عظمت اسلام و توهمات پان فارس و مانقورت های کاسه لیس به روایت شریعتی

مقایسه ی بیست سال نخست اسلام با هزار سال ایران باستان به قلم دکتر علی شریعتی «اسلام را نگاه کنید، در همان بیست سال اول به اندازه ای چهره های درخشان طلوع می کند که در هزار سال ایران باستانی هرچه می گردی یکیش را نمی یابی! این اواخر، در زمان انوشیروان و بعد از او به اسم چند طبیب و حکیم بر می خوریم اما چه زود دماغ سوخته می خرند! اسم ها همه خارجی است، بختیشوع و… آری، این ها دانشمندان روم شرقی اند که از ترس مسیحی شدن ژوستی نین دررفته اند و به اینجا آمده اند و دانشگاه گندی شاپور را ساخته اند، پناهندگان سیاسی اند. پس اوّلین دانشگاه ما را هم در عصر طلایی باستان، یونانی ها ساختند! پس چرا پس از اسلام، همین ملّت یائسه و عقیم، چنان یکباره شگفت و بنیانگذار دانشگاه ها و مدرسه ها و کتابخانه های بی نظیر در عالم (حتّی امروز) و صاحب آن همه کشف و کرامات در عالم بشری شد و سلطه نبوغ علمی و هنری و فکری و سیاسی اش از چین تا شمال افریقا و جنوب اروپا سایه افکند و دامنه اش تا قلب اروپای قرون وسطی و رنسانس و اروپای جدید هم رفت؟ باز هم انقلاب، انقلاب فکری، ایمان داغ و نو و دگرگون کننده روح و نژاد و بینش و همه چیز! ایدئولوژی! آنچه خودجوشی و آفرینندگی و بارآوری و فرهنگ و تمدن راستین خلق می‌کند! و چه دوستی خاله خرسه ای است دوستی ایران دوستان خیلی خیلی… بله! که به علّت دشمنی آلامد با اسلام، خط بطلان بر روی این همه سرمایه هایی عظیم و افتخارات شخصیّت ساز و گرانبهای پس از اسلام می کشند، که هیچگاه نژاد ایرانی این چنین ندرخشیده و اسناد این گونه زنده و موجود که دنیا بدان معترف است، از قدرت نبوغ و خلاقیت و شایستگی ذاتی خود در دست ندارد. و آنگاه پس از تحقیر یا کتمان این فرهنگ و تمدن عالمگیر (اسلام) باید بدوند، دنبال سند قومیّت و افتخارات باستانی و چون چیز قابلی گیر نمی آورند، ببافند که بله، نخیر بوده، خیلی هم بوده، اما همین عرب ها از بین برده اند، بوده، خیلی هم بوده، اما اسکندر ملعون برداشته و با خودش برده به یونان و بعد از روی همان «بُُرده ها»ی ما، آن همه فیلسوف و هنرمند و دانشمند و ادیب درآمده و یونان، یونان شده است. خوب، به چه دلیل؟ به دلیل عقل! یعنی ممکن است یک ملّت بزرگ و نامی و نیرومند و متمدّن مثل ایران دوره هخامنشی و اشکانی و ساسانی چیز حسابی نداشته باشد؟ فیلسوف و شاعر و متفکّر و دانشمند و نویسنده نداشته باشد؟ نخیر! پس داشته است! بله! خوب، برده اند! البته! همین اسکندر یا عرب ها برده اند! پدرسوخته ها! حتی اسم فیلسوف ها و شاعرها و نوابغ بزرگ ما را هم بی شرف ها برده اند. خوب حالا تکلیف ما چیست؟ هیچی فحش بدهیم به عرب ها و اسکندر و کودکانمان را از کودکی با بغض و دشمنی با این ها بار آوریم تا فردا که بزرگ شدند بدانند که چه کسانی آنها را به این روز انداختند، تا دیگر گول اسکندر و عمر و یزید بن مهلب را نخورند و با پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک که تنها باقیمانده فرهنگ عظیم باستانی ما است زندگی کنند! احسنت!» منبع: بازگشت به کدام خویش، علی شریعتی، صفحه ۲۱۴ ـ ۲۱۷. @charandiyat @charandiyat

چرا فارس ها خیلی خنگ هستند

چرا فارس ها نمی توانند ترکی یاد بگیرند کسانی که فرانسوی و یا انگلیسی یاد می گیرند با اصوات غریبی مواجه می شوند که همه آنها برای ترک زبانان بسیار ساده و راحت است. بعنوان مثال اصوات کلمه (Open) در انگلیسی بصورت "Öpın " در ترکی، یعنی صدای اول بصورت " اؤ "در کلمه اؤلوم (مرگ) و صدای دوم " ای " در کلمه ایراق (دور) تلفظ می شود. همچنین کلمه ( Bönjö) در فرانسوی با صدای " اؤ " در کلمه اؤز (خویش) تلفظ می شود که هیچ کدام در فارسی و حتی عربی وجود ندارد. در اينجا سخن حکیم و ادیب ترک علیشیر نوایی را خاطر نشان میکنيم كه گفتند : در محیطی که ترک ها و فارس ها در شرایط مساوی زندگی می کنند، می بینی همه ترک ها حتی بی سوادهای آنها فارسی را یاد می گیرند، ولی فارس ها ( حتی با سوادهای آنها) نمی توانند ترکی را یاد بگیرند و به آن صحبت کنند. که این نشان دهنده اولا هوش و ذکاوت خدادادی ترک هاست، و دیگر اینکه زبان فارسی از قاعده خاصی تبعیت نمی کند و اگر کسی 30 درصد فارسی بداند می تواند با سر و هم بندی كلمات، گلیم خود را از آب بیرون بکشد. ولی اگر کسی کمتر از 60 درصد ترکی بداند نمی تواند به آن صحبت بکند.  شاعر نامدار قرن 15 هجری علیشیر نوایی زمانی این حرف را زده است که بنا به قول خودش تمام ایران تحت حکومت ترک ها بسر می برده و زبان رسمی ایران ترکی بوده است. وی با دیدن عده ای شاعر جوان که بنا به ضعفشان در ادبیات ترکی به شعر سرایی در زبان فارسی پناه برده بودند، ناراحت شده کتابی را در همین عنوان، یعنی برتری ادبی ترکی بر فارسی با عنوان " محاکمة اللغتین " می نگارد که این کتاب هم اکنون از گنجینه های ادبی ترکی به حساب می آید. وی که استاد بی چون و چرای ادبیات ترکی، عربی و فارسی است و در تمامی آنها آثار گرانبهایی به جای گذارده است، در کتاب مذکور صدها نمونه برای اثبات ادعای خود عرضه می دارد. برای معلومات بیشتر به کتاب " محاکمة اللغتین" مراجعه بفرمایید. نوشته خود را با قسمتی از کتاب مذکور كه نمونه هايي از قدرت زبان توركي را نشان مي دهند به پایان می رسانيم : افعالی که در فارسی معادل ندارد : سیپقارماق : نوشیدنی را بصورت مکیدن نوشیدن (این نوع نوشیدن از آداب نزاکت محسوب می شد.)  تامسیماق : نوشیدنی را یک دفعه سر نکشیدن، بلکه جرعه جرعه و با لذت خاصی نوشیدن. آغلاماق چشیتلری : انواع گریه کردن آغلامسینماق : بغض کردن و چشم ها را تر ساختن. اینلمک : یواش و بی صدا گریه کردن سیزلاماق : گریه و زاری کردن سیتقاماق : با حالت التماس گریه کردن  هیچقیرماق : با صدای گرفته که حاکی از زیاد گریه کردن است، گریه کردن هؤنگورلمک : زار زار گریه کردن  زیریلداماق : گریه ای که دیگران خوششان نیاید و یا گریه بچه گانه و غیر منطقی اینقالاماق : گریه بچه شیرخوار  کلماتی با اختلاف جزئی (نوآنس) در معانی : در زبان تورکی کلماتی با اختلاف جزئی (نوآنس) در معانی موجود است که در فارسی نیست. مثلا"برای انواع بيزار شدن : اوُسانماق: بیزار شدن و به تنگ آمدن  در تورکی اوُسانماق به بیزار شدن و به تنگ آمدن می گویند .بیقماق، بئزیکمک، بئزمک و چییریمک هم با اختلاف جزئی همان معنی را می دهد. مثلا ": چییریمک بیشتر بمعنی زده شدن میباشد. ترپشمک به معنی تکان خوردن ترپتمک به معنی تکان دادن است  چالخالاماق به معنی تکان دادن به منظور سوا کردن (مثلا سوا کردن کره از ماست). قاتیشدیرماق به معنی مخلوط کردن وقاریشدیرماق به معنی به هم زدن با قاشق و غیره .. می باشد. ییرقالاماق به معنی تکان دادن و جنباندن  وسیلکه له مک به معنی تکان دادن درخت و یا لباس و فرش و امثال آن می با شد. در فارسی برای هیچکدام از این تعبیرات لغات مستقل به خصوصی وجود ندارد ایمرنمک : آرزو کردن  ایمرنمک، قیمسانماق که با اختلاف جزئی به معنی آرزو کردن و هوس کردن و نیسگیل به معنی آرزوی براورده نشده و حسرت می باشد، در زبان فارسي هیچکدام معادل مستقلی ندارند. قازماق : بمعنی کندن زمین و امثال آن  همچنین در برابر کلمه" کندن " فارسی شش کلمه تورکی موجود است که هر کدام در محل و مورد خاصی بکار می رود: قازماق: بمعنی کندن زمین و امثال آن یولماق:بمعنی کندن مو و کندن از ریشه سویماق :بمعنی کندن پوست و رازهزنی  اویماق :بمعنی کندن چوب و امثال آن برای منبت کاری و در آوردن چشم بکار میرود. قوپارماق: برای کندن جزئی از چیزی  قیرتماق : برای کندن و برداشتن جزئی از چیزی و نشگون گرفتن است. بطوریکه مشاهده میشود در فارسی به جای کلمات مستقل تقلید صداها بطور مکرر بکار میرود.  نا گفته نماند با آنکه لغت باعث غنای زبان است ولی غنایزبان بیشتر تابع تحرک و قابلیت لغت سازی، افاده و بیان مفاهیم جدید و غنای مفاهیم مجرد همچنین تنوع بیان قدرت بیان تفرعات و تفاوت های جزئی (نوآنس)کلام است. @qazvinturklari

ساسانیان،معنای ساسان و دزدی های فرهنگی آنان

چرا ساسانیان طمغاها و لباس ترکان اشکانی و کوشانی را اقتباس می کنند؟ و چرا ساسانیان و دین زرتشتی دینی هندی و غیر بومی ایران است؟ لغت ساسان مطابق لغت نامه های قدیم دری به معنی "بی خانمان، دربدر، فقیرا، گدا و..." می باشد... مطابق سنت دین طبقاتی و کاست بندی شده هندو جامعه به طبقات غیر قابل تغییر تقسیم شده اند که نباید بین طبقات التقاطی باشد. ولی افرادی هم هستند که در خارج این طبقات هستند که نباید آنها را در هیچ کار و موقعیت اجتماعی قرار داد چون آنها از گرد و خاک پاها بوجود آمده اند و جزو غیر انسانها هستند که حتی لمس آنها نیز انسانهای هندو را نجس میکند... این افراد خارج از سیستم کاستی در هندوستان مورد انواع توهینها و ظلم ها واقع شده و چون در هیچ چیز و کاری بکار گرفته نمیشدند بصورت کولیان آواره و فقیری درآمده بودند که از دوره ساسانیان تا قرون اوایل اسلام اینها بصورت ایلات کولی تا اروپا مهاجرت می کنند... و در واقع صاحب قدرت و دولتی هیچ زمان نبودند... یکی از مشخصات آنها اعتقاد به خدایان هندو گاهی وقتها بصورت برعکس است یعنی در حالیکه هندوها به دیوا (دیو) به عنوان خدای مهربان و خوب معتقدند در دین زرتشتی آن را از فرزندان اهریمن میدانند و... هندوها که به آثورا یا اهورا به عنوان مرکز بدیها یا شیطان اعتقاد دارند در دین زرتشتی اهورا خدای خوبی ها است... در حالیکه در بین هندوها ازدواج با محارم حتی بین فرزندان دایی و عمو و... هم حرام است در بین زرتشتیان حتی بین خواهر و برادر، مادر و پسر، پدر و دختر مقدس محسوب می گردد و... به هر حال لغت ساسان به عنوان کولی با مشخصات رانده شدگان هندو هم آهنگی دارد و دینشان نیز با نام خدایان هندو ولی به عنوان شعبه ایی شاید مترود می خواند ... ولی چه دین زرتشتی و چه نام ساسان با هیچ خدایان بومی ایران ماقبل هخامنشی خوانایی ندارد... و چون ساسانیان مهاجر از هندوستان دارای گذشته ایی پادشاهی در آنجا نبودند کلا طمغاها و لباس کوشانی، هیاتله و پارتی را اقتباس نمودند و مطابق آخرین نوشته ریچارد فرای ... چون در بین پارتی ها تاریخ بصورت شفاهی و اساطیری بوسیله گوزانها-اوزانها با ساز خوانده میشد... ساسانیان نیز تمام این اساطیر را گرفته و با عوض نمودن شخصیتهای اشکانی به ساسانی و زرتشتیزه کردن دین آنها شروع به جعل افسانه و تاریخ برای خود نمودند... ریچارد فرای پس اذعان میکند نوشته های جعلیات ساسانی غیرقابل استناد برای تاریخنویسی است... این جعل طمغاهای اشکانی، کوشانی و هونهای سفید به ساسانی بر روی سکه ها و ظروف ساسانیان نیز نقش می بندند... دین زرتشتی با مقاومت فرهنگ مردم بومی مواجه میشود و ادیان مختلفی بر علیه زرتشتی یا شاخه عجیب هندویی قد علم میکنند ... زبانیکه ساسانیان از اختلاط هندی با آرامی و ترکی کوشانی-پارتی با نام پهلوی برای کارهای اداری و مذهبی بوجود آورده بودند جا نمی افتد و در حد زبانی ساسانی و زرتشتی می ماند و خط آرامی که در پهلوی بکار گرفته میشود هم باز نشانه بارز این اختلاط هندی-آرامی- اشکانی- کوشانی است ... پس با این نگرش است که باید به سکه و اشکال و حتی به معماری بسیار کمی که از ساسانیان نگاه کرد ... درباره علوم دکران ساسانی باید گفت که اکثرا هندی و بین النحرینی هستند و حتی آرک معماری تیسفون رومی و نیمدایره است که البته نظامی معمار آن را صنار نام و بابلی میداند ... قابل توجه است که هنر یونانی نیز قبلا در بین اشکانیان و تا حدودی کوشانیان تاثیر گذاشته بود و اقتباس از آنها بوسیله ساسانیان این تاثیر یونانی را هم دارد ...

دومورگان فرانسوی و کردهای غرب ایران

کیتاب ائوی, [06.03.20 18:27]
مطالبی که در ذیل می خوانید نوشته دومورگان فرانسوی است که در سالهای اواخر قرن نوزدهم در منطقه کردهای غرب ایران سیاحت نموده و در باره وضعیت اقتصادی و اجتماعی و شیوه زندگی کردهای طایفه درمه ای نوشته است آن از وضعیت آن زمان آنها و امروزه در بر خورد با آذربایجانی ها که تغییر یافته و ادعاهای آنچنانی دارند: (ایلات کوهستانهای مرتفع در نهایت فقر بسر می برند. بدبخت ترین این کوه نشینها درمه ها هستند که ساکن کلبه های کثیف بوده پوششی جز توده برگهای مرده که در آن میخوابند ندارند. این برگها نزدیک اجاقی است که وسط اتاق را اشغال کرده است. پوشاک آنها از پشم خام قهوه‌ای است و فقط از دو تکه تشکیل می گردد. یکی مانتوی کردی با آستین های دراز و دیگری شلواری گشاد که تا زیر زانو فرو می افتد. این پارچه طبعا نازک و به هنگام نویی و یا کمی مستعمل بیش از یک مشت کهنه پاره نیست. در یک کاروان درمه ای که ما ملاقات می کنیم مردها تقریبا برهنه اند. معهذا هر یک از آنان مجهز به یک تفنگ کارابین خاندار و یک خزانه فشنگ است!؟درمه ای ثروتمند دارای یک الاغ است! اسب در کوههای وزنه ناشناخته است. اما زن بطور حتم مفیدترین(با عرض معذرت)حیوان بارکش است. در ایلات کوهستان بچه بسیار پرشماراند. از خانواده هایی می توان نامبرد که دارای صدپسر که تنها از چهار یا پنج زن نتیجه شده اند. درمه ها ضعیف و کمتر هنرمتداند،  در عین حال ایشان راهپیمایانی خوب و سارقینی بنامند.
به نقل از کتاب جغرافیای غرب ایران
چند مورد در این مشاهدات ژاک دومورگان فرانسوی قابل تاکیداند:
۱- فقر نداری مفرط ۲- لباس کهنه و تقریبا نیمه لخت ۳- در نهایت فقر دارای تفنگ مهمات می باشند ۴- تعدد فراوان بچه ها و زنان ۵- سوءاستفاده از زنان که معمولا از طریق ربودن بدست می آوردند ۶- راهپیمایی یعنی سفر برای سرقت

آریامحوران و ایده اسطوره تراشی مشترک برای هند و ایران

کیتاب ائوی, [28.03.20 15:22]
آریامحوران و ایده اسطوره تراشی مشترک برای هند و ایران
هدف مقاله، طرح تئوری توطئه نیست، بلکه بررسی روند نفوذ افکار و ایدئولوژی سازمان یافته استعماری در شرق، بخصوص هند و ایران، علیه خلقهای منطقه و بویژه ترکان است(مطلب را به اختصار بررسی خواهیم کرد)
در اواخر قرن یازدهم میلادی، دانشگاه آکسفورد در انگلستان تاسیس شد. در شمال لندن میدان دوّابی وجود داشت که به آن آکسفورد(òxford اوءکوز میدانی) می گفتند. به علت نزدیکی این میدان به شهر در حال توسعه لندن، میدان دوّاب  (مال میدانی) را به جای دیگری برده و دانشگاهی(university شهر جهانی) بدون تغییر نام قبلی، به اسم آکسفورد بنیان نهاوند. هدف از تاسیس این دانشگاه، نه تنها آموزش علوم و فنون بود بلکه گسترش ایدئولوژی آنگلوساکسون در  راستای تسلّط و حکومت بر جهان بود.
استعمار انگلیس برای تسلط یافتن بر هند و ایران و شرق دور و نزدیک، به ایدئولوژی و تئوری خاصی احتیاج داشت. پس وقتی که هندوستان را تصرف کردند برای توجیه اشغالگری، نظریه هندواروپایی را برای مسلط شدن بر هند تئوریزه کردند که نژاد و زبان مردم هند و اروپا و در راس آنها انگیس، یکی است پس تسلط آنها بر هند در راستای اهداف عمران و آبادی است. اندکی بعد ایران را هم به هند اضافه نموده تئوری هند و ایرانی را سامان دادند که گویا آنها، هم از لحاظ نژادی و هم از لحاظ زبانی یکی بوده‌اند. جهت عملی نمودن این اهداف، سرجان ملکم انگلیسی برای اولین بار، در اوایل حکومت فتحعلیشاه، تاریخ پارس را نوشت(the Persian history تاریخ کامل ایران) بعد از گذشت بیش از دو قرن از نگارش آن کتاب جعلی و من درآوردی، تا کنون کلیه کتابهای تاریخی درسی و غیر درسی ایران، از روی همان کتاب، نسخه برداری می شود. مکمل بعدی این کتاب استعماری، ایده ها و اندیشه های نژادپرستانه آریایی هواداران نژادی آلمان و اقمار آن بود. بی جا نخواهد بود به کتاب تاریخ ادبیات ایران نوشته دیوید برون انگلیسی هم در همین راستا اشاره کنیم. چیزی که در این رابطه بسیار ماهرانه سازماندهی ایدئولوژیک شده و می‌شود اسطوره تراشی مشترک در این راستا برای هند و ایران و حتی برخی ممالک اروپایی است. صدها کتاب در این رابطه توسط نویسندگان اروپایی و ایرانی تدوین شده تا ثابت کنند بنیان نژادی و زبانی هند و ایران و آنها یکی است. پس اقدام مشترک جهت همسان سازی و ایدئولوژی در منطقه، حیاتی و همیشگی است و مسئولیت راهبری سیاسی- فرهنگی- اقتصادی و اجتماعی منطقه بر عهده اینهاست و بقیه ملل و اقوام، محکوم به فناست.
 در خاورمیانه(ایران و بین النهرین) عقیده مادر- خدایان و در واقع مادر سالاری حاکم بود. اما مهاجرت تحلیلی زبان ها به سوی ایران، که اعتقادات پدر - شاهی و پدر - خدایی داشته بتدریج آنرا در سرزمین فتح شده رواج دادند. یعنی دو دیدگاه دوران باستان که متضاد هم بودند و بومیان منطقه سنخیت فکری با مهاجمان تازه وارد را نداشته اند. آناهیتا نام مهمترین ایزد بانوی ایلامی است.  آیین ایزد بانو با عنوان ننه تا دوران پارت ها ادامه داشت و ستایش ننه پیشینه ای دراز در خاورمیانه دارد. او شاید زمانی الهه شهر ارخ سومری در جنوب بابل بوده است.
زرتشت در گاهان، دیوان را خدایان بد نهادی میداند که با اهورامزدا درستیزند. عبارت دیویسن در متون پهلوی، مترادف دیوپرست یا دروغ پرست است و اهوراها مقامی خدایی دارند. اما در هند بر خلاف ایران،  دیوان خدایان بزرگ و ستودنی بودند.
در اوستا، ایریانه وئجه، نام سرزمینی است که خاستگاه مهاجران تحلیلی زبان بوده است که اکنون خود را آریایی می دانند.  ایران ویج در وندیداد،  فر گرد یکم، نخستین و بهترین سرزمین است! در بین شانزده سرزمینی که اهورامزدا آفریده است. این سرزمین در کرانه رود وه دائیتی قرار دارد و سرزمینی است که در آنجا ده ماه زمستان و دو ماه تابستان است...
 

-

انتخابات غیرقانونی و نمایشی با کاندیداهای تروریست و نتایج آماری عجیب در قره باغ اشغالی !!!

کیتاب ائوی, [01.04.20 19:46]

🔵 انتخابات غیرقانونی و نمایشی با کاندیداهای تروریست و نتایج آماری عجیب در قره باغ اشغالی !!!

1⃣ آرائیک هاروطونیان ۳۶۰۷۶ رای (۴۹.۲۶% آرا)
2⃣ ماسیس مائیلیان با ۱۰۷۵۵ رای (۱۴.۷% آرا)
3⃣ ویتالی بالاسانیان با۱۰۷۵۵ رای
4⃣ داود شیخیان ۱۸۷۳ رای
5⃣ قلیان ۱۶۸۳ رای
6⃣ هایک خانممیان ۹۶۲ رای
7⃣ واهان باداسیان ۷۴۳
8⃣ دیوید بانیان ۵۸۷ رای
9⃣ روسلان ایسرائیلیان ۳۶۸ رای
🔟 دادایان ۱۹۸ رای
1⃣1⃣ بلا لالایان ۱۶۲ رای
2⃣1⃣ ملسیک پوغاریان ۱۴۱ رای
3⃣1⃣ سرگئی امیریان ۱۰۶ رای

🔹اشتباه نکنید! این نتیجه انتخابات شورای یک روستا نیست بلکه نتیجه انتخابات ریاست جمهوری زیاده طلبان ریزی است که با همه ریزی خود نزدیک به دو میلیارد مسلمان جهان را به سخره گرفته اند.

🔹انتخابات غیرقانونی ریاست جمهوری خودخوانده قره باغ به دور دوم کشیده شد ، آرائيک هاروطونيان و ماسیس مائیلیان در دور دوم بر سر و کول هم می پرند.

🔹تعداد کل ارامنه واجد شرایط رای دادن ۱۰۴ هزار و ۳۴۸ نفر است که ۷۶ هزار و ۷۲۸ نفر و به عبارتی ۷۳.۵ درصد در انتخابات شرکت کردند. از این تعداد آرا ۲۶۲۵ رای باطله بوده است.

@GAzersesi

چرا و چگونه  اسم زبان دری تبدیل به زبان فارسی گردید؟

کیتاب ائوی, [28.04.20 12:35]
چرا و چگونه  اسم زبان دری تبدیل به زبان فارسی گردید؟
از بدو نگارش به زبان دری که بطور عمده از زمان سامانیان آغازید، زبان دری می گفتند، چونکه زبان هیچ ملت و طایفه و قومی نبود، بلکه احیایی کاتبان شعوبی بود و ابتدا از دست دربارهای کوچک خراسان بزرگ شروع گردیده بود. (خراسان / قورآسان: سرزمینی که خورشید(قورچیتلاماق) از آنجا برمیخیزد/ قالخیزماق / خیز!؟
اشعار دری قدرتمند بود تا نثرش، ولی بتدریج نثر آن نیز در سایه حمایت های مادی و معنوی دولتها قوّت گرفت. عریضه نویسی به پیشگاه امیران سامانی با این زبان مقبول و اصلح بود و کسانی بودند که مثل میرزایان جلو دادگاه های امروزی، در جلو درهای بارگاه امیران منتظر می شدند تا تقاضایی از آنها برای نگارش مکتوب و عریضه حال بشود.
اسم زبان دری تا عصر سعدی و حافظ ادامه داشت. از زمان آنها به بعد به خاطر اینکه آنها اهل پارس بودند اصطلاح فارسی دری(با معرّب نمودن پارس به فارس) نیز رسم خواصّ گردید، ولی تا پایان حکومت رضاخان همچنان اصطلاح زبان دری رواج داشت. و حتی اسم کتب درسی را نیز در عصر پهلوی اول، زبان دری می نهادند (همانطوریکه آن را قبلا ذکر نموده ایم). اما از آنجایی که این زبان آشنای عام نبود، کسانی که این زبان را در کوچه و بازار و نه در جلسات رسمی دولت بکار می بردند به آنها می گفتند : دری و وری نگو!
تغییر کلی و رسمی اصطلاح زبان دری به زبان فارسی در ایران بطور عمده بعد از به حاکمیت رسیدن پهلوی و بخصوص بعد از پهلوی دوم انجام پذیرفته است.
یک مثال در چگونگی بکارگیری دری که مشت نمونه خروار است :
قبل الظهر  و   بعدالظهر  
که هر دو اصطلاحی عربی است.
دری آن چنین تغییر می یابد:
قبل از ظهر  و   بعد از ظهر
یعنی اگر ما لغات و اصطلاحات عربی و ترکی را غلط بنویسم و غلط بخوانیم می شود :
(دری و وری )

کیتاب ائوی, [28.04.20 01:27]
[ Photo ]
زبانی که امروزه فارسی نامیده می شود در اصل نام واقعی آن دری می باشد.  این است کتاب اول ابتدایی دری که امروزه با نام فارسی می شناسیم.
نام کتاب :  اول دری
سطح آموزشی :  ابتدایی  
تالیف : وزارت فرهنگ، سال ۱۳۱۸ ش عصر دیکتاتوری رضا پالانی
نوبت چاپ :  سی و سوم
@kitab_evi_bitik

چرا رضاپالان و اعوان و انصارش قرارداد نفتی را دوباره با انگلیس تمدید و طولانی تر نمودند؟

کیتاب ائوی, [10.05.20 23:01]

چرا رضاشاه و اعوان و انصارش قرارداد نفتی را دوباره با انگلیس تمدید و طولانی تر نمودند؟

همانطور که می دانیم رضاشاه با کودتای انگلیسی‌ها بر سر کار آمده بود. در نتیجه هم او و هم کلیه عوامل و دست اندرکاران ایرانی کودتا و حاکمیت شوونیسم و نژادپرستی، به انگلیس مدیون بودند. هر چند اینها به قاجاریه ایراد می گرفتند که قرارداد نفتی فوق را با انگلیس منعقد نموده اند. ولی قرارداد خود اینها از نوع دیگری بود. یعنی قرارداد قاجاریه در عهد استبداد و ناچاری بود ولی قرارداد این از ما بهتران در عصر باصطلاح حکومت مشروطه بود.
سوءاستفاده رضاشاه از تاریخ و موقعیت نظامی خود، دلیلی بر نژاد پرستی و شوونیسم وی بود که مقصود از آن ساکت نگه داشتن روشنفکران هم طیف در اقدام عملی علیه قاجاریه ولی در اصل علیه ترکان بود. بی اعتمادی به رضاشاه در بین مردم و روشنفکران واقعی ، زمانی شدت پیدا کرد که او در ازای افزایش اندک ۴ درصدی در حق الامتیاز نفت، امتیاز قرارداد را تا سال ۱۳۷۲ تمدید کرد. این امر در واقع موید این سوءظن بود که شاه به رغم همه سخنان به ظاهر میهن پرستانه و جاه طلبانه، عملا مدیون لندن بود. تاکید می کنیم آنها مدیون نظام سلطه جهانی یعنی انگلیس بودند که باید جبران می کردند. اگر پدر مدیون لندن بود پسر نیز با کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ش، مدیون واشینگتن بود.
چنین به نظر می رسد که ماهیت آن خاندان و کلیه هم فکران ایدئولوژیک و سیاسی و فرهنگی داخلی و خارجی آنها با نظام سلطه و استعماری در هم عجین شده است.
منصورجدی
@kitab_evi_bitik

زبان دری و فردوسی  

کیتاب ائوی, [16.05.20 12:18]
زبان دری و فردوسی  

قبل از فردوسی معدود افرادی بوده اند که به فارسی دری شعر سروده اند، ولی فردوسی بزرگ ترین آنهاست. شعوبیه در مقابله با زبان عربی، دری را ابداع کردند. ولی این صرفاً یک معارضه بود زیرا که حدود 60 الی 70 درصد آن از زبان عربی اقتباس گردیده بود و حدود 20 الی 30 درصد آن را زبانهای دیگر و بخصوص ترکی تشکیل می داد. آنچه از زبان ترکی اقتباس گردیده بود کلمات و اصطلاحات روزمره بود از جمله: اجاق، چراغ، چاقو، قاب، قیچی، قابلمه، چارق، تشک، قالی، قالیچه، اطاق، طاقچه، شلاق، چماق، قاشق، بشقاب، اطو و صدها نمونه دیگر. اما آنچه به مسائل و احکام دینی مربوط می شد همگی از زبان عربی اقتباس گردیده بود. این زبان ابداعی آنچنان بود که خود فردوسی در اشعار خود آن را به صورت (سخن ها به کردار بازی بود) آورده و گفته است:  
ز دهقان و از ترک و از تازیان    
نژادی پدید آید اندر میان  
نه دهقان نه ترک و نه تازی بود  
سخن‌ها به کردار بازی بود.  
این دو بیت شعر فردوسی بخوبی نشان می‌دهد زبان فارسی دری از ترکیب چند زبان معتبر دیگر بوجود آورده شده است. و زبانی بومی و اتنیک نبوده است. در واقع زبان هیچ قوم و قبیله خاصی نبوده و توسط عده ای از فرمانروایان محلی در شرق و شمال شرق ایران فعلی به جهت مقاصدی ساخته و پرداخته شده و سپس طی قرون متمادی و به تدریج از شرق به غرب توسعه یافته و به عنوان یک نوشتار اقشار حاکمان و فرمانروایان و میرزاهای آنها گسترش یافته و در زمان فتحعلی شاه قاجار و شخص خود ایشان این زبان به صورت محاوره مردم خواص تهران به کار برده شده است. این زبان هیچوقت زبان مادری و بومی و قومی هیچ یک از سلاطین بعد از اسلام نبوده است. اصطلاح نژاد آریایی ابداعی هیتلر و عوامل هیتلری در مقابل نژاد هند و ایرانی و هند و اروپایی انگلیسی هاست.  
تا زمان حافظ و سعدی برای آن زبان، اصطلاح دری بکار برده می شد بعد از آنهاست که زبان فارسی دری بکار برده شد حتی تا پایان حکومت رضاخان پالانی همچنان در روی کتابهای درسی، زبان دری نوشته می شد و ما پیشاپیش در این خصوص مدارک کافی ارائه نموده ایم.  
فرهنگ دساتیری نیز در هندوستان ابداع گردید تا نواقصات زبان دری را جبران کند. با مرور زمان، هر چه به کلمات و اصطلاحات بیشتری احتیاج می شد باز از زبانهای عربی و ترکی اقتباس نموده و زبان دری را تکمیل می نمودند. مثلاً با اختراح ابزار جنگی جدید، کلمات توپ و تفنگ و فشنگ و ساچمه و چاتمه فنگ و سوخمه فنگ و گلنگدن و غیره از ترکی گرفته شده وارد زبان دری نمودند و در موارد زیاد دیگری از عربی اقتباس کردند. برای مثال :
 درعربی :                    در فارسی:         
متابعة الدراسة                ادامه تحصیل  
استغلال                       استثمار         
تصریحات                    اظهارات  
الدّولی                         بین المللی  
المنشآت الصناعیة           تأسیسات صنعتی  
المؤامرة                       توطئه  
عادتاً                          حسب المعمول       
الشعب                       خلق    
مجلس الامن                شورای امنیت  
الباحث                      محقق  
الثورة                        انقلاب  
تمامی کلمات و اصطلاحات فوق در هر دو ستون عربی هستند، با این تفاوت که از کلمات عربی ستون اول خود اعراب استفاده می‌کنند ولی از کلمات عربی ستون دوم در زبان فارسی دری استفاده می‌گردد.
@kitab_evi_bitik

عقدة حقارت و عقدة جسارت  

کیتاب ائوی, [23.05.20 16:45]
عقدة حقارت و عقدة جسارت  
 
عقده حقارت و عقده جسارت هر چند هر دو، موضوعی روانشناسی و روانپریشی  است ولی هر دو، به دو صورت جمعی و شخصی نمود پیدا می کند:  
1ـ عقده حقارت و عقده جسارت اجتماعی  
2ـ عقده حقارت و عقده جسارت شخصی  
1ـ عقده حقارت و عقده جسارت اجتماعی: یک موضوع سیاسی ـ تاریخی است. در نتیجه عوامل و تصادمات و جریانات سیاسی، قومی، ملی و طبقاتی در طول تاریخ برخوردها و تفاوت هایی روی می دهد که موجب عقده هایی می شود که در بین افراد و حتی جمعی دیگر، موجب عقده حقارت و در جمعی دیگر عقده جسارت می شود. این احساس در مواردی بصورت حادّ ایجاد شده و در بین اقشار (محکوم) تبدیل به عقده حقارت می گردد. مثال: در جوامع قومی، ملی، فکری مملکت خودمان که در آن روند و روحیات عقده حقارت و خود کوچک بینی در اقشار قومی تحت آسیمیله، بخوبی قابل مشاهده است. آنها با احساس عقده حقارت از شرایط موجود، شروع به نفی خود و هویت خود می کنند و با توسل به بالا دستی ها خواهان رهائی از این شرایط ویژه حسّی هستند. در مقابل اینها اقشاری قرار دارند که با فرصت و موقعیت فراهم شده از مقطع عصر پهلوی، عقده جسارت یافته و با تحقیر و توهین اقشار غیرخودی ملی و قومی و فکری، گره های (دوران تاریخی فرضی و تحریف شده) را می گشایند.
2ـ عقده حقارت و عقده جسارت شخصی: در جوامعی که افرادی از جامعه، دارای کمبودهای مادی و معنوی(اقتصادی و فرهنگی) هستند، تبعات روانشناسی و روانپریشی خواهد داشت. در جوامع ارباب ـ رعیتی یک فرد باصطلاح رعیت همیشه خود را کوچکتر از اعضا طبقه ارباب و حاکم می بیند. در جوامع سرمایه داری یک فرد بیکار و قشرهای پایین خود را کوچکتر از ثروتمندان هنگفت می بینند. در تمامی سطوح از کلاس درس ابتدایی گرفته تا دانشگاه و محیط های عمومی و کوچه و بازار، آنها در خود یک نوع عقده حقارت و کوچک بینی حس می کنند و نوعی شرمساری احساس می نمایند. در مقابل چنین افرادی اشخاصی هستند که جسارت نموده انواع و اقسام جسارت های زبانی و فیزیکی و یدی نموده و نسبت به آزار و اذیت افرادی که احساس می کنند که اینها از آنها به هر دلیلی برتریت و یا قدرت بیشتری دارند می پردازند. نمونه آن قاپیدن کلاه برخی ضعفا و یا مسخره نمودن افرادی که تیک می زنند و غیره.  با دیدن افراد عاجز و یا فقیر و یا ضعیف دست به تهاجم می زنند و از توهین و تحقیر به چنین اشخاصی خودداری نمی کنند. این افراد دقیقاً یک حالت و موضوع روانشناسی و روان پریشی دارند که متأسفانه در جوامع ما کم هم نیستند و این جسارت های غیر انسانی و بی ادبانه ای را یک نوع تفنن و سرگرمی و شوخی می دانند.  
 
در تاریخ معاصر ایران، ما چندین بار شاهد برخورد عقده جسارت بوده ایم که به سرکردگی لمپن ها و عناصر فرصت طلب و روزی طلب انجام گرفته است: بعد از مقطع کودتای انگلیسی رضاخان پالانی، نحوه برخورد آنها با روشنفکران و خاندان قاجار از جمله محمدحسن میرزا ولیعهد و غیره، در مقطع بعد از وقایع 21 آذر25 برخورد وابستگان رژیم پهلوی و غیره با مردم، برخورد شعبان بی مغ ها و غیره با هواداران دکتر محمدمصدق و مخالفین رژیم پهلوی، دقیقاً در چهارچوب همین عقده جسارت جای می گیرد.  
پس بنابراین ما نباید در خود آنچنان حس عقده حقارتی احساس نماییم که هم از لحاظ فردی و هم از لحاظ اجتماعی، عده ای از ما بهتران جسارت خالی نمودن عقده های شخصی و تاریخی و سیاسی و فکری خود علیه ما داشته باشند.
@kitab_evi_bitik

نقش ارامنه به عنوان ستون پنجم روسیه و غرب در جهان اسلام و ماقبل اسلام

کیتاب ائوی, [24.05.20 12:14]
نقش ارامنه به عنوان ستون پنجم روسیه و غرب در جهان اسلام و ماقبل اسلام
 
طوایف (های) ارمنی از زمانیکه دین مسیحیت را به عنوان دین رسمی خود پذیرفتند برای رومیان مسیحی به عنوان ستون پنجم در مقابل ابتدا اشکانیان و سپس ساسانیان و همچنین هون ها و خزرها شناخته شدند. بعد از ظهور دین مبین اسلام آنها به عنوان (قول چماق) بنی امیه در آذربایجان بکار برده شدند. در زمان عباسیان آنها به عنوان جاسوس و مزدور در مقابل قیام ضداشغالگری بابک خرمدین عمل نمودند و آنها بودند که بابک و بردارش عبدالله را به افشین و خلیفه عباسی تحویل دادند.  
از زمان ایلخانان و بخصوص صفویان که پای غربی ها به ممالک اسلامی باز شد فعالیت های جاسوسی و ستون پنجمی ارامنه بیشتر مورد توجه استعمارگران قرار گرفت. اقدامات برادران شرلی در نزدیکی به ارامنه و ایجاد نفاق بین مسلمانان بسیار عیان است و آنها هیزم بیار معرکه شیعه و سنی در عصر شاه عباس صفوی بودند. از آنجایی که مسلمانان غربی های مسیحی را مشرک می دانستند آنها را در خانه و کاروانسراهای خود راه نمی دادند. به همان خاطر غربی ها در خانه ها و اماکن ارامنه منزل نموده و استفاده های مادی و معنوی لازم را از محضر پرفیض آنها می بردند و به تدریج روابط ارمنی ـ غربی در ممالک اسلامی جای ویژه و مخصوص خود را باز نمود. و مراجعات ارامنه به اروپا با استقبال هم مسلکان روبرو شده و دسته ها و تشکیلات مقتضی را در اکثر کشورهای اروپایی بوجود آوردند و لوبی گری های خوبی برای همفکران خود جا نمودند. مدتها قبل از جنگ های قاجاریه و روسیه در زمان فتحعلی شاه و عباس میرزا، آنها به عنوان گروهای قابل اعتماد و تکیه گاه اصلی روسیه انتخاب گردیدند. بعد از شکست قوای قاجاریه که اکثراً آذربایجانی بودند آنطرف رود آراز به روسیه تعلّق یافت. از آن زمان، آزار و اذیت مسلمانان آذربایجان و قفقازی در دستور کار دولت روسیه و پایگاه اصلی آنها ارامنه قرار گرفت تا بدین طریق مسلمانان را از قفقاز و آذربایجان بیرون رانند. قتل گریبایدوف و عهدنامه ترکمنچای روسی تمسکی برای گردآوری و تجمع ارامنه در مناطق فعلی قره باغ و ایروان گردید. که توأم با فراری دادن ترکان آذربایجانی بود. بعد از انقلاب سوسیالیستی شوروی، ارامنه کشور ارمنستان را تشکیل دادند و عمده خاک آذربایجان دو دستی تقدیم ارامنه گردید. بعد از فروپاشی شوروی منطقه قره باغ به اشغال نیروهای ارمنی درآمد و این در حالی بود که به شدت تحت حمایت روسها و برخی کشورهای دیگر از جمله فرانسه بودند. هم اکنون لوبی های ارمنی در کشورهای همسایه خوب فعالیت می کنند و از تمامی امکانات ممکن علیه آذربایجان و ترکها استفاده می نمایند. اخیراً حضور رئیس جمهور ارمنستان و مراسم تحلیف رئیس خود خوانده برای قره باغ هیچ گونه عکس العملی را از برخی کشورهای منطقه بروز نداد و عده ای حتی لب از لب هم تکان ندادند.  
 
 @kitab_evi_bitik

واژه «ایران» در قرآن و سنت سابقه ای ندارد

کیتاب ائوی, [13.06.20 10:59]
[Forwarded from تهران تورک]
واژه «ایران» در قرآن و سنت سابقه ای ندارد
                                  محمد حکیم پور ، نویسنده کتاب " اعتدال در قران)                                                                                                                       سئوال :                                                                                                                                                                                                           استاد ، اگر نام ایران  وجود نداشته چرا در قران به پیروزی بر آن خبر داده شده و نام ایران کنار روم آمده و پیامبر به خسرو پرویز نامه نوشته است؟!     

* استاد حکیم پور: " واژه «ایران» در قرآن و سنت سابقه ای ندارد. در قرآن نام روم آمده و نام «ایران» نیامده، چرا که چنین نامی در آن هنگام وجود نداشته تا قرآن هم به آن اشاره کند. در عوض در قرآن از پیروزی رومیان در آینده بر «کسانی که کفر ورزیده اند» و تقدیرا منظور «پارسیان» بوده است، استقبال و ابراز رضایت شده است. و این حتما به خاطر نزدیکی مسیحیان به مسلمانان در مقایسه با زردشتیان فارس بوده است که قرآن از شکستشان در برابر روم مسیحی استقبال می کند.
اصطلاح «ایران»، نه تنها در قرآن نیامده، بلکه در نامه مشهور پیامبر اسلام به خسرو پرویز پادشاه  ساسانی نیز به آن هیچ اشاره ای نشده و خسرو پرویز در آن نامه نه پادشاه ایران بلکه «عظیم فارس» یعنی «بزرگ فارس» نامیده شده است. از این موضوع نیز می توان فهمید که در صدر اسلام، کشوری به نام «ایران» وجود خارجی نداشته است. پس از فتح اسلام نیز خلفای راشدین و از جمله علی بن ابیطالب(ع) هیچگاه امیری به نام امیر ایران به سرزمینی که امروز ایران نامیده است، نفرستادند، بلکه آنها معمولا امیران مستقل سه گانه به فارس، آذربایجان و خراسان می فرستاده اند. و تنها قرن ها بعد از آن بود که با شکل گیری امارت های غیر عربی وابسته به خلافت عباسی نظیر سامانیان ، غزنویان و سلجوقیان بود که  سرزمین های فارس، خراسان و آذربایجان زیر حکومت های واحد قرار گرفتند که باز آن هم دلیلی بر وجود یگانگی فرهنگی و نژادی و ملی آنها نبود. بلکه علت آن استیلای نظامی قبایل یا ایل هایی مشخص نظیر  قزل باش های صفوی از طریق قوه قهریه بر همه آن سرزمین ها بود، بدون اینکه این سرزمین های یک دست شده، دلالتی بر پیوند تاریخی ملی آنها با یکدیگر داشته باشد.
فردوسی هم که لفظ «ایران» را در «شاهنامه» به کار می برد، آن را در مقیاسی بسیار کوچک برای تسمیه شهری میان زابل و کرمان به کار می برد، آنجا که می گوید: «ز ایران به کرمان و زابل شدم»! که اگر کرمان و زابل و شهرهای دیگر جزو ایران می بودند، معنی نداشت که فردوسی چنین سخن بی معنایی بگوید. این مثل آن است که کسی بگوید: من از ایران به تهران و کرج رفتم!!!
تنها قرن ها بعد بود که پان فارس ها این مقصود فردوسی از واژه «ایران» را «تطور مفهومی» بخشیده و آن را به نفع ایدئولوژی خود، در مفهومی متفاوت و وسیع به کار بردند و قلمرو امپراتوری های قبایلی و ایلی مانند هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان را نیز «ایران» نامیدند تا از آن ملغمه ای برای تاریخ سرایی های نژادپرستانه بعدی بسازند. در حالی که «امپراتوری هخامنشی» چیزی است و «حکومت ملی ایران» - که مفهومی کاملا متحدث و متعلق به عصر ناسیونالیسم است - به کلی چیز دیگری  است .

@tehranturk45

روایت عین السلطنه از شهرت طلبی رضا پالان،  و مقایسه او با روش معقول ناصرالدین شاه تورک قاجار

کیتاب ائوی, [14.06.20 01:38]


روایت عین السلطنه از شهرت طلبی رضاخان، شهوت نامگذاری اماکن به نام خود و مقایسه او با روش معقول ناصرالدین شاه:

"بندر انزلی را بندر پهلوی اسم گذاشته اند. هرچه امروز هست یا "سپه" است یا "پهلوی". میدان توپخانه میدان سپه شد. می رود به خیابان سپه، رو به شمال به خیابان پهلوی، اول خیابان سپه دواخانه سپه است، آخر بانک پهلوی. هی سپه، هی پهلوی، هی پهلوی، هی سپه. هیچکس به قدر این آدم طالب اشتهار خود و گذاشتن اسم و لقب خود به هر سنگ و کلوخی نیست. آدمها گماشته پروپاگاند می کنند. ناصرالدین شاه پنجاه سال سلطنت کرد شهر طهران را بزرگ کرد، آن همه ابنيه بنا نمود فقط یک خیابان را "ناصريه" به اسم خود گذاشت و یک بندر در شط العرب "ناصری". این آدم در ظرف چهار سال نصف طهران و ایران را پهلوی و رضا و سپه اسم گذاشته است."

منبع: روزنامه خاطرات عین السلطنه.ج9. ص7256

@Turkkitabxanasi

فرمانروایان هخامنشی بزرگترین مفسدان تاریخ    

کیتاب ائوی, [07.07.20 19:26]
فرمانروایان هخامنشی بزرگترین مفسدان تاریخ  
 
کمبوجیه پسر کوروش دوم، با ماندانا دختر آستیاک آخرین پادشاه ماد ازدواج کرد و پسری از او داشت که معروف به کوروش سوم است. کوروش سوم معروف به کبیر متولد 598ق.م فوت 529ق.م سه زن داشت: کاسادان، آمی تیس، و اسمی مجهول. از دو دختر آستیاک آخرین شاه ماد یکی مادر کوروش بود و دیگری خاله کوروش که زن کوروش کبیر بود. کوروش از زن اولی دو پسر داشت: کمبوجیه سوم و بردیا. کمبوجیه دارای دو خواهر بود که با هر دو آنها ازدواج کرده و یکی را زیر لگد خود در مصرکشت. ویشتاسپ پسر ارشام و پسر عموی کوروش بزرگ، با زنی رُدُگون نام ازدواج کرد و داریوش اول پسر اوست. در خصوص نسبت فامیلی بین کوروش بزرگ و داریوش اول عدّه¬ای تردید نموده¬اند. کمبوجیه سوم پسر کوروش بزرگ فوت 522ق.م آتس¬سا دختر کوروش، مِرِئُه دختر کوروش زنانش بودند. آتوسا دختر کوروش که پی در پی به زنی کمبوجیه دوم و بردیه دروغین و داریوش اول در آمده بود. بردیا در سال 525ق.م به دستور برادرش کمبوجیه کشته می شود. داریوش اول متولد 549ق.م فوت 485ق.م او از اعقاب آریامنا بود. همسرش آتس¬سا دختر کوروش بزرگ. فایدیم زن کمبوجیه سوم. پارمیس دختر بردیا. خشایارشا آمِس تریس برادرزاده خودش را گرفته بود. داریوش فَرَت گون دختر برادرش را گرفته بود. اردشیر دوم بعد از کشتن برادرش کوروش کوچک، زن او را گرفته بود. اردشیر دوم دختر خودش را نیز گرفته بود. او با مادرش پروشات هم رابطه داشت. اردشیر دوم پسر داریوش دوم و پروشات خواهر همان داریوش بوده است. کتزیاس پروشات را خاله داریوش دوم دانسته است. طبق گفته دیاکونوف: «پادشاهان هخامنشی با اقارب خود ازدواج می کردند.»  
بنابر نوشته ای.م.دیاکونوف، کوروش دوم(بزرگ) فرزند و شوهر دو دختر آستیاک بوده. کمبوجیه دوم خواهر خویش یعنی آتوسا دختر کوروش را به زنی گرفته بوده و پس از او پی در پی نخست بردیای دروغین و پس از سقوط او داریوش اول(که در عین حال پارمیدا دختر بردیا را به زنی داشت) با آتوسای یاد شده ازدواج کردند. خشایاشا پسر داریوش بدان سبب پادشاه شد که فرزند آتوسا بوده و حال آنکه داریوش پسرانی بزرگتر از او نیز داشته است. خشایاشا با دختر برادرش رابطه داشت چون برملا گردید تمام افراد خانواده برادرش را کشت. داریوش دوم با خواهر خود پاریساتیدا ازدواج کرده بود. فرزند ایشان اردشیر دوم پس از مرگ زن اول خود با دو دختر خود ـ آتوسا و آمستریدا ازدواج کرد. اسکندر با بارسینا دختر داریوش سوم کودومان و پاریساتیدا دختر اردشیر سوم ازدواج کرد و سلوکوس اول آپاما دختر اسپتیامن پهلوان سُغدی را که از طرف ماد ـ بنا به حدس بعضی¬ها از خاندان هخامنشی بوده به زنی گرفت. ما باید از خداوند متعال شاکر و ممنون باشیم که دین مبین اسلام را بر ما ارزانی داشت تا از این مفسده های ضدانسانی و غیر اخلاقی نجات پیدا کنیم. و یکی از اهداف خواندن تاریخ نیز همین درس عبرت و دانستن پاکیزگی ها و آلودگی ها و تشخیص صراط المستقیم است. متأسفانه بیان این مفسده ها باستانگرایان و آریامحوران مفتون شاهنشاهان دوران از قبل اسلام را متنبه نمی سازد.  

 @kitab_evi_bitik

دیوانه و جانی روانی به نام داریوش کبیر پارس

مبارزه با جعلیات آریایی, [22.07.20 02:10]

داریوش هخامنشی یکی پادشاهان خون وار هخامنشی هست که در ادامه به آن می‌پردازیم 👇👇. @Anti1399panfars

مبارزه با جعلیات آریایی, [22.07.20 02:16]


داریوش در یکی از کتیبه های بیستون بیان می کند که در جنگ با ندینتبیره، اسیران را در آب ریخته است:
«سپاه ندینتبیره را کاملاً شکست دادم؛ بقیه در آب انداخته شدند، آب آنها را برد».

در متن بابلی سخن از کشتن همه ی سپاه دشمن است:
«آنها به سوی رودخانه فرار کردند و رودخانه آنها را برد؛ ما نبرد کردیم؛ روز دوم از ماه تبتو، همه ی آنها را کشتیم و هیچ زنده ای بر جای نگذاشتیم».

منبع: کتیبه های هخامنشی، ص ۲۲۶. @Anti1399panfars

مبارزه با جعلیات آریایی, [22.07.20 02:46]

گوید شاه داریوش:
مردی فرورتیش نام از مادها او در ماد برخاست. مردم را چنین گفت: من خشثریته هستم. از تخمه ی هوخشتره. پس سپاهیان ماد که در میهن خود بودند از من مهرگسل شدند و به سوی فرورتیش رفتند و به او پیوستند. فرورتیش شاه گشت در ماد.

 

گوید شاه داریوش:
سپاه پارس و ماد که با من بودند ان کم بود.پس من سپاه را فرستادم و ویدرنه را فرمانده ی انان کردم. و چنین گفتم بروید ان سپاه ماد را تارو مار کنید که خود را از آن من نمی دانند. ویدرنه با سپاه برفت چون به ماد فرا رسید شهری است در ماد به نام ماروش. ویدرنه در ماروش با ماد ها جنگید. به لطف اهورا مزدا سپاه ویدرنه پیروز شد. 27 روز از ماه انامک رفته بود چون با ایشان جنگ کرده( شد). سپس ویدرینه با سپاهش در کمپنده (نام سرزمینی در ماد) منتظر من ماندندن تا من به ماد رسیدم.

 

گوید شاه داریوش:
پس از آن فرورتیش با اندک سپاهی گریخت. رگا نام سرزمینی است در ماد و بدانجا رفت. من سپاهی در پی او فرستادم.فرورتیش اسر شده نزد من اورده شد. من هم بینی و هم دوگوش و زبانش را بریدم. و تیر در مقعدش فرو کردم.بر در کاخ من در بند داشته شد تا همه ی مردم اورا دیدند. انگاه اورا در همدان بر دار کشیدم و مردانی که نزدیک ترین یارانش را بود در همدان در ارگ بدار اویختم.
( ترجمه ی کتیبه ی بیستون ازکتاب کتیبه های هخامنش اثر پیر لوکوک )

 

شاه داریوش خود در کتیبه ی بیستون بر اعمالش اعتراف می کنید و انها را به عنوان نشانی از مقتدر بودن خود ذکر میکند...داریوش با بی رحمی تمام یکی از رهبران ماد را دستیگر میکند. شکنجه می دهد و اعدامش می کند.

زیویه قلعه ای در نزدیکی شهر سقز است تحقیقات باستانشناسی نشان میدهد که این قلعه تا به سلطنت رسیدن داریوش هخامنشی دارای سکنه بوده است و با یورشهای داریوش هخامنشی و حملات او در این ناحیه.ساکنان زیویه به ناچار انجا را ترک کردند. طی لشکرکشیها وحملاتی که داریوش هخامنشی برای سرکوب مردم و تسلط بر ایالت ماد  داشته است. به گفته ی بسیاری از تاریخ نگاران مردم نواحی قلعه ی زیویه مجبور به ترک آنجا شدند.
همچنین هرودت بارها از کشتار مردم ماد به دست هخامنشیان سخن به میان می آورد.از نابودی معابد و..به دست هخامنشیان سخن به میان می آورد. @Anti1399panfars


شکنجه ها و نسل کشی های داریوش هخامنشی در دیگر کشور ها


در حمله داریوش به سکاهای غرب(کالسدونی ها)،دستور داده شد که خانه ها و معابد ایشان را بسوزانند.البته ناگفته نماند که نسل این مردم در حمله ی بعدی خشایار کلا محو شد!

در سرکوب شورشها اقوام زیادی محتمل شکست شدند (ازجمله ماد و یونیان و عیلامی هاو سکاها و..)اما جالب این است که حتی مردم پارس نیز در این شورش ها حضور داشتند و 2بار علیه داریوش به قیام برخاستند،که بار دوم توسط وهیزداته رخ داده ک در تحریر بابلی از ستون اول بیستون،میزان تلفات سرکوب این قیام15هزار نفر،اما کل مجموع تلفات آن در تحریر آرامی40هزار تن ذکر شده.لازم ب ذکر است ک داریوش رهبر این شورش و مردان اسیر پیرو اورا در شهر اووادئيچيه تیر در مقعدشان میکند


به تصریح انواع تحریر های کتیبه بیستون(بند های12و13ستون دوم در برخورد باشورش ماد وبند 8 ستون سوم در برخورد با دومین شورش در پارس وبند 15 از ستون سوم دربرخورد با دومین شورش بابل)شاهد موارد زیر هستیم:
بريدن بيني، بريدن گوش، از حدقه در آوردن چشم، به زنجير كشيدن، آويزان كردن اسيران از دروازه هاي شهر، و((اوزمیاپتیی)) که در شهرهاي همدان، اربيل، بابل و اووادئيچیه در پارس انجام شده است.
اما در مورد این اعمال حیوانی داریوش،اختلاف نظر وجود دارد:
رونالد کنت آنرا پوست كندن و پوست را از كاه انباشتن،رالف نورمن شارپ آنرا دار زدن، كينگ و تامپسون در تحرير عيلامی آنرا سوراخ کردن بدن یا همان مصلوب کردن، سوزينی و اشميت نیز تیر در ماتحت فروکردن انگاشته اند.پیر لوکوک نیز آنرا فرو شدن نيزه در ماتحت با نشاندن بر روی نیزه انگاشته.
داريوش تعدادي از اشخاص مهمي را كه به اين روش شكنجه داده و به قتل رسانده، در كتيبه بيستون آورده است: نيدينتوبل و 49 نفر ديگر، هيستاسپ با 80 نفر ديگر، اَرخه و همراهان او، وهيزداته و ده ها تن از هواداران او، و عده اي ديگر همچون چيثرَتَخمه و فرورتيش.

این اعمال شاید از روش های مرسوم اعدام در دوران هخامنشیان و ابتکارات داریوش بوده،اما والتر هینتس در کتابش در صفحه های 215تا226 ب روش های بسیار بدتری اشاره میکند که در اینجا ذکر نمی کنم چون به طرز وحشتناکی احساسات هر انسانی را جرحه دار می کند.

 

داريوش در كتيبه دوم نقش رستم،خود را دارای موهبت هایی از اهورامزدا میداند که یکی از آن ها شاید به آب افکندن اسرا و کشته شدن همه آنها(درتحریر بابلی) میباشد(همانگونه ک دربند 18و19 ازستون نخست تحریر فارسی کتیبه بیستون در نابود کردن سپاه ندینتوبل.


@Anti1399panfars

تمدن پارسی ،تمدن بی خط و بی الفبا

مبارزه با جعلیات آریایی, [22.07.20 15:22]

جدیدا مد شده پان ایرانیست ها با تیپ روشنفکری مدعی هستن تورکها دارای خط رسم نیستن و ایران آریایی چندین خط داشت البته وجودیت سغد و آریایی بودن آنها نیز در ابهام هست ما امروز خطوط باستانی ایران را بررسی می‌کنیم. 👇👇 @Anti1399panfars



طبق گفته مورخان و خط شناسان و آثار باستانی ایران خطوط ایرانی ها به زبان عربی بود تا بوده اینها از فرهنگ و خطوط ملل های اطراف دزدی میکردن. @Anti1399panfars



⚄ خط و الفباء اولین مؤلفه تمدن، آیا پارسیان صاحب خط و الفبای خاص خود بودند؟
.
.
⚄ پروفسور ابراهیم پور داوود ایران ‌شناس معاصر، اوستاشناس، نخستین مترجم فارسی اوستا و استاد فرهنگ ایران باستان پاسخ میدهد:
.
.
⚄ پور دواوود - کتاب فرهنگ ایران باستان صفحه ۱۰۲:
.
.
"خطهائی که از زمان کهن در ایران رواج داشته، از خط میخیآرامی وپهلوی گرفته تا خط اوستائی (دین_دبیری) هیچ‌ یک بومی این دیار نبوده و همه از مرز و بوم بیگانه و از کشورهای همسایه به این سرزمین رسیده ‌است خود واژهٔ دبیری که بمعنی نوشته و خط است از لغتهای عاریتی زبانهای ایران باستان است که از زبان بابلی سامی بفرس هخامنشی درآمده و از آن زبان به پهلوی رسیده و از پهلوی در فارسی بیادگار مانده‌است. باید بیاد داشت پیش از آنکه ایرانیان در این سرزمین سر و سامانی گیرند و پادشاهی بزرگی بسر کار آورند، با دو دولت بزرگ و توانای همسایه از سوی مغرب در تماس بودند: یکی از آنها بابل بوده که نخستین پادشاهی آن (۱۹۲۶–۲۲۲۵ ق.م) در حدود بیست وسه سده پیش از میلاد بوجود آمده و دیگر پادشاهی سامی آشور که در حدود سال هزار و هشتصد (۱۸۰۰) در شمال عراق کنونی به دوران رسیده"
.
.
.
⚄ به دلیل سهولت نگارش هخامنشیان پس از خط میخی بابلی ديگر خط سامی یعنی خط آرامی که نیای زبان عربی به شمار میرود را اقتباس کردند، این خط به خط رسمی اولین پادشاهی پارس تبدیل شد، مستشرق آلمانی Josef Markwart اولین شخصی بود که این خط آرامی را به دلیل استعمال در دربار هخامنشی، Reichs Aramäisch یعنی آرامی_شاهنشاهی نامید، پس از وی این نام توسط محققان دیگر نیز اقتباس شد، به دلیل استفاده از این خط از دیرباز سیل عظیم لغات سامی وارد هویت وخاطره جمعی پارسیان شده است، که تا امروز نیز شاهد مثالهای مختلف آن هستیم، در کتیبه های پارسی نیز به فراوانی با کلماتی با ریشه های عربی برمیخوریم که مصداق بارز این غلبه ی فرهنگیست، برای مثال به خوانش کتیبه ی کرتیر که به خط "موسوم" به پهلوی (پارسی میانه) نگاشته شده [که همان خط آرامی با ۲۲ حرف الفبا ورسم الخطش است] دقت کنید:
.
.
"Ana zak kertir hauam zī Šahpūhr Malkân malka kart.. šem Herbad"
.
.
"انا زک کرتیر هوم ذی شاپور ملکان ملکا کرت... سم هربد"
.
.
انا = عربی [من]
کرتیر = نام موبد ساسانی
ذی = الذی عربی [که]
ملکان ملکا = ملک به عربی شاه است یعنی [شاه شاهان]
سم= عربی به معنای اسم، لقب
کرت =فارسی کرد
.
.
"من کرتیر که شاهپور را شاه شاهان کرد...که لقبش هیربد بود"
.
.
.
.
ادامه⬇️ . @Anti1399panfars



.
.
.
۱) هیچ کدام از خطوطی که به فارسی منسوب است از میخی (سامی بابلی) گرفته تا پهلوی اشکانی پهلوی ساسانی پهلوی شرقی (سغدی، مانوی، دین دبیره و...) خطوط فارسی نیست وتمامی خطوط با رسم الخط و الفبای سامی و نیای عربی یعنی آرامی نوشته میشدند،  پارسیان فاقد اولین مولفه ی تمدن یعنی خط بودند
.
.
۲) در دوره هخامنشی و اشکانی ک هنوز هزوارش به وجود نیامده بود خواندن و کتابت کاملا با نطق آرامی صورت میگرفته یعنی مینوشتند ملک (شاه به عربی و آرامی) ومیخواندند ملک، و پارسیان متکلم به زبان سامیان بودند [محمد جواد مشکور]
.
.
.
۳) پارسیان همانطور که امروز مدیون خط و الفبای سامی عربی هستند در گذشته نیز وام دار خط و الفبای عربی باستان بودند، استفاده ی خط والفبای سامی توسط پارسیان یکی از دلایل غیر بومی و اجنبی بودن آنها با منطقست  و نه بلعکس چرا که این مهاجمان به مرور رنگ و بو وعادات منطقه را به خود گرفتند
@Anti1399panfars



خط پهلوی ریشه عربی دارد توضیحات در ادامه 👇 @Anti1399panfars



.

.
.
⚄ پروفسور ابراهیم پور داوود ایران ‌شناس، اوستاشناس، نخستین مترجم فارسی اوستا و استاد فرهنگ ایران باستان و زبان اوستایی دانشگاه تهران، کتاب فرهنگ ایران باستان، صفحه ۱۰۲:
.
.
"خطهائی که از زمان کهن در ایران رواج داشته، از خط #میخی و آرامی و پهلوی گرفته تا خط اوستائی (دین دبیری) هیچ_‌یک_بومی_این_دیار_نبوده و همه از مرز و بوم بیگانه و از کشورهای همسایه به این سرزمین رسیده‌ است خود واژهٔ دبیری که بمعنی نوشته و خط است از لغتهای عاریتی زبانهای ایران باستان است که از زبان بابلی (سامی) بفرس هخامنشی درآمده و از آن زبان به پهلوی رسیده و از پهلوی در فارسی بیادگار مانده‌است. باید بیاد داشت پیش از آنکه ایرانیان در این سرزمین سر و سامانی گیرند و پادشاهی بزرگی بسر کار آورند، با دو دولت بزرگ و توانای همسایه از سوی مغرب در تماس بودند: یکی از آنها بابل بوده که نخستین پادشاهی آن (۱۹۲۶–۲۲۲۵ ق. م) در حدود بیست وسه سده پیش از میلاد بوجود آمده و دیگر پادشاهی آشور که در حدود سال هزار و هشتصد (۱۸۰۰) در شمال عراق کنونی به دوران رسیده"
.
.
.
پ.ن :
.
تمام خطوط منسوب به فارسی ، به خط والفبای آرامی نیای عربی نوشته میشوند؛ همه خطوطی بیگانه وهیچ کدام بومی فرهنگ فارس نیستند، هیچ خط فارسی وجود ندارد
.
.
خط میخی [از بابلیان سامی]
خط پهلوی اشکانی [از آرامی]
خط پهلوی ساسانی (پارسی میانه) [از آرامی]
خط پهلوی شرقی [از آرامی]
خط مانوی [از آرامی]
خط سغدی [از سریانی (آرامی شرقی/ سوریه)]
خط اوستایی (دین دبیره) [از آرامی]

.
.
تمدن_بیخط_و_الفبا
.@Anti1399panfars

تمدن پارسی،تمدن_بیخط_و_الفبا

مبارزه با جعلیات آریایی, [22.07.20 16:08]

.

.
.
⚄ پروفسور ابراهیم پور داوود ایران ‌شناس، اوستاشناس، نخستین مترجم فارسی اوستا و استاد فرهنگ ایران باستان و زبان اوستایی دانشگاه تهران، کتاب فرهنگ ایران باستان، صفحه ۱۰۲:
.
.
"خطهائی که از زمان کهن در ایران رواج داشته، از خط #میخی و آرامی و پهلوی گرفته تا خط اوستائی (دین دبیری) هیچ_‌یک_بومی_این_دیار_نبوده و همه از مرز و بوم بیگانه و از کشورهای همسایه به این سرزمین رسیده‌ است خود واژهٔ دبیری که بمعنی نوشته و خط است از لغتهای عاریتی زبانهای ایران باستان است که از زبان بابلی (سامی) بفرس هخامنشی درآمده و از آن زبان به پهلوی رسیده و از پهلوی در فارسی بیادگار مانده‌است. باید بیاد داشت پیش از آنکه ایرانیان در این سرزمین سر و سامانی گیرند و پادشاهی بزرگی بسر کار آورند، با دو دولت بزرگ و توانای همسایه از سوی مغرب در تماس بودند: یکی از آنها بابل بوده که نخستین پادشاهی آن (۱۹۲۶–۲۲۲۵ ق. م) در حدود بیست وسه سده پیش از میلاد بوجود آمده و دیگر پادشاهی آشور که در حدود سال هزار و هشتصد (۱۸۰۰) در شمال عراق کنونی به دوران رسیده"
.
.
.
پ.ن :
.
تمام خطوط منسوب به فارسی ، به خط والفبای آرامی نیای عربی نوشته میشوند؛ همه خطوطی بیگانه وهیچ کدام بومی فرهنگ فارس نیستند، هیچ خط فارسی وجود ندارد
.
.
خط میخی [از بابلیان سامی]
خط پهلوی اشکانی [از آرامی]
خط پهلوی ساسانی (پارسی میانه) [از آرامی]
خط پهلوی شرقی [از آرامی]
خط مانوی [از آرامی]
خط سغدی [از سریانی (آرامی شرقی/ سوریه)]
خط اوستایی (دین دبیره) [از آرامی]

.
.
تمدن_بیخط_و_الفبا
.@Anti1399panfars

هرچه به نام تمدن هخامنشی گفته می‌شود هیچ‌ پایه علمی ندارد

حسن شایگان در گفت‌وگو با مهر مطرح کرد؛

هرچه به نام تمدن هخامنشی گفته می‌شود هیچ‌ پایه علمی ندارد

 هرچه به نام تمدن هخامنشی گفته می‌شود هیچ‌ پایه علمی ندارد

حسن شایگان مورخ و پژوهشگر اعتقاد دارد که هرآنچه که درباره تمدن و فرهنگ دوره هخامشیان در منابع تاریخ ایران نوشته شده اصالت علمی ندارد و تاریخ هخامنشیان چیزی جز فضاحت نیست.

به گزارش خبرنگار مهر، درباره دوران هخامنشیان کتاب‌های بسیاری در ایران و جهان منتشر شده که اکثرا از تاریخی درخشان حکایت دارند. ما همچنین از پادشاهان هخامنشی به عنوان حاکمانی دادگر یاد می‌کنیم و البته منشور کورش را به عنوان نخستین اعلامیه حقوق بشر در تاریخ می‌دانیم. به تازگی کتاب «نهادهای اجتماعی و ساختار اقتصادی امپراتوری هخامنشی» نوشته محمد ع. داندامایف و ترجمه حسن شایگان با شمارگان هزار نسخه، ۴۸۲ صفحه و بهای ۵۰ هزار تومان از سوی نشر تاریخ ایران در دسترس مخاطبان قرار گرفته که روایتگر تاریخ متفاوتی از دوران هخامنشی است.

مترجم این کتاب استاد بازنشسته اقتصاد از فلوریدا آتلانتیک یونیورسیتی است که سال‌هاست درباره تاریخ هخامنشیان به پژوهش اشتغال دارد. با شایگان گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه آن را مطالعه خواهید کرد. مسائل مطرح شده در این گفت‌وگو، مشهورات در موضوع تاریخ هخامنشیان را به چالش می‌گیرد و نکاتی را مطرح می‌کند که پیشتر کمتر در مطبوعات و رسانه‌ها از آنها سخن به میان آمده است. خبرگزاری مهر آماده انتشار نقدهای پژوهشگران تاریخ و باقی مخاطبان این گفت‌وگوست.

عموم کتاب‌ها و پژوهش‌هایی که درباره تاریخ هخامنشیان منتشر شده از دورانی سراسر نیک صحبت می‌کنند، دوره‌ای که شاید حسرت ما را نیز برانگیزد، اما داندامایف در «نهادهای اجتماعی و ساختار اقتصادی امپراتوری هخامنشی» تحلیل جدیدی ارائه می‌دهد که با پیش‌زمینه فکری ما نمی‌خواند و شاید این نشان دهنده نوعی انحراف در تاریخ نگاری ما باشد. به نظر شما این انحراف ناشی از چه عواملی است؟

داندامایف پژوهشی مهم انجام داده که می‌تواند نقطه شروعی برای مطالعات انتقادی ما درباره دوران هخامنشیان باشد. در تاریخ ما ابهامات و تحریفات زیادی وارد شده و حس ناسیونالیستی و شوونیستی ما نیز این انحرافات و کانسپت‌های غلط را تشدید کرده است. متاسفانه این انحرافات هم بسیار ترویج شده درحالی‌که با یک نگاه انتقادی متوجه می‌شویم که این جهانبینی اصالت چندانی ندارد.

پژوهش‌ها و منابع تاریخی جدید جدید آنقدر رونویسی است که می‌توان گفت که تاریخ ایران باستان مرحوم پیرنیا هم از نظر ارجاعات و هم از نظر اشراف و اجماع از دیگر منابع بهتر و غنی‌تر است

در تاریخ‌نگاری سه عامل عمده دانش، روش و بینش وجود دارد. بینش هدف است ولی دانش و روش وسیله برای رسیدن به بینش هستند. دانش و روش را ما داریم اما بینش در بین ما غایب است. امروزه در تاریخ نگاری یکسری روایت‌های نقلی شایع و رایج را داریم که روند ضدبینشی ما را تشدید کرده‌اند. به عنوان مثال استاد فقید دکتر زرین‌کوب در مورد روزگار باستان کتابی دو جلدی دارد به نام«تاریخ مردم ایران» که منبع محکمی است، اما او در این کتاب در مورد استوانه و منشور کورش صحبت کرده و آن را به عنوان اعلامیه حقوق‌بشر معرفی می‌کند. این در صورتی است که کورش به کشوری تجاوز و آنجا را اشغال کرده و خراج‌های سنگین انسانی، مالی و جنسی به آنها بسته است. این خراج تا ۲۰۴ سال یعنی تا زمان سقوط هخامنشیان پرداخت می‌شد. این نه اعلامیه حقوق بشر که اعلامیه ضد حقوق بشر است. چنین انحرافات فاحشی در تاریخ ما رخ داده و بعد ما القاب کبیر و فاتح را به شخصیت کورش می‌دهیم.

به عنوان مثال بخشی از خراج جنسی و انسانی بابل سالیانه ۵۰۰ پسر و نوجوان زیبا بود که باید به پارس تحویل داده می‌شدند. از روزی که بابل تسخیر شد تا زمان ورود اسکندر به ایران ۲۰۸ سال زمان است. ۵۰۰ را در ۲۰۸ ضرب کنید تقریبا ۱۰۴ هزار نفر می‌شود. این بجز پسرانی است که از حبشه و از مناطق دیگر به عنوان خراج به منطقه پارس آورده می‌شدند.

چرا این اسناد که درباره تاریخ آن دوران شفاف سازی می‌کند، منتشر نمی‌شوند؟

منتشر شده اما یا پژوهشگران ندیده‌اند یا توجهشان را جلب نکرده است. این به بینش ربط دارد و بینش چیزی نیست که در خواندن متون بتوان آن را پیدا کرد. بینش استعدادی است که بخشی از آن با قوه تفقه به دست می‌آید. چند سال پیش کتابی به قلم اردشیر خدادادیان درباره تاریخ ایران باستان از سوی نشر سخن منتشر شد. در این کتاب نیز هیچ خبری از این واقعیات مشهود نیست. کتاب‌های جدید آنقدر رونویسی است که می‌توان گفت که تاریخ ایران باستان مرحوم پیرنیا هم از نظر ارجاعات و هم از نظر اشراف و اجماع از دیگر منابع بهتر و غنی‌تر است. کتاب‌های جدید بیشتر همان تاریخ نقلی است و ارضا کننده حس ناسیونالیستی ایرانیان.

نشانه‌های این حس ناسیونالیستی در منابع تاریخی درباره هخامنشیان چیست؟

مثلا ما در همه کتاب‌ها از لفظ «کورش کبیر» استفاده می‌کنیم، در صورتی که کورش در هیچ جنگی پیروز نشده است. در نخستین جنگش با مادها، هارپاگ به کورش نامه نوشته که می‌تواند ارتش ماد را تسخیر کند. او موفق می‌شود تا چند تن از فرماندهان ارتش ماد را متقاعد کرده و تسلیم کند. بنابراین پیروزی کورش به دلیل ملحق شدن هارپاگ به آنهاست.

کورش حتی در سن ۷۰ سالگی هم جنگ افروز و جهان خوار است و در همین زمان نیز در جنگی با ماساژت‌ها ضمن آنکه کلیه نفرات ارتش عظیم ایران را به باد داد خود نیز کشته شد. ملکه ماساژت‌ها «تامیرس» نامی بود که به کورش پیغام داد که دست از جنگ و سرزمین ما بدار و به راه خود بازگرد، اما کورش توجهی نکرد

جنگ دوم کورش با لیدی است. او می‌خواست به ذخایر طلای لیدی و اراضی و بقیه ثروت آنها دست یابد. بنابراین او یک جنگ‌افروز جهانخواره است. در این جنگ نیز کورش با خدعه‌های ناجوانمردانه پیروز شده و لیدی یعنی مرکز طلای جهان را تصاحب می‌کنند. سومین جنگ را کورش با بابل انجام می‌دهد. کاهنان بابل که خدای مردوخ را می‌پرستیدند با نابونیدس پادشاه بابل بر سر ثروت، قدرت، بردگان، اراضی، احشام و بقیه منابع در تضاد بودند. نابونیدس مشغول فعالیت‌هایی در جنوب بابل بود که کاهنان از این فرصت استفاده و کورش را به بابل دعوت می‌کنند. در اینجا مقاومت‌هایی هم می‌شود، اما کورش وارد بابل شده و بابلی‌ها آن منشور و استوانه را می‌نویسند. آنها پیشتر برای بخت النصر هم چنین استوانه‌ای را نوشته بودند. این استوانه در اصل فتح‌نامه است که بعدا تبدیل به اعلامیه حقوق بشر می‌شود.

و البته در کنار این اعلامیه خراج‌های سنگینی ـ مانند آن ۵۰۰ پسر سالیانه را که شما اشاره کردید ــ را هم داریم که معمولا در منابع اشاره‌ای به آن نشده و تاریخنگاران به سادگی از کنار آن گذشته‌اند.

بله. بابلی‌ها از شدت ضرباتی که به آنها وارد شد و برای پاس کردن خراج‌ها تا ۲۰۰ و چند سال بعد از شدت فقر دخترانشان را می‌فروختند. بابل حتی یک گرم نقره نداشت، اما باید ۵۰۰ تالان نقره خراج نقدی سالیانه می‌داد. هر تالان ۳۱ کیلو است. شما نمی‌توانید تصور کنید که بابل باید چقدر کار می‌کرد و صادرات می‌کرد تا این مقدار نقره را جمع‌آوری کند؟ من در کتاب تالیفی‌ام درباره هخامنشیان نوشته‌ام که آیا چنین وضعیت افتخارآمیز است یا انزجار آمیز؟ نصرالله فلسفی چنان از دوره هخامنشی صحبت کرده که واقعاً انسان غَره می‌شود بدون اینکه توجه کند پشت این سکه چیست؟

کورش حتی در سن ۷۰ سالگی هم جنگ افروز و جهان خوار است و در همین زمان نیز در جنگی با ماساژت‌ها ضمن آنکه کلیه نفرات ارتش عظیم ایران را به باد داد خود نیز کشته شد. ملکه ماساژت‌ها «تامیرس» نامی بود که به کورش پیغام داد که دست از جنگ و سرزمین ما بدار و به راه خود بازگرد، اما کورش توجهی نکرد. او در همین جنگ کشته شد و هردوت می‌نویسد در جهان باستان هیچ جنگی بین دو گروه بربر با این شدت و خونریزی وجود نداشت. تامیرس فرمانده ماساژت‌ها در این جنگ بود و پس از جنگ دستور می‌دهد که پیکر کورش را پیدا کنند. بعد سر او را جدا کرده و در یک پوست خیک که پر از خون انسان بود بیاندازند و بعد خطاب به سر کورش می‌گوید که عطشت نسبت به خون انسان را تسکین بده. عجیب آنکه برای شروع این جنگ به فرمان کورش پلی عظیم روی رود سیحون در عرض ماه‌ها ساخته بودند و پس از جنگ بیش از هفت نفر ایرانی نتوانستند از روی پل بگذرند و همه کشته شدند.

در ساختار اقتصادی دوره هخامنشیان برده‌ها نقش مهمی را دارند. در منابع اشاره شده که کورش در ساختار حکومتی خود برای حقوق انسان‌ها احترام قائل بود و در نظام دستمزدها پرداخت‌هایی نیز به برده‌ها می‌شد. تفسیر تاریخی این روند چیست؟

در منابع اشاره شده که در زمان ساختن تخت جمشید به برده‌هایی که در آنجا کار می‌کردند حقوق پرداخت شده است. البته ساختمان تخت جمشید از زمان داریوش شروع شد و کورش اطلاعی از آن نداشت. کورش پس از فتح لیدی در سارد مقبره پدر کروزوس را دید و از آن بسیار خوشش آمد. اکنون نیز خرابه‌های این مبره در سارد باقی است. او دوست داشت مقبره خودش نیز مانند مقبره پدر کروزس باشد. بنابراین با یک طرح التقاطی این مقبره ساخته شد. بخشی از طرح متعلق به فرهنگ لیدی و بخشی نیز معلق به فرهنگ بابل است و به دست معماران همین مناطق در زمان خود کورش ساخته شده است. سنگ‌های این بنا را نیز بردگان آوردند.

کورش علاقه داشت افرادی که به‌عنوان خراج انسانی یا در جنگ‌ها به اسارت گرفته می‌شوند، مقطوع‌النسل شوند. به باور او اگر خادمی مقطوع النسل شود دیگر به چیزی علاقه و گراشی ندارد بنابراین بسیار فداکار و از خودگذشته خواهند شد. در آن زمان دستگاهی برای سِر کردن یا بی‌هوشی هم وجود نداشت و برای اخته کردن بیضه‌های اسرا و جوانان مربوط به خراج را می‌کوبیدند. به این وضعیت دردناک کسی توجهی نکرده است. تاریخنگاران درجه یک ما یعنی امثال زرین کوب، پیرنیا و نصرالله فلسفی نیز نه تنها به این نکات توجه نکرده بلکه با غرور و افتخاز از داریوش بزرگ یا کورش کبیر یاد کرده‌اند.

این بردگان همه در بخش خدمات فعالیت داشتند و در نظام تولید دوران هخامنشی نامی از آنها نیست؟

این مساله محل نزاع علمای تاریخ است. دیاکونوف معتقد بود تعداد عظیم اسرای دوره هخامنشی ثابت می‌کند که همه آنها مزدبگیر نبوده‌اند. داندامایف اعتقاد دارد که اینها صرفا جیره می‌گرفتند. محمدعلی خنجی نیز همین ایده را دارد. به هر حال برده‌ها هم باید زنده بمانند و کار کنند به همین دلیل نیز به آنها جیره و آذوقه روزانه داده می‌شد و این دستمزد نیست.  این بحث شاید چندان اهمیت نداشته باشد، چرا که ما روی یک موضوعی تکیه کنیم که اولاً داده‌های ما خیلی محدود است ثانیاً تعریف‌هایی که به دست می‌دهیم ممکن است دقیق نباشند. به هر حال در یونان و روم باستان هم به بردگان جیره غذایی روزانه می‌دادند.

پس از بابل کورش متوجه آسیای مرکزی شده و از جیحون رد می‌شود و قبایل آنجا را مطیع و خراج گذار می‌کند. برنامه بعدی او فتح مصر بود. کورش در واقع به این جهت فرمان بازگشت یهودیان را داد تا بتواند از کمک‌های آنها در منطقه بهره‌مند شود

در اسنادی از دوران هخامنشیان داریم که تعدادی از «کورتش‌ها» پس از مدتی به شهر یا کشور خود بازگشته‌اند. این بازگشت شاید نشان دهنده آن باشد که اسیران جنگی و... وارد شده به حکومت هخامنشیان برده نبوده‌اند؟

بله. داندامایف هم روی این موضوع توجه داشت ولی اینکه این‌ها برده بودند و در ایران بردگی وجود داشته یا به‌صورت حاشیه‌ای بوده واقعاً مساله‌ای را حل نمی‌کند. تاکید ما باید بیشتر بر مساله رشد یا عدم رشد اقتصادی باشد و اینکه چرا این نظام، آنقدر از درون فاسد شده بود که در سه جنگ پیاپی از اسکندر با ارتش کوچک‌تری شکست خورد؟

داندامایف می‌گوید یک سنگ‌کار مصری، در کشور خودش ۶ شِکِل دستمزد می‌گرفت. شِکِل سکه نقره است، اما در پرسپولیس ۱ یا یک و نیم شکل به او دستمزد می‌دادند. آیا او مرض داشت از کشورش به اختیار اینجا بیاید برای گرفتن یک و نیم سکه نقره؟! این نشان می‌دهد که او را به اجبار آورده بودند.

ببخشید اما در این میان جریان آزادسازی یهودیان چه می‌شود؟

ببینید پس از بابل کورش متوجه آسیای مرکزی شده و از جیحون رد می‌شود و قبایل آنجا را مطیع و خراج گذار می‌کند. برنامه بعدی او فتح مصر بود. در مورد فرمان رجعت و اعاده جهودیان تحقیقاتی شده که بر مبنای آن این تحلیل ارائه می‌شود که کورش برای رفتن به مصر نیاز داشت تا از فلسطین رد شود و به همین دلیل احتیاج به دلیل‌ راه و کمک‌های امدادی تهیه آب، گذار از رودخانه نیل، عبور از صحرای سینا و... را داشت. و در واقع به این جهت فرمان بازگشت یهودیان را داد تا بتواند از کمک‌های آنها در منطقه بهره‌مند شود.

در این میان اما یک دوره سکون و وقفه‌ای وجود دارد و ما دقیقاً نمی‌دانیم پس از بازگشت کورش از آسیای مرکزی چه اتفاقی می‌افتد و برنامه مصر چندان روش نیست. هخامنشیان هم که نه خط و نه کتابتی داشتند. آنها صناعت و طبابت و... هم نداشتند و به طور کل هرچه به نام تمدن هخامنشی گفته می‌شود هیچگونه پایه علمی ندارد. تاریخ هخامنشیان سراسر فضاحت است.

دردوران کهن معماری یکی از وجوهی از تمدن بود که غنای فرهنگی را نشان می‌داد. در آثار معماری به جای مانده از هخامنشی اما نشانه‌های فرهنگی دیگر تمدن‌ها بسیار دیده می‌شود. حتی گفته‌اند که معماری تخت جمشید اقتباس از مصر است!

مصر و تمدن‌های دیگر. حجاری‌ها و خطوط که کار آشوری‌ها و بابلی‌هاست. آثاری که داعش از تمدن آشوری نابود کرد تماما مانند آثار هخامنشی است و چهره انسان‌ها در حجاری‌ها مانند چهره‌های هخامنشی در کتیبه بیستون است. حتی علامت اهورامزدا نیز پیشتر در آثار تمدنی آشوری دیده شده است.

هخامنشیان نه خط و نه کتابتی داشتند. آنها صناعت و طبابت و... هم نداشتند و به طور کل هرچه به نام تمدن هخامنشی گفته می‌شود هیچگونه پایه علمی ندارد. تاریخ هخامنشیان سراسر فضاحت است

تمام معماران، مهندسان، حجاران، نجاران، خراطان و دیگر صنعتگران فعال در فرهنک هخامنشی از کشورهای دیگر به اسارت گرفته شده بودند. منابع هم از همان کشورها می‌آمد. مثلا چوب آبنوس محصول مصر بود. داریوش لیست این منابع را به یادگار گذاشته است که چه منابعی از کدام کشورها به پرسپولیس حمل شده بود. یعنی منابع آن مناطق به انحصار تحت اختیار هخامنشیان آمده بود.

لازم است اشاره کنم که در شوش، پرسپولیس و هگمتانه اخته‌خانه‌های بسیاری فعالیت داشتند تا برده‌ها و اسرای جنگی را مدام اخته کنند و به سرکار بگمارند. داندامایف این مسائل را به خوبی بررسی کرده است. او نوشته است که وقتی اسکندر تمدن هخامنشی را تسخیر کرد ۷ میلیون کیلو طلا و نقره، روی ۶ هزار نفر شتر و ۲۰ هزار یا ۴۰ هزار قاطر و اسب حمل کردند و این بجز آن چیزهایی بود که سربازان مقدونی و یونانی در خورجین اسب‌ها یا اسب یدکشان به غنیمت بردند. این هفت میلیون کیلو از کجا تهیه شده است؟ همه را خود هخامنشیان تولید کردند؟ مدتی پیش من با یکی از اساتید بزرگ فرهنگ ایران صحبت می‌کردم ایشان به من گفتند که مراقب خودتان باشید و این حق طلبی نسبت به دوره هخامنشیان بسیاری را عصبانی می‌کند. من پاسخ دادم که بله با طرح این مسائل سلطنت طلب‌ها به خود من تشنه خواهند شد. شاید آنها گمان کنند که من به خاطر برخی مصالح این حرف‌ها را بیان می‌کنم، اما مهم نیست و من باید تحت هر شرایطی این ناگفته‌ها را روایت کنم. بعد از مرگم که امکان طرح این مسائل را ندارم.

کد خبر 4479540

منبع:https://www.mehrnews.com/news/4479540

اخلاق پارس ها به روایت اسناد

تاریخ حقیقی🌷, [23.07.20 00:36]
[Forwarded from Islam is an internationalism]
[ Photo ]
🔻#جلال_آل_احمد درباره عصر #رضاشاه می گوید:

“در آن دوره بیست ساله، از (رشته ی) ادبیات گرفته تا معماری، و از مدرسه گرفته تا دانشگاه ، همه مشغول #زرتشتی_بازی و #هخامنشی_بازی بودند و هدف اصلی شان این بود که بگویند حمله اعراب (یعنی همان ظهور اسلام در ایران) نکبت بار بود و ما هرچه داریم از پیش از اسلام داریم … می خواستند برای ایجاد اختلال در شعور تاریخی یک ملت، تاریخ بلافصل آن دوره را نادیده بگیرند و شب کودتا (ی رضاخان) را یکسره به دمب کوروش و اردشیر بچسبانند. انگار نه انگار که این میانه هزار و سیصد سال فاصله است...!”
📚منبع: در خدمت و خیانت روشنفکران، صفحات ۳۲۴ و ۳۲

تاریخ حقیقی🌷, [23.07.20 00:48]
[Forwarded from ایران باستان از حقیقت تا خیال]
.
.
کشتن برادر نمونه ای از فرهنگ و تمدن فرزندان کوروش


  یکی از شاهکارهایی که تاریخ به کمبوجیه ( پسر کوروش) نسبت می دهد، کشتن برادرش است. یعنی کشتن کسی که خون کوروش بزرگ در رگهایش در جریان بود، یک آریایی اصیل، یک ایرانی حقیقی...

  💢 ماجرای برادرکشی او، را مورّخین با اختلافاتی نقل کرده اند، و بر سر دلیل این جنایت و زمان آن اختلاف است:

✔️ هرودوت ادعا کرده است که کمبوجیه برادرش را با خود در تجاوز به سرزمین مصر، به همراه برد، در آنجا شاه حبشه(اتیوپی) کمانی برای کمبوجیه فرستاد که کشیدن آن بسیار دشوار بود، کمبوجیه نتوانست آنرا بکشد ولی برادرش تقریباً توانست، این ماجرا باعث حسد کمبوجیه شد و او را به ایران بازگرداند، سپس او در خواب دید که قاصدی رسیده و خبر پادشاهی برادرش در ایران را آورده است، لذا دستور به قتل او داد.[1]

✔️ کتسیاس نقل می کند که برادرش کسی را با شلّاق زده بود، و آن فرد نزد کمبوجیه به شکایت آمد، و او برادرش را احضار کرد ولی برادرش نیامد، برای بار دوم او را احضار کرد ولی باز نیامد و پس از احضار سوم خود را رساند. این باعث شد که کمبوجیه تصمیم به قتل برادر بگیرد و از آنجا که مادرش مانع بود، با حیله و نیرنگ همان فرد شاکی را که از قضا شباهت زیادی هم به برادرش داشت، در لباس او در آورد و برادر را کشت.[2]  داریوش در کتیبه بیستون مدعی است که او برادر را پیش از حمله به مصر، کشت.[3]

[1] حسن پیرنیا، همان، ج1، ص412، به نقل از هرودوت کتاب سوم، بند30.

[2] حسن پیرنیا، همان، ج1، ص412، به نقل از کتسیاس.

[3] حسن پیرنیا، همان، ج1، ص414، به نقل از کتیبه بیستون، ستون1، بند10.
—----------------------------
✅ کانال ایران باستان از حقیقت تا خیال
1️⃣ @iran_bastaan
2️⃣ https://t.me/joinchat/AAAAAD51bupclIJMbqcdFg

تاریخ حقیقی🌷, [23.07.20 00:48]
[Forwarded from ایران باستان از حقیقت تا خیال]
.
.
# ازدواج کمبوجیه با  دو خواهرش و کشتن یکی از آنها!

  # بنا به گزارش هرودوت، کمبوجیه، با خواهر خودش که با او از یک پدر و یک مادر بود، ازدواج کرد، هر چند چنین ازدواجی در پارس معمول نبود[1]

# و بعد از مدّتی با خواهر دیگری ازدواج کرد و خواهر کوچکتر را با خود به مصر برد. بنا به دو روایت مختلف، پس از آنکه خواهر به دو شکل مختلف که در دو روایت ذکر شده است، کمبوجیه را به خاطر کشتن برادرش مذمّت کرد، او خشمگین شد و او را کشت.

# طبق یکی از این دو روایت، در آن زمان این خواهر از او حامله بود، و با لگدی که به شکم او زد، جنین سقط شد و پس از مدّتی خواهرش نیز درگذشت.[2]

—------------------------------------------

[1] البته ازدواج با محارم غیرعادی نبوده است، چنانکه طبق گزارشهای تاریخی، کوروش نیز با خاله خود ازدواج کرد.

[2] حسن پیرنیا، همان، ج1، ص426، به نقل از هرودوت، کتاب3، بند38-27

—----------------------------

 

.

تاریخ حقیقی🌷, [23.07.20 00:48]
[Forwarded from ایران باستان از حقیقت تا خیال]
بازار برده فروشان تخت جمشید در عصر هخامنشی
به موجب لوحه‌های هخامنشی در صفه مجاور تخت‌جمشید محلی به نام «اووادئیچَیَه/ خوادایتشیه» (در عیلامی: «مَتِصیش») وجود داشته که یکی از بازارهای معتبر برده‌فروشی در آنجا بوده است. اووادئیچیه مقر رئیس تشریفات تخت‌جمشید و مرکز امور دیوانی و اداری تخت‌جمشید بوده و نام آن با نام تخت‌جمشید در نسبت با یکدیگر بکار رفته است. دستکم در چهار لوح هخامنشی فروش برده در اووادئیچیه ثبت شده است. قیمت متوسط یک برده در این بازار برابر با هشتاد گوسفند یا سه گاو و یا شش الاغ بوده است. در یکی از چهار لوحه از فروش یک زن برده با دو دخترش که یکی از آنها خردسال بوده، یاد شده است. زنان و دختران برده علاوه بر بیگاری‌های معمول، برای بهره‌کشی جنسی نیز اجاره داده می‌شدند و فرزندان حاصل از آن به فروش می‌رسیدند. روشی که در زمان کورش نیز متداول بوده و بعدها برای تولید برده در دین زرتشتی تداوم پیدا کرد.
برای آگاهی بیشتر بنگرید به: رجبی، پرویز، هزاره‌های گمشده، جلد سوم، تهران، ۱۳۸۱، صفحه ۲۹۹؛ کخ، هاید ماری، از زبان داریوش، ترجمه پرویز رجبی، تهران، ۱۳۷۶، صفحه ۶۰ تا ۶۱ و ۹۵ تا ۹۶؛ هینتس، والتر، داریوش و ایرانیان، ترجمه پرویز رجبی، تهران، ۱۳۸۷، صفحه ۳۴۷ و ۴۷۲ تا ۴۷۴٫
Dandamaev, M. A., Slavery in Babylonia, Translated by Victoria A. Powell, Northern Illinois University Press, 2009, p 70.

________
✅ کانال ایران باستان از حقیقت تا خیال

❇️ https://t.me/joinchat/AAAAAD51bupclIJMbqcdFg

تاریخ حقیقی🌷, [23.07.20 01:05]
[Forwarded from ایران باستان از حقیقت تا خیال]
آیا زنده به گور کردن دختران و پسران فقط در میان اعراب بوده است؟؟

تقریباً در همه این سالها بخصوص پس از شکل گیری نهضت باستانگرایی ، برای تحقیر اعراب در بوق و کرنا کرده اند که زنده به گور کردن سنتی عربی است ولی به شهادت هرودوت "زنده به گور کردن" سنتی کاملاً بومی و پارسی است
هرودوت در کتاب هفتم در شرح لشکرکشی خشایار به یونان می نویسد :

«سپاهیان خشایارشا در نقطه مشهور به نه راه از پلی عبور کردند ، آنجا سرزمین طایفه ادرنی است و چون معلوم شد آن محل نیز "نه راه" (nine way)نام دارد ، 9 پسر و 9 دختر بومی را بر سبیل نذری زنده به گور کردند ، این یک رسم پارسیان است و شنیده ام امستریس دختر [همسر] خشایارشا نیز در دوره سالخوردگی به همین اقدام مبادرت ورزید و 14 پسر از نجیب زادگان پارسی را به عنوان صدقه و آرزوی درازی عمر خویش قربانی کرد !  »

تواریخ هرودوت با ترجمه استاد وحید مازندرانی ، انتشارات علمی و فرهنگی ، برگه 386

✅ کانال ایران باستان از حقیقت تا خیال
🌐@iran_bastaan

تاریخ حقیقی🌷, [23.07.20 01:29]

❌ #7آبان ، تئوری توطئه و جریان انحرافی باستانگرا در پوشش ملی گرایی

🔻لایه های تشکیل دهنده جریان باستانگرایی

1⃣ لایه اول: باستانگرایی پوششی برای حمله به حکومت برای شناخت جریانی که خود را باستانگرا می داند و میل بازگشت به گذشته را دارد، کافی است فیلم های و تصاویر مربوط به اجتماع این افراد در #پاسارگاد را مشاهده کنید تا به وضوح متوجه شعارهای ساختار شکنانه این افراد علیه نظام حاکم بر ایران شوید.
🔻در جلسه ای که برای اتحاد چهار سازمان و گروه #اپوزیسیون سلطنت طلب، در مردادماه گذشته در لس آنجلس برگزار شد، یکی از سخنرانان این جلسه تاکید داشت که برای مقابله با گفتمان «اسلام گرایی» جمهوری اسلامی، گفتمانی جز گفتمان «ایران گرایی» و «باستان گرایی» وجود ندارد.
بدین خاطر است که در اجتماعات سال های اخیر، شاهد آن هستیم، در خلال برگزاری این مراسم، شعارهایی در حمایت از #رضا_پهلوی و تغییر نظام داده می شود.

🌐 http://rasanehiran.com/images/docs/files/000041/nf00041353-1.wmv

📤دانلود مربوط به جلسه اتحاد گروه های اپوزیسیون در مردادماه ۹۶


2⃣لایه دوم: نژادپرستی و قوم ستیزی
دومین لایه ای که در این حرکت بسیار ملموس و قابل درک است، شعارهای #نژادپرستانه و قوم ستیزانه ای است که توسط این افراد داده می شود.
🔻همانگونه که طرفداران دونالد ترامپ در آمریکا، در حمایت از نژاد سفید به خیابانها می آیند و علیه رنگین پوستان شعار می دهند، افرادی که مدعی پاسداشت مقام #کوروش در پاسارگاد هستند نیز، در این اجتماع خود، علیه برخی از اقوام غیر آریایی شعار می دهند! غلظت این شعارهای نژادپرستانه به قدری زیاد است که حتی گروهک های تجزیه طلب بلوچ، کُرد و عرب نیز، آن را به شدت محکوم کرده و تجمع شان در پاسارگاد را به نام «حج نژادپرستان» می خوانند.

3⃣لایه سوم: حرکت های فاشیستی و آنارشیستی از شعارهای نژادپرستانه ای که بر سر مقبره کوروش سرداده می شود، خطرناک تر حرکت های ناهنجاری است که توسط برخی از این افراد روی می دهد.

🔻در روزهای اخیر، شعار نویسی، شکستن شیشه و حتی به آتش کشیدن تعدادی معدود از مساجد، تکایا، بانک، اتوبوس و مدارس سطح کشور، دقیقا توسط افرادی صورت گرفته است که همزمان با این حرکت های آنارشیستی خود، وعده تجمع در «روز کوروش» را نیز سر می دهند.

⚡️کانال ایران باستان از حقیقت تا خیال⚡️

تاریخ حقیقی🌷, [23.07.20 01:48]


جعل حدیث امام صادق (ع) بنام زرتشت!..

شاید جهان هستی نهایت داشته باشد
شاید دو خط موازی جایی در دوردست‌ها به هم برسند
ولی وقاحت آریایی حد و مرز و پایانی ندارد.

@charandiyat

تاریخ حقیقی🌷, [23.07.20 02:16]


⁉️ چرا شیمون پرز، کوروش را اولین صهیونیست ایرانی میداند؟

⁉️ یهودی ها که در روز کشتار ایرانی ها جشن میگیرند! چرا دوستدار کوروش اند؟

⁉️این کوروش صهیونیست کیست؟

منبع: کانال روشنگری

اعتراف پان فارس افشار به لهجه دری و مکان اصلی آن

دوست دوشمان, [07.06.20 02:16]


✴️دکتر محمود افشار
زبان دری از کی و چگونه فارسی نامیده شده است؟
" دری بهترین اصطلاح مشترک برای آن( زبان فارسی) است... تصور میکنم که کلمه فارسی بعد از تسلط عرب در زبان ما پیدا شده و از آن باشد که چون عربها هم مانند یونانیها و رومیها و اروپاییها ایران را فارس مینامیدند، زبان آن را هم فارسی خوانده اند و از عرب و عربی این اصطلاح سرایت کرده باشد...."

📚کتاب افغان نامه_ نوشته دکتر محمود افشار یزدی_ ج3_ صص42_41

⛔️ محمود افشار پدر ایرج افشار بنیانگذار پان ایرانیسم است و عمرش را مصروف مبارزه با زبان ترکی کرده است.

 

@dost_dushman

 

 

دوست دوشمان, [07.06.20 16:12]
[ Album ]
✴️چوایران نباشد تن من مباد!!

   هنرنزد ایرانیان است وبس!!!

 ✅کمتر کسی میداند که اشعار مشهوری که ورد زبانهاست٬ از فردوسی نیست و هفتاد سال پیش جعل شده است.اشعاری که کماکان امروزه نیز در کتابهای درسی مدارس تدریس میشود.اشعاری که حتی مجتبی مینوی و ملک الشعرای بهار هم بخاطر اعتراض به جعلی بودن آنها به وطن فروشی متهم شدند. تفصیل ماجرا را در قسمتی از کتاب« حماسه داد» نوشته فرج الله میرزایی( جوانشیر) بخوانید .


@dost_dushman

بیت دیگری نیز که از آن برای همین مقاصد بهره‌برداری می‌شود، عبارت است از بیت مشهور «دریغ است ایران که ویران شود/ کنام پلنگان و شیران شود». این بیت نیز نه در مواجهه با دشمنان ایران، که از زبان ایرانیان و علیه کیکاووس‌شاه گفته شده است. آنان به رستم پناه برده بودند و از او خواسته بودند تا ایران را از نابکاری‌های کیکاووس نجات دهد. هر چند که این بیت الحاقی نیز دانسته شده است؛ چنانکه عمده مصصحان و پژوهشگران شاهنامه (و از جمله ملک‌الشعرای بهار، مجتبی مینوی و جلال خالقی مطلق) بیت‌های مشهور «چو ایران مباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» و «هنر نزد ایرانیان است و بس/ ندادند شیر ژیان را به کس» را نیز به دلیل اینکه در اقدم نسخ شاهنامه دیده نشده، الحاقی می‌دانند و آنرا سخن فردوسی نمی‌دانند. بهار و مینوی در واکنشی صریح این جعلیات را از ساخته های جدید دانسته و به این روش و اعمال اعتراض کرده‌اند.

مجتبی مینوی در باره بیت جعلی «چو ایران نباشد تن من مباد» گفته است:‌ «این بیت از فردوسی نیست. در تمام شاهنامه چنین بیتی نیست. یک وقتی یک کسی دلش خواسته است چنین بیتی بسازد و به فردوسی نسبت دهد. اشعار بی‌پدر و مادر را پهلوی هم قرار داده‌اند و اسم آن را شاهنامه گذاشته‌اند. بنده وقتی می‌گویم این شعر مال فردوسی نیست، می‌گویند آقا تو وطن‌پرست نیستی. افرادی می‌خواهند احساسات وطن‌پرستی مردم را بدین ترتیب تحریک کنند و بالا بیاورند. هر چه دلشان خواست در آن می‌گنجانند و هرچه در آن گنجانیده شده، قبول می‌کنند و می‌گویند این شاهنامه ملت ایران است».

بیت مشهور «چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» نه تنها به گفته اجل شاهنامه‌پژوهان، شعری تقلبی و نوسروده و الحاق شده به شاهنامه است، که جان و روان و اندیشه فردوسی بدور است از چنین دستورالعمل و توصیه‌نامه فاشیستی و ضدبشری که توجیه‌گر آدمکشی و نسل‌کشی و قتل‌عام عمومی کل ساکنان یک کشور است. دشنامی ناروا و بی‌پروا به آن فردوسیِ خردمند بیداردلی است که حتی «آزردن موری» را نیز نهی می‌کند؛ تا چه رسد به توجیه مرگ و تبلیغ نثار جان انسان‌ها بخاطر کشوری که اگر مردمانش نباشند، موجودیتش معنایی ندارد.

منبع:http://ghiasabadi.com/human-sufferings-235.html

 

ژن تورک یاآریایی

دوست دوشمان, [24.06.20 14:26]
[In reply to دوست دوشمان]

✴️ژن تورک یاآریایی

نویسندگان مغرض آریامحور این دوژنوم R1aوR1b را به نفع خود مصادره میکنند وآنرا ژن آریایی مینامند وبازتاریخ جعل میکنند ولی همانطور که ملاحظه میکنید این ژنهادربین تورکان بیشتراست ولی فارسهافقط 10درصد حامل این ژن هستند ودرقبور باستانی تورکهاهم این ژنهااستخراج شده است پس لطفا این دروغ رو برای همیشه بزارین کنار حناتون رنگی نداره

 

@dost_dushman

ریشه زبان دری (فارسی )تاجیکستان وافغانستان است

دوست دوشمان, [02.07.20 12:56]


✴️ریشه زبان دری (فارسی )تاجیکستان وافغانستان است وهدف از بومی جلوه دادن این زبان درایران سرقت فوج شاعران ودانشمندان وپشتوانه فرهنگی این زبان میباشد .بااقرار به بومی نبودن زبان دری (فارسی )واعتراف به جدابودن پهلوی ودری مجبور خواهند بود پشتوانه فرهنگی زبان دری رابه افغانستان وتاجیکستان ببخشند وپروژه ایرانشهری باشکست روبه رو خواهد شد گرچه که همین الان هم این کشورها ایران را سارق زبان وادبیات وحتی نام باستانی کشورشان میدانند.


@dost_dushman



✅دری  وری نگو ⁉️⁉️

شایدتاحالا زیاد این حرف رو شنیده باشین وندونین منظور چیه ؟؟

  ریشه زبان دری(فارسی) افغانستان وتاجیکستان است که درافغانستان به اسم دری شناخته میشودباورود این زبان به ایران  ،بخشی ازمردم  ایران   که زبانشان پهلوی بود ،این زبان تازه وارد یعنی دری  رامتوجه نمیشدند وبااضافه کردن یک وری به اول نام این زبان اصطلاح دری وری یازبان مزخرف یابه اصطلاح مزخرف گویی  رابوجود آوردند یعنی زبان دری  درابتدای ورودخود به ایران کاملا ناآشناونامفهوم بوده .این زبان بعدهافارسی نام گرفت وشد زبان ملی ایران.

✅شباهت زبان پهلوی ودری (فارسی)بسیاربسیارکم است و این دوزبان کاملاجداازهم هستند .بگونه ای که حتی یک جمله اززبان پهلوی رایک دری زبان نه میتواند بفهمد نه بنویسد به این علت است که وقتی یک شاعریاخواننده تاجیک در۳۰۰۰کیلومتردورترترانه ای را میخواند براحتی برای مردم ایران مفهوم است ولی حتی یک جمله اززبان ساسانی را نخواهد فهمیدکه نمونه های اززبان پهلوی وطرز گفتارآن درکانال موجود هست.  

✅نتیجه گیری ؛
زبان های مادری ومحلی ایران همانند گنجهاوامانتهایی دردست ماهستنداگرمراقب آنهانباشیم روزی میرسد که زبان مادریمان رافراموش کنیم وزبان بیگانه ای که بادیده حقارت وباطعنه دری وری صدایش میکردیم وقوم بوجودآورنده اش (افغانیها)رابادیده حقارت وتمسخر نگاه میکنیم  میشود زبان مادری ورسمی اغلب مردم ایران

مراقب گنجهای خودباشیم

 

 @dost_dushman

تاریخنویسی یک بام ودوهوا!!!!؟؟

دوست دوشمان, [07.07.20 13:58]
✴️تاریخنویسی یک بام ودوهوا!!!!؟؟

جای بسی تعجب است که فارس زبانان نمیتوانند حتی 20لغت اززبان هخامنشیان از2500سال قبل  رانام ببرند که امروزه رایج ومورد استفاده باشد ولی خود راوارث بی چون وچرای تمدن  هخامنشیان وفرزند کوروش میدانند ولی وقتی تورکهاادعامیکنند که چندصد لغت مشترک بین تورکی وسومری از 7000سال قبل وجود دارد که هنوزهم استفاده میشود دربوق وسرنامیکوبند که سومریهاتورک نبودند علت این تاریخ نویسی  یک بام ودوهواچیست الله اعلم !!!
 درزیردوکانال معرفی میشود که به تطبیق کلمات سومری وتورکی میپردازند میتوانید تشابه این لغات را خودتان مشاهده کنید.
@sumerturkbagi
@SumerTurk_Dic

 

ترکتازی=فحش به تورک و فحش به تورکی که به فحش به تورک اعتراض دارد

(((عجب داستانی شده حکایت ما تورک ها در ایران اسلامی که مدعی اسلام  و نوع برحقش(شیعه(که البته آن هم توسط تورکان صفوی به ثمر نشسته)اولا ما اصلا نباید بگوییم تورکیم.

چون آذری هستیم(خود آذری و آذر و قوم آذ به اسناد معتبر تورک محسوب می شوند ولی در نظر پان فارس و مانقورت آذری یعنی تات یا یک چنین چیزی (یعنی هر چی غیر تورک).

می خواهند فحش بدهند می گویند ترکتازی یعنی لفظ تورک در مرام این ها مساوی با وحشیگری و بی رحمی و ...

فرض کنید در آستانبول یک نشریه می گفت پارستازی کرونا،چه هیاهویی که به راه نمی انداختند .احتمالا از رییس دولت تا وزیر خارجه و سخنگوها و دهها نماینده تا استادان دانشگاه و تمام نمایندگان و...یکصدا ترکیه را به شدت محکوم می کردند و البته حق هم داشتند اما سخن من با کسانی است که می گویند ما فحش می دهیم (ترکتازی می گوییم به معنی وحشی و یورش و ویرانی و..) و معترضان به این فحش را هم مورد فحاشی ار نوع امنیتی(تجزیه طلبی و..)هم قرار می دهیم.

جلالخالق ،فحش می دهند و اگر بگویی چرا فحش میدی در جواب فحش امنیتی هم می دهند.

حالا اصل خبر:

چندی قبل خبرگزاری های رسمی(دولتی)ایران ،شیوع کرونا را با لفظ مبارک ترکتازی توصیف کردند .خبرگزاری فارس و ایرنا که مذهب و آیه قرآن و حدیث از سر و صورتشان می بارد و مدعی شدید ولایت حضرت علی هستند .علی که اسوه همه خوبان عالم است.

در پی این اتفاق ،خبرگزاری آناطولی ترکیه به این کار اعتراض کرده و ببینید سایت انتخاب در جواب اعتراض مورد فحش قرار گرفته(ترکیه ترک است و ناراحتیش طبیعی (البته گویا دوستان انتخاب هم مثل کسروی مدعی نبوت شاید بگویند نه ترک نیستند و تات هستند و زبانشان توسط مغول ها در چند صد سال قبل ترکی شده ورنه ترک اینجا هیچ(ایران)در ترکیه هم وجود خارجی ندارد والله اعلم)و بینید سایت انتخاب چه برچسبی به این خبر گزاری می زند . و اینک اصل خبرها:

(((

استفاده خبرگزاری‌های ایران از کلمات نژادپرستانه در اخبار کرونا

🔹خبرگزاری‌های ایرنا و فارس ایران طی روزهای اخیر در اخبار مربوط به شیوع ویروس کرونا از واژه‌های نژادپرستانه «ترکتازی» استفاده کردند.
🔹خبرگزاری فارس امروز سه‌شنبه در تویتر رسمی خود برای توصیف شیوع این ویروس از تیتر "تُرک‌تازی کرونا درجهان" استفاده، اما بدلایل نامعلومی این پست را حذف کرد.
🔹هرچند از دیدگاه برخی کارشناسان، شکل درست این عبارت، با فتح «تَ» یعنی «تَرک‌تازی» است و در ادبیات و شعر کلاسیک فارسی بکار رفته، اما کابرد آن برای توصیف تحولات منفی روزمره اقدامی جدید است و با اعتراض شهروندان تُرک ایران بعنوان بخش بزرگی از جمعیت این کشور مواجه شده است.
@TehranUshakhlari)))

بعد از اعتراض آناطولی و البته ترک های ایران به این عنوان ،این خبرگزاری ها لفظ ترکتازی را حذف و از کلمه جولان استفاده کردند .اما نکته جالب نقد و اعتراض و البته فحاشی دوباره سایت انتخاب به این اعتراضات را ببینید:

(((

رضا کدخدازاده: خبرگزاری رسمی و نیمه‌دولتی «آناتولی» ترکیه (49درصد سهام این خبرگزاری متعلق به دولت ترکیه است) در روز 13 فروردین 1399، طی خبری با عنوان «استفاده خبرگزاری‌های ایران از کلمات نژادپرستانه در اخبار کرونا» نوشت: «دو خبرگزاری‌ «ایرنا» به‌عنوان رسانه رسمی دولت ایران و «فارس» وابسته به سپاه پاسداران طی روزهای اخیر در اقدامی عجیب برای توصیف ویروس کرونا از واژه نژادپرستانه «تُرکتازی» استفاده کردند. استفاده از این واژه توسط رسانه‌های «جمهوری اسلامی» طی سال‌های اخیر همواره با اعتراض شهروندان تُرک ایران به عنوان بخش بزرگی از جمعیت این کشور مواجه شده است.»

ابتدا باید گفت که مطلب فوق را نمی‌توان خبر دانست، چراکه از نظر فنّی فاقد عناصر خبری است؛ و نه می‌توان عنوان «یادداشت» یا «مقاله» به آن اطلاق کرد، چراکه واجد شرایط یادداشت و مقاله هم نیست. از طرفی می‌توان گفت اینکه باسابقه‌ترین خبرگزاری ترکیه (تاسیس 1920)، پس از یکصد سال فعالیت، هنوز شرایط و ویژگی‌های فنی یک خبر، یادداشت و مقاله را نداند، تقریباً غیرممکن است. حال این سوال پیش می‌آید پس چه دلیلی دارد که این خبرگزاری تُرک اقدام به نشر چنین مطلبی در پایگاه خود می‌کند؟ برای پاسخ به این سوال باید هم اصل موضوع -واژۀ «تُرکتازی»- و هم ریشه‌های تاریخی این‌گونه فتنه‌انگیزی‌ها از سوی رسانه‌های ترکیه و پاسخی که ایرانیان، خاصّه آذری‌ها به آنها داده‌اند، مورد واکاوی قرار بگیرد.

واکاوی مختصری در مورد واژۀ «تُرکتازی» در ایران

برای کسانی که آشنایی اندکی با ادبیات ایران -چه کلاسیک و چه معاصر- داشته باشند، اطلاق نژادپرستانه بودن به واژۀ «تُرکتازی» به لطیفه‌ای سخیف و بی‌مزه می‌مانَد! چه آنکه استفاده از این واژه در معنای «تاخت آوردن» و «غارتگری کردن» قدمتی به درازای تاریخ ادبیات ایران از فردوسی بزرگ تا ملک‌الشعرای بهار دارد. جالب‌تر اینکه استفاده از این واژه در همین معنا در اشعار شاعران اهل آذربایجان -از خاقانی و نظامی گرفته تا استاد شهریار و پروین اعتصامی- به کرات به چشم می‌خورَد. منتهای مراتب، در آن دوران خبری از ایدئولوژی نژادپرستانۀ «پان‌ترکیسم» نبود که این شاعران، به خاطر استفاده از واژۀ تُرکتازی انگ نژادپرستی بخورند!

نظامی: کس از بیم شه ترکتازی نکرد / بدان لعبتان دست یازی نکرد

خاقانی: ز زلفت بس نبود این ترکتازی / که هندوی دگر را برکشیدی

پروین اعتصمامی: ز ترکتازی تو، مانده بیوه‌زن ناهار / ز حیله‌سازی تو، گشته مطبخی نالان

شهریار: فلک یک چند ایران را اسیر ترک و تازی کرد / در ایران خوان یغما دید و تازی ترکتازی کرد

این تنها چند نمونه از استفادۀ شعرای اهل آذربایجان از واژۀ «تُرکتازی» است و موارد مشابه دیگری -در نظم و نثر- در ادبیات ایران به کرات یافت می‌شود. اینکه یک رسانۀ ترکیه‌ای انتظار دارد ایرانیان به خاطر نوع ایدئولوژی محبوب آنها به ادبیات‌شان پُشت کنند، شاید به این خاطر است که آنها چند دهۀ پیش، با ابداع خط و زبان جدیدی برای خود -که «جفری لوئیس»، زبان‌شناس مشهور غربی، از آن با عنوان «کامیابی فاجعه‌آمیز» یاد کرده است- موجب گسست ارتباط نسل‌های جدید با ادبیات کهن خود شدند؛ که اگر چنین گسستی انجام نمی‌شد، نویسندگان آناتولی نیز امروز می‌توانستند به راحتی به متون کهن خود رجوع کنند و مشاهده کنند که واژه‌ای که امروزه آنها سنگ قداستش را بر سینه می‌زنند به قول یک خاورشناس مشهور «تا آستانۀ قرن بیستم یک اصطلاح توهین‌آمیز بود».

البته که این گسست فرهنگی و «ابداع سنت»، به خودِ آنها و شهروندان‌شان مربوط است، اما جایی که آنها بخواهند با استفاده از ایدئولوژیِ دگرستیزانۀ خود، در کشور ایران نیز -که مردمانش بیش از هزار سال پیوستگی ادبی، زبانی، فرهنگی و تاریخی با یکدیگر دارند- فتنه‌انگیزی کنند، باید با پاسخ دندان‌شکنی مواجه شوند. پاسخی که به آنها یادآوری کند ایران را با کشور خود اشتباه نگیرند که کاربست ایدئولوژیِ نژادی‌شان سبب شده هویت قومیِ بخش قابل توجهی از شهروندان آن نادیده گرفته شود و از اصطلاح موهن «تُرک‌های کوه‌نشین» برای شهروندان کُرد خود استفاده کند!

سرچشمۀ ایدئولوژی خبرگزاری آناتولی

در بررسی آبشخور ایدئولوژی خبرگزاری آناتولی ترکیه، ابتدا باید به این نکتۀ قابل تامل اشاره کرد که یکی از موسسان اصلی این خبرگزاری، «خالده ادیب آدیوار» از اعضای اولیۀ سازمان زیرزمینی «ترک اُجاقی» (کانون تُرک) است. این سازمان، اولین تشکل رسمی برای ترویج ایدئولوژی «پان‌ترکیسم»ِ ساخته‌شده توسط یهودیانی همچون «آرمینوس وامبری» بود و در اساسنامه‌اش ذکر شده بود از اهداف اصلی ترک‌اُجاقی «کار برای آموزش ملی مردم تُرک و افزایش سطح روشنفکری اجتماعی و اقتصادی آنها برای به کمال رساندن نژاد و زبان ترکی» است. خالده ادیب کسی بود که توانست قطعنامه‌ای را در این سازمان به تصویب برساند که عضویت زنان در آن را مجاز کند.

وی از کسانی بود که آثار او از قبیل شعر و داستان و ترجمه و ... از جمله داستان مشهور «توران نوین»، الهام‌بخش پان‌ترکیست‌ها بود. قابل تامل‌ترین نکته در مورد خالده ادیب این است که در سال 1920 در گردهمایی بزرگ ترک‌اُجاقی به صراحت اعلام کرد «استقلال آذربایجان نخستین گام در برنامۀ پان‌ترکیسم ما باید باشد». وی در اواخر همین سال به همراه تعدادی دیگر از خبرنگارانِ دارای گرایش فکری پان‌ترکیستی، اقدام به تاسیس یک خبرگزای کردند که ادیب نام «آناتولی» را برای آن برگزید. پس با این تفاسیر اینکه یک خبرگزاری تاسیس‌شده توسط پان‌ترکیست‌ها، با تمرکز بر زبان امروزینِ مردم آذربایجان اقدام به فتنه‌انگیزی در ایران کند، خیلی امر غیرقابل پیش‌بینی‌‌ای نباید باشد!

ریشه‌های تاریخی فتنه‌انگیزی رسانه‌های تُرک و واکنش ایرانیان به آن‌ها

این اولین بار نیست که یک رسانه در ترکیه، با محوریت قرار دادن زبان تُرکی در ایران، فتنه‌انگیزی قومی و زبانی را ابزاری برای پیشبرد ایدئولوژی فاشیستی و ضد ملّی پان‌ترکیسم در ایران می‌کند. نخستین بار در سال 1302 سخنانی از شخصی به نام «روشنی بیگ» در محافل مطبوعاتی ترکیه منتشر شد مبنی بر اینکه اکثریت نفوس ایران را تُرک‌ها تشکیل می‌دهند که فارس‌ها آنها را استثمار کرده‌اند! در پاسخ به این یاوه‌گویی‌ها، فعالان مطبوعاتی ایرانی، خاصّه اهالی آذربایجان وارد کارزار شدند و چنان پاسخ‌هایی به او دادند که سفارت ترکیه در ایران در ابتدا از مقامات ایرانی عذرخواهی کرد و در ادامه با تندتر شدن مجادله، خواستار عذرخواهی طرف ایرانی نیز شد.

اولین پاسخ را فردی به نام «علی صادقی تبریزی» در «روزنامۀ میهن» داد که در آن، به باطل بودنِ بحث «تُرک و فارس» در ایران اشاره کرده بود. صادقی در این مقاله می‌نویسد: «این بنده تبریزی هستم ولی تُرک نیستم. همان اندازه که به تبریزی بودن خود مفتخرم، به همان اندازه به کسانی که من را منتسب به تُرک بخوانند، اعتراض دارم... بنابر این آقایان تُرک [ترکیه‌ای] لازم است به وجود یک ملت ترک در ایران قائل نگردیده و در موقع تعداد نمودن تُرک‌های دنیا ایرانیان [آذری] را جزو تُرک‌ها به حساب نیاورند».

در سال 1303 مقاله‌ای با عنوان «یتیم قاردشلریمیز» (برادران یتیم ما) در یکی از نشریات ترکیه منتشر شد که در آن با تاکید بر آموزه‌های پان‌ترکیستی و الحاق‌گرایانه، به اهالی آذربایجان رهنمودی صادر شده بود که «ای تُرکِ اسیر فارس! آغوش برادران حقیقی‌ات برای پذیرفتن تو باز خواهد ماند. تو هم وظیفۀ خودت را فراموش مکن!». در واقع نویسندۀ این مقاله، اهالی آذربایجان ایران را رسماً به تجزیه‌طلبی و الحاق به ترکیه تحریک می‌کند و فتنه‌انگیزی را به حد اعلای خود می‌رساند اما این بار نیز نویسندگانی از اهالی آذربایجان به پا می‌خیزند و جواب درخوری به این «تُرکتازی» می‌دهند.

«صادق رضازاده شفق» تبریزی طی مقاله‌ای مستدل، به نویسندگان تُرک یادآور می‌شود که «وحدت و یگانگی ایرانیان استوارتر از آن است که با تبلیغاتی  از این دست زیر سوال برود». شفق در این مقاله خطاب به نویسندۀ پانترکیست روزنامۀ «وطن» منتشره در استانبول می‌نویسد: «عبارات فارس را استعمال می‌کنید و می‌خواهید با این ترتیب بین ما اهالی آذربایجان و سایر ایالات ایران تولید اختلاف نمایید. ولی اشتباه می‌کنید. موضوع بحث امروز ما وطن ایرانِ مشترک است. ... در میان اقسام مختلفۀ اهالی آن مثلاً آن‌طوری که بین آذربایجانی و کرمانی هست، وحدت و اشتراک سجیه و آثار تاریخی موجود است. چنان‌چه کیخسرو، زردشت، فردوسی، نوروز، مذهب شیعه، تصوف و غیره در پیش یک آذربایجانی چه مزیت و اهمیتی داشته باشد، برای یک نفر کرمانی هم دارای همان مزیت و اهمیت است. در نزد ما یک حکومت مخصوص و متمایز فارس وجود ندارد. ... آذربایجان ایرانی است. روح، فلسفه و تصوف که مخصوص روح ایران و به روح تُرک بیگانه می‌باشد، در آذربایجان به وضع آشکاری ظاهر است. ... تاریخ و حقیقت با صدای بلند فریاد خواهد کرد: آذربایجان ایرانی بوده، ایرانی هست و ایرانی خواهد بود».

«تقی ارانی» دیگر نویسندۀ آذری و ترکی‌زبان اهل تبریز است که طی مقاله‌ای با عنوان «آذربایجان یا یک مسالۀ حیاتی و مماتی ایران» پاسخ تند و تیزی به یاوه‌گویی‌های پان‌ترکیستی جراید استانبول می‌دهد و یادآور می‌شود که «ایراندوستی در قلب پاک یک آذربایجانی با شیر اندرون شده با جان به در شود!» وی در این مقاله با اشاره به اینکه «حساب آذری‌های ایران از ترک‌های عثمانی جداست» می‌نویسد: «آذربایجانی‌ها حتی اگر زبان فارسی را هم ندانند، مانند طفلی که زبان مادر خود را ندانسته ولی علاقۀ روحی به او دارد، خودشان را نثار خاک پاک مادر عزیز خود یعنی ایران خواهند ساخت». ارانی در پاسخ به فتنه‌انگیزی پان‌ترکیست‌های ترکیه در ایران، به همین موارد بسنده نمی‌کند و با موضعی نسبتاً تند و بی‌پرده می‌نویسد: «گویا نمی‌دانند که یک نفر آذربایجانی، تُرک‌شدن را برای خود ننگ می‌داند!».

مقابله با فتنه‌انگیزی رسانه‌های مجریِ ایدئولوژی پان‌ترکیسم در ایران؛ همچنان بر دوش اهل قلم، خاصّه آذری‌ها!

موارد فوق به عنوان مشتی نمونۀ خروار از واکنش ایرانیان، خاصه آذری‌ها، به فتنه‌انگیزی رسانه‌های تُرک در ایران است. در واقع «علی صادقی تبریزی»، «صادق رضازاده شفق»، «تقی ارانی» و سایر فعالان فرهنگی اهل آذربایجان، طی مقالات روشنگرایانۀ خود، به اصطلاح آب پاکی را روی دست تُرک‌ها می‌ریزند و جای هیچ حرف و حدیثی را برای آنها باقی نمی‌گذارند. اهمیت این کنش اهل قلم وطن‌خواه ایران، زمانی دو چندان می‌شود که بدانیم شوربختانه دولت وقت ایران در اغلب مواقع در برخورد با فتنه‌انگیزی‌های رسانه‌های تُرک، بسیار منفعلانه عمل می‌کرد. به همین خاطر، آذری‌ها به سببِ نزدیکی جغرافیایی به ترکیه، احساس خطر بیشتری نسبت به این فتنه‌انگیزی‌ها می‌کردند و در واکنش به آن پیشگام سایر ایرانیان بودند.

جالب است که کنش‌گری مسئولانه و ایران‌گرایانۀ آذری‌ها، حتی باعث تعجب خود پان‌ترکیست‌ها نیز می‌شُد؛ تا جائیکه در یک جریدۀ پان‌ترکیستی اذعان شد: «تصور نمی‌کردیم در تبریز که دومین شهر تُرک بعد از استانبول است (!)، از زبان یک نفر تُرک در زبان اجنبی فارسی برای ما پاسخ نوشته شود!».

با وجود گذشت حدود یک قرن از آن روزها، هنوز هم جواب فتنه‌انگیزی پان‌ترکیستی رسانه‌های ترکیه‌ای را بیشتر، اهالی آذربایجان می‌دهند و شوربختانه دولت و رسانه‌های مرکز با انفعال تمام با موضوع برخورد می‌کنند. تا جائیکه در پی درج مطلب اعتراض‌آمیز خبرگزاری آناتولی نسبت به استفاده از واژۀ «تُرکتازی»، خبرگزاری فارس خبر مزبور با عنوان «تُرکتازی کرونا در جهان» را حذف کرد و خبرگزاری ایرنا نیز در خبرش با عنوان «نیاز بیشتر به رسانه در روزهای تُرکتازی کرونا»، واژۀ تُرکتازی را به «یکه‌تازی» تغییر داد! این نشان می‌دهد که وظیفۀ پاسداری از هویت ملی و ایرانیت در مقابل تُرکتازی جریان‌های نژادگرای برخی از کشورهای همسایه، همچنان بر روی دوش اهل قلم و فعالان فرهنگی ایران‌گرا، خاصه کنش‌گران وطن‌خواه اهل آذربایجان است.

منبع:https://www.entekhab.ir/fa/news/540080)))

حالا ببینید فتنه انگیزی و تجزیه طلبی و سو استفاده و دهها برچسب سیاسی و امنیتی.

گویا ما تورک نیستیم .حق اعتراض نداریم و باید به بدترین شکل هم (امنیتی و سیاسی؟)مجازات هم شویم.

سخنم با خدای امام علی است.خدایا آیا در آفرینش انسانی به زبان ترکی دچار خبط شده ای؟

آیا به پارس ها چیزی از غیب فرموده ای که ما تورک ها مستحق حتی حقوق اولیه (اینکه خودمان بگوییم ترکیم یا تات )هم نیستیم؟

آیا در دین برحق شما(شیعه)ترک یعنی وحشی و خونریز و ..؟

آیا راهی جز تات شدن و آذری بودن نیست؟

والله اعلم .جواب را به شما خوانندگان می گذارم.

یک تورک ساکن جغرافیای ایران.

پارستازی کرونا

پارستازی هیتلر در جنگ جهانی دوم

پارستازی استالین در شوروی

پارستازی خمرهای سرخ در کامبوج

پارستازی اسپانییها در قاره آمریکا علیه بومیان

پارستازی انگلیسی ها در برابر بومیان استرالیا

و دهههها پارستازی دیگر .

اگر اعتراضی هم دارید حتما از سرویس جاسوسی تاجیکستان و افغانستان پول گرفته اید و تجزیه طلب هستید و می خواهید کویر خشک ایران را از بقیه نقاط ایران جدا کنید.

 

 

اسامی داریوش و استالین و هیتلر برازنده تر برای توصیف کرونا

(((اینکه اقوام و ملل مغلوب همیشه تاریخ از ملل پیروز غول بسازند و شاخ برایش بگذارند چندان غیر معمول نیست اما موضوع زمانی جالب می شود که این عنوان ها یک طرفه باشد و دایم و بعد سالها ،مدام تکرار شود.

در ایران ،نفرت از تورک و تورک زبان آنقدر زیاد است که نیازی به توضیح نیست چون این نفرت چنان در خون برادران پان فارس و مانقورت ها ریشه دوانده که حتی از قبول وجود تورک در ایران هم سرباز می زنند و با دهها دلیل بی بنیان به شدت با تمام وجود سعی دارند با عناوینی چون غلامان تورک یا وحشی های تورک یا تورک زبان شدگان یا ....ما تورک های ایران را مورد محبت قرار می دهند .اما چیزی که باعث شد تا این نوشته را در وبلاگم بگذارم مقایسه هر از چند گاه و بیگاه ما تورک ها و بزرگان زبان های التصاقی با بیماری های مهلک زمانه می باشد.

یک روز پوتین کمونیست(منکر خدا و بلی دین و عاشق اتحاد شوروی)کرونا را به پچنک ها(ملتی تورک)تشبیه می کند و روزی خبرگزاری های رسمی ایران به اصطلاح شیعه و مدعی مسلمانی با کلمه ترکتازی به استقبال نصف مردم ایران می رود و روزی هم کرونا تشبیه به چنگیز خان مغول می شود .گویا در دنیا تمام بدی ها فقط و فقط با پچنک ها و تورک ها و چنگیز در هم تنیده و همین مدعیان این تشابه خود و اجدادشان و هم زبانانشان عاری از هر پستی و رذالت هستند و فرشتگانی هستند که دنیا را از تورک و پچنک ها و مغول ها رهانیده اند .

اما من قصد دارم از زبان همین فاشیست های ضد تورک نژاد پرست و متوهم پان آریا و مانقورت ها جای اسمها را کمی عوض کنم و البته توضیحی هر چند مختصر هم بدهم که از تورک ها و چنگیز و پچنک ها ،بدتر در بین خود شما هم کم نیست و کاش  گاهی از این هم نژادان خود هم نامی می بردید .و اینک چند مثال از وحشی های آریایی و جنایاتشان در جهان:

1)داریوش به اصطلاح کبیر هخامنشی(کودتاگر منطقه):

آیا می دانستید داریوش کبیر هخامنشی و معشوق و معبود پان فارس و مانقورت ها خود در کتیبه بیستون با وقاحت تمام و به نام اهورامزدا(خدای باستانی فارسها)بارها و بارها ،عیان و آشکار می گوید مخالفم را گرفتم و چشمش را در آوردم و گوشش را بریدم و زبانش را کندم و بینی اش را بریدم و تیر در ...کردم.

آیا می دانستید وقتی همین وحشی روانی بی نظیر تاریخ قوم آتا را کشت و حکومت را به دست گرفت کل خلق و ملت آسیا عزادار شدند؟

آیا می دانستید وحشی گری های مزدوران یهود یعنی هخامنشیان چنان مردم تحت حکومتشان را به ستوه آورد که جوانی سی ساله با پیاده روی از مرکز اروپا(اسکندر ذوالقرنین)تا هند این وحشی ها را تعقیب کرد و جالب این که ملت تحت انقیاد این وحشی ها(هخامنشیان )فقط نظاره کردند و دفاعی نکردند و چنان خوشحال شدند که این حکومت پست از منطقه نابود شود که لقب ذوالقرنین را به اسکندر دادند یعنی رهاننده ملت ها از جور و ستم داریوش های پارس

2)چون سایت عصر ایران کلمه ای از نویسنده روس آورده تا به چنگیز بتازد منم از بین برادران کمونیست(بی دین و کافر و مشرک  و منکران خدا)فقط استالین را مثال می آورم که چه جنایاتی کرد و این جنایات هم توسط خودشان بعدا افشا شد:

(

لنین، در اوج بیماری، نامه‌ای (وصیتنامه‌ای) نوشت و هشدار داد جلوی استالین به نوعی گرفته شود، اما زور تروئیکا چربید… لنین ۱۹۲۴ درگذشت و تروئیکا به رهبری استالین، اول از همه، دشمن اصلی درون‌حزبی خود، یعنی تروتسکی را از میدان به در کرد، تروتسکی و هوادارانش (تروتسکیست‌ها) از حزب اخراج شدند. از ۱۹۲۴ تا ۱۹۳۸ استالین «رفقا» ی کمونیست و هم‌حزبی‌ها و همرزمان سابقش را اخراج کرد و کشت، اخراج کرد و کشت، اخراج کرد و کشت… پس از ۱۹۲۷ نزدیکترین یارانش، کامنف و زینویفیف را نیز از میدان به در کرد. تا اینکه...

تا اینکه نوبت به «ارعاب بزرگ» رسید: ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸. در این دو سال وحشتناک حدود ۱.۵ میلیون نفر (از جمله بخش عمده رهبران کمونیست شوروی) بازداشت و ۷۵۰ هزار نفر اعدام شدند. در نظام اردوگاهی گسترده شوروی، موسوم به «گولاگ»، ده‌ها میلیون نفر بازداشت شدند. به ناچیزترین بهانه‌ها فردی را به ۱۰ سال زندان محکوم می‌کردند. الکساندر سولژِنیتسین، نویسنده نامدار روس که گولاگ را تجربه کرده بود و با کتاب «مجمع‌الجزایر گولاگ» این نظام اردوگاهی را به جهانیان معرفی کرد، تعریف می‌کند: خیاطی حین کار سوزنی را به روزنامه‌ای که بر دیوار بود زد. سوزن در عکسِ روزنامه، در چشمِ یکی از سیاستمداران کشور فرو رفت، خبرچینی این ماجرا را دید و گزارش کرد. مرد خیاط به ۱۰ سال حبس در سیبری محکوم شد!

قربانیان سرکوب استالین از شمار خارج است، اما مسئله‌ام در اینجا، قساوت او در کشتار رفقای انقلابی‌اش است. به جز چند مورد انگشت‌شمار، او همه رهبران انقلاب روسیه را به اسم انقلاب کشت! معروف است که هیتلر کمونیست‌ها را می‌کشت، اما در کمونیست‌کُشی به گرد استالین نرسید! ضمن آنکه هیتلر، فقط در چند مورد رفقا و همرزمان سابقش را کشت. این‌ها را گفتم تا به نکته تکان‌دهنده دیگری اشاره کنم. در سال ۲۰۱۶ مرکز نظرسنجی لِوادا در روسیه نظرسنجی‌ای را درباره نگاه مردم روسیه به استالین انجام داد. ۳۷ درصد نظر مثبت، ۳۲ درصد بی‌تفاوت و ۱۷ درصد نظر منفی داشتند. هراس‌انگیز است وقتی می‌بینیم مردمان یک کشور نسبت به دیکتاتوری چنین بی‌رحم و خونریز چنین نگاه مثبتی دارند! یعنی از هر ۶ روس، تنها یک نفر نگاه منفی به استالین دارد! در حالی که خروشچوف، جانشین استالین، خود منتقد شماره یک استالین بود و فرایند «استالین‎زدایی» پس از مرگ استالین آغاز شد!)

3)آریایی ها:

آیا می دانستید آریایی ها هر جا رفتند نسل اون منطقه را کامل نابود کردند با شیوع بیماری (قتل و عام سرخپوست ها)یا برده داری(ملل آفریقا و سایر جزایر)

همین آریایی ها به جایی رسیدند که از بین خودشان در هفتاد سال قبل مجنونی به نام هیتلر ظهور کرد و آریایی خالص را پیش کشید و دست به کشتاری زد که چنگیز در خواب هم نمی دید .قتل هشتاد میلیون و نابودی دهها کشور و زخمی شدن و تجاوز به زنان در کل جبهه ها.

آیا هیتلر آریایی برای مقایسه با کرونا برازنده تر از چنگیز نیست؟

خداوند هر جا فاشیست و نژاد پرست در هر لباسی هست را نیست و نابود گرداند .

و اینک اصل خبر از سایت عصر ایران در کشوری اسلامی ایران و تشبیه کرونا به چنگیز خان مغول در غیاب وحشی هایی چون داریوش و استالین و هیتلر آریاییی:

(((

کرونا مثل چنگیز؛ مراقب هم باشیم

امروز در میانۀ هجوم یک «میکرو ارگانیسمِ» عجیب هستیم که در یک عقب‌نشینی تاکتیکی و بسیار هوش‌مندانه، مانند فاتحان خون‌خوار تاریخ، دوباره به انسان مدرن و مست از غرور علمی و اعتمادبه‌نفس کاذب تاخته است

عصر ایران؛ محمد باقر محسنی ساروی- در فرازی از کتاب «چنگیزخان» اثر ارزشمند «واسیلی یان» نویسنده روس آمده است در آن روزگاران سیاه، در پهنه گسترده‌ای از جهان در شرق، خانواده‌ای نبود که داغ‌دار عضوی دور یا نزدیک نباشد که به شمشیر چنگیزیان، به بی‌رحمانه‌ترین شکل و شیوه قصابی نشده باشد.

امروز و در هزاره سوم که «ویروس کرونا» فاز دوم حمله خود را وحشیانه‌تر آغاز کرده ناخودآگاه به یاد جمله نویسنده روس درخصوص حمله چنگیز می افتم. چون همه ما در بخش‌های وسیعی از جهان، عضوی از خانواده اصلی و یا عضوی از خانواده شغلی یا دوستی نازنین یا آشنایی دور را در همین مدت از دست داده ایم و حتی در هراس ایم که نکند بعدی ما باشیم!

کرونا مثل چنگیز؛ مراقب هم باشیم
در غالب کتب تاریخی، چنگیز در سیاهۀ خوان‌خوارانی قرار می گیرد که در مقیاس جهانی دست به کشتار وسیع زد تا جایی‌که در برخی تحلیل‌ها از وی به‌عنوان «خادم به محیط ‌زیست» یاد می‌شود! چون در برخی سرزمین‌ها، کشتار کلی و پاک‌سازی کامل کرد به‌طوری‌که تا صد‌ها سال انسانی در آن مناطق نماند تا برای منابع طبیعی تهدیدی محسوب شود!امروز نیزدرخصوص کرونا گفته می‌شود با فلج کردن برخی از ابعاد زندگی انسان مدرن، به طبیعت و محیط‌ زیست زنگ تنفس داده است!

با این وصف، بی‌راه نیست اگر بگوییم امروز در میانۀ هجوم یک «میکرو ارگانیسمِ» عجیب هستیم که در یک عقب‌نشینی تاکتیکی و بسیار هوش‌مندانه، مانند فاتحان خون‌خوار تاریخ، دوباره به انسان مدرن و مست از غرور علمی و اعتمادبه‌نفس کاذب تاخته و حملاتش به اندازه‌ای دقیق و متفکرانه است که برخی، توهّمات و تصوّراتی چون «هدایت از سوی فرا زمینی‌ها و ساخته و پرداخته دشمنان فضایی انسان بودن» را نیز در مورد آن طرح می‌کنند!

این ادعا را نمی توان پذیرفت مگر آن که به اثبات برسد اما حقیقت این است که برابر آماری که روزانه مراجع رسمی اعلام می‌ کنند کرونا در فاز دوم حملات خود، کودکان و نوجوانان را نیز هدف قرار داده و جوانان زیادی را زمین‌گیر کرده و همچنین درصد و سرعت مرگ و میر را در میان گروه‌های سالم نیز افزایش داده است. برخی اظهارات تخصصی نیز حکایت از بروز ایست قلبی ناگهانی در میانه فرایند درمان برای بسیاری از بیماران میان‌سال مبتلا به کرونا می‌دهند که نباید از کنار آن به آسانی گذشت.

برابر موارد گفته شده شایسته است نهادهای رسمی، گروه‌های مرجعی چون رسانه‌ها و همچنین فعالان شبکه‌های اجتماعی زنگ‌های خطر را ممتد کنند و در این زمینه هشدارها را متواتر سازند تا انسان که یکی از «سازگارترین» گونه‌های هستی است و ادوار تیره و تار تاریخی و جغرافیایی را به سبب همین ویژگی، به‌سلامت از سر گذرانده و از هر کدام تجربه اندوخته است، از این میدان جنگ وحشتناک که همه در تیررس تک‌تیراندازی بی‌رحم در مقیاس «نانومتر» هستیم، نکات ایمنی را رعایت و با زدن ماسک و رعایت فاصله و بهداشت فردی، از خود و دیگران مراقبت کنیم.

نکته آخر این‌که تا روزی‌که واکسن موثر و مطمئن ساخته و به بازار عرضه شود تنها راه مقابله با این ویروس، رعایت نکاتی است که از بام تا شام در همه بلندگوها تکرار می‌شود#همه‌ جا با ماسک ‌و دست‌کش.

منبع:https://www.asriran.com/fa/news/738790)))

(((در پی درج مطلب اعتراض‌آمیز خبرگزاری آناتولی نسبت به استفاده از واژۀ «تُرکتازی»، خبرگزاری فارس خبر مزبور با عنوان «تُرکتازی کرونا در جهان» را حذف کرد و خبرگزاری ایرنا نیز در خبرش با عنوان «نیاز بیشتر به رسانه در روزهای تُرکتازی کرونا»، واژۀ تُرکتازی را به «یکه‌تازی» تغییر داد!

منبع:https://www.entekhab.ir/fa/news/540080

البته بعدها در پی اعتراضات ،این خبرگزاری این عنوان را حذف کردند و روزها در پی توجیه عمل سخیف خود برآمدند.)))

 

 

خودیده (ازدواج محارم) از شاهکارهای پارس ها

مبارزه با جعلیات آریایی, [10.07.20 15:53]

در اینجا اثبات شود آریایی ها هنگام غسل قلاده سگ به خود می‌بستن 😂👆

مبارزه با جعلیات آریایی, [10.07.20 16:42]

اثباتی بر ازدواج محارم ایرانیان و قرض دادن زن به یک دیگر. 👇👇. @Anti1399panfars

مبارزه با جعلیات آریایی, [10.07.20 16:47]

🔻پی یِر بریان یکی از بزرگترین هخامنشی شناسان جهان :

"بر اساس روایت کتسیاس و گزنفون(دو تن از مورخین بزرگ یونانی) کوروش با آموتیس(آمیتیس) دختر ایشتوویگو(آستیاگ) ازدواج کرد."

نکته : گزنفون،آستیاگ را پدر بزرگ کوروش می داند، به عبارت دیگر کوروش با خاله خود ازدواج کرد. @Anti1399panfars

مبارزه با جعلیات آریایی, [10.07.20 16:48]

🔻نسک (کتاب)روایت آذر فرنبغ فرخزادان(موبدِموبدان و رهبر زرتشتیان ایران در سده سوم هجری) حاوی سوالات فقهی(احکام) زرتشتیان از رهبر دینی خود است.

آذر فرنبغ فرخزادان در پاسخ به یک پرسش چنین فتوا می دهد :

"خواهر یا دختر را به زور می توان به زنی گرفت،این ازدواج درست است و صواب خویدوده نیز باشد!"

⚠️نکته جالب در این روایت، آنست که رهبر زرتشتیان ایران در سده سوم هجری تو دهنی جالبی به موبدان شیاد و مبلغین زرتشتیت دروغگو امروزی زده و  xwedodahih به معنی ازدواج با محارم را در کنار  xwah خواهر و duxt دخت یا دختر میاورد.

 @Anti1399panfars

مبارزه با جعلیات آریایی, [10.07.20 16:52]
🔵خودیده (ازدواج محارم)  از نظر اساتید برجسته تاریخ
🔻یکی از حقایق تاریخ باستان ایران وجود ازدواج محارم است. این عمل به خودیده معروف است.
حتی در کتیبه کردیر موبد معروف ساسانی به خودیده اشاره شده است و بنابر به سفارش کردیر این عمل انجام می شده است
اسکن ترجمه کتیبه👇
http://s6.picofile.com/file/8386444168/1320025.jpg

1_مری بویس پژوهشگر معروف زرتشتی ضمن تایید این کتیبه به  خودیده بودن ازدواج محارم صحه می گذارند👇
http://s7.picofile.com/file/8386426576/1160028.jpg

2_پروفسور آرتور کریستین سن خودیده را همان ازدواج محارم قلمداد می کند👇

http://s7.picofile.com/file/8386426550/1150027.jpg

3_پروفسور اکتر شرو، خودیده را ازدواج با والدین، همشیرگان و فرزندان می داند👇

http://s7.picofile.com/file/8386426642/1170029.jpg

4_پروفسور آسموسن ضمن تایید خودیده بودن ازدواج محارم به جزئیات جالبی از این ماجرا اشاره می کند👇

http://s6.picofile.com/file/8386426600/1180030.jpg

@Anti1399panfars

مبارزه با جعلیات آریایی, [10.07.20 16:53]
👤 #تورج_دریایی رئیس مطالعات  دانشگاه کالیفرنیا
از نگاه زشت و پست به #زن تا قرض دادن زن خود به مرد دیگر در حکومت دینی #زرتشتی #ساسانی این چنین میگوید :

🔻قانونا زنان را برابر با کودکان و بردگان می دانسته اند و میزان مهریه زنان حدود دو هزار درهم، یعنی برابر با قیمت یک برده بوده است. اعتقاد داشتند که دختر با رسیدن به نه سالگی و پسر با رسیدن به پانزده سالگی می تواند ازدواج کند. این سن برای ازدواج دختران و پسران کمال مطلوب تلقی می شد و در پایان جهان انسان ها در همین سن در بهشت اقامت می کردند. از زنان انتظار می رفت سه بار در روز در پیشگاه شوهران خود زانو بزنند و از ایشان بپرسند چه آرزویی دارند و او چگونه می تواند شوهر را شاد کند بنا به آیین زرتشت شکل های متعددی برای زناشویی وجود داشت. همسر اصلی مرد که از حقوق کامل یک زن برخوردار بود padissay نامیده می شد و حقوق بسیار بیشتری از سایر زنان داشت. اگر شوهر ( Soy) توانایی فرزند آوری نداشت می توانست زن خود را به عنوان «چکر زن» ( cakar) به همسری موقت نزدیک ترین اقوامش در آورد تا پسری بزاید. این نوع ازدواج معمولا با یک خویشاوند نزدیک انجام می گرفت و امرى خانوادگی تلقی می شد. اگر مردی بدون داشتن پسر می مرد، بر دختر واجب می شد که استور» ( star) شود یعنی با عضو دیگری از خانواده ازدواج کند و وارثی به دنیا آورد تا بدین ترتیب استمرار خانوادگی حفظ شود. اگر زنی پس از ترک همسر خود به منظور فرزند آوری برای مردی دیگر آزار یا زیان می دید (res) می توانست نزد شوهر سابق و اصلی خود بازگردد. اصطلاح با واژه تعیین شده برای دختر با خواهری که برای انجام وظیفه وارث زایی» به چنین ازدواجی تن میداد «آیوکین» ( avoken) بود. با این حال زن از حق تقاضای طلاق ( hiliSnabezarih) برخوردار بود و گواهی طلاق ( htlism namnag) برای او صادر می شد. هم زن و هم شوهر هر دو از حق طلاق برخوردار بودند.🔺

📖تورج دریایی،شاهنشاهی ساسانی،ترجمه مرتضی ثاقب فر،صفحه 172
goo.gl/YrpWKe     👈🏻   اسکن کتاب
   @Anti1399panfars➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

مبارزه با جعلیات آریایی, [10.07.20 17:00]
📌تاریخ تولد زرتشت و گاتها

❇️ درباره نسبت دادن گاتها به زرتشت اولین شرط این‌ است زمان تولد زرتشت را بدانیم اما درباره عصر زرتشت اختلاف آراء و روایات تاریخی به قدری زیاد است که ابدا صلح و سازشی میان آنها نمی توان یافت.
آیا نسبت دادن گاتها به چنین شخصیتی معقول است؟

📆تاریخ پیدایش زرتشت

1⃣شاگردان ارسطو زرتشت را شش هزار سال پیش از وفات افلاطون (متوفی به سال 347ه.ق) ذکر کرده اند (مزدیسنا و تاثیر ان در ادب پارسی ص 66)
2⃣مورخان اسلامی مانند مسعودی (البنیه والاشراف ص 81)دینوری (الاخبار الطوال ص 28) حمزه اصفهانی(سنی ملکوت الارض و الانبیا ص 27) طبری (تاریخ طبری ج1 ص 561) ابن اثیر (الکامل فی التاریخ ص 146) ابن الندیم (الفهرست ص 25) شهرستانی(مدل و نحل ص 124) و... زرتشت را محاصر (( گشتاسب)) دانسته اند. مطابق این تواریخ باید تولد زرتشت را حدود 600 سال قبل از مسیح دانست.  
3⃣پروفسورآرتور کریستینسن عصر زرتشت را 1000سال پیش از میلاد مسیح می داند. (مزدا پرستی و ایران قدیم ص 30)
4⃣جان ناس عصر زرتشت را بین دو تاریخ 660 یا 1000سال قبل از میلاد می داند. (تاریخ جامع ادیان ترجمه علی اصغر حکمت،ص302 )
5⃣ویل دورانت حیات زرتشت را بین قرن شش و ده قبل از میلاد می داند.(تاریخ تمدن ، ج1 ص536 و 537)
6⃣سرپرسی سایکس در کتاب تاریخ ایران خود (ج1 ص137) زمان زرتشت را 640 سال قبل از میلاد مسیح می داند.
7⃣دکتر معین در کتاب مزد یسنا و ادب پارسی در صفحه 69: زمان زندگی زرتشت از 1100سال پیش از مسیح پایین تر نیست.
8⃣پرفسور مازندی در کتاب پارسیان اهل کتابند (ص24) تاریخ تولد او 1000 سال پیش از مسیح می داند.
9⃣موبد فیروز آذر گشسب در کتاب گاتهای خود (ص2) زمان زرتشت را 1000 الی 1750سال قبل از مسیح می داند.
🔟دکتر موبد یار کوروش نیک نام (دکتری فلسفه زرتشت و نماینده زرتشتیان در مجلس هفتم) در وب سایت خود زرتشت را متعلق به 8600 سال پیش می داند.
1⃣1⃣موبد اردشیر آذر گشسب می نویسد: در آغاز این گفتار باید اعتراف نمایم که ما هنوز به تاریخ درست ظهور زرتشت دسترسی نداریم(مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان ص 16 )
2⃣1⃣دکتر جلیل دستخواه در اوستا (ص12) زرتشت را متعلق به 800 الی 1500سال پیش از مسیح می داند.
3⃣1⃣ابراهیم پورداوود ( بزرگترین محقق زرتشتی ) در ابتدا کتاب (گاتها) خود و در مقدمه می نویسد : حقیقتا نمی دانیم محل ولادت و زمان زندگی زرتشت کی و کجا بوده است
4⃣1⃣مری بویس نظریات مختلف تاریخ تولد زرتشت از جمله بین زمانهای  ۱۰۰۰ الی ۱۷۰۰ پیش از میلاد می داند(تاریخ کیش زرتشت، ص ۴۳). @Anti1399panfars

مبارزه با جعلیات آریایی, [10.07.20 17:01]

دوستان همان گونه که میبنید محل ولادت زرتشت مشخص نیست و آذربایجانی بودن زرتشت زاییده ذهن فاشیست هست

مبارزه با جعلیات آریایی, [10.07.20 17:01]

سنت ازدواج با محارم در ایران پیش از اسلام از زبان دکتر تورج_دریایی، استاد برجسته تاریخ در دانشگاه کالیفرنیا

@Anti1399panfars

ازدواج با محارم پارس ها=سند1

http://s6.picofile.com/file/8386444168/1320025.jpg

ازدواج با محارم پارس ها=سند2

http://s7.picofile.com/file/8386426576/1160028.jpg

ازدواج با محارم پارس ها=سند3

http://s7.picofile.com/file/8386426550/1150027.jpg