و انتزاع قفقاز از ايران با عنوان آزادسازي ارمنستان و جنگ‌هاي استقلال ارمنستان ياد كرده‌اند! ارامنه در مواقعي حتّي فراتر از انتظار روس‌ها نسبت به ايشان خوش خدمتي كردند و علي‌رغم اجباري نبودن خدمت نظام براي ساكنان قفقاز تا سال 1886 با تشكيل واحدهاي نظامي و در اختيار روس‌ها قرار دادن اين واحدها شركت فعّالانه‌اي در همة جنگ‌هاي قفقاز در قرن نوزدهم داشتند.
      همكاري روحانيّون ارمني با سپاه روسيّه و فعاليّت‌هاي خالصانة ايشان براي پيروزي روس‌ها و ترغيب ارامنه براي شركت هر چه فعّال‌تر در جنگ عليه ايران نيز از نكات قابل توجّه در جنگ‌هاي ايران و روس مي‌باشد كه از ديد مورّخان پنهان نمانده است. در جنگ دوم ايران و روس «نرسس» اسقف اعظم ارامنه را در چادر پاسكيه‌ويچ و يار غار و گرمابة اين فرمانده شاخص سپاه روس مشاهده مي كنيم. پاسدرماجيان مورّخ ارمني در اين باره مي‌نويسد:   
      « اسقف اعظم ارمني تفليس يا جاثليق آينده، نرسس كه به قول وارانديان، گاريبالدي رداپوش بود؛ به بهترين وجه ممكن به سردار كلّ قواي روس كمك كرد. هميشه او را مي‌ديدند كه شب‌ها در كنار ژنرال پاسكيه‌ويچ بود و در چادر او مي‌خوابيد و روزها صليب به دست در پيشاپيش سپاهيان روس حركت مي‌كرد. » (تاريخ ارمنستان، ص 374)
 
⬅️ ادامه دارد.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [23.10.20 18:07]
✳️ ریشه های تاریخی منازعه قره باغ و تعامل ارامنه با قدرت های فرامنطقه ای علیه ترکان ۱۸

      پاسدرماجيان در بارة گنجاندن مادّه‌اي در قرارداد تركمانچاي مبني بر اجازة مهاجرت به ارامنة داخل ايران به روسيّه مي‌گويد:
      « مضمون يكي از موادّ معاهدة تركمن‌چاي اين بود كه ارمنيان ساكن سرزمين‌هايي كه در تسلّط ايران باقي مانده است؛ حق دارند در صورت تمايل به سرزمين‌هايي كه به تازگي به روسيّه ملحق شده‌است؛ مهاجرت كنند. به موجب همين مادّه در حدود سي‌و پنج هزار ارمني كه بيشترشان از نواحي سلماس و اروميّه آمده بودند؛ به ارمنستان روسيّه كوچ كردند. » (تاریخ ارمنستان، ص  365)
      تاريخ‌نگار مذكور در بارة دیگر منافع قرارداد تركمانچاي براي ارامنه اظهار مي‌دارد:
      « يكي از نتايج مهمّ اين قرارداد اين بود كه قسمت بزرگي از ارمنستان را تحت سلطة روس در آورد. قسمت مهمّي از توده‌هاي ارمني كه از اين پس از يك نظام توام با نظم و امنيّت برخوردار بودند؛ در تماس با روسيّة تزاري كه با همة معايب و نواقصش؛ مترقّي‌تر از هر رژيم آسيايي به شمار مي‌رفت؛ از آن پس ميدان بازتري براي فراگيري و تحوّل سريع در زمينه‌هاي مختلف داشتند. اين ترقّي و تحوّل به زودي نشان مي‌داد آن قسمت ديگر از توده‌هاي ارمني كه زير سلطة تركان هستند؛ وضع تحمّل ناپذيري دارند. اين ورود روسيّه به سرزمين ماوراء قفقاز و ارمنستان از نقطه نظر جغرافيايي نيز از اهميّتي برخوردار بود كه كمتر از آنچه گفتيم نبود؛ زيرا به طوري كه قبلا نيز اشاره كرديم، به انزوايي كه ملّت ارمني از قرن يازدهم به بعد بدان دچار شده‌بود؛ پايان داد ... اين انزواي ارمنستان در وسط دنيايي كه همه منحصرا مسلمان بودند؛ به استثناي گرجستان كه تازه خود او نيز در ميان مسلمانان محصور بود؛ با پيشروي روسيّه در آغاز قرن نوزدهم پايان يافت. » (همان، ص 365)
      عدّه زيادي از نجباي ارمني قفقاز و شرق آناتولی به خدمت نظامی دولت روسيّه درآمدند و در عين حال عدّة بسياري داوطلب ارمني به صورت واحد‌هاي جنگي چريكي در زير پرچم تزار گرد مي‌آمدند و هر بار كه لشكريان روس جنگي در پيش داشتند؛ در صفوف ايشان وارد مي‌شدند. نخستين شركت ارامنه در اين جنگ‌ها در كنار لشكريان روس از زمان جنگ 1826ـ1827 روس و ایران بود.
 
⬅️ ادامه دارد.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [24.10.20 18:50]
✳️ ریشه های تاریخی منازعه قره باغ و تعامل ارامنه با قدرت های فرامنطقه ای علیه ترکان ۱۹

      سعيد نفيسي در كتاب «تاريخ اجتماعي و سياسي ايران در دورة معاصر» نيز اشارات روشني به همكاري ارامنه با روس‌ها مي‌كند كه از آن جمله مي‌توان به خيانت ارامنه به نيروهاي ايران و تسليم شدن ارامنة گنجه به روس‌ها، هدايت روس‌ها در اين ناحيه با توجّه به آشنايي ايشان با اوضاع جغرافيايي ناحية قفقاز، تأمين آذوقه براي سپاهيان روس و همكاري روحانيّون ارمني با سپاه روس اشاره كرد. از قول سعيد نفيسي در بارة همدستي نرسس با روس‌ها مي‌خوانيم:
      « نرسس خليفة ارمنيان با سپاهيان روسيّه همدست بود و با ايشان وارد ايچميادزين شد و نفوذ روحاني فوق‌العادة او در ميان ارمنيان آن سرزمين بسيار مؤثّر شد، توانستند عدّه‌اي از ارمنيان را مسلّح بكنند و آزوغه براي خود به دست بياورند و از وضع سپاه ايران آگاه بشوند. » (تاريخ اجتماعي و سياسي ايران در دورة معاصر، سعيد نفيسي، تهران، چاپ هشتم، 1368، ج 2، ص 135)
      صمد سرداري نيا در كتاب «ايروان يك ولايت مسلمان نشين بود» نيز نكات جالبي در بارة همكاري ارامنه با روس‌ها مي‌آورد. مطالب اين كتاب مستند به نقل قول از منابع گسترده و معتبري است؛ در بارة تمايل ارمنيان، حتّي از سال‌ها قبل از آغاز جنگ‌هاي ايران و روس به الحاق به روسيّه و همكاري ايشان در تمام مراحل جنگ و سپس برخورداري يافتن از اين همكاري با روس‌ها كه خوانندگان را به مطالعة كامل اين كتاب ارزشمند دعوت كرده و در اينجا به ذكر سه نقل قول از اين كتاب بسنده مي‌كنم:  
      سرداري نيا در كتاب خود با نقل قولي از كتاب «سياست نظامي روسيّه در ايران» تاليف «خانك عشقي» سابقة علاقة ارامنه به الحاق و انضمام به روسيّه را خاطرنشان مي‌سازد:
      « در دسامبر 1782 ميلادي روحانيّون ارامنه و مالكين بزرگ و همچنين شخصيّت‌هاي برجسته طيّ نامه‌هايي از كاترين دوم امپراطريس روسيّه استدعا كردند كه روسيّة بزرگ ملّت ارامنه را كه از وفادارترين دوستان آنها محسوب مي‌شود؛ تحت حمايت خود بپذيرد. » (ايروان يك ولايت مسلمان نشين بود، صمد سرداری نیا، تهران، چاپ اوّل، 1380، ص 83)
 
 ⬅️ ادامه دارد.
آدرس کانال
@bildirish_channel

بیلدیریش, [25.10.20 19:30]
✳️ ریشه های تاریخی منازعه قره باع و تعامل ارامنه با قدرت های فرامنطقه ای علیه ترکان ۲۰

      آقای سرداري‌نيا در بارة يك دليل عمدة و یک انگیزۀ اساسی همكاري ارامنه با روس‌ها در جنگ‌هاي ايران و روس چنين مي‌نويسد:
      « روس‌ها در اوايل قرن نوزدهم و با شروع جنگ با ايران به نرسيس اسقف ارامنه قول ايجاد ايالت خودمختار ارمني‌نشين در چهارچوب امپراطوري را داده بودند. اين وعده نه تنها بسيج نيروهاي مسلّح ارمني جهت خدمت به روس‌ها در جنگ ايران و روس را در پي داشت، بلكه منتج به بسيج مالي ثروتمندان ارمني كه در بسياري از كشورها از جمله هندوستان به تجارت مشغول بودند؛ نيز شد. » (ايروان يك ولايت مسلمان نشين بود، صمد سرداری نیا، تهران، چاپ اوّل، 1380، ص 83)
      مؤلّف كتاب «ايروان يك ولايت مسلمان نشين بود.» در فرازي از كتاب خود نقل قولي از كتاب «ماهيّت تحوّلات در آسياي مركزي و قفقاز» در بارة جنگ‌هاي ايران و روس مي‌آورد كه بسيار شنيدني است:  
      « به محض نخستين رويارويي ايران با لشكريان روس در 1804 ميلادي در ماوراي قفقاز، ارامنه به ايشان پيوسته و قره‌باغ و شوشا را به ايشان تسليم نمودند. اين در حالي بود كه به علّت حضور چشمگير مسلمانان در ايروان و باكو اين دو شهر نه تنها تسليم نشدند، بلكه سيسيانوف فرمانده لشكريان روسي را در پاي قلعة باكو كشتند. در جنگ بعدي 1826 ميلادي نيز با كمك اساسي نيروهاي ارمني و حتّي فرماندهي ايشان نظير ژنرال ماداتيان قره‌باغي و اسقف نرسيس جاثليق ارامنه موفّق شدند با شكست دادن عبّاس‌ميرزا، ايروان، نخجوان و بقيّة شهرهاي ماوراء قفقاز را از ايران جدا نمايند. » (همان، صص 84 ـ 83)
      در قضيّة گريبايدوف نيز ردّپايي از ارامنه مي‌يابيم و ماموران ارمني را در خدمت دولت روسيّه و هيئت همكار و همراه گريبايدوف مشاهده مي‌كنيم كه در اثر خوش خدمتي ايشان خشم مردم تهران به خروش آمد و واقعة قتل گريبايدوف و جمعي از همراهان وي را فراهم ساخت. همكاري ارامنه با روس‌ها زماني دردناك جلوه مي‌كند كه مشاهده مي‌كنيم آنها در ايران مشكلي نداشته‌اند و در كنار مردم ايران با آرامش و مسالمت زندگي كرده و  اعتقاداتشان پيوسته مورد احترام بوده‌است.
 
⬅️ ادامه دارد.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [26.10.20 18:00]
✳️ ریشه های تاریخی منازعه قره باغ و تعامل ارامنه با قدرت های فرامنطقه ای علیه ترکان ۲۱

ج ـ نقش ارامنه در وقایع داخلی ايران
      نقش‌آفريني ارامنه در عرصة سياسي و نظامي ايران بعد از جنگ‌هاي ايران با روسيّه نيز هيچ نقطة روشني ندارد و كنكاش در عملكرد ايشان چيزي جز احساس تأسّف و خشم عايد نمي‌سازد. در اين باره به ذكر دو نكته اكتفا می کنیم:

1 ـ نقش آفريني ارامنه در مشروطيّت
      با تشكيل حزب داشناكسيتيون در سال 1890 كه ظاهراً در آغاز به قصد متشكّل كردن فعاليت ارامنه جهت نيل به اهداف خود و تشكيل كشور ارمنستان ايجاد شده بود؛ ارامنه فعاليت‌هاي گسترده‌اي در ايران آغاز كردند كه حاصل آن تأسيس شعبات اين حزب در شهر‌هاي مختلف ايران از جمله تهران، تبريز، اورميّه، رشت و ... بود. به دنبال آن اعضاي حزب فعاليت‌هاي گسترده‌اي در ايران آغاز كردند.
      به تدريج اين حزب با دور شدن از هدف اصلي و اوّلية خود به عنوان كارگزار فراماسونري انگليس و به صورت عنصر نفوذي انگليس در درون نهضت‌هاي مردمي در خدمت منافع سرمايه داري جهاني به فعاليت مخفي پرداخت. (ر. ك. قتل عام مسلمانان در دو سوي ارس، تأليف صمد سرداري نيا، تبریز، 1383، ص 180)
      گسترش فعاليت اين حزب با نهضت مشروطه در ايران مصادف بود و اعضاي حزب موظّف شدند در ايران بر اساس مرامنامة حزب داشناك؛ به اصطلاح، در خيزش‌هاي آزادي ‌خواهانة ايران شركت نمايند. حزب داشناك و شخصيّت مرموز و برجستة آن  «يفرم خان» در موقعيّت خطير تاريخي وارد عمل شدند و به خوبي نهضت مشروطه را به همراه فراماسون‌ها و ديگر عوامل انگليس در ايران به بي‌ثمري كشاندند. اقدامات داشناك و شخص يفرم با خلع سلاح مجاهدان و سركوب نيروهاي ستّارخان در مرداد 1289 به نقطة اوج خود رسيد، تا اين نهضت كه با آن همه مجاهدت حاصل گشته بود به ميدان‌داري يفرم و ارامنه‌اي كه طبيعي بود هيچ احساسي و دلسوزي نمي‌توانستند نسبت به ايران داشته باشند به پايان راه رسيد.
      همكاري يفرم با شخصيّت‌هاي ضد‌ ّمشروطه، خودسري‌هاي متعدّد وي، حمايت از شخصيّت ها و افراد قانون شكن، تبعيد برخي آزادي‌خواهان، بستن برخي روزنامه‌ها و  بستن مجلس گوشه‌اي از اقدامات اين عنصر مرموز و خيانتكار  به حساب مي‌آيد.  
 
 ⬅️ ادامه دارد.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [27.10.20 21:30]
✳️ ریشه های تاریخی منازعه قره باغ و تعامل ارامنه با قدرت های فرامنطقه ای علیه ترکان ۲۲

2 ـ  نقش ارامنه در قتل عام مردم شهر‌ها و روستا‌هاي غرب آذربايجان
 
      با آغاز جنگ جهاني اوّل ارتش‌هاي عثماني و روسيّه در جبهه‌اي طولاني با يكديگر درگير شدند. استفادة متّفقين و روسيّه از ارامنه و جيلو‌ها به عنوان اهرم فشاري عليه دولت عثماني كه سابقه‌اي طولاني داشت؛ يك بار ديگر با شدّت بيشتري اعمال گشت كه در نهايت شكست ارامنه و جيلوها را در پي داشت. به دنبال آن گروهي از اين مسيحيان مسلّح با گذشتن از مرزها وارد ايران شده و علي رغم پناهنده‌بودن و ياري شدن از جانب مردم و دولت ايران؛ از همان آغاز بناي آزار و اذيّت مردم سلماس و اورميّه را گذاردند.
      حمايت غربي‌ها و نمايندگي‌هاي آنان در اورميّه؛ اين جماعت را روز به روز جري‌تر ساخت. با بروز انقلاب اكتبر و عقب‌نشيني روسيّه از ايران و صلح با عثماني؛ متّفقين براي ممانعت از آسودگي دولت عثماني از جبهة شرقي و دستيابي عثماني‌ها به تبريز؛ اقدام به ايجاد يك نيروي مسلّح مسيحي در بخش مياني آذربايجان غربي امروزي كردند. اين نيرو از حمايت كامل مالي و تسليحاتي مؤسّسات ظاهرا خيرخواهانة دول غربي؛ بخصوص آمريكا و فرانسه در اورميّه برخوردار بود.
      متّفقين براي ايجاد انگيزة بيشتر در ارامنه و جيلوها به ايشان قول تشكيل يك دولت مسيحي در ناحية غرب آذربايجان دادند و مجموعة اين وقايع به بروز فاجعة دردناك زمستان 1296 هجري شمسي در اورميّه انجاميد و هزاران نفر از اهالي این شهر و روستاهاي اطراف آن توسّط ارامنه و جيلوها قتل عام شدند. اين قتل عام در بهار سال 1297 در سلماس نيز تكرار شد و شهرهاي خوي و سولدوز نيز از حمله و آسيب ايشان در امان نماندند.
      پاك‌سازي قومي در اورميّه و سلماس با مرگ مظلومانۀ هزاران تن از اهالي اين دو شهر در شرف موفّقيّت بود كه با رسيدن ارتش عثماني در تابستان 1297 ناكام ماند.
      واقعة قتل عام مردم غرب آذربايجان و بخصوص اورميّه كه بي‌شك تلخ‌ترين و خونبارترين واقعة تاريخ ايران در دوره‌هاي جديد و معاصر مي‌باشد؛ در كتب درسي و مباحث تاريخي وسايل ارتباط جمعي ما جايگاهي نيافته‌است و مردم ما از فاجعة جانگداز اروميّه و سلماس خبري ندارند و اين واقعه به فراموشي كامل سپرده ‌شده‌است. شايد از نظر دولت‌هاي ما, آذربايجاني‌ها ايرانيان درجة دومي بودند كه قتل عام آنها چندان هم نمي‌تواند مهمّ و قابل طرح باشد و يا اينكه آن طرف قصيّه ارمني‌هاي آريايي تبار متمدّني بودند كه اگر هم كسي را مي‌كشتند و قتل عامي مي‌كردند به منظور خدمت به تمدّن والاي آريايي و خير بشريّت بوده‌است!
 
⬅️ ادامه دارد.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [28.10.20 20:25]
✳️ ریشه  های تاریخی مناازعه قره باغ و تعامل ارامنه با قدرت های فرامنطقه ای علیه ترکان ۲۳

د ـ نقش ارامنه در آذربايجان و قفقاز

      سرآغاز نقش‌آفريني منفي ارامنه در ماوراء ارس به روزگار جنگ‌هاي ايران و روس بازمي‌گردد. همان‌گونه كه در بخش مربوط به نقش‌آفريني ارامنه در جريان جنگ‌هاي ايران و روس اشاره كرديم؛ ارامنه به دلايلي چون تقريب ديني با روس‌ها و اعتقاد به اينكه جدايي از ايران و پيوستن به يك كشور مسيحي مي‌تواند؛ سرآغاز حركت به سوي تشكيل كشور مستقل ارمني باشد؛ به همكاري گسترده‌اي با روس‌ها پرداختند و بعد از آن نيز در ساية حمايت روس‌ها و افزايش نسبي جمعيّت كه ناشي از مهاجرت ارامنة ايران و عثماني به اين ناحية بود؛ به تحكيم موقعيّت خود و تلاش برای تفوّق بر ديگر اقوام اين منطقه پرداختند.
      با اين حال مشكل كمبود جمعيّت همچنان به قوّت خود باقي بود و جمعيّت ايشان از15 الي 20 در صد جمعیت ولایت ایروان و مضافات آن فراتر نمي‌رفت و ايشان فاقد يك قلمرو سرزميني مشخّص بودند.
      اگر سال 1828 ميلادي را سرآغاز حركت ديگري در ميان ارامنه در جهت نيل به استقلال بدانيم؛ بايد گفت؛ در يك دورة شصت ساله؛ علي رغم تلاش‌های این قوم و حمايت های دول مسيحي از ارامنه؛ نه در قفقاز و  نه در عثماني؛ توفيق قابل توجّهي نصيب ارامنه نمي‌شود. قدرت دولت عثماني؛ نفع‌گرايي دولت‌هاي اروپايي و معاملات گاه و بيگاه آنها با عثماني و قلّت جمعيّت ارامنه مهمّ‌ترين موانع پيشرفت آنها به سوي اهدافشان مي‌باشد و مهم ّترين دستاورد ايشان از همكاري با دستگاه حكومتي تزارها؛ شركت فعّال در شئون اقتصادي، فرهنگي، سياسي و نظامي روسيّه و یافتن جایگاهی در مراکز سیاست گذاری روسیه است.
 
⬅️ ادامه دارد.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [29.10.20 18:30]
✳️ ریشه های تاریخی منازعه قره باغ و تعامل ارامنه با قدرت های فرامنطقه ای علیه ترکان ۲۴

      در 1890 ميلادي حزب داشناكسيتيون براي ساماندهي بيشتر فعاليت استقلال طلبانه ارامنه تشكيل مي‌شود و اين تشكيلات در سه حوزة قفقاز، عثماني و ايران به فعاليت مي‌پردازد. با توجّه به اقتدار دولت عثماني و عدم توفيق ايشان در آن کشور و با توجّه به اندك بودن ارامنه در ايران كه اميد چنداني براي فعاليت ثمربخش ايجاد نمي‌كند؛ عمده تلاش حزب داشناكسيتيون متوجّه آذربایجان ماوراء ارس؛ بخصوص ولايت ايروان مي‌شود.
      با شكست ارتش روسيّه از ژاپن و ترك برداشتن اقتدار روسيّه در داخل كشور و به تبع آن در آذربایجان؛ فرصت خوبي براي فعاليت اين حزب فراهم مي‌گردد. بروز انقلاب سال 1905 در روسيّه و به خطر افتادن امپراتوري روسيّه و بيم از تجزيه؛ رژيم تزاري را وا مي‌دارد آتش جنگ‌هاي قومي را در منطقة قفقاز شعله‌ور سازد و بدين طريق ايشان را به يكديگر سرگرم سازد و به مرور زمان فرصتي براي بازسازي حكومت مركزي فراهم آورد. از آنجا كه ارامنه از سازماندهي بهتر برخوردار بوده و مسلّح‌تر بودند؛ اين اختلاف افكني با مقاصد ايشان سازگاري بيشتري داشت.
      در فورية سال 1905 درگيري‌هاي گسترده‌اي بين آذربایجانی‌ها و ارامنه آغاز گرديد كه با تلفات قابل توجّهي براي دو طرف همراه بود. در برخي شهرها ترك‌هاي مسلمان غالب آمدند و در برخي شهرها ارامنه پيروز شدند. در نهايت اين جنگ فروكش كرد، امّا همچون آتش زير خاكستري باقي بود تا در موقعيّت مناسب ديگر شعله‌ور گردد. تلفات مردم آذربايجان در آن واقعه پنجاه هزار نفر برآورد گرديد.
      با آغاز جنگ جهاني اوّل و درگير شدن عثماني و روسيّه؛ يك بار ديگر سياست تسليح و تشويق ارامنه از طرف روسيّه و متّفقين فزوني مي‌گيرد تا از آنها به عنوان نيرويي موثّر عليه عثماني استفاده گردد. در آذربایجان داشناك‌ها قتل عام و غارت وسيعي را در ولايت ايروان آغاز كردند كه حاصل آن قتل عام اهالي مسلمان و تُرك ايروان و 211 روستاي ترك نشين گرديد. تعداد شهداي ترک مسلمان در اين واقعه سيصد‌هزار نفر برآورد گرديده‌است. علاوه بر اين گروهي نيز به اجبار راه گريز و مهاجرت را در پيش گرفتند تا اجراي سياست پاكسازي قومي در ايروان به مرحلة كمال نزديك شود و كشور ارمنستان بر روي اجساد به خون خفتة هزاران ترک مسلمان تشكيل گردد.
 
⬅️ ادامه دارد.
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [30.10.20 18:34]
✳️ ریشه های تاریخی منازعه قره باغ و تعامل ارامنه با قدرت های فرامنطقه ای علیه ترکان ۲۵

      در دوران حاكميّت کمونیست ها در اتّحادجماهيرشوروي نيز سياست حمايت از ارامنه كمابيش ادامه يافت و برخي نواحي آذربايجان ضميمة ارمنستان گرديد و گروهي از بازماندگان مسلمان از ارمنستان اخراج شدند.
      با روي كار آمدن ميخائيل گورباچف در شوروي و اجراي سياست اصلاحات كه در واقع چيزي جز يك برنامة مدوّن از جانب اصلاح طلبان براي متلاشي كردن اتّحادجماهيرشوروي سابق نبود؛ كم‌كم پايه‌هاي اقتدار شوروي سست و سست‌تر گرديد تا ارامنه كه مشتري روزهاي بحران و آشوب بوده و از چنين دوره‌هايي بهره‌ها برده‌اند؛ يگ بار ديگر دست به سلاح ببرند و از سال 1988 تا 1992 با بيرون كردن گروه باقيماندة مسلمانان از ارمنستان و قره‌باغ؛ ضمن اشغال بخش‌هايي از خاك اصلي جمهوري آذربايجان صحنه‌هاي تازه‌اي از جنايت و كشتار غيرنظاميان را به نمايش در آورند كه در اين ميان كشتار در خوجالي وسيع‌تر و حائز اهميّت‌تر بود.
      اين جنگ تازه قريب يك ميليون پناهنده روي دست دولت نوپاي آذربايجانی كه تنها هفت ميليون جمعيّت داشت؛ گذاشت.
      در حال حاضر سالهاست كه ارامنه علاوه بر منطقة خود مختار قره باغ؛ چندين شهر و نزديك 20 درصد سر زمين‌هاي جمهوري آذربايجان را در اشغال دارند و در برابر تلاش‌هاي سياسي بسياري كه براي رفع اشغال انجام گرفته؛ مقاومت كرده‌اند و ريشه‌هاي اين مقاومت را بايد در حمايت طيف ناهمگوني از حاميان اين كشور دانست. حامياني از آمريكا و اروپا گرفته تا روسيّه و با كمال تاسّف ايران.  
         
⬅️ ادامه دارد.
آدرس کانال:
@bildirish_channel