بیلدیریش, [26.11.20 20:40]
🔹 سلام
اعضای محترم کانال بیلدیریش

      با توجه به اینکه مطالب مربوط به بررسی ریشه های تاریخی منازعه قره باغ و تعامل ارامنه با قدرت های فرامنطقه ای علیه ترکان مسلمان منطقه به پایان رسیده است, به یاری خداوند متعال از فردا کانال بیلدیریش به روال عادی فعالیت خود رجوع کرده و مرور سابقه رفتار و مواجهه ناسیونالیست های فارسی گرا و ترکی ستیز ایران دوران جدید و معاصر با آذربایجان و زبان ترکی و موضوعات مرتبط به این مباحث را پی خواهد گرفت.
      خدا را شاکریم که نبرد دولت و ملت آذربایجان با اشغالگران ارمنی به سرانجام خوشی ختم شد و قریب هشتاد درصد نواحی اشغالی تحت حاکمیت دولت آذربایجان قرار گرفت.
      نبرد قهرمانانه ارتش آذربایجان علاوه بر نجات اراضی اشغالی, موجب تقویت روحیه و بالا رفتن قدرت و اعتماد به نفس ملت آذربایجان, بلکه جامعه ترک گردید و اردوگاه ترک بعد از یک قرن تحمل ضعف و نا به سامانی کمر راست کرده و چشم انداز بسیار مناسب و روشنی در برابر نگاه های خسته و ناامید ترکان جهان ترسیم کرد.
      انشاءالله باقیمانده اراضی قره باغ نیز با تدابیر سیاسی و نظامی دولت آذربایجان به زودی به قلمرو جمهوری آذربایجان ملحق شده و این درد کهنه و مزمن آذربایجان به تمامی حل و فصل خواهدشد.
      بسیار خوشحالم مطالبی که در گذشته برای تبیین سیر تاریخی رفتار ارامنه علیه آذربایجان و جامعه ترک تدوین کرده و فرصت انتشار آن را نیافته بودم, به میمنت آغار عملیات نظامی ارتش آذربایجان و پیروزی مترتب بر آن, فرصت و امکان مناسبی برای عرضه پیدا کرد. ارائه مطالب همزمان با این غلبه تاریخی و این دوره درخشان و ماندگار تاریخ آذربایجان یک تقارن شیرین و بی نظیر بود و امیدوارم مطالب تقدیم شده موجبات رضایت خاطر اعضای گرامی کانال بیلدیریش را فراهم کرده باشد.

🔹 آرزومند سلامت و توفیق همیشگی شما دوستان و همراهان عزیز و وفادار هستم.

بیلدیریش, [27.11.20 19:28]
✳️ محمّدعلی فروغی، ترک ستیز و بنیان گذار ناسیونالیسم فارسی گرا و باستان گرای دولتی در ایران 1

مقدّمه
      اندیشۀ ناسیونالیسم فارسی گرا و ترکی ستیز در ایران در عهد قاجار بنیان گذاری شده بود. با وجود حاکمیّت سلسله ای ترک و مردمی اغلب ترک و زبان ترکی که بی هیچ حاشا و انکاری زبان دربار و اردو و اکثریّتی از مردم عادی این کشور بود و حتّی غیرترک ها نیز برای ورود به نظام اداری کشور الزاماً باید ترکی می آموختند؛ طبقه ای از دل نظام اداری و فرهنگی همین حکومت پدید آمده بود، که آشکارا در اثر بی تفاوتی شاه، دربار و مردم عادی بر طبل باستان گرایی و فارسی گرایی می کوبیدند.
      وجود مشکلاتی چند به همراه بی توجّهی عمومی دولت و مردم ترک موجب می گردید گروه موصوف به راحتی کار خود را پیش ببرند. محمّدعلی فروغی و تقریباً همۀ ناسیونالیست های نخستین از دل نظام اداری و فرهنگی این حکومت بیرون آمدند و در نهایت به یاری عوامل داخلی و خارجی طومار حکومت قاجار را درنوردیدند.
      فروغی در میان شخصیّت های ملّی گرای ایرانی جایگاه برجسته ای دارد. او گذشته از اینکه در عهد قاجار به لحاظ نظری یکی از عقبه های فکری جریان ناسیونالیست فارسی گرای ایران محسوب می شد، در کسوت یک سیاستمدار نیز نقش انکارناپذیری در دگرگونی نظام سیاسی و تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی ایفا کرد و بعد از آن به اصلی ترین ترسیم کنندۀ ایدئولوژی و برنامه عملیّاتی فرهنگی حکومت پهلوی بدل گشت و با سه نوبت حضور در منصب نخست وزیری، نامدارترین سیاستمدار عصر رضاشاه بود.
      تأثیرات سیاسی، فکری و فرهنگی فروغی در ایران اواخر عصر قاجار و دوران سلطنت رضاشاه بسیار چشمگیر و گسترده بود و از آنجا که در چهرۀ رضاشاه و سلسلۀ پهلوی نقش یک منجی و تجدید کنندۀ حاکمیّت عنصر فارس در ایران می دید؛ با وجود تحمّل غضب شاه، هیچ گاه دست از ستایش و حمایت او برنداشت و حتّی در دشوارترین شرایط سلسلۀ پهلوی به نجات این خاندان و استمرار سلطنت در این دودمان یاری رساند.


✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [28.11.20 20:35]
✳️ محمّدعلی فروغی، ترک ستیز و بنیان گذار ناسیونالیسم فارسی گرا و باستان گرای دولتی در ایران 2

شرح حال
      محمّدعلی فروغی معروف به ذکاءالملک دوم، در سال 1254 و به قولی 1256 شمسی در تهران تولّد یافت. پدرش محمّدحسین ملقّب به ذکاءالملک و متخلّص به «فروغی» از ادبا و شعرا و دانشمندان عصر ناصرالدّین شاه بود. او از خدمتگزاران دربار ناصری و یکی از اعضای فراماسونری و در شمار یاران میرزاملکم خان بود.
      میرزامحمّدحسین تحت تأثیر میرزاملکم خان ناظم الدّوله قرار گرفته بود و میرزامحمّدعلی نیز در چنین مکتبی تربیت شد و خود به یکی از برجسته ترین متفکّران غرب گرا و بزرگ فراماسون ایران بدل گردید. (تاریخ تهاجم فرهنگی غرب، نقش روشنفکران وابسته ـ محمّدعلی فروغی، چاپ پنجم، 1386، شمارۀ 2، ص33 ـ به نقل از کتاب: نخست وزیران ایران از مشیرالدّوله تا بختیار، دکترباقر عاقلی، ص 386)
      محمّدعلی فروغی برای نخستین بار به همراه «وثوق الدّوله» و «دبیرالملک» قانون اساسی و سایر اسناد بنیادی فراماسونری را به فرمان «لژ بیداری ایرانیان» از فرانسه به فارسی ترجمه کرد و واژۀ «فراماسونری» و معادل های فارسی آن، چون «جمعیّت رفیقان» و «فتیان» را در واژگان فارسی جا انداخت. (همان، ص 33)
      فروغی در سال 1286 شمسی برابر با 1907 میلادی در سن 32 سالگی از بنیان گذاران لژ «بیداری ایران» بود و بعدها در این لژ به مقام استاد اعظم، با عنوان خاصّ «چراغ دار» نایل آمد. (همان، ص 34، به نقل از کتاب: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج دوم، ص 36)
      به گفتۀ «مهدی بامداد»، جدّ اعلای این خانواده از یهودیان بغداد بود که برای تجارت به ایران آمد و در اصفهان ساکن گردید و مسلمان شد. در بارۀ شهرت یهودی الاصل بودن «فروغی ها»، «ملک الشّعرای بهار» شعری دارد که در آغاز سلطنت محمّدرضا پهلوی سروده شده است:
شاها ! کنم از خبث فروغی خبرت
خون می کند این جهود ناکس جگرت
خطبۀ شهی و عزل تو را خواهد خواند
زان گونه که خواند، از برای پدرت (همان، به نقل از دیوان ملک الشّعرای بهار)

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [29.11.20 18:22]
✳️ محمّدعلی فروغی، ترک ستیز و بنیان گذار ناسیونالیسم فارسی گرا و باستان گرای دولتی در ایران 3

      اعتقاد عمومی به یهودی بودن اجداد فروغی در اشعار عامیانه ای که بخصوص بعد از شهریور 1320 در کوچه و بازار تهران در میان مردم جاری بود؛ هم مؤیّد این ادّعا است. این اشعار نشان می دهند که مردم رهبر واقعی و معرکه گردان اصلی امور کشور را فروغی می دانستند؛ نه رضاشاه یا محمّدرضاشاه. جالب است که در این شعر به جهود بودن اجداد فروغی هم اشاره شده است:
چون به دوران رضاشاه پلید
تازه شد منطق الملک عقیم
لاجرم از پس او بر سر خلق
یک جهود آمد و گردید زعیم
به فروغی نتوان داشت امید
که جهود است و جهود است و لئیم (تاریخ تهاجم فرهنگی غرب، نقش روشنفکران وابسته ـ محمّدعلی فروغی، چاپ پنجم، 1386، شمارۀ 2، صص 45 ـ 44، به نقل از کتاب: زندگی پرماجرای رضاشاه، ج 2، ص 884)
      حملات تند رادیو برلین علیه فروغی و اصل و نسب او هم، ریشه در این شناخت مشهور و رایج از فروغی و خاندان او داشت. حبیب یغمایی دستیار محمّدعلی فروغی در کارهای ادبی و انتشاراتی او در اشاره بدین امر می نویسد:
      « در کتاب تاریخ اصفهان نژاد فروغی، پدر بر پدر، تصریح شده که نیاکانش در دربار پادشاهان صفویّه مقامی داشته اند، شاید بعضی از آقایان به خاطر داشته باشند که رادیو برلن چه دشنام های نژادی به او می داد و فروغی اعتنا نمی کرد. » (مقالات فروغی، محمّدعلی فروغی، به اهتمام حبیب یغمایی، تهران، یغما، 1353، ج 1، ص سی و دو)
      در مقدّمه مانند جلد نخست کتاب «مقالات فروغی» بخشی از شرح حال فروغی به قلم خود او مورد اشارت قرار گرفته است. در این بخش خود محمّدعلی فروغی سلسلۀ نسب خود را تا نُه پشت برمی شمارد. این سلسله نسب می تواند تا سیصد سال قبل از دوران حیات فروغی را شامل گردد. در این شجره نامه همۀ اسامی عربی ـ اسلامی بوده و ترکیب آنها از ایرانی بودن؛ این خاندان حکایت می کند. از برخی اسامی مانند: محمّدمهدی (پدربزرگ)، حاجی محمّدرضا، حاجی میرزاکاظم، حاجی میرزاکوچک، حاجی میرزاابوتراب و حتّی حاجی ملا مؤمن هم نشانه های تشیّع قابل استنباط است. با این وجود نه گفته های خود فروغی و نه گفته های مرید وی حبیب یغمایی قابل اعتماد نیستند و برای حصول یقین در بارۀ یهودی نبودن خاندان فروغی، باید به دستاویزهای محکم تری توسّل جست.

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [30.11.20 19:53]
✳️ محمّدعلی فروغی، ترک ستیز و بنیان گذار ناسیونالیسم فارسی گرا و باستان گرای دولتی در ایران 5

      در سال 1304 با سقوط سلسلۀ قاجار و انتخاب رضاخان توسّط مجلس شورای ملّی به ریاست حکومت موقّت؛ به پیشنهاد سردار سپه، کفالت نخست وزیری بر محمّدعلی فروغی قرار گرفت. پس از تشکیل مجلس مؤسّسان در 15 آذر 1304 و نطق افتتاحیّۀ رضاخان و تغییر مواد 36، 37، 38 و 40 قانون اساسی که به سلطنت سلسلۀ قاجار مربوط می شد؛ سلطنت دائمی ایران به رضا پهلوی و اعقاب ذکور او واگذار شد و رضاشاه در 24 آذر ماه همان سال مراسم سوگند را در مجلس شورای ملّی انجام داد و روز بعد به تخت سلطنت نشست و فروغی به عنوان اوّلین رئیس الوزرای خاندان پهلوی انتخاب  گردید. روز 26 آذر مجلس شورای ملّی به رئیس الوزرائی محمّدعلی فروغی رأی اعتماد داد و همان روز فرمان رضاخان صادر و روز 29 آذر کابینۀ او معرّفی گردید.
      فروغی روز چهارم اردیبهشت سال 1305 شمسی مراسم تاجگذاری رضاشاه را به طرز باشکوهی برگزار نمود و نطقی سراسر تملّق آمیز ایراد کرد. پس از پایان این مأموریّت، مستوفی الممالک که محبوبیّت بیشتری داشت، برای استواری پایه های حکومت پهلوی به رئیس الوزرائی انتخاب شد. فروغی در کابینۀ مستوفی الممالک، وزیر جنگ بود. با استعفای مستوفی الممالک در خرداد 1306 و کنار رفتن فروغی از وزارت جنگ؛ او به سفارت کبرای ایران در ترکیّه منصوب گردید.
      در کابینۀ مخبرالسّلطنه در سال 1306 ابتدا وزیر اقتصاد ملّی و سپس وزیر خارجه شد. پس از استعفای اجباری مخبرالسّلطنه در 22 شهریور 1312 فروغی دوباره به رئیس الوزرائی انتخاب گردید. در آذر ماه 1314 فروغی از رئیس الوزرائی برکنار می گردد و مورد غضب شاه واقع و تا پایان سلطنت رضاشاه خانه نشین می شود. او در روز 5 شهریور 1320 برای سومین بار و اندکی بعد از حملۀ متّفقین به ایران، به دربار احضار و به خاطر روابط حسنه ای که با دولت انگلیس داشت، به رئیس الوزرائی رسید. مأموریّت فروغی در این دوره، انتقال سلطنت از رضاخان به پسرش محمّدرضا بود که با موفقیّت آن را به انجام رسانید. شش ماه بعد کابینۀ او مورد قبول مجلس واقع نگردید و او از ریاست وزرا کناره گیری کرد و مدّتی به وزارت دربار منصوب شد.
      فروغی در جوانی با خواهرزادۀ نظام السّطنه رضاقلی ازدواج کرد. ثمرۀ این ازدواج چهار پسر و دو دختر بود. همسر او در سی سالگی به مرض سل مبتلی شد. او را از فرزندانش جدا کرده و در قلهک در خانه ای اجاره ای سکنی دادند تا تنها پزشک متخصّص سل که پزشک سفارت انگلیس بود، او را مداوا کند. تلاش پزشک معالج به سرانجامی ختم نشد و همسر فروغی در سی سالگی چشم از جهان فروبست. ظاهراً فروغی بعد از فوت همسرش ازدواج نکرد و سال های باقی ماندۀ عمرش به زندگی با فرزندان و سپس تنهایی سپری شد.
      بعد از کنار رفتن از نخست وزیری، مقرّر بود او با سمت سفیرکبیر ایران به آمریکا عزیمت نماید، امّا پیش از انجام این مأموریّت در ششم آذرماه 1321 در سنّ 67 سالگی درگذشت و در ابن بابویه تهران به خاک سپرده شد. فروغی در عصر قاجار و پهلوی در مجموع سه بار ریاست دیوان عالی کشور، سه نوبت نخست وزیر، سه نوبت وزیر جنگ، سه بار وزیر مالیّه، سه نوبت وزیر امور خارجه، یک بار وزیر عدلیّه و یک بار وزیر دربار گردید.

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [01.12.20 19:30]
✳️ محمّدعلی فروغی، ترک ستیز و بنیان گذار ناسیونالیسم فارسی گرا و باستان گرای دولتی در ایران 5

      بررسی و ارزیابی کارنامۀ فروغی در حوزه های مختلف سیاسی و فرهنگی مجال بیشتری می طلبد و ما در این مختصر تنها به کنکاشی در بخشی از آرای ایشان خواهیم پرداخت. فارسی گرایی و ترکی ستیزی دو لبۀ قیچی ناسیونالیسم معاصر ایران است. در این نحلۀ فکری دو جنبۀ نفی و اثبات به چشم می خورد.
      پیروان این اندیشه بر اساس تعلیمات جامع و مانع معلّمین نخست خود، به ستایش بی پایان از زبان فارسی و تعیین هژمونی آن در فلات ایران و نواحی پیرامونی آن می پردازند و در گوشزد کردن برتری تمدّنی و فرهنگی قوم فارس و نژاد موسوم به آریایی از بیان دقیقه ای فروگذاری نمی کنند.
      به طور معمول در نوشتار و گفتار پیروان این اعتقاد نقطۀ مخالف و متناقضی در اثبات فارسی و قدرت تمدّن سازی قوم پارس به چشم نمی خورد.
      در جنبۀ نفی نیز این گروه به تهاجم همه جانبه ای علیه ترک و زبان ترکی دست می یازند و این گروه قومی را جمعی وحشی، بی تمدّن، بیابان گرد و فاقد فرهنگ معرّفی می کنند. آنها در تکمیل سخن خود در این باب وجود زبان ترکی در ایران را امری ناحق و مخل قلمداد کرده و با صراحت تمام از ضرورت نابودی این زبان در ایران سخن گفته و برای حصول این مقصود استفاده از هر امکان و ابزاری را مباح، بلکه واجب می شمارند.
      محمّدعلی فروغی در جمع پیروان و بالاتر از آن بنیان گذاران این اندیشه قرار دارد که هم در جنبۀ اثباتی و ایجابی؛ یعنی، ستایش از فارسی و هم در جنبۀ سلب و نفی؛ یعنی، بدگویی از ترک و زبان ترکی و بیان وجوب نابودی این زبان ردپاهایی در نوشته ها و گفته های خود برجای گذارده است.
      جدال فروغی با ترک و زبان ترکی جلوه های مختلفی دارد. این جدال گاهی به صورت بدگویی از مراتب بیابانگردی و توحّش این قوم ظاهر می گردد، زمانی در شمایل ضدّتمدّن بودن این قوم خودنمایی می کند، وقتی دیگر ترکان به نداشتن ادبیّات و دانش متّهم می گردند، در موقعی دیگر به صورت بدگویی از عثمانی و ترکی استانبولی ظاهر می گردد، برخی مواقع به صورت منکوب کردن سلسلۀ قاجار خودنمایی می کند و  ... در این نوشته بخش هایی از گفته ها و نوشته های فروغی در موضوع مورد اشاره در معرض دید خوانندگان گرامی قرار می گیرد.

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [02.12.20 22:10]
✳️ محمّدعلی فروغی، ترک ستیز و بنیان گذار ناسیونالیسم فارسی گرا و باستان گرای دولتی در ایران 6

      فروغی خطابه ای با عنوان « نفوذ زبان های بیگانه در فارسی» دارد که آن را در سال 1907 میلادی در مدرسۀ آلیانس فرانسه در تهران ایراد کرده است. او در این خطابه لغات دخیل در زبان فارسی و زبان های منشأ این لغات و علل اجتماعی و فرهنگی ورود آنها را موضوع سخن خود قرار داده است. فروغی نخست از لغات عربی سخن به میان آورده و کثرت لغات وارده از عربی را مورد اشاره قرار می دهد، لکن لحن و بیان او در مواجهه با لغات عربی از نوع برخورد با لغات یک زبان بیگانه نیست. بعد از اشاره به زبان عربی، فروغی سراغ زبان ترکی می رود تا لغات وارده از این زبان به فارسی را مورد اشارت قرار دهد. او در این باره می گوید:
      « اینک از ترکی صحبت می دارم. از قرن چهارم هجری ترک ها شروع به نفوذ و مهاجرت به ایران کردند. در اوّل کار به صورت بنده و محبوسین جنگ و سپس فاتح و مهاجم. تهاجم و استیلای ترک ها که صور متعدّد، در زمانهای مختلف داشت و منتهی به حملۀ مغول گردید؛ در آداب و سنن ما تأثیرات عمیقی بجا گذاشت؛ به حدّی که مشهودتر از عربی است. » (مقالات فروغی، ج 1، صص 83 ـ 82)
      نگاه کلّی فروغی به نحوۀ حضور ترکان در فلات ایران و ماهیّت این قوم همانی است که در نیمۀ دوم قرن سیزدهم شمسی از طرف طلایه داران شووینیسم فارسی در ایران تعریف و تعیین شد و تا روزگار حاضر به عنوان تنها تعریف و تفسیر قابل قبول در محافل دانشگاهی، روشنفکری و دولتی باقی مانده است.
      این تعریف نخستین حضور ترک در ایران را به صورت برده و در بیان برخی از ایشان به عنوان سرباز مزدور و زرخرید معیّن می کند. بعد از آن ترک ها به صورت طوایفی کوچرو وارد فلات ایران شده و به دلایلی چون سلحشوری، توحّش، کثرت اردو و جمعیّت، بر حکومت های ایرانی غلبه کرده و بر مقدّرات ایران حاکم می شوند، لیکن به دلیل نداشتن سابقۀ فرهنگی و کشورداری دست نیاز به سوی ما و وزیران خردمند ما دراز می کنند و وزیران خردمند و بافرهنگ ایرانی به تدریج این بی تمدّن ها را رام و تحت انقیاد و اصول درآورده و در نهایت در خیلی جاها در خود مستهلک می سازند.
      البتّه در برخی جاها هم غفلتی اتّفاق می افتد و زبان ترکی جایگزین زبان ایرانی می شود و تا روزگار ما هم ادامه پیدا می کند و مسئولیّت رفع این غفلت و زدودن این اشتباه از چهرۀ ایران بر عهدۀ ما می افتد، تا ضمن راندن این زبان بیگانه، ترک های ایران را با این اصلاح زبانی به حدّ ایرانی باکیفیّت و درجۀ اوّل ارتقا دهیم!!

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [03.12.20 18:19]
✳️ محمّدعلی فروغی، ترک ستیز و بنیان گذار ناسیونالیسم فارسی گرا و باستان گرای دولتی در ایران 7

      فروغی در ادامۀ خطابۀ خود در مدرسۀ آلیانس فرانسه در تهران می گوید، ترک ها فاقد تمدّن و ادبیّات بودند. با این وجود تعداد قابل توجّهی کلمه از زبان ایشان داخل فارسی دری گردید:
      « ترک ها تمدّن و ادبیّاتی نداشتند که به ما بدهند؛ معهذا کلماتی از لسان آنها وارد زبان ما شد و به حدّی است که در اینجا به شمارش نمی آید. » (مقالات فروغی، ج 1، ص 83)
      بیشتر نویسندگان شووینیست ضمن اعتراف به وجود کلمات دخیل ترکی در فارسی، می کوشند تعداد آنها را اندک و در حد بشقاب و قاشق و آقا و خانم و تعدادی دیگر، محدود و ناچیز نشان دهند؛ لیکن فروغی این مقدار از واقع بینی بهره دارد، که قابل توجّه بودن واژه های دخیل ترکی در فارسی را بر خلاق اخلاف خود مورد تأکید قرار دهد.
      به طور قطع و یقین معلّمین و مربیّان و مرشدان نسل نخستین ناسیونالیست های فارسی ستا و ترکی ستیز ایرانی چند اصل قطعی و لایتغیّر برای این مریدان حرف شنو و خالی الذّهن معیّن کرده اند و این گروه هم با آموختن و ملکۀ ذهن ساختن آن اصول نسل های بعدی شووینست های وطنی را به پیروی و اعتقاد راسخ بدان اصول فراخوانده اند.
      برتری اندیشۀ ایرانی، برتری دانش و فنّ ایرانی، برتری فرهنگ و تمدّن ایرانی، ترسیم چهرۀ بسیار درخشان از ایران باستان، بالا بودن درجۀ فهم و دینداری ایرانی از دیگر ملل، اعتقاد به قدرت هاضمۀ ایرانی و مستهلک ساختن دیگر اقوام در وجود خود، دشمن اسطوره ای و همیشگی ساختن از ترک، اعتقاد به بی نصیبی مطلق ترک از تمدّن و فرهنگ و ادبیّات یا دیگر مظاهر مدنیّت و چند اصل کلّی دیگر از این نوع؛ از همان یک و نیم قرن پیش به قدری در اذهان گروه مورد اشاره رسوخ کرده که دیگر هیچ کدام از آنها، حتّی تابعین درجۀ دهم آنها هم مطلقاً در بارۀ درستی آن اصول دچار تردید یا خبط نمی شوند.
      آنها هیچ گاه هم از خود نپرسیدند ما با آن همه دانش و فرهنگ و تمدّن و سرزمین های ثروتمند و دوراندیشی خاص ایرانی، چگونه و به طور پیوسته مغلوب این قوم فاقد تمدّن و فرهنگ و ادبیّات گردیده و به قاعدۀ هزار سال در برابر ایشان خم و راست شدیم!

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [04.12.20 18:55]
✳️ محمّدعلی فروغی، ترک ستیز و بنیان گذار ناسیونالیسم فارسی گرا و باستان گرای دولتی در ایران 8

      بعد از این فروغی تعدادی واژه را به عنوان مثال و نمونه از کلمات ترکی دخیل در فارسی از قبیل «اتابک»، «قلی»، «خان»، «خانم»، «بیگ»، «بیگم» و پسوندهایی از قبیل«باشی« و «چی» را ذکر می کند؛ آنگاه می افزاید:
      « این نکته را باید دانست که از زبان ترکی این گونه لغات که جنبۀ تشریفاتی و افتخاری را داشته؛ وارد فارسی شده و گرنه کلماتی که مبیّن معانی فلسفی و علمی و معنوی باشد، از ترک ها به ما نرسیده است. » (مقالات فروغی، ج 1، ص 83)
      هم زبان های آقای فروغی به عشق عربی به قدری زبانشان را از قواعد و سنن ادب عربی، عربی مآبی و لغات دخیل عربی انباشته بودند، که جایی برای کلمات مبیّن معانی فلسفی و علمی از زبان دیگر باقی نمانده بود. این گروه حتّی تُرک ساکن در فلات ایران را با خود به ته چاه کشاندند و موجب رواج اصطلاحات و لغات عربی در ترکی گشتند و بدین سان جا برای استفاده از کلمات موجود و حتّی یافتن یا ساختن کلمات حاوی معانی علمی، فلسفی، عرفانی و ... در فارسی و ترکی تنگ شد.
      فروغی در این سخنرانی وقتی از تأثیر متقابل زبان ها در یکدیگر سخن گفته و می کوشد ضرورت وام گیری کلمه از زبان های دیگر را باورپذیر سازد، یا برای شکل افراط گونۀ این اتّفاق زبانی نمونه ای بیاورد؛ مثالی جز زبان بی دفاع ترکی و این بار ترکی استانبولی نمی یابد و در نشان دادن وام گیری این زبان از زبان های دیگر می نویسد:
      « ترکی امروز اسلامبول، مخلوطی از ترکی، عربی، فارسی و زبان های مختلف اروپایی است. » (همان، ج 1، ص 88)
      زبان فارسی از لحاظ استخدام لغت از زبان های دیگر شرایطی اسف بارتر و هفته بیجارتر از ترکی استانبولی یا حتّی ترکی آذربایجانی دارد، با این حال پیروان ناسیونالیسم فارسی گرای ایران با روحیّه و اعتماد به نفسی بی بدیل و بدون لحاظ کردن اوضاع زبان خود؛ ترکی را به مدیون بودن به زبان های دیگر متّهم می سازند و از اینکه اوضاع زبان ترکی را در استخدام واژه از دیگر زبان ها، بسیار بدتر از آنچه هست؛ نشان دهند؛ ابایی ندارند.

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [05.12.20 18:51]
✳️ محمّدعلی فروغی، ترک ستیز و بنیان گذار ناسیونالیسم فارسی گرا و باستان گرای دولتی در ایران 9

      فروغی در ضمن اشاره به اصلاحات و تصفیه ها در زبان فارسی سعی می کند اتّهام پیروی از ملل دیگر در اجرای اصلاحات مورد نظر را نفی کند. اگرچه سخن او در اینجا تصریحی بر کشور یا ملّت خاصّی ندارد، لیکن از قرائن سخن او معلوم می گردد که قصد او از ملل دیگر جمهوری ترکیّه است. بیان او در این بخش تلخ، عنادآمیز و توام با حب و بغضی است که خود دو صفحه پیشتر همگان را از چنان حب و بغضی برحذر داشته بود:
      « امیدوارم در این اقدامات ما را به تقلید و پیروی از ملل دیگری که این اواخر به این خیال ها افتاده اند؛ متّهم نسازند؛ چه در نزد ایرانیان فکر حفظ خصوصیّات ملّی و ایرانی بهیچ وجه تازگی ندارد. اگر بعضی ایرانی ها معرب یا فرنگی مآب می شدند؛ بسیاری دیگر غیرت ایرانیّت را به وجه احسن داشته اند و نشانی آن را از عهد فردوسی و ابوریحان بیرونی؛ یعنی، هزار سال پیش تا این زمان می توان ذکر کرد که ایرانی ها وقتی این سوداها را در سر داشتند که ملل دیگر اصلاً معنی ملیّت را نمی فهمیدند؛ منتها اینکه تاکنون قدرت بر حصول این مقصود نداشتیم، حالا به حمدالله توانا شده ایم و امیدوارم پیشرفت نماییم. » (مقالات فروغی، ج 1، ص 192)
      بسیاری از تازه های فکری و فرهنگی و تمدّنی در دورۀ معاصر از طریق همان «ملل دیگر» مورد اشارۀ فروغی به ایران راه یافت. میرزامحمّدخان قزوینی هم فکر و هم دورۀ فروغی برخی از این تازه های زبانی و فرهنگی رایج شده در ایران را «صادرات استانبول» نام گذاری کرده بود. ناسیونالیسم ترکی به معنای امروزی بر ناسیونالیسم فارسی تقدّم زمانی داشت. از همین رو ادّعاهایی از نوع آنچه در صدر سخن فروغی آمده واقعیّت را پنهان نمی سازد.
      از سوی دیگر در زمانی که به ادّعای فروغی فکر حفظ خصوصیّات ملّی و ایرانی جاری بود، حکومت ایرانی از بین رفت؛ زبان پهلوی ایرانی از بین رفت؛ دین ایرانی زرتشتی از بین رفت؛ زبان فارسی با پذیرش هزاران کلمۀ دخیل، وامدار عربی و ترکی گشت؛ سنن و رسوم شاعران عرب در فکر و نگاه شاعران ایرانی جا باز کرد؛ نثرنویسی فارسی تأثیرات بسیاری از نثرنویسی عربی پذیرفت؛ ایرانیان آقای فروغی با ولع تمام آثار پهلوی را به عربی برگرداندند و به شیوۀ اعراب کنیه اختیار کردند و تا حدود زیادی به شعبه ای از قوم عرب بدل شدند. این واقعیّت رخ داده در طی دورۀ اسلامی در ایران بود و بافته های معاصران نمی توانست به قلب واقعیّت یاری رساند.

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [06.12.20 19:11]
✳️ محمّدعلی فروغی، ترک ستیز و بنیان گذار ناسیونالیسم فارسی گرا و باستان گرای دولتی در ایران 10

      رفتار بر اساس قانون یک بام و دو هوا جایگاه رفیعی در اندیشه و عمل ناسیونالیست های فارسی گرای ایرانی دارد. محمّدعلی فروغی هم از این سجیّه برکنار نیست و بر پایۀ همین سیره، او در خطابۀ «حقوق در ایران» که در سال 1315 آن را در دانشکدۀ حقوق ایراد نموده، نمونه ای از این رویّه را در معرض دید قرار داده است.
      او در سخنرانی خود به تشریح روند قانون خواهی در زمان ناصرالدّین شاه می پردازد و از تضییقاتی که در عهد ناصری نسبت به مطالبه کنندگان قانون اعمال می شد؛ سخن می گوید، لیکن از نظر او اوضاع با روی کار آمدن مظفّرالدّین شاه متحوّل می گردد و سختگیری های زمان ناصرالدّین شاه جای خود را به مدارا و تساهل مظفّری می دهد. نوع نگاه و نحوۀ بیان این مسئله از سوی فروغی همچنان نشانگر نگاه کج این سیاستمدار و نویسنده به مسائل کشور و نگاه ترک ستیزانۀ او دارد. او در این باره می نویسد:
      « همین که نوبت سلطنت به مظفّرالدّین شاه رسید، آن پادشاه یا از جهت اینکه ضعیف و بی حال بود، یا واقعاً متجدّد و ترقّی خواه بود، بهر حال آن سختی های زمان ناصرالدّین شاه را سست کرد. » (مقالات فروغی، ج 1، ص 336)
      نویسنده عدم مقاومت مظفّرالدّین شاه در برابر مشروطه خواهی را به ضعیفی و بی حالی یا متجدّد و ترقّی خواه بودن او نسبت می دهد و از این طریق نسبت به مراتب خیرخواهی این سلطان مهربان و مردم دار تردید ایجاد می کند. گویی در نظر فروغی قرار بود مظفّرالدّین شاه در صورت مخالفت با مشروطه شخصاً پاچه و آستین بالا زده و در خیابان های تهران با مشت و لگد مشروطه خواهان را بر سر جای خود بنشاند، لیکن به دلیل ضعف و بی حالی و ناتوانی حاصل از آن ترجیح داده با صدور فرمان مشروطیّت زحمت خود را کم کند!
      در عهد مظفّرالدّین شاه روزنامه نویسی به طرز بی سابقه ای گسترش یافت. مدارس بسیاری تأسیس و راه اندازی شدند. برخی تشکیلات سیاسی و فرهنگی ایجاد شد. مدرسۀ سیاسی تأسیس شد، تا فروغی و پدرش منصب تدریس و ریاست آن را نصیب ببرند. در نقطۀ اوج اقدامات خیر این پادشاه محترم، فرمان مشروطیّت صادر شد، تا یک اتّفاق تاریخی کم نظیر یا بی نظیر در تاریخ ایران رقم بخورد.
      مظفّرالدّین شاه پادشاه قابل احترامی بود و تنها گناه او قاجار بودنش بود. یقیناً در صورت انتساب او به ایرانی های حقیقی آقای فروغی، ناسیونالیست های ایرانی از وی شخصیّتی در حد بزرگ ترین شاهان عالم ترسیم و معرّفی می کردند. این بدگویی فروغی از مظفّرالدّین شاه در حالی رخ می دهد که شخصیّت ترک ستیز و گستاخی چون عبدالله مستوفی بر مراتب شایستگی این شاه قاجاری صحّه می گذارد. او که در جریان سفر مظفّرالدّین شاه به سن پطرزبورگ عضو سفارت ایران در پایتخت روسیّه بود؛ با وجود نیش و کنایه به برخی همراهان هیئت ایرانی؛ مراتب متانت، نزاکت و رفتارهای موقّرانه و مطابق عرف دیپلماتیک آن روز مظفّرالدّین شاه را هنگام استقبال تزار روسیّه از وی می ستاید و با دیدن رفتار مظفّرالدّین شاه احساس شعف می کند.

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [07.12.20 22:22]
✳️ محمّدعلی فروغی، ترک ستیز و بنیان گذار ناسیونالیسم فارسی گرا و باستان گرای دولتی در ایران 11

      فروغی که وقایع را بر اساس تقسیم امور به سیاه و سفید و خودی و غیرخودی نگریسته و تحلیل می کند؛ نسبت به سلاطین قاجار نگاهی بیگانه انگار داشته و کینه توزانه و گستاخانه در باب ایشان سخن می گوید. از جمله در تشریح اوضاع مجلس اوّل در دورۀ سلطنت محمّدعلی شاه می نویسد:
      « در دو سه سال اوّل این دورۀ جدید مجلس شورای ملّی و طرفداران آن گرفتار کشمکش با مخالفان بودند و با آنکه اصل مقصود از آن تغییر وضع، استقرار عدالت، تشخیص حقوق و جریان دادن آن بود؛ مجال نشد که در این زمینه کاری صورت بگیرد، تا اینکه سلطنت مفتضح محمّدعلی میرزا خاتمه یافت و دورۀ دوم مجلس شورای ملّی فرا رسید و موقع شد که باصل مطلب؛ یعنی، تأسیس و تثبیت حقوق پرداخته شود. » (مقالات فروغی، ج 1، ص344)
      به نظر می رسد در اینجا فروغی از کاربرد «سلطنت مفتضح محمّدعلی میرزا» بیش از همۀ مطالب دیگری که ذکر می کند؛ خوشحال شده؛ احساس شعف و لذّت می کند. آن از نسبت ضعف و بی حالی دادن به مظفّرالدّین شاه، این از مفتضح خواندن دورۀ سلطنت محمّدعلی شاه و آن یکی دیگر از تاریک خواندن دوران قاجار! فروغی مأموریت نابودی سلسلۀ قاجار و حتّی نابودی آثار بر جای مانده از دوران این سلسله را برای خود مقرّر کرده بود و در این راه با ولع تمام پیش می تاخت.
      این منفی نگری و ستیز در دورۀ رضاشاه به سلاطین قاجار منحصر نمی ماند و به موجب قانون عتیقات که در سال 1309 به تصویب می رسد؛ آثار برجای ماندۀ عصر قاجار جزء آثار ملّی محسوب نمی شوند و در سایۀ همین نگاه است که آثار معماری و فرهنگی عصر قاجار؛ بخصوص در شهرهای آذربایجان هدف دستگاه تخریب حکومت رضاخانی قرار می گیرند. بر طبق قانون مورد اشاره تنها آثار دورۀ زندیّه و ماقبل آن جزء آثار ملّی محسوب گشته و مشمول ثبت، صیانت و مرمّت می گردند.

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [08.12.20 18:15]
✳️ محمّدعلی فروغی، ترک ستیز و بنیان گذار ناسیونالیسم فارسی گرا و باستان گرای دولتی در ایران 12

      در هنگام گفتگو در بارۀ جنگ های ایران و روسیّه محمّدعلی فروغی در نوشته های خود مطالبی در تشریح شکست های ایران در مقابل روسیّه می آورد. این قبیل نوشته ها یک بار دیگر نشان می دهد که فروغی و گروه هم فکران او تاریخ را از پشت عینک نژادگرایی و ترک ستیزی می بینند و تاریخ برای ایشان میدان جنگ بین پاکان پارسی با اهریمنان ترکی است:
      « [ایران] به علل شکست های مذکور قدرت آن را نداشت که آرامش و حکم خود را در ایالات ماوراء قفقاز برقرار و نافذ نماید؛ بخصوص که غالباً ساکنین آن، طوائف چادرنشین و بربر و ترکمن و همگی مردمانی آشوب طلب بودند. » (مقالات فروغی، ج 2، ص28)
      این نوشته هم معیار خوبی از فهم و ادب ناسیونالیست های فارسی گرای ایرانی است. آذربایجان مثل برخی نقاط فلات ایران چادرنشین و بربر نبود؛ روستانشین و شهرنشین و معبر تازه های فنّی، علمی و فرهنگی و خزانۀ اندیشه و کمال برای ایران بود.
      معادل کردن چادرنشینی، بربربودن، ترکمن بودن و آشوب طلب بودن آن هم برای هم وطن و هم کیش تنها می تواند از طبلۀ خباثب و رذالت ملی گرایان وطنی دوران معاصر ایران تراوش کند. آنچه بین ایران و روسیّه گذشت؛ جنگ ایران و روسیّه نبود؛ جنگ آذربایجان و روسیّه بود. آذربایجانی های این سو و آن سوی ارس در این جنگ نابرابر هر آنچه از دستشان برمی آمد؛ انجام دادند، لیکن در مقابل قدرت امپراتوری نوظهور روس بازوی توفیق یاریگر ایشان نشد و بخشی از آذربایجان از دست رفت.
      این نویسنده در این فراز نوشتۀ خود از اراضی از دست رفتۀ آذربایجان در جنگ با روس ها سخن می گوید و معلوم نمی کند مردم ترکمن در کجای واقعه هستند! ترکمنان در آذربایجان ساکن نبودند، تا لازم باشد فروغی به ایشان اشارتی داشته باشد. مهم هم نبود چون غرض ناسزاگویی به ترک و ترکمن بود که حاصل شد!
      این رجالۀ سیاسی که افزون از سی سال در مناصب سیاسی و فرهنگی این کشور بار خاطر ایران و ایرانی بود، در این بخش در توصیف هم وطنان خود آنها را به چادرنشینی و بربر بودن متهّم می دارد. آذربایجان چادرنشین و بربر نبود. آذربایجان کانون فنّ و صناعت و سیاست و نظامی گری و هنر و ادب و مهم ترین عقبۀ مادّی و معنوی ایران بود که ناجوانمردانه و با این وضع فضاحت بار آماج حملات و توهین های این نوکر بی آبروی انگلیس قرار می گرفت.
      ظاهراً بدگویی و گستاخی به رزمندگان و مدافعان وطن را هم باید در شمار پیچیدگی های خرد، اندیشه و سیاست برتر ایرانی به شمار آورد و دیگران را در برابر این کمال و خردورزی به لنگ انداختن فراخواند!

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [09.12.20 20:35]
✳️ محمّدعلی فروغی، ترک ستیز و بنیان گذار ناسیونالیسم فارسی گرا و باستان گرای دولتی در ایران 13

      در ادامۀ نوشته، کمافی السّابق فروغی فقط روس و سپس عثمانی را زیر شلاق می گیرد و تمام مصائب ایران را نتیجۀ رفتارهای سیاسی ـ نظامی این دو کشور معرّفی می کند.
      فروغی فعال مایشاء بودن روسیّه در نواحی شمالی کشور، مخالفت با آزادی خواهان، بمباران مجلس، کشتن نمایندگان مجلس، دخالت روس ها در تبریز در پایان مقاومت یک سالۀ این شهر به بهانۀ کمک رساندن به خارجی های مقیم تبریز را به عنوان مصادیق این رفتارها نام برده و مسئولیّت شکست مشروطه را تماماً متوجّه دولت روسیّه می سازد. او بعد از روسیّه متوجّه عثمانی گشته، می نویسد:
      « از جانب ترکها هم ایران بحدّ کافی زیان دید، زیرا هر چند عثمانی از اوج ترقّی و عظمت سابق نزول کرده بود، لیکن بغضی از ایران در دل داشت، زیرا کشور ما مانع مقاصد و نقشه های ترکیّه راجع به ایجاد یک عثمانی قوی بود؛ بنابراین هر موضوع کوچکی را دستاویز قرار می داد.
      به زودی قضیّۀ سرحدات را بهانه قرار دادند و به همین استناد چادرنشینان، بدویان و حتّی افراد چریک خود را روانۀ خاک کشور ایران نمودند. » (مقالات فروغی، ج 2، ص 31)
      آنچه در اینجا خواندیم نمونه ای از روش تاریخ نگاری و تحلیل وقایع تاریخی جماعت ناسیونالیست و ترکی ستیز ایرانی بود و چند ویژگی بارز سبک تاریخ نگاری ناسیونالیست های ایرانی از قبیل: نشانی غلط دادن در تعیین دشمنان اصلی، غیردقیق و بی سند سخن گفتن، دخیل کردن تخیّل و توهّم در نتیجه گیری، تحریف وقایع و به هم دوختن وقایع نامرتبط رخ داده در زمان های متفاوت، دروغ بافی بر سر مانع بودن ایران برای تقویت عثمانی، ناسزاگویی عمومی به ترک و بدگویی از نیروهای نظامی ترک را در خود جای داده بود.
      در این بخش، بخصوص بدوی و چادرنشین معرفی کردن نیروی مسلح یک کشور بیشتر خودنمایی می کند. تکلیف نژادپرستان معاصر ایرانی با گروه مورد اشاره هم چندان معلوم نیست. مقصود فروغی از بدویان و چادرنشینان عشایر کردی بودند که گاهی در عملیّات نظامی عثمانی در مرزهای شرقی؛ ارتش منظّم این کشور را همراهی می کردند.
      ناسیونالیست های ایرانی به طور معمول در نوشته های خود این گروه را ایرانی نژاد و ایرانی زبان و ایرانیان ساکن در عثمانی خطاب می کنند، لکن در اینجا کرد عثمانی ناچار می شود تاوان کینه ورزی فروغی به دولت ترک را بپردازد و به بدوی بودن متّهم گردد. نکتۀ مهم دیگر این است که فروغی معلوم نمی کند ایران ناتوان از دفاع در برابر همسایگان خود چه تأثیری در ممانعت از شکل گیری عثمانی قوی داشته است!

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [10.12.20 18:32]
✳️ محمّدعلی فروغی، ترک ستیز و بنیان گذار ناسیونالیسم فارسی گرا و باستان گرای دولتی در ایران 14

      فروغی ادّعا می کند ایرانی ها از باب صلح جویی حاضر شدند منطقۀ سلیمانیّه را هم به عثمانی ها واگذار کنند، امّا:
      « دولت خشن و جنگجوی عثمانی هیچ گاه از ایجاد آشوب و بهم زدن وضعیّت همسایۀ صلح جوی خود فروگذار نمی کرد. » (مقالات فروغی، ج 2، صص 32 ـ 31)
      برخوردهای نظامی ایران با عثمانی در عصر قاجار در حد برخورد با روسیّه و انگلیس خانمان برانداز نبود و به بده بستان های گسترده در نواحی مرزی یا از دست دادن نواحی وسیع در غرب و شمال غرب ایران منجر نمی شد. مذاکرات تحدید حدود مرزی هم در چند نوبت انجام شده و به تخاصمات این دو کشور خاتمه داده بود. با این وجود در منطق ناسیونالیست های وطنی باز هم می توان به همان برخوردهای محدود به دیدۀ انتقاد نگریست و از رخ دادن آنها به تلخی یاد کرد.
      فروغی از آنچه تاکنون علیه روس و عثمانی گفته بود، احساس سیری و رضایت نکرده، همچنان در ذکر مظالم این دو کشور و پوشاندن مظالم و دخالت انگلیس علیه ایران می کوشد. او می گوید با وجود اعلام بی طرفی از جانب ایران در آغاز جنگ جهانی اوّل، قوای نظامی روس ایران را ترک نمی کنند. این در حالی است که هیچ صحبتی از حضور قوای نظامی انگلیس در ایران و ضرورت ترک ایران از جانب این نیروها نمی کند. در باب حضور قوای نظامی عثمانی در ایران هم می گوید:
      « ترک ها هم به نوبت خود به بی طرفی ما خندیدند و صرف حضور قوای روسیّه را در ایران نشانۀ نقض بی طرفی و خطری برای امنیّت خودشان تلقّی کردند. قوای چریک، عشایر ترک و بعد هم قوای نظامی خود را بطرف آذربایجان و کردستان و کرمانشاه پیش راندند و در نتیجه صفحۀ غربی ایران میدان جنگ خونین شد. » (همان، ج 2، ص 35)
      با وجود اعلام بی طرفی، قوای نظامی روس و انگلیس در ایران حضور داشتند و عملیّات نظامی خود را از ایران علیه عثمانی سازماندهی می-کردند. در واقع ایران به عقبۀ امن و مطمئن روس و انگلیس علیه عثمانی تبدیل شده بود.
      بعد از خروج ارتش روسیّه از ایران هم مسئلۀ تشکیل ارتش مسیحی در غرب آذربایجان پیش آمد که یک اقدام خصمانه علیه عثمانی محسوب می شد و دولت ایران هم توان ممانعت از این قبیل اقدامات علیه عثمانی را نداشت. طبیعی بود که وقتی کشوری تا این حد بی صاحب و بی دفاع بماند و یا به محلّی برای اقدامات نظامی علیه همسایگان بدل گردد؛ همسایۀ زیان دیده از این اتّفاق، از دست زدن به اقدامات پیشگیرانه بازنخواهدماند.

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [11.12.20 18:03]
✳️ محمّدعلی فروغی، ترک ستیز و بنیان گذار ناسیونالیسم فارسی گرا و باستان گرای دولتی در ایران 15

      فروغی اقدامات نظامی روس و عثمانی را موجب سوختن و غارت تمام مزارع ، باغ ها و خانه ها و کشته شدن عدۀ بی شماری از اهالی ایران دانسته و می گوید روس ها و ترک ها با شهرهای ایران مانند سرزمین اشغال شده معامله می کردند. او می افزاید: با سقوط بغداد به دست انگلیس ها و انقراض تزاریسم، ایران تصوّر کرد نفسی به راحت خواهدکشید امّا:
      « ترک ها هر چه در جنوب ناتوان شده بودند؛ بر فعالیت و قتل و غارتشان در آذربایجان افزودند. واحدهای نظامی روس هم در نتیجۀ سقوط حکومت مرکزی دیسیپلین نظامی را کنار گذاشته به چنان قتل و غارتی دست زدند که نظیر آن کمتر دیده شد. » (مقالات فروغی، ج 2، ص35)
      قتل و غارت آذربایجان از سوی قوای عثمانی در زمان مورد اشاره، تنها در اذهان معیوب و بیمار ناسیونالیست های فارسی گرای ایرانی شکل گرفت و مشکل آفرینی برای مردم عادی از سوی قشون عثمانی به ندرت اتّفاق افتاد، که اتّفاقاً در این مشکل آفرینی های محدود نیز هم نژادان فروغی و شرکا سهم اصلی را داشتند. بخشی از نیروهای همراه قشون عثمانی عشایر کرد این کشور بودند که به عادت دیرین در هنگام عملیّات نظامی غارت را حق بلافصل خود می دانستند و بخش هایی از رفتار این گروه در منابع مربوط به سال های جنگ جهانی اوّل مندرج گشته است.
      در ایجاد مشکل برای دولت و ملّت ایران روس و عثمانی سهم خود را داشتند، لیکن سهم اصلی در تلاش برای بریدن ریشۀ ایرانی بر عهدۀ انگلیسی بود که فروغی به عنوان سرسپردۀ آن کشور در ایران به کلّ از دیدن این مسائل کور مادرزاد گشت. انگلیسی ها علاوه بر حضور نظامی و جمع کردن آذوقۀ ملّت ایران و ایجاد قحطی مصنوعی، گروهی از ائتنیک های طرفدار خود را علیه بخش اصلی ملّت ایران ؛ یعنی، ترک ها برانگیختند و ارمنی و آسوری و کرد در دوران مورد اشاره با تحریک و تدارک انگلیس غرب آذربایجان را از حیّز انتفاع ساقط کردند.
      ارامنه و آسوری ها با تدارک روس و انگلیس و آمریکا و فرانسه به قتل عام وسیعی در میانه های غرب آذربایجان دست زده و بخش بزرگی از مردم ترک اورمیه و سلماس را قتل عام کردند. تلاش ایشان برای تصرّف خوی با پایداری مردم و رسیدن نیروهای عثمانی ناکام ماند. ارامنه و آسوری در غارت آذوقۀ مردم این ناحیه شریک روس و انگلیس گشتند، تا بخش دیگری از مردم غرب آذربایجان قربانی گرسنگی، بیماری و سرما شوند.
      در نهایت اورمیه و سلماس به پایمردی قوای عثمانی از چنگال ارمنی و آسوریِ عامل دول مسیحی آزاد شد، لیکن با رفتن قوای عثمانی به فاصلۀ اندکی گرفتار گروه دیگری از عمله های انگلیس و آریایی های هم نژاد فروغی گشتند و آذربایجان پنج سال دیگر فشار و تضییق اسماعیل آقا و کردهای او را متحمّل شد.
      فروغی و امثال او که آذربایجانی و ترک ایرانی را به عنوان هم وطن به رسمیّت نمی شناسند، نه فقط از این قتل عام ها و وقایع وحشتناک مترتّب بر آن یادی نمی کنند، بلکه از اینکه قوای عثمانی مانع ریشه کن شدن ملّت ترک در این ناحیه گشته؛ عمیقاً متأثّر و متأسّف هستند. از همین روست که مسئلۀ مفسده جویی¬های ارامنه و آسوری ها و کردها در غرب آذربایجان را مسکوت گذارده و با ذکر اشغال گری نیروهای عثمانی و اغراق در باب مشکلات این اشغال، نسل کشی مردم غرب آذربایجان را به فراموشی می سپارند.

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [12.12.20 18:12]
✳️ محمّدعلی فروغی، ترک ستیز و بنیان گذار ناسیونالیسم فارسی گرا و باستان گرای دولتی در ایران 16

      فروغی این داستان کوتاه تاریخی خود را با تشریح مشکل آفرینی روس و عثمانی برای ایران و پنهان ساختن نقش مخرّب و فاجعه بارتر انگلیس به روزهای پایانی نزدیک می کند و می نویسد:
      « جنگ تمام شد، متّفقین پیروز شده اند. دورۀ عدالت و انسانیّت در تاریخ سیاست شروع شده. آیا بر سر ایران چه خواهدآمد؟ ایران متمدّن سه هزار ساله تنها دژ مستحکم مدنیّت که در قرون قدیمه در مقابل حملات هون ها و تورانی ها مقاومت کرده و دنیای غرب را از خطر حملۀ وحشیانۀ آنها محافظت نمود؛ مشعل روشنی که در ایّام تیرگی اوضاع اروپا در قرون وسطی دنیای متمدّن آن روز را از نظر علم، هنر، فلسفه و ادبیّات روشن داشته است؛ با چنین ایرانی چه معامله خواهندکرد؟ آیا چنانچه شایسته است با او به عدالت رفتار خواهدشد؟ آیا زورمندان فاتح چنانچه مدّعی بودند که برای حق و آزادی می جنگند به ملّت ستم دیده و باهوش ایران اجازه خواهندداد در محیط امنیّت، صلح و استقلال زندگی کنند؟ » (مقالات فروغی، ج 2، ص 37)
      ایرانی های آقای فروغی از دنیای غرب در برابر هون ها محافظتی نکرده بودند. اروپای شرقی و حوزۀ دانوب جولانگاه حکومت و قلمرو هون ها گشته بود و گفتۀ فروغی معنایی جز کتمان مسلّمات تاریخی نداشت. هون و تورانی برای رفتن به اروپا نیازی نداشتند از قلمرو ایرانی های ناسیونالیست های معاصر وطنی بگذرند.
      راه اصلی آنان برای رفتن به اروپا شمال خزر بود و ترک ها بارها از این مسیر به سوی غرب رفتند و البتّه از مسیر ایران هم رفتند. خزعبلاتی از قبیل «محافظت نمودن ایرانی ها از غرب در برابر ترک ها» یا آن گونه که سعید نفیسی می گوید «ممانعت از تاخت و تاز ترک و تاتار و رهاندن اروپا از خطر نیستی به دست ترک و تاتار از سوی ایرانی ها» بر اثر تمرین و تکرار در نوشته های مورّخان معاصر ایران به اصول غیرقابل تردید تبدیل گشته اند.
      معلوم نیست وقتی ایرانی های فروغی و شرکا از محافظت قلمرو خود در برابر ترک ناتوان بودند و ترک سلجوقی و تیمور تاتاری از این سر ایران می زدند و از آن سر درمی آمدند؛ چگونه ایرانی ها از خود یا اروپا دفاع می کردند؟!
      ایرانی های آقای فروغی کجا بودند تا مانع فتح ملازگرد در برابر رومی های ریشه در اروپا شوند؟ کجا بودند تا مانع فتح قسطنطنیّه شوند؟ کجا بودند مانع شکستن گردن صلیبیان اروپایی از سوی بیبرس شاه پرشکوه ترک مملوکی مصر شوند؟ وقتی ترک دست آخر بر حاکمیّت روم شرقی نقطۀ پایان گذاشت و در فتحی پرشکوه قسطنطنیه را به عنوان سند پیروزی خود به تصرّف درآورد؛ ایرانی های آقای فروغی کجا بودند تا از اروپا دفاع کنند؟
      اصلاً ایرانی های آقای فروغی چرا گذاشتند صدای توپ ترک در پشت دروازه های وین شنیده شود تا در پایان جنگ بین الملل به پاس این خدمات از اروپایی توقّع رحم و مروّت و رفتار عادلانه داشته باشند؟!

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [13.12.20 21:59]
✳️ محمّدعلی فروغی، ترک ستیز و بنیان گذار ناسیونالیسم فارسی گرا و باستان گرای دولتی در ایران 17

      محمّدعلی فروغی نامه و گزارشی دارد، که آن را احتمالاً در سال 1310 به هنگام مأموریّت سیاسی در ترکیّه، از آن کشور به وزارت خارجۀ ایران فرستاده است. این متن عنوانی با مضمون «تأثیر رفتار شاه در تربیت ایرانی» دارد. فروغی در سرآغاز این نامه می نویسد:
      « در راپرت های سابق و لاحق خود نوشته ام، فعلاً ترک ها نسبت به ما سوء نیّتی ندارند. بد نیست که عقاید خودم را در این باب توضیح کنم: امروز ترک ها بکارهای خود مشغولند؛ یعنی، ملتفت شده اند که در گذشته اساس کارشان غلط بوده است و به این واسطه مملکتشان تجزیه و دولتشان ضعیف و ملّتشان فقیر و نادان و عاجز و استقلالشان محدود شده بود و حتّی نزدیک بود وجودشان از میان برود. اینست که حالا تمام مساعی عقلای آنها مصروفست به اینکه ترتیبات اداری خود را منظّم کنند، اقتصادیّات خود را ترقّی دهند، قوّۀ نظامی خود را با مقتضیّات امروزی متناسب نمایند؛ حدود و ثغور خود را امن کنند؛ مشکلات سیاسی خود را تسویه نمایند و مخصوصاً اساس قومیّت خویش را محکم سازند و به این واسطه حتی الامکان از جنگ و جدال و حوادث احتراز دارند. » (مقالات فروغی، ج 2، ص 59)
      درآویختن تنها و یک تنۀ عثمانی با کلّ اروپا و روسیّه در دراز مدّت باعث تضعیف و تجزیۀ این کشور شد و از آن قلمرو وسیع، ترکیۀ فعلی برجای ماند. این درگیری های طولانی حتماً سهمی هم در فقیر کردن مردم عثمانی داشته است. امّا من نتوانستم رابطۀ بین تشکیل امپراتوری و درگیر شدن با رقبا را با «نادان شدن مردم عثمانی» کشف کنم! تقصیر از من هم نبود، چون رابطه ای وجود نداشت و قضیّه ساده تر از اینها بود. یک شووینیست کوردل و ترک ستیز به پیروی از عادت عمومی خود و همفکرانش خواسته بود برای التیام سوزش های تاریخی خود ناسزایی نثار ترک و ترکی کند، که این کار انجام شد و کار به خوبی و خوشی به پایان رسید!

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [14.12.20 20:05]
✳️ محمّدعلی فروغی، ترک ستیز و بنیان گذار ناسیونالیسم فارسی گرا و باستان گرای دولتی در ایران 18

      فروغی با وجود اعتراف به سوء نیّت نداشتن مقامات ترکیّه نسبت به ایران؛ تلاش می کند پیوسته ترس از ترکیّه را در گزارش های خود تلقین کند و مقامات ایران را از آیندۀ سیاست ترکیّه نسبت به ایران نگران نگه دارد. او می نویسد:
      « خوش بینی بنده فقط راجع به حالت حالیّه است و از آتیه نگرانم. به این معنی که اگر ترک ها به پیشرفت مقاصد امروزی خود موفّق شوند و روزگار بگذارد؛ بنیان کار خود را محکم کنند و اساس سیاست دنیا و اوضاع بین الملل نیز مانع خیالات خام نباشد؛ یقیناً هوا و هوس در سر خواهندداشت و ممکن است نسبت به ما خیالاتی بپزند. » (مقالات فروغی، ج 2، ص 60)
      صد سال بعد از تشکیل جمهوری ترکیّه هنوز از به تحقّق پیوستن خیالاتی که فروغی و هم فکرانش دولت های ایرانی را از آن می ترسانیدند؛ خبری نشده است. در صد سال گذشته ترکیّه مطمئن ترین و کشورترین همسایۀ ما بوده است.
      ترکیّه نه مثل برخی همسایگان قشون کشی علیه ما راه انداخت و نه مثل برخی دیگر صادر کنندۀ ناامنی به ایران بود. نه مثل برخی همسایه ها هزینه های جنگ عراق با ایران را تقبّل کرد؛ نه مثل برخی همسایه ها کشور ما را میدان تاخت و تاز قاچاقچیان موادّ مخدّر کرد و نه مثل برخی همسایه ها جمعیّت پناهنده ای به قاعدۀ چند میلیون بر سر ما آوار کرد تا سربار هزینه های زندگی ایران و ایرانی باشند و نه مثل برخی همسایه ها کشور ما را اشغال نظامی کرد.
      ایران در صد سال گذشته از همسایگی با ترکیّه نفع برده و مرزهای امن و آرامی با این کشور داشته است و تلاش برای دشمن تراشیدن از این همسایۀ مطمئن هیچ نفعی عاید کشور ما نمی سازد.

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [15.12.20 21:56]
✳️ محمّدعلی فروغی، ترک ستیز و بنیان گذار ناسیونالیسم فارسی گرا و باستان گرای دولتی در ایران 19

      فروغی معتقد است خیالات ترکیّه نسبت به ایران ممکن است اَشکال مختلفی داشته باشد. او یک قسم از این شکل ها را ارادۀ ترکیّه برای تصرّف یک قسمت کوچک یا بزرگ از خاک ایران می داند، لیکن خود در ادامه احتمال آن را ضعیف تشخیص می دهد. او در ادامه از اوضاع افغانستان و نفوذ ترکیّه در این کشور هم اظهار نگرانی کرده، می گوید:
      « من از افغانستان هم نگرانم. اگر آنچه در اینجا استنباط می شود، صحیح باشد؛ افغان ها بکلّی در تحت نفوذ ترکند. از ترکیّه صاحب منصب و مستشار می گیرند و غیره. پادشاه افغان هم که عنقریب به آنقره خواهدآمد و نمی دانم هیچ گفتگوی رفتنش به ایران هست یا نیست. » (مقالات فروغی، ج 2، ص 60)
      صد سال بعد از هشدار فروغی هنوز هم اوضاع همانی است که بود و ترکیّه در افغانستان بیش از ایران میدان داری می کند. وقتی ما تدبیر و توان لازم را برای تأثیرگذاری و نفوذ ثمربخش در افغانستان و آسیای میانه نداریم؛ کاملاً طبیعی است که ترکیّه از آن سو بیاید و کشورهایی را که می توانستند حوزۀ نفوذ ایران برای استفاده های سیاسی و اقتصادی باشند؛ قبضه کند.

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [16.12.20 19:11]
✳️ محمّدعلی فروغی، ترک ستیز و بنیان گذار ناسیونالیسم فارسی گرا و باستان گرای دولتی در ایران 20

      فروغی با وجود آنچه گفته؛ احتمال یاری افغانستان نسبت به ترکیّه در زمان سوء نیّت ترکیّه به ایران را هم ضعیف می داند و اضافه می کند که خود دولت ترکیّه علاقه مند تقویت قدرت دفاعی ایران است و به نظر می رسد در این راه صداقت هم دارد:
      « خود ترک ها اصرار دارند که دولت ایران باید در ازدیاد قوّه بکوشد و قشونش را اقلاً به صدوپنجاه هزار نفر برساند و ما حاضریم برای این مقصود هر کمکی بتوانیم به ایران بکنیم. حالا آیا حرف ها خدعه و تزویر است و می خواهند ما را اغفال کنند و مطمئن هستند که ما نمی توانیم قوّۀ خود را زیاد کنیم، یا از روی صدق است و حقیقهً سوء نیّت ندارند و میل دارند ما قوّت داشته باشیم که روزی بتوانیم زیر بال آنها را بگیریم. بنده عجالتاً نمی توانم از روی قطع در این باب حکم کنم و فهم مطلب طول مدّت و تجربه لازم دارد و لیکن صورت ظاهر اظهاراتشان بصداقت و صمیمیّت بیشتر شباهت دارد. » (مقالات فروغی، ج 2، صص 61 ـ 60)
      خیرخواهی برای کشور همسایه که شاخ و دم ندارد. وقتی دولت ترکیّه خواهان تقویت بنیۀ دفاعی ایران شده و برای پیشبرد این امر حاضر به کمک هم می شود و از سوی دیگر به اعتراف فروغی در سخنان مقامات ترکیّه حسن نیّت و صداقت و صمیمیّت موج می زند، چرا ما با افکار مسموم، دشمن تراشی¬های بیهوده و اغوای گروهی بیمار فکری ترک ستیز برای خود مشکل و نگرانی تولید کنیم؟
      اگر مسئلۀ تقویت بنیۀ دفاعی ایران در آن موقع درست و کامل انجام می شد، مطمئناً دو کشور در حال جنگ شوروی و انگلیس نمی توانستند اتّفاق سوم شهریور 1320 را برای ما رقم بزنند. حتّی رایزنی های سیاسی با ترکیّه هم می توانست برای ما مفید باشد. توجّه کنید که کشورهای این سو و آن سوی ترکیّه اشغال شدند، امّا به ترکیّه گزندی که نرسید هیچ؛ کلّی استفادۀ اقتصادی هم از جنگ برد. ما هم اگر عاقل بودیم می توانستیم بار خود را در آن جنگ ببندیم، نه اینکه به دست خود کشور را به تندباد اشغال بسپاریم و با یک ارتش و اقتصاد و نظام اجتماعی متلاشی شده مواجه شویم.

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel