بیلدیریش, [08.02.21 23:22]
🔷 سلام
اعضای محترم کانال بیلدیریش

      قریب یک ماه بود که با تقدیم مطالب روزانه ای با موضوع «محمدعلی فروغی و مسئلۀ ارامنه» بر اساس مندرجات کتاب «طغیان ارامنه، مبدأ و مقصد آن» نوشتۀ محمّدعلی فروغی در خدمت شما بودیم. کتاب مذکور به کوشش دکتر توحید ملک زاده دیلمقانی به زیور طبع آراسته شده بود. تاکنون بخش های برگزیدۀ نیمی از کتاب مذکور همراه با توضیحات و اشارات مختصری تقدیم حضورتان شده بود.
      حال بنابر دلایلی، نشر مطالب سریالی این موضوع عجالتاً متوقّف می گردد و شاید در فرصتی دیگر به توفیق الهی بخش های باقیمانده این کتاب خدمت دوستداران این قبیل مباحث  ارائه گردد.
      اگر عمری باشد از فردا مطالب دیگری در بارۀ مواضع یکی دیگر از ناسیونالیست های فارسی گرا و ترکی ستیز دوران معاصر ایران در این کانال عرضه خواهدشد. امید دارم مطالب جدید مورد توجّه و قبول اعضای محترم کانال قرار گیرد.

آرزومند سلامت و توفیق همیشگی شما بزرگواران هستم.

بیلدیریش, [09.02.21 19:14]
✳️ نژادگرایی، باستان گرایی و ترک ستیزی در آثار سعید نفیسی 1

      سعید نفیسی در 18 خرداد 1274 شمسی در تهران به دنیا آمد. پدر او علی اکبر نفیسی ناظم الاطبّا از پزشکان معروف روزگار خود بود که اصالتی کرمانی داشت و در نوزده سالگی به دنبال فرمان دولت به فرمانروایان ولایات برای انتخاب و معرّفی جوانان مستعد خاندان های شایستۀ دانش اندوزی برای تحصیل طب در دارالفنون؛ به تهران آمد.
      نفیسی ادّعا می کند خانوادۀ پدری او تا یازده پشت همه پزشک بوده اند و جدّ یازدهم او حکیم «برهان الدّین نفیس بن عوض بن حکیم کرمانی» در قرن نهم طبیب دستگاه «الغ بیگ» پسر «شاهرخ» شاهزادۀ دانشمند تیموری بوده و صاحب مؤلّفاتی در طب می باشد که آنها را در شهر سمرقند تألیف کرده است. از آن پس فرزندان وی پشت در پشت در کرمان زیسته اند و تنها جدّ هشتم او میرزاسعیدشریف طبیب کرمانی به اصفهان رفته و چندی در دربار شاه عبّاس صفوی در آن شهر زیسته و در پایان زندگی به زادگاه خود برگشته است. (پژوهشگران معاصر ایران، هوشنگ اتّحاد، تهران، فرهنگ معاصر، چاپ دوم، 1387، جلد 4، ص، 402)
      در هنگام تولّد سعید نفیسی پدر وی در زمرۀ پزشکان ناصرالدّین شاه بوده و در معیّت او به ییلاق جاجرم رفته بود و خبر تولّد فرزند در این اقامتگاه تابستانی به او می رسد و ناصرالدّین شاه به شادباش ولادت او هدیه ای به ناظم الاطبّا داده و به دلیل آگاهی از تاریخ خاندان او سفارش می کند نام جدّ هشتم نفیسی را به فرزند تازه تولّد یافته بدهند.
      سعید نفیسی نخستین فرزند از سومین همسر پدر خود بود. او از پنج سالگی در مدرسه ای به نام «شرف» که مؤسّس آن پدرش بود، تحصیلات خود را آغاز کرد و بعد از سه سال تحصیل از سال چهارم ابتدایی تا سوم متوسّطه را در مدرسۀ علمیّه ادامه داد. پس از آن برادر بزرگش ـ دکتر علی اصغر مؤدّب الدّولۀ نفیسی برادر ناتنی او و فرزند همسر اوّل ناظم الاطبّا ـ سعید را به همراه برادر کوچکترش برای ادامۀ تحصیل به اروپا برد. بدین ترتیب سعید نفیسی تحصیلات خود در دورۀ دوم متوسّطه را از پاییز 1288 شمسی در شهر نوشاتل سویس آغاز کرد و بعد از یک سال به پاریس نقل مکان کرده و تحصیل خود را در این شهر ادامه دادند. اقامت و تحصیل نفیسی در اروپا تا سال 1297 شمسی استمرار پیدا می کند و او بعد از اقامتی نه ساله، در این سال به ایران برمی گردد. بازگشت او به ایران با توسعۀ دستگاه فرهنگی کشور و افزایش مدارس شبه عالی مقارن می گردد و نفیسی در آغاز کار در دبیرستان های اقدسیّه و تهران امروز که در آن روزگار به مدرسۀ سن لویی مشهور بود؛ به تدریس زبان فرانسه می پردازد.

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [10.02.21 19:25]
✳️ نژادگرایی، باستان گرایی و ترکی ستیزی در آثار سعید نفیسی 2

      پدر نفیسی در کنار پیشۀ طبابت از ذوق ادبی هم بهره داشت و با بسیاری از ادیبان تهران رفت و آمد می کرد. همین رفت و آمدها زمینۀ آشنایی سعید نفیسی با محیط ادبی تهران را فراهم می کند و زمینۀ گرایش او به پژوهش های ادبی را میسّر می سازد. نفیسی که از شانزده سالگی دستی بر قلم داشته به همکاری با نشریّات آن روز تهران روی می آورد. نخست در روزنامۀ ارشاد که یکی از نشریّات مشهور تهران به مدیر مسئولی جواد تبریزی بوده به همکاری می پردازد و سپس با تأسیس انجمن ادبی دانشکده در سال 1297 به همکاری با مجلۀ این انجمن که به همین نام منتشر می شد؛ روی می آورد و افتخار همراهی با نویسندگان نامدار این مجلۀ از قبیل ملک الشّعرای بهار، عبّاس اقبال آشتیانی و رشید یاسمی را پیدا می کند.
      تجربه ای که نفیسی در کار چاپ مجلّۀ دانشکده به هم زده بود؛ سبب می شود حسین علاء وی را به مدیریّت مجلّۀ «فلاحت و تجارت» دعوت کند. همین امر زمینۀ اشتغال اداری او در وزارت فواید عامه را فراهم می کند. (پژوهشگران معاصر ایران، هوشنگ اتّحاد، تهران، فرهنگ معاصر، چاپ دوم، 1387، جلد 4، ص 410)
      در حوالی 1304 وزارت فواید عامه مدرسه ای به نام « مدرسۀ عالی تجارت» تأسیس می کند و نفیسی به ریاست آن گمارده می شود. نفیسی در کنار این اشتغالات در مدرسۀ نظام، مدرسۀ علوم سیاسی و دارالفنون نیز به تدریس می پردازد و در نهایت با تأسیس دانشگاه تهران به دانشگاه منتقل می شود.
      در آذر ماه 1308 نفیسی با پریمرز نفیسی ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دو فرزند دختر به نام های نوشین و شیرین و دو پسر به نام های بابک و رامین بود.

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [11.02.21 19:21]
✳️ نژادگرایی، باستان گرایی و ترکی ستیزی در آثار سعید نفیسی 3

      سعید نفیسی در سال 1299 به عضویّت جمع تازه تأسیس «انجمن ادبی ایران» درمی آید و در فعالیت های آن که عمدتاً در حوزۀ شعر بوده؛ شرکت می جوید. وی در این دوران اهل شعرسرایی هم بوده و به اعتراف خود بین سال های 1295 تا 1302 هشت هزار بیت شعر گفته بود امّا به دلیل آنکه اهل مطالعه بوده؛ می دانسته که بهتر از دیگران شعر نگفته است، لذا عزم می کند از این کار دست بردارد و وقت خود را در پژوهش های ادبی و تاریخی منحصر کند.(پژوهشگران معاصر ایران، ج 4 ، ص 376)
      نفیسی در سال 1328 بنابر درخواست خود بازنشسته شد، سپس چند سالی را در خارج از ایران گذراند. در اسفند 1335 متقاضی تدریس مجدّد در دانشگاه تهران شد. درخواست او مورد پذیرش قرار گرفت و از بهمن 1337 تدریس مجدّد خود در دانشکدۀ ادبیّات دانشگاه تهران را آغاز کرد.
      نفیسی به مانند مجتبی مینوی در طی حیات فرهنگی خود کتابخانۀ بزرگی فراهم آورد. برخی گفته ها از وجود شانزده هزار جلد کتاب و مجلّه در کتابخانۀ شخصی وی حکایت دارد. در کتابخانۀ او از هر دست کتاب و نشریّه ای به زبان ها و خطوط مختلف یافت می شد. کتابخانۀ نفیسی در اواخر دوران حیات او و به دست خودش چند پاره شد. او بخش اعظمی از کتاب های خود را به کتابخانه های مجلس سنا، دانشگاه کلمبیا و کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران فروخت و بخشی را نیز به کتابخانۀ مرکزی داشگاه تهران اهدا کرد. الباقی کتب وی بعد از درگذشت او به کتابخانۀ اخیر اهدا گردید.(رک. همان، صص 415 ـ 414)
      نفیسی از چند سال پیش از وفات، بر این بود که سال های آخر عمر خود را در پاریس به سر آورد؛ از این رو در حومۀ این شهر آپارتمان کوچکی تدارک دیده بود، که البتّه نتوانست بیش از یک سال در آنجا از لذّت زندگی بهره ببرد. بار آخر که به ایران بازگشت، برای شرکت در «نخستین کنگرۀ ایران شناسان» در تهران بود. چهار روز قبل از مرگش، در جلسۀ شورای فرهنگی سلطنتی حضور یافت. معلوم شد برای شرکت در جلسه از بیمارستان آمده است. از تنگی نفس ناراحت بود. هنگام تودیع با یکی از دوستان گفته بود: به موجب دعوتی که از او به عمل آمده؛ عازم ایتالیا می شود تا در یکی از دانشگاه های آن کشور تدریس کند. آنچه به نظر او و دوستانش نمی رسید این بود که از عمر او چهار روز بیشتر باقی نمانده است. سرانجام نفیسی در شامگاه یکشنبه 22 آبان 1345 در بیمارستان شوروی در تهران درگذشت. پیکرش با تشییع از مدرسۀ عالی سپهسالار به آرامگاه خانوادگی «سرقبرآقا» واقع در جنوب تهران حمل و به خاک سپرده شد.

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [12.02.21 19:26]
✳️ نژادگرایی، باستان گرایی و ترکی ستیزی در آثار سعید نفیسی 4

      در شرح حال سعید نفیسی و علاقۀ او به کتاب، نکتۀ ناخوشایندی هم وجود دارد. حکایت سرقت کتاب های نفیس خطی از کتابخانۀ مجلس شورای ملّی از سوی نفیسی به کرّات نقل شده و حکم روایتی متواتر را پیدا کرده است. مدافعین نفیسی اتّهام سرقت کتب خطّی مجلس را انکار کرده و وجود کتب خطی با مهر مجلس در خانۀ وی را نتیجۀ فراموشی او قلمداد می کنند.
      عبدالحسین حائری با اشاره به چگونگی راهیابی خود به کتابخانۀ مجلس شورای ملّی، از گزارشی در باب سرقت چندین جلد کتاب از کتابخانۀ مجلس و رفتن انگشت اتّهام به سوی سعید نفیسی سخن می گوید. گم شدن کتب خطّی موجب گردید تا دادسرا قسمت کتاب‎های خطی را مهر و موم کند و به هیچ‌کس اجازۀ ورود به مخزن کتب را ندهد. به دلیل بی اعتمادی به سعید نفیسی،مسئولین مجلس مسئولیّت معرّفی نسخه های خطّی را به عبدالحسین حائری پیشنهاد می کنند و با پذیرفتن این امر از سوی حائری مهر و موم مخزن کتب خطّی برداشته می شود.
      حائری با اشاره به شیوۀ سرقت کتاب‌ از کتابخانه مجلس توسط نفیسی می‌نویسد: « هیچ‌کس حق ورود به مخزن را نداشت و حتی کارکنان داخلی هم نمی‌توانستند با کیف و چمدان به آنجا وارد شوند، امّا در مورد آقای نفیسی یک استثنا وجود داشت؛ یعنی، ایشان به راحتی با چمدان به داخل مخزن رفت و آمد می‌کرد. در آن زمان یک نفر کتابدار متعهّد و متدیّن در اینجا کار می‌کرد که وقتی من به اینجا آمدم، ایشان هنوز مشغول کار بود. یک روز این شخص متوجّه ‏شد بعضی از کتاب‎ها در جاهایی بریدگی و پاره‌شدگی دارد و برخی جلدها با خود کتاب منطبق نیست. به این جهت موضوع را به رئیس کتابخانه گزارش می‌‏دهد. (گوشه‌ای از تاریخ کتابخانه مجلس شورای ملی در«ارج‌نامه عبدالحسین حائری»، روایت حائری از سرقت آثار منحصر به فرد، ص ۱۸)
      بعد از طی تشریفات قانونی، مأمورین به خانۀ نفیسی می‌روند و حدود ۷۸ جلد کتاب را که ایشان مخفیانه خارج کرده بود، می‌یابند و به کتابخانۀ مجلس عودت می‌دهند. نحوۀ عملکرد ایشان هم این طور بوده که وقتی کتابی را به خانه می‌برد، جلد آن را عوض می‌کرد و درون آن کتاب دیگری را تعبیه می‌کرد و دوباره آن را به جای اولش بازمى‏‌گرداند. (رک. مصاحبه: حایری، عبدالحسین؛ منزوی، احمد،کیهان فرهنگی، ۱۳۶۶، شماره ۳۸، ص ۴ /  نامه سرگشاده شاهرخ دیلمانی و تراب یساری به احمد بختیاری (دادستان دیوان کیفر) در خصوص سرقت کتاب از کتابخانه مجلس توسط سعید نفیسی، ارج نامۀ حائری، ص 18)

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [13.02.21 20:57]
✳️ نژادگرایی، باستان گرایی و ترکی ستیزی در آثار سعید نفیسی 5

نفیسی در یک نگاه
      مجموعۀ آمال، علایق و نگرش های ناسیونالیست های معاصر ایران از قبیل فارسی گرایی و فارسی ستایی افراطی، باستان گرایی، نژادگرایی، آریایی بازی، ترکی ستیزی و عرب ستیزی در آثار برجای مانده از سعید نفیسی خودنمایی می کند. او در زمرۀ تندروترین چهره های ملّی گرای معاصر ایران قرار دارد و تمایلات و دیدگاه های خود را بدون ملاحظه، به قلم می آورد.
      نفیسی به مانند دیگر ناسیونالیست های فارسی گرا و باستان گرای ایرانی تمایل فارغ از حدی نسبت به امر آریایی ستایی ابراز می دارد. در باب آریایی بازی ناسیونالیست های فارسی گرای ایرانی نکتۀ قابل بحثی وجود دارد. این گروه علاقۀ وافری برای «گذاردن سرزمین اسطوره ای به جای سرزمین واقعی» برای ایرانیان از خود ظاهر می سازند.
      از نظر نفیسی و هم فکران او ایرانیان از نژاد آریایی منشعب گشته اند. او معتقد است همۀ اقوام آریایی در آغاز یک دسته بوده و در یک جای بخصوص می زیسته اند. این مکان نخستین، دور از فلات و کشور امروزین ایران قرار داشته و آریایی بازان در بارۀ تعیین مکان اصلی این خاستگاه اوّلیّه اتّفاق نظر ندارند. نفیسی از میان همۀ نواحی مورد اشاره در باب خاستگاه آریایی ها، ارتفاعات پامیر را می پسندد و بر مبنای همین اعتقاد به تعیین مسیر مهاجرت آریایی ها می پردازد. (رک. تاریخ اجتماعی ایران در دوران پیش از تاریخ و آغاز تاریخ، سعید نفیسی،  به اهتمام عبدالکریم جربزه دار، تهران، انتشارات اساطیر، چاپ اول، 1384، ص 14)
      این ادیب و مورّخ گاه در نوشته های خود نزاکت و محابا را کنار می گذارد و بدون در نظر گرفتن عواطف و احساسات هم وطنان غیرفارس ایرانی، نظرات گستاخانه ای در بارۀ زبان و قومیّت ایشان بر قلم می راند. او نسبت به ملل و اقوام غیرایرانی هم گستاخ و هتّاک است و از نسبت توحّش دادن به ایشان ابایی ندارد.
      وی بر پایۀ اعتقاد به وطن اسطوره ای آریایی هیچ احساس مثبت و مشترکی نسبت به مردمان بومی ایران در دوران قبل از مهاجرت آریاییان ندارد و آنها را با پتک توحّش و بی فرهنگی و داشتن تمدّن پست تر می کوبد. نفیسی هیچگاه صفت ایرانی را به ساکنان ماقبل آریایی ها اطلاق نمی کند و ایرانیان اصلی و حقیقی از نظر او همان مردمان وارداتی از پامیر یا ائرینه ویجه هستند. همۀ ستایش های نفیسی از مراتب تمدّن و برتری آریایی ها نسبت به بومیان ایران در حالی اتّفاق می افتد که خود او اعتراف می کند که آریایی ها برای زنده ماندن به ایران آمده بودند. (همان، صص 31 ـ 30)

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [14.02.21 20:00]
✳️ نژادگرایی، باستان گرایی و ترکی ستیزی در آثار سعید نفیسی 6

      نوشته های نفیسی؛ بخصوص در حوزۀ تاریخ فاقد دقّت و انسجام کافی هستند و پراکنده گویی در آنها موج می زند. در نوشته های او تکرارهای مخل بسیار به چشم می خورد و خواننده احساس می کند این نویسنده علاقه ای به دوباره خوانی و ویرایش تألیفات خود نداشته است. او علاقۀ چندانی به مستند بودن نوشته ها ندارد و به جز موارد اندک از دادن ارجاعات لازم پرهیز کرده و نوشتۀ خود تا حدّ انشا و داستان پردازی پایین می آورد. در آثار قلمی او شور و هیجان و احساس بیش از سند و منطق و استدلال خودنمایی می کند.
      خوانندۀ آثار نفیسی در نوشته های وی به موارد متعدّدی از تناقض و نتیجه گیری متفاوت برخورد می کند. وی به تعبیر یکی از ستایندگانش «شتاب کاری هایی در اظهار بعضی عقاید که خلاف دریافت همگان بود، داشت.» (پژوهشگران معاصر ایران، ج 4، ص 370) و از این رهگذر منتقدان بسیاری برای خود فراهم کرده بود. نفیسی به مانند محقّقان دقیق و امین به بازجستن مآخذ و منابع اعتنایی نمی کند و خود را برای اطمینان از قطعیّت مطلب اظهار شده به زحمت نمی اندازد.
      تأویل نیز جایگاه محکمی در نوشته هایش دارد. نفیسی در   نوشته هایی که به نحوی به تاریخ ایران باستان مربوط می گردد؛ علاقۀ بسیاری به درآمیختن افسانه و داستان و تکمیل قطعات تاریخی پنهان از طریق پناه بردن به افسانه و داستان های ملّی قوم پارس ابراز می دارد و متعاقب آن دست به تأویل زده و می کوشد مطالب موجود در افسانه ها یا کتاب های دینی زرتشتیان؛ بخصوص کتاب اوستا را به وقایع تاریخی پیوند زده و مقصود آن روایات را برخی وقایع تاریخی ایران باستان قلمداد کند.
      نابسامانی های اشاره شده در حوزۀ زبان و لغت هم گریبان نفیسی را می گیرد و او به تأویلات لغوی عجیبی روی می آورد. وی در ریشه یابی کلمات سبک خاص خود را دارد و بر اساس همین سبک منحصر به فرد، معنی و ریشۀ کلمات را معیّن می کند.
      این نویسنده در فروختن کلمات فارسی به زبان های دیگر و مدیون ساختن آنها به فارسی ید طولایی دارد. سهل گیری در شناخت ریشه و معنی کلمات دوران ساسانی و تأویل بی کنکاش واژه به مشابه آن در فارسی دری و استخراج معنایی ذوقی و حدسی، از دیگر مشکلات نفیسی در حوزۀ لغت است.
      گاه نیز در کاربرد اسامی مکان ها یا برخی اصطلاحات دارای تعریف روشن و مورد وفاق همگانی، سلیقۀ شخصی خود را دخیل می گرداند و معنایی متفاوت با معنای مشهور و پذیرفته شدۀ آن ارائه می کند. او در همۀ این قبیل مباحثات لغوی پیوسته مراقب است که در پایان همه چیز را به نفع فارسی و آریایی زبانی ختم به خیر کند.

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [15.02.21 20:38]
✳️ نژادگرایی، باستان گرایی و ترکی ستیزی در آثار سعید نفیسی 7
تمایلات نژادپرستانه در نوشته های سعید نفیسی

      تمایلات نژادگرایانۀ در جای جای آثار نفیسی خودنمایی می کنند. این تمایل مختص دوران بخصوصی از زندگی او نبود و می توان گفت در تمام عمر خود به مفکورۀ برتری نژاد ایرانی وفادار ماند و در نوشته های خود پیوسته از تعابیری چون: نژاد ایرانی، خون ایرانی، رگ ایرانی، پاک نژادان ایرانی، ایرانیان پاک نژاد، ... بهره گرفت.
      یکی از محل های ظهور و بروز تعابیر نژادگرایانۀ نفیسی مجموعۀ داستانی «ماه نخشب» می باشد. داستان های این کتاب به تعبیر عبدالحسین زرین کوب چیزی بین داستان کوتاه و مقالۀ تاریخی بوده اند و نفیسی داستان های این مجموعه را به میدانی برای طرح اندیشه های ملی گرایانۀ خود و طرح برتری و پاکی نژاد ایرانی تبدیل کرده است.
      در این مجموعه داستان «المقنع» برجستگی خاصّی دارد و در آن نشانه های افزون تری از تمایلات نژادی نفیسی می توان جست. این داستان علاوه بر جنبه های نژادی ویژگی های دیگری نیز دارد. در این داستان نفیسی حضور اعراب در ایران را تا حدّ یک اشغال گری ساده پایین می آورد؛ آنگاه تلاش و تقلای قوم ایرانی در مقابل این اشغال گری را برجسته می سازد.
      در داستان او از دین اسلام و آیینی که با آمدن اعراب به ایران در میان مردم رواج می یابد؛ نشانی نیست و هر چه هست حکایت یک اشغال گری با تمام اتّقاقات مترتّب بر آن است.
      در تحلیل لفظی این داستان ما به موارد متعدّدی از تعابیر نژاد گرایانه برمی خوریم. این تعابیر از همان بندهای اوّلیۀ داستان آغاز می گردند و در سرتاسر داستان جریان می یابند. طلیعۀ این بیان از رفتن پاک نژادان ایرانی به زیارت مزار یزدگرد سوم آغاز می گردد و با جاری بودن خون ایرانی در رگ های مردم خراسان، جوشیدن خون پاک ایرانی در رگ های حکیم بلخی و رساندن نسب او به گودرز از فرزندان بزرگمهر تا رگ ایرانی داشتن المقنّع و پیشوایی او بر غیرتمندترین مردان جهان متمدّن ادامه می یابد.
      این حکایت سوی دیگری هم دارد. اگر در این سو نژاد ایرانی نماد پاکی و خلوص و کمال و دانشگری است؛ در آن سو نژاد عرب سرشار از زشتی و نابکاری و ناپاکی فطری است. ستایش های توخالی و بلاهت آمیز نفیسی در پایان داستان از مقنّع نیز خارج از چهار چوب تمایلات نژادی او نیست و او می کوشد بر پایۀ همان تمایلات از تدابیر معمولی، اشتباه، نابخردانه و منفعلانۀ مقنّع در وادار کردن اطرافیان به خودکشی و در نهایت انتحار خود، یک حماسۀ طویل بسازد.
      نفیسی به اینها هم بسنده نمی کند و مدّعی می گردد هزارودویست سال است جهان در برابر بزرگی او احساس شگفتی می کند. حتّی می گوید تخمی را که پیامبر سفیدجامگان؛ یعنی، مقنّع در هزارودویست سال قبل کاشته بود، همچنان در خراسان میوه می دهد. او معلوم نمی کند که مقصودش از این میوه ها دقیقاً کدام ها هستند، چرا که در خراسان امروز عکس آنچه مقنّع دنبال می کرده؛ جریان دارد و خراسان در ید قدرت مسلمانان است.

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [16.02.21 19:42]
✳️ نژادگرایی، باستان گرایی و ترکی ستیزی در آثار سعید نفیسی 8

      به جز داستان ماه نخشب و المقنع؛ مقدّمۀ کتاب «بابک خرم دین» نفیسی نیز سرشار اظهارات نژادپرستانه و خودبرتربینانۀ این نویسنده می باشد. با وجود اینکه عمر نفیسی در زمان تألیف و انتشار این کتاب در آستانۀ شصت سالگی بوده، لیکن از اندیشه های نژادگرایانه عدول نکرده و همچنان بر طبل برتری نژادی قوم خود و فرومایگی قوم عرب و دیگر اقوام پای می فشرده است. او در مقدّمۀ کتاب «بابک خرم دین» می نویسد:
      « یکی از بزرگترین جنبش هایی که ملّت ایران در مدّت دراز زندگی پست و بلند خود آشکار کرده؛ جنبش ملّی است که در قرن دوم و سوم هجری برای کوتاه کردن دست تازیان پدیدار کرده است. یگانه سبب دستبردی که اعراب به ایران زدند و تنها چیزی که توانست این دیار بدان بزرگی و توانایی را اسیر و دست نشاندۀ یک مشت مردم سراپا برهنۀ بیابانگرد اشترسوار کند و آن هم فردای روزی که خسرو پرویز لرزه بر پشت امپراطوران بیزنتیه افکنده و تا قسطنطنیّه رفته بود؛ همان تباهی دربار ساسانی و فرسوده شدن خاندان شهریاری ایران و خشمی بود که مردم این سرزمین در نتیجۀ ناکامی ها و بیدادگری های طبقات ممتاز و خاندان های منسوب به طبقۀ حاکمه و محروم بودن اکثریّت نزدیک به اتّفاق مردم ایران از هر گونه حقوق بشری و آزادی های مادی و معنوی و لذایذ و بهره جویی های روحانی و جسمانی داشتند وگرنه ملّت ایران در این زبونی و بردگی گناهی نداشت. تا دم واپسین جان فشانی و پایداری کرد، تا نزدیک صد سال مردم برخی از نواحی خراسان و ماوراءالنّهر رام نشدند و در میدان جنگ مردانه کوشیدند. مردم گیلان و طبرستان تا دویست سال نگذاشتند پای بیگانه خاک پدرانشان را بیالاید. » (بایک خرم دین، سعید نفیسی، تهران، انتشارات عطّار، چاپ اوّل، 1384، ص 5)
      تباهی دربار ساسانی، فرسوده شدن خاندان شهریاری، خشم مردم در نتیجۀ ناکامی ها، بیدادگری های طبقات ممتاز، کامجویی های خاندان های منسوب به طبقۀ حاکمه، محروم بودن اکثریّت نزدیک به اتّفاق مردم ایران از هر گونه حقوق بشری و آزادی های مادی و معنوی و بی بهره بودن عموم مردم از لذایذ و بهره جویی های روحانی و جسمانی مجموعۀ توصیفاتی است که خود نفیسی از اوضاع آن روز ایران به دست می دهد. با این توصیفات شکوه و بزرگی در کجای آن جامعه جای می گیرد و نمودهای آن برتری اندیشه و نژاد قرار بوده در کجای آن جامعه خودنمایی کند؟ این چه شکوه و بزرگی بوده با حملۀ به زعم خودش یک مشت مردم سراپا برهنۀ بیابانگرد اشترسوار کن فیکون شده است؟

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [17.02.21 19:12]
✳️ نژادگرایی، باستان گرایی و ترکی ستیزی در آثار سعید نفیسی 9

      نفیسی برای جبران آن شکست لازم می بیند کارنامه و مابه ازائی بتراشد و از بقای ایران در مقایسه با فنای دیگر ملل، به عنوان یکی از نشانه های برتری نژادی، فرهنگی و تمدّنی ایران و ایرانی یاد کند:
      « اینجاست که همۀ بزرگی روح ایرانی آشکار می شود. مردم دیگری که در فلسطین و شام و مصر و شمال آفریقا سرنوشت ایرانیان را یافتند؛ به یک باره نابود شدند و امروز کمترین اثری زنده از زبان و نژاد و تمدّن و فرهنگشان نیست. امّا ایران هنوز مانده است و ایرانیان خود به از همه می دانند که باز هم خواهندماند.
       این همه از آن آست که تفاوت بسیار بزرگی میان ملّت ایران و ملل دیگر جهان است. ایرانی بی حوصلگی و شتاب زدگی و سبکسری در برابر حوادث ندارد. به کارهای کودکانه که حادثه را سخت تر و ناگوارتر و دشمن را خشمگین تر و روز سیاه بختی را تیره تر کند؛ دست نمی زند. حرکت مذبوح نمی کند و ظاهراً سر تسلیم پیش می آورد، امّا در باطن دست از اندیشۀ خود و آرزوهای خود برنمی دارد و با آنکه در ظاهر بردبار و ناتوان نماست؛ در باطن مصر و پایدار است و توانایی شگرفی در صبر و حوصلۀ خویش اندوخته است. اگر امروز نتوانست فردا و اگر فردا نشد؛ پس فردا، سرانجام کار خود را می کند و روزی بر دشمن بدخواه چیره می شود و کینۀ دیرین را اگر هم سال ها بگذرد باز روزی می ستاند. » (بایک خرم دین، سعید نفیسی، تهران، انتشارات عطّار، چاپ اوّل، 1384، صص 6 ـ 5)
      از نظر نفیسی و ناسیونالیست های فارسی گرا و باستان گرای ایرانی نه از دست دادن زبان پهلوی، نه دین زرتشتی و دیگر ادیان رایج ایرانی، نه از دست دادن خط، نه از دست دادن آثار نوشتاری، نه از دست دادن سرزمین و محو شدن نام ایران به قاعدۀ نهصد سال تا ظهور صفویان، نه رواج عربی نویسی، نه نأثیرگذاری هشتاد درصدی عربی در فارسی، نه دولا و راست شدن رجال ایرانی در برابر خلفای عرب و سلاطین ترک و مغول و ... هیچکدام معنی از دست دادن و استحاله را ندارند!
      حرکت های نظامی شبه مذبوحانه از نوع حرکت مازیار، المقنّع، استادسیس، به آفرید و حتّی بابک که همگی دولت هایی مستعجل بودند و در مدّت کوتاهی از سوی خلفا یا عمّال آنها سرکوب شدند، هم نشانه های حرکت مذبوح نیستند! نفیسی و امثال او همۀ اتّفاقات گسترۀ وسیعی از بین النّهرین و گاه مدیترانه تا اقصای کاشغر را به نام ایران و ایرانی مصادره کرده و آنچه را در تاریخ نداشته اند در صفحات کتب دوران معاصر خود جبران می کنند. جالب توجّه تر این است که از نظر نفیسی سرّ امتیازات ادّعایی ایران «همه از آن است که تفاوت بسیار بزرگی میان ملّت ایران و ملل دیگر جهان است.» چنین تصوّری از ملّت خویش معنایی جز استغراق در تمایلات نژادپرستانه و ویژه پنداری خود ندارد.

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [18.02.21 20:18]
✳️ نژادگرایی، باستان گرایی و ترکی ستیزی در آثار سعید نفیسی 10

      نفیسی صفات دیگری هم که تماماً از این حس خودبرتربینی و خودستایی افراطی ناشی می شود به ملّت خود می دهد؛ گویی این صفات جز در محدودۀ قلمرو اقلیمی و فرهنگی ایران در هیچ جای دیگر قابل مشاهده نیستند:
      « روشن بینی و تیزبینی و دوراندیشی کامل و ابرام و پشتکار شگرف همواره یکی از خصال ملّت ما بوده است که با تعصّب و دوستداریی ریشه دار و پای برجا در بارۀ نیاکان خود می آمیزد و دیار خویش را از این گرداب های خون و تندبادهای حوادث جهان تا امروز باقی نگاه داشته و به دست ما سپرده و اندیشۀ پدران بزرگوار خود را تا امروز از دست نداده است. » (بایک خرم دین، سعید نفیسی، تهران، انتشارات عطّار، چاپ اوّل، 1384، ص 6)
      اگر دوراندیشی هایی از نوع آنچه نفیسی ادّعا می کند، وجود داشت یقیناً این کشور به دفعات پرشمار اسیر حملات مهاجمان نمی شد و همه چیز خود را به دست آنها نمی سپرد. مهاجمانی که از نظر ملّی گرایان وطنی همیشۀ خدا، پست تر، بی تمدّن تر از ایرانیان و به تعبیر خود نویسنده سراپا برهنه و بیابانگرد و اشترسوار بوده اند.
      در اینجا هم رواج همان لاف و گزاف معمول در میان این گروه منشأ نتیجه گیری و اظهار نظر می گردد و نفیسی مدّعی حفظ اندیشۀ پدران بزرگوار ایرانی تا روزگار حاضر می گردد. واقعیّت این است که از زبان و خط و اندیشه و دین این پدران بزرگوار پیشین نفیسی و شرکا چیز قابل عرضه ای باقی نمانده تا وی به باقی ماندن آنها ببالد و آنچه از آن به عنوان فرهنگ و دانش و اندیشه یاد می شود، مخلوط و معجونی از دانش ملل مختلف است که به نام ایرانی در تعریف خاص آن و وارث ادّعایی این میراث؛ یعنی، قوم فارس جا زده می شود.

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [19.02.21 18:34]
✳️ نژادگرایی، باستان گرایی و ترکی ستیزی در آثار سعید نفیسی 11

      از نظر سعید نفیسی تاریخ هیچ ملّت و سرزمینی استقامتی از نوع ایران در طول زمان بروز نداده است:
      « در تاریخ هیچ دیاری آن همه جنبش و کوشش و بردباری را که ایرانیان در مدّت سه هزار سال تاریخ و سه هزار سال پیش از تاریخ برای رهایی خویشتن از دستبردهای پیاپی ملل نژاد سامی و نژاد یافثی آشکار کرده اند؛ نمی توان دید و بی هیچ تردید و دودلی همۀ این تمدّن درخشان آریایی ایرانی که هنوز با همۀ سستی های امروزین بر جهان مادی و معنوی می درخشد؛ نتیجۀ همان مردانگی ها و نیک اندیشی ها و روشن بینی ها است. » (بایک خرم دین، سعید نفیسی، تهران، انتشارات عطّار، چاپ اوّل، 1384، ص 6)
      گذشته از نادرستی اصل ادّعا و سایه انداختن همان سامی و یافثی بر تاریخ و سرزمین ایران بخصوص در دورۀ اسلامی؛ نکتۀ قابل توجّه این بخش آن است که نفیسی هم به مانند دیگر هم فکرانش برای جبران نداشته ها در زمان خود و قرون متأخّر به قلب تاریخ باز می گردد تا از سرمایه های معنوی یا مادّی گذشته عروه الوثقایی برای مفاخره بسازد.
      نفیسی و گروه همفکران غرب زدۀ او دهه های متوالی مقدرّات این کشور را در دست داشتند و سلاطین ظاهراً قدر قدرت پهلوی که نفیسی تاریخ شهریاری آنها را می نوشت؛ به همراه وزیران خردمند ایرانی و اندیشمندان ملی گرایی فارسی نتوانسته بودند در پنجاه و اندی سال، کار قابلی برای جبران نداشتن ها در این کشور به انجام رسانند؛ از همین رو نویسندگان این سلسله جز پناه بردن به گذشته و تفاخر به استخوان های پوسیده، آن هم با مایه هایی از دروغ، لاف و گزاف و اشتلم راه دیگری در پیش روی خود ندیده بودند.

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [21.02.21 22:45]
✳️ نژادگرایی، باستان گرایی و ترکی ستیزی در آثار سعید نفیسی 12

      نگاه نفیسی به تاریخ ایران نگاهی شبه ایدئولوژیک و آرمان گرایانه است. به عبارتی توقّع او از تاریخ ایران، برآورده ساختن آمال و آرزوهای آریایی بازانۀ اوست و هر گاه او آنچه را در تاریخ می جوید و نمی یابد؛ به مدد ذهن خیال پرور و داستان پرداز خود می سازد:
      « از نخستین روزی که تاریخ ملل آریایی آغاز می شود، تا هم اکنون همواره نژاد ایرانی سپر بلای همۀ حوادث دردناک و خون آلود تاریخ بوده است. گاهی در برابر تاخت و تازهای طوایف سکایی سینه سپر کرده، گاهی سد در برابر خزرها و تاتارها و هفتالها (هیاطله) کشیده، روزی دستگاه جهانگشایی و کشورستانی یونانیان و مقدونیان و رومیان را برچیده؛ روز دیگر نگذاشته که تازیان بنیاد تمدّن آریایی را دگرگون کنند، روزی تاخت و تاز ترکان و ترکمانان را مانع شده، روزی دیگر با گشاده رویی و تیزهوشی خاص خود ترکتازی مغول را در هم نوردیده و هر بار این اروپای مغرور را که اینک با شتابی شگرف رو به زوال و انقراض می رود؛ از خطر نیستی رهانیده و این خطر جانکاه را با دست مردانۀ خود از میان برده است. » (بایک خرم دین، سعید نفیسی، تهران، انتشارات عطّار، چاپ اوّل، 1384، ص 6)
      نفیسی ایران را سپر بلای همۀ حوادث دردناک و خون آلود کلّ تاریخ و مثلاً نه حوادث غرب آسیا یا اصلاً خود آسیا، می سازد! او در نوشته های خود در «تاریخ اجتماعی ایران در دوران پیش از تاریخ و آغاز تاریخ» با اطمینان از آریایی بودن سکاها سخن می گوید و در جاهایی هم ادّعا می کند آریایی ها نسبت به هم تعلّق خاطر داشته اند و با این وصف در اینجا از ایستادگی آریایی در برابر سکاها سخن می گوید!
      در طی تاریخ کمابیش همۀ ملل در نزاع با اقوام همسایه به سر برده اند و ایران هم به عنوان یک کشور کهن از این قاعده مستثنی نیست، لیکن نفیسی از منازعاتی که در گذشته بین ایران و اقوام و کشورهای همسایه رخ داده و گاه هم با مغلوبیّت کلّی ایران و واگذاری همه چیز خود به مهاجمان همراه گشته، کمالاتی دور از باور برای قوم و نژاد خود می تراشد و با نگاهی وارونه به تحلیل گذشته و نتیجه گیری از آن می پردازد تا باز هم از میان این بازی با کلمات امتیازات نژادی برای مردم خود حاصل کند.
      معلوم نیست قوم او چگونه مانع تاخت و تاز ترکمانانی گشته اند که همه جای ایران درنوردیدند و قدم به آسیای صغیر و سواحل مدیترانه گذاردند. یا معلوم نیست این هم نژادان آقای نفیسی چگونه مانع تاخت و تاز تاتارهایی شدند که تا منتهی الیۀ شمال غرب ایران هم پیش رفتند! همۀ اینها به کنار، رهاندن اروپا از خطر نیستی از جانب ایران راز سر به مهری است که باید برای آگاهی از کم و کیف آن تا روز قیامت تحمّل پیشه کرد و در آن روز راز این کرامت را از نفیسی پرسید!

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [22.02.21 21:23]
✳️ نژادگرایی، باستان گرایی و ترکی ستیزی در آثار سعید نفیسی 13

      نفیسی در فراز بعدی با لحن و بیان صریح تری در باب اقوام دیگر سخن می گوید:
      « اگر با نظری دقیق و منصفانه بر تاریخ دوره ای که ایرانیان در برابر تازیان ایستاده اند؛ بنگریم؛ گویی همۀ مردم ایران از مرز شام گرفته تا اقصای کاشغر، همداستان و یک کلمه بوده اند و همه با یکدیگر پیمان بسته بودند از هر راهی که بتوانند این گروه سوسمار خوار بی خط و دانش را نگذارند بر جان و دل ایشان فرمانروایی کند و زبان و اندیشه و نژاد و فرهنگ و تمدّنشان را براندازد. » (بایک خرم دین، سعید نفیسی، تهران، انتشارات عطّار، چاپ اوّل، 1384، صص 7 ـ 6)
      اگر این گروه مورد اشارۀ نفیسی بی خط و دانش بودند؛ چه اتّفاقی افتاد هم نژادان آقای نفیسی خط آنها را اقتباس کرده و برای کتابت به کار بردند و تا قرن ها کتب خود را به خط و زبان همان سوسمارخواران نوشتند و الآن هم می نویسند و نفیسی هم نوشته های خود را با همان خط می نویسد و هزاران واژۀ همان سوسمارخواران را در تکلّم و نوشتۀ خود به کار می برد؟! حتّی نام نفیسی هم به زبان همان سوسمارخواران است!
      اگر همۀ مردم ایران از مرز شام گرفته تا اقصای کاشغر، همداستان و یک کلمه گشته و همه با یکدیگر پیمان بسته بودند تا از هر راهی که می توانند نگذارند این اعراب سوسمار خوار بی خط و دانش بر جان و دل ایشان فرمانروایی کنند یا زبان و اندیشه و نژاد و فرهنگ و تمدّنشان را براندازند؛ چه اتّفاقی افتاد که حاکمیّت اعراب تا نیمۀ قرن هفتم استمرار پیدا کرد و این رفع حاکمیّت هم نه به دست هم نژادان آقای نفیسی که به دست مغول انجام یافت.
      نفیسی و همفکران حتّی راه دفاع از قوم خود را هم بلد نبودند و گزافه گویی های آنها در باب ستایش از قوم خود جز سرافکنده کردن این قوم حاصلی نداشت. لابد هر کسی از خود می پرسد این ایرانی های گسترش یافته از شام تا کاشغر چه بی کفایت بودند که از عهدۀ اعراب کم جمعیّت برخاسته از بیابان های لم یزرع عربستان هم برنیامدند و منتظر ماندند تا ترک یا مغول ابشان را از یوغ اعراب یا اضمحلال کامل برهانند!

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [23.02.21 22:23]
✳️ نژادگرایی، باستان گرایی و ترکی ستیزی در آثار سعید نفیسی 14

      ادّعای مقابلۀ نرم و فرهنگی قوم ایرانی با اشغال گران کشور هم در زمرۀ وجوه مشترک اندیشه و اعتقاد ملّی گرایان و باستان گرایان ایرانی قرار دارد، که نفیسی هم بهره ای از این نگرش برده است:
      « [ایرانی ها] تا جایی که توانستند در میدان های جنگ جان سپاری کردند و پس از آنکه دیگر از شمشیر برنده و سنان شکافنده و تیر دلدوز خویش کاری ساخته ندیدند؛ از راه دیگر رخنه در بارگاه خلافت افکندند. گروهی گرد خاندان عباس برآمدند و شهر بغداد را در گوشوار ایران بر یثرب و بطحا برانگیختند و شکوه دربار ساسانیان را بار دیگر تازه کردند. گروهی دیگر در گوشه و کنار مردم را به قیام فراخواندند و معتزلی و خارجی و شعوبی و صوفی و اسمعیلی و قرمطی و زیدی و جعفری هر یک تاری بر گرد تازیان تنیدند و هر یک شکافی در آن سدّ آهنین که عمر پسر خطاب می پنداشت، بر گرد دیار خویش و مردم خویش کشیده است؛ افکندند. » (بایک خرم دین، سعید نفیسی، تهران، انتشارات عطّار، چاپ اوّل، 1384، ص 7)
      نفیسی و شرکای فکری او همراهی با اشغال گران و حمایت از خلفای عبّاسی و تملّق نسبت به حکّام عرب را مبارزه جا می زنند و از این طریق برای قوم خود کرامات و کمالات می تراشند. همین طور آنها ظهور فرق و نحلی را که متعلّق به عموم قلمرو اسلامی است، به نفع قوم خود مصادره می کنند. فکر معتزلی اختصاص به ایرانیان آقای نفیسی ندارد، همان طور که نهضت «خارجی» منشأ عربی دارد و می توان برخی ریشه های تصوّف را در هند و یونان جستجو کرد و برای این طریقه پیروان بسیاری در میان عرب و فارس و ترک و متکلّمین دیگر زبان ها در قلمرو اسلامی یافت. بنیانگذاران قرمطی و اسماعیلی عرب بودند و این مفکوره پیروانی در نقاط مختلف داشت که هم نژادان آقای نفیسی جزئی از این پیروان بودند و قس علی هذا.
      شناخت این قبیل آرای باستان گرایان ایرانی از جهت دیگری هم اهمیّت دارد. امروزه طایفۀ عقب مانده و شبه فاشیست ایرانشهری دقیقاً در حال تکرار همین آرا و همین گزافه ها و مصادراتی هستند که در دهه های قبل نویسندگانی چون سعید نفیسی و امثال او برای ایشان فراهم آورده اند.

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [24.02.21 21:38]
✳️ نژادگرایی، باستان گرایی و ترکی ستیزی در آثار سعید نفیسی 15

      تاریخ و افسانه در نوشته های نفیسی مرز مشخّصی ندارند و از نظر او می توان شخصیّت های تاریخ واقعی ایران را در کنار شخصیّت های اسطوره ای و تاریخ داستانی آریایی آورد و با تلفیق آنها تاریخ پر و پیمانی ساخت:
      « در میان کسانی که علمداران این جنبش های ملی ایرانیان بوده اند؛ چند تن را باید زنده نگاه دارندۀ ایران شمرد و جای آن دارد که ایرانیان ایشان را پهلوانان داستان و تاریخ خود و جانشینان شایستۀ دستان و زال و رستم و بهمن و اسفندیار رویین تن بدانند و حماسه های بسیار وقف سران این این مردم بزرگ مانند ماه آفرید و سنباد و مقنع و ابومسلم و استاذسیس و اسحق و عبدالله پسر رونده و حمزۀ پسر آذرک و علی پسر محمد برقعی و مازیار و افشین و بابک و طاهر پسر حسین فوشنگی و مردآویز دیلمی و عمرو پسر لیث رویگر سیستانی و اسمعیل پسر احمد سامانی و پسران بویه کنند. » (بایک خرم دین، سعید نفیسی، تهران، انتشارات عطّار، چاپ اوّل، 1384، ص 7)
      گذشته از آمیختن افسانه به تاریخ و گذاردن شخصیّت های داستانی در کنار شخصیّت های واقعی و تاریخی، مشکلات دیگری در این بخش از نوشته های نفیسی خودنمایی می کند. او طاهر را که سردار یک پسر هارون الرّشید در جنگ با پسر دیگر او بر سر خلافت است؛ در زمرۀ افراد زنده نگاه دارندۀ ایران می آورد.
      او افشین را که ترک است و علی القاعده ربطی به نژاد برتر آقای نفیسی و اجدادش ندارد و به نیابت از خلیفه با بابک می جنگد را هم جز زنده نگاه دارنده های ایران برمی شمارد. حتّی در انتساب بابک به نژاد برتر آقای نفیسی تردیدهای اساسی وجود دارد و آقای نفیسی به پیروی از قاعدۀ عمومی مصادرۀ همه چیز به نام قوم ایرانی، بابک را به هم نژادان خود در طی تاریخ منضم می کند. نفیسی حتّی جریان خوارج را که منشأ عربی دارد و تنها در پی مقابله با خلافت بوده و کاری با ایران نداشته؛ به عنوان زنده نگاه دارندۀ ایران جا می زند.

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [25.02.21 22:27]
✳️نژادگرایی، باستان گرایی و ترکی ستیزی در آثار سعید نفیسی 16

      اندیشۀ نژادگرایی سایۀ سنگین خود را بر همۀ نوشته های نفیسی گسترده است. در این مکتب فکری که نفیسی یکی از نمایندگان آن است؛ تنها جنگاوری و حماسه سازی نیست که موجب تفاخرات بی پایان به نفع نژاد آریایی می گردد. برای آریایی بازان ایرانی در هیچ موقعیّتی مجال ستایش از نژاد خود تنگ نیست. در اعتقادات این نحله در جایی می توان به شجاعت و سلحشوری آریایی نازید و در جایی دیگر شکوه دربار آن را به رخ جهانیان کشید. می توان شکوه دستگاه اداری آن را به عرش اعلی رساند و همۀ حکومت ها و دربارهای دوران بعد از اسلام را مدیون نظام اداری و درباری ساسانی یا آریایی دانست.
      می توان پول رایج ایران در عصر ساسانی را باارزش ترین و رایج ترین پول جهان در زمان خود دانست یا از تقلید اقوام بی شمار از سکه های ساسانی داد سخن داد. می توان در باب هنر پارچه بافی آریایی مرزهای گزافه گویی را شکست و پارچۀ ایرانی را بر تن اشیا متبرک کلیسا در اروپا پوشاند. می توان جامه پوشیدن ایرانیان را الگوی جهان قرار داد و سلیقۀ ایشان در خوراک و درمان را برتر از همه دانست. بر اساس این اندیشه می توان رسوم رایج در دربار اقوام همسایه را برگرفته از ایران آریایی دانست و نقاشی ملل پیرامون را برگرفته از ایران فرض کرد. می شود از نفوذ قطعی ایران بر اقوام دوردست آسیا و اروپا و آفریقا سخن گفت و غیر از خود همه یا اکثر اقوام را وحشی خواند.
      بر اساس همین دیدگاه مردمان ایرانی ماقبل آریایی از سوی نفیسی با اطمینان تمام به توحّش منسوب می شوند. در توجیه عدم پیشرفت صنعت سفال در عصر ساسانی هم می توان ادّعا کرد «ایرانیان در زمان ساسانیان از هر زمان دیگری ثروتمندتر بودند به همین دلیل از ظروف سفالی کمتر استفاده می کردند.» !! در این مسلک فکری باید صنایع بودایی و برهمایی و یونانی را هم مدیون صنعت آریایی دانست و این تأثیرگذاری را بر گرجستان و ارمنستان و هندوستان و مصر و اروپای غربی و مرکزی و ترکستان و تورفان و ختن هم گسترش داد.
      در این مذهب نژادی می توان نعل وارونه هم زد و از مطالعۀ نظام اداری عباسی به نظام اداری ساسانی پی برد. می توان عرب و ترک و مغول و هر آنکه را که دستمان می رسد، محتاج تدابیر وزرای ایرانی کرد. اصلاً می توان ترک و سومر و سکا را هم با اطمینان آریایی معرّفی کرد؛ یعنی، همان کاری که نفیسی با اطمینان انجام داده است.

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [26.02.21 21:03]
✳️ نژادگرایی، باستان گرایی و ترکی ستیزی در آثار سعید نفیسی 17

      بر اساس همان نگاه ذکر شده در بخش پیشین است که نفیسی به خود اجازه می دهد بی هیچ محظوری کلّ ترکستان را به آریایی ها ببخشد. به پیروی از همان سیره است که می شود اراده سازی (ارابه جنگی و غیرجنگی) را به انحصار خویش درآورد و مدّعی شد اراده سواری را دیگر ملل از ایرانیان آریایی آموختند.
      بر اساس همان نگاه است که نفیسی ادّعا می کند آریایی ها اوّلین قومی بودند که استفاده از اسب را مرسوم کردند، همان گونه که اوّلین قوم در تربیت سگ و خوک هم بودند. این هم کافی نیست و بر اساس اعتقاد آریایی بازان ایرانی؛ من جمله نفیسی، تاک و گندم و پنبه را هم آریایی های ایرانی وارد تمدّن آسیا و اروپا کرده اند.
      رواج القاب در عصر اسلامی را می توان پیروی از عصر ساسانی دانست. کاریز و قنات هم هدیۀ ایرانیان به جهان است، همان گونه که بردن آب به بلندی مخصوص آریاییان ایرانی بوده و دیگر ملل از آن خبر نداشتند.
      ایرانیان عصر هخامنشی هم که پیشرفته ترین قوم صنعتی جهان بودند. حتّی استفاده از شیشه در ایران زودتر از ملل دیگر مرسوم شده است. عسل را هم ملل هندو اروپایی کشف کرده اند. حتّی تکنولوژی گردونه (چرخ) هم حاصل نبوغ آریایی است. وقتی این گونه است. منجنیق را هم آریایی های آقای نفیسی اختراع کرده اند.
      ستایش های نفیسی از آریایی تنها به جنبه های ایجابی منحصر نمی گردد و باید رذایل را هم از این قوم سلب کرد یا به نحوی در کتمان آن کوشید. برای تطهیر نژاد آریایی می توان کشتار پیروان آیین مزدکی و مسیحیّت را توجیه کرد و برای توجیه مجازات های سخت و شکنجه های غیرانسانی می توان ادّعا کرد ساسانیان این کارها را از اعراب آموخته بودند و یا ملل دیگر هم از این کارها می کردند.
      در اعتقاد نفیسی و کلّ پیروان ناسیونالیسم باستان گرا و فارسی گرای ایرانی، می توان برای موجّه جلوه دادن ازدواج با محارم به دنبال حدیث و روایت بود. می توان تبرّک بول گاو و استفاده از آن در تمام غسل ها را در میان آریایی ها را نقل کرد، بی آنکه علیه آن اظهار نظری کرد. می توان به تطهیر لباس با آب مخلوط به بول گاو هم اشاره کرد و آن را نشانۀ تمدّن دانست.
      مجاز بودن تاراج اقوام مغلوب را در جنگ ها را هم باید تدبیری دانست که به منزلۀ نوعی انعام و مدد معاش و فوق العادۀ سفر سربازان است. رواج خرافات در میان ایرانی ها هم حتماً نتیجۀ هم نشینی با اقوام سامی، بابلی و آسوری است و طبقاتی شدن جامعۀ آریایی هم نتیجۀ برخورد با بومیان ایران است. بر اساس این دیدگاه می توان معتقد بود: زن ایرانی بالاترین مقام و موقعیّت را در میان همۀ ملل مشرق زمین داشته است.
      همۀ اینها که برشمردیم عصارۀ نظر و انگاره سعید نفیسی در باب نژاد آریایی و مخصوصاً شعبۀ ایرانی آن بود که در کتب تاریخی او مذکور افتاده است. ايرادي ندارد هر ملّتي سهم خود را در تمدّن بشری مشخّص كند، لكن در اين كار تنها بايد به سهم‌هاي قطعي خود اكتفا كند و سهام ديگران را به نام خود به ثبت نرساند. نفیسی در نوشته های خود هیچ سهمی برای غیرآریایی در تمدّن ایران قائل نیست. بسیاری از دستاوردهایی بشری را هم که می توانسته در هر نقطه ای رخ دهد، بدون ذکر دلیل و سند به نام آریایی ثبت کرده و آن را نشانۀ نبوغ و برتری نژاد آریایی و ایرانی معرّفی کرده است.

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [27.02.21 22:17]
✳️ نژادگرایی، باستان گرایی و ترکی ستیزی در آثار سعید نفیسی 18
فارسی ستایی (قوم گرایی  مبتنی بر آریایی بازی)

      نفیسی بر پایۀ نگاه نژادی که سایۀ سنگین خود را بر آثار او، بخصوص نوشته های تاریخی گسترده است، به شعبات دیگر اقوامی که در عرف تاریخ نگاری معاصر ایرانی به عنوان آریایی شناخته شده اند؛ به نظر محبّت و خودی می نگرد و می کوشد در تاریخ ایران برای ایشان جایگاهی فراتر از آنچه داشته اند، تدارک بیند. علاوه بر این او در مواقعی می کوشد لغزش ها یا حتّی خیانت های این گروه از برادران کوچک آریایی خود را توجیه سازد و لغزش آنها را متوجه عملکرد ترکان سازد.
      کرد، دیلم، گیل، ارمنی و گرجی از جملۀ اقوامی هستند که او با آب و تاب آریایی بودن آنها را در آثارش خاطرنشان می سازد و مراتب ایران دوستی، داشتن حسّ و شعور ملیّت و استقلال خواهی آنها را می ستاید. او بخصوص در ستایش از مراتب دلاوری و جنگاوری گیل و دیلم ها داد سخن می دهد در این زمینه برای کرد هم سهم ویژه ای قائل می گردد. نفیسی به هنگام گفتگو در بارۀ روی آوردن خلفای عبّاسی به اجیر کردن سربازان مزدور برای حراست از قلمرو وسیع خود؛ از استفادۀ آنها از سربازان زرخرید گیل و دیلم سخن گفته، سر سخن را به جانب کرد برمی گرداند و می نویسد:
      « عنصر دیگری که در آن زمان ممکن بود سپاهیان مزدور برای خلفای بغداد فراهم کند، مردمی بودند که هنوز هم بنام کرد معروفند و اینک در نتیجۀ حوادث شوم و خانمان برافکن گروهی ازیشان در بیرون از خاک ایران؛ یعنی، در اتّحادجماهیرشوروی و عراق و ترکیّه و سوریّه زندگی می کنند، ولی قطعاً و بی هیچگونه سخن و چون و چرا از آغاز ایرانی بوده اند و کسی را درین بحث مجال شک نیست. » (تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دورۀ معاصر، سعید نفیسی، تهران، انتشارات بنیاد، چاپ هشتم، 1368، ج 1، ص10)
      این نویسنده کردهای خارج از ایران را با وجود زندگی کردن در واحدهای سیاسی دیگر همچنان ایرانی به شمار می آورد، لیکن ایرانی بودن گروه کثیری از اتباع ایران را به دلیل تکلّم به زبان ترکی نمی پذیرد!

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [28.02.21 22:30]
✳️ نژادگرایی، باستان گرایی و ترکی ستیزی در آثار سعید نفیسی 19

      از نظر نفیسی گسترۀ زندگی کُرد در ایران بسیار بیش از آن چیزی بوده که اکنون تصوّر می شود. این اظهار محبّت نفیسی به کرد تا آنجا پیش می رود که او ساسانیان را هم کرد معرّفی می کند:
      « از زمان هخامنشیان در میان طوایف چادرنشین فارس ما بنام کرد برمی خوریم. در دورۀ ساسانیان بیشتر کردها در نواحی مرکزی ایران در میان اصفهان و آباده میزیسته اند و طوایف دیگری در اطراف دریاچۀ نیریز تا دل کرمان و از آنجا تا حوالی بوشهر هم بوده اند که طوایف ممسنی و بویراحمدی و کوه کیلویه و شبانکاره بازماندگان ایشانند. دلایل بسیار هست که اصلاً ساسانیان کرد بوده اند و بی هیچ شکی لااقل مادر اردشیر بابکان دختر یکی از پیشوایان قبایل کرد ناحیۀ نیریز بوده است. » (تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دورۀ معاصر، سعید نفیسی، تهران، انتشارات بنیاد، چاپ هشتم، 1368، ج 1، ص 10)
      او از دلایل بسیاری که بر کرد بودن ساسانیان گواهی می دهند، حرفی به میان نمی آورد و نوشته خود را در حکم سند می داند. وی در تشریح بیشتر معنی لغوی «کرد» اضافه می کند:
      « باز دلایل دیگر هست که کرد اصلاً در زبانهای ایرانی بمعنی «بیابانگرد» و کاملاً مترادف همان کلمۀ Nomade  فرانسه است که از ریشۀ Nomas یونانی بمعنی «چراننده» است و شگفت تر اینکه در زبان فارسی هم کرد را بمعنی «گله چران» بکار برده اند و طبیعی هم هست، زیرا که چادرنشینان همیشه گله دار بوده اند. معنی کرد با گله چرانی باندازه ای ملازم یکدیگرست که در دورۀ ساسانی و تا مدّتی از دورۀ اسلامی طوایف مختلف کردها را «رم» می گفتند و این همان کلمه ایست که در زبان امروز ما «رمه» شده است. » (همان، ص 10)
      گذشته از درستی یا نادرستی ادّعای نفیسی، باید گفت: گله چرانی شغل شریفی بوده و هست، لیکن نفیسی و شرکا باید توضیح دهند چگونه است که در نظر و نوشته های ایشان آریاییانی که به طریق چادرنشینی و گله داری و گله چرانی زندگی می کرده اند، حامل خروار خروار تمدّن بوده اند، ولی ترکان با شرایطی زندگی مشابه، نه فقط حامل تمدّن نبوده اند بلکه عاملی ضدّ تمدّن درشمار آمده اند؟!

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [01.03.21 22:46]
✳️ نژادگرایی، باستان گرایی و ترکی ستیزی در آثار سعید نفیسی 20

      سعید نفیسی در تکمیل ادّعایش در بارۀ مسئلۀ مورد اشاره نکتۀ دیگری هم آورده می نویسد:
      « در بسیاری از متون زبان فارسی همیشه که خواسته اند؛ طوایف چادرنشین ایران را برشمارند؛ ایشان را کرد نامیده اند و درین اواخر کرد اصطلاحی خاص شده است برای چادرنشینان ایرانی نژاد که نژاد و زبانشان ترک و تازی نباشد. بهمین جهتست که هر طایفۀ ایرانی را که بترکی و تازی سخن نمی رانده و از نژاد ترک و عرب نبوده و چادرنشین بوده در هر جا که بوده است؛ کرد گفته اند، چنانکه مثلاً بختیاریها و لرها و همۀ چادرنشینان فارس و کرمان و خراسان و نواحی مرکزی و غربی و شمالی ایران را در هر کجا بوده اند؛ کرد دانسته اندو حتّی آنهایی را هم که از نژاد ایرانی اند و بزبانهای ایرانی (اقسام کردی) سخن می رانند؛ در هر کشور دیگر باشند؛ کرد می دانند و این نکته بسیار متقن و عالمانه است و دلایل بسیار با خود دارد و گمان ندارم دانشمندان هیچ دیاری رنج بحث و رد آنرا بر خود هموار کنند. » (تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دورۀ معاصر، سعید نفیسی، تهران، انتشارات بنیاد، چاپ هشتم، 1368، ج 1، صص 11 ـ 10)
      آقای نفیسی در اینجا به نحوی از گفتۀ قبلی خود در بارۀ گسترش کردها در نواحی مرکزی ایران رمزگشایی می کند. او پیشتر ادّعا کرده بود کردها در نواحی مرکزی ایران در میان اصفهان و آباده می زیسته اند و طوایف دیگری از ایشان در اطراف دریاچۀ نیریز تا دل کرمان و از آنجا تا حوالی بوشهر هم بوده اند که طوایف ممسنی و بویراحمدی و کوه کیلویه و شبانکاره بازماندگان ایشان هستند. اکنون با تعریفی که نفیسی از واژۀ کرد عرضه می کند، تا حدود زیادی معلوم می دارد که مردم نواحی مورد اشاره نه متکلّم به زبان کردی، بلکه مسمّی به این نام برای تمایز آن مردم از ترک و عرب بوده اند.

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [02.03.21 19:33]
✳️ نژادگرایی، باستان گرایی و ترکی ستیزی در آثار سعید نفیسی 21

      نفیسی از میدان داری کردها در صفحات غربی ایران در گذشته هم یادی کند و با اتّصال آنها به آب کر آریایی دستاوردهای آن قوم را به نام آریایی و در واقع مردم فارس مصادره می کند:
      « در آغاز دورۀ خلفای عبّاسی کردان هم چنانکه هنوز این خاصیت نژادی را از دست نداده اند؛ مردمی سلحشور و دلیر بوده اند و ممکن بود خلفای بغداد در صدد برآیند که ایشان را هم در کارهای نظامی مزدور کنند و رقابتی در میانشان با گیلان و دیلمان برانگیزند، تا بدین وسیله شاید خطر آن دو نژاد را کمتر کنند و همین کار را کردند؛ امّا کردان هم همان رگ ایرانی و همان بیزاری از بیگانگان در خونشان بود و دو تن از پیشوایان ایشان هم که پس از دیلمان افسران مزدور خلفا شده بودند؛ قیام کردند و نخست حسنویه بن حسین کرد برزیکانی از کردان مغرب ایران در 348 دینور (نزدیک کرمانشاه) و نهاوند و شاپور و بروگرد (بروجرد) و اسدآباد را که پنج شهر مهم مغرب ایران در آن زمان بود؛ متصرّف شد و سلسله ای فراهم کرد که تا 406 در آنجا حکمرانی می کردند و بسلسلۀ حسنویه معروفند.
      پس ازو ابوالفتح محمّدبن عناز که او هم کرد بود؛ در 381 در ناحیۀ حلوان و کرمانشاه مستقل شد و سلسلۀ عنازی را تشکیل داد که تا سال 437 استقلال داشته اند. مهم ترین طایفه ای که از کردان بسلطنت رسیده؛ خاندان معروف ایوبیست که صلاح الدّین ابوالمظفّریوسف بن ایوب بن شادی یکی از معروف ترین جنگجویان اسلام در 564 تأسیس کرده و تا سال 930 در نواحی مختلف شام و مصر و یمن پادشاهی کرده اند. شادی جدّ صلاح الدّین از کردان ناحیۀ دوین در ارمنستان بوده است. » (تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دورۀ معاصر، سعید نفیسی، تهران، انتشارات بنیاد، چاپ هشتم، 1368، ج 1، ص 11)
      صرف نظر از شبهاتی که در بارۀ تبار کردی ایوبیان وجود دارد؛ نفیسی سلحشوری و دلیری را خاصیّت نژادی کردان دانسته و از این طریق این صفت را به مردمی که در ذهن و ضمیر او به آریایی معروف بوده اند؛ تعمیم می دهد و هیچ از خود نمی پرسد با این سلحشوری و دلاوری و رگ ایرانی و بیزاری از بیگانگان چگونه است که در دورۀ هزاروچهارصد سالۀ اسلامی به جز دوران های کوتاهی، ترک و عرب و مغول میدان دار ایران بوده اند و برای هم نژادان تخیّلی آقای نفیسی و شرکای فکری ایشان جز حکومت های محلّی کوتاه مدّت با قلمروی محدود و جز دولت هایی مستعجل چیز دیگری حاصل نشده است.
      از سوی دیگر میل به طغیان در برابر فرمانروایان و تلاش برای بهره جویی از موقعیّت های فراهم شده در جهت تشکیل قلمرو و حکومتی ولو کوچک و کوتاه مدّت در گذشته امری عادی و طبیعی بوده و نمی توان از این اتّفاقات که شمار آنها هم در نزد آریایی های آقای نفیسی کمتر از اقوام ترک و عرب و مغول بوده نتایج درخشانی به نفع تمایلات نژادگرایانۀ خود گرفت.

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [03.03.21 20:13]
✳️ نژادگرایی، باستان گرایی و ترکی ستیزی در آثار سعید نفیسی 22

      نفیسی در باب کردها در گذشتۀ دور توقّف نمی کند و از بدرفتاری و درافتادن قاجاریان با کردهای ایران سخن هم می گوید و جالب است که در اینجا هم او در کنار کردها می ایستد، نه در کنار حکومتی که با جانفشانی آقامحمّدخان و سربازان ترک او یک بار دیگر قلمرو قدیم ایران را احیا کرده و اکنون هم در کشاکشی دشوار با امپراتوری قدرتمند روسیّه برای حفظ سرزمین های ایران قرار دارد. نفیسی ادّعای بدرفتاری قاجاریّه با کردها را در کنار اختلاف مذهب با کارگزاران دولت قاجار دو عامل اصلی عدم همراهی کردها با سپاه عباس میرزا در جنگ با روسیّه دانسته؛ می نویسد:
      « عبّاس میرزا بزحمت فراوان توانسته بود، چند فوج سوار نظام ازیشان تشکیل دهد، امّا این افواج در میدان جنگ هرگز کار مهمّی نکردند و در اندک فرصتی فرار می کردند و هر چه در سر راه می یافتند؛ تاراج می کردند و بچادرهای خود برمی گشتند. » (تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دورۀ معاصر، سعید نفیسی، تهران، انتشارات بنیاد، چاپ هشتم، 1368، ج 1، ج 2 ص 142)
      در اینجا و در ادامۀ سخن خبری از انتقاد نفیسی از افواج کرد برای فرار ایشان از میدان جنگ، تنها گذاردن مدافعان وطن و یا تاراج هم وطنان گرفتار جنگ نیست، چرا که کردها آریایی هستند و احتمالاً از قاجار رنجیده اند!
      نفیسی شکست ایران و از دست رفتن سرزمین ها را به پیروزی حکومت و سرباز ترک ایرانی ترجیح می دهد و از خیانتکارانی که با گریز خود رخنه در سپاه ایران ایجاد می کنند؛ دفاع می کند و مدافعین ترکی را که هزاران هزاران جان بر سر دفاع از کشور گذاردند؛ محکوم می سازد.

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [04.03.21 19:19]
✳️ نژادگرایی، باستان گرایی و ترکی ستیزی در آثار سعید نفیسی 23

      به جز ابراز ارادت به کردها؛ نفیسی نسبت به دیگر اقوام غیر ترک فلات ایران و نواحی پیرامونی هم اظهار محبّت بسیار می کند. در اینجا هم، ریشۀ این مهرورزی همان اعتقاد به آریایی بودن ایشان است. یکی از اقوام مورد اشاره نفیسی ارامنه ساکن در ایران و عثمانی و قفقاز می باشند.
      نفیسی هیچگاه متعرّض همکاری ارامنه با صلیبیان و خیانت آنها به مردم مسلمان منطقه در جریان جنگ های صلیبی نمی شود. حتّی به خود اجازه نمی دهد که در باب همکاری آنها با روسیّه برای شکست قوای ایرانی در جنگ های دوران فتحعلی شاه از گل نازک تر بگوید.
      او با دستاویز ظلم و ستم شاهان ترک به ارامنه به همکاری آنها با روسیّه و خیانتشان به ایران مشروعیّت می بخشد و هیچگاه در قبال همراهی ارامنه و زعمای سیاسی، نظامی و دینی آنها با روس ها علیه ایران موضع مخالف اتّخاذ نمی کند. محق دانستن ارامنه تنها اعتقاد او در بارۀ رفتار ارامنه علیه ایران است. او در توصیف اتّفاقات مربوط به همراهی و همکاری ارامنه با روس ها بیانی روایی و فاقد داوری و انتقاد پیشه می کند.
      همراهی و یار غار و گرمابۀ پاسکیه ویچ شدن از جانب نرسس خلیفۀ ارمنیان، انتخاب یک ارمنی به معاونت رتیشچف فرمانده سپاه روس در جنگ اوّل با ایران، اصرار روس ها بر کوچاندن ارامنۀ ایران به نواحی متصرّفی در آن سوی ارس، حضور ارامنه در هیئت گریبایدوف، حضور مترجم ارمنی در کنار ژنرال یرمیلوف حاکم ناحیۀ قفقاز بعد از جنگ اوّل ایران و روس، حضور مترجم ارمنی در کنار مازاروویچ فرستادۀ روسیّه به تهران، حضور افسران و سربازان ارمنی در میان سپاهیان روسیّه، خدمات تدارکاتی کارگانوف ارمنی به سپاهیان روس، حضور ارامنه در هیئت های انگلیسی مذاکره کننده با ایران، جایگزین شدن حاکمان ارمنی به جای حاکمان ترک و مسلمان در شهرهای متصرّفی روس ها و اتّفاقات بسیار دیگری از این نوع هیچ کدام نتوانسته اند برای لحظه ای احساسات وطن دوستانۀ نفیسی را به جوش آورده و او را نسبت به خیانت ارامنه به ایران مجاب کنند!
✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [05.03.21 21:08]
✳️ نژادگرایی، باستان گرایی و ترکی ستیزی در آثار سعید نفیسی 24

      مواجهۀ نفیسی با گرجی ها هم از نوع مواجهۀ او با کرد و ارمنی دلسوزانه و خودی انگارانه است و او برای روس گرایی گرجی ها محمل هایی از نوع رنجش از سلاطین ترک ایران می تراشد، گویی در نظر او پادشاهان ایران با مردم مسلمان رفتاری فرشته گونه داشته و زندگی مرفّه و بهشتی برایشان فراهم کرده بودند و تنها نسبت به ارمنی و گرجی سختگیر و بی رحم بوده اند.
      نفیسی گرجی ها را تابع فرهنگ ایران و خو گرفته به تمدّن ایران معرّفی می-کند (تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دورۀ معاصر، سعید نفیسی، تهران، انتشارات بنیاد، چاپ هشتم، 1368، ج 1، ص 86) او معلوم نمی کند این خو گرفتگان به تمدّن ایران، چرا داوطلبانه قیمومیّت روسیّه بر خود را پذیرفتند و به ایران پشت کردند!
      نفیسی دلاوری گرجی ها در برابر سپاه آقامحمّدخان را می ستاید (همان، ص 236) و به تقبیح اقدامات نظامی آقامحمّدخان در گرجستان می پردازد (همان، ص 237)
      او از تدبیر حسین قلی خان قاجار و مصطفی قلی خان شروانی حاکم ترک باکو برای کشتن سیسیانوف فرمانده قوای روسیّه در قفقاز با عنوان «نقشۀ خائنانه» یاد می کند (همان، ص 180) حتّی از این چاره اندیشی در اوج دشواری جنگ با نام «خدعه» هم یاد می کند و تأسّف خود از کشته شدن فرمانده سپاه روسیّه را اعلام می کند. (همان، ص 252) تأسّف نفیسی علّت روشنی دارد. سیسیانوف یک فرمانده گرجی تبار و آریایی است که به خدمت ارتش روسیّه درآمده است! (همان، ص318)
      در این سوی میدان هم ترک هایی ایستاده اند که با وجود دفاع از ایران در برابر تجاوز خارجی و مقابله با مشکل آفرینی اقوام خائن و بیگانه گرا، نفیسی هیچ گونه حسّ مثبتی نسبت به ایشان ندارد و نمی تواند خود را برای احساس هم وطنی با ایشان قانع کند!
      نفیسی مسئلۀ رنجش گرجی ها از حکومت های ایرانی را ده ها بار در کتاب تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دورۀ معاصر تکرار می کند، تا از این راه خیانت گرجستان نسبت به ایران را برای خوانندگانش موجّه جلوه دهد.
 
✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel

بیلدیریش, [06.03.21 18:35]
✳️ نژادگرایی، باستان گرایی و ترکی ستیزی در آثار سعید نفیسی 25

      در کنار کرد و گرجی و ارمنی، افغان ها هم از این نوازش های آریایی بازانۀ سعید نفیسی محروم نمی مانند و او می کوشد حکومت افغانستان در عصر فتحعلی شاه و محمّدشاه را ضدّانگلیس و مخالف با مطامع استعماری آن کشور در منطقه معرّفی کند و در سوی دیگر ایران قاجاری را به تلاش برای تضعیف این حکومت ضدّ انگلیس متّهم سازد!
      او آشکارا چشم خود را بر زیاده خواهی حکومت افغانستان علیه صفحات شرقی ایران می بندد و تلاش آن دولت برای اشغال برخی شهرهای شرقی ایران را که با حمایت و میدان داری آشکار انگلیس انجام می گیرد، به جنگ طلبی ایران و علاقه به تضعیف افغانستان ضد استعمار در برابر انگلیس تعبیر می کند.
      نفیسی افغانستان را فارس زبان و فارس نژاد معرّفی می کند (رک. تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دورۀ معاصر، سعید نفیسی، تهران، انتشارات بنیاد، چاپ هشتم، 1368، ج 1، ص 99) و ابداً کاری هم به تنوّع ائتنیکی در این سرزمین ندارد. از نظر خودش صرف ارادۀ وی برای انتساب افغانستان یا هر سرزمین دیگر به فارسی زبانی و آریایی نژادی برای این انتساب ها کفایت می کند.
      نفیسی در روایت وقایع رخداده بین ایران و افاغنه معلوم نمی کند این فارس زبان های فارس نژاد یا آریایی او چرا به یاری انگلیس، تمامیّت ارضی ایرانی را که آقامحمّدخان آن را احیا کرده بود؛ مخدوش نمودند و با دشمنان ایران همدست گشتند؟!

✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel